|
نتیجه مدارا با قاتل!
نوید مؤمن: با گذشت 5 سال از وقوع فاجعه منا و شهادت مظلومانه هزاران زائر بیتاللهالحرام، از جمله صدها تن از شهروندان کشورمان، همچنان سعودیها از پاسخگویی در این باره طفره میروند! آنها رسما نقش خود را در وقوع این «جنایت محرز» انکار کرده و جای «جرم» را با «اهمال» عوض کردهاند! البته از کسانی که در روز روشن، بر سر هزاران زن و کودک بیپناه در یمن بمبهای خوشهای ریخته و آنها را با چراغ سبز سازمان ملل متحد و اعضای غربی شورای امنیت (آمریکا، انگلیس و فرانسه) به خاک و خون میکشند، انتظاری درباره «مسؤولیتپذیری در قبال فاجعه منا» نمیرود! به عبارت بهتر، از رژیم منحوسی که «تبعات اقدامات جنایتکارانه مستقیم و محرز» خود در منطقه را نمیپذیرد، نمیتوان توقع داشت درباره «فاجعه منا» و نقش «محمد بنسلمان» ولیعهد سعودی در وقوع آن شفافسازی کند!
در همان روز فراموشنشدنی و مملو از اندوه و حیرتی که وقوع فاجعه منا را شاهد بودیم، منابع آگاه اعلام کردند تردد یکی از مقامات ارشد آلسعود (محمد بنسلمان، فرزند پادشاه عربستان) و صدها نفر از همراهان و ملازمان او از محل ازدحام حجاج در صحرای منا منجر به مسدود شدن یکی از مسیرهای رفتوآمد زوار و در نتیجه فشردگی جمعیت و وقوع فاجعه شد. هنوز پس از 5 سال مشخص نشده است این «مسیریابی» چرا و چگونه صورت گرفت اما بر همگان مسجل است «رصد حداقلی مسیر رفتوآمد زوار» در عربستان، پروسهای پیچیده و دشوار نیست و «تلاقی جمعیت» یا «انباشتگی آن در یک نقطه معین»، کاملا قابل پیشگیری و حتی در صورت وقوع، در مراحل اولیه قابل مدیریت است.
زمانی که این فاجعه رخ داد، مقامات وزارت بهداشت سعودی و پلیس این کشور در اظهاراتی وقیحانه بدون اینکه به عامل اصلی فاجعه اشاره کنند، عدم آموزش لازم حجاج را مسبب این فاجعه دانستهاند! به عبارت بهتر، آنها حتی «اهمال» خود را در قبال این فاجعه نپذیرفتند، چه رسد به آنکه به «عناد» و «تعمد» خود در وقوع آن اشاره کنند!
یک: امروز سعودیها همچنان در قبال «فاجعه منا» سکوت کرده و سعی دارند به آن نیز مانند هزاران جنایت دیگر خود در منطقه و جهان اسلام، رنگ فراموشی بپاشند! صورت مساله کاملا مشخص است! ما با رژیم قاتلی مواجه هستیم که تنها در این پرونده، محکوم به قتل و کشتار هزاران زائر بیتاللهالحرام است. سران سعودی که تجربه برگزاری مراسم حج را برای دهههای متمادی داشتهاند، درباره ازدحام جمعیت در صحرای عرفات و منا آگاه بودند.
این موضوع نیز کاملا مسجل بود که اگر کمترین وقفهای در حرکت حجاج در منا ایجاد شود، وقوع فاجعه در این منطقه اجتنابناپذیر خواهد بود. حال سوال اصلی اینجاست: چگونه پلیس سعودی (با دستور مقامات ارشد این کشور)، درست در زمان انجام یکی از حساسترین مناسک حج، یکی از مسیرهای اصلی تردد حجاج -که حتی در زمان عادی نیز باز است- را بسته و میلیونها زائر را بدون کمترین اطلاع قبلی، در مسیرهای جایگزین هم هدایت نمیکند؟!
امروز اگر چشمان خود را روی «فاجعه منا» ببندیم، تسلیم همان بازی 3 مرحلهای و همیشگی «ولیعهد قاتل سعودی» و همراهانش شدهایم: «انجام جنایت»، «انکار جرم» و «سپردن ماجرا به گذشت زمان»!
دو: در این میان، آنچه بیش از پیش تأسفبرانگیز است، سکوت دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان درباره «فاجعه منا» است. بدون شک صدور بیانیههای صوری و سالانه در محکومسازی این فاجعه، دردی از دل میلیونها ایرانی داغدار دوا نخواهد کرد! براستی وزارت امور خارجه کشورمان، چه اقدام محکم، صریح و فراگیری را در راستای «خونخواهی شهدای فاجعه منا» و «بازخواست سعودیها» در این فاجعه صورت داده است؟!! آیا دستگاه دیپلماسی ما انتظار دارد پادشاه و ولیعهد خونریز و متوحش سعودی، پس از ابتلا به عذاب وجدان- یعنی درست آن چیزی که اساسا در وجودشان نیست- خود را به محاکم بینالمللی معرفی کرده و مسؤولیت کشتار هزاران تن از زوار مکه مکرمه و مدینه منوره را بپذیرند؟! آیا مسؤولان ذیربط در حوزه سیاست خارجی کشور، تصور میکنند ولیعهد رژیمی که «دستور قتل مخالف سیاسی خود» را با «اره»؛ آن هم در کنسولگری سعودی در کشوری دیگر [ترکیه] میدهد، در برابر «آداب و تشریفات دیپلماتیک» سر تعظیم فرود آورده و با «سکوت وزارت خارجه کشورمان»، آتش بر جانش بیفتد؟! بدون شک راه مواجهه با یک رژیم قاتل و منفور، سکوت و مدارا نیست! این رفتار، خصوصا طی سالهای اخیر بارها منجر به کاهش قدرت مانور ما در قبال دشمنان شده است. اگر این راهکار میتوانست موثر باشد، باید امروز «ملکسلمان» و «بنسلمان» را به «مسؤولیتپذیرترین سیاستمداران منطقه» تبدیل میکرد نه اینکه هر روز شاهد تبلور بیشتر «دنائت» و «وقاحت» آنها در منطقه و جهان اسلام باشیم!
ارسال به دوستان
گفتوگوی «وطنامروز» با عباسعلی کدخدایی، سخنگوی شورای نگهبان درباره طرح اصلاح قانون انتخابات ریاستجمهوری مشکل اصلی در بررسی صلاحیتها درباره کسانی است که صلاحیت ثبتنام را دارند
مسئله توان مدیریت است
شورای نگهبان باید ابزار سنجش توان کاندیداهای ریاستجمهوری برای مدیریت کشور را در اختیار داشته باشد
گروه سیاسی: اصلاح قانون انتخابات مساله جدیدی در فضای سیاسی کشور به شمار نمیرود. تلاش برای افزایش شفافیت معیارهای ورود به صحنه انتخابات، شاخصهای احراز یا عدم احراز صلاحیت و تکثر تفاسیر از مفاهیمی همانند رجل از جمله مباحثی به شمار میرود که در سالهای گذشته بارها در ذیل مبحث اصلاح قانون انتخابات مطرح شده است. این روزها طرح مجلس شورای اسلامی برای اصلاح قانون انتخابات باعث داغ شدن مجدد مباحث در این زمینه شده است، تا جایی که برخی رسانههای اصلاحطلب که ید طولایی در حمله به نهاد شورای نگهبان دارند نیز سعی میکنند این اصلاح را به مثابه یک اقدام هدفمند برای گسترش حیطه اختیارات این شورا تفسیر کنند.
در همین زمینه به گفتوگو با دکتر «عباسعلی کدخدایی» سخنگوی شورای نگهبان پرداختیم. او ضمن آنکه اصل اصلاح قانون انتخابات را مطالبهای از سوی شورای نگهبان میداند، امکان وجود اختلاف نظرهایی میان این شورا و طرح مجلس را رد نمیکند، با این حال در پاسخ به تفاسیری که رسانههای اصلاحطلب از این طرح دارند، میگوید:«ما به دنبال توسعه غیرقانونی اختیاراتمان نیستیم. آنچه شورای نگهبان مطرح میکند برداشت از قانون اساسی و سایر قوانین است. نمیشود گفت شورای نگهبان به دنبال توسعه اختیارات خودش است اما طبیعتا اگر جایی برای اختیارات قانونی شورای نگهبان محدودیتی غیرقانونی ایجاد شود، شورای نگهبان اظهار نظر خواهد کرد، نه به خاطر اینکه نگذارد اختیاراتش محدود شود، بلکه به خاطر اینکه این مسأله خلاف قانون است».
از سخنگوی شورای نگهبان پیرامون لایحه ارسالی از سوی دولت در زمینه اصلاح قانون انتخابات نیز سوال کردیم و وی ضمن اعلام اینکه این لایحه همخوانی لازم را با قانون اساسی نداشته است، گفت مجلس اختیار دارد از این لایحه نیز استفاده کند. مشروح گفتوگوی «وطن امروز» با دکتر کدخدایی را بخوانید.
***
* به عنوان سوال اول نظر کلی شورای نگهبان نسبت به طرح اصلاح قانون انتخابات که در مجلس در حال بررسی است، چیست؟
درباره طرح اصلاح قانون انتخابات به ۲ گونه میشود پاسخ داد؛ اگر مقصود شما از نظر شورای نگهبان نسبت به اصل و کلیت این طرح است، باید بگویم که اصل اصلاح قانون انتخابات مطالبه خود ما از مجلس بوده است تا از مخمصه مشکلات اساسی قانون فعلی خلاص شویم. قطعا با این قوانین فعلی انتخابات نمیتوانیم مدیریت مطلوبی در عرصه انتخابات داشته باشیم، بنابراین ناگزیریم این قوانین را اصلاح کنیم. موضوع اصلاح قانون انتخابات را خود ما در مجلس قبل پیگیری کردیم و برای تحقق آن هم کمک کردیم. این از نگاه اولی که میشود به سوال شما پاسخ داد.
اما در نگاه دوم اینکه بگوییم خروجی مجلس چه خواهد بود و نظر شورای نگهبان نسبت به مصوبه نهایی مجلس چگونه است؟ این حرف دیگری است. گاهی ممکن است اشکالات شورای نگهبان به یک مصوبه مجلس، اشکالات جزئی باشد که بعد از بررسیهای بیشتر رفع میشود و شورای نگهبان بعد از برطرف شدن اشکالات جزئی، طبیعتا طرح را تایید میکند که این هم یک امر طبیعی است اما اگر اشکالات داخل طرح اصلاح قانون انتخابات به گونهای باشد که شورای نگهبان احساس کند یک مشکل جدی در این بین وجود دارد و این مشکل جدی در فرآیند قانونی انتخابات مشکل ایجاد میکند، قطعا شورای نگهبان ورود میکند و در برابر آن مقاومت خواهد کرد؛ امری که در مجلس دهم رخ داد.
در جریان اصلاح قانون انتخابات در مجلس دهم، ما با غالب اجزای طرح موافق بودیم، کار مشاوره طرح را خودمان انجام دادیم، کارشناسان ما ساعات زیادی را بر روی این طرح وقت گذاشتند، کار کارشناسی کردند و مشاوره دادند اما در روزهای آخر، مجلس دهم بحث استانی شدن انتخابات را وارد طرح کرد؛ مسالهای که ما به آن ایراد گرفتیم و مجلس هم مصوبه را کنار گذاشت.
امیدواریم در مجلس یازدهم چنین اشکالاتی به وجود نیاید و طرح اصلاح قانون انتخابات با حداقل اشکالات به دست شورای نگهبان برسد و ما هم در بازه زمانی قانونی، نظر نهاییمان را اعلام کنیم. باز هم به این موضوع اشاره کنم که نظر شورای نگهبان نسبت به اصل اصلاح قانون انتخابات مثبت است و مطالبه خود شورا هم بوده است.
* یکی از اصلاحاتی که در قانون انتخابات توسط مجلس یازدهم انجام شده است، قرار دادن شرایطی است که ورودیهای ثبتنام داوطلبان شرکت در انتخابات مدیریت شده و محدودتر بشود، نظر شما در این باره چیست؟
یکی از ایرادهایی که خود شورای نگهبان بارها آن را یادآوری کرده است، مساله کثرت ثبتنامکنندگان است. من در دوره قبل در وزارت کشور اعلام کردم ثبتنام انتخابات تبدیل به یک جشنواره شده است که گویی مردم تشویق میشوند در این جشنواره حضور پیدا کنند و ثبتنام کنند، بدون اینکه واجد شرایطی باشند.
یکی از اشکالات اساسی انتخابات همین ورود بیرویه ثبتنامکنندگان است، البته این را یادآوری کنم که این اشکال عمده بیشتر به انتخابات مجلس بازمیگردد تا انتخابات ریاستجمهوری. ما در انتخابات مجلس بیش از 16 هزار ثبتنامکننده داریم، در حالی که در انتخابات ریاستجمهوری بیشترین آماری که ثبت کردهایم، تعداد 1200 نفر ثبتنامکننده بوده است. میبینید که در انتخابات ریاستجمهوری باز قابلیت بهتری برای رسیدگی به صلاحیت داوطلبان وجود دارد اما در انتخابات مجلس اینگونه نیست و با این حجم از داوطلبان کار مشکل میشود.
درباره انتخابات ریاستجمهوری مشکل ما بهگونه دیگری است. شما وقتی انتخابات ما را با انتخابات کشورهایی که شبیه ما هستند و یک مرجع حاکمیتی برای بررسی صلاحیت داوطلبان دارند، مقایسه میکنید، میبینید در این کشورها 30 یا 40 نفر برای انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام میکنند اما در نهایت مثلا 16 نفر تایید میشوند.
همین الان که در خدمت شما هستم، برای انتخابات ریاستجمهوری 1400، بیش از 50 نفر از کسانی که سوابق مدیریتی و اجرایی در کشور دارند و رسانهها با این افراد آشنا هستند، قصد ثبتنام خود برای انتخابات را اعلام کردند، خب! این واقعا یک مشکل است.
بندهایی در اصلاح قانون انتخابات آمده برای افرادی که صلاحیت ثبتنام ندارند، این خوب است اما مشکل اصلی انتخابات ریاستجمهوری اینجا نیست. مشکل اصلی درباره ثبتنام کسانی است که صلاحیتهای ثبتنام را دارند که عدد آنها بالا میرود و ما را دچار مشکل میکنند. شما در ادوار قبل دیدید که مدام به شورای نگهبان ایراد میگرفتند که چرا فلانی را ردصلاحیت کردید؟ چرا فلانی را تایید کردید؟ واقعا وقتی که عدد ثبتنامکنندگانی که از نظر شرایط قانونی برای ثبتنام واجد شرایط هستند بالا میرود، شورای نگهبان برای احراز صلاحیتهای اصل 115 قانون اساسی به مشکل میخورد. امیدواریم طرحی که در مجلس در حال بررسی است و قرار است قانون انتخابات را اصلاح کند، این مشکل را برطرف کند.
* ما در قانون انتخابات با یک سری واژههای کیفی مواجه میشویم که مصداقیابی آن دچار اشکال است، مانند واژههای مدیر و مدبر بودن. از طرف دیگر هم مجلس برای احراز صلاحیت داوطلبان شروطی را اضافه کرده، مانند شروط سنی که یک سقف و کفی را برای ثبتنام تعیین کرده، این سقف و کف سنی با چه مبنایی مشخص میشود؟
ببینید! این ایراد عامیانه به هر قانونی که قصد دارد سقف و کفی را مشخص کند، قابل وارد شدن است. معمولا بعد از کار کارشناسی و به منظور نظم دادن، انضباط ایجاد کردن و قطع موضوع یک محدوده سنی ثبتنام مشخص میشود. یادم هست زمانی که سن ورود به دبستان 7 سال مشخص شد، این مطالب گفته شد. اینکه چرا 7 سال؟ چرا 6 سال و نیم نه؟ اگر کسی 6 سال و 11 ماه دارد چکار کند؟ بالاخره این اشکالات بود اما ناچاریم برای نظم پیدا کردن یک چارچوبی قرار بدهیم. حالا ممکن است کسی در 5 سالگی هم توانایی ورود به مدرسه را داشته باشد اما به هر حال این معیارها برای نظم دادن به موضوع گریزناپذیر است.
درباره اینکه چرا اصلا باید به این امر ورود کرد و سقف و کف سنی برای ثبتنام در انتخابات ریاستجمهوری تعیین کرد، باید بگویم که این بحث مطرح شده بود که قانون برای حدود سنی ورود به مجلس یک چارچوبی را مشخص کرده است، در حالی که نماینده قرار نیست کار اجرایی انجام بدهد، چرا ما نباید برای ریاستجمهوری چنین چارچوبی داشته باشیم؟
استنباط ما این بود که شرایط سنی برای ورود به انتخابات ریاستجمهوری ذیل همان مدیر و مدبر بودن قرار میگیرد، یعنی اینکه این شخص توانایی مدیریت را دارد یا خیر؟ بعد از ابلاغ سیاستهای کلی از سوی مقام معظم رهبری، شورای نگهبان مکلف شد شاخصهای ریاستجمهوری را تعیین و تعریف کند. این مسؤولیت بر دوش شورای نگهبان قرار گرفت.
عقل سلیم به ما میگوید که برای احراز صلاحیتهای ریاستجمهوری حتما باید تواناییهای جسمی فرد هم احراز شود. ضرورت دارد در این بخش هم معیارهایی تعیین شود. عقل سلیم که قبول نمیکند کسی که مشرف به موت یا روی تخت بیمارستان است، شرایط ورود به انتخابات ریاستجمهوری را داشته باشد، لذا این امر حتما باید بررسی شود. اینها همه مسائلی است که باعث شد مجلس ورود کند و این حد و حدود سنی برای شرکت در انتخابات را تعیین کند.
یکی از شاخصههای احراز توانایی مدیریت سن است. ممکن است یک عدهای بگویند چرا 35 سالگی برای ورود به انتخابات ریاستجمهوری مشخص نشده است؟ ببینید! الان برای ورود به انتخابات مجلس حداقل سن، 30 سال مشخص شده است، طبق طرح مجلس، هر نماینده حداقل باید ۲ دوره سابقه نمایندگی مجلس داشته باشد تا از این حیث شرط ثبتنام برای انتخابات را داشته باشد، یا اینکه باید 8 سال در نهادهای عالی نظام مسؤولیت داشته باشد، پس همینطور به خودی خود تا 38 سالگی این شرایط قابل احراز نیست.
اینجا دیگر پارامترهای کارشناسی باید در نظر گرفته شود و نظرات مجلس قابل اصلاح است، مثلا اگر به این نتیجه رسیدیم که مجموعه سوابق لازمی که برای ثبتنام انتخابات ریاستجمهوری نیاز است، تا 40 سالگی قابل دسترسی است، طبیعتا حداقل سن ثبتنام روی مرز 40 سالگی تعیین خواهد شد. یا اگر به این نتیجه رسیدیم که کسی در 75 سالگی هم میتواند در انتخابات شرکت کند، همین سن را به عنوان سقف ورود به انتخابات تعیین میکنیم. اینها دیگر بحثهای کارشناسی است و مابقی جنجالها سیاسی و سلیقهای است.
این را هم در نظر بگیرید که ما هر سقف و کفی را مشخص کنیم، نقض آن در کشورهای دیگر وجود دارد، مثلا کشوری که نمیخواهم نام آن را ببرم رئیسجمهور آن 35 یا مثلا 38 سال دارد، از آن طرف شخصی مثل ماهاتیر محمد را میبینیم که 94 سال دارد. پس نقض ممکن است اتفاق بیفتد اما آنچه که در کشور ما مطرح است این است که باید یک مسیر ثابت قانونی برای احراز تواناییها تعیین شود که یکی از این موارد، تعیین محدودیت سنی است که در راستای همین احراز تواناییها مدخلیت دارد.
* یکی از شرایطی که مجلس برای احراز صلاحیت مشخص کرده، ارائه برنامه از سوی داوطلبان انتخابات ریاستجمهوری است، لطفاً در این مورد هم توضیحی بفرمایید.
بله! نمایندگان مجلس در حال پیشبینی این موضوع هستند که شورای نگهبان برنامه داوطلبان را هم بررسی کند. یعنی در کنار شرایطی مثل سن و سابقه مدیریتی، هم باید داوطلبان برنامه خود را برای اداره کشور ارائه بدهند و هم مشاوران خود در امور فرهنگی، اقتصادی و مسائل کلان کشور را معرفی کنند. اصل این بحث را خود شورای نگهبان بعد از ابلاغ سیاستهای کلی نظام مطرح کرد. گرچه ممکن است این موضوع در مقام اجرا به مشکلاتی بخورد اما به هر حال ما موظفیم تواناییها و صلاحیتها را احراز کنیم. هر چند الان هیچ ابزار عینی و ملموسی نداریم که ببینیم آیا واقعا این شخص مشکلات کشور را بدرستی میشناسد و برای آن راهحلهای معقول و منطقی دارد یا خیر؟ به هر حال ما موظفیم توانایی تدبیر و مدیریت فرد را بسنجیم.
خب! الان فرض کنید کسی ثبتنام میکند و گزارشی منفی نسبت به او وجود ندارد و تایید صلاحیت میشود، ممکن است این فرد 20 سال است شناختهشده است و یک ارزیابی ذهنی هم نسبت به او وجود دارد اما آیا واقعا این فرد توانایی حلوفصل مشکلات کشور را در مقام مسؤولیت مهم ریاستجمهوری داراست؟ قانونگذار ابزاری به ما نداده است که این مساله را احراز کنیم. مثلا من حقوقدانم اما آیا از مسائل اقتصاد هم آگاه هستم؟ آیا در این حیطه هم سررشته دارم؟ کسی نیست که از من بپرسد برنامه اقتصادی تو چیست؟ مشکلات اقتصادی کشور از نظر تو چیست و راهحل تو برای این مسائل چیست؟
در نظامهایی که حزبی هستند، احزاب این مسؤولیت را بر عهده دارند. احزاب هم پشتوانه فکری و علمی کاندیداها هستند و هم پشتیبان عملی آنها در مقام اجرا.
اگر کاندیدایی در اینگونه نظامهای حزبی مطرح شد، مردم میدانند که کار کارشناسی برای معرفی این فرد در حزب انجام شده است، عقبه حزبی فرد پشتوانه فکری او را مشخص میکند و بعد هم که فرد پیروز شد برنامههای حزب را برای امور کشور اجرا میکند.
اما در کشور ما مسائل انتخابات قائم به فرد است. هر کس با ظرفیت شخصی خود به میدان میآید. اینجاست که پیشنهاد شد اگر فردی خواست در انتخابات شرکت کند، برنامهها و مشاوران خود را معرفی کند تا ببینیم اصلا این شخص میداند اقتصاد چیست؟ توانسته جمعی از مشاوران خبره را در کنار خود داشته باشد یا خیر؟ این از جمله سادهترین کارهایی است که ما میتوانستیم در این حوزه انجام بدهیم.
این برنامه ابتدایی، هم شورای نگهبان را در احراز رجل سیاسی بودن کمک میکند و هم باعث میشود مردم- که میخواهند به کاندیداها رای بدهند- از برنامههای این کاندیداها باخبر و نسبت به آن آگاه باشند.
شاید این انتقاد مطرح شود که ممکن است فرد برنامه خوبی ارائه دهد اما بعد از رای آوردن این برنامهها را عملی نکند، آن وقت چه؟ جواب این است که این امکان هست اما دیگر چیزی نیست که از قبل بتوانیم این موضوع را بفهمیم. اینجا باید مکانیزمهای قوی شکل بگیرد که اجازه این اتفاق را ندهد اما فعلا حداقل کاری که از دست ما برمیآید همین مساله درخواست برنامه و بررسی آن است. شما دیدید در برخی ادوار انتخابات ریاستجمهوری کسی آمد و گفت مثلا اگر من رای بیاورم ماهیانه به مردم 50 هزار تومان میدهم، آن دیگری آمد و گفت من 150 هزار تومان میدهم. خب! عملی بودن این وعدهها را چه کسی بررسی کرده است؟ این وعدهها و برنامهها را چه کسی راستیآزمایی کرده است؟ همین مساله است که ایجاب میکند ما از کاندیداها برنامه بخواهیم و این برنامهها را راستیآزمایی کنیم.
* برخی رسانههای اصلاحطلب اینگونه مطرح میکنند که شورای نگهبان در جریان اصلاح قانون انتخابات به دنبال توسعه اختیارات خودش است. پاسخ شما به این مسأله چیست؟
من قبلا هم گفتهام ما به دنبال توسعه غیرقانونی اختیاراتمان نیستیم. آنچه شورای نگهبان مطرح میکند برداشت ما از قانون اساسی و سایر قوانین است. نمیشود گفت شورای نگهبان به دنبال توسعه اختیارات خودش است اما طبیعتا اگر جایی برای اختیارات قانونی شورای نگهبان محدودیتی غیرقانونی ایجاد شود، شورای نگهبان اظهارنظر خواهد کرد، نه به خاطر اینکه نگذارد اختیاراتش محدود بشود، بلکه به خاطر اینکه این مساله خلاف قانون است.
سیاسیون دوست دارند شورای نگهبان را ببرند در یک زمینه حزبی و سیاسی و بعد همان تعابیری که سیاسیون و احزاب به کار میبرند برای شورای نگهبان به کار ببرند. شورای نگهبان یک نهاد حاکمیتی و قانونی است که در چارچوب قانون عمل میکند، نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر. اختیارات شورای نگهبان را قانون تعیین کرده است.
* گویا لایحهای هم برای اصلاح قانون انتخابات، دولت تدوین کرده بود که آقای ربیعی، سخنگوی دولت گفته بود این لایحه از طرح مجلس بهتر است؛ نظرتان درباره این لایحه چیست؟
من الان نمیخواهم مقایسه کنم که این لایحه نسبت به طرح مجلس بهتر بوده است یا بدتر اما آنچه در مجلس قبل اتفاق افتاد این بود که برای تدوین اصلاح قانون انتخابات باید وزیر کشور و معاون او در جریان تدوین مصوبه همکاری و اعلام میکردند که خود ما در حال تدوین یک لایحه هستیم. لایحه دولت خیلی دیر آمد و بعد از اصلاح قانون انتخابات توسط مجلس به مجلس رسید.
آنچه از لایحه دولت در خاطر دارم این بود که همخوانی لازم را با قانون اساسی و روند قانونگذاری نداشت. با این حال مجلس مختار است که از این لایحه استفاده بکند یا خیر. تا آنجا که میدانم دوستان مجلس گفتند هر جا لازم باشد از آن لایحه هم استفاده میکنیم.
این نکته را هم اضافه کنم که در جریان تدوین طرح اصلاح قانون انتخابات در مجلس یازدهم، کارشناسان پژوهشکده شورای نگهبان کمکها و مشورتهای لازم خود را به نمایندگان دادهاند اما اینها به معنای نظر رسمی شورای نگهبان نیست. نظر رسمی شورای نگهبان بعد از دریافت رسمی مصوبه و بررسیهای کارشناسی شورا در بازه زمانی قانونی اعلام خواهد شد.
* به نظر شما مفاد اصلاحیه قانون انتخابات به انتخابات ریاستجمهوری سال 1400 خواهد رسید؟
نمیدانم. خود مجلس باید برای به سرانجام رساندن این طرح سرعت به خرج بدهد وگرنه ما بعد از دریافت رسمی مصوبه حداکثر تا 20 روز وقت داریم نظر خود را درباره این طرح اعلام کنیم که این کار را در بازه زمانی مدنظر انجام خواهیم داد. از طرف ما انتظاری نیست، اگر قرار است به انتخابات 1400 برسد این مجلس است که باید در این امر سرعت به خرج بدهد. ما هم قول میدهیم در همان بازه زمانی قانونی نظرمان را اعلام کنیم.
* شما یک بار گفته بودید کسانی که یک بار رد صلاحیت شدهاند، دیگر برای انتخابات بعدی ثبتنام نکنند، توضیحی درباره این صحبتتان ارائه میفرمایید؟
گاهی حرفهایی که حاشیهدار میشود، هر بار به نحوی دربارهاش سوال میشود. من در این باره توضیح دادهام. این موضوع را گفتهام که در هر دوره انتخابات، بررسی صلاحیتها فقط برای آن دوره اعتبار دارد و برای دوره بعد صلاحیتها دوباره بررسی میشود. مثلا ما برای مجلس دوازدهم دوباره صلاحیتها را بررسی خواهیم کرد. اگر سال 92 برای انتخابات ریاستجمهوری صلاحیتها را بررسی کردیم، همان افرادی که برای انتخابات 96 ثبتنام کردند این صلاحیتها دوباره بررسی شد. به همین نحو در انتخابات بعدی هم این مساله ادامه پیدا میکند. این یک امر قانونی و طبیعی است.
در اینجا مسالهای وجود دارد و آن اینکه رد صلاحیتها در هر دوره به 2 نوع تقسیم میشود؛ گاهی دلیل رد صلاحیت یک امر شکلی است، مثلا سندی لازم است و ارائه نشده، و حکمی صادر شده و تبرئه شده، به هر حال مساله یک مساله شکلی است.
اما نوع دوم اینگونه نیست، یک مساله عمده و اساسی وجود دارد، مسالهای که نهتنها حل نشده بلکه استمرار هم دارد؛ یک عده هستند که در هر انتخاباتی دائمالثبتنامند! خب شورا هم در هر دوره آنها را رد صلاحیت میکند چون مسائل جدی دارند. من به صورت شخصی گفتم که اینگونه افراد دیگر برای انتخابات ثبتنام نکنند. حالا اگر تمایل دارند رد صلاحیت شوند، اشکالی ندارد، ثبتنام کنند تا شورا هم رد کند!
* اجازه بدهید در این بین، یک سؤال هم درباره انتخابات شوراها بپرسم. هر از گاهی از شهرهای گوناگون خبر میرسد برخی اعضای شورای شهر را به علت مفاسد مالی گرفتهاند. نظارتی جدی بر مسأله ورود افراد به شورای شهر وجود ندارد، آیا شورای نگهبان تصمیمی دارد که به این مسأله هم ورود کند؟
قانون اساسی هیچ نقشی را برای شورای نگهبان در انتخابات شورای شهر در نظر نگرفته است. برخیها معتقدند این انتخابات شهرستانی است، سراسری نیست و ربطی به شورای نگهبان ندارد. ما در این زمینه و مسائلی که اشاره کردید و واقعیت امروز شورای شهرها هم هست، اختیاری برای ورود نداریم. راهکار حل این مسائل هم این نیست که حتما انتخابات شورای شهر را به شورای نگهبان وصل کنیم. ما به نمایندگان گفتهایم یک نهاد ملی برای شوراها درست کنند که این نهاد، دفترخانه و دبیرخانه دائمی داشته باشد و نظارت مستمر بر اعضای شوراهای شهر و روستا داشته باشد. چون واقعا الان تصویر روشنی نسبت به سوابق افرادی که در این انتخابات شرکت میکنند وجود ندارد. باید سازمانی مستقل برای این امر تشکیل شود. واگذاری تعیین صلاحیت داوطلبان انتخابات شوراهای شهر و روستا به شورای نگهبان خلاف قانون اساسی است و واقعا هم شورا از پس این کار برنمیآید، چون نزدیک به 400 هزار نفر برای شرکت در این انتخابات ثبتنام میکنند و ممکن است عملکرد شورای نگهبان دوباره هجمهها و فشارهایی را به شورا وارد کند. مجلس میتواند با راهکار دیگری این مشکل را برطرف کند.
* به عنوان سؤال آخر آیا توصیهای به افرادی که قصد دارند در انتخابات ریاستجمهوری سال 1400 ثبتنام کنند، دارید؟
ببینید! من فکر میکنم بعد از این 40 سال و با آزمون و خطاهایی که داشتهایم، تجربه کافی کسب کردهایم و معیارهایی برای همه مسجل شده که چه کسانی به این عرصه ورود کنند و چه کسانی ورود نکنند. امیدوارم نیت همه خدمت و کسب رضایت الهی باشد اما در کنار این نیت، این مساله هم مهم است که منی که میخواهم خودم را در معرض مسؤولیت عظیم قرار بدهم آیا واقعا تواناییهای لازم برای این امر را دارم یا خیر؟ آیا من قبلا در یک جامعه کوچکتر، مسؤولیتی را که بر عهدهام بوده بخوبی انجام دادهام یا خیر؟ کارنامه موفقی دارم یا خیر؟ اگر اینگونه نیست که واقعا برای خیلی از افراد هم اینگونه نیست، برای چه ثبتنام میکنند؟ بر فرض تایید هم شدم، رای هم آوردم، آن وقت چه؟ تازه نقطه سرخط. هزاران مشکل ایجاد میشود. یادم هست یک بار امام خمینی(ره) فرمودند اگر شایستگیهای لازم برای قبول یک مسؤولیت را ندارید حرام است که قبول کنید. یعنی حرمت قائل شدند برای هر کسی که وقتی لیاقتها و شایستگیهای لازم را ندارد، تلاش کند برای به دست آوردن آن پست و مقام. کشور مشکلات عدیدهای دارد، توصیه من این است کسانی برای انتخابات ثبتنام کنند که بتوانند گامهایی هر چند کوچک برای حل مسائل کشور بردارند، فضا را تلطیف کنند و از این فضای کنونی فاصله بگیرند، قادر باشند پاسخگوی نیازهای متنوع مردم باشند. اگر این تواناییها را در خودشان احساس میکنند، این گوی و این میدان اما اگر از روی چشم و همچشمی است و اینکه فلانی ثبتنام کرده من هم بروم ثبتنام کنم- که گاهی اوقات هم اینگونه است- ثبتنام نکنند. گاهی اطرافیان یک شخص این فضا را برای او ایجاد میکنند که بله! شما چیزی کم ندارید برای رئیسجمهور شدن، در این عرصه ورود کنید، کمکم هم خود فرد باورش میشود که من میتوانم رئیسجمهور شوم. توصیه میکنم کسی با این برداشتها و تصورات برای انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام نکند. نه آبروی خودش را ببرد، نه وقت خودش را بگیرد و نه وقت شورای نگهبان را. اما اگر کسی واقعا در خودش این احساس را کرد که تواناییهای لازم برای برعهده گرفتن این مسؤولیت مهم را دارد، این گوی و این میدان.
ارسال به دوستان
طی 24 ساعت 207 نفر در ایران بر اثر ابتلا به کرونا جان خود را از دست دادند
مرگباری کرونا
تعداد جانباختگان ناشی از بیماری «کووید-19» پس از 50 روز دوباره به بیش از 200 نفر در هر شبانهروز رسید؛ آمار نگرانکنندهای که در موج سوم این بیماری با شیبی تند در حال افزایش است. به گزارش «وطن امروز»، با وجود آنکه آمار جانباختگان و مبتلایان به بیماری کرونا طی 2 ماه گذشته به شکل سینوسی بود اما در 2 هفته اخیر این آمار روند صعودی به خود گرفته است تا جایی که شمار فوتیهای ناشی از این بیماری پس از حدود 2 ماه اکنون به بیش از 200 نفر در هر شبانهروز و میزان بستریها که در برخی روزهای ماه گذشته به زیر 1000 نفر رسیده بود اکنون به بیش از 1700 نفر در یک شبانهروز رسیده است. رشد آمار بستریشدگان، فوتیها و مبتلایان به ویروس کرونا در کشور که حاصل بیتوجهی برخی افراد به هشدارها درباره مسافرت در ماه پایانی تابستان و رعایت نکردن پروتکلهای بهداشتی و فاصلهگذاریهای اجتماعی است، در حالی رقم خورده است که مسؤولان بهداشتی بارها بروز چنین وضعیتی را به مردم هشدار داده بودند. به گفته کارشناسان بهداشت، جولان کرونا در فصل پاییز و سرمادوست بودن این ویروس جانگیر آن هم در زمانی که محدودیتها در کشور لغو، مدارس و دانشگاهها باز و خیلی از مشاغل در حال فعالیتند نگرانیهای فراوانی را برای جامعه پزشکی ایجاد کرده است، چرا که کادر درمان خسته و ظرفیت تختهای بیمارستانی در حال تکمیل است. جامعه پزشکی معتقد است محدودیتها باید بازگردد و دورکاریها اعمال شود، چرا که کادر درمان جایگزینی ندارند. در این باره رئیسجمهور در آخرین جلسه رؤسای کمیتههای ستاد ملی مقابله با کرونا، گفت: مردم و بویژه کادر درمان مطمئن باشند دولت اجازه نخواهد داد در این حوزه، کادر سلامت کشور تحت فشار قرار گیرد. تامین نیازهای کادر درمان وظیفه فوری سازمان برنامه و بودجه است و در مقابل، مردم نیز شایسته است دستورالعملهای بهداشتی را برای حفظ سلامتی خود و جلوگیری از فرسودگی کادر درمانی کشور، به طور دقیق رعایت کنند. روحانی با توجه به شیوع مجدد بیماری در برخی مناطق کشور اظهار داشت: این روند نشان میدهد متاسفانه انتظار کادر درمان فداکار از برخی مردم عزیز کشورمان برای رعایت دقیق دستورالعملهای بهداشتی برآورده نشده است. رئیسجمهور با بیان اینکه همچنان طبق ارزیابیها، سفرهای تابستانی برونشهری، ترددهای غیرضروری درونشهری و فشار بر سیستم حملونقل عمومی بویژه خطوط مترو و عدم رعایت دقیق دستورالعملهای بهداشتی، از جمله دلایل شیوع بیماری کروناست، گفت: کمیتههای درمان، امنیتی- اجتماعی و تبلیغات ستاد ملی مقابله با کرونا ضروری است با جدیت و قاطعیت برای اجرای دقیق پروتکلها در حوزههای اجتماعی، درمانی و اطلاعرسانی اقدامات موثری انجام دهند. روحانی به کمیته تبلیغات ستاد ملی مقابله با کرونا دستور داد با بهرهگیری از ظرفیت رسانهای کشور و با یک برنامهریزی دقیق برای آموزش و اطلاعرسانی در حوزه رعایت پروتکلها و تغییر سبک زندگی مردم در دوران مبارزه با کرونا وارد عمل شود. رئیسجمهور همچنین از کمیتههای امنیتی- اجتماعی و درمان نیز خواست با تشدید نظارتها برای کسانی که عامدا و به رغم تذکرات چندباره همچنان از عمل به دستورالعملهای بهداشتی طفره میروند و سلامت خود و جامعه را به خطر میاندازند، اعمال مجازات از جمله معرفی به افکار عمومی را در دستور کار قرار دهند. وی با تاکید بر نظارت دقیقتر کمیته امنیتی- اجتماعی بر سیستم حملونقل در سفرهای درون و برونشهری گفت: دریافت نقدی و ایجاد صفهای طولانی پرداخت عوارض در اتوبانها و آزادراهها میتواند در کنار تلف کردن وقت مردم در صفهای ایجادشده برای پرداخت عوارض، روند شیوع بیماری را هم تشدید کند که به طور جدی لازم است در این روند، تجدیدنظر شود. رئیسجمهور در ادامه اظهارداشت: با آنکه تمام کشورها در روند مقابله با بیماری کرونا به این نکته کلیدی رسیدهاند که ایجاد محدودیت نهتنها تضمینکننده مصونیت نیست، بلکه میتواند زندگی مردم را دچار اختلال کند اما چنانچه با عدم رعایت دستورالعملهای بهداشتی، دچار موجهای جدید این بیماری در جامعه شویم، ناچار به اعمال برخی محدودیتها خواهیم بود. روحانی با تاکید بر نقش اصلی و محوری مردم در مقابله با کرونا گفت: با همه آمادگیهای ستاد مقابله با کرونا و برنامهریزیهایی که برای مقابله با موجهای بعدی این بیماری در کشور انجام شده، این نکته نباید فراموش شود که در کنار مجریان و مسؤولان، مردم محور اصلی مقابله با کرونا هستند. وی با اشاره مجدد به اهمیت رعایت دستورالعملها بویژه در فصل کنونی و احتمال همزمانی ابتلا به کرونا، سرماخوردگی و آنفلوآنزا گفت که عامل اصلی مصونیت، رعایت دستورالعملها و مراقبتهای بهداشتی است و استفاده از واکسن تنها میتواند یک مصونیت نسبی ایجاد کند. روحانی در ادامه گفت: باید در مراسم عزاداری اربعین و ماه صفر نظارتها در این عرصه تشدید شود. وی همچنین کمیته امنیتی- اجتماعی را موظف کرد با تحرک افراد خاطی معدودی که با وجود ممنوعیت ستاد ملی مقابله با کرونا و تاکید رهبر معظم انقلاب، متأسفانه عازم مناطق مرزی با عراق شدهاند، برخورد کند.
* ۲۰۷ فوتی جدید
آمار جانباختگان کرونا در موج سوم مرز 200 نفر در یک شبانهروز را رد کرد. در این باره سخنگوی وزارت بهداشت روز گذشته از شناسایی ۳۵۶۳ بیمار جدید «کووید-19» در کشور طی ظهر پنجشنبه تا ظهر جمعه خبر داد. سیماسادات لاری گفت: بر اساس معیارهای قطعی تشخیصی، 3 هزار و ۵۶۳ بیمار جدید مبتلا به «کووید-19» در شبانهروز گذشته شناسایی شدند که یکهزار و ۷۰۸ نفر از آنها بستری شدند. وی افزود: مجموع بیماران «کووید-19» در کشور به ۴۳۹ هزار و ۸۸۲ نفر رسید. لاری گفت: متاسفانه در طول ۲۴ ساعت گذشته، ۲۰۷ بیمار «کووید-19» جان خود را از دست دادند و مجموع جانباختگان این بیماری به ۲۵ هزار و ۲۲۲ نفر رسید. از طرفی خوشبختانه تاکنون ۳۶۹ هزار و ۸۴۲ نفر از بیماران، بهبود یافته یا از بیمارستانها مرخص شدهاند. به گفته وی، ۴۰۲۳ نفر از بیماران مبتلا به «کووید-19» در وضعیت شدید این بیماری تحت مراقبت قرار دارند. سخنگوی وزارت بهداشت در ادامه ضمن بیان اینکه مصرفکنندگان محصولات دخانی که مبتلا به ویروس کرونا شدهاند عوارض شدیدتری را در بیماری تجربه کردهاند، گفت: اقدام به ترک دخانیات در این برهه زمانی بهدلیل همهگیری بیماری در کشور از اهمیت خاصی برخوردار است. لاری اظهار کرد: شواهد نشان میدهد که مصرفکنندگان محصولات دخانی مبتلا به ویروس کرونا عوارض شدیدتری را در بیماری تجربه کردهاند و میزان مرگومیر مبتلایان به این بیماری در این گروه بیش از سایر افراد است.
وی ادامه داد: خانوادههای این افراد به خاطر مواجهه مستمر و طولانی با دود دست دوم مواد دخانی ریسک بالاتری را نسبت به ابتلا به بیماری کرونا و البته سایر بیماریهای مرتبط با مصرف دخانیات تجربه میکنند. سخنگوی وزارت بهداشت با بیان اینکه مردم از استعمال هر گونه مواد دخانی از جمله قلیان، سیگار، پیپ و... چه به صورت انفرادی و چه به صورت گروهی خودداری کنند، اظهار کرد: همچنین از حضور در اماکن مصرف و عرضه دخانیات از جمله قلیانسراها و اتاقکهای سیگار که موجب انتقال آلودگی ویروسی میشود جدا خودداری کنند.
***
[آمار فوتیهای کرونا در تهران به ۷۰ نفر در روز رسید]
رئیس شورای شهر تهران گفت: تعداد فوتیهای کرونا در تهران پیش از این تا بیش از 100 نفر در روز بالا رفت و مجددا نزولی شد و به ۴۹ نفر رسید اما دوباره این آمار افزایش یافته و به ۷۰ نفر در روز رسیده است. محسن هاشمی در گفتوگو با ایلنا درباره وضعیت شیوع ویروس کرونا در تهران، گفت: در جلسات شورای شهر دیدید که فاصلهگذاری درست رعایت نمیشود و همه این موارد باعث میشود افزایش کرونا اتفاق افتد. او درباره آمار فوتیهای تهران بر اثر کرونا گفت: تعداد فوتیهای کرونا در تهران پیش از این تا بیش از 100 نفر در روز نیز بالا رفت و مجددا نزولی شد و به تعداد ۴۹ نفر نیز رسید اما دوباره این آمار افزایش یافته و به ۷۰ نفر رسیده است.
ارسال به دوستان
قیمت مرغ از ابتدای امسال بیش از 70 درصد رشد کرد
رمز و راز پرواز مرغها
نرخ مصوب ستاد تنظیم بازار برای کنجاله سویا 2700 تومان است اما مرغداران ناچارند آن را از بازار آزاد با قیمت 15 هزار تومان تهیه کنند
گروه اقتصادی: قیمت هر کیلو مرغ ماشینی در بازار وارد کانال 20 هزار تومان شده است، این یعنی رشد 72 درصدی قیمت مرغ ظرف 6 ماه اخیر. بررسیها نشان میدهد دلیل اصلی این افزایش نرخ، رشد قیمت نهادههای مرغی است؛ نهادههایی که تا پیش از این با ارز 4200 تومانی وارد کشور میشد اما طی هفتههای اخیر به دلیل مشکلات ارزی، بانک مرکزی به آن ارز ترجیحی اختصاص نداده است. جالب اینجاست که در حال حاضر یک میلیون و 541 هزار تن ذرت (خوراک مرغ) در گمرکات کشور وجود دارد. این واردات به صورت اعتباری انجام شده و واردکنندگان متصور بودند ارز 4200 تومانی به آنها اختصاص خواهد یافت اما حالا با توجه به اقدام بانک مرکزی اساسا ترخیص کالای آنها در هالهای از ابهام است. با فرض اینکه محمولههای سویا و ذرت با قیمت ارز نیمایی وارد کشور شود، باید منتظر رشد 400 درصدی قیمت نهادههای مرغی و به دنبال آن مرغ و تخممرغ باشیم. به گزارش «وطن امروز»، از نیمه دوم شهریورماه روند افزایش قیمت در برخی اقلام مصرفی از جمله کره، تخممرغ، میوه، سبزیجات و مرغ شدت بیشتری داشته است که در این میان دلایل مختلفی مانند عدم تخصیص ارز ترجیحی، صادرات به کشورهای همسایه، تورم حاکم بر اقتصاد، تعطیلی واحدهای تولیدی و عدم طراحی سیاست تولیدی توسط دولت مطرح شده است. به نظر میرسد تمام این موارد در کنار هم باعث اتفاقات اخیر شده است و داستان پرواز مرغها هم از این قاعده مستثنا نیست. با وجود اینکه پرورش مرغ در داخل کشورمان انجام میشود اما خوراک اولیه آن وارداتی است. قیمت نهاده همواره بر قیمت تمامشده محصول تاثیر بسزایی دارد. سویا و ذرت از اصلیترین خوراکهای مرغ است که نزدیک به 2 هفته است رشد قیمت عجیبی داشتهاند. قیمت مصوب هر کیلو کنجاله سویا 2 هزار و 700 تومان است اما به دلیل عدم تامین ارز و افزایش تقاضا در بازار قیمت آن به 15 هزار تومان رسیده است. از سوی دیگر قیمت ذرت که تا پیش از این 1300 تومان بود با رشدی نزدیک به 100 درصد به 3 هزار تومان رسیده است.
آنطور که از شواهد پیداست بخشی از واردکنندگان به صورت اعتباری نهادههای مرغی وارد کشور کردهاند اما ناگهان متوجه شدند بانک مرکزی تصمیمی برای تسویه ارزی با ارز 4200 تومانی ندارد، به همین دلیل قصدی برای ترخیص کالای خود ندارند.
مهرداد جمال ارونقی، معاون فنی گمرک جمهوری اسلامی، در گفتوگو با «وطن امروز»، در این رابطه اظهار داشت: یک میلیون و 541 هزارتن ذرت در گمرکات کشور وجود دارد. قسمت عمدهای از کالاهای اساسی که در حال حاضر ترخیص نشدهاند، در انتظار تأمین ارز هستند؛ بعضی از این اقلام به صورت اعتباری خریداری و به بنادر حمل شده و اسناد مالکیت نیز در اختیار خریدار داخلی قرار دارد اما درباره برخی از این کالاها، هنوز مالکیت به صاحب کالا منتقل نشده است. وی اظهار داشت: به رغم اینکه گمرک، بانک مرکزی و وزارت صنعت، معدن و تجارت، ترخیص قطعی 5 قلم کالای اساسی «ذرت، جو، کنجاله سویا، دانههای روغنی و روغن خام» را بدون ارائه کد رهگیری بانک بلامانع اعلام کردهاند اما صاحبان کالا به دلیل عدم اطمینان از تأمین ارز رسمی یا ترجیحی کالاهای اشاره شده در آینده، علاقهای به ترخیص این اقلام قبل از تأمین ارز این کالاها ندارند. تعداد شناورهای منتظر در لنگرگاه بنادر کشور 9 فروند کشتی حاوی 469 هزار تن کالای اساسی و تعداد شناورهای در حال تخلیه در بنادر 10 فروند کشتی حاوی 545 هزار تن کالای اساسی است. این اقدام بانک مرکزی منجر به انتقاد کارشناسان و نمایندگان مجلس شورای اسلامی شده است.
* بانک مرکزی روی ریل امنیت غذایی حرکت نمیکند
رئیس کمیسیون کشاورزی، آب، منابع طبیعی و محیطزیست مجلس شورای اسلامی گفت: تنها 55 درصد از نهادههای مورد نیاز کشور وارد شده است به همین دلیل شاهد کمبود در بازار هستیم. سیدجواد ساداتینژاد اظهار داشت: نهادههای دامی مانند سویا با نرخ دولتی 2 هزار و 700 تومان به دست مرغداران نمیرسد و آنها مجبور هستند نیاز خود را در بازار آزاد تامین کنند. وی افزود: مرغداران برای جبران هزینه تولید خود مجبور به فروش محصول با قیمت بالا هستند و این موضوع بازار را به هم میزند.
رئیس کمیسیون کشاورزی با اشاره به اینکه با نرخهای دستوری نمیتوان بازار را کنترل کرد، ادامه داد: بیش از 10 نشست در کمیسیون کشاورزی مجلس با موضوع تامین نهادههای مورد نیاز مرغداران و با حضور دستگاههای ذیربط برگزار شده است؛ برای کنترل قیمت محصولات پروتئینی باید نهاده مورد نیاز واحدهای تولید را تامین کنیم. ساداتینژاد همچنین با تاکید بر اینکه اهتمام وزیر جهاد کشاورزی برای کنترل قیمت تخممرغ قابل تایید است اما بانک مرکزی در تخصیص ارز به واردات نهادههای دامی با مشکل مواجه شده و روی ریل امنیت غذایی قرار ندارد، خاطرنشان کرد: اولویت تخصیص ارز بانک مرکزی باید واردات نهادههای دامی باشد و وزارت جهاد کشاورزی با کنترل سامانههایی مانند بازارگاه نیاز مرغداران را با دقت تامین کند.
***
[عدم تخصیص چند ماهه ارز دولتی به نهادههای طیور]
رئیس هیأتمدیره انجمن مرغداران گوشتی علت افزایش قیمت مرغ را گرانی نهادههای طیور دانست و در این باره به «وطن امروز» گفت: نهادههای مرغ به دلیل کمیاب بودن، گران شدند. با همین قیمت مرغ هم، تولید مرغ برای مرغداران صرفه اقتصادی ندارد ولی با همت مرغداران، کمبودی در زمینه تامین مرغ در کشور نداریم. محمد یوسفی در تشریح هزینههای تولید مرغ و تاثیر عوامل مختلف بر قیمت نهایی آن خاطرنشان کرد: خوراک مرغهای گوشتی، تخمگذار و مادر تفاوت چندانی ندارد و فقط درصد جیرههایشان فرق میکند. ذرت و سویا خوراکهای اصلی مرغ هستند که با ارز 4200 تومانی وارد میشوند. همچنین این ۲ خوراک اساسی، 85 درصد از هزینههای تولید مرغ را به خود اختصاص میدهند. 15درصد دیگر، شامل هزینههای پرداخت دستمزد و حقوق، حملونقل و انرژی مصرفی میشود. وی ادامه داد: سایر خوراکیهای افزودنی با ارز نیمایی و آزاد تامین میشود اما به دلیل آنکه درصد مصرفش پایین است تاثیر چندانی روی قیمت مرغ ندارد. رئیس هیأتمدیره انجمن مرغداران گوشتی ضمن اشاره به افزایش قیمت نهادهها و قاچاق این محصولات، بیان کرد: نرخ مصوب ستاد تنظیم بازار برای کنجاله سویا 2700 تومان است اما مرغداران ناچارند آن را از بازار آزاد با قیمت 15 هزار تومان تهیه کنند. مرغداران گاهی مجبورند برای تامین خوراک مرغهایشان، نهادههایی را که به صورت قاچاق وارد شده است و هیچ اطمینانی از درصد پروتئینش ندارند از بازار آزاد خریداری کنند. به طور مثال پروتئین کنجاله سویا باید نزدیک به 43درصد باشد اما برخی از اقلامی که دلالها میفروشند، پروتئینش به 30 درصد هم نمیرسد. یوسفی درباره فرآیند واردات و تخصیص ارز دولتی به نهادههای مرغی گفت: برای واردات نهادههای مورد نیاز کشور، ابتدا وزارت جهاد کشاورزی درخواست نیاز خود را به وزارت صنعت، معدن و تجارت میفرستد و پس از آن وزارت صمت درخواست تخصیص ارز را به بانک مرکزی میدهد و در انتها این بانک دستور پرداخت و تخصیص ارز را به نهادههای وارداتی میدهد. وی عدم تخصیص ارز به واردات نهادههای طیور توسط بانک مرکزی را یکی از عوامل افزایش قیمت نهادهها دانست و خاطرنشان کرد: نهادههای مرغی جزو کالاهای اساسی مورد نیاز کشور است و بانک مرکزی باید ارز مورد نیاز برای واردات این کالاها را تامین کند اما متاسفانه این بانک ارز را برای فروشندگان حواله نکرده است و فروشندگان نیز به همین دلیل، اجازه ترخیص کالاها را به واردکنندگان نمیدهند. رئیس هیأتمدیره انجمن مرغداران گوشتی درباره ثبت سفارش واردات نهادههای مرغی بیان کرد: ثبت سفارش و تخصیص ارز دولتی به نهادهها چند ماهی است که انجام نشده است. مسؤولان وعدههایی مبنی بر واردات نهادههای مرغی دادهاند که منتظر اجرای آنها هستیم.
ارسال به دوستان
مظلومیت رکنآبادی
* گفتوگوی «وطنامروز» با زهرا رکنآبادی فرزند شهید غضنفر رکنآبادی درباره پیگیری حقوقی حادثه منا و انفعال دستگاه دیپلماسی
گروه سیاسی: زهرا رکنآبادی با انتقاد از کمکاری نهادهای مسؤول در مساله شهدای حادثه منا اظهار داشت: اگر نصف کاری که ترکیه درباره قتل خاشقجی انجام داد، درباره شهدای منا انجام شده بود، امروز عربستان اینقدر وقیحانه علیه ما موضع نمیگرفت.
به گزارش «وطن امروز»، مهرماه سال 94 بود که یک خبر غیرمنتظره جهان اسلام را عزادار کرد. هزاران تن از حجاج در سرزمین منا قربانی بیکفایتی رژیم سعودی شدند. 464 تن از حجاج قربانی در این حادثه، متعلق به ایران بودند؛ آمار فاجعهباری که بخش زیادی از هموطنانمان را که خود را برای استقبال از حجاج خود آماده میکردند، سیاهپوش کرد. در سالگرد فاجعه منا به منظور اطلاع از آخرین وضعیت پیگیریهای حقوقی صورتگرفته برای احقاق حق خانوادههای شهدای این حادثه، سراغ زهرا رکنآبادی، دختر شهید غضنفر رکنآبادی رفتیم؛ دیپلمات برجستهای که نماد تلاقی منش بسیجی و روش دیپلماتیک بود و با لباس سفید احرام دعوت حق را لبیک گفت.
زهرا رکنآبادی در گفتوگو با «وطن امروز» با اشاره به اقدامات انجامشده برای پیگیری حقوقی حادثه منا اظهار داشت: بسته شدن سفارت عربستان در ایران، روند پیگیریهای حقوقی را با مشکل مواجه کرد ولی این موضوع را منتفی نکرد. یکی از راههای پیش روی ما، پیگیری شکایت در محاکم داخلی خودمان بود. همانطور که مطلع هستید در وقایع اینچنینی، محاکم محل وقوع جرم و محاکم محل اقامت قربانی، هر دو صلاحیت پیگیری شکایات را دارا هستند. وی ادامه داد: متاسفانه در این سالهایی که پیگیری حقوقی حادثه منا را از طریق محاکم داخلی پیگیری کردیم، شاهد سنگاندازیهایی بودیم که در نهایت به دلیل فشارهایی از جاهای نامشخص، پروسه پیگیری متوقف شده و وکلایی که کار را پیگیری میکردند مساله را رها کرده و دیگر ادامه ندادند.
دختر شهید رکنآبادی افزود: پیگیری مساله حقوقی حادثه منا در عربستان به مراتب سختتر از پیگیری آن در محاکم داخلی است. وکلا در داخل عربستان به سختی این پرونده را میپذیرند، از وزارت خارجه به ما اعلام کردند از کشورهای عمان و چند کشور دیگر پیگیر این بودهایم که وکلایی این پرونده را قبول کنند تا بشود آن را در داخل محاکم عربستان پیگیری کرد اما کسی حاضر به قبول این پرونده نشده است.
زهرا رکنآبادی در پاسخ به این سوال که آیا دولت انتظار شما را برای پیگیری حقوقی حادثه منا برآورده کرد یا خیر؟ گفت: قطعا انتظارات ما را برآورده نکردند. بر اساس فرمایشات حضرتآقا، مسؤولیت پیگیری این مساله با سازمان حج و زیارت و وزارت امور خارجه به صورت توامان بود اما تا امروز حتی یک دادگاه ساده در این باره برگزار نشده است.
دختر شهید رکنآبادی در پاسخ به سوال دیگری مبنی بر اینکه آیا خانوادههای شهدای منا از طرف حکومت سعودی دیهای دریافت کردهاند یا خیر؟ اظهار داشت: موضوع پرداخت دیه متعلق به شهدایی بود که بر اثر سقوط جرثقیل به شهادت رسیدند. یک دادگاه صوری در این قضیه برگزار شد و شرکتی که جرثقیل متعلق به آن بود، پرداخت دیه را تقبل کرد، گویا چک دیه را هم برای این شهدا صادر کرد اما به علت تحریمها و عدم پیگیری، هنوز چک دیه این شهدا نقد نشده است. درباره شهدای حادثه منا، آلسعود هیچ مسؤولیتی را قبول نکرد و لذا اصلا بحث پرداخت دیه به خانوادههای شهدای حادثه منا نیز مطرح نشد.
زهرا رکنآبادی در ادامه با اشاره به راههای غیرحاکمیتی که برای پیگیری حادثه منا پیش روی خانوادههای قربانیان این حادثه وجود داشت، گفت: ما یک راه دیگری هم پیش رو داشتیم که از طریق شورای حقوق بشر اقدام کنیم. البته این راه یک راه حقوقی نیست، یک راه سیاسی است. به این نحو که شما به عنوان قربانی، یک فرمی را پر میکنید و از جنایتی که یک حکومت در حق شما مرتکب شده، شکایت میکنید. شورای حقوق بشر تلاش میکند با فشار بر کشوری که مورد شکایت قرار گرفته، مساله را پیگیری کند و اطلاعات لازم را از آن بگیرد. لازم است نکتهای را اضافه کنم که یکی از کلیدیترین اطلاعاتی که درباره حادثه منا وجود دارد، فیلم دوربینهای مدار بسته است. متاسفانه حکومت سعودی وجود این فیلمها را رد میکند، در حالی که آشکارا دروغ میگوید، چراکه واحدهای بزرگ مانیتورینگ در عربستان وجود دارد که قطعا از این حادثه نیز فیلمهایی را ثبت و ضبط کرده است.
دختر شهید رکنآبادی ادامه داد: مساله پیگیری حادثه منا از طریق شورای حقوق بشر، یک پیششرط داشت و آن هم اینکه درخواست پیگیری باید به صورت شخصی و فردی اعلام شود. ما به همین دلیل تصمیم گرفتیم یک NGO تاسیس کنیم و از این طریق درخواست شکایت خود را به شورای حقوق بشر اعلام کنیم اما از آن زمان تاکنون هنوز با درخواست ما برای تاسیس این NGO موافقت نکردهاند. یک بار که رد کردند و بار دوم که درخواست دادیم هنوز در حال بررسی و استعلام هستند و خبری از نتیجه آن نیست.
زهرا رکنآبادی همچنین درباره گمانهزنیهای صورتگرفته مبنی بر ترور شهید غضنفر رکنآبادی اظهار داشت: از نظر اسناد و مدارک لازم برای اثبات قضایی قتل عمد و ترور پدرم، دست ما بسته است اما ما با مسائلی مواجه شدیم که این مساله را تایید و تقویت میکند. آلسعود جسد پدر ما را در حالی به ما تحویل داد که مغز، قلب، کبد، کلیه و معده را خارج کرده بودند و همین امر باعث شده بود با کالبدشکافی نتوان علت مرگ را مشخص کرد.
دختر شهید رکنآبادی در پایان خاطرنشان کرد: ما در ماجرای حادثه منا خسارت بزرگی دادیم، پدرمان را از دست دادیم، چیزی که از دست دادیم قابل جبران نیست اما آن چیزی که بیشتر دل ما را میسوزاند این است که میتوانستیم از این خسارت استفادههای زیادی بکنیم اما این کار را نکردیم. ما میتوانستیم با پیگیری حقوقی حادثه منا از مجاری قانونی بینالمللی به عربستان فشار بیاوریم اما آنقدر منفعل عمل کردیم که اکنون عربستان در برابر ما موضع حق به جانب هم میگیرد. اگر به اندازه نصف کاری که ترکیه به خاطر قتل خاشقجی انجام داد، ما در قضیه حادثه منا انجام میدادیم، امروز عربستان اینگونه وقیحانه در برابر ما نمیایستاد.
لازم به ذکر است در سالهای گذشته همزمان با سالگرد شهادت حجاج ایرانی در منا و همچنین شهادت شهید غضنفر رکنآبادی، همایشی با عنوان «دیپلماسی مقاومت» با محوریت روش دیپلماتیک شهید غضنفر رکنآبادی که آمیزه انقلابیگری و دیپلماسی بود، برگزار میشد. در واقع این همایش یادبودی برای شهید رکنآبادی بود تا چراغ راهی باشد برای دیپلماتهای جوانی که میخواهند مسیر ایشان را در عرصه فعالیتهای بینالملل طی کنند. اما امسال به علت شرایط پیشآمده به خاطر شیوع بیماری کرونا، این همایش برگزار نشد. خانواده شهید رکنآبادی به عنوان جایگزین این همایش، روز گذشته مراسم مختصر روضه و توسلی را در جوار قبر شهید رکنآبادی و چند تن دیگر از شهدای منا در امامزاده پنج تن لویزان برگزار کردند. این مراسم که به علت شرایط خاص کرونایی به صورت عمومی برگزار نشد، شاهد حضور حجتالاسلام پناهیان و حاجحسین یکتا نیز بود.
***
[به روایت برادر]
روزنامه «وطن امروز» 16 مهرماه سال 95 در گفتوگویی با مرتضی رکنآبادی، برادر شهید غضنفر رکنآبادی به بررسی آخرین نتایج پیگیریهای حقوقی خانوادههای شهدای حادثه منا پرداخت. مرتضی رکنآبادی در این گفتوگو با بیان اینکه «از همان روزهای اول جنایت منا، عزم جدی در دولت برای احقاق حقوق شهدای منا ندیدیم»، اظهار داشت: آقای روحانی که دنبال بالا بردن عزت پاسپورت ایرانی بود باید بداند در گام اول عزت پاسپورت در داخل و در احترام به حقوق شهروندان رقم میخورد. 464 عزیز ما در یک جنایت به دست عمال آلسعود به شهادت رسیدند و پیگیریهای ما در حد صفر بوده و هیچ پیگیری خاصی در این زمینه نشده است و در نهایت نیز اعلام کردند از آنجا که سعودیها عضو کنوانسیونهای بینالمللی نیستند، ما نمیتوانیم هیچ پیگیریای در دادگاههای بینالمللی علیه آنها کنیم.
برادر شهید رکنآبادی همچنین اظهار داشت: رئیسجمهور تا امروز حتی یک پیام تسلیت ساده هم به ما نداده است. در این یک سال از بسیاری از خانواده شهدا دلجویی نشده است.
مقایسه 2 گفتوگوی «وطن امروز» با برادر و دختر شهید رکنآبادی که به ترتیب مهرماه سال 95 و مهرماه سال جاری انجام شده است، مشخص میکند طی این 4 سال مطالبات خانوادههای شهدای حادثه منا همچنان پابرجاست و اقدامات جدیای در راستای احقاق حقوق آنها نشده است؛ موضوعی که به صورت ویژه انفعال دستگاه دیپلماسی را در این پرونده آشکار میکند.
ارسال به دوستان
«عالم انقلابی و وارستهای بودند که سالها مجاهدت کردند»
پیام رهبر انقلاب در پی درگذشت آیتالله ممدوحی
حضرت آیتالله العظمی خامنهای در پیامی با تسلیت درگذشت آیتالله حسن ممدوحی، تاکید کردند: ایشان عالم انقلابی و وارستهای بودند که سالها در خدمت تبیین و نشر معارف اسلامی تلاش و مجاهدت کردند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله خامنهای، رهبر حکیم انقلاب در پیامی با تسلیت درگذشت آیتالله حسن ممدوحی، تاکید کردند: ایشان عالم انقلابی و وارستهای بودند که سالها در خدمت تبیین و نشر معارف اسلامی تلاش و مجاهدت کردند.
متن پیام معظمله به شرح زیر است:
بسماللهالرحمنالرحیم
درگذشت عالم بافضیلت جناب حجتالاسلاموالمسلمین آقای حاجشیخ حسن ممدوحی رضوانالله علیه را به خاندان و فرزندان گرامی و به همه ارادتمندان و شاگردان و مستفیدان از آن بزرگوار تسلیت عرض میکنم.
ایشان عالم انقلابی و وارستهای بودند که سالها در خدمت تبیین و نشر معارف اسلامی تلاش و مجاهدت کردند. امید است این پرونده عمل صالح مقبول حضرت حق متعال و موجب علو درجات آن مرحوم گردد. رحمت و رضوان الهی را برای ایشان مسألت میکنم.
سیدعلی خامنهای
۳ مهر 99
ارسال به دوستان
روایت خبرنگار «وطن امروز» از ۲۴ ساعت همراهی با فرمانده نیروی زمینی سپاه در سیستانوبلوچستان
خاکی مثل رنگ پیراهنش
میکائیل دیانی: ساعت ۹ شب است؛ با لباسی مشکی و ساده همراه چند نفر- که بعدا فهمیدم معاونان اجرایی و عملیاتیاش هستند و برای بازرسی از طرحها آمدهاند- وارد فرودگاه میشود. فکر میکردم با لباس نظامی بیاید، برای همین تعجب کردم. جلو میروم و خودم را معرفی میکنم. متوجه میشود خبرنگارم، کمی اخمهایش در هم میشود: «نیازی نبود بیایید؛ قرار نیست اتفاقی بیفتد!». توضیح میدهم صرفا برای ثبت اتفاق میآیم و مزاحم شما نمیشوم. کمی به من نگاه میکند، کمی به همراهش که کار هماهنگی آمدن ما را انجام داده، سری به این معنا که «حالا که اومدید دیگه بیایید بریم!» تکان میدهد و رد میشود و من پشت سرش میروم. توقعم این است که از «ویآیپی» برویم اما میرود در صف مردم عادی میایستد و ما هم پشتشان میایستیم و مثل بقیه با اتوبوس پای پرواز میرویم.
صندلی ایشان در هواپیما ردیف سوم کنار پنجره است. مینشیند؛ سرمیهماندار تازه از چهرهاش میشناسد که سردار پاکپور، فرمانده نیروی زمینی سپاه است. جلو میآید و عرض ادب میکند و خواهش میکند ایشان را به صندلی «ویآیپی» ببرد اما سردار تشکر میکند و میگوید «جای من خوب است!» بقیه مردم تازه متوجه شدهاند و با دست نشانشان میدهند. مقصدمان زاهدان است؛ سردار میخواهد چند هزار خانهای را که سپاه برای محرومان یکی از منطقههای این استان ساخته است افتتاح کند.
شب را در استراحتگاه بودیم و صبح اول وقت به سمت محل قرار حرکت کردیم. با هلیکوپتر نیروی زمینی راه افتادیم به جایی در میان کویر؛ در کنار مرز؛ ۲۵ کیلومتری مرز پاکستان. سپاه برای مردم این منطقه محروم خانه و مدرسه و درمانگاه ساخته است اما وقتی از سردار پاکپور میخواهم درباره این مساله توضیح دهد، امتناع میکند. من اصرار میکنم و دست آخر میگوید: «کاری نکردهایم که بخواهیم گزارش دهیم؛ هر چه کردیم وظیفه بوده است؛ اینها به گردن ما خیلی حق دارند و ما باید خدمتشان کنیم!» عکاسمان میخواهد عکسی بگیرد اما سردار پاکپور رویش را برمیگرداند. از مسؤول جهادی ـ عمرانی نیروی زمینی میپرسم، میگوید: «ما 1447 پروژه عمرانی ـ خدماتیمان تکمیل شده و قرار است برای افتتاح و بهرهبرداری از آنها برویم، البته ما چند جا را پیشنهاد دادیم اما سردار نظرشان روی مورتان بود!» گفتم: مورتان کجاست؟ گفت:«جایی نزدیکی مرز پاکستان. مردم محلی آنجا با حاجی حالا خیلی صمیمیاند، حاجی هم آنها را واقعا دوست دارد و چون محرومترین جاست، دوست دارد یک روز هم که اینجاست به آنها سر بزند».
حواسش مدام به بیرون است؛ سوال میکنم داستان چیست؟! میگوید:«وظیفه اصلی من حفظ امنیت است؛ از همین فرصتها هم باید استفاده کنم تا از همین بالا رصدی نسبت به رفت و آمدها و جادهها و تغییرات ساختاری منطقه داشته باشم؛ یک تغییر کوچک برای من میتواند هزار مفهوم داشته باشد!»
هلیکوپتر در نزدیکی روستایی به نام مورتان مینشیند؛ منطقهای در دل همین مناطق محروم که جزو محرومترینهاست. در چند سال گذشته چند هزار طرح عمرانی و خدمترسانی از سوی سپاه ساخته شده و حالا قرار است یکی از آنها را به عنوان نمونه افتتاح کند. محلیها جلوی مدرسه میخواهند گوسفند زمین بزنند اما سردار مانع میشود. وارد مدرسه که میشویم، بچههای دانشآموز به سمت سردار پاکپور میدوند، انگار آنها سردار را میشناسند و سردار هم آنها را میشناسد.
پارسال به آنها قول ساخت مدرسه را داده بوده است و حالا امسال آنها آمدهاند مدرسهشان را افتتاح کنند. وقتی میخواستند روبان افتتاح مدرسه را پاره کنند، قیچی را به دست سردار دادند اما او در جمعیت دنبال «ملا عباس» میگردد: «ملاعباس رو بگویید بیاد قیچی کنه؛ زحمتهای این منطقه رو او میکشه؛ روبانش را ما پاره کنیم؟!» ملاعباس پیرمردی بلوچ، سالخورده و با محاسنی سفید جلو میآید، قیچی را میگیرد و روبان را پاره میکند؛ کنارش میروم و با او همکلام میشوم؛ میگوید: «ما هر چه داریم صدقه سر سردار است و شهید شوشتری و بچههای سپاه که دارند اینجا کار میکنند. ما جاده نداشتیم، مدرسه نداشتیم، خانه نداشتیم، امنیت جانی نداشتیم؛ همه اینها را همین بچههای سپاه برای ما آوردند».
اولین دانشآموز ورودی پسر «خانمحمد» است؛ او را به سردار معرفی میکنند و او مینشیند تا همقد کودک شود و میگوید: «بابات خیلی مرد بود؛ بابات قهرمان بود! به اون پدر باید افتخار کرد!» با او یک عکس یادگاری میگیرد. جلو میروم و درباره خانمحمد میپرسم؛ میگوید:«خانمحمد یکی از بزرگان همین مورتان بود، از افراد دلسوز بود، کسی بود که نفر دوم جندالشیطان را هلاک کرد. او یاور ما در تامین امنیت منطقه بود! ما با همین بومیها توانستیم امنیت اینجا را شکل دهیم!» این نکتهها را در سخنرانی بعد از مراسم هم تکرار کرد و گفت:«وقتی شهید شوشتری را برای سپاه منطقه فرستادیم گفت ۲ برنامه راهبردی دارم؛ خدمات جهادی و کمک به مردم و تامین امنیت منطقه با کمک مردم منطقه و هر ۲ این سیاستها تا همین امروز ماموریت نیروی زمینی سپاه است!» در میانه صحبت سردار ۲معلول به نامهای نازخاتون و هامون را به سالن میآورند؛ سردار با دیدن آنها اشکش سرازیر میشود. نازخاتون و هامون با کمکهای سردار توانستهاند جراحی و درمان کنند؛ آنها حالا برای سردار یک هدیه آوردهاند؛ یک پارچه گلدوزی شده که با دست خود بافتهاند.
وقت اذان است. مراسم را تمام میکند و به سمت نمازخانه میرویم. همانجا بعد از نماز و هنگام ناهار یکی از جلسات کاریاش را برگزار میکند. به اتاق کناری میروم که ناهار بخورم؛ خلبانهای هلیکوپتر فرمانده نشستهاند؛ با آنها وارد گپ و گفت میشوم. سرهنگ باباخانی- که قیاس چهره جوانش و درجه روی شانهاش تعجببرانگیز است- میگوید:«هر وقت سردار بیاید ما میدانیم از دم صبح تا خود غروب پرواز داریم؛ خودمان را برای یک هفته پرواز آماده میکنیم! وقتی میآیند به همه جا سرکشی میکنند؛ بعضی وقتها وسط مسیر یکهو در کابین رو باز میکنند و میگویند باباخانی همین جا برو پایین بشین یه لحظه! بعد میروند به یک روستایی سر میزنند؛ یا بعضی وقتها قرار اولیهمان یک جایی است اما آنقدر در مسیر به جاهای مختلف سرکشی میکنند که به آن جای اول نمیرسیم؛ شب را در یک جایی میخوابیم و دوباره صبح راه میافتیم!»
صحبتهایش گل انداخته که یکباره سردار جلوی در ظاهر میشود: «باباخانی! بلند شو استارت بزن بریم!» سرهنگ باباخانی به من نگاه میکند؛ هر ۲ میخندیم. بلند میشود و جلوتر از سردار میرود که هلیکوپتر را آماده کند؛ قرار است به پاسگاه مرزی برویم و ایشان بازدیدی از کارگاه ساختوساز انسداد مرزی نیز داشته باشد.
اطراف هلیکوپتر چند پسر بچه بازی میکنند؛ سردار قبل از سوار شدن با آنها خوش و بش میکند. اسم یکیشان محمد است و سردار به اسم روی پیراهنش اشاره میکند و میگوید: «ببین اسم منم محمده! محمد پاکپور». یکی از بچهها به رسم ادب و برای تشکر بابت ساخت مدرسه برای سردار پنیر نخل آورده است، البته که ما نگذاشتیم خیلی سردار رنگ داستان را ببینید! مصطفی، از همراهان سردار به ساعتش اشاره میکند که یعنی باید برویم؛ سردار با این مواجهه که من میدانم کی باید برویم با بچهها گرم گرفته است. تا ما به سمت هلیکوپتر برویم، سردار موتور تریل یکی از محلیها را میگیرد و سوار میشود به سویی برود؛ فکر میکنم به سمت کارگاه جادهسازیای میرود که حدودا ۲ تپه آن طرفتر است.
سوار هلیکوپتر که میشوم چشمانم را خواب گرفته است؛ سردار هم کارش تمام شد و برگشت سوار شد. گوشهای نشست و دست به تبلت چیزی را مطالعه میکند و با معاونانش روی موضوعی بحث میکنند؛ موضوع احتمالا ناظر به همان کارگاه است. وسط تصویر اعوجاج گونهای از همین بحث خوابم میبرد. با صدای نشستن هلیکوپتر و خاموش شدنش بیدار میشوم؛ در فرودگاه ایرانشهر هستیم؛ بالگرد قرار است سوختگیری کند اما سردار از همین فاصله کوتاه هم نمیگذرد. فرمانده قرارگاه شهید معمار جنوب شرق را گفته تا گزارشش را در همین فاصله کوتاه در فرودگاه به سردار بدهد. سردار نکتههایی درباره گزارش دارد و قرار میشود هفته بعد یک جلسه با همین موضوع ویژه در منطقه گذاشته شود. باباخانی میآید و میگوید آماده پروازیم. مقصد بعدیمان کارگاه ساخت فرودگاه بالگردها در زاهدان است؛ در مسیر سردار با معاونانش شوخی میکند اما وقتی هلیکوپتر مینشیند و به سمت کارگاه میروند جدی میشود؛ انگار موقعیت حسابکشی با همسفری برایش خیلی فرق میکند!
دیگر غروب شده است؛ با ماشین به سمت پایگاه بازمیگردیم. فکر میکنم کار دیگر تمام شده است اما به پایگاه که میرسیم یک سری از فرماندهان منتظر سردار پاکپور هستند تا جلسهای را برای بررسی کارهایشان برگزار کنند؛ من خیلی خستهام؛ به بهانه اینکه جلسه ممکن است حرفهای خصوصی و محرمانه داشته باشد اجازه مرخصی میخواهم؛ سردار میخندد و میگوید: باشه برو استراحت کن؛ فردا باز کار داریم!
من با تعجب نگاه میکنم؛ سردار پاکپور وارد اتاق میشود. سردار خلیلآبادی که پشت سرش است، میگوید: «این وضعیت همیشه ما است؛ سردار پاکپور سالی چند ده بار دور تا دور کشور را سرکشی میکند!» دوباره با خودم فکر میکنم و یاد صحبتهای ملاعباس میافتم، بیخود نیست مردم بلوچستان در مرزیترین نقطه ایران تا این حد پاسدارها را دوست دارند؛ مردم هر کسی را که برایشان از جان مایه میگذارد دوست دارند!
ارسال به دوستان
روایت خبرنگار «وطن امروز» از ۲۴ ساعت همراهی با فرمانده نیروی زمینی سپاه در سیستانوبلوچستان
خاکی مثل رنگ پیراهنش
میکائیل دیانی: ساعت ۹ شب است؛ با لباسی مشکی و ساده همراه چند نفر- که بعدا فهمیدم معاونان اجرایی و عملیاتیاش هستند و برای بازرسی از طرحها آمدهاند- وارد فرودگاه میشود. فکر میکردم با لباس نظامی بیاید، برای همین تعجب کردم. جلو میروم و خودم را معرفی میکنم. متوجه میشود خبرنگارم، کمی اخمهایش در هم میشود: «نیازی نبود بیایید؛ قرار نیست اتفاقی بیفتد!». توضیح میدهم صرفا برای ثبت اتفاق میآیم و مزاحم شما نمیشوم. کمی به من نگاه میکند، کمی به همراهش که کار هماهنگی آمدن ما را انجام داده، سری به این معنا که «حالا که اومدید دیگه بیایید بریم!» تکان میدهد و رد میشود و من پشت سرش میروم. توقعم این است که از «ویآیپی» برویم اما میرود در صف مردم عادی میایستد و ما هم پشتشان میایستیم و مثل بقیه با اتوبوس پای پرواز میرویم.
صندلی ایشان در هواپیما ردیف سوم کنار پنجره است. مینشیند؛ سرمیهماندار تازه از چهرهاش میشناسد که سردار پاکپور، فرمانده نیروی زمینی سپاه است. جلو میآید و عرض ادب میکند و خواهش میکند ایشان را به صندلی «ویآیپی» ببرد اما سردار تشکر میکند و میگوید «جای من خوب است!» بقیه مردم تازه متوجه شدهاند و با دست نشانشان میدهند. مقصدمان زاهدان است؛ سردار میخواهد چند هزار خانهای را که سپاه برای محرومان یکی از منطقههای این استان ساخته است افتتاح کند.
شب را در استراحتگاه بودیم و صبح اول وقت به سمت محل قرار حرکت کردیم. با هلیکوپتر نیروی زمینی راه افتادیم به جایی در میان کویر؛ در کنار مرز؛ ۲۵ کیلومتری مرز پاکستان. سپاه برای مردم این منطقه محروم خانه و مدرسه و درمانگاه ساخته است اما وقتی از سردار پاکپور میخواهم درباره این مساله توضیح دهد، امتناع میکند. من اصرار میکنم و دست آخر میگوید: «کاری نکردهایم که بخواهیم گزارش دهیم؛ هر چه کردیم وظیفه بوده است؛ اینها به گردن ما خیلی حق دارند و ما باید خدمتشان کنیم!» عکاسمان میخواهد عکسی بگیرد اما سردار پاکپور رویش را برمیگرداند. از مسؤول جهادی ـ عمرانی نیروی زمینی میپرسم، میگوید: «ما 1447 پروژه عمرانی ـ خدماتیمان تکمیل شده و قرار است برای افتتاح و بهرهبرداری از آنها برویم، البته ما چند جا را پیشنهاد دادیم اما سردار نظرشان روی مورتان بود!» گفتم: مورتان کجاست؟ گفت:«جایی نزدیکی مرز پاکستان. مردم محلی آنجا با حاجی حالا خیلی صمیمیاند، حاجی هم آنها را واقعا دوست دارد و چون محرومترین جاست، دوست دارد یک روز هم که اینجاست به آنها سر بزند».
حواسش مدام به بیرون است؛ سوال میکنم داستان چیست؟! میگوید:«وظیفه اصلی من حفظ امنیت است؛ از همین فرصتها هم باید استفاده کنم تا از همین بالا رصدی نسبت به رفت و آمدها و جادهها و تغییرات ساختاری منطقه داشته باشم؛ یک تغییر کوچک برای من میتواند هزار مفهوم داشته باشد!»
هلیکوپتر در نزدیکی روستایی به نام مورتان مینشیند؛ منطقهای در دل همین مناطق محروم که جزو محرومترینهاست. در چند سال گذشته چند هزار طرح عمرانی و خدمترسانی از سوی سپاه ساخته شده و حالا قرار است یکی از آنها را به عنوان نمونه افتتاح کند. محلیها جلوی مدرسه میخواهند گوسفند زمین بزنند اما سردار مانع میشود. وارد مدرسه که میشویم، بچههای دانشآموز به سمت سردار پاکپور میدوند، انگار آنها سردار را میشناسند و سردار هم آنها را میشناسد.
پارسال به آنها قول ساخت مدرسه را داده بوده است و حالا امسال آنها آمدهاند مدرسهشان را افتتاح کنند. وقتی میخواستند روبان افتتاح مدرسه را پاره کنند، قیچی را به دست سردار دادند اما او در جمعیت دنبال «ملا عباس» میگردد: «ملاعباس رو بگویید بیاد قیچی کنه؛ زحمتهای این منطقه رو او میکشه؛ روبانش را ما پاره کنیم؟!» ملاعباس پیرمردی بلوچ، سالخورده و با محاسنی سفید جلو میآید، قیچی را میگیرد و روبان را پاره میکند؛ کنارش میروم و با او همکلام میشوم؛ میگوید: «ما هر چه داریم صدقه سر سردار است و شهید شوشتری و بچههای سپاه که دارند اینجا کار میکنند. ما جاده نداشتیم، مدرسه نداشتیم، خانه نداشتیم، امنیت جانی نداشتیم؛ همه اینها را همین بچههای سپاه برای ما آوردند».
اولین دانشآموز ورودی پسر «خانمحمد» است؛ او را به سردار معرفی میکنند و او مینشیند تا همقد کودک شود و میگوید: «بابات خیلی مرد بود؛ بابات قهرمان بود! به اون پدر باید افتخار کرد!» با او یک عکس یادگاری میگیرد. جلو میروم و درباره خانمحمد میپرسم؛ میگوید:«خانمحمد یکی از بزرگان همین مورتان بود، از افراد دلسوز بود، کسی بود که نفر دوم جندالشیطان را هلاک کرد. او یاور ما در تامین امنیت منطقه بود! ما با همین بومیها توانستیم امنیت اینجا را شکل دهیم!» این نکتهها را در سخنرانی بعد از مراسم هم تکرار کرد و گفت:«وقتی شهید شوشتری را برای سپاه منطقه فرستادیم گفت ۲ برنامه راهبردی دارم؛ خدمات جهادی و کمک به مردم و تامین امنیت منطقه با کمک مردم منطقه و هر ۲ این سیاستها تا همین امروز ماموریت نیروی زمینی سپاه است!» در میانه صحبت سردار ۲معلول به نامهای نازخاتون و هامون را به سالن میآورند؛ سردار با دیدن آنها اشکش سرازیر میشود. نازخاتون و هامون با کمکهای سردار توانستهاند جراحی و درمان کنند؛ آنها حالا برای سردار یک هدیه آوردهاند؛ یک پارچه گلدوزی شده که با دست خود بافتهاند.
وقت اذان است. مراسم را تمام میکند و به سمت نمازخانه میرویم. همانجا بعد از نماز و هنگام ناهار یکی از جلسات کاریاش را برگزار میکند. به اتاق کناری میروم که ناهار بخورم؛ خلبانهای هلیکوپتر فرمانده نشستهاند؛ با آنها وارد گپ و گفت میشوم. سرهنگ باباخانی- که قیاس چهره جوانش و درجه روی شانهاش تعجببرانگیز است- میگوید:«هر وقت سردار بیاید ما میدانیم از دم صبح تا خود غروب پرواز داریم؛ خودمان را برای یک هفته پرواز آماده میکنیم! وقتی میآیند به همه جا سرکشی میکنند؛ بعضی وقتها وسط مسیر یکهو در کابین رو باز میکنند و میگویند باباخانی همین جا برو پایین بشین یه لحظه! بعد میروند به یک روستایی سر میزنند؛ یا بعضی وقتها قرار اولیهمان یک جایی است اما آنقدر در مسیر به جاهای مختلف سرکشی میکنند که به آن جای اول نمیرسیم؛ شب را در یک جایی میخوابیم و دوباره صبح راه میافتیم!»
صحبتهایش گل انداخته که یکباره سردار جلوی در ظاهر میشود: «باباخانی! بلند شو استارت بزن بریم!» سرهنگ باباخانی به من نگاه میکند؛ هر ۲ میخندیم. بلند میشود و جلوتر از سردار میرود که هلیکوپتر را آماده کند؛ قرار است به پاسگاه مرزی برویم و ایشان بازدیدی از کارگاه ساختوساز انسداد مرزی نیز داشته باشد.
اطراف هلیکوپتر چند پسر بچه بازی میکنند؛ سردار قبل از سوار شدن با آنها خوش و بش میکند. اسم یکیشان محمد است و سردار به اسم روی پیراهنش اشاره میکند و میگوید: «ببین اسم منم محمده! محمد پاکپور». یکی از بچهها به رسم ادب و برای تشکر بابت ساخت مدرسه برای سردار پنیر نخل آورده است، البته که ما نگذاشتیم خیلی سردار رنگ داستان را ببینید! مصطفی، از همراهان سردار به ساعتش اشاره میکند که یعنی باید برویم؛ سردار با این مواجهه که من میدانم کی باید برویم با بچهها گرم گرفته است. تا ما به سمت هلیکوپتر برویم، سردار موتور تریل یکی از محلیها را میگیرد و سوار میشود به سویی برود؛ فکر میکنم به سمت کارگاه جادهسازیای میرود که حدودا ۲ تپه آن طرفتر است.
سوار هلیکوپتر که میشوم چشمانم را خواب گرفته است؛ سردار هم کارش تمام شد و برگشت سوار شد. گوشهای نشست و دست به تبلت چیزی را مطالعه میکند و با معاونانش روی موضوعی بحث میکنند؛ موضوع احتمالا ناظر به همان کارگاه است. وسط تصویر اعوجاج گونهای از همین بحث خوابم میبرد. با صدای نشستن هلیکوپتر و خاموش شدنش بیدار میشوم؛ در فرودگاه ایرانشهر هستیم؛ بالگرد قرار است سوختگیری کند اما سردار از همین فاصله کوتاه هم نمیگذرد. فرمانده قرارگاه شهید معمار جنوب شرق را گفته تا گزارشش را در همین فاصله کوتاه در فرودگاه به سردار بدهد. سردار نکتههایی درباره گزارش دارد و قرار میشود هفته بعد یک جلسه با همین موضوع ویژه در منطقه گذاشته شود. باباخانی میآید و میگوید آماده پروازیم. مقصد بعدیمان کارگاه ساخت فرودگاه بالگردها در زاهدان است؛ در مسیر سردار با معاونانش شوخی میکند اما وقتی هلیکوپتر مینشیند و به سمت کارگاه میروند جدی میشود؛ انگار موقعیت حسابکشی با همسفری برایش خیلی فرق میکند!
دیگر غروب شده است؛ با ماشین به سمت پایگاه بازمیگردیم. فکر میکنم کار دیگر تمام شده است اما به پایگاه که میرسیم یک سری از فرماندهان منتظر سردار پاکپور هستند تا جلسهای را برای بررسی کارهایشان برگزار کنند؛ من خیلی خستهام؛ به بهانه اینکه جلسه ممکن است حرفهای خصوصی و محرمانه داشته باشد اجازه مرخصی میخواهم؛ سردار میخندد و میگوید: باشه برو استراحت کن؛ فردا باز کار داریم!
من با تعجب نگاه میکنم؛ سردار پاکپور وارد اتاق میشود. سردار خلیلآبادی که پشت سرش است، میگوید: «این وضعیت همیشه ما است؛ سردار پاکپور سالی چند ده بار دور تا دور کشور را سرکشی میکند!» دوباره با خودم فکر میکنم و یاد صحبتهای ملاعباس میافتم، بیخود نیست مردم بلوچستان در مرزیترین نقطه ایران تا این حد پاسدارها را دوست دارند؛ مردم هر کسی را که برایشان از جان مایه میگذارد دوست دارند!
ارسال به دوستان
در پاسخ به سؤالی درباره تعهدش به انتقال مسالمتآمیز قدرت در صورت شکست در انتخابات
ترامپ: انتقال قدرتی در کار نیست
به نظر من کار انتخابات به دیوان عالی کشیده خواهد شد خیلی مهم است ما 9 قاضی در دیوان عالی آمریکا داشته باشیم بهتر است انتخاب قاضی جدید را قبل از انتخابات انجام دهیم
گروه بینالملل: 38 روز مانده تا انتخابات ریاستجمهوری آمریکا شرایط انتخابات این کشور پیچیدهتر از هر زمانی در تاریخ این کشور است. 2 طرف رقابت، کاندیدای رقیب را به تلاش برای «تقلب سیستماتیک» متهم میکنند و حالا کمپین ترامپ با مرگ قاضی متمایل به دموکراتها در دیوان عالی این کشور، انگار جان دوبارهای گرفته است و میداند اگر کار به بررسی دعوای وی با بایدن در دیوان عالی بکشد، پیروزی وی با توجه به حضور بالای جمهوریخواهان در این نهاد قطعی است. ترامپ حالا ابایی هم از اعلام پیروزی زودهنگام خود ندارد به گونهای که در نشست خبری خود در کاخ سفید صراحتا از پیروزی خود سخن گفت: «هیچگونه انتقال قدرتی در کار نیست».
* ترامپ: انتقالی در کار نخواهد بود، بلکه تداوم ریاستجمهوری من را خواهیم داشت
به گزارش «وطن امروز»، رئیسجمهور آمریکا بامداد پنجشنبه در جریان نشست خبری خود در کاخ سفید در پاسخ به سوالی درباره تعهدش به انتقال مسالمتآمیز قدرت در صورت شکست در انتخابات گفت: «باید ببینیم چه پیش میآید... صندوقهای رأی فاجعه و خارج از کنترل هستند! صادقانه بگویم، انتقال قدرتی در کار نخواهد بود، بلکه تداوم [ریاستجمهوری من را] خواهیم داشت». ترامپ این اظهارنظر را در ادامه مخالفتها و انتقادهایش نسبت به رایگیری پستی اعلام کرد. این در حالی است که رأیگیری زودهنگام برای انتخاب رئیسجمهور آمریکا از 5 روز پیش در ایالتهای «مینهسوتا»، «ویرجینیا»، «داکوتای جنوبی» و «وایومینگ» آغاز شده است. نکته قابل توجه اینکه رئیسجمهور آمریکا 29 تیرماه امسال در فاصله کمتر از 4 ماه تا انتخابات نوامبر هم از پاسخ به پرسش فاکسنیوز درباره اینکه آیا وی نتایج انتخابات ماه نوامبر (آبان) را میپذیرد یا نه، گفت: «نه! نمیخواهم بگویم بله! همانطور که قصد ندارم بگویم نه. باید قبل از هر چیزی نتایج را ببینم». این اظهارنظر ترامپ و در ادامه صحبتهای چند هفته اخیر او پیرامون عدم سلامت انتخابات، حتمی بودن تقلب و اینکه نتایج انتخابات نوامبر 2020 نمیتواند دقیق باشد، موجی از نگرانی را میان مقامات سیاسی در ایالات متحده و تشدید گمانهها درباره پدید آمدن وقایع ناگواری مثل جنگ داخلی پس از اعلام نتایج انتخاباتی در پی داشته است.
* ترامپ: کار انتخابات به دیوان عالی کشیده خواهد شد
رئیسجمهور آمریکا همچنین در جریان کنفرانس خبری بامداد پنجشنبه یک موضوع مهم دیگر را هم مطرح کرد که نشاندهنده قصد جدی او برای قبضه قدرت و پیروزی در انتخابات به هر قیمتی است. تصمیم ترامپ برای تعیین قریبالوقوع جایگزین «روث بیدر گینزبرگ» قاضی دیوان عالی آمریکا سبب شد خبرنگاران از وی دلیل عجله برای این انتصاب را جویا شوند. رئیسجمهوری آمریکا در پاسخ به این سوال گفت: «به نظر من [کار انتخابات] به دیوان عالی کشیده خواهد شد و به نظر من، خیلی مهم است ما 9 قاضی (در دیوان عالی آمریکا) داشته باشیم». وی افزود: «از نظر من، بهتر است این کار را قبل از انتخابات انجام دهیم، چرا که از نظر من این کلاهبرداری که دموکراتها دارند انجام میدهند، به دیوان عالی ایالات متحده کشیده خواهد شد». منظور ترامپ از «کلاهبرداری»، ادعاهایش درباره نقایص شیوه رایدهی از طریق پست و احتمال تقلب گسترده ناشی از آن است. رئیسجمهور آمریکا همچنین اعلام کرد روز شنبه(امروز) گزینه خودش برای قاضی دیوان عالی این کشور را که یک خانم است، اعلام خواهد کرد. دیوان عالی آمریکا بالاترین مرجع حل اختلاف در آمریکاست و تصمیمگیری نهایی در موارد بروز اختلاف بین دولت و کنگره نیز بر عهده این نهاد است. عضویت در هیأت قضات دیوان عالی آمریکا مادامالعمر است و تغییر در ترکیب این هیأت میتواند سالها بر وضعیت موازنه قوا در این کشور اثرگذار باشد.
* اعلام موضع کاخ سفید و تشدید نگرانیها
پس از این 2 اظهارنظر جنجالی از سوی رئیسجمهوری آمریکا، «کایلی مک اینانی» سخنگوی کاخ سفید در پاسخ به خبرنگاران گفت: رئیسجمهوری نتایج یک انتخابات آزاد و منصفانه را قبول خواهد کرد ولی تصور میکنم سوال شما برای پرسیدن از دموکراتها مناسبتر است. مک اینانی حاضر به پاسخ دادن مستقیم به این سوال نشد که «آیا نتایج انتخابات تنها زمانی مشروع خواهد بود که ترامپ پیروز شود؟» این در حالی است که سخنگوی کاخ سفید بار دیگر مشروعیت رایگیری به صورت پستی را زیر سوال برد. کاخ سفید در همراهی با ترامپ بارها با برگزاری انتخابات ریاستجمهوری نوامبر از طریق رایگیری پستی مخالفت کرده است.
* واکنش جمهوریخواهان به اظهارات ترامپ
سنای آمریکا که با وضعیتی نسبتا شکننده در کنترل جمهوریخواهان آمریکاست با انتشار بیانیهای به اتفاق آرا بر انتقال مسالمتآمیز و نظاممند قدرت در این کشور تاکید کرد. در همین حال گروهی از قانونگذاران مطرح جمهوریخواه در آمریکا در واکنش به اعلام مواضع ترامپ درباره عدم تحویل مسالمتآمیز قدرت در صورت شکست در انتخابات، سخنان وی را محکوم کردند. «میچ مککانل» رهبر حزب اکثریت مجلس سنا در آمریکا با انتشار پیامی در توئیتر نوشت: «پیروز انتخابات سوم نوامبر، بیستم ژانویه ۲۰۲۱ مراسم تحلیف را برگزار میکند». وی همچنین نوشت: «انتقال قدرت طبق معمول که هر 4 سال بعد از سال ۱۷۹۲ اتفاق افتاده است، انجام خواهد شد». دیگر جمهوریخواهان مطرح آمریکا که به اظهارات رئیسجمهور کشورشان واکنش نشان دادند، «میت رامنی» سناتور ایالت یوتا، «مارکو روبیو» سناتور ایالت فلوریدا، «راب پورتمن» سناتور ایالت اوهایو، «لیز چنی» سناتور ایالت وایومینگ و «جان کاتکو» سناتور ایالت نیویورک بودند. البته در بیانیههای این جمهوریخواهان، هیچکدام از آنها نام دونالد ترامپ را مستقیما ذکر نکردهاند و از دلیل اینکه چرا الان درباره این موضوع صحبت میکنند، حرفی به میان نیاوردهاند اما به رایدهندگان آمریکایی اطمینان دادند نتیجه انتخابات نوامبر را قبول خواهند کرد.
* اقدامات کاخ سفید به منظور مقابله با ترامپ
علاوه بر جمهوریخواهان کنگره، اخباری هم از تحرکات داخلی برخی جمهوریخواهان در کاخ سفید برای اجرای برنامههایی برای خروج احتمالی ترامپ از قدرت منتشر شده است. نشریه پولیتیکو با انتشار این خبر به نقل از منابع آگاه نوشت: با وجود ادعاهای ترامپ درباره ماندن در قدرت، تیم او در کاخ سفید مشغول انجام برنامهریزیهای لازم برای تحویل قدرت در صورت باخت احتمالی رئیسجمهور در انتخابات است.
نشریه پولیتیکو در ادامه نوشته «کریس لیدل» یکی از دستیاران دونالد ترامپ در چند هفته گذشته به بررسی جزئیات مربوط به تحویل احتمالی قدرت به جو بایدن پرداخته است. لیدل همچنین با رعایت ضربالاجلهای تعیینشده توسط کنگره، ۲ گزارش در ماههای میلادی مه و آگوست درباره نحوه انتقال قدرت تهیه کرده است. او همچنین در حال انجام همکاریهای لازم با یک مقام باسابقه دولتی است که مسؤولیت هماهنگیها برای انتقال قدرت را به عهده دارد. علاوه بر این، مقامهای مطلع به پولیتیکو گفتهاند وزارت دادگستری آمریکا موافقت کرده بررسیهای امنیتی لازم را درباره همراهان احتمالی جو بایدن در صورت پیروزی او در انتخابات به عمل آورد. با این وجود، مسألهای که در اینجا مطرح است اینکه اگر ترامپ متوجه اقدامات لیدل شود، مشخص نیست او بتواند کارش را با همین سطح حرفهایگری ادامه بدهد. یک مقام سابق آمریکایی گفت: «گمان میکنم رئیسجمهور کاملا از این موضوع بیخبر است. به محض اینکه از ماجرا با خبر شود، ممکن است این اقدامات به حاشیه رانده شود».
***
[واکنش دموکراتها به اظهارات ترامپ]
در همین حال دموکراتها و در راس آنها جو بایدن هم به سخنان ترامپ درباره عدم تحویل قدرت در صورت باخت در انتخابات واکنش نشان دادند. جو بایدن ضمن محکوم کردن سخنان ترامپ گفت: «ما در چه کشوری زندگی میکنیم؟» نامزد حزب دموکرات افزود: «برایم خندهدار است. ببینید! او نامعقولترین حرفها را به زبان میآورد. نمیدانم در این باره چه بگویم اما این حرفهای ترامپ مرا غافلگیر نمیکند». علاوه بر بایدن، برنی سندرز با هشدار درباره مشکلات آتی در انتقال قدرت در آمریکا خواستار تشکیل کمیسیونی مستقل برای نظارت بر انتخابات ۲۰۲۰ ریاستجمهوری آمریکا شد. سندرز طی سخنرانی در واشنگتن گفت: ترامپ در حال تلاش برای سرکوب گسترده رایدهندگان و کاشتن بذر هرج و مرج، آشفتگی و تئوریهای توطئه است. «چاک شومر» رهبر اقلیتهای (حزب دموکرات) سنا هم ترامپ را فاقد وجاهت و لیاقت ریاستجمهوری دانست. نکته جالب توجه اینکه علاوه بر سندرز که پیش از این از احتمال عدم انتقال مسالمتآمیز قدرت توسط ترامپ صحبت کرده بود، نانسی پلوسی و هیلاری کلینتون نیز در مقاطع زمانی مختلف نسبت به این قصد ترامپ هشدار داده بودند. ماه گذشته هیلاری کلینتون در این باره گفت: «نمیخواهم مردم را بترسانم اما میخواهم آمادگی هر چیزی را داشته باشند. من دلایل لازم زیادی دارم که باور داشته باشم اگر ترامپ در انتخابات شکست بخورد، کاخ سفید را ترک نخواهد کرد و به آرامی در تاریکی شب محو نخواهد شد. او در صورت شکست تلاش خواهد کرد ما را گیج و سردرگم کند و سعی خواهد کرد انواع و اقسام پروندههای قضایی را پیش بکشد. او دادستان کل «ویلیام بار» را دارد که رفیقش است و آمادگی دارد هر کاری که لازم باشد برای ترامپ انجام دهد». رئیس مجلس نمایندگان آمریکا نیز سال گذشته به صراحت گفت نگران است که دونالد ترامپ فقط در صورتی که با اختلاف زیاد آرا در انتخابات ۲۰۲۰ شکست بخورد، قدرت را تحویل دهد و در صورت باخت با اختلاف اندک، قدرت را واگذار نکند. پلوسی گفته بود آمریکا باید برای مقابله با این موضوع آماده و تقویت شود.
ارسال به دوستان
گزارشی درباره جمشید هاشمپور که شمایل قهرمان سینمای دفاع مقدس در اکشن بود
تنها قهرمان
* گفتوگو با محسن محسنینسب کارگردان فیلم سینمایی یورش
گروه فرهنگوهنر: اگر بخواهیم برای سینمای دفاعمقدس در ژانر اکشن، تنها یک شمایل قهرمان نام ببریم بیتردید آن یک نفر «جمشید هاشمپور» است؛ بازیگری که نزدیک به 2 دهه قهرمان اول سینمای اکشن بویژه دفاعمقدس بود. عقابها، پایگاه جهنمی، بازداشتگاه، ضربه طوفان، رنجر، پرواز از اردوگاه، باشگاه سری، هیوا، نفوذی، قارچ سمی و مزرعه پدری از جمله فیلمهای دفاعمقدسی جمشید هاشمپور هستند که او در عمده آنها ایفاگر نقشهای متناسب با سینمای اکشن بود. هاشمپور در عین حال یکی از پرکارترین بازیگران سینمای ایران است که از سال 47 تا امروز، طی 52 سال در بیش از 110 فیلم سینمایی بازی کرده است؛ فیلمهایی که عمدتا قهرمانمحور بودهاند. اما با این قهرمان نامهربانی شد. پیشتر نوشتیم که حتی سیمرغ هم با او نامهربانی کرد. هاشمپور در حالی در جشنواره سیوششم فجر به عنوان بهترین بازیگر نقش مکمل مرد انتخاب شد که نقشش به هیچوجه یادآور قهرمان نبود. جمشید هاشمپور برای بازی در فیلم دارکوب، به خاطر ایفای نقش یک دلال خرید و فروش نوزاد این جایزه را گرفت؛ نقشی که هیچ ارتباطی به یک قهرمان ندارد و فرسنگها با «جمشید هاشمپور»ی که از هلیکوپتر روی هوا به زمین میپرید یا با حرکتهای خارقالعاده رزمیاش همزمان 30 نفر را به زمین میکوفت فاصله داشت. شاید همین سیمرغ نشانه دقیقی برای توضیح مواجهه مدیریت سینمایی و جشنوارهای کشور با «قهرمان»هاست؛ قهرمانهایی که اگر چه آنها دوستشان نداشتند اما تا سالها در ذهن و خاطرات مردم جا باز کرده بودند. رویکرد سوالبرانگیز مدیران سینمایی دهه 60 درباره هاشمپور، در واقع سنگبنای نگاه مدیریتی سینما در دهههای بعد هم شد؛ رویکردی که طی این سالها و پس از افشاگریهای او، با پاسخهایی عجیبتر از سوی مدیران آن دوره مواجه شده است، چرا که واقعا هنوز هم دلیل روشنی بر ممنوعالکاری 3 سالهاش مطرح نکردهاند. هاشمپور که به گفته خودش به خاطر مسائل اخلاقی از سینمای قبل از انقلاب کنار کشیده بود، در روزگاری که به قهرمان اول سینما تبدیل شده بود، کنار گذاشته میشود. خودش میگوید: «بعد از ممنوعالکاری، اقدامی نکردم و حتی ارشاد هم نرفتم که اصلا چرا ممنوعالکار شدهام یا درخواست بدهم ممنوعالکاریام را لغو کنند. حتی کسی به من خبر نداد ممنوعالکار شدهام. آن موقع کارگردانها و تهیهکنندهها لیست بازیگرانشان را میبردند ارشاد، در آنجا به آنها میگفتند هاشمپور فعلا نمیتواند کار کند. دلیل خاصی نداشتند، فقط میگفتند ایشان خیلی دارد پرواز میکند و مطرح میشود».
بعد که با حضور در «روز باشکوه» عیاری ممنوعیتش رفع میشود، کارگردانها و تهیهکنندگان تا بیش از 15 سال، دست از سرش برنمیدارند و پرکارترین سالهای جمشید هاشمپور در سالهای پس از انقلاب آغاز میشود. در همه این سالها او تبدیل به شمایلی خاص از قهرمان در سینمای دفاعمقدس میشود و آنقدر بازیهای قابل قبولی از خود ارائه میدهد که در خاطرهها باقی میماند.
***
محسن محسنینسب، کارگردان فیلم سینمایی یورش در گفتوگو با «وطن امروز»:
سینمای اکشن بعد از کهولت هاشمپور متوقف شد
محسن محسنینسب از کارگردانان سینمای دفاعمقدس است که آثاری در ژانر اکشن دارد و از این ژانر برای طرح موضوعات مرتبط با دفاعمقدس استفاده کرده است. یورش (1376)، یاسهای وحشی (1376) و آخرین مرحله (1374) از جمله این آثار هستند. «باز باران» اثر دیگری در سینمای دفاعمقدس است که محسنینسب آن را سال 71 ساخت. این کارگردان سینمای دفاع مقدس که در فیلم سینمایی یورش از «جمشید هاشمپور» برای بازی در نقش شهید «محمود کاوه» بهره برده است، در گفتوگو با «وطن امروز» با اشاره به فضای سینما در دهه 70، گفت: دهه 70 ایامی بود که جنگ تازه تمام شده بود و فضای ایثار و فداکاری و گذشت بود و بالطبع آثاری هم که ساخته میشد، اینگونه بود و به همین میزان چهرههایی هم که در سینما بودند از این روحیه برخوردار بودند. محسنینسب در ادامه افزود: رفتار و منش هاشمپور خاص و کاملا حرفهای بود. البته فضای ستارههای آن دهه با ستارههای فعلی سینما نیز متفاوت بود. خوشبختانه در «یورش» توانستیم از او بهره ببریم. این کارگردان سینما درباره توانمندیهای هاشمپور اظهار کرد: جمشید هاشمپور از بازیگرانی است که توانایی بازی در تمام نقشهایی که به او محول شده را داشته است. او ساخته شده است برای بازیگری. به لحاظ توانایی بازی ویژگیهایی دارد که هیچ کدام از بازیگران سینما فکر نمیکنم آنها را یک جا داشته باشند. در یورش هم خیلی حرفهای در اختیار پروژه بود. آقای هاشمپور آن زمان تنها بازیگری بود که توان اجرای آن همه صحنههای جنگی و اکشن را داشت و به نظرم سینمای اکشن بعد از کهولت هاشمپور متوقف شد.
محسنینسب درباره این بازیگر گفت: هاشمپور ستاره یکتای سینمای ایران در دهه 70 بود و رفتارش طوری بود که میتواند برای بازیگران امروز کلاس درس باشد. محترم و مودب بود و همه هم دوستش داشتند. کارگردان فیلم سینمایی یورش با اشاره به سختیهایی که در این پروژه از منظر جلوههای ویژه با آن مواجه بوده است، گفت: یکی از متفاوتترین جلوههای ویژه را در این فیلم داشتیم. آقای توکلنیا، تهیهکننده این کار یک روز از من پرسید میدانی فقط امروز چند گلوله شلیک کردیم؟! نزدیک 1800گلوله. این تعداد معمولا در یک پروژه کامل استفاده میشد اما ما در یک روز خرج کردیم. این کارگردان درباره به حاشیه رفتن سینمای دفاعمقدس در ژانر اکشن گفت: جالب است که به شما بگویم مدیران سینمایی در آن دهه با فیلمهایی که قهرمان داشت و چهرههایی مثل هاشمپور در آن نقشآفرینی میکردند مخالف بودند. اصلا بعد از اینکه مرحوم سیفالله داد معاونت سینمایی را عهدهدار شد، در همان هفته اول 26 فیلم را توقیف کرد که یکی از آنها یورش بود و فیلمهای اکشن هم در میان آنها بود. به صراحت میگفت دیگر لازم نیست این فیلمها ساخته شود تا اینکه تهیهکنندهها و فیلمسازها در مقابل دفتر وزیر تحصن کردند و توانستیم فیلم را اکران کنیم. البته باز هم مزاحمتهایی برای ما ایجاد شد. من در یورش از شهید محمد ناظری هم بهره بردم و همکار من در آن پروژه بودند. در کار آموزش شرکت میکردند و خیلی کمک کردند. این فیلمساز رویکرد دولت وقت نسبت به فیلمهای قهرمانمحور و اکشن را مورد انتقاد قرار داد و افزود: این رفتار در آن دولت سنگبنای این شد که دیگر توجه به فیلمهای قهرمانمحور و اکشن کاسته شود که دیدیم نتیجه خوبی برای سینما نداشت. در آن شرایط امکانات نمیدادند، از حمایت هم خبری نبود و فضا به سمت دوری از این نوع فیلمها رفت.
***
یادداشتی درباره مستند متفاوت داوود مرادیان
کلاشینکفهای آمریکایی؛ آغاز یا پایان؟
سجاد رضاییمقدم: در طول تاریخ کشورهای جهان بویژه از ابتدای شکلگیری انقلاب اسلامی تا امروز، اتفاقات زیادی، زندگی و روند عادی حکومتها را دستخوش تغییر کرده است؛ اتفاقاتی که اساسا پرداختن به آنها میتواند مطالب مهم و عبرتآموزی را به منصه ظهور رساند. پخش و نشان دادن تصاویر ثبت شده از این حوادث در هر زمان و در هر مقطع میتواند ثمرات منحصر به فردی داشته باشد، از طرفی شرایط فعلی هم ایجاب میکند با نگاهی دوباره به وقایع گذشته و با استفاده از حلقه فیلمهای موجود در آرشیو، تلنگری به حال فعلی وارد کرده تا مرتکب اشتباهات گذشته نشویم.
هدف مستندسازی نیز نشان دادن واقعیتها و جزئیات حوادث تاریخی است و تلاش میکند با بررسی دقیق لایههای پنهان آنها به چرایی شکلگیری و مشکلات احتمالی موجود در آنها پرداخته تا شاید با این مهم توانایی جلوگیری از به وجود آمدن مجدد مشکلات را داشته باشد، البته گاهی این نیاز باعث شده مستندسازان با استفاده از ظرفیت مستندسازی و جایگاه نسبتا خوب تولیدات مستند در میان مخاطب ایرانی، با رویکردی دغدغهمند به مسائل ملموس و مهم برای آنها بپردازند.
در چند سال اخیر جریان مستندسازی با مدیریتی که در نهادهای مختلف شکل گرفته است، توانسته بخشهای مهمی از تاریخ معاصر را به تصویر بکشد و پرده از اسنادی بردارد که هر چند در دسترس بودند اما به آنها توجهی نمیشد. در این میان احساس دغدغهمندی و تشنگی مخاطب برای آگاهی از مسائل مختلف هزارتوی تاریخ معاصر، باعث شده روحیه خلاقیت هنری و شمه مستندسازی با در کنار هم قرار دادن تصاویر آرشیوی و گنجینه به جا مانده از گذشته اثری را به نمایش بگذارد که تنها نگاهی موزهای به اسناد نباشد، بلکه با چیدمان داستانی، روایتی سرراست و دلنشین را به مخاطب ارائه دهد.
آرشیو و گنجینههای تصویری گاهی ارزشی به اندازه تجربه یک ملت دارد؛ تجاربی که شاید با مطرح شدن مجدد جای کسب تجربه را پر کند و گاهی به اندازه عمری چند ساله ارزش پیدا خواهد کرد.
با توجه به تمام این موارد، میتوان گفت استفاده از تصاویر آرشیوی وظیفهای بر گردن مستندسازان امروز بوده تا توسط این تصاویر و با استفاده از خلاقیتهایشان، تاثیرات مثبتی را ایجاد کرده و از این جمله معروف که «تاریخ کشورها تکرار میشود» جلوگیری کنند و به نتیجهای به اندازه پیشرفت یک ملت برسند.
داوود مرادیان در «کلاشینکفهای آمریکایی» سعی کرده مستندی را براساس اسناد دیدهنشده و گاه منتشرنشده بیان کند که در گونه مستندسازی با عنوان مستند آرشیوی آن را میشناسیم؛ شیوهای که شاید در نگاه اول دارای تصاویر نهچندان با کیفیت باشد اما بازخوردهایی که مخاطب نسبت به این آثار دارد، جایگاه روایی آن است.
کلاشینکفهای آمریکایی مستندی است که سعی دارد با نگرشی جدید حلقه روایی خود را در ۳ بخش اتفاقات پیش از جنگ و چرایی آغاز آن، دوران جنگ و علت ادامهدار بودن آن و در نهایت پذیرش قطعنامه و جایگاه فعلی مقاومت اسلامی بیان کند.
نکته حائز اهمیت آن است که تولیداتی از این دست از نکات مثبت متولیان امر است اما واقعیت این است که آیا پخش، توزیع و برد رسانهای این آثار هم به همان اندازهای که مهم است، تاثیرگذار خواهد بود؟ کلاشینکفهای آمریکایی در 6 قسمت بنا دارد به شبهات جنگ پاسخ دهد؛ شبهاتی که نشرشان با قدرت رسانهای بالایی صورت گرفته است. باید اذعان کرد تولیدات جریان مستندسازی انقلاب هر چند قدرتمند است اما در وضعیت نشر و تاثیرگذاری میدانی و مردمی چندین پله عقب است و باید گفت این مستند نیز مانند دیگر آثار از این دست تنها میان پمپاژ رسانههای رقیب قرار میگیرد و شاید راه نجات آن ادامه جریان پاسخ به شبهات تاریخ جنگ تحمیلی با تولید آثار مدون و غیرمناسبتی باشد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|