|
پیام رد تمدید تحریم تسلیحاتی به کدخدا باوران
محمدحسن آصفری*: آمریکاییها نتوانستند تحریم تسلیحاتی جمهوری اسلامی ایران را مجددا در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب برسانند. این مساله چند پیام به دنبال داشت:
نخست اینکه اگر شورای امنیت این تحریمها را لغو نمیکرد و پیشنهاد آمریکا نقض نمیشد، خلاف قطعنامه 2231 عمل کرده بود. در این قطعنامه بحث خرید و فروش سلاح در چارچوب توافق برجام قرار داشت و شورای امنیت اگر پیشنهاد آمریکا را تصویب میکرد در حقیقت خلاف مصوبه قبلی خود عمل کرده بود و در گام نخست خود شورای امنیت بود که زیر سوال میرفت. تصمیم شورای امنیت در رد انتظار ترامپ نشان داد رئیسجمهور آمریکا نمیتواند همیشه قلدرمآبانه عمل کند. آمریکاییها تلاش کردند این قطعنامه به نفع آنها صادر شود اما عدم رای شورای امنیت به پیشنهاد آمریکا از سوی کشورهای شرقی مثل چین و روسیه که متحدان ایران به شمار میروند و آرای ممتنع حتی کشورهای غربی مثل انگلیس که همپیمان آمریکاست، نشان داد اینگونه نیست که آمریکا هر پیشنهادی را به شورای امنیت سازمان ملل بیاورد تصویب میشود. در واقع یک تضاد جدی بین آمریکا و کشورهای اروپایی و غربی در این ماجرا ایجاد شد. این یک پیام جدی را برای آمریکا به دنبال دارد.
این اتفاق شروع واگرایی غرب از دایره اقدامات آمریکاییهاست. آمریکا نمیتواند قلدرمآبانه پیشنهادات خود را عملی کند. در واقع این اتفاق نشان داد دنیای تکقطبی که آمریکا بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در آن رجزخوانی میکرد، به پایان رسیده است. امروز دنیا چندقطبی شده و کشورهای اروپایی خود به یک قطب تبدیل شدهاند. این ادعای خودساخته که با دلارهای آمریکایی شکل گرفته بود و دنیا را تکقطبی معرفی میکردند به پایان رسیده است. کسانی که ادعا میکردند آمریکا کدخداست، امروز فهمیدند با رای شورای امنیت آمریکا بزرگتر دنیا نیست. بسیاری از کشورهای دنیا امروز صاحب توانمندیهای اقتصادی، نظامی و علمی هستند. جمهوری اسلامی ایران هم در این بین که زمانی قدرت منطقهای بود، امروز به قدرت جهانی تبدیل شده است. رای ندادن به پیشنهاد آمریکا در شورای امنیت باید جمهوری اسلامی ایران را در عرصه دیپلماسی فعالتر از گذشته کند چرا که آمریکا از شیطنتهای خود دست برنخواهد داشت، چنانکه ترامپ اعلام کرد به دنبال پیشنهاد جدید است که هفته آینده آن را به شورای امنیت ارائه کند. نباید فکر کنیم خباثت و دشمنی آمریکا با ملت ایران تمام شده است.
مجلس و دولت باید دیپلماسی خود را فعال کنند. باید تلاش کنیم ارتباطمان بویژه با کشورهای مسلمان افزایش پیدا کرده و سطح دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران توسعه پیدا کند.
اتحاد و انسجام در داخل کشور در مواضع مشترک نسبت به مقاومت در برابر شیطنتهای آمریکا، باید راهبرد جمهوری اسلامی ایران باشد.
اینگونه نباشد که بخشی از بدنه دولت دچار وادادگی به غرب باشد و مجلس محکم ایستادگی کند، روحیه مجلس مقاومت و ایستادگی است و توقع میرود دولت با رویکرد توجه به توان داخلی و ارتباط با کشورهای همسایه تلاش کند جایگاه جمهوری اسلامی ایران در عرصه بینالملل توسعه پیدا کند.
باید ارتباط ما با کشورهای حوزه خلیجفارس بیشتر از گذشته باشد. نباید منتظر بمانیم آمریکا پیشنهاد دیگری را به شورای امنیت ارائه دهد و شاید دوباره این پیشنهاد رد شود، بلکه باید از سیاست پدافندی به سیاست آفندی عبور کنیم تا قبل از اینکه بخواهند اقدامی علیه جمهوری اسلامی انجام داده یا قطعنامهای صادر کنند، دستگاه دیپلماسی با تهیه لوایح مختلف و ارائه در سطح نهادهای بینالمللی، برنده بازی باشد. باید از رفتارهای خلاف پروتکلهای بینالمللی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران به محاکم و مجامع بینالمللی شکایت کنیم. دورانی که آمریکا پیشنهاداتی را به شورای امنیت ارائه میداد و کشورهای دنیا چشمبسته آن را تصویب میکردند به پایان رسیده است.
ترامپ نیاز دارد با فشار بیشتر به جمهوری اسلامی ایران در ماههای پایانی ریاست جمهوری خود، روزنه ارتباطی برای کشیدن ایران پای میز مذاکره ایجاد کند اما این هدف ترامپ بخوبی از سوی اعضای شورای امنیت درک و باعث شد در زمین بازیای که آمریکا چیده بود تا از شورای امنیت به عنوان ستاد پشتیبانی- تبلیغاتی خود برای فشار به جمهوری اسلامی ایران استفاده کند، بیبهره بماند.
آمریکا باید این را بداند که اگر قرار بود جمهوری اسلامی ایران پای میز مذاکره با این فشارهای قلدرمآبانه بنشیند 42 سال مقاومت نمیکرد. آمریکا راهی ندارد جر اینکه تعهدات خود را در برجام عملیاتی کند.
مطرح کردن قطعنامهها و تحریمهای جدید از این پس کارآییای برای آمریکا ندارد، چرا که هر قطعنامهای که داشتند علیه ایران صادر کردند، اگر چه این قطعنامهها بیاثر نبود اما قادر نخواهند بود بیش از این به ایران فشار اعمال کنند.
دوران محکوم کردن ایران بدون هیچ دلیلی و تنها به خاطر گفتمان مقاومت گذشته است. برای دنیا ثابت شده جمهوری اسلامی ایران نه به دنبال سلاح هستهای است و نه به دنبال آن خواهد رفت. ما علاقهمند به صلح در عرصه بینالملل هستیم.
*نایبرئیس کمیسیون امور داخلی کشور و شوراهای مجلس/ کارشناس ارشد بینالملل
ارسال به دوستان
پروندهای برای سریال «آقازاده» در آستانه پخش قسمت نهم
سوژه آقازاده قصه مانلی
محمدرضا کردلو: چند سال پیش مستندی با عنوان «پول و پورن» درباره قاچاق و تجارت دختران ایرانی ساخته شد؛ با سوژهای بشدت اجتماعی و البته دردناک که شخصیت محوریاش «الکس» بود؛ فردی که چندی پیش بازداشت شد. خبر بازداشت او با این عنوان در رسانهها منتشر شد: «الکس؛ سرکرده بزرگترین باند قاچاق دختران ایرانی دستگیر شد». در خبر بازداشت الکس جزئیاتی آمده بود که پیشتر در مستند «پول و پورن» هم مورد اشاره قرار گرفته بود. مثلا اینکه دختری به نام «مانلی»، الکس را در تأسیس باند اسکورت دختران ایرانی همراهی کرده است. به نظرم «پول و پورن» که حالا در فضای مجازی قابل دسترس است، اگر امکان پخش از تلویزیون و برای عموم مخاطبان را پیدا میکرد، میتوانست تلنگری جدی به فضای اجتماعی ما باشد. اینکه چگونه تلاش برای دیده شدن میتواند زندگی افراد را تا حد مرگ به مخاطره بیندازد. سوژه قاچاق دختران ایرانی به کشورهای حاشیه خلیجفارس البته سوژه تازهای نیست. اگر چه هیچگاه دامنه و گسترهای نداشته اما حواشی گستردهای از جهات اخلاقی، سیاسی و امنیتی برای کشور و مردم ایجاد کرده است. سالها پیش مجید مجیدی این سوژه را دستمایه ساخت «بدوک» کرد که با انتقادات شدید دولت وقت (هاشمیرفسنجانی) مواجه و از پرده سینماها پایین کشیده شد. اخیرا نیز محمدحسین مهدویان در «لاتاری» روایت متفاوتتری از موضوع قاچاق دختران به شیخنشینها ارائه کرد، البته «لاتاری» آنچنان که در مستند یادشده به ماجرای سازمانیافته بودن قاچاق دختران اشاره شده، به این موضوع نپرداخته بود. و حالا «آقازاده»، شخصیتهای واقعی مستند «پول و پورن» را به دل درام کشیده تا سریالی را با موضوع فساد اقتصادی و سازمانیافته بودن خیلی از این مفاسد، بویژه مفاسد اخلاقی، در شبکه نمایش خانگی دیدنی کند. مساله اولی که درباره نسبت ما با «آقازاده» به وجود میآید همین موضوع استفاده افراطی از عناوین خارجی است. گویی تلاش شده هیچکدام از نامهای پرحرف و حدیث و حاشیه سیاسی که در سالهای اخیر بر سر زبانها افتادهاند، جا نمانند. همین ماجرا قصهگویی را با ایرادهای جدی مواجه کرده است. در واقع تلاشی که برای ایجاد مشابهت میان شخصیتهای اصلی سریال با آدمها (یا متهمانی) در بیرون از سریال شده است، هر قدر در ایجاد فضای تبلیغاتی پیرامون فیلم موفق بوده، در قصهگویی، سریال را با چالش مواجه کرده است. در واقع از سویی در فضای بیرون سریال تلاش میشود مشابهت دادنها بیشتر تبلیغ شود و حتی در تیزرهای سریال این ماجرا مورد تاکید قرار میگیرد و از سوی دیگر در شخصیتپردازیها با ضعف جدی برای ایجاد رابطه میان شخصیتهای اصلی درون فیلم و شخصیتهای واقعی مواجه است؛ شخصیت اغراق شده آقازاده فاسد که مجموعه همه مفاسد سیاسی، اقتصادی و اخلاقی در او جمع است، شخصیت مبهمی مانند حاجرضا که تصنعی و کاریکاتوری به تصویر کشیده شده و شخصیت منفعل حامد که بازی بد سینا مهراد، آن را خنثیتر و منفعلتر جلوه داده است. «آقازاده» بیش از اینکه فیلم «آقازادهها» باشد، فیلم «مانلی» است. «مانلی» در محوریت قصه است و اتفاقهایی که برای او رقم میخورد گویی ناظر به قصهای از پیش نوشته شده نیست. گویی «خلق لحظه جذاب» از طریق مانلی اولویت اول سازندگان «آقازاده» برای جذب مخاطب است. افراط در نزدیک شدن و حتی عبور از خط قرمزها، کمی ناشی از همین ایده است. از سویی شخصیت «نیما بحری» که به مصداق «آنچه خوبان همه دارند تو تنها داری» در تحصیل همه مفاسد موجود در عالم تبدیل شده است، قدرتی دارد عجیب و غریب؛ قدرتی که بیش از اینکه ما را از او منزجر کند، از انفعالی که در مواجهه با او در سریال میبینیم، متنفر میکند. در واقع برآیند آنچه در سریال شاهد بودهایم، تا اینجای کار انفعال عجیب و غریب فضای سریال در مواجهه با بدیها و کژیهاست. البته خانواده خوب و مومن و البته کاریکاتوری و تصنعی حاجرضا هم نمایش داده میشود که با خرقه و خواندن حافظ در زیرزمین میخواهند مشکلات یک کشور را حل کنند که البته خندهدار است. اما نکته اساسی تقسیم فضای دراماتیک فیلم میان آقازادههای خوب و بد و یک دختر روستایی است که تبدیل به شاهماهی میشود. 8 قسمت از سریال گذشته است و خبری از طبقهای که بیشترین تاثیر را از مفاسد سیاسی و اقتصادی آقازادهها میبیند، نیست. یک آقازاده خوب داریم و پدرش، یک آقازاده بد و پدرش، یک محلل فساد در درون سیستم، چند نیروی امنیتی و قضایی منفعل و خنثی و یک دختر و پسر روستایی که یکیشان سریع به منجلاب فساد کشیده میشود و دیگری اصلا از قبل، بساط عیش و نوش آقازاده بد را مهیا میکند. خبری از «مردم» نیست و این بزرگترین اشکال آقازاده است. یک اتفاق غیرمنطقی هم در قسمت هشتم سریال رخ داد که نمیشود درکش کرد؛ حامد که پس از فهمیدن طعمه بودن «راضیه» به هم ریخته و مجلس عقد را ترک میکند، حالا با شنیدن فرآیند به فساد و فحشا کشیده شدن او در پیادهروهای مشهد، میخندد و در پایان هم با هم آب پرتقال میخورند و لقمه برای هم میگیرند! خندهدار نیست؟ ارسال به دوستان
آیتالله تسخیری، مشاور رهبر انقلاب در امور جهان اسلام بر اثر عارضه قلبی درگذشت
زبان گویای اسلام بود
* پیام تسلیت رهبر انقلاب
آیتالله محمدعلی تسخیری، مشاور مقام معظم رهبری در امور جهان اسلام روز گذشته در 76 سالگی بر اثر عارضه قلبی درگذشت. رهبر حکیم انقلاب در پیامی ضمن تسلیت ارتحال این عالم مجاهد، از ایشان با عنوان «زبان گویای اسلام» یاد کردند.
به گزارش «وطن امروز»، آیتالله محمدعلی تسخیری بعد از سالیان متمادی مجاهدت در راه تقریب و وحدت جهان اسلام دعوت حق را لبیک گفت. مقام معظم رهبری در پی ارتحال آیتالله تسخیری، در پیامی ضمن تسلیت ارتحال این عالم مجاهد، از ایشان با عنوان «زبان گویای اسلام» یاد کردند. متن پیام حضرت آیتالله العظمی خامنهای به این شرح است:
بسمالله الرحمن الرحیم
با تأثر و تأسف اطلاع یافتیم عالم مجاهد و زبان گویای اسلام و تشیع جناب حجتالاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ محمدعلی تسخیری رحمهاللهعلیه دار فانی را وداع گفته است. کارنامه این سرو نستوه و خستگیناپذیر در انواع خدمات برجسته در مجامع جهانی اسلامی حقا درخشان است. عزم راسخ و دل پرانگیزه ایشان حتی بر ناتوانیهای جسمانی در چند سال اخیر فائق میآمد و حضور مؤثر و برکت وی را در هر نقطه لازم و مفید استمرار میبخشید. مسؤولیتها و خدمات ایشان در داخل کشور نیز فصل جداگانه و ارزشمندی از تلاشهای این روحانی فاضل و متعهد است. اینجانب به خاندان و بازماندگان مکرم و نیز به همه همکاران و دوستان ایشان تسلیت عرض میکنم و رحمت و مغفرت و رضوان الهی را برای وی مسألت میکنم.
سیدعلی خامنهای
***
گذری کوتاه بر زندگی آیتالله تسخیری
آیتالله تسخیری سال ۱۳۲۳ خورشیدی در نجف اشرف در خانوادهای روحانی از خطه مازندران به دنیا آمد و در کنار تحصیلات ابتدایی، متوسطه و دانشگاهی (در دانشکده فقه نجف اشرف) تحصیلات حوزوی را تا مرتبه اجتهاد در نجف اشرف سپری کرد و از محضر بزرگانی چون آیتالله سیدمحمدباقر صدر، آیتالله خویی، آیتالله سیدمحمدتقی حکیم و آیتالله شیخ جواد تبریزی بهره گرفت. وی فعالیتهای علمی خود را از سال ۱۳۵۰ در حوزه علمیه قم ادامه داد.
آیتالله تسخیری از چهرههای شناخته شده علمی و فرهنگی جهان اسلام بود که همواره در معرفی درست تشیع و ایجاد تفاهم و همدلی میان مسلمانان تلاش میکرد. وی خدمات ارزندهای در این قلمرو به اسلام و تشیع کرد. مشارکت در دهها کنفرانس علمی در کشورهای مختلف به عنوان برگزارکننده یا عضو هیأترئیسه یا میهمان، عضویت در هیأت امنا و شورای عالی چند مرکز دانشگاهی و مجمع علمی در ایران و دیگر کشورها و تدریس در مراکز علمی گوناگون، از جمله فعالیتهای مؤثر ایشان در زمینههای علمی و فرهنگی بود.
وی همچنین در مجمع فقه اسلامی در جده (وابسته به سازمان کنفرانس اسلامی) از ۱۳۶۲ به عنوان تنها نماینده رسمی تشیع در تثبیت و ترویج مبانی فقهی و اصولی تشیع نقشی در خور تقدیر داشت. آیتالله تسخیری در ۲۰ سال گذشته ریاست سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، معاونت بینالملل دفتر مقام معظم رهبری و دبیرکلی مجمع جهانی تقریب مذاهب و نیز ریاست هیأت امنای مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب را به عهده داشت.
از این اندیشمند مسلمان دهها کتاب و صدها مقاله به تألیف یا ترجمه منتشر شده که محاضرات فی علوم القرآن، الاقتصاد الاسلامی، القواعد الاصولیه و الفقهیه علی مذهب الامامیه (در ۳ جلد)، تفسیر قرآن کریم (در ۳ جلد)، دروس فی اصول الدین و همچنین الامامه و الولایه فی القرآن الکریم از جمله آنهاست.
***
آیتالله تسخیری، چهره ممتاز جهان اسلام
نام آیتالله تسخیری برای بسیاری از اندیشمندان و علمای جهان اسلام نام آشنایی است؛ عالم کوشا و مجاهدی که عمر خود را وقف تقریب و وحدت امت اسلام در برابر جهان کفر و استکبار کرد. برای بررسی بیشتر ابعاد شخصیت آیتالله محمدعلی تسخیری به گفتوگو با حجتالاسلام والمسلمین مجید مشکی نشستیم. حجتالاسلام مشکی، مدیر کل اسبق مرکز بینالمللی تبلیغ سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی است که هماکنون به عنوان ریاست موسسه بینالمللی المرتضی مشغول خدمتگزاری است. ایشان سالها به علت فعالیت در حوزه تبلیغ معارف اسلامی در جهان اسلام، روابط نزدیک و گرمی با آیتالله تسخیری داشته که باعث شده شناخت دقیق و جامعی از شخصیت این عالم مجاهد داشته باشد. متن گفتوگوی حجتالاسلام مجید مشکی با «وطنامروز» که به صورت یادداشت تنظیم شده، در ادامه میآید.
***
قبل از شروع بحث درباره ابعاد شخصیت آیتالله تسخیری، لازم میدانم رحلت ایشان را محضر حضرت ولیعصر(عج)، مقام معظم رهبری و حوزههای علمیه قم و نجف تسلیت عرض کنم. امیدوارم این خدمتگزار مکتب اهلبیت با ائمه اطهار و انبیا و اولیای الهی محشور شود. همانطور که اطلاع دارید، حضرت آیتالله العظمی خامنهای در پیام تسلیتشان به مناسبت درگذشت آیتالله تسخیری، از ایشان به عنوان زبان گویای جهان اسلام یاد کردند. بنده قصد دارم به چند شاخص مهم از شخصیت آیتالله تسخیری اشاره کنم که با تبیین این شاخصها، معنا و مفهوم توصیفی که رهبر حکیم انقلاب از ایشان داشتند، بخوبی مشخص شود.
* آیتالله تسخیری، شاگرد ممتاز شهید صدر
ابتدا به مقام علمی آیتالله تسخیری اشاره میکنم. ایشان دستپرورده حوزه غنی نجف اشرف بود. ایشان در ایام نشاط جوانی، توانست علمای وارسته و تراز اول جهان تشیع در نجف اشرف را درک کند که در این میان علامه بزرگوار، مرحوم شهید آیتالله محمدباقر صدر جایگاه ویژهتری داشت. آیتالله تسخیری از محضر شهید صدر استفادههای فراوانی کرد و از نظر علمی، سیاسی، اجتماعی و تفکر جهانی متاثر از اندیشهها و مشی و منش شهید آیتالله محمدباقر صدر بود. مقام علمی آیتالله تسخیری به حدی بود که سالیان سال در مرکز «رابطه العالم الإسلامی» کرسی دفاع و تبیین فقه مکتب اهلبیت را بر عهده داشت. این مرکز یک مجمع فقهی در سازمان کنفرانس اسلامی است که علمای تراز اول جهان اسلام در این مرکز اختلافات علمی و فقهی مذاهب مختلف را مورد بحث و بررسی قرار میدهند. آیتالله تسخیری نماینده فقه شیعه در این مرکز بود که مقام علمی والای ایشان را نشان میدهد. حضور ایشان طی سالیان متمادی در این مرکز و تمدید دوره مسؤولیتشان، نشان میدهد بخوبی از عهده این مسؤولیت برآمده بود.
نهتنها در حوزه فقهی، بلکه در حوزه ادبیات عرب هم ایشان ید طولایی داشت. ایشان در حوزه زبان عربی هم ادیب و هم شاعر بود که این باعث شده بود در مجامع علمی و ادبی در کشورهای عربزبان مورد پذیرش و مقبولیت بیشتری قرار گیرد. اگر چه آیتالله تسخیری ایرانیالاصل بود اما بزرگشده نجف اشرف بود و همین یکی از علل مهم تسلط ایشان به زبان عربی بود.
* تاریخ مبارزاتی زندگی آیتالله تسخیری
آیتالله تسخیری در حوزه سیاسی و مبارزاتی نیز در راه اسلام و انقلاب سابقه درخشانی دارد. ایشان در زمان رژیم منحوس صدام در عراق به علت مبارزه علیه رژیم بعث و تلاش برای نشان دادن چهره سفاک و خونریز صدام دستگیر و سالیانی در زندان رژیم بعث محبوس شد. حتی رژیم بعث حکم اعدام ایشان را صادر کرده بود که با وساطت و میانجیگری علمای بزرگ نجف، اجرای این حکم ملغی شد. نهایتا آیتالله تسخیری توانست از زندانهای رژیم بعث متواری شود و به ایران بیاید. مدتی بعد از ورود ایشان به ایران هم انقلاب شکوهمند اسلامی رخ داد. ایشان بعد از انقلاب هم به فعالیتهای مبارزاتی خود ادامه داد و همواره در داخل و خارج از کشور در تلاش بود مواضع بحق جمهوری اسلامی را تبلیغ و ترویج دهد. مسؤولیتهای مختلفی که مقام معظم رهبری به ایشان سپرد نشان از حسن اعتماد ایشان به آیتالله تسخیری دارد. آیتالله تسخیری در هر عرصه که وارد شد از ارزشهای نظام اسلامی دفاع کرد. ایشان واقعا از مریدان امام خمینی و مقام معظم رهبری بود.
* آیتالله تسخیری؛ چهره ممتاز بینالمللی
واقعا فقدان آیتالله تسخیری خسارت بزرگی برای جمهوری اسلامی در عرصه بینالملل است. بعد سوم شخصیت آیتالله تسخیری، بعد بینالمللی ایشان است. آیتالله تسخیری بیشک یکی از بزرگترین شخصیتهای جهان اسلام در دوره معاصر است. ایشان مایه مباهات جمهوری اسلامی بود. آیتالله تسخیری در سطح جهان اسلام، نماینده ممتاز مکتب اهلبیت و به تعبیر مقام معظم رهبری زبان گویای اسلام بود.
به اعتقاد بنده، اثرگذاری آیتالله تسخیری برآمده از منصبهای ایشان نبود، بلکه از ویژگیهای ممتاز شخصیت ایشان ناشی میشد. ابعاد علمی، فقهی، ادبی، اخلاقی، تسلط بر مبانی اهل تشیع و اهل تسنن، نفوذ کلام، فصاحت و بلاغت، همه اینها از ایشان یک شخصیت ویژه و ممتاز ساخته بود.
آیتالله تسخیری بحق یک شخصیت فرامذهبی و آگاه به مقتضیات زمانه بود. ایشان بخوبی مقتضیات جهان اسلام و جهان امروز را تشخیص میداد و در راستای تامین این نیازها تلاش میکرد.
از موضوعاتی که باید حتما درباره آیتالله تسخیری به آن اشاره کرد، تلاشهای ایشان برای تثبیت موضوع فلسطین در جهان است. ایشان تلاشهای مثالزدنیای کرد تا چهره کریه و سفاک و قاتل رژیم صهیونیستی را به جهانیان نشان دهد.
* شخصیت اخلاقی آیتالله تسخیری
نکته آخر که میخواهم به آن اشاره کنم، سجایای اخلاقی آیتالله تسخیری است. اگر چه ایشان از مقامات بالای علمی و اجرایی برخوردار بود اما در عین حال انسانی بسیار متواضع، خوشرو، فروتن و بدون هیچ تکلف و تکبری بود. خود ما که از نظر سنی در جایگاه فرزند ایشان بودیم، وقتی به خاطر کاری سراغ ایشان میرفتیم واقعا با محبت، تواضع، صبر و روی گشاده انسان را تحویل میگرفت. کسی تا از نزدیک با ایشان برخورد نداشت نمیتوانست زوایای اخلاقی ایشان را درک کند. آیتالله تسخیری واقعا اخلاق نبوی داشت. همه این مواردی که عرض کردم، توصیف مقام معظم رهبری از ایشان را که تعبیر به «زبان گویای اسلام» کردند، روشن و واضح میکند.
در پایان از خداوند متعال برای ایشان طلب مغفرت و علو درجات میکنم، انشاءالله با اولیای الهی محشور شود.
ارسال به دوستان
کمتر از 3 ماه مانده به انتخابات آمریکا طرفین با متهمکردن یکدیگر به تقلب چشماندازی از بیثباتی در این کشور ترسیم میکنند
دموکراتها: اگر ترامپ قصد تقلب داشت بریزید توی خیابانها!
گروه بینالملل: انتخابات ۱۳ آبانماه آمریکا یک کلیدواژه دارد: تقلب. هم جمهوریخواهان و هم دموکراتها ابایی از به زبان آوردن احتمال تقلب سیستماتیک از سوی طرف مقابل ندارند. در حالی که ۲ ماه و اندی بیشتر تا انتخابات ریاستجمهوری آمریکا نمانده، بازار انتخابات آمریکا داغتر از هر زمانی شده است و طبیعتا ستادهای انتخاباتی هر ۲ نامزد اصلی یعنی بایدن و ترامپ هم مشغول گذراندن سختترین روزهای کمپین انتخاباتی نامزد خود هستند. فارغ از فعالیتهای روتین و طبیعی کمپینها حالا دغدغه تقلب نامزد رقیب و بهم خوردن بازی انتخابات در دقیقه ۹۰ از مهمترین بحثهای انتخابات آمریکاست. دموکراتها نگرانند مبادا ترامپ با کارشکنی در روند برگزاری انتخابات پستی، تکرار روند به قول آنها مشکوک انتخابات سال ۲۰۱۶ یا خودداری از ترک کاخ سفید، بازی را به جاهای باریک بکشاند و ترامپ هم که خود برگزارکننده انتخابات است حالا صراحتا میگوید فقط اگر تقلب شود او رئیسجمهور نمیشود. به عبارت دیگر حالا چه نام بایدن از صندوقها بیرون بیاید و چه نام ترامپ، طرف مقابل حاضر به پذیرش این روند نیست. فرآیند فعلی انتخابات آمریکا بخشی از چیزی است که از آن به عنوان پایان امپراتوری آمریکا یاد میشود. پیامی که امروز از اردوگاه دموکراتها و جمهوریخواهان به دنیا مخابره میشود یک چیز است: آمریکای ابرقدرت حتی توان برگزاری یک انتخابات سالم و بیحرف و حدیث را هم ندارد.
* ترامپ: شکست من یعنی در انتخابات تقلب شده است
به گزارش «وطن امروز»، دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا در سخنانی خطاب به هوادارانش در منکاتوی ایالت مینهسوتا گفت: «تنها راه شکست [من] در این انتخابات آن است که در انتخابات تقلب شود. این نکته را به یاد داشته باشید. این تنها راه شکست مان در انتخابات است». رئیسجمهور آمریکا بار دیگر ضمن زیر سوال بردن فرآیند انتخابات در آمریکا به برگزاری انتخابات به شکل پستی حمله کرد و گفت: ما باید در انتخابات پیروز شویم. ما نمیتوانیم بازی کنیم. [شما باید] بیرون بروید و رای بدهید. باید مطمئن شوید که آرای شما شمارش میشود. بنابراین باید بسیار محتاط و مراقب باشیم. ما اجازه تقلب در انتخابات را نخواهیم داد». اظهارات ترامپ بار دیگر شک و تردیدها درباره روند انتخابات ایالات متحده را افزایش داده است. رئیسجمهور آمریکا ماههاست ادعا میکند رایگیری به صورت پستی به خاطر شیوع ویروس کرونا میتواند منجر به تقلب گسترده در نتایج انتخابات شود. اظهارات ترامپ در شرایطی است که دموکراتها پافشاری زیادی برای برگزاری انتخابات به صورت پستی دارند و این در شرایطی است که ترامپ قصد دارد جلوی این برنامه را بگیرد. به اعتقاد دموکراتها، ترامپ قصد دارد فشار شدیدی را بر سرویس پستی آمریکا وارد کند. دموکراتها معتقدند افزایش مشارکت در انتخابات به معنای باخت ترامپ است و از این رو رئیسجمهور آمریکا به دنبال کاهش مشارکت به بهانههای مختلف از جمله احتمال وقوع تقلب در صورت برگزاری انتخابات به صورت پستی است.
* خواب ریاستجمهوری ۱۲ ساله ترامپ
ترامپ در بخش دیگری از سخنان خود بار دیگر به صورت تلویحی ایده عدم ترک منصب حتی در صورت باخت در انتخابات پیش رو را مطرح کرد. او گفت: «برخی مردم احمقند؛ یکی گفت او میخواهد پیروز شود؟ و میدانید در پایان دومین دوره منصبش را ترک نمیکند؟ فکر کردم مزاح میکند اما انگار واقعی بود. خب! ما هم راجع به آن فکر کردیم، چون ایده بدی نبود». ترامپ افزود: «آنها فریاد ۴ سال دیگر ۴ سال دیگر سر دادند، من هم گفتم ۱۲ سالش کنید تا (دموکراتها) حسابی دیوانه شوند». ترامپ با اشاره به اینکه دور اول ریاستجمهوریاش حساب نیست، چون دموکراتها در ستاد انتخاباتیاش جاسوسی کردهاند! مدعی شد: برای ۴ سال دیگر پیروز میشویم و بعد از آن ۴ سال دیگر هم در پیش داریم، زیرا همانطور که میدانید آنها (دموکراتها) از ستاد انتخاباتی من جاسوسی کردند؛ بنابراین باید ۴ سال (دور اول) را دوباره تکرار کنیم. ترامپ قبلا هم تبلیغاتی را با این مضمون که تأثیر و ماندگاریاش بر سیاست آمریکا زوالناپذیر است، منتشر کرده بود. این طعنه واضح ترامپ، نگرانیها در بین برخی گروهها و افراد، مبنی بر آنکه آیا او منصبش را پس از شکست در انتخابات ۲۰۲۰ ترک میکند، افزایش داده است. پیش از این برخی چهرههای شاخص حزب دموکرات از جمله هیلاری کلینتون درباره اینکه ممکن است ترامپ در صورت شکست، نتیجه را نپذیرد، هشدار دادهاند.
* نگرانی جدی دموکراتها از تقلب ترامپ
در همین حال دموکراتها با توجه به سابقه عملکرد 4 ساله ترامپ شدیدا نگران این هستند که رئیسجمهور آمریکا با استفاده از نفوذ و قدرت اجرایی خود تقلب گستردهای را در انتخابات 2020 رقم بزند. نکته جالب توجه اینکه نگرانی از تقلب توسط ترامپ از سوی جمهوریخواهان هم مطرح شده است. تابستان امسال گروهی از مقامهای سابق دولت آمریکا از هر 2 حزب، تحلیلگران سیاسی، وکلا و روزنامهنگاران، نشستهایی تحلیلی درباره خطراتی که انتخابات ۲۰۲۰ را تهدید میکند برگزار کردند که نتایج این نشستها هشداردهنده و نگرانکننده است. روزنامه نیویورکتایمز، در گزارشی با جمعبندی این نشستها نوشت: ما با احتمال بسیار بالایی ارزیابی میکنیم که انتخابات نوامبر با چشمانداز سیاسی و هرجومرج حقوقی و قانونی زیادی روبهرو خواهد شد. ترامپ احتمالا قصد دارد نتیجه انتخابات را با ابزارهای قانونی و فراتر از قانون به چالش بکشد. بر اساس این گزارش، شرکتکنندگان در این پروژه تحقیقاتی و تحلیلی بر این باورند ترامپ در صورتی که با شکست در انتخابات تهدید شود، از تاکتیکهای مختلفی استفاده خواهد کرد؛ از جمله فدرالیزه کردن گارد ملی برای توقف شمارش آرای پستی. در هر سناریوی احتمالی، تصمیمات مقامات وزارتخانههای دادگستری، خارجه و خود نامزدها بسیار اهمیت خواهد داشت.
* اردوکشی خیابانی دموکراتها در صورت شکست
نیویورکتایمز در ادامه گزارش خود آورده است: [دموکراتها معتقدند] نمایش حضور مردم در خیابانها برای اعتراض، میتواند عامل تعیینکنندهای برای چیزی باشد که مردم و افکار عمومی یک نتیجه قانونی و عادلانه برای انتخابات میدانند. ناظران و تحلیلگران سیاسی در حال آمادهسازی مقدمات این رویداد نهایی هستند. آنها توئیتهای ترامپ درباره به تعویق افتادن انتخابات، گسترش دروغ درباره تقلب و خرابکاری در انتخابات و تلاش برای تخریب سرویس پستی آمریکا را مشاهده کردهاند. بسیاری از آنها انتخابات ریاستجمهوری 2000 میلادی را به یاد میآورند؛ هنگامی که ماموران جمهوریخواه شمارش فیزیکی آرا را متوقف کردند و دموکراتهای ناتوان چارهای جز شکایت در دادگاهها نداشتند. بنابراین ائتلافی از گروههای ترقیخواه و محافظهکار مخالف استبداد تاکید کردهاند اگر ترامپ قصد تقلب در انتخابات را داشته باشد، مردم باید به خیابانها بیایند تا از نتایج انتخابات حفاظت کنند.
* کاهش فاصله ترامپ و بایدن در نظرسنجیها
همزمان با افزایش نگرانی 2 طرف از نتایج انتخابات و احتمال بروز تقلب، نتایج یک نظرسنجی جدید در آمریکا نشان میدهد ترامپ توانسته فاصله ایجاد شده با بایدن را تا حدی جبران کند. این نظرسنجی نشان میدهد میزان حمایت رایدهندگان آمریکایی از ترامپ نسبت به نظرسنجی ژوئن بیش از 10 درصد افزایش داشته است. در نظرسنجی ژوئن بایدن 55 درصد و ترامپ 41 درصد حمایت افکار عمومی را کسب کرده بودند. بر اساس نظرسنجی جدید، بایدن تنها ۴ درصد از ترامپ جلو افتاده و درصد محبوبیتش نزد مردم در مقایسه با ترامپ به ۵۰ درصد در مقابل ۴۶ درصد رسیده است. طبق نظرسنجی سیانان، این جابهجایی جدید در نتایج، مربوط به رایدهندگان مرد است که اکنون میزان حمایتشان از ترامپ در مقابل بایدن به ۵۶ درصد در مقابل ۴۰ درصد رسیده است؛ همچنین رایدهندگان ۳۵ تا ۶۴ ساله که در حال حاضر به سوی ترامپ گرایش پیدا کردهاند، در نظرسنجی خردادماه نسبت به بایدن نظر مساعدتری داشتند. در میان رایدهندگان مستقل نیز محبوبیت بایدن در مقابل ترامپ در نظرسنجی 2 ماه پیش، ۵۲ در برابر ۴۱ درصد بود اما اکنون این رقم ۴۶ درصد برای حمایت از بایدن و ۴۵ درصد برای حمایت از ترامپ در میان این افراد است. با این همه، افرادی که از ترامپ حمایت کردهاند، گفتهاند ممکن است نظرشان را تغییر دهند. ۱۲ درصد از هواداران ترامپ اعلام کردهاند ممکن است تا قبل از روز انتخابات، تغییر عقیده دهند، در حالی که تنها ۷ درصد از هواداران بایدن از تغییر نظر خود خبر دادهاند.
* رقابت نزدیک ترامپ و بایدن در ۱۵ ایالت آمریکا
نظرسنجی سیانان که طی روزهای 12 تا 15 آگوست انجام شده، حاکی است در 15 ایالت مهم آمریکا که نقش بسزایی در تعیین نتایج انتخابات دارند، رقابت بین دونالد ترامپ و جو بایدن بسیار نزدیک است. بر اساس این گزارش در 15 ایالتی که نظرسنجی انجام شده، ترامپ 48 درصد حمایت رایدهندگان را در اختیار دارد و این رقم برای جو بایدن به 49 درصد رسیده است. این ایالتها شامل آریزونا، فلوریدا، جورجیا، آیووا، مین، میشیگان، مینهسوتا، نوادا، نیوهمپشایر، نیومکزیکو، کارولینای شمالی، اوهایو، تگزاس، پنسیلوانیا و ویسکانسین است. اگرچه ترامپ رقابت نزدیک و تنگاتنگی با بایدن در این 15 ایالت دارد ولی این بدان معنا نیست که او از نظر آرای الکترال نیز وضعیت خوبی داشته باشد. نظرسنجی سیانان همچنین نشان میدهد ترکیب ترامپ- مایک پنس در سراسر آمریکا حمایت 46 درصدی مردم را کسب کرده و این رقم برای بایدن- هریس به 50 درصد رسیده است.
***
[فاز توهم ترامپ]
رئیسجمهور آمریکا ادعا کرد رکود اقتصادی در پی همهگیری کرونا، «آزمایش خداوند» از او است، برای اینکه آنچه را که «عالیترین اقتصاد در تاریخ جهان» خوانده، بازسازی کند. خبرگزاری ایندیپندنت، در گزارشی با اشاره به این اظهارنظر ترامپ نوشت: دونالد ترامپ خطاب به هوادارانش در مینهسوتا گفت: «آنچه ما با همدیگر به دست آوردهایم و آنچه با هم در حال انجامش هستیم، چیزی کمتر از یک معجزه نیست و ما دوباره در حال انجامش هستیم. ما عالیترین اقتصاد در تاریخ جهان را رقم زدیم و حالا باید دوباره این کار را انجام دهیم». وی خاطرنشان کرد: میدانی این چیست؟ درست است. این خداست که مرا آزمایش میکند. خدا به من گفت: «میدونی، تو یکبار انجامش دادی». و من گفتم: «آیا من کارم رو عالی انجام دادم خدا؟ من تنها کسی هستم که میتونه این کارو انجام بده». خدا گفت: «نباید اینو بگی. حالا که این رو گفتی، باید کاری کنیم دوباره هم انجامش بدی». من گفتم: «باشه، قبوله. قانعم کردی». من یک بار این کار را انجام دادم و حالا دارم دوباره انجامش میدم. شما شاهد ارقامی که ما محقق کردیم، هستید. آنها باورنکردنی است. بهترین آمار اشتغال! 3 ماه؛ مشاغل بیشتر در 3 ماه گذشته، بیشتر از هر وقت دیگر.
رئیسجمهور ایالات متحده مرزهای وهم و وهن را جابهجا کرد و مدعی مکالمه با خدا شد. دونالد ترامپ که سابقه بر سر و دست گرفتن انجیل برای توجیه سرکوب مخالفانش در مقابل کاخ سفید را هم دارد، حالا وارد فاز تخیلی تازهای شده که به نظر میرسد جدا از اغراض انتخاباتی، بیارتباط با عدم تعادل روحی او در هفتههای اخیر نبوده باشد. رابرت ترامپ، برادر جوانتر رئیسجمهور آمریکا که به دلیل خونریزی مغزی بستری شده بود، اوایل هفته جان داد و گفته میشود این موضوع دونالد را در شوک فرو برده است، بویژه که او دیر بالای بستر برادرش در بیمارستان مشهور صهیونیستهای نیویورک (مونت سینای) رسید و در حالی که رابرت به کما رفته بود نتوانست برای آخرینبار با او ملاقات کند. شواهد نشان میدهد ترامپ حالا به خاطر از دست دادن کسی که او را نزدیکترین فرد به خود معرفی میکرد، دچار شوک بزرگ روحی شده باشد. البته مرگ برادر کوچکتر وی را که در عین حال شریک اصلی رئیسجمهور آمریکا در اداره قمارخانههایش و مسؤول مستقیم امور مالی کسب و کارهای خانواده ترامپ بود، میتوان آخرین و محکمترین ضربه روحی به دونالد ترامپ طی 3 ماه اخیر دانست. سلسله رویدادهایی مثل انتشار کتابهای افشاگرانه جان بولتون، مشاور امنیت ملی برکنار شده کاخ سفید و مری ترامپ، برادرزادهاش که او را در هر دو سطح سیاسی و شخصی به لجن کشیدند و سپس ضرباتی که او به عنوان رئیسجمهور آمریکا از کرونا، شورای امنیت سازمان ملل و رقبای خارجیاش دریافت کرد، به همراه هدف قرار گرفتن بیسابقه منافع ایالات متحده در داخل و خارج این کشور، فراتر از حد تحمل روانی ترامپ بوده است.
ارسال به دوستان
دوربرگردان به بنبست؟
رسانههای انقلابی فریب بازی بایدن ـ اصلاحطلبان را نخورند
یونس مولایی: 1- از آغاز دهه 90 همزمان با تبدیل شدن متغیر تحریمهای خارجی به بخشی از حساسیتهای جامعه ایران، جریان اصلاحات پروژه رقابت سیاسی خود را بر مبنای مرتبط کردن صورت مسأله سیاست خارجی با الگوی انتخاب سیاسی مردم تعریف کرد؛ پروژهای که هر چند پیش از آن در فضای رقابتهای انتخاباتی از جمله انتخابات سال 88 نیز به چشم میآمد، به یکباره از انتخابات ریاستجمهوری سال 92 تبدیل به مهمترین و محوریترین خط تبلیغاتی اصلاحطلبان شد. در این میان حسن روحانی به عنوان نمادی از گفتوگوی شکستخورده هستهای ایران در دوران اصلاحات، تبدیل به نمادی از طرح مذاکرات خارجی با نیت رفع مشکلات داخلی شد و نهایت امر نیز بر اساس آن موفق شد با کسب حدنصاب 50 درصدی به عنوان رئیس دولت یازدهم راهی پاستور شود. آغاز به کار دولت وی- آنچنان که پیش از آن نیز قابل پیشبینی بود- با طراحی الگویی رهاییبخش در قالب مذاکره با آمریکا و توافق با غرب که در نهایت در برجام به عینیت رسید، پیگیری شد. در چنین فضایی با گذر زمان حس همسرنوشتی میان اصلاحطلبان به عنوان اصلیترین حامیان سیاسی دولت با نتیجه مذاکرات خارجی و توافقات با کشورهای غربی تبدیل به یک اصل خدشهناپذیر شد، تا جایی که محمدجواد ظریف به عنوان عالیرتبهترین مقام دیپلماتیک کشور در برهههایی حتی پای این مسأله را به مواضع علنی خود باز کرد و از این اهرم به عنوان بخشی از سیاستهای خود استفاده کرد و شکست مذاکرات خود را مساوی با روی کار آمدن جریانات رقیب داخلی خود دانست. در عمل نیز اصلاحطلبان موفقیت سیاسی خود را در انتخاباتهای سالهای 94 و 96 حول محور تصویر ایجادشده از موفقیت سیاستهای خارجی و رقیبهراسی حول مفاهیمی چون «انزوا»، «پایان مذاکرات» و... پیش بردند. این پاشنه آشیل در نهایت 18 اردیبهشت 97 پس از خروج قابل پیشبینی ترامپ از برجام خود را بیش از هر زمان دیگری نمایان کرد و با خروج دولت آمریکا از توافق هستهای، اصلاحطلبان شاهد سقوط گسترده بدنه اجتماعی خود و خلأ در زمینه ایدهپردازی در زمینه مدیریت کشور در شرایط تحریمی شدند. هر چه از اردیبهشت 97 فاصله گرفتیم، اصلاحطلبان، اقبال سیاسی خود را کمتر و کمتر میدیدند تا جایی که در نهایت امر برخی استراتژیستهای این جریان سیاسی حکم به عدم حضور در میدان رقابتهای سیاسی برای کاهش هزینههای اجتماعی آن دادند و از بنبست اصلاحات در شرایط پسابرجامی سخن به زبان آوردند. اصل سخن آن بود که اصلاحطلبان بدون برجام هیچ ایده ایجابی برای حل مشکلات کشور نداشتند و ضریب اثرگذاری سلبیشان در قالب رقیبهراسی نیز به حداقلیترین میزان ممکن رسیده بود.
2- در ماههای گذشته در سایه بالا گرفتن رقابتهای انتخاباتی در آمریکا و شکلگیری دوگانه ترامپ- بایدن به عنوان 2 نماد از آمریکای بد جمهوریخواه و آمریکای خوب دموکرات، بار دیگر جراید اصلاحطلب با پیش کشیدن این دوگانه و تعریف همسرنوشتی جریان خود با نتیجه انتخابات، طرح مجدد ایده مذاکراتی را ذیل گزارههایی همانند «بازگشت دموکراتها» مطرح کردند که این مسأله بیش از هر چیز برای آنان تبدیل به میدان عمل انتخاباتی نیز شد. طرح ایدههایی همچون لزوم کاندیداتوری محمدجواد ظریف در صورت انتخاب کاندیدای دموکرات و پیگیری این خط که با بازگشت دموکراتها بار دیگر فضا برای مذاکرات خارجی آنها باز میشود، تبدیل به یکی از برجستهترین خطهای تحلیلی رسانههای اصلاحطلب شده و کمتر روزی را میتوان یافت که آنان در بخشی از شبکه رسانهای به طرح باید و نبایدهای جدیدی برای آغاز دور جدید مذاکرات به عنوان ابزار احیای سیاسی خود نپردازند(برخی از چهرههای نامآشنا و رادیکال این جریان همانند تاجزاده، حجاریان و... حتی از آغاز مذاکرات با دولت ترامپ سخن به میان آوردهاند و مشارکت سیاسی خود را وابسته به این موضوع دانستهاند). با این همه، رسانههای اصلاحطلب و فعالان سیاسی آن جناح در شرایطی ایده و تئوریهای انتخاباتی خود را حول این محور تنظیم کردهاند که تلاش دارند از واقعیت اصلی یعنی موقعیت کنونی کشور فاصله بگیرند و از پاسخگویی نسبت به بستری که منتهی به این موقعیت شد، استنکاف بورزند. واقعیت امر آن است که حتی بر اساس ایدهآل اصلاحطلبان یعنی رای آوردن گزینه حزب دموکرات و مجاب شدن مردم به رای مجدد به آنها، قرار است دقیقا چه رویه جدیدی در پیش گرفته شود؟ آیا مذاکرات پیشین تیم آنها با دموکراتها، آن هم در موقعیتی که بسیاری از اهرمهای اقتدار هستهای صرف آن توافق شد، به نتیجه مطلوبی رسیده است که آنها چشم امید به آغاز دور جدید مذاکرات بدون آن اهرمهای پرداخت شده دارند؟ آیا خطای استراتژیک ظریف در پیگیری رویه مذاکراتیاش که منتهی به تجربه موجود برجامی شد و بسیاری از موارد آن با خطاپوشیهای نظام نیز چندان به عرصه عمومی نرسید، نشان از عقیم بودن این رویکرد ندارد؟ آیا اساسا در شرایطی که این تجارب در مقابل دیدگان همه قرار گرفته و باعث سقوط بدنه حامی آن شده است، باز هم نظام این اجازه را به شخصی همانند ظریف برای تکرار راه طی شده پیشین میدهد؟ آیا تجربه برجام آنچنان که رئیسجمهور نیز آن را توصیف کرد و از آن به عنوان فروپاشی ساختمان تحریمها یاد کرد، به فروپاشی ساختار تحریمها منتهی شد که کشور بخواهد بار دیگر برای یک فروپاشی فناپذیر اینچنینی، هزینههای متعددی بپردازد؟ اینها سوالاتی است که اصلاحطلبان پیش از طرح هر گونه فرض و رویایی باید پاسخگوی آن باشند. موقعیت فعلی کشور در سال 99 هیچ چیزی جز محصول همین دوگانهسازیها پیرامون آمریکای خوب و آمریکای بد و حیثیتی کردن مقوله مذاکرات خارجی نیست.
3- «ایران مقتدر» و رسیدن به موقعیتی با بازدارندگی حداکثری در سایه تقویت اهرمهای داخلی قدرت، مهمترین نیاز تاریخی ایران در موقعیت فعلی است. آغاز این رویکرد نیازمند خط بطلان کشیدن بر پارامترهایی است که کشورمان را وادار به پرداخت هزینههای متعددی در زمینه تجربه برجامی دولت فعلی کرده است. طرح ایدههای تِکراری و تَکراری حول محور بازگشت به گذشته و طی کردن مسیری که دولت مستقر را به بنبست رسانده است، تنها به پرداخت هزینههای بیشتر برای رسیدن به یک سراب منتهی میشود. در این شرایط یقینا انتخاب سیاسی مردم برای عبور از وضعیت موجود «بازگشت به گذشته» نیست. اما نکتهای که نباید نسبت به آن غفلت شود، تبیین صحیح گزارههای اقناعکننده برای جلوگیری از اثربخشی دوگانهسازیهای کاذب است. آنچه آشکار است، رویکرد تبلیغاتی اصلاحطلبان برای تعریف یک فرصت رهاییبخش در صورت انتخاب دموکراتها و همسرنوشت نشان دادن خود با آنها و در نهایت تثبیت این فرض است که راه عبور از این مشکلات، همزمان شدن مجدد دوره حکمرانی آنان با دموکراتهاست. در چنین فضایی برخی رسانههای منتقد دولت باید توجه خود را به بازی نکردن در این پازل جمع کنند. تقویت گزاره همسرنوشتی سیاسی میان اصلاحطلبان و دموکراتها اگر در قالب انتقاد هم باشد، میتواند تبدیل به بخشی از این طراحی اصلاحطلبان شود. آنچه اصلاحطلبان باید به آن پاسخ دهند، نسبت راهکارهای امتحان پسدادهشان با «اقتدار ایران» و افزایش بازدارندگی ملی است.
ارسال به دوستان
امارات؛ بازنده توافق با صهیونیستها
هدی یوسفی: در رابطه با توافق اسرائیل و امارات عربی متحده در ابتدای امر باید به تفکیک 2 وجه متفاوت مسأله پرداخت؛ نخست آنچه باعث روابط نزدیک میان 2 طرف شده و سپس توجه به آنچه علنی کردن توافق صلح را ضروری کرده است.
امارات، شیخنشین کوچکی در حاشیه خلیجفارس است که حیاتش در گرو صنعت توریسم و صادرات انرژی است و تهدیدات قابل توجهی چون عربستان دامنگیر این کشور مدرن غرب آسیاست.
امارات از جمله کشورهایی است که به بیان یوسف بن علوی، وزیر خارجه سابق عمان، سفر جدیدی را به سوی آینده آغاز کرده است و در این راه رونق اقتصادی در اولویت قرار گرفته و برای تحقق آن روند سازش به عنوان یک گزینه به کار گرفته شده است.
مقابله با دشمنان مشترکی چون اخوانالمسلمین یا اعضای جبهه مقاومت در منطقه پرتنش غرب آسیا، به زعم دولتهای عربی لزوم اتحاد میان برخی کشورهای عرب و رژیم صهیونیستی را پررنگتر میکند. به زعم آنها اتحاد امارات و اسرائیل، توافقی برد- برد محسوب میشود که از یک سو اتحادی امنیتی برای مقابله با دشمنان مشترک منطقهای است و از سوی دیگر نیاز اسرائیل به بازار مصرف شیخنشینهای عرب و نیاز امارات به تکنولوژی اسرائیل برای حل مسأله کمآبی و محیطزیست را بخوبی برطرف خواهد کرد.
وجود چنین مسائلی از مدتها قبل روابطی را میان امارات و اسرائیل به وجود آورده بود؛ روابطی که بیشتر ناظر به تبادل ورزشکار و همکاری در صنعت توریسم و بتازگی همکاری برای ساخت واکسن ویروس کرونا بود. در شمایل دیگری از مناسبات میان 2 طرف، نیروهای اماراتی به نمایندگی از اسرائیل در جنوب یمن به دنبال دستیابی به اهداف رژیم صهیونیستی بودهاند.
اما اعلام رسمی چنین توافقی موضوع مهمتری است که باید به آن پرداخته شود.
اسرائیل از سال ۲۰۰۹ و با آغاز نخستوزیری نتانیاهو رویکرد جدیدی در قبال کشورهای عرب منطقه اتخاذ کرد و در صدد عادیسازی روابط خود با این کشورها برآمد. چنین اقدامی باعث میشد اسرائیل برای خود متحدانی بیابد و جنایات رژیم صهیونیستی در قبال ملت فلسطین در سکوت خبری و بدون محکومیت و مقابله جدی از جانب همسایگان، پی گرفته شود. طرح خاورمیانه بزرگ نیز که از جانب مقامات آمریکا ارائه شده بود، دلیل دیگری بود که اسرائیل سعی در نزدیک شدن به همسایگان عرب خود داشته باشد.
طرح خاورمیانه جدید با توجیهات زیادی از جانب آمریکا ارائه شد اما واقعیت امر آن بود که ابرقدرت تازه جهان که در زمان تقسیم اراضی غرب آسیا حضور نداشته است، در پی تثبیت حضور و پیاده کردن ایدههای خود به وسیله تعریف ترتیبات امنیتی جدید در منطقه است؛ ترتیباتی که در گرو نقشآفرینی فعال اسرائیل در روابط منطقهای است. تلاشهای اسرائیل برای برقراری روابط با کشورهای عربی به نتایج قابل توجهی رسید و در نهایت، توافق صلح میان امارات و رژیم صهیونیستی که نقطه عطفی در مناسبات منطقه محسوب میشود، به وقوع پیوست. پیشقراولی امارات در توافق صلح با اسرائیل، از طرفی در میان کشورهای عربی ایجاد اختلاف خواهد کرد و این مسأله یکی از اصلیترین اهداف طرح خاورمیانه جدید آمریکا و اسرائیل است. در همین راستا شاهد موضعگیریهای متفاوتی از جانب سران کشورهای منطقه بودیم؛ در حالی که یمن و فلسطین چنین توافقی را محکوم کردند، بحرین و مصر آن را سازنده و در راستای حرکتی رو به جلو خواندند.
از سوی دیگر، چنین توافقی یک عقبنشینی بزرگ برای اعراب محسوب میشود، چرا که امارات، رژیم صهیونیستی را بدون آنکه به مرزهای پیش از ۱۹۶۷ بازگردد به رسمیت شناخته است.
به نظر میرسد چنین توافق پر سر و صدایی بیش از آنکه با هدف قبحزدایی از سازش میان اعراب و اسرائیل باشد، تلاشی از جانب بنزاید بوده تا با حمایت آمریکا و اسرائیل جلوس خود بر تخت پادشاهی امارات را تضمین کند.
البته چنین هدفی در مقابل آنچه اسرائیل به دست خواهد آورد، محلی از اعراب ندارد؛ پس از رسانهای شدن توافق، امارات مدعی شد صلح کرده است تا طرح الحاق کرانه باختری را ملغی کند؛ ادعایی که دقایقی بعد توسط مقامات اسرائیلی تکذیب شد و بیان کردند طرح الحاق کرانه باختری رود اردن، تنها به حالت تعلیق درآمده است. مواضع رژیم صهیونیستی از همین ابتدای امر نشانگر آن است که دست برتر را در توافق دارد و پس از آنکه از چنین رویدادی به عنوان برگ برنده چه در کسب مشروعیت داخلی رهبران اسرائیل و چه در کسب رای در انتخابات پیشرو توسط دونالد ترامپ، استفادههای لازم به عمل آمد، در زمانی که اقتصاد و امنیت امارات وابسته به متحد صهیونیست خود شد، اسرائیل میتواند با فراغ بال به اجرای طرحهای خود از جمله الحاق کرانه باختری بپردازد.
توافق صلح میان امارات و اسرائیل، نادیده گرفتن مسأله فلسطین است و بر همین اساس مقدمهای برای بروز رویدادها و جناحبندیهای جدید غرب آسیا.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|