|
سلیمانی برنده شد و ظریف بازنده
روحالله اژدری: اخیرا فایلی صوتی از وزیر امور خارجه در یک رسانه ضدایرانی و مزدور بنسلمان منتشر شد که مصداق واقعی مثل نعل وارونه زدن برای رد گم کردن است. گویند در روزگار قدیم دزدی با ۲ اسب به قلعه حاکم رفت. قلعه حاکم غیر از در ورودی آبراههای داشت که دزد مکار اسبهایش را در کنار آبراه بست و از درون جوی آب وارد قصر شد و پس از دزدی از همان راه خارج شد. اما هنگام بازگشت نعل اسبهایش را کند و به شکل وارونه بر سم اسبها بست و رفت. ردزن معروف شهر بعد از کلی دقت گفت دزدی با ۴ اسب از جوی آب وارد قصر شده و بازنگشته است. قصر را زیر رو کردند اما نه اسبی یافتند و نه دزدی دیدند. سالها گذشت تا خود دزد راز آن دزدی را فاش کرد.
در این فایل صوتی که گفتوگویی است تحت عنوان سلسله برنامههای تاریخ شفاهی دولت تدبیر و امید که زیر نظر مرکز بررسیهای استراتژیک ریاستجمهوری انجام شده است، ظریف میگوید: «من و سردار سلیمانی الزاما همنظر نبودیم در همه چیز. اما احساس میکردیم که ما موظفیم با هم هماهنگ باشیم و این کار را میکردیم و من این را میتوانم به جرأت بگویم من دیپلماسی را بیشتر هزینه کردم برای میدان، در طول کار من هیچ زمان نتوانستم، نه اینکه نخواستم، نتوانستم به فرمانده میدان بگویم این کار را بکن من در دیپلماسی نیاز دارم. تقریبا هر بار که من برای مذاکره رفتم، این شهید سلیمانی بود که [میگفت] من میخواهم تو این خاصیت را بگیری و این نکته را بگیری. میگفت تو میری با لاوروف مذاکره میکنی ازش، یک، ۲، ۳، ۴ را بخواه. اما اینکه مثلا من بگم به ایشون که شما مثلا فرض کنید از هواپیمای ایرانایر در خط تهران - سوریه استفاده نکن، ایشون زیر بار نمیرفت. ما بسیاری از هزینههای دیپلماتیک که دادیم به خاطر این بود که برای ما میدان اولویت داشت. [لیلاز:] برای شخص جنابعالی یا نظام؟ [ظریف:] برای نظام، یعنی در این حد دیپلماسی فدای میدان شد. میدان بخواهد تصمیم بگیرد، یعنی اهداف میدانی بخواهد حاکم بشود به استراتژی کشور، این میشود که میتوانند با ما بازی کنند. او میگوید چون میدان اصل است، اگر ۲ درصد هما امنتر از ماهان باشد باید از هما استفاده کنم. حالا اگر 200 درصد بخواهد به دیپلماسی ضربه بزند، باشد. ما قدرت را داریم تکساحتی میبینیم. میدان حاکم بر تبلیغات است. میدان حاکم بر اظهارنظرهاست. میدان حاکم بر همه چیز است. حاکمیت یگانه است. میدان، میدان تصمیم میگیرد».
در تحلیل این سخنان ظریف باید گفت این سخنان نهتنها گردی بر چهره نورانی سردار دلها نمیتواند بپاشد، بلکه باطن کسانی را عیان کرد که با تکساحتی کردن قدرت در حوزه دیپلماسی در تلاش بودند با فروش منافع ملی در حوزه هستهای یا نظامی به خیال خود با جهان گفتوگو کرده و مشکلات کشور را حل کنند. اینکه چه کسی قدرت را تکساحتی میبیند لازم است به اوایل دولت روحانی بازگردیم و مروری بر چند مطلب داشته باشیم. دکتر ظریف 12 آذر 92 در دانشگاه تهران مطالبی را بیان میکند که موجب عکسالعمل فراوانی میشود به طوری که تعدادی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در تذکری ایشان را به نگاه تکساحتی از نوع دیپلماسی متهم میکنند و دکتر ظریف در تایید این موضوع مطلبی را با این مضمون در فیسبوک منتشر میکند: «جالبتر اینکه تعدادی از نمایندگان محترم مجلس در تذکر دیروز خود به بنده فرمودهاند که من از فرهنگ شهادت و مقاومت مردم به عنوان بزرگترین عامل بازدارندگی کشور بیگانهام و قدرت را صرفا در دیپلماسی میدانم».
ظریف در آن جلسه در جواب یکی از دانشجویان میگوید: «غربیها از ۴ تا تانک و موشک ما نمیترسند. آیا شما فکر کردید آمریکا که با یک بمبش میتواند تمام سیستم دفاعی ما را از کار بیندازد، از سیستم دفاعی ما میترسد؟ آیا واقعا به خاطر قدرت نظامی ما است که آمریکا جلو نمیآید؟» این مطالب درست در زمانی مطرح میشود که شرق آسیا در حال تغییر و تحولی است که منافع ملی ما را بشدت تهدید میکند و نظام در حال عملیات میدانی در عرصه سوریه، لبنان و عراق است و لازمه آن هماهنگی عرصه میدانی و عرصه دیپلماسی برای تامین منافع ملی است اما مذاکرهگرایانی چون ظریف اصولا اعتقادی به بهرهبرداری از توان نظامی و امنیتی در راستای قدرتبخشی به دیپلماسی نداشته و ندارند. برخلاف اظهارات ظریف که نظام را متهم به تجمیع قدرت در قدرت میدانی میکند، خود ایشان و طرفداران مذاکره هستند که قدرت را فقط در دیپلماسی میدانند و البته این تفکر با نتیجهای که در برجام به دست آوردهاند نمیتوانند نتیجه درخشان قدرت میدانی ایران را ببینند، لذا تلاش دارند ناکامی و بیتدبیری خود در مذاکرات را با این دوگانهسازی مقاومت- مذاکره و سازش توجیه کنند. اعتراف ظریف به این مطلب که میدان برای او از اولویت برخوردار نبوده، بلکه مجبور بوده است که به راهبرد نظام تن دهد، مؤید این است که تکساحتی دیدن قدرت در مذاکره و سازش، استراتژی غربگرایان بوده است، در حالی که نظام جمهوری اسلامی و در رأس آن مقام معظم رهبری در تمام این دوران بر هر دو حوزه قدرت چه قدرت میدانی و چه قدرت دیپلماسی تاکیده و از مذاکرات در تمام مراحل حمایت لازم را کردهاند. خود سردار سلیمانی نیز بسیاری از مسائل مربوط به جغرافیای مقاومت را با دیپلماسی البته از نوع مقاومتی و نه التماسی حل میکرده است. به طور مثال سفر سردار سلیمانی به روسیه و ملاقات ۳ ساعته با پوتین و در نتیجه مشارکت راهبردی پوتین در جنگ سوریه به نفع محور مقاومت، نشانه اهمیت راهبرد دیپلماسی مقاومتی در اندیشه سردار شهید سلیمانی است.
سردار سلیمانی هم مرد میدان و هم مرد دیپلماسی بود. اینکه ظریف معترف است سردار سلیمانی از او میخواهد در مذاکرات چه موضعی بگیرد و چه مطالباتی را مطرح کند، نشانه این است که سردار شهید ضعف تیم مذاکراتی ایران را میشناسد و میخواهد به مذاکرهکنندگان کمک کند تا با دستی پر وارد عرصه گفتوگو شوند و در نتیجه منافع ملی بهتر و جامعتر تامین شود. اما تقیزادههای معمم و مکلا بدون توجه به قدرت میدانی ایران در منطقه که حاصل خون هزاران شهید مدافع حرم ایرانی و غیرایرانی است حتی حاضرند قدرت دفاعی و موشکی و منطقهای ایران را روی میز مذاکره بگذارند. بر خلاف آنچه ظریف میگوید در دکترین دفاعی جمهوری اسلامی ایران مساله نظامی و امنیتی و دیپلماسی از اهمیت فوقالعادهای و البته از مکان و موقعیت معین برخوردار است و جمهوری اسلامی در تلاش نبوده است یکی را فدای دیگری کند. اما اینکه نظام در یکی موفق و در دیگری ناموفق بوده است دقیقا به این مربوط میشود که چه کسی و با چه تفکری و در کجا حاکم بوده است. دستاورد ایران در محور مقاومت امروز نفوذ بینظیر ژئوپلیتیک در منطقه و تقویت بازوهای دفاعی جمهوری اسلامی است که حاصل عمل و اندیشه سردار شهید سلیمانی با تفکری انقلابی و ولایتمدار است اما دستاورد ایران از دیپلماسی که حاصل عمل و اندیشه دکتر ظریف و روحانی است برجام نافرجامی بوده که هیچ دستاوردی در رفع تحریمها و رفع مشکلات اقتصادی کشور نداشته است. وجدانهای بیدار درباره این ۲ عملکرد قضاوتی منصفانه خواهند کرد.
اما نکته آخر نشر این فایل صوتی در آستانه انتخابات آن هم از یک رسانه معاند و مزدور ضدنظام جمهوری اسلامی میتواند بخشی از یک پروژه طراحیشده برای تاثیرگذاری بر انتخابات ریاستجمهوری باشد که توسط عوامل نفوذی طراحی شده است. پروژه مقاومت- مذاکره یا قدرت میدان-قدرت دیپلماسی برای ایجاد شکاف در جامعه در راستای بازسازی چهره مذاکرهگرایانی است که در آستانه پایان دولت، پایان عمر سیاسی آنان نیز فرا میرسد، لذا نهادهای امنیتی نباید بسادگی از کنار نفوذ عناصر مرتبط با رسانه مزدور بنسلمان و طرفدار داعش در مراکز حساس کشور عبور کنند.
ارسال به دوستان
تکرار پروژه انتخاباتی امنیتی ـ سیاسی
از فایل صوتی منتظری تا فایل صوتی ظریف
محمدامین باقری*: کمتر از ۲ ماه به آغاز انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم باقی مانده است. در این شرایط، جناحهای سیاسی کشور منفعلتر از هر زمان دیگری به دنبال طراحی کمپین انتخاباتی خود هستند. در حالی که وجود احزاب، گروهها و ائتلافهای سیاسی، اساسا برای ارائه اصول و مبانی آنها از یک سو و دیدگاههای آنها نسبت به مسائل و مشکلات کشور و راهحل آنها مبتنی بر همین اصول و مبانی است، احزاب نیمبند و گروههای سیاسی بیرمق کشور، مسیر معکوسی را طی میکنند. در حقیقت، به جای آنکه مبتنی بر یک ایدئولوژی و راهبرد مشخص به بهترین نامزد مورد نظر خود رسیده و او را به جامعه معرفی کنند، در تلاشند مبتنی بر ظرفیت رأیآوری چهرههای مشهور سیاسی و حتی غیرسیاسی، فردی رأیآور و تا حدی حرفگوش کن را یافته و او را به عنوان نامزد مورد حمایت خود در انتخابات معرفی کنند. در این میان، بخشهایی از اصلاحطلبان و نزدیکان دولت فعلی که طعم پیروزی در انتخابات با بهرهگیری از افراد امنیتی و فنون عملیات روانی را همچنان در کام خود حس میکنند، برای جبران این خلأ و خروج از این رکود، بار دیگر سراغ استفاده از همان ابزارها و روشها رفتهاند.
* کاشت در 95، برداشت در 96
تابستان 1395، فایل صوتی محرمانهای از طریق رسانههای معاند خارجی منتشر شد که در آن آیتالله منتظری نسبت به اعدام منافقین به مسؤولان قضایی خرده گرفته و این اقدام را تخطئه میکرد. این فایل صوتی بیشتر از آنکه بخواهد ماجراهای دهه 60 و مسأله اعدام منافقین را پیش بکشد، هدف دیگری را دنبال میکرد. خیلی زود رسانهها به گمانهزنی درباره مسؤولان قضایی دخیل در اعدامها پرداخته و در میان نامهای مختلف، نام آیتالله سیدابراهیم رئیسی برجسته شد. در حقیقت این فایل صوتی نه برای احیای آیتالله منتظری و نه برای شعلهور کردن مسائل مربوط به اعدامهای سال 67، که بذرهایی برای جوانه زدن در بهار 96 بود؛ بذرهایی که قرار بود جوانه و میوه آن، دوگانهای کاذب برای مصرف انتخاباتی سال آینده باشد. تدریجا و با قوت گرفتن احتمال نامزدی آیتالله رئیسی در انتخابات 96، ابعاد این دوگانه نیز تقویت میشد. کار به جایی رسید که حسن روحانی در سخنرانی انتخاباتی خود در همدان، برای تعمیق این دوگانه و تشدید آن، نظام را به 38 سال زندان و اعدام متهم کرد تا از این طریق رقیب را در نقطه مقابل تصویر کند؛ دیوار کشیدن در پیادهرو و محدودیت اینترنت و آزادیهای اجتماعی، کلیدواژههای طراحی شده برای مصرف در این عملیات روانی بود که توسط روحانی به کار گرفته شد. روحانی در مناظرات انتخاباتی نیز کنایههایی با چنین مضامینی نثار آیتالله رئیسی کرد.
* باز هم بذرهایی برای جوانه زدن در پایان بهار
اکنون در آستانه انتخابات 1400، دولت کنونی که منفورترین و ناکارآمدترین دولت پس از انقلاب اسلامی به شمار میرود، قافیه را نباخته و برای حضور مؤثر گزینه خود در انتخابات 1400 دست از تلاش برنمیدارد. فقدان پایگاه اجتماعی و اقبال عمومی از یک سو و خالی بودن دست دولت از ارائه برنامهای مشخص و مدون برای رفع تحریمها و بهبود اوضاع اقتصادی، بار دیگر مشاوران عملیات روانی را میداندار کرده و خارج کردن مدار انتخابات از فضایی معقول به فضایی تنشزا و هیجانی را راهبرد اصلی این جریان قرار داده است. به نظر میرسد افشای فایل صوتی وزیر امور خارجه نیز بخشی از همین راهبرد است. در کنار این امر، دست خالی اصلاحطلبان از نامزدی قدرتمند در میدان انتخابات، بار دیگر آنها را به مشارکت در سناریوی دولتیها ترغیب کرده است.
عصر یکشنبه، پنجم اردیبهشتماه 1400، بخشهایی از مصاحبه محرمانه وزیر امور خارجه کشورمان از طریق یک رسانه معاند سر در آخور آلسعود، منتشر شد. مضمون اصلی این بخشها بیان بیاثر بودن دستگاه سیاست خارجی، مداخله سپاه و به طور مشخص شهید حاجقاسم سلیمانی در سیاست خارجی و اولویت داشتن میدان (نبرد در سوریه) بر دیپلماسی است. طبیعی است استفاده وزیر امور خارجه از ادبیاتی تند و بدون تعارف درباره شهید سلیمانی، سپاه و جبهه مقاومت، واکنشهای تندی را در میان جریان انقلاب برانگیزد. حملات علیه ظریف شدت گرفته و سخنگوی وزارت امور خارجه نیز که گویا از انتشار این فایل صوتی غافلگیر شده است، در توجیه آن عذر بدتر از گناه آورده و با تقطیع شده دانستن این سخنان، اعلام میکند قرار نبوده است چنین مصاحبهای منتشر شود. به نظر میرسد بازی بهسادگی آنچه ذکر شد نیست و تیم امنیتی و عملیات روانی دولت اهداف چندلایهای را از قبل این اقدام (و اقدامات مشابه احتمالی در هفتههای آتی) دنبال میکند.
* ابعاد یک سناریو چندلایه
اولا، به نظر میرسد محمدجواد ظریف، بازیگر این نقش نبوده و خود قربانی این بازی است. چه اینکه با افشای این فایل صوتی، ماجرای نامزدی شخص محمدجواد ظریف در انتخابات 1400، عملا پایان یافته و حتی در صورت ثبتنام، عبور از فیلتر شورای نگهبان برای او ممکن نخواهد بود. این امر حتی ماندن ظریف در وزارت امور خارجه در دولت بعدی را نیز غیرممکن کرده و در شرایط کنونی او را از قطار سیاست پیاده میکند.
دوم آنکه، هجمه علیه شهید سلیمانی یقینا با واکنش تند و محکم جریان انقلابی روبهرو خواهد شد. این امر به سهم خود، گامی مهم در راستای تحقق یک دوقطبی کاذب در انتخابات 1400 است؛ دوقطبیای که یک سر آن را جریانات انقلابی مدافع حضور منطقهای ایران تشکیل خواهند داد. اظهارنظر یکی از چهرههای مهم در این زمینه نیز میتواند این تنور را داغتر کرده و زمینه را برای تشکیل سر دیگر دوقطبی مهیا کند؛ سر دیگری که اکنون بیشتر در دوقطبی «مشارکت/ عدم مشارکت» مشغول نبرد بوده و با کلیدواژه تحریم انتخابات تلاش میکند مشارکت مردم در انتخابات را بکاهد.
سومین نکته اینکه، تیم عملیات روانی دولت برای انتخابات پیش رو و بر اساس کنش رقیب، ۲ سناریوی احتمالی را مدنظر دارد؛ نخست آنکه با فرض ورود فردی غیرنظامی، دوگانه «مذاکره/ عدم مذاکره» را فعال کرده و با کمک مذاکرات برجامی در جریان، بتواند بار دیگر با هزینه سنگین از جیب سیاست خارجی، در سیاست داخلی خود را پیروز انتخابات گرداند. سناریوی دوم، فرض رقابت با کاندیدایی با سابقه نظامی است. در این سناریو، دوقطبی مدنظر حول محور حاکمیت دوگانه شکل گرفته و کلیدواژه «دولت با تفنگ / دولت بیتفنگ» بار دیگر به میان خواهد آمد.
چهارم آنکه، برای ایجاد یک دوقطبی، ۳ شرط لازم وجود دارد؛ 1- محتوای آماده و در دسترس عموم (منازعه پختهشده و شکلگرفته)، 2- حساسیت رقیب در شدت دادن به سر دیگر دوقطبی و ۳- وجود نامزدی به عنوان نماد سوی دیگر دوقطبی در میدان انتخابات. برای تحقق دوقطبی نخست مینگذاری لازم در انتخابات سالهای 92 و 96 صورت گرفته است. مذاکرات برجامی نیز این بحث را داغتر از قبل کرده و مخالفان این شیوه مذاکره نیز در موضعی محکم و قاطع قرار دارند. نامزدی احتمالی سعید جلیلی یا حتی آیتالله رئیسی نیز میدان انتخابات را برای آن مهیاتر خواهد کرد. اما برای تحقق سناریوی دوم، هر چند زیرسازی لازم تا حدی انجام شده است ولی مسأله مداخله نظامیان در اداره کشور، هر چند در افواه اصلاحطلبان دائما در جریان است اما حالتی کلی و تا حدی مبهم دارد که به درد مصارف انتخاباتی آن هم در زمان کوتاه باقیمانده نمیخورد. در حقیقت هر چند آنها دائما جامعه را نسبت به کاندیدای نظامی ترساندهاند اما نتوانستهاند در فضایی عیان و مشخص، این بیان را عینی و ملموس کنند. از سوی دیگر، سر دیگر دوقطبی در میان اردوگاه رقیب، چندان نسبت به مسأله حساس نیست؛ از این رو لازم است با رقم زدن اتفاقی، هم این مسأله به سطح اول منازعات و بحثهای سیاسی کشیده شود و هم در اردوگاه رقیب، حساسیتها نسبت به این مسأله افزایش یابد ولی نامزد نماد این دوقطبی، گزینهای نظامی است که بهترین جلوه آن در قامت محمدباقر قالیباف ظهور و بروز خواهد داشت.
نکته پنجم اینکه، برای ایجاد یک بحث داغ، نمیتوان از تریبونهای رسمی کشور بهره برد. چه اینکه هزینه داغ کردن چنین بحثی را در آستانه انتخابات کمتر بازیگر سیاسیای میپذیرد. استفاده از شیوهای مشابه افشای فایل صوتی آیتالله منتظری نیز ممکن نیست، چه اینکه فایل مشخصی از مرحومان در اختیار تیم عملیات روانی نبوده است. در نتیجه تصمیم بر آن میشود تا یکی قربانی دیگران شده و لذا صوتی جدید ایجاد و منتشر شود؛ در این میان چه کسی بهتر از نامزد نمایشی و سپر بلای اصلاحطلبان؛ کسی که در نهایت قرار است در انتخابات قربانی نامزد اصلی شده و حال کمی زودتر به مذبح میرود. این بار به جای افشای فایل یک فرد درگذشته، فایل محرمانه مصاحبه وزیر امور خارجه در اسفندماه 99 منتشر میشود. اینکه اساسا هدف از چنین مصاحبهای چه بوده است بر نگارنده مکشوف نیست اما هر مسؤول و سیاستمداری مدارک، مستندات و مواضعی دارد که با توجه به شدت محرمانگی آن با وسواس و دقت زیاد از آن مراقبت میکند؛ چرا مطالبی با این سطح از محرمانگی بهراحتی از لایههای مختلف عبور کرده و منتشر میشود؟ به نظر میرسد طرحی مشخص برای اصل مصاحبه و کیفیت و زمان افشای آن وجود داشته که احتمالا وزیر امور خارجه نیز از آن بیخبر بوده است. بدین ترتیب از سویی موضوع حاکمیت دوگانه به سطح اول منازعات و مباحثات سیاسی بازگشته و از سوی دیگر، نوع بیان ظریف از شهید سلیمانی و حضور منطقهای ایران در سوریه، سر دیگر دوقطبی را بشدت تحریک خواهد کرد. از سویی، این صوت ظریف، به کمک دوقطبی اول نیز آمده است؛ جایی که با تمرکز بر واژه میدان، عملا به دوقطبی جنگ-مذاکره نیز شدت خواهد بخشید. ششمین نکته آنکه، از ابتدا نیز روشن بود فردی در قامت ظریف با اختصاصاتی نظیر کمطاقتی، تندخویی، نسنجیدهگویی و همین سادهانگاری که منجر به افشای چنین فایل صوتیای شده است، نمیتواند گزینه مطلوب اصلاحطلبان باشد. در لابهلای سخنان برخی از آنها نیز میتوان این نکته را دریافت که آنها نامزدی پنهان در آستین دارند. شاید بتوان نامزدی افرادی چون تاجزاده و کرباسچی را نیز در همین راستا تحلیل کرد، چه اینکه با رد صلاحیت احتمالی هر ۲ به واسطه سوابق کیفری و قضایی، عملا امکان عبور از فیلتر شورای نگهبان را نداشته اما ظرفیت مهمی برای دوقطبیسازی به نفع نامزد در پرده را خواهند داشت. اصلاحطلبان در ماههای اخیر تلاش کردهاند نامزد نیابتی را با دست پس زده و با پا پیش بکشند. شرایط کنونی احتمال نامزد سایهنشین این روزهای سیاست ایران از سوی اصلاحطلبان را بیشتر از گذشته کرده است. در آخر اینکه، راهبرد مقابله با این سناریو چیست؟ به نظر میرسد این سناریو برای دامن زدن به یک دوقطبی در انتخابات طراحی شده است، پس پادزهر آن بازی نکردن در زمین رقیب و ضریب ندادن به اظهارات نسنجیده وزیر امور خارجه است. خنثیکننده مهم این سناریو، درک این مطلب است که رقیب انتخاباتی جریان انقلاب، فقط طرفداران نشاندار مذاکره نیستند، بلکه امنیتیهایی هم هستند که برای ماندن در عرصه قدرت، نزدیکترین افراد خود را نیز قربانی میکنند. باید توجه داشت قطعنظر از شخص نامزد جریان نزدیک به دولت و اصلاحطلبان که احتمالا یک فرد خواهد بود، سیاست اصلی جریان انقلاب باید فرار از تله دوقطبیسازی باشد؛ دوقطبیسازیای که میتواند 1400 را پایان دولت کنونی قرار نداده و آن را تمدید کند. در حقیقت، این اظهارات در واقع امر، نه بیحرمتی به شهید سلیمانی است که مقامش بسی بالاتر از این اظهارات سخیف بوده و نه حضور منطقهای ایران و جبهه مقاومت را تضعیف کرده، که ناخواسته بر اهمیت و اثرگذاری آن صحه نیز گذاشته است. این اظهارات در دل خود بیش از هر چیز، تنفر و کینه پنهان از موفقیت راهبرد جبهه مقاومت در ناکام گذاشتن دشمن و توفیق رزمندگان مظلوم مدافع حرم در پاسداری از حرم زینب کبری سلامالله علیها و حرم جمهوری اسلامی را به تصویر کشیده و با نگاهی به مجموعه آن میتوان دریافت شاید بار کردن باقالی بر این افسران شکستخورده سیاست خارجی و داخلی، ظلم و جفا به این سبز دوستداشتنی باشد.
*پژوهشگر هسته بازاریابی سیاسی مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ص)
ارسال به دوستان
تعداد قربانیان کرونا در ایران از 70 هزار نفر فراتر رفت 496 قربانی طی 24 ساعت
رکورد مرگ!
گروه اجتماعی: در روزهای پرالتهاب کرونایی یک بار دیگر این بیماری توفان به پا کرد و رکوردی جدید با فوت 496 نفر از هموطنانمان به ثبت رساند. این در شرایطی است که پیش از این در اوج دامنگیری کرونا در پاییز سال گذشته، بیشترین آمار متوفیان به رقم 486 فوتی در روز رسیده بود. این رکورد جدید از مرگومیرهای کرونایی حکایت از فاجعهای دارد که براساس نظر کارشناسان نشأتگرفته از تصمیمات اشتباه رئیسجمهور و ستاد ملی مقابله با کرونا درباره سفرهای نوروزی است؛ سفرهایی که با خود سوغات مرگ آوردند و زمینهساز چرخش ویروس انگلیسی کرونا در کشور شدند. با این وجود رئیس دولت تاکنون مسؤولیت این اشتباه بزرگ را برعهده نگرفته و همچنان علت اوجگیری مجدد کرونا در کشور را به گردن مردم میاندازد. این در شرایطی است که اگر دولت و ستاد ملی مقابله با کرونا با تدبیری درست از ظرفیت ایجادشده در نوروز به منظور اعمال قرنطینه و بیماریابی بر اساس طرح شهید سلیمانی استفاده میکردند، امروز شاهد این ارقام وحشتآور از مرگومیر نبودیم. در حالی که ویروس انگلیسی به نوعی ستاد ملی مقابله با کرونا را با چالشی جدی روبهرو کرده، حالا باید چشمانتظار ویروس جهشیافته هندی باشیم که بهمراتب از قدرت سرایت و مرگومیر بالاتری برخوردار است. سوال اینجاست؛ در حالی که ستاد ملی مقابله با کرونا اینچنین در برابر ویروس کرونای انگلیسی زمینگیر شده، چگونه میتواند در برابر کرونای هندی تابآوری داشته باشد؟ آیا مسؤولان تدابیری خاص برای جلوگیری از ورود و شیوع این ویروس اندیشیدهاند تا مجددا دچار چنین روزهای سخت و مرگآوری نشویم؟
* رکوردشکنی کرونا در کشور
تعداد فوتشدگان روزانه کرونا برای چندمین بار رکورد شکست. بر اساس اعلام وزارت بهداشت، دیروز 496 بیمار بر اثر ابتلا به این ویروس منحوس جان باختند. همچنین مجموع فوتشدگان از مرز 70 هزار نفر هم عبور کرد.
بر اساس اعلام مرکز روابط عمومی و اطلاعرسانی وزارت بهداشت، در بازه زمانی پنجم تا ششم اردیبهشت ۱۴۰۰ و بر اساس معیارهای قطعی تشخیصی، ۲۱ هزار و ۲۶ بیمار جدید مبتلا به «کووید- 19» در کشور شناسایی شدند که ۳ هزار و ۷۳۴ نفر از آنها بستری شدند تا بر این اساس مجموع بیماران «کووید- 19» در کشور به ۲ میلیون و ۴۱۷ هزار و ۲۳۰ نفر برسد.
متاسفانه در این مدت زمانی، ۴۹۶ بیمار «کووید- 19» جان خود را از دست دادند تا مجموع جانباختگان این بیماری رکورد ۷۰ هزار و ۷۰ نفر را ثبت کند.
* ۴۰ درصد مردم پروتکلها را رعایت نمیکنند
بیتدبیریهای دولت و ستاد ملی مقابله با کرونا در مواجهه با کرونا در حالی زمینهساز روند رو به رشد بیماری کرونا در کشور شده که بخش عمدهای از مردم نیز تابآوری خود را در زمینه رعایت پروتکلهای بهداشتی از دست دادهاند.
در این زمینه معاون کل وزارت بهداشت با عنوان اینکه ۴۰درصد مردم پروتکلها را رعایت نمیکنند، گفت: متاسفانه ۵۱هزار نفر از افراد کرونا مثبت، بیتوجه به این موضوع کیلومترها از منزل خود دور شدند. ایرج حریرچی با اعلام اینکه در حال حاضر حدود ۶۰ درصد مردم شیوهنامههای بهداشتی را رعایت میکنند، افزود: سطح مطلوب ما از میزان رعایت پروتکلها، ۹۰ درصد است.
وی با اظهار تأسف از اینکه در بدنه میانی اجرایی تا ردههای پایینی نظارتهای میدانی کافی نمیشود که بخشی از آن مربوط به آماده نبودن زیرساختهای کشور است، مترو را از مهمترین مکانهای شیوع ویروس کرونا عنوان کرد و گفت: در خلوتترین روزها حدود ۲۰۰ هزار مسافر با مترو جابهجا میشوند که در روزهای قرمز کرونایی این رقم به حدود ۷۰۰ هزار مسافر نیز میرسد.
حریرچی با انتقاد از رفتار برخی شهروندان در نقض قرنطینه، اظهار داشت: متأسفانه ۵۱ هزار نفر از افراد کرونا مثبت، بیتوجه به این موضوع کیلومترها از شهر خود دور شدند و در فروردین ۱۴۰۰ نیز ۲۱ درصد افراد این تخلف را انجام دادند، بنابراین اگر فرد ناقل را شناسایی کرده و بتوانیم ۱۴ روز از جامعه دور نگه داریم، زنجیره انتقال ویروس قطع میشود. معاون کل وزارت بهداشت با اشاره به تصمیماتی که در جلسه اخیر کمیته امنیتی- اجتماعی وزارت کشور اتخاذ شده است، گفت: قرار شد وزارت بهداشت موارد تخلف را اعلام و نیروی انتظامی ناظر بر رعایت آنها باشد و اعمال قانون کند.
وی با اعلام اینکه در طرح قبل که ۲۰۰ هزار تومان جریمه برای متخلفان تعیین شد، برخی افراد محدودیتها را رعایت نکردند، افزود: بر این اساس مشخص شد این میزان بازدارنده نبوده است. با این وجود ما در تعیین جریمه قدرت اقتصادی مردم را در نظر گرفتهایم و هدفمان این است که بدون جریمه، افراد را در خانه نگه داریم.
* کرونای هندی تاکنون در کشور گزارش نشده است
در شرایطی که آمار مرگومیرهای ناشی از کرونا شوک جدیدی را در کشور ایجاد کرده است، مسؤولان نظام سلامت از ورود ویروس کرونای هندی به کشور در شرایطی که هنوز موج چهارم کرونا به اوج خود نرسیده، ابراز نگرانی کردهاند چرا که همجواری این ۲ ویروس میتواند فاجعهای بزرگ را با خود به همراه آورد. در این زمینه رئیس مرکز اطلاعرسانی و روابط عمومی وزارت بهداشت با اشاره به آخرین وضعیت شیوع کرونای هندی در کشور، گفت: تاکنون گزارشی از مواردی که توالییابی ژنتیکی آن منطبق با واریانت مشاهده در هند باشد، نداشتهایم اما قطعا در چند هفته آینده شاهد ورود این ویروس نیز خواهیم بود. کیانوش جهانپور ابراز امیدواری کرد روند ورود این ویروس به کشور کند باشد و به تأخیر بیفتد.
وی در پاسخ به سوالی مبنی بر اینکه آیا کیت تشخیص ویروس جهشیافته هندی در کشور وجود دارد یا خیر، ابراز داشت: تست پیسیآر درباره قطعی کووید بودن بیماری است البته کیت خاص شناخت این ویروس را نیز داریم ولی به لحاظ قیمت و همچنین کمبود آن امکان تشخیص برای همه بیماران را نداریم و میتوان از هر استان نمونههای انتخابی را برای توالییابی ژنتیکی معرفی کرد.
* شرایط تهران تا ۲ هفته آینده تغییر نمیکند
همچنان تهران با 8500 بستری در صدر استانهای کشور در زمینه درگیری با کرونا قرار دارد و پیشبینی میشود این بیماری طی چند هفته آینده همچنان در تهران یکهتازی کند. در همین زمینه فرمانده ستاد مقابله با کرونا در تهران با بیان اینکه شاید سهمگینترین امواج ناشی از بیماری از ابتدا تاکنون را در تهران در طول ۱۰ روز اخیر تجربه کردیم، گفت: پیشبینی میشود این شرایط در تهران حداقل ۱۰ تا ۱۴ روز آینده تغییر شگرفی نداشته باشد. دکتر زالی با بیان اینکه در تهران سختکوشانه و بسیار مجدانه خیز چهارم را به معنای واقعی تجربه میکنیم، اظهار کرد: همکاران ما به صورت شبانهروزی و با رشادت و مجاهدتی ستودنی در حال تلاش برای مقابله با این بیماری هستند؛ شاید سهمگینترین و توفندهترین امواج ناشی از بیماری از ابتدا تاکنون را در تهران در طول 10 روز اخیر تجربه کردیم. فرمانده ستاد مقابله با کرونا در تهران افزود: حجم بالای مراجعان سرپایی، بدحال بودن بیماران، تغییر در الگوی مراجعان بیماری، بالا رفتن سطح مراجعه بستری، وخامت حال بیماران، اشباع سریع تختها، افزایش تختهای مراقب ویژه و تغییر در افزایش تعداد مرگومیر شهروندان تهرانی از آثاری است که در روزهای اخیر نمایان شد و شاهد صحنههای تلخ و سهمگین هستیم. وی بیان کرد پیشبینی میشود این شرایط در تهران حداقل 10 تا 14 روز آینده تغییر شگرفی نداشته باشد و کماکان این شرایط مشقتبار و طاقتفرسا را که به کادر بهداشت و درمان در حال تحمیل است، شاهد باشیم.
ارسال به دوستان
طراحی امنیتیـ سیاسی غربگرایان برای انتخابات 28 خرداد وارد مرحله عملیاتی شده است؛ میخواهند سیاست خارجی را مسأله انتخابات کنند
دوقطبی علیه مردم
مطالبه اصلی مردم یعنی کارآمدی و بهبود وضعیت معیشت پای دوقطبیهای سیاسی ذبح میشود؛ باید از حریم و کارکرد انتخابات حراست کرد
یونس مولایی: یک جامعه در چه نقطهای از رقابتهای دائمی سیاسی و نزاعهای اجتماعی دوقطبی میشود؟ شاید پاسخ به این سوال به رغم عمومیت صورت مسالهاش چندان ساده به نظر نرسد. به بیان سادهتر میتوان با نگاه به تاریخ رقابتهای سیاسی با انبوهی از رقابتها روبهرو شد که در آن ۲ قطب اصلی مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند اما فضای دوقطبی شکل نگرفته است. بر همین اساس میتوان سوال اول را کاملتر کرد و اینگونه پرسید:«چه عواملی باعث میشود تا قطبهای سیاسی جامعه را نیز قطبی کنند؟»
جامعه (به طور عام) متشکل از تعداد قابل توجهی از تفاوتهای طبقاتی، عقیدتی، فرهنگی، قومیتی و... است که به موازات آن نیز تعداد قابل توجهی از شکافهای اجتماعی فعال وجود دارد. بر همین مبنا نه میتوان جامعهای فاقد تفاوت را پیدا کرد و نه سر در بخشی از تاریخ فرو برد که شکافهایی میان آدمیان رقابت و تقابل ایجاد نکرده باشد. با این حال آنچه رویکرد جوامع مختلف را نسبت به تفاوتهایشان مشخص میسازد، سیاق و الگوی مواجهه با تفاوتهای آنان است. برای مثال بسیاری از جوامع (از جمله جامعه ایران) تنوع قومیتی بالایی دارند اما هیچگاه تفاوت قومیتها و نژادها باعث بروز درگیری اجتماعی جدی میان ۲ بخش از جامعه ایران نشده است ولی در سوی دیگر میتوان به آمریکایی نظر انداخت که وجود گونههای نژادی متفاوت در آن همواره با نزاع خشونتآمیز میان سفیدپوستان و سیاهپوستان همراه بود، یا در موردی دیگر میتوان به تنوع ادیان در جوامع مختلف نظر انداخت که چگونه در بعضی از جوامع این تکثر به تقویت هویت ملی (برای صیانت از موجودیت خود) یا به تضعیف آن (در سایه به رسمیت نشناختن هموطنانی با مذاهب متفاوت) منتهی شده است. براساس همین مثالها میتوان به درک کلی از چگونگی تبدیل شدن تفاوتهای فردی و گروهی به شکافهای اجتماعی - سیاسی رسید. عرصه سیاست نیز تا حد قابل توجهی متاثر از این منطق است. تفاوت نظرات و عقاید سیاسی امری گریزناپذیر و البته لازم برای پویایی هر جامعه به حساب میآید و اساسا از دل همین تفاوت نظرها و نقادی متقابل نظرات یکدیگر است که میتوان صحیحترین نسخه ممکن را پیدا کرد. با این حال هرگاه این تکثر به سمتی برود که پایبندی به یک پدیده وابسته به نفی پدیده دیگر باشد، جامعه به سمت قطبی شدن حرکت میکند.
به عبارت سادهتر در جامعه دوقطبی بیش از آنکه گزارههای ایجابی موضوعیت پیدا کند، این گزارههای سلبی است که میداندار تقسیم جامعه به 2 قطب متضاد میشود. در چنین موقعیتی کنش سیاسی جامعه بیش از آنکه بر مدار نقشه «چه باید کرد؟»ها باشد، حول «با ما یا بر ما» میچرخد و در نهایت با نسبیتزدایی از پدیدهها، مقدمات رادیکال شدن فضا را هموار میکند.
در جامعه دوقطبی نه تنها تفاوتها تبدیل به شکاف اجتماعی میشود، بلکه این خطر وجود دارد که شکافهای اجتماعی نیز یکدیگر را تقویت کنند و جامعه را به سمت خشونت ببرند.
* نتایج دوقطبیسازی در میدان انتخابات چیست؟
اگر از میان سطوح مختلف دوقطبیسازی اجتماعی به دوقطبیسازی جامعه در آستانه یک انتخابات نظر بیندازیم، میتوان مهمترین نتایج دوقطبی را در موارد ذیل مشاهده کرد:
دوقطبی اساسا در فضای رادیکال شکل میگیرد و به تقویت رادیکالیسم منتهی میشود. آنچنان که پیش از این نیز مورد اشاره قرار گرفت دوقطبی محصول فضایی است که در آن گزارههای سلبی و رویکرد نفیگرا بیش از گزارههای ایجابی محوریت پیدا میکند. مضاف بر اینها، در فضای دوقطبی شکافهای اجتماعی نیز تقویت میشوند و همین امر به تقویت فضای رادیکال جامعه منتهی میشود. در جایی که نفی دیگری بیش از اثبات خود اولویت داشته باشد، نمیتوان مانع امکان یافتن فضای رادیکال شد.
دوقطبی کنش سیاسی جامعه را هیجانی و عاطفی میکند. در فضای دوقطبی جامعه بیش از آنکه به عقلانیت رجوع کند به سمت فعالیت هیجانی میرود. هر قدر عقلانیت به رفتار سیاسی به عنوان امری بلندمدت نظر دارد، هیجان عملی در لحظه و برای همان لحظه است. از همین رو عمدتا در فضای دوقطبی رویکرد رادیکال و کنش هیجانی راه را بر عقلانیت ناهموار میکند و حتی اگر گزینهای بخواهد از گزارههای عقلانی برای اثبات خود استفاده کند، چندان از سمت جامعه مورد استقبال قرار نمیگیرد.
محدود شدن حوزههای مورد بحث از دیگر ویژگیهای انتخابات در یک فضای قطبی شده است. دوقطبی عملا مانع از آن میشود تا مسائلی خارج از مسائل و بهانههای خلق دوقطبی جایی در محاسبات افکار عمومی داشته باشد. برای نمونه اگر دوقطبی یک جامعه حول یک اختلاف فرهنگی شکل بگیرد، هیچوقت موضع طرفین پیرامون مسائل مهمی همانند سیاستهای حوزه انرژی، کشاورزی و... مورد بحث قرار نمیگیرد. از همین رو دوقطبیسازی جامعه عملا در سوژهها انحصار به وجود میآورد.
در نهایت امر تعیینکنندگی بیش از پیش آرای سلبی یکی از مهمترین تبعات دوقطبی شدن فضا در آستانه یک انتخابات است. در چنین وضعیتی جامعه بیش از آنکه به سمت انتخاب گزینهای که مطلوب میپندارد، باشد عزم خود را بر ممانعت از روی کار آمدن گزینهای که نامطلوب است، میگذارد. هر چند سلبیگرایی بخشی از عقلانیت به حساب میآید و نمیتوان رویکرد سلبی و منطق آرای سلبی را چندان دور از عقلانیت دانست (چرا که اساسا مطلوبیت امری نادر است) با این حال فضای دوقطبی انتخابات، جامعه را به نقطهای میکشاند که آرای سلبی عملا به مسیر آنهایی که رویکرد ایجابی دارند، جهت میدهد. مضاف بر اینها رای سلبی را میتوان انعکاسی از رویکرد رادیکال و کنش هیجانی دانست که لاجرم نگاه بلندمدتی نیز به فعالیت سیاسی ندارد.
* مختصات سیاسی ایران 1400
جامعه ایران در سال 1400 به اقتضای شرایط منحصر به فردش در نقطهای خاص قرار گرفته است. از سویی انباشت نارضایتیهای عمومی، حداکثری شدن فشار اقتصادی به لایههای میانی و پایینی جامعه و همچنین ضعف و بحران اعتبار گروههای مرجع سنتی میتواند جامعه را به سمت انفعال (عدم مشارکت) یا حتی در مواردی کنش رادیکال (شورش شهری) هدایت کند. اما این وضعیت همانقدر که تهدید است، امکان تبدیل شدن تهدیدها به فرصت را نیز داراست به گونهای که عملا جامعه در نقطه تردید خود نسبت به الگوهای سیاسی تجربه شده در انتخاباتهای پیشین میتواند با مشاهده یک الگوی مناسب و عقلانی جدید که در آن برنامه محوری و دوری از وعدههای غیرواقعبینانه وجود دارد، به سمتی حرکت کند که مقدمهساز ایجاد شرایطی جدید برای برونرفت از موقعیت فعلی باشد.
در این میان اما غربگرایان به عنوان وارثان وضعیت موجود نیز شرایط دشوار خود را دارند. آنها از سویی باید پاسخگوی عملکرد دولتی باشند که نارضایتیها را به حداکثریترین سطح ممکن رسانده و از سوی دیگر باید مبلغ برنامههایی باشند که جامعه شکست آنها را در سالهای گذشته دیده است. بر همین اساس بسیاری از چهرههای اصلاحطلب از ماهها پیش به این نکته اذعان کردهاند که در معرض انتخاب قرار گرفتن اصلاحطلبان تنها باعث تجربه یک شکست سنگین خواهد شد. با این حال آنها هیچگاه چشم بر تصرف دوباره پاستور و به دست گرفتن مجدد قوه مجریه نبستهاند. از همین رو به شکل از پیش حساب شدهای به دنبال تغییر فضای عمومی جامعه و حرکت آن به سمت احیای دوقطبیهای پیشین هستند. آنها بخوبی طعم شیرین پیروزی در ۲ انتخابات سالهای92 و 96 را در سایه دوقطبیسازی جامعه چشیدهاند و تمایل دارند یک بار دیگر با ایجاد فضایی دوقطبی، شانس خود را برای رسیدن به پاستور امتحان کنند.
* چرا دوقطبی تنها راه نجات غربگرایان است؟
اگر غربگرایان در میدان انتخاباتی سال92 توانستند با معرفی خود به عنوان آلترناتیوی برای عبور از وضعیت موجود و با ایده سیاست خارجی تنشزدا و ارتباطگیری با آمریکا پیروزی حداقلی کسب کنند و در میدان سال 96 با مانور روی دوقطبیهای فرهنگی و وعده پیرامون نقد شدن تدریجی امتیازهای برجام مجددا پیروز انتخابات شوند، سال 1400 هیچکدام از این ۲ خصیصه را ندارند.
آنها نماینده ایده شکست خوردهای هستند که تبعات آن به شکلی تمامعیار در زندگی روزمره مردم مشاهده میشود. در چنین فضایی یقینا تنها اقبالی که میتواند آنها را از شکست حتمی نجات دهد، شکلگیری یک فضای دوقطبی است. پیرامون امتیازهای این شرایط نیز میتوان به موارد متعددی اشاره کرد که مهمترین آنها به شرح زیر است.
غربگرایان با توجه به ضعف مدیریتی و افزایش نارضایتیها، فراتر از رای عمومی خود در سال 96 حتی بدنه حامی را نیز از دست رفته میبینند؛ بدنهای که تمایلی به خرج کردن بیش از پیش اعتبار خود برای اصلاحطلبان ندارد و همچنین نمیتواند پاسخگوی نارضایتیهای عمومی باشد. از همین رو غربگرایان در گام اول برای احیای بدنه حامی خود و ایجاد انسجام تشکیلاتی در آنها نیازمند دوقطبی کردن جامعه و رادیکال کردن فضای اجتماعی هستند. «وطنامروز» روز یکشنبه نیز در مطلبی با عنوان «رسمالخط تکرار» به این مساله پرداخته و نوشته بود: «آنچه مهمترین سناریوی این جریان (غربگرایان) به نظر میآید هموارسازی راه برای کاندیدای نهایی براساس «رادیکالیسم پیشاانتخاباتی» است. در این «رادیکالیسم پیشاانتخاباتی» سعی میشود با هدایت فضای عمومی جامعه به سمت صورت مسالههای رادیکال و چهرههای هنجارشکن سیاسی، فضای عمومی جامعه با شوکهای مقطعی مواجه شود تا از دل این شوکها بستری برای همدل و همصدا کردن بدنه سرخورده آماده شده و با بسیج کردن آنها فضای انتخابات را از پاسخگویی پیرامون عملکرد دولت روحانی دور کنند».
پاشنه آشیل غربگرایان در مواجهه با افکار عمومی پاسخی است که باید نسبت به عملکرد دولت بدهند. جامعه آنها را به وعده رفع تحریم در سایه مذاکره با آمریکا، گشایش اقتصادی در سایه مدیریت ژنرالها و دهها شعار دیگر میشناسد که هیچکدام عملی نشده و حتی تجربه سالهای پیش را تبدیل به آرزوی طبقات متوسط و فرودست جامعه کرده است. یقینا در چنین موقعیتی آنها جوابی جز «نه» را نمیتوانند از جامعه بشنوند. از همین رو حرکت دادن جامعه به سمت یک فضای دوقطبی این امکان را فراهم میآورد تا عملا عملکرد دولت و نسخه تجویزی غربگرایان برای برونرفت از شرایط کنونی در میدان رقابتها فراموش شده و جامعه به سمت انتخاب در قالب دوقطبیهای کاذب حرکت کند. عمده رفتارهای رادیکال این روزهای اصلاحطلبان همانند اظهارات برخی چهرههای مطرح آنان و تلاش برای وارد کردن حسن خمینی به میدان انتخابات با نیت رد صلاحیت شدن وی را میتوان شاهد مثالهایی از این خیز حساب شده برای دوقطبی کردن جامعه دانست.
همانگونه که پیش از این نیز اشاره شد، در فضای دوقطبی رویکرد سلبی و آرای سلبی تعیینکنندگی حداکثری پیدا میکند و سیاستهایی همانند «رقیبهراسی» بیش از هر زمان دیگری کارساز میشود. در شرایطی که فضای ایجابی هیچگونه احتمالی برای پیروزی غربگرایان نمیگذارد، طبیعتا ایده مطلوب آنها حرکت به سمت یک فضای دوقطبی و مانور روی آرای سلبی و رقیبهراسی در هفتههای منتهی به انتخابات است. در همین زمینه جریان انقلابی باید به بازخوانی فضای انتخاباتی سال 96 پرداخته و بار دیگر به خود یادآوری کند که چگونه فضای تبلیغاتی و رقیبهراسی میتواند میدان رقابتها را از مباحثه روی ایدهها به سمت تخریبهای سازمانیافته ببرد.
* بازی انتخاباتی با مصالح ملی
آرایش انتخاباتی اصلاحطلبان که از ماههای پایانی سال 99 آماده شده بود، در هفتههای گذشته بیش از پیش خود را در افکار عمومی برجسته ساخته است. آنها از سویی با «رادیکالیسم پیشاانتخاباتی» برای انسجام بخشیدن به بدنه پراکنده خود گام برمیدارند و از سوی دیگر در افق یک «دوقطبیسازی سیاسی» با نیت فرار از پاسخگویی و تاثیرگذاری روی افکارعمومی حرکت میکنند. جریان انقلابی باید با آگاهی از این سناریو نحوه کنش و واکنش خود را در عرصههای مختلف تنظیم کند و اگر از این امر غفلت کند یقینا تبدیل به بخشی از نقشه دوقطبی جریان غربگرا خواهد شد. رفتار اصلاحطلبان در هفتههای گذشته زمانی که در کنار برخی اتفاقات مشکوک همانند انتشار فایل صوتی ظریف در یکی از شبکههای معاند وابسته به عربستان سعودی قرار میگیرد، زنگ خطر را بیش از پیش برای نیروهای انقلابی به صدا درمیآورد. یقینا یکی از مهمترین نقاط مورد علاقه غربگرایان برای دوقطبی کردن جامعه ایران مساله سیاست خارجی است. در این بستر میتوان نوع مواجهه رسانههای دولتی و رئیسجمهور درباره مذاکرات وین را به عنوان شاهد مثالی زنده آورد. رسانههای اصلاحطلب در هفتههای گذشته به شکلی آشکار سعی کردند با ایجاد یک بلوک موهوم مخالف مذاکره در کنار پوشش حداکثری اخبار مذاکرات، یک بازی رسانهای را برای ایجاد این دوقطبی به راه اندازند. غربگرایان که تجربه انتخابات 92 و 96 را بخوبی در خاطر دارند، تلاش میکنند در عین تقویت گزاره «بهبود اقتصادی در سایه سیاست خارجی» و معرفی خود به عنوان نماینده این گزاره، رقبای سیاسی خود را به عنوان قطب مخالف مذاکره معرفی کنند. آنها در این زمینه بیش از هر چیز به بازی خوردن جریان انقلابی و وارد شدن به این دوقطبی کاذب امید دارند. نیروهای انقلابی با آگاهی از همین سناریو نباید تقویتکننده فرض مخالفت با مذاکرات شوند. آنچه بخوبی عیان است، رویکرد غلط غربگرایان در زمینه سیاست خارجی و مدیریت مذاکرات هستهای است و هر بحثی در میدان سیاست خارجی باید بر مبنای نگاه ۲ طرف به چگونگی مذاکرات و نه اصل آن باشد. هر قدر اختلافات میان چگونگی مذاکرات فضا را به سمت انتخاب عقلانی متمایل میکند، شکلگیری دوقطبی موافقت و مخالفت با مذاکرات، فضای انتخاباتی را هیجانی و تهی از عقلانیت میکند. انتشار مشکوک فایل اظهارات ظریف نیز باید به عنوان یکی از احتمالات در مسیر دوقطبیهای انتخاباتی در بستر سیاست خارجی فهم شود و نوع مواجهه جریان انقلابی با آن باید بر اساس همین فرض باشد. یقینا اقداماتی از این دست فراتر از تلاش برای رادیکال و دوقطبیسازی انتخابات، تبعات ضدملی و ضدامنیتی نیز خواهد داشت. بازی انتخاباتی با مصالح ملی و تبدیل کردن اصول سیاست خارجی به بخشی از پروژه تبلیغاتی غربگرایان چیز جدیدی نیست و رد آن را میتوان در ادوار پیشین انتخابات نیز مشاهده کرد. با این حال به حاشیه بردن مطالبات اصلی مردم در زمینه معیشت و ضریب دادن به این دوقطبیهای انتخاباتی(همانند موجسازی در زمینه سیاست خارجی) بیش از هر چیز منافع مردم را خدشهدار میکند.
ارسال به دوستان
شهادت سپهبد حاجقاسم سلیمانی، فرمانده میدان یکی از هزینههای دیپلماسی انفعالی ظریف بود
حقیر
واکنش پمپئو به فایل صوتی ظریف: حمله ما به قاسم سلیمانی تأثیر گستردهای بر ایران داشت، اگر قبول ندارید از ظریف بپرسید
کمیل نقیپور: اظهارات عجیب ظریف علیه سپاه قدس و فرمانده شهید آن، حاجقاسم سلیمانی با واکنشهای متعددی مواجه شده است. ظریف حدود 70 دقیقه از گفتوگوی 190 دقیقهای خود را به آنچه خود وی فدا کردن دیپلماسی برای میدان نامیده بود، اختصاص داد. محور صحبتهای او در این بخش تاکید بر این نکته بود که در طول وزارت وی، همواره دیپلماسی در خدمت مقاومت یا به تعبیر خودش «میدان» قرار گرفته و شهید سلیمانی هیچگاه راضی نشد میدان را در خدمت دیپلماسی قرار بدهد.
گزاره مورد ادعای ظریف البته گزاره مخدوش و نادرستی است، چرا که تجربه عینی نشان میدهد برخلاف اظهارات وزیر امور خارجه، پشتوانه مذاکراتی او و به معنای کلیتر وجهه و آبروی جمهوری اسلامی متاثر از مولفههای قدرت جمهوری اسلامی بود که یکی از اساسیترینشان قدرتی بود که در میدان مقاومت توسط مجاهدان و فرمانده شهید آنان به دست آمد.
ظریف در حالی مدعی است دستاوردها یا ظرفیتهای مذاکره و دیپلماسی را در خدمت «میدان» قرار داده است که اساسا ظرفیت دیپلماسی باید در مسیر افزایش قدرت نظام باشد. به بیان دیگر، دیپلماسی به معنای صحیح آن یکی از ابزارهای تقویت قدرت حکومتها به حساب میآید. به این معنا که افزایش قدرت منطقهای ایران که در یک نگاه کلیتر به معنای افزایش قدرت جمهوری اسلامی است سبب ارتقای جایگاه و چهره بینالمللی ایران میشود و یکی از ثمرات تثبیت یا تقویت جایگاه قدرت ایران، داشتن دست برتر در معادلات بینالمللی و در نهایت تقویت دستگاه دیپلماسی کشور است. در واقع خدمات دیپلماسی و میدان در شکل صحیح و اصولی آن به شکل یک چرخه است که افزایش قدرت در میدان به افزایش قدرت در دیپلماسی منجر میشود. دیپلماسی نیز میتواند با بهرهگیری از ظرفیتهای این عرصه قدرت جمهوری اسلامی را افزایش دهد.
این مساله چنان واضح است که عباس عراقچی، معاون ظریف در یادداشتی درباره تاثیر مثبت مقاومت بر دیپلماسی نوشته بود: «اینطور نیست که مذاکره از «هیچ» برای کشور منافع تولید کند، بلکه این توانمندیهای ملی است که منافع ملی را تولید، تکثیر و محافظت میکند؛ توانمندیهایی که در هر کشوری ممکن است متفاوت باشد. یک کشور توانمندی نظامی دارد، دیگری از توان اقتصادی برخوردار است، آن یکی توان فرهنگی یا رسانهای خوبی دارد و یکی هم ممکن است دارای توان بالای گفتمانی باشد. دارایی برخی کشورها مزیتهای طبیعی و مواهب خدادادی آنهاست، مثل مطلوبیت جغرافیایی، دسترسیهای ترانزیتی، منابع زیرزمینی و... . کشورهایی هم هستند که ترکیبی از این تواناییها را با هم دارند. پر واضح است که میزان قدرت مذاکرهکننده در جریان داده/ ستانده خود را نشان خواهد داد. کنشگری که از قدرت بیشتری برخوردار باشد، داده کمتر و ستانده بیشتری خواهد داشت. در برخی مواقع اگر یک واحد سیاسی از ضعف مطلق واحد سیاسی دیگر اطلاع داشته باشد (یا چنین تصوری در او ایجاد شود) ممکن است تمایل به مذاکره را کنار گذاشته و تلاش کند اهداف خود را از طریق اعمال قدرت محقق کند. اگر این تصور ایجاد شود که از طریق جنگ به دستاوردهای بیشتر و آسانتری از مذاکره میتوان رسید، گزینه نظامی جایگزین مذاکره شده و معادله برد و باخت (صفر و صد) به جای معادله برد- برد مینشیند».
عراقچی در بخش دیگری از یادداشت صراحتا تاکید میکند که وضعیت فعلی دستگاه دیپلماسی کشور متکی و وابسته به وجوه قدرتی است که توسط جریان مقاومت کسب شده و میشود. او این تاثیرگذاری را چنان پررنگ میداند که محور دیپلماسی کشور را مقاومت میخواند و در تعریف «دیپلماسی مقاومتمحور» میگوید: «دیپلماسی مقاومتمحور» مبنای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را تشکیل میدهد و «محور مقاومت» تنها یکی از ابعاد آن است. این دیپلماسی متکی بر توانمندیهای ملی و بومی است و مهمترین شاخصههای آن عبارتند از: توان دفاعی موشکمحور، حضور مقتدرانه در خلیجفارس، گفتمانسازی مقاومت در منطقه پیرامونی، خردورزی عزتمندانه در عرصه بینالمللی و ایستادگی حکیمانه در برابر نظام سلطه؛ یاد و نام سردار سلیمانی پاینده است.
هر چند ابزار دیپلماسی و اقدامات نظامی در تعامل با همدیگر ۲ ابزار اصلی مدیریت قدرت هستند و باید در کنار یکدیگر سبب تثبیت یا ارتقای قدرت شوند اما حداقل در 8 سال گذشته این تعامل برخلاف ادعای ظریف که مدعی است یک تعامل یکطرفه از سوی دیپلماسی بوده، یک تعامل یکسویه از جهت میدان به حساب میآمده است، چرا که طی سالهای اخیر بویژه از زمان روی کار آمدن دولت روحانی و قرار گرفتن ظریف بر مسند وزارت امور خارجه، دیپلماسی هیچگاه موفق به کسب یا ارتقای قدرت جمهوری اسلامی نشد اما در نتیجه مجاهدتهای رزمندگان و در رأس آنان شهید سلیمانی ایران قدرت خود را افزایش داد و این قدرت در نهایت موضع دستگاه دیپلماسی کشور را در تعاملات بینالمللی تقویت کرد، هر چند به دلیل رویکرد اشتباه ظریف و روحانی دیپلماسی دولتهای یازدهم و دوازدهم، دیپلماسی پرهزینه، کمفایده و پرهیاهو بود. محصول عیان دستگاه دیپلماسی روحانی توافق برجام بود؛ توافقی که مولفههای قدرت در میدان هستهای را نابود کرد و به گفته رئیس کل سابق بانک مرکزی «تقریبا هیچ» دستاوردی را برای ایران به ارمغان نیاورد.
در مصاحبه افشا شده، ظریف برای آنکه شاهد مثالی از به خدمت گرفته شدن دیپلماسی در راستای میدان به میان آورد به مذاکرات خود و لاوروف درباره برخی مسائل منطقهای از جمله مساله روسیه اشاره میکند، این در حالی است که ظریف اساسا به عنوان رئیس دستگاه دیپلماسی موفق نبوده است از ظرفیتهای این عرصه در خدمت ارتقای قدرت منطقهای ایران بهره ببرد و حتی در عرصه دیپلماسی حاجقاسم سلیمانی خود کمکاری و تنبلی وزارت امور خارجه را به دوش میکشید که نمونه بارز و مشهود آن سفر شهید سلیمانی به مسکو و دیدار با پوتین به منظور بهرهگیری از ظرفیتهای نظامی این کشور علیه جریان تکفیری بود. در واقع حاجقاسم سلیمانی زمانی که دید دستگاه دیپلماسی در تحقق اهداف لازم و ضروری برای تامین منافع ملی ناتوان است خود وارد عرصه شد و اتفاقا در این عرصه نیز موفق بود.
هر چند ظریف نتوانست ظرفیتهای دیپلماسی را در خدمت میدان قرار دهد اما از ظرفیتهای میدان در جهت تقویت وجهه خود و پروژه مذاکراتیاش تمام و کمال استفاده کرد. پس از اظهارات ظریف به صورت عیان بر همگان مشخص شده است که ریشه درخواست ثابت و لایتغیر آمریکاییها مبنی بر گفتوگو درباره قدرت منطقهای و توان موشکی ایران در تمایلات و همراهی تیم مذاکرهکننده ایرانی با این درخواست بوده است.
اما نهتنها ظرفیت میدان در خدمت دیپلماسی قرار گرفت، بلکه مرد میدان نیز در نتیجه سیاستهای منفعلانه دولت روحانی هدف حمله تروریستهای آمریکایی قرار گرفت و به شهادت رسید.
روحانی که از ابتدا با سیاست تساهل و تسامح با غرب روی کار آمد و بر این اساس وزارت امور خارجه دولتش را برعهده محمدجواد ظریف قرار داد، هرگونه اقدامی را که ممکن بود برای طرف غربی برداشتی از ایجاد تنش از سوی ایران تلقی شود کنار گذاشت.
در نتیجه این سیاست منفعلانه، دولت روحانی و وزیر امور خارجهاش حتی به توقعات حداقلی از نتیجه دیپلماسی خود با کشورهای غربی نیز دست نیافتند. نمونه بارز آن برجام است که در نتیجه اجرای این توافق، دولت روحانی تعهدات خود را از سال 94 تا چند ماه گذشته اجرایی کرد اما حاضر به این نشد در قبال بدعهدی طرف مقابل، تعهدات خود را کاهش دهد یا طرف مقابل را مجاب به پذیرش تعهداتش کند.
در واقع تصویری که حسن روحانی و محمدجواد ظریف از دولت ایران ترسیم کردند تصویر یک دولت منفعل بود که توانایی یا اراده مقابله به مثل یا هزینه وارد آوردن به طرف مقابل را ندارد و همین سیاست منفعلانه سبب شد طی ۲ سال گذشته ضربههای بزرگ امنیتی به ایران وارد شود.
بزرگترین ضربهای که دشمن طی این مدت به ایران وارد آورد، ترور شهید حاجقاسم سلیمانی بود؛ فرمانده محور مقاومت که طی 20 سال تلاش و مجاهدت ایران را به قدرت اصلی منطقه تبدیل کرد. مدیریت و فرماندهی سردار سلیمانی در عرصه میدان جهاد و سیاست به گونهای بود که از وی به عنوان قدرتمندترین فرد خاورمیانه نام میبردند اما سردمداران کاخ سفید بنا بر محاسبه خود از رفتار منفعلانه دولت روحانی در پرهیز از تنش، ترور حاجقاسم سلیمانی را در دستور کار قرار دادند و دیماه سال 98 در حالی که سردار سلیمانی در راستای ماموریت خود وارد کشور عراق شده بود او را به شهادت رساندند.
به بیان دیگر، دولت منفعل و دستگاه دیپلماسی ناکارآمد این دولت در طول فعالیت 8 ساله خود نهتنها نتوانستند نقش خود در جهت ارتقای قدرت جمهوری اسلامی را ایفا کنند، بلکه با سیاست مماشات و تساهل، دست دشمن را در ضربه زدن و حذف مؤلفههای قدرت جمهوری اسلامی از جمله فرمانده میدان مقاومت باز گذاشتند و اینگونه نهتنها ظرفیتهای میدان، بلکه فرمانده میدان را نیز در راستای آنچه خود فرصت دیپلماسی میپنداشتند، هزینه کردند.
***
واکنش پمپئو به نوار صوتی ظریف
مایک پمپئو، وزیر خارجه سابق آمریکا در توئیتی در واکنش به انتشار فایل صوتی اظهارات نسنجیده ظریف نوشت: حمله دقیق دولت ما به قاسم سلیمانی (ترور سردار شهید سلیمانی به دستور ترامپ) تأثیر گستردهای بر ایران و خاورمیانه داشت. اگر حرف من را قبول ندارید از ظریف بپرسید.
ارسال به دوستان
«سرزمین آوارهها» جایزه بهترین فیلم کارگردانی و نقش اول زن را به خانه برد
تعظیم اسکار به عشایر
مصطفیپورکیانی: در حالی نودوسومین دوره اسکار در شرایط کرونایی برندگان خود را معرفی کرد که بهرغم فیلم درخشان «پدر»، جایزه بهترین فیلم به «سرزمین آوارهها» رسید تا بار دیگر این فیلم رکورددار کسب جوایز شود. به گزارش «وطنامروز»، مراسم اسکار امسال که برای نخستینبار در دوران کرونا برگزار شد، برندگان خود را معرفی کرد. همانطور که پیشبینی میشد «سرزمین آوارگان» کلویی ژائو با بردن ۳ اسکار اصلی بهتری فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر نقش اول زن، فاتح امسال بود. «آوای متال» در ۳ رشته فنی بهترین صداگذاری، تدوین و صدا برنده شد و «منک» دیوید فینچر ۲ جایزه فنی بهترین طراحی صحنه و فیلمبرداری را از آن خود کرد. آنتونی هاپکینز که در مراسم حاضر نبود بعد از گذشت 30 سال از نخستین اسکارش برای «سکوت برهها»، امسال و در اسکار نودوسوم برای «پدر» دومینبار برنده این جایزه شد.
سرزمین آوارهها یا عشایر (Nomadland) فیلمی در ژانر درام مستند به کارگردانی و تهیهکنندگی کلویی ژائو چینی است که محصول سال 2020 سینمای آمریکا به شمار میآید. این فیلم بر اساس کتاب غیرداستانی «سرزمین آوارهها؛ زنده ماندن در آمریکای قرن بیستویکم» نوشته «جسیکا برودر» ساخته شده است.
کلویی ژائو که فعالیت حرفهای خود را از سال 2008 شروع کرده، بدون شک تمام شهرت خود را پس از این فیلم به دست آورده است. به دست آوردن اسکار بهترین کارگردانی و بهترین فیلم امسال برای ژائو خیلی دور از دسترس نبود چرا که پیش از این مراسم توانسته بود جایزه بهترین کارگردانی و بهترین فیلم را برای «سرزمین آوارهها» از فستیوالهایی نظیر «گلدن گلوب، بفتا، ونیز، جوایز منتقدان و فیلمهای مستقل آمریکا» از آن خود کند و قطعا در مراسم اسکار امسال شب آرام و بدون استرسی را پشت سر گذاشته است. «فرانسیس مک دورمند» که به تنهایی بار اصلی این فیلم را به دوش کشیده، بدون شک تنهاترین چهره شناختهشده «سرزمین آوارهها» است. وی که برای این فیلم سومین اسکار خودش را برای بهترین بازیگر نقش اول زن به خانه برد، پیش از این برای فیلمهای «فارگو» در سال 1996 و پس از آن برای فیلم «سه بیلبورد خارج از ابینگ، میزوری» در اسکار 2018 این جایزه را به دست آورده بود.
این فیلم که نام آن را عشایر و کوچنشینان نیز ترجمه کردهاند، ماجرای زنی است که در کارخانهای در ایالت امپایر کار میکرده و حالا بعد از مشکلات اقتصادی ایالت متحده آمریکا، او بیکار شده و همسرش نیز فوت کرده است. حالا «فرن» با بازی مک دورمند که از شرایط روحی بدی برخوردار است و گرفتاریهای اقتصادی نیز بر او فشار آورده، سوار بر ون خود شده و به عنوان یک خانهبهدوش راهی جادهها میشود تا آرامش خود را به دور از هیاهوی شهری به دست آورد. وی برای گذران زندگی، شغلهای فصلی را انتخاب میکند و با پیوستن به گروههای آوارگانی که در خارج از شهرها دور هم جمع شدهاند، میخواهد آرامش را در جایی دیگر تجربه کند. این گردهمایی در دل طبیعت و به دور از فضاهای شلوغ شهری، فرن را آرام میکند و او به دنبال گمشدههای روحی و معرفتی خود ترجیح میدهد به جای بودن در شهر و حتی کنار خانواده، در تنهایی عجیب خود با طبیعت پیوندی دوباره داشته باشد. «سرزمین آوارهها» با ایدهای نو و متفاوت نسبت به فیلمهای چند سال اخیر در لایههای زیرین خود با روایت مشکلات فلجکننده اقتصادی در آمریکا درست است که کنایهای واضح به شرایط سخت اقتصادی در این کشور دارد ولی با فرار از زندگی پیچیده شهری و رفتن به آغوش طبیعت سعی دارد زیباییهای طبیعی آمریکا را نشان تماشاگر دهد. دوربین این فیلم در دوران سخت کرونایی، به دل جادههای کویری و بدون سکنه زده و میخواهد زیباییهای طبیعت بدون انسان را به رخ بکشد؛ طبیعتی که شاید این روزها انسان به اصطلاح مدرن و ماشینی بیشتر از همیشه به آن احتیاج دارد.
* فهرست کامل برندگان نودوسومین دوره اسکار
بهترین فیلم: «سرزمین آوارگان»، بهترین بازیگر مرد: آنتونی هاپکینز برای «پدر»، بهترین بازیگر زن: فرانسیس مکدورمند برای «سرزمین آوارگان»، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد: دنیل کالویا برای «یهودا و مسیح سیاه»، بهترین بازیگر نقش مکمل زن: یو- جونگ یئون برای «میناری»، بهترین کارگردان: کلویی ژائو برای «سرزمین آوارگان»، بهترین فیلمنامه اقتباسی: «پدر» - فلوریان زلر و کریستوفر همپتون، بهترین فیلمنامه اورجینال: «زن جوان نویدبخش» - امرالد فنل، بهترین طراحی لباس: «بلک باتم ما رینی» - آن راث، بهترین موسیقی: «روح» - ترنت رزنور، آتیکوس راس، جان باتیست، بهترین انیمیشن کوتاه: «هر اتفاقی بیفتد دوستت دارم» از نتفلیکس، بهترین فیلم کوتاه: «دو غریبه دور» ساخته کوین دورانت و مایک کانلی، بهترین مستند بلند: «معلم اختاپوس من» ساخته پیپا ارلیش، جیمز رید و کریگ فاستر، بهترین مستند کوتاه: «کولت» ساخته آنتونی جیاچینو و آلیس دویارد، بهترین فیلم بینالمللی: «یک دور دیگر» ساخته توماس وینتربرگ از دانمارک، بهترین صدا: «آوای متال» - نیکلاس بکر، جیمی بکشت، میشل کوتولنس، کارلوس کوترز و فیلیپ بلد، بهترین طراحی تولید: «منک» - دونالد گراهام برت برای طراحی تولید و جان پاسکال برای طراحی صحنه، بهترین تدوین: «آوای متال» - میکل ای.جی.نیلسن، بهترین فیلمبرداری: «منک» - اریک مسراشمیت، بهترین جلوههای ویژه: «تنت»- اندرو جکسون، دیوید لی، اندرو لاکلی و اسکات فیشر، بهترین انیمیشن بلند: «روح» از پیکسار، بهترین چهرهپردازی و مو: «بلک باتم ما رینی» - سرجیو لوپز-ریورا، میا نیل، جامیکا ویلسون، بهترین ترانه: «یهودا و مسیح سیاه» - «مبارزه برای تو» موسیقی ساخته اچ.ای.آر و درنست امیل - ترانه از اچ.ای.آر و تیارا توماس.
* تنهایی «پدر»
فیلم سینمایی «پدر» (The Father) به نویسندگی و کارگردانی فلوریان زلر است که بر اساس نمایشنامه سال ۲۰۱۲ خود به نام پدر، آن را ساخته است. فیلم «پدر» در 6 رشته از جوایز اسکار نامزد شده بود که عبارتند از: نامزد بهترین فیلم، نامزد بهترین بازیگر نقش اول مرد برای آنتونی هاپکینز، نامزد بهترین بازیگر نقش مکمل زن برای اولیویا کولمن، نامزد بهترین فیلمنامه اقتباسی، نامزد بهترین تدوین و نامزد بهترین طراحی صحنه. آنتونی هاپکینز و اولیویا کولمن نقشهای اصلی فیلم سینمایی «پدر» را بازی کردهاند، همچنین مارک گیتیس، ایموجن پوتس، روفس سوئل و اولیویا ویلیامز نیز از جمله بازیگرانی هستند که در این فیلم نقشآفرینی میکنند. این فیلم با بازی درخشان «آنتونی هاپکینز» توانست اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد را برای او و بهترین فیلمنامه اقتباسی را برای زلر به ارمغان آورد. این بازیگر، کارگردان و تهیهکننده بریتانیایی پیش از این نیز در سال ۱۹۹۲ برنده اسکار بهترین بازیگر نقش اول مرد برای فیلم «سکوت برهها» شده بود و 5 بار دیگر هم نامزد این جایزه شده بود. فلوریان زلر اما در نخستین تجربه کارگردانی خود در سینما از یکی از نمایشنامههای خود اقتباس کرده است و شاید به همین خاطر تماشاگر ناخودآگاه به دلیل تک لوکیشنه بودن کار حس کند در حال تماشای یک تئاتر است. میتوان ادعا کرد بخش زیادی از فیلم تصورات ذهنی آنتونی (با بازی آنتونی هاپکینز) در مواجهه با بحرانی است که در آخر عمر نصیبش شده است. در واقع فیلم از دریچه نگاه آنتونی روایت میشود و او به جز چند صحنه در باقی فیلم حضور دارد. اما داستان فیلم این گونه است که یک مرد با بالا رفتن سن از همه کمکهای دخترش امتناع میورزد ولی همانطور که سعی میکند شرایط متغیر خود را درک کند، احساس میکند دخترش در حال برنامهریزی برای ترک او در زمان پیری یا به دست آوردن املاک اوست. همه این داستان در ظرافتی بینظیر توسط زلر به فیلمنامه تبدیل شده تا بیننده حتی با نزدیک شدن به پایان فیلم متوجه نشود که تمام این آشفتگیهای روحی آنتونی به سبب زوال حافظه او در پیری رخ میدهد یا پای دسیسه و حیله عزیزان او در میان است.
***
حاشیه بهجا مانده از اسکار 93
تخلیه بیخانمانها از اطراف محل برگزاری مراسم اسکار
رسانههای آمریکایی پیش از برپایی مراسم اسکار گزارش دادند که مقامات و پلیس لسآنجلس در ایالت کالیفرنیا به بیخانمانهای ساکن در اطراف محل برگزاری آکادمی سینمایی اسکار دستور دادند که فورا بساط خود را از اطراف ایستگاه قطار اتحادیه در مرکز شهر لسآنجلس (محل برگزاری مراسم) جمع و منطقه را تخلیه کنند تا وجهه مراسم پر زرق و برق اسکار خراب نشود! بر این اساس جوایز اسکار در نزدیکی یک ایستگاه قطار در لسآنجلس برگزار شد که اطراف آن محل تجمع بیخانمانهاست. یکی از این بیخانمانها به شبکه فاکس11 گفت که پلیس آنها مجبور کرده این محله را که یک ایستگاه تاریخی در آن قرار دارد تخلیه کنند. یک بیخانمان دیگر نیز با تایید این موضوع گفت: به ما گفته شده بود تا ساعت 6 عصر روز جمعه فرصت داریم این منطقه را تخلیه کنیم، گفته میشود که شهر لسآنجلس حدود 91 هزار بیخانمان دارد که بیشتر آنها در چادرهایی در مرکز این شهر ثروتمند آمریکا زندگی میکنند. *** صدای بیصدایان
محمد جوفار: فیلم «صدای متال» (Sound of Metal)، به کارگردانی «داریوس ماردر» که نوشتن فیلمنامه آن را نیز بر عهده داشته، در رشتههای مختلفی از جمله بهترین فیلم و بهترین بازیگر نقش اول مرد، نامزد اسکار بود که در نهایت توانست در بخش فنی بهترین صداگذاری، تدوین و صدا برنده ۳ اسکار امسال باشد. ریز احمد، بازیگر نقش اول این فیلم که اهل بریتانیاست و اصالتی پاکستانی دارد، پیش از این با ایفای نقشهای مکمل در فیلمهای «جنگ ستارگان» و «شبگرد» شناخته شد. این فیلم داستانی درباره کنار آمدن و غلبه کردن بر مشکلات را بدون روتوش روایت میکند. داستان درباره درامر «هِوی متالی» است که شروع به از دست دادن شنواییاش میکند. شاید در نگاه اول برای مخاطب تماشای این فیلم با یک داستان بدون گرههای مبهم و رویکردی بسیار آرام جذابیتی نداشته باشد اما همین سادگی داستان و چالشهای فقدان حس شنوایی فردی که پیش از این شنوایی داشته، مخاطب را به ادامه تماشای فیلم سوق میدهد. فرم فیلم مانند تکنیکهای نورپردازی، فیلمبرداری، افکتهای صوتی و کادربندیهای متناسب با داستان، از ابتدا، سردرگمی شخصیت اول داستان (روبن استون) را بخوبی به تصویر میکشد. همچنین سکانس ابتدایی و لرزش دوربین که در طول فیلم چندین بار تکرار میشود، در کنار موسیقی متناسب با سکانسها، نمادی است از فشارهایی که به شخصیت اول داستان وارد میشود. ریز احمد در نقش روبن با یک بازی قابل قبول توانسته سردرگمی و استرس فردی را که به طور ناگهانی ناشنوا میشود، به تصویر بکشد. روبن نوازنده یک گروه موسیقی است که همراه با لولو (اولیویا کوک)- که شریک زندگیاش نیز هست- با یک کاروان به سراسر کشور مسافرت میکند. روبن ۴ سال است همزمان با آشنایی با لولو، هروئین را نیز ترک کرده و در دنیای موسیقی غرق شده و این ۲ نفر با اجرا در کنسرتها به نظر خوشحال میرسند تا زمانی که روبن با یک مشکل ناشنوایی مواجه میشود. گره اصلی داستان ناشنوایی روبن است و این ابهام که چه اتفاقی در زندگیاش خواهد افتاد؛ هیجان آرامی است که مخاطب را ناخودآگاه پای فیلم مینشاند. به غیر از گره اصلی، نقطه عطف فیلم جایی است که دکتر به روبن تاکید میکند نباید در معرض هر گونه صدای بلند باشد و شنواییاش حتی در صورت عمل پرهزینه ایمپلنت (کاشت حلزون) نیز مثل سابق نخواهد شد. به نظر میرسد پایان زندگی وی در عرصه موسیقی فرا رسیده است. نقطه عطف دیگر جایی است که چالش روبن با زندگی کنونیاش آغاز میشود. در کل فیلم، جنگ روبن با زندگی برای بازگشت به عرصه موسیقی دیده میشود اما همزمان ناشنوایی، بهانهای میشود تا او بیشتر به خود رجوع کند.
نقطه قوت دیگر فیلم، چالشهای کوچکی است مانند اینکه برای مخاطب این حس وجود دارد که روبن امکان دارد دوباره به مواد مخدر معتاد شود. شاید مخاطب تنها به یک دلیل حاضر است ادامه این فیلم را ببیند و آن، دیدن این چالش است که روبن در نهایت تسلیم سرنوشت میشود و از موسیقی و زندگی سابق و نامزد خود فاصله میگیرد یا مقاومت میکند و به دنبال ایجاد یک راهکار برای مشکل جدید خود میگردد. یکی دیگر از جذابیتهای داستان، تغییر سبک زندگی روبن است. به طوری که محیط زندگی وی در ابتدای فیلم که انتظار میرفت هیجانانگیز و ماجراجویانه باشد، به یک محیط آرام و انسانی در کنار ناشنوایان دیگر تبدیل میشود که روبن برای خو گرفتن با سبک زندگی جدید تقلا میکند و همین امر با چالشهای سادهای که هر انسانی میتواند در زندگی خود تجربه کند احساس همراهی مخاطب به فیلم را بیشتر میکند. جالب اینجاست که این فیلم نیز در مسیر ایده «سرزمین آوارگان» به دنبال آرامش و سکوت در زندگی است و برنده شدن در ۳ بخش صداگذاری، صدا و تدوین، عدالت اسکار را برای این فیلم در پی داشته است، چرا که بار اصلی این فیلم بر دوش صداگذاری آن بوده است تا دنیایی پر از بیصدایی را برای تماشاگر نشان دهد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|