|
پشت پرده استعفا ندادن کتبی گلمحمدی چیست؟
پای پول در میان است
اگر گلمحمدی واقعا استعفا کرده، چرا به صورت مکتوب اعلام نمیکند تا پرسپولیس از بلاتکلیفی خارج شود. بحث استعفا و جدایی یحیی گلمحمدی از پرسپولیس این روزها تبدیل به دغدغه اصلی هواداران این تیم شده، چرا که در روزهایی که سایر رقبا مشغول تقویت و آمادهسازی هستند، بحران به وجود آمده باعث شده این تیم بلاتکلیفتر از هر زمان دیگر باشد. گلمحمدی بعد از بازی مقابل مس رفسنجان از سمت خود به صورت شفاهی استعفا کرد و در نشست خبری مقابل چند خبرنگار این موضوع را مطرح کرد اما به نظر میرسد در روزهای اخیر این استعفا وارد فاز جدیدی شده و سرمربی به صورت کتبی اقدام خود را عملی نکرده است. گلمحمدی اواخر هفته گذشته به دیدار رضا درویش رفت و در یک جلسه 7 دقیقهای به او گفت دیگر نمیتواند در پرسپولیس کار کند و بهتر است مدیران این باشگاه منتظر او نمانند تا وقت از دست نرود. در همین رابطه روز گذشته نیز مدیر برنامههای این مربی به دیدار درویش رفت اما همچنان این مساله ادامه دارد. نکته عجیب و مبهم ماجرا اما اینجاست: اگر گلمحمدی واقعا استعفا کرده است، پس جلسه مدیر برنامهاش با درویش چه معنایی دارد؟ موضوع جدایی گلمحمدی از پرسپولیس به نظر آنقدرها هم ساده نخواهد بود و احتمالا موضوع آنطور که به نظر میرسد نیست. با شرایط به وجود آمده، احتمالا باید پذیرفت گلمحمدی خیلی هم راضی به استعفا نبوده و به خاطر اینکه بعد از بازی با مس رفسنجان تحت فشار انتقادی هواداران بوده، صحبت از جدایی کرده اما حالا که موضوع جدایی او جدی شده، به دنبال اقاله و فسخ توافقی است تا در صورتی که از این باشگاه جدا شود، بتواند مطالباتش را کامل بگیرد. اگر قرار به استعفا و پذیرش آن بود، گلمحمدی قادر به دریافت مبلغ قراردادش نبود اما وقتی موضوع جدایی به سمت اقاله و فسخ توافقی میرود، یعنی او که دیده جداییاش جدی شده، حداقل نمیخواهد در بحث مالی ضرر کند، اگر نه در صورتی که واقعا استعفایی در کار بود، باشگاه پرسپولیس یا آن را میپذیرفت یا نمیپذیرفت. باید به هواداران پرسپولیس حق داد که در این روزهای حساس نقل و انتقالات نگران وضعیت تیم محبوب خود باشند، چرا که کسانی که ادعای پرسپولیسی بودن داشتند، حداقل در ظاهر نشان دادند جز پرسپولیس مسائل دیگری هم برایشان مهم است.
* کودتای سرخ؟
در حالی که همه منتظر تعیین جانشین یحیی گلمحمدی در تیم پرسپولیس هستند، خبرنگار ایسنا به اطلاعاتی دست یافته است که نشان میدهد شاید مدیرعامل باشگاه پرسپولیس بزودی استعفا کند و گلمحمدی به کارش در این تیم ادامه دهد.
بر اساس این گزارش، پس از استعفای یحیی گلمحمدی از هدایت پرسپولیس، مدیران این باشگاه در تلاش بودند او را متقاعد کنند به کارش در پرسپولیس ادامه دهد اما رضا درویش، مدیرعامل پرسپولیس روز یکشنبه آب پاکی را روی دست هواداران ریخت و رسما از پایان کار گلمحمدی در پرسپولیس خبر داد.
حالا خبرهای جدیدی از آینده پرسپولیس و همکاری گلمحمدی با این تیم به گوش میرسد. بر اساس اطلاعاتی که خبرنگار ایسنا از منابع مطلع در باشگاه پرسپولیس به دست آورده است، احتمالا بزودی رضا درویش از مدیرعاملی باشگاه پرسپولیس کنار میرود و به جای او حسین شهریاری، عضو هیاتمدیره این باشگاه به عنوان سرپرست باشگاه انتخاب خواهد شد.
اگر این تصمیم اجرایی شود، احتمالا یحیی گلمحمدی که تا این لحظه قانونا قرارداد خود را با پرسپولیس اقاله نکرده است، در تصمیم خود تجدید نظر کند و مجددا روی نیمکت پرسپولیس بنشیند، چرا که تصمیم مدیران پرسپولیس برای کنار رفتن درویش، با هدف ماندن گلمحمدی گرفته شده است. البته از لابهلای همه حرف و حدیثها، واقعیت به زودی مشخص خواهد شد.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» گزارش میدهد؛ جدی شدن گمانهزنیها درباره منطقهای شدن مزد 1403
مزد منطقهای میشود؟
* اجرای سیاست مزد منطقهای میتواند به عادلانهتر شدن دستمزد منجر شود
گروه اقتصادی: اینطور که پیداست موضوع مزد منطقهای برای سال آینده جدیتر از گذشته مطرح شده و حتی در این رابطه جلسات کارشناسی در شورای عالی کار در حال برگزاری است. این روش تعیین حداقل دستمزد مزایا و معایبی دارد که باید دید شرکای اجتماعی حوزه کار در نهایت چه تصمیمی در این رابطه اتخاذ میکنند.
به گزارش «وطن امروز»، معاون روابط کار وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی روز گذشته در گفتوگو با یکی از رسانهها درباره منطقهای شدن دستمزد کارگران در سال آینده گفت: این پیشنهاد وجود دارد که به سمت منطقهای شدن دستمزدها پیش برویم که عدالت مزدی برای کارگران در کشور ایجاد شود. در جلسه ۳۲۹ شورای عالی کار، با پیشنهاد وزیر اقتصاد قرار شد توسط کمیتههای کارشناسی شورای عالی کار، این موضوع کارشناسی شود.
علیحسین رعیتیفرد با اشاره به اینکه هیچ فشاری از سمت هیچ نهادی در رابطه با پذیرش مزد منطقهای وجود ندارد، اظهار کرد: در شورای عالی کار، جمعبندی با توجه به نظر اکثریت انجام میشود. قطعا نظر شرکای اجتماعی - هم کارگری، هم کارفرمایی - برای ما مهم است. انشاءالله بتوانیم با اتفاق نظر به یک تصمیمی برسیم. معاون روابط کار وزارت کار افزود: هماکنون شاهدیم تورم در مناطق مختلف کشور متفاوت است یا در منطقهای تعداد کارگران بیشتر است؛ مزد منطقهای میتواند به این موارد ورود کند، البته در این زمینه شاخصهای متعدد دیگری هم وجود دارد که باید در یک فضای کارشناسی، بررسی و جمعبندی شود.
* برای پوشش عقبماندگیها
بررسیها نشان میدهد میزان حداقل دستمزد کارگران در سالهای اخیر فاصله معناداری با هزینههای معیشتی آنها داشته و همین موضوع سبب بروز و تشدید نارضایتی آنها شده است، از سویی کارفرماها هم هیچ میلی به افزایش هزینههای تولید خود در قالب دستمزد ندارند. یکی از راهکارهای حل این عقبافتادگی، استفاده از راهکاری به عنوان مزد منطقهای است که در آن صورت امکان افزایش رضایت بین کارگر و کارفرما به دست میآید، البته اجرای چنین سیاستی احتیاج به زیرساختهای خاص خود دارد که هماکنون چنین ظرفیتی در کشور وجود ندارد اما گمانهزنیها گویای تلاشهایی در این زمینه است. نباید فراموش کنیم در صورتی که این سیاست به شکل اشتباه و ناقص اجرا شود، بیشترین ضررش متوجه کارگران خواهد شد. همواره در ماههای پایانی سال، تعیین حداقل دستمزد کارگران به یکی از اصلیترین دغدغههای محافل کارگری تبدیل میشود. از یک سو کارگران بحق همواره به دنبال رشد این رقم هستند و از سوی دیگر کارفرماها به صورت ذاتی با افزایش حقوق به اندازه تورم مخالفت میکنند.
* قانون چه میگوید؟
در جامعه هر کسی که شغلی تماموقت دارد باید بتواند با مزدی که میگیرد، حداقلهای زندگی خود را تامین کند در غیر این صورت ناچار میشود از بعضی مخارج اصلی و حداقلی خود - مثل خوراک، پوشاک، مسکن و درمان- بزند یا مایحتاج خود را از مجاری غیرقانونی تأمین کند که نتیجهای جز افزایش فقر و بزه نخواهد داشت؛ اصل چهلوسوم قانون اساسی بر تأمین نیازهای اساسی فرد تاکید کرده است.
علاوه بر این اصل، در مقدمه و اصول سوم و چهلوهشتم قانون اساسی بر رفع تبعیض، جلوگیری از فقر، ایجاد رفاه، رفع محرومیت و تحکیم بنیانهای اقتصادی تاکید شده است. نکات برآمده از اصول قانون اساسی در تدوین ماده 41 قانون کار مصوب آبان 1369 در نظر گرفته شده است. طبق ماده 41 قانون کار «شورای عالی کار همه ساله موظف است میزان حداقل مزد کارگران را برای نقاط مختلف کشور یا صنایع مختلف با توجه به معیارهای ذیل تعیین کند:
1- حداقل مزد کارگران با توجه به درصد تورمی که از طرف بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران اعلام میشود.
2- حداقل مزد بدون آنکه مشخصات جسمی و روحی کارگران و ویژگیهای کار محول شده را مورد توجه قرار دهد باید به اندازهای باشد تا زندگی یک خانواده را که تعداد متوسط آن توسط مراجع رسمی اعلام میشود، تأمین کند».
* راهحل چیست؟
راهحل این معضل و تامین رضایت 2 طرف کارگری/ کارفرمایی، نگاه دوباره به ماده 41 قانون کار است؛ نکتهای که تاکنون به آن توجه نشده است. در متن قانون تصریح شده است باید حداقل مزد برای نقاط مختلف و صنایع مختلف کشور تعیین شود، حال آنکه چندین سال است برای تمام نقاط کشور و تمام صنایع یک حداقل تعیین میشود. اجرای قانون به این شکل موجب شده نه تنها نظر قانونگذار مبنی بر تامین حداقلی خانوادههای کارگران تامین نشود، بلکه مشکلاتی هم برای تولید و اشتغال ایجاد کند.
با نگاه به گزارشهایی که مراکز مختلف از هزینههای زندگی ارائه کردهاند، به وضوح میتوان دید هزینههای زندگی در استانهای مختلف با یکدیگر تفاوت چشمگیری دارد.
در گزارشهایی که مرکز پژوهشهای مجلس و بانک مرکزی نیز از هزینههای زندگی در نقاط مختلف کشور منتشر کردهاند، به روشنی میتوان این تفاوت را در هزینههای زندگی مشاهده کرد. در شرایط فعلی کشورمان که صنایع یکی پس از دیگری به تعطیلی کشیده میشود، یکی از اشتباهترین کارهای ممکن تعیین دستمزد ملی و افزایش آن بدون توجه به تفاوت هزینههای زندگی در مناطق مختلف است. در همین راستا، در گزارش مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی درباره خط فقر آمده است: «با توجه به پراکندگی قابل توجه خط فقر در نقاط مختلف کشور، دستمزدها نیز باید در مناطق مختلف متفاوت باشد به طوری که افزایش قابل توجه حداقل دستمزد در مناطقی که خط فقر پایینتری دارد، ممکن است به علت تحمیل هزینه اضافی به کارفرما، موجبات اخراج کارگران را فراهم کرده و فقر بیشتری را به همراه داشته باشد».
* دستمزد منطقهای یا دستمزد ملی؟
لازمه تصویب و اعلام یک حداقل مزد مصوب برای سراسر کشور این است که مراعات صنایع مختلف بویژه مواردی که در آستانه تعطیلی قرار دارند یا ارزش افزوده چندانی ندارند، در نظر گرفته شود. بر این اساس حداقل مزدی که اعلام میشود هیچگاه نتوانسته رضایت کارگران را جلب کند، زیرا مخارج زندگی در شهرها و مراکز استانها به مراتب بالاتر از شهرهای کوچک و روستاهاست، بنابراین اعلام یک حداقل مزد در سراسر کشور زمینه اجحاف در حق کارگران شهری بویژه شهرهای بزرگ را فراهم کرده است اما در این حالت به نیروی کار روستایی و شهرهای کوچک بیشترین اجحاف میشود. حداقل مزد در سراسر کشور یکسان است، در حالی که هزینه تولید در شهر و روستا تفاوت چندانی ندارد. از این رو کارفرما ترجیح میدهد محل کار خود را در شهرها قرار دهد تا از امکانات زیرساختی و رفاهی بیشتری برخوردار باشد، در نتیجه زمینه اشتغال در روستاها به مرور از بین میرود و در نهایت، اجحاف اصلی که همان بیکاری یا مهاجرت اجباری به کلانشهرهاست، نصیب کارگران روستایی میشود. این مهاجرت اجباری علاوه بر هزینههایی که برای کشور دارد، هزینههای غیرمادی و مادی زیادی به خود فرد تحمیل میکند. به علت بیشتر بودن عرضه نیروی کار از ظرفیت مشاغل موجود، از یک سو کارگران بیکار ناچار از پذیرش دستمزدی کمتر از قانون کار هستند و از سوی دیگر برخی کارفرمایان - با پذیرش ریسک موجود - ناچار به جای تعطیلی واحد صنعتی یا خدماتی خود، آن را به صورت غیررسمی درمیآورند. غیررسمی شدن مشاغل، علاوه بر تضییع حقوق کارگر، اشکالات دیگری هم در پی دارد، از جمله:
1- دولت نمیتواند نظارت درستی بر اینگونه مشاغل داشته و گاه چون کیفیت کالا نیز کم بوده و استانداردهای لازم را ندارد، به سلامت جامعه هم زیان میرساند.
2- اگر کیفیت کالا خوب هم باشد، قابلیت رشد و توسعه را ندارد، زیرا صورت کار او غیرقانونی بوده و نمیتواند از تسهیلات و کمکهای دولتی استفاده کند.
3- کارگران این مشاغل بیمه نشده و از مزایای آن و همچنین حق بازنشستگی بیبهره خواهند ماند.
4- با اینکه کارگر بنا بر دلایل مختلف خودش راضی به انجام چنین کاری شده است ولی زمینه برای شکایت او از کارفرما فراهم است. حجم انبوه این شکایات علاوه بر برهم زدن رابطه بین کارگر و کارفرما و پشیمان کردن کارفرما از اصل راهاندازی چنین شغلی، هزینه زیادی برای نهادهای اجرایی و قضایی نیز در پی دارد. مشاغل بسیاری همانند صنایع دستی وجود دارند که چون ارزش محصول آنها در بازار به اندازهای نیست که بتواند حداقل مزد مصوب در سراسر کشور را تامین کند، از ابتدا اقتصادی نبوده و شکل نمیگیرند. حال آنکه اولا در وضعیت فعلی جامعه ما که عرضه نیروی کار به مراتب بیشتر از عرضه فرصتهای شغلی است، نباید حتی یک فرصت شغلی را بدون دلیل از دست داد و ثانیا اینگونه مشاغل به علت سرمایه اولیه کم میتوانند در ایجاد فرصتهای اشتغالی بسیار مفید واقع شوند. حال اگر قانون به صورت صحیح اجرا شود، طبعا این دسته از مشاغل در شهرهای کوچک و روستاها شکل میگیرد و به مرور زمان، مشاغلی که مبتنی بر نیروی کار زیاد هستند و کشش اقتصادی ندارند نیز به آنجا منتقل میشود. دولت نیز میتواند به جای اینکه عمده توان اجرایی خود را صرف آموزش نیروی انسانی آماده به کار یا ایجاد مشاغل جدید کند، توان خود را در راستای ارتقای سطح تولید، بهرهوری و دانش فنی صنایع تولیدی به کار ببرد، تا مشاغل موجود نهتنها به مرور از بین نروند، بلکه توسعه یابند و ظرفیت اشتغالی آنها بالاتر برود.
ارسال به دوستان
«اکرم نارویی» از عوامل حمله تروریستی به فرماندهی انتظامی راسک کشته شد
هلاکت تروریست دانهدرشت
تامینکننده تجهیزات و پشتیبانیکننده تیم تروریستی حادثه مقر فرماندهی انتظامی شهر راسک به هلاکت رسید. به گزارش خبرگزاری صدا و سیما، به دنبال عملیات مشترک اداره کل اطلاعات، قرارگاه قدس جنوب شرق و فرماندهی فراجای سیستان و بلوچستان، دیروز محل اختفای شرور متواری «اکرم نارویی» در محدوده روستای بهشتآباد از توابع شهرستان بمپور شناسایی و در درگیری و تبادل آتش دوطرفه، وی به درک واصل شد.
این شرور مسلح از عناصر اصلی تأمینکننده تجهیزات و پشتیبانی تیم تروریستی حادثه مقر فرماندهی انتظامی شهر راسک بود که در آن حادثه ۱۱ نفر شهید و ۸ نفر مجروح شدند.
نامبرده نقش بسزایی در ورود تروریستها به داخل کشور و پشتیبانی اطلاعاتی - عملیاتی و اقدام تروریستی در حادثه بهمن سال ۱۴۰۱ داشت که در آن حادثه 2 نفر از پرسنل فراجای شهرستان بمپور به شهادت رسیدند.
در این عملیات یک نفر از اعضای تیم تروریستی وابسته به شرور معدوم نیز دستگیر و مقادیر قابل توجهی سلاح و مهمات نیز کشف و ضبط شد. جمعه 24 آذر امسال در پی حمله ناجوانمردانه تروریستهای جیشالظلم به یک مقر انتظامی در شهرستان راسک، 11 نفر از پرسنل انتظامی به شهادت رسیده و تعدادی از نیروهای فراجا نیز مجروح شدند. در این حمله تروریستی که بیش از یک ساعت به طول انجامید، نیروهای پلیس حاضر در این مقر شجاعانه با این تروریستها به مقابله پرداختند و تعداد زیادی از آنها را مجروح کردند.
گروهک تروریستی «جیشالظلم» مسؤولیت این حمله تروریستی را بر عهده گرفته بود. در پی حمله تروریستی به مقر انتظامی راسک، مسلم شجاعیان، احسان بابایی، پوریا شیخ، ابوالفضل شهریاری، محمدحسن براهویی، علیرضا اکبرمزار، علی دشتپوری، حسن بابانیا، احمد خمری، مجید فیروزنیا و حمید رضاییامین به شهادت رسیدند.
ارسال به دوستان
کاهش بارشها ناشی از تغییرات اقلیمی است سرقت ابرها و دستکاری جو ناممکن است
فراری در کار نیست
گروه اجتماعی: این روزها حرف و حدیثهای زیادی درباره سرقت ابرها یا دستکاری در جو و اقلیم مطرح است اما اغلب کارشناسان هواشناسی و اقلیمشناسی معتقدند چنین پدیدهای هیچ واقعیت و سندیت علمی ندارد و پربارشی یا کمبارشیها در فصول پاییز، زمستان و بهار ناشی از تغییرات اقلیمی، همچنین گرم شدن زمین در برخی مناطق است.
هرچند تفاوت بارشها در ایران و کشورهای همسایه مشهود است و این پدیده دستمایهای شده تا برخیها شبکههای اجتماعی و فضای مجازی بدون هیچ سند و مدرکی از ربایش ابرها بگویند و در واقع دست به تشویش اذهان عمومی بزنند اما شواهد نشان میدهد چنین پدیده جویای حتی در برخی استانهای کشور نیز به عینه دیده میشود به طوری که در مرز 2 استان ارتفاعات یک استان پوشیده از برف و دیگر استان هممرز با کاهش نزولات جوی مواجه است؛ رخدادی طبیعی که پژوهشگران آن را نتیجه تغییرات اقلیمی و گرمایش زمین، همچنین تاثیرگذاری مصرف انرژی و آلودگی هوا عنوان میکنند.
طبق دادههای مرکز ملی اقلیم و مدیریت بحران خشکسالی سازمان هواشناسی تا ۱۰ دی امسال بارش در ۲۹ استان کشور نسبت به دوره بلندمدت منفی بوده است. در مجموع میزان بارشها در کشور نیز از ابتدای سال آبی جاری تا ۱۰ دی ۱۴۰۲ نسبت به دوره بلندمدت 44.8 درصد کاهش یافته است. کاهش نزولات جوی اگرچه برای برخی استانهای کمآب نگرانکننده است اما به گفته کارشناسان، تغییرات جوی در فلات ایران به شکلی است که نمیتوان گفت تا پایان سال بارشی اتفاق نمیافتد و در واقع اوج بارشها برای تامین منابع آبی و کشاورزی معمولا زمستان و بهار است.
در همین ارتباط رئیس مرکز ملی اقلیم و سرپرست بحران خشکسالی سازمان هواشناسی کشور میگوید: علت بارش برف در ترکیه این است که مناطق کوهستانی این کشور به سمت بادسوی جریان است، یعنی جریانات مرطوب ابتدا وارد جنوب شرق ترکیه و بعد وارد ایران میشوند، مثل شمال و جنوب البرز؛ جریانهای هوا که از دریای خزر میآید، وارد گیلان و مازندران میشود و بارندگی بیشتری دارد که اقلیم آن منطقه را متفاوت میکند ولی در جنوب رشته کوه البرز مثل استان تهران بارندگی خیلی کمتر است؛ آن طرف کوه برف است و این طرف خبری نیست که این به دلیل اختلاف توپوگرافی است.
به گفته احد وظیفه در ترکیه هم همین اتفاق میافتد و جریانات مرطوب به کوه برخورد کرده و مجبور به صعود کوهساری شده و سرد شده و شروع به بارش میکنند اما جریانی که از کوه عبور میکند خشکتر است. در همه دنیا شرایط به همین صورت است. شمال هیمالیا فلات تبت است و جنوب آن هندوستان و نپال و میبینید که سمت هندوستان سبزتر است و فلات تبت خشکتر. در زاگرس نیز ایلام، کرمانشاه، چهارمحال و بختیاری و لرستان که سمت جریان هوا و غرب کوهستان هستند، بارندگی خوبی دارند و وقتی به آن سمت کوه یعنی استان اصفهان میرویم، همه چیز خشک میشود؛ این اتفاقات جزئی از طبیعت و اقلیم است.
همچنین محمدحسین رامشت، اقلیمشناس و استاد دانشگاه در گفتوگو با «وطن امروز» درباره علل تغییرات جوی و کمبارشیها در کشور طی 2 ماه اخیر گفت: تغییرات اقلیمی پدیدهای است که از دیرباز وجود داشته اما درباره آن اطلاعرسانی دقیقی نشده است. به گفته وی، هر 50 سال یک بار یک دوره چند ساله نوسان نزولات جوی یا کمبارشی و حتی خشکسالی در کشور رخ میدهد، البته ایران چند سال است با پدیده کمبارشی مواجه است اما خیلی نگرانکننده نیست، چرا که اگر متناسب با ویژگی هویت اقلیمی سرزمین برنامهریزی شود و سیاستهای راهبردی برای مدیریت منابع آبی اجرا شود، حتی کمبارشیها نیز هیچ مشکلی برای کشور ایجاد نمیکند.
این اقلیمشناس در ادامه افزود: از آنجا که تمام مناطق غرب کشور از شمال غرب تا جنوب، مناطق زاگرسنشین و حتی البرز در سالهای کمبارشی، از بارشهای نسبتا مناسبی برخوردارند، بنابراین چنانچه در ایران یک شبکه سراسری آب ایجاد شود، از این طریق میتوان نیاز آبی همه استانها را تامین کرد، چرا که میزان بارشها در مناطق نامبرده در طول سال قابل توجه است اما این منابع بدرستی مدیریت و ذخیره نمیشود. وی با اشاره به پدیده ابردزدی که این روزها نقل هر محفلی است، اظهار داشت: بحث ابردزدی واژهای است که برخیها درست کردهاند. اینکه رفتار آسمان برای بارش باران دستکاری شود، خیلی به واقعیات نزدیک نیست، هر چند میتوان با فناوریها ابرها را بارور کرد، البته به شرط اینکه ابرها در مناطقی بارور شوند که شرایط و زمینه لازم را برای بارش داشته باشند. به طور مثال بارور کردن ابرها در استان یزد بخوبی جواب نمیدهد اما این امکان در مناطق سردسیر بخوبی اتفاق میافتد. از طرفی در برخی مناطق کشور به دلیل تغییر در اقلیم و گرمایش زمین ابرها شکل نمیگیرند.
به گفته رامشت، در ایران 12 سیستم بارشی مناسب طی سال وجود دارد که اگر این بارشها ضعیف اتفاق بیفتد، کمبارشی رخ میدهد و بهعکس. البته باید قبول کرد در این سالها میزان مجموعه آبها ناشی از نزولاجات جوی کم شده است و در صورتی که مدیریت آب با ایجاد شبکه سراسری آب اعمال نشود، ادامه چنین پدیدهای میتواند در سالهای آینده نگرانکننده باشد. از آنجا که ایران دارای 4 کانون مهم افزایش منابع آبی به دلیل بارشهای نرمال در سال است، بنابراین براحتی میتوان با ذخیرهسازی و مدیریت منابع از بحران کمبود آب در زمان خشکسالی عبور کرد.
* سامانه بارشی از امروز وارد کشور میشود
سامانه بارشی که از اواخر هفته گذشته وارد کشور شد، نیمی از استانهای کشور را با بارش برف و باران مواجه کرد، حال طبق پیشبینی سازمان هواشناسی، قرار است سامانه بارشی جدید دیگری از امروز عصر وارد کشور شود؛ سامانههایی که به دلیل افت دمای هوا، پیشبینی میشود موجب بارشهای مناسب در اغلب مناطق کشور بویژه استانهای غربی شود. سازمان هواشناسی از ورود سامانه بارشی به کشور طی اواخر وقت سهشنبه و آغاز بارش برف و باران در نوار غربی و شمالغرب و کاهش محسوس دما در برخی مناطق خبر داد. بر اساس پیشبینی کلی نقشههای همدیدی و آیندهنگری سازمان هواشناسی امروز در اکثر مناطق کشور جو آرام و پایداری حاکم است که با توجه به پایداری و سکون هوا شرایط برای انباشت آلایندههای جوی و کاهش کیفیت هوا در شهرهای صنعتی فراهم است. از اواخر وقت سهشنبه با ورود سامانه بارشی در برخی مناطق آذربایجان غربی بارش باران و برف روی میدهد. روز چهارشنبه در برخی مناطق شمال غرب، غرب، دامنههای جنوبی البرز مرکزی و غرب سواحل دریای خزر، پنجشنبه در مناطقی از نوار غربی، استانهای ساحلی دریای خزر، دامنه و ارتفاعات زاگرس مرکزی و البرز مرکزی و جمعه در مناطقی از نوار غربی، دامنههای و ارتفاعات زاگرس مرکزی و استانهای واقع در دامنه جنوبی البرز مرکزی بارش باران، برف، وزش باد شدید موقتی و در ارتفاعات کولاک برف پیشبینی شده است. روز جمعه همچنین در برخی مناطق شمال غرب، غرب، شمال شرق، جنوب شرق و بخشهایی از مرکزی کشور وزش باد به نسبت شدید پیشبینی میشود. چهارشنبه و پنجشنبه نیز در نوار شمالی و غرب کشور کاهش محسوس دما روی میدهد.
ارسال به دوستان
ملیپوشان فلسطینی مصمم هستند در جام 2023 پیام استقامت غزه را به جهان ارسال کنند
فلسطین میزبان آسیا
شروین طاهری، روزنامهنگار: تنها 14 ماه پس از تبدیل شدن فلسطین به محبوبترین تیم غایب جامجهانی فوتبال 2022 قطر، شیران کنعان این بار پا روی چمن جزیرهالعرب گذاشتهاند تا قهرمان جام ملتهای آسیای 2023 نام بگیرند.
سبز و سفیدپوشان فلسطین، هفته گذشته همزمان با خونینترین جنایات رژیم صهیونیستی علیه هموطنانشان در باریکه غزه با چفیههای معروفشان که نماد اصالت چند هزار ساله ملتشان و مقاومتی 8 دههای است، به قطر وارد شدند.
این سومین حضور این کشور کوچک با ملتی بزرگ در مهمترین رقابت فوتبال قاره آسیاست و از نظر بسیاری از کارشناسان و البته صدها میلیون هواداری که پس از جامجهانی پارسال در سراسر دنیا گسترده شدهاند، میتواند با شگفتیسازی فلسطین حتی صعودش تا مراحل حذفی جام همراه باشد.
با ورود این کاروان به قطر، میتوان گفت عنوان «جام فلسطین» برای رقابتهایی که از جمعه آغاز میشود رسمیت یافته است. آنها فقط فوتبالیست نیستند بلکه مبارزانی نستوه هستند که مبارزه با اشغال را با گوشت و پوستشان لمس کردهاند. چالشی ورزشی که طی روزهای آینده در ورزشگاههای قطر انتظارشان را میکشد در مقایسه با جهاد عظیمی که در سراسر عمر خود پشت سر گذاشتهاند، چندان دشوار به نظر نمیرسد.
حاضران در فرودگاه شیخ حمد دوحه یک صحنه غریب را از بدو ورود کاروان فلسطین به کشور میزبان جام ملتها روایت میکنند؛ زمانی که تعداد زیادی از بازیکنان، کادر فنی و همراهان به محض نصب سیمکارتهای قطری جدید خود، با زادگاهشان تماس میگیرند تا سلامتی و حتی زنده بودن آنها را جویا شوند. همزمان با کشتار مردم غزه - که وابستگیهای خانوادگی با خارج این بزرگترین زندان جهان دارند - توسط دژخیمان اسرائیلی جلوی چشم دنیا، چند میلیون فلسطینی دیگر نیز در قدس و کرانه باختری تحت فشار و ستم صهیونیستها هستند.
ملیپوشان فلسطینی بخوبی میدانند هیچ کس از ماشین کشتار اسرائیل با برند آمریکایی در امان نیست، حتی قهرمانان و حرفهایهایی که عضو فدراسیونهای ورزشی بینالمللی پرطمطراقی هستند که شعار حمایت از صلح جهانی را یدک میکشند اما در عین حال با شعار مکمل عدم دخالت سیاست در ورزش، قتلعام ورزشکاران حرفهای را توسط اسرائیل به تماشا نشستهاند؛ بیآنکه کوچکترین تحریم ورزشی را متوجه این رژیم آدمکش بدانند.
همین دیروز صبح هانیالمصدر ۴۲ ساله، مربی تیم ملی المپیک فلسطین و بازیکن سابق باشگاههای المغازی و غزه بر اثر اصابت ترکش موشکی که توسط هواپیمای اسرائیلی به نزدیک خانهاش در روستای المصدر در بخش مرکزی نوار غزه شلیک شده بود به شهادت رسید.
او در دوران فوتبالش یک بازیکن میانی با پاسهای جادویی، قدرت رهبری و شخصیت مثبت و با اخلاق بالا بود. المصدر سپس به عنوان یکی از نمادهای وفاداری و ایستادگی ورزش فلسطین تبدیل به یک مربی با اخلاق و الهامبخش برای جوانان شد و طی همین یک سال گذشته در مسابقات انتخابی آسیا در اردن و بحرین و مسابقات قهرمانی (زیر 23 سال) غرب آسیا 2023 در عراق، بازیهای عربی 2023 الجزایر و بازیهای آسیایی 2023 هانگژو، روی نیمکت تیم ملی فلسطین نشسته بود.
فدراسیون فوتبال این کشور دیروز در پیام تسلیت شهادت هانیالمصدر بر اثر اصابت موشک اسرائیلی، اعلام کرد از آغاز جنگ غزه در ۷ اکتبر/15 مهر، ۸۸ ورزشکار مرد و زن از جمله ۶۷ فوتبالیست و همچنین ۲۴ مدیر و کادر فنی تیمهای مختلف غزه به شهادت رسیدهاند.
با چنین پسزمینهای است که ملیپوشان فلسطینی در شرایطی کاملا متفاوت از 23 ملت آسیایی دیگر پا به میدان رقابت گذاشتهاند. آنها در همان سالن فرودگاه حمد رو به دوربینها و میکروفنهای رسانهها گفتند مصمم به درخشش در جام ملتهای آسیا هستند تا مردم خود را که از حمله مداوم اسرائیل به غزه رنج میبرند، شاد کنند.
شاید هیچ غیرفلسطینیای بهتر از مکرم دبوب انگیزههای خاص فلسطینیها در جام پیش رو را نداند. این مربی تونسی که از 14 سال پیش هدایت شیران کنعان را – از 2010 تا 2021 به عنوان دستیار و حالا به عنوان سرمربی - برعهده داشته، میگوید اگر چه شاگردانش با احساس اضطراب دائمی برای خانوادههای خود دست و پنجه نرم میکنند اما همقسم شدهاند که برای روحیه بخشیدن به آنان هر چه در توان دارند در زمین بازی به نمایش بگذارند.
طبیعی است که نه مکرم تونسی و نه 26 سرباز فلسطینیاش در دوحه، به خاطر پروتکلهای فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا نمیتوانند آنچه را واقعا در قلوب جریحهدارشان میگذرد به زبان بیاورند اما از اشاره اغلب آنها به جدیدترین آمار شهدای غزه کاملا پیداست با انگیزههایی فراتر از صرف نتیجه گرفتن و خوشحال کردن مردمشان آمدهاند.
یکی از این بازیکنان چفیه بر گردن در بدو ورود و با چهرهای مغموم رو به دوربین شبکه الکاس قطر میگوید قلب او و همتیمیهایش در غزه است و تصویر تمام 22000 شهید - تا چهارشنبه گذشته هنگام ورود کاروان به دوحه - مقابل چشمانشان است. او در حالی که تمام تلاش خود را میکند تا خطوط قرمز تصنعی فیفا و ای اف سی را با ارتباط دادن سیاست – و البته جنایات صهیونیستها با حمایت آمریکاییها و اروپاییها – به فوتبال نقض نکند میگوید هموطنانش در غزه هیچ مهلتی زیر بمبارانها و حملات مداوم اسرائیل ندارند.
رامی حمادی، مرد شماره یک سنگر فلسطین هم در همان حال و هوا پیامی قوی برای ملتی که پشت سر او در نبرد دائمی با اشغالگران هستند ارسال میکند. پیامی که باز هم امکان بیان آن به طور تمام و کمال نیست و نیاز به رمزگشایی دارد. حمادی میگوید: «من میخواهم به مردم خود بگویم که قلب ما با شما در زمین خواهد بود. ما تلاش خواهیم کرد حتی اگر شده یک شادی بسیار ساده به مردممان در غزه بدهیم. انشاءالله میتوانیم پیامی قوی برسانیم!»
پیام قوی او و همرزمانش چیزی ورای شادیآفرینی برای هواداران است. این پیامی برای امیدواری به ادامه مقاومت در مقابل اشغالگران خونخوار است.
در چنین شرایطی اما محمد صالح، مدافع تیم که خود اهل غزه است و یک لحظه نمیتواند از فکر خانوادهای که در باریکه خونین جا گذاشته، غافل شود یک گام از سایر همتیمیهایش جلوتر میرود و اشاره مستقیمتری به انگیزههای حقیقیشان دارد.
او به شبکه قطری میگوید: «ما هر چه داریم و هر چه در توان داریم به خاطر شهدایمان، به خاطر مردممان و به خاطر آرمان فلسطین خواهیم داد و صدای ما انشاءالله شنیده خواهد شد».
بیدلیل نیست که این تیم در میان مردم فلسطین به غیر از لقب رسمی «شیران کنعان»، عنوانی محبوب و غیررسمی دارد: فداییان!
* فداییان به دنبال شگفتیسازی
تیم ملی فلسطین با عزم نخستین صعود تاریخی به مرحله حذفی جام ملتهای آسیا آمده است. دانستن این نکته مهم است که فلسطین تازه از 25 سال پیش وارد رقابتهای رسمی فوتبال آسیا شد.
حقیقتا بازیکنان فلسطینی مبارزانی واقعی بودهاند که در شرایط اشغال و ستم رژیم صهیونیستی توانستهاند خود را در سطح اول فوتبال آسیا حفظ کنند.
آنها در ۲ دوره قبلی رقابتها، 2015 استرالیا و 2019 امارات، برای شگفتیآفرینی تلاش کردند ولی نتوانستند در بازیهای گروهی پیروزی به دست بیاورند. ترکیب گروه C اما میتواند چنین فرصتی را برای آنان فراهم کند، چرا که بخت آنها را برای پیروزی در مقابل ۲ همگروهی فراهم میآورد.
دبوب، سرمربی این تیم پس از قرار گرفتن فلسطین در گروه سوم که شامل ایران، قهرمان ۳ باره جام، امارات و هنگکنگ است، پیشبینی کرده بود شاگردانش این توان را دارند که در گروهشان دوم شوند و به مرحله یکهشتم نهایی صعود کنند.
دبوب ۵ سال پیش که دستیار سرمربی بود نیز قبل از آغاز جام ملتهای 2019 امارات پیشبینی کرده بود تیم از گروه نسبتا دشوارش صعود میکند و فلسطین موفق شد اردن صدرنشین و سوریه را متوقف کند و تنها در مقابل استرالیا، قهرمان دوره قبل رقابتها تن به شکست داد و در نهایت سوم شد.
نباید فراموش کرد که این بار فلسطین میتواند به عنوان یکی از ۴ تیم برتر سوم گروههای ششگانه نیز صعود کند.
سبزپوشان در نخستین بازی خود یکشنبه آینده (23 دی) در ورزشگاه اجوکیشن سیتی در شمال دوحه به مصاف یکی از مدعیان رقابتها، ایران خواهند رفت. با وجود قدرت بلامنازع ایران و ستارههایش، کادر فنی و چند بازیکن باتجربه، خاطره متوقف کردن شیرهای پارسی را 5 سال پیش در چنین روزهایی درست قبل از آغاز جام 2019 از یاد نبردهاند. حتی یک شکست خفیف در مقابل دومین قدرت آسیا در رنکینگ فیفا میتواند امیدهای شیران کنعان را زنده نگاه دارد. فلسطین در دومین بازی خود در ورزشگاه الجنوب به مصاف امارات میرود که ابدا در مقابل آنها شکستناپذیر نیستند. سومین بازی در ورزشگاه بنخلیفه مقابل ضعیفترین تیم گروه هنگکنگ هم کاملا بوی پیروزی میدهد.
چالش گروه C در مقایسه با حماسهای که «فداییان» برای سومین تجربه حضور پیاپی در بام فوتبال قاره خلق کردهاند چندان دشوار هم به نظر نمیرسد.
فلسطین با کسب 3 پیروزی متوالی در صدر جدول مقدماتی بالاتر از فیلیپین، مغولستان و یمن به جام ملتهای 2023 آسیا راه یافت. این تیم به خاطر سر نترس و بازی هجومیاش در مقابل هر حریفی در هر سطحی برای خودش اعتباری ویژه کسب کرده است.
کار بزرگ فداییان زمانی عیان میشود که بدانیم فلسطین به خاطر اشغالگری اسرائیل نمیتواند در خانه از هیچ تیمی پذیرایی کند. بیشتر بازیها و اردوهای آنها در اردن برگزار میشود که نیمی از جمعیت ۶ میلیون نفریاش خود را فلسطینی میدانند. با این حال در جریان آمادگی برای جام 2023، تیم ملی فلسطین به خاطر آشفتگیهای ناشی از جنگ غزه نتوانست تا همین اواخر اردو تشکیل دهد و بازی دوستانه داشته باشد. نخستین اردوی آنها در شهر عنابای الجزایر برگزار شد، تنها کشور عربی که در جریان جنگ اخیر در فلسطین، قانونی را برای حمایت نظامی از مردم این سرزمین علیه رژیم صهیونیستی به تصویب رساند؛ این پیام حمایتی مناسبی بود.
برخی بازیکنان این تیم قبل از پیوستن به اردوی الجزایر به مدت ۳ ماه حتی پایشان به توپ نخورده بود. بسیاری از ورزشگاهها نه فقط در غزه بلکه حتی کرانه باختری توسط اشغالگران صهیونیست ویران شدهاند.
مصعب البطاط، مدافع تیم در این باره میگوید: «در ۳ ماه گذشته هیچ فعالیت ورزشیای نداشتیم. در الجزایر و عربستان کمپ داشتیم. قطعا شرایط برای ما بسیار سخت است اما مشتاقانه منتظر بهترین اتفاقات در جام ملتهای آسیا هستیم. ما میخواهیم پیامی را از طرف همه فلسطینیها برسانیم که منتظر آن بودهایم».
* موج جهانی هواداری از فلسطین
با وجود محروم بودن این تیم از بازی خانگی اما رفتهرفته موجی بزرگ در دنیا در حمایت از فلسطین در حاشیه و متن رقابتهای ورزشی بویژه فوتبال به راه افتاده است.
پاییز سال گذشته، جامجهانی 2022 در همین قطر، کارزار هواداری ورزشی و فراورزشی از فلسطین را به اوج رساند. پرچم فلسطین نهتنها روی دست مراکشیهای شگفتیساز تا مراحل آخر بزرگترین تورنمنت ورزشی دنیا بالا رفت، بلکه تونسیها هم در جریان پیروزی مقابل فرانسه، این پرچم را به اهتزار درآوردند. همچنین قطریهای میزبان و هزاران میهمانشان از سراسر کره زمین، جامجهانی را تبدیل به رویدادی برای گرامیداشت نام فلسطین کردند. اگرچه نباید در این مورد از نفوذ جامعه 25 هزار نفری فلسطینیان مقیم این شیخنشین خلیجفارس گذشت اما در عین حال جایگاه آرمان فلسطین به عنوان هویت مشترک میان یک ونیم میلیارد مسلمان و 100 میلیون عرب و صدها میلیون دیگر در جنوب جهانی نقش اصلی را در برپا شدن این کارزار داشت.
حالا تیم ملی فلسطین هر کجا که میرود و بازی میکند، چه در بازیهای دوستانه و چه در بازیهای رسمی بینالمللی، از حمایت مردمی زیادی روی سکوها، حتی از سوی هواداران تیمهای رقیب و میزبان برخوردار است، زیرا هواداران قبل از حمایت از تیم، پرچم فلسطین را برای حمایت از آرمانهایشان به اهتزاز درمیآورند.
طبق گزارش شبکه الجزیره، انتظار میرود در جام ملتهای امسال قطر نیز حمایت بینظیری از فلسطین شود، آن هم در حالی که شیران کنعان خود در قطر حاضرند.
این پدیده فراگیرتر از آن چیزی است که در ابتدا به نظر میرسید. یک ماه و نیم پیش بود که ملیپوشان استرالیا در خونینترین روزهای جنگ غزه به کارزار حمایت از فلسطین از طریق ورزش پیوستند. در حالی که کانگوروها در چارچوب مقدماتی جامجهانی 2026 در کویت میهمان تیمملی بدون ورزشگاه خانگی فلسطین بودند، تصمیم گرفتند درصدی از عواید فدراسیون فوتبال کشورشان از این مسابقه – از جمله حق پخش تلویزیونی - را صرف اقدامات بشردوستانه به نفع مردم جنگزده غزه کنند.
این تصمیم به دنبال فراخوان اتحادیه فوتبالیستهای حرفهای استرالیا (PFA) انجام شد. این کمک مالی شاید آنچنان درخور نبوده باشد اما وقتی توسط ملیپوشان کشوری انجام میشود که متحد نظامی آمریکا و اسرائیل محسوب میشود، اهمیتی مضاعف میباید.
همانند جامجهانی 2022 به لطف موج هواداری از فلسطین طی روزهای آینده، برای نخستینبار یک رویداد ورزشی آسیایی میتواند اروپا و آمریکا را هم تحت تاثیر قرار دهد که رخدادی بیسابقه در ورزش قاره کهن خواهد بود. دلیل آن انگیزههایی است که مسلمانان و مهاجران در کشورهای غربی برای نمایان کردن حمایتشان از فلسطین در اماکن عمومی شهرهای محل سکونت خود و از آن مهمتر در رسانهها و شبکههای اجتماعی دارند.
در همین رابطه این هفته حکم سنگین دادگاه جنایی شهر نیس فرانسه برای ملیپوش الجزایری خبرساز شد.
«یوسف عطال» بازیکن باشگاه نیس در لوشامپیونا، در فرانسه مدعی لیبرالیسم، تنوع فرهنگی و آزادی بیان، به دلیل پستی که در شبکههای اجتماعی در حمایت از مردم مظلوم غزه منتشر کرد، به 8 ماه حبس تعلیقی محکوم شد. این نشانگر وحشتی است که غرب از همهگیر شدن موج حمایت ورزشی و فراورزشی از فلسطین دارد.
* فلسطین محبوبترین تیم جام
با وجود همه تلاشهای غرب و صهیونیستها برای زدودن مساله فلسطین از سرفصلهای سیاسی و اقتصادی اما فلسطین در این دوره قطعا مورد حمایتترین تیم حاضر خواهد بود. حتی میتوان بر حسب تجربیات جامجهانی 2022 و با توجه به اولویت داشتن آرمان فلسطین نزد 15 ملت مسلمان شرکتکننده در هجدهمین دوره جام ملتهای آسیا، فلسطین را میزبان واقعی این دوره دانست.
ماه گذشته، یک مسابقه فوتبال خیریه در ورزشگاه شهر دانشگاهی دوحه در حمایت از غزه، هزاران تماشاگر قطری را جذب کرد که فقط به فلسطینیهای ساکن قطر محدود نمیشدند.
هر ۲ بازی دوستانه این تیم در قطر تا پیش از نخستین مسابقه رسمی که یکشنبه آینده خواهد بود پشت درهای بسته بوده است. آنها ۲ روز پیش تنها با یک گل به تیم قدرتمند ازبکستان باختند و فردا هم با عربستان بازی میکنند.
بدون تردید اما از همان نخستین بازی رسمی سبز و سفیدپوشان در جام ملتها در همین ورزشگاه نیز شاهد پدیده حمایت گسترده از فلسطین روی سکوها، اطراف ورزشگاه و در متروها و خیابانهای دوحه خواهیم بود.
مصعب البطاط، بازیکن این تیم در این مورد به شبکه شبهالجزیره قطر میگوید: «ما منتظر حمایت بزرگ در قطر هستیم؛ همانطور که شاهد آن بودیم در جامجهانی فوتبال که فلسطین حتی در آن مسابقه نداشت. برای ما افتخار بزرگی بود. آرزوی ما این است که حضورمان در قطر، بهترین حضور در تاریخمان باشد. حضور ما در جام ملتهای آسیا و حمایتهای مردمیای را که در این مدت دریافت خواهیم کرد، انگیزهای قوی برای رسیدن به هدف خواهد بود».
اگر حماسهای را که او و همرزمانش برای رسیدن به این نقطه بهرغم همه سختیها، محرومیتها و داغها پشت سر گذاشتهاند در نظر آوریم، میتوان فلسطین را قهرمان این دوره جام ملتها - بدون نیاز به ضربه زدن به توپ - از نگاه قاطبه مردم قاره کهن دانست.
ارسال به دوستان
صبر یا انتقام؟
محمدمهدی یزدی: شاید بشود اینطور گفت که ما همیشه و در اکثر موارد دچار افراط و تفریط هستیم! از خرید کردن به وقت گرانی و کمبود برخی اجناس گرفته تا محبت و بالا بردن جایگاه افرادی مثل فوتبالیستها و بازیگران و حتی عطش انتقام!
عصر چهارشنبه 13 دی در مسیر برگزاری مراسم گرامیداشت چهارمین سالگرد سردار شهید سپهبد حاجقاسم سلیمانی در گلزار شهدای کرمان 2 انفجار تروریستی رخ داد و موجب شهادت 91 نفر از هموطنانمان شد. در این نگاره قصد داریم ابتدا به بررسی موضوع انتقام و در ادامه عوامل و علل بروز این حادثه بپردازیم. این حادثه به قدری بزرگ و تاثیرگذار است که طبیعی است افکار عمومی بر طبل انتقام بکوبند و خواستار برخورد با عوامل و دستاندرکاران این حمله تروریستی باشند. با صدور فرمان رهبر معظم انقلاب نیز بر این امر تاکید شد. ایشان فرمودند: «جنایتکاران سنگدل نتوانستند عشق و شوق مردم به زیارت مرقد سردار بزرگشان شهید قاسم سلیمانی را تحمل کنند؛ بدانند سربازان راه روشن سلیمانی هم رذالت و جنایت آنان را تحمل نخواهند کرد. چه دستهای آلوده به خون بیگناهان و چه مغزهای مفسد و شرارتزا که آنان را به این گمراهی کشاندهاند، از هماکنون آماج قطعی سرکوب و مجازات عادلانه خواهند بود. بدانند این فاجعهآفرینی پاسخ سختی در پی خواهد داشت؛ باذنالله». اما قطعا همگان اتفاق نظر دارند منظور معظمله انتقام گرفتن در شرایط احساسی و عجولانه نیست، زیرا این نوع اقدامات نمیتواند موفق و موثر باشد، بلکه عمل مقابله به مثل و انتقامِ موثر نیازمند آرامش و برنامهریزی و طرحهای حسابشده است تا به قول معروف دشمن نداند از کجا ضربه خورده است. لذا به نظر نگارنده انتقام خون شهدای کرمان زمانی گرفته میشود که دشمن انتظار آن را ندارد و شاید در ظاهر داغ این حادثه تا حدودی کاهش یافته باشد. منظور از نگارش این سطور این است که اگر تا مدتی خبری رسمی از انتقام منتشر نشد نباید در افکار عمومی تصور کرد این موضوع به فراموشی سپرده شده، بلکه گاهی صبر کردن برای یافتن زمان و مکان مناسب انتقام، خود بخشی از عملیات است. از سوی دیگر باید قبل از فکر کردن به انتقام به فکر رفع خلأهای امنیتی در زمان برگزاری چنین مراسمهایی باشیم، هرچند با تلاش و جهاد پنهان نیروهای امنیتی، امنیت بسیار خوبی در جایجای کشورمان برقرار است و توطئهها و عملیاتهای تروریستی بسیاری کشف و خنثی میشود اما شاهدیم به نتیجه رسیدن یکی از این اقدامات تروریستی چه فاجعهای را برای کشور رقم میزند و خانوادههای زیادی را داغدار میکند.
به همین دلیل باید به گونهای تدبیر شود تا در چنین مراسمهای حساسی که مردم هم حضور بسزایی در آن دارند شاهد عملیات موفق دشمنان نباشیم، هرچند گفتنی است در هیچ جای دنیا و با هیچ سیستمی نمیتوان به صورت صددرصد با همه عوامل برخورد کرد.
موضوع دیگری که باید به آن توجه کرد عملکرد رژیم تروریست صهیونیستی پس از عملیات توفان الاقصی در قبال ایران است. هرچند داعش مسؤولیت حمله تروریستی کرمان را برعهده گرفته اما بر کسی پوشیده نیست این اقدام اگر توسط عوامل اسرائیلی انجام نشده باشد حتما تحت امر و فرمان صهیونیستها به داعش انجام شده است.
پیش از آن نیز رژیم صهیونیستی افسران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی «محمدعلی عطاییشورچه» و «پناه تقیزاده» را حین انجام ماموریت مستشاری در جبهه مقاومت اسلامی سوریه، به شهادت رسانده بود و چندی پیش نیز سردار سیدرضی موسوی که مسؤولیت پشتیبانی از محور مقاومت در سوریه را داشت هدف حمله قرار داد.
شاید هدف قرار دادن نیروهای مستشاری سپاه در سوریه توسط اسرائیل را بتوان مسبوق به سابقه و در پازل مقابله رژیم صهیونیستی با نیروی قدس سپاه در منطقه دانست اما حمله تروریستی به مردم غیرنظامی در کرمان قطعا برای فشار بیشتر صهیونیستها به ایران در ۲ جهت است.
یکی اینکه ایران از حمایت و پشتیبانی محور مقاومت دست بردارد که به هیچ عنوان با توجه به تدابیر فرمانده معزز کل قوا و دکترین نظام جمهوری اسلامی در دفاع از مظلومان و مسلمانان منطقه امکانپذیر نیست و دوم با توجه به شکست مفتضحانه و ضرباتی که صهیونیستها در عملیات توفان الاقصی و پس از آن در جنگ زمینی از نیروهای مقاومت فلسطینی خوردهاند، میخواهند زمین بازی و درگیری را گسترش دهند و تمرکز را از سرزمینهای اشغالی
بردارند.
بیشک صهیونیستها با عملیاتهای تروریستی علیه ایران به دنبال این هستند تا کشورمان وارد مرحله درگیری مستقیم شود و به نوعی خواسته آنها در تغییر زمین درگیری اجرا شود. به زعم صهیونیستها در صورت وقوع چنین رخدادی علاوه بر آمریکا که از ابتدای توفان الاقصی تمام و کمال در پشتیبانی و هدایت بخشی از جنگ حضور دارد، میتوانند اجماعی از کشورهای اروپایی و غربی را در کنار خود بیاورند و در مقابل ایران و محور مقاومت بایستند هرچند در این صورت هم تفاوتی برای رژیم صهیونیستی ایجاد نمیشود و بازهم زمین بازی همان سرزمینهای اشغالی خواهد بود و ایران پاسخش را در همان جا به اسرائیل تفهیم میکند.
ارسال به دوستان
نولان با اوپنهایمر 5 جایزه را درو کرد
بمب هستهای انتخاب گلدن گلوب
گروه فرهنگ و هنر: هشتادویکمین دوره جوایز گلدن گلوب بامداد دوشنبه ۱۸ دی به وقت ایران برگزار شد. طبق پیشبینیها «اوپنهایمر» فاتح هشتادویکمین دوره جوایز گلدن گلوب شد. این فیلم سفارشی بر مبنای داستان ساخته شدن بمب اتم در آمریکا توسط جی. رابرت اوپنهایمر است؛ فیلمی که بامداد دیروز برنده 5 جایزه از جمله بهترین فیلم درام شد.
به گزارش «وطن امروز»، نقدهای زیادی به فیلم «اوپنهایمر» مطرح شده است. یکی از مهمترین این نقدها، توجیه ساخت بمب اتم و استفاده از آن در جنگ دوم جهانی است. طی 2 حمله هستهای آمریکا به هیروشیما و ناگازاکی، صدها هزار نفر جان خود را از دست دادند و میلیونها تن به مواد رادیواکتیو آلوده شدند. در فیلم نولان اما نشانههایی از شرمساری دولتمردان آمریکایی دیده نمیشود ضمن اینکه در لایههای پنهان این فیلم، ضرورت بهکارگیری این سلاح علیه ژاپن نیز یادآوری میشود. یکی دیگر از نکات و پیامهای «اوپنهایمر» کریستوفر نولان، انتقال این پیام در بحبوحه جنگ سرد آمریکا با چین و روسیه است؛ پیامی که میگوید دموکراتها در راستای اهداف واشنگتن، درباره استفاده از سلاحهای کشتار جمعی تردیدی به خود راه نمیدهند. «وطن امروز» 17 مرداد امسال در گزارشی با عنوان «کلاه روی کلاهک» نقدهایی درباره این فیلم منتشر کرد. به هر حال فیلم سفارشی نولان توانست بیشترین جوایز هشتادویکمین دوره گلدن گلوب را از آن خود کند.
غیر از کریستوفر نولان که جایزه بهترین کارگردانی را از آن خود کرد و البته این نخستین جایزه کارگردانی او در گلدن گلوب بود فیلم «اوپنهایمر» نیز جایزه بهترین فیلم درام را از آن خود کرد. همچنین جایزه بهترین موسیقی متن را برای «لودویگ گورانسون» آهنگساز به همراه داشت تا تازهترین تجربه کارگردانی نولان بیش از هر فیلم دیگری در جوایز گلدن گلوب امسال موفق عمل کند. «اوپنهایمر» همچنین جایزه بهترین بازیگر مرد درام را نیز برای «کیلین مورفی» به همراه داشت. «اوپنهایمر» همچنین جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را برای «رابرت داونی جونیور» به همراه آورد.
برگزیدگان هشتادویکمین دوره جوایز گلدن گلوب در سایر حوزهها نیز قابل توجه بودند.
جایزه بهترین فیلم موزیکال یا کمدی به فیلم «بیچارگان» رسید. جایزه بهترین بازیگر زن درام نیز به «لیلی گلدستون» برای بازی در فیلم «قاتلان ماه کامل» رسید. بهترین بازیگر مرد موزیکال یا کمدی نیز «پل جیاماتی» برای بازی در فیلم تاثیرگذار «جاماندگان» شد.
«جاماندگان» امسال توانست توجه مخاطبان و منتقدان را به خود جلب کند. بازیهای این فیلم بسیار خوب بود به گونهای که این فیلم توانست جایزه بهترین بازیگر زن موزیکال یا کمدی را برای «اما استون» به ارمغان آورد. بهترین بازیگر زن مکمل نیز برای همین فیلم به «دواین جوی راندول» رسید.
«آناتومی یک سقوط» که امسال توجه بسیاری از فیلمدوستان جهان را به خود جلب کرد، توانست جازه بهترین فیلنامه را دریافت کند. این جایزه به «ژوستین تریه» داده شد. جایزه بهترین فیلم غیر انگلیسیزبان هم به «آناتومی یک سقوط» رسید.
«باربی» هم با همه سر و صدایش توانست جایزه بهترین ترانه را برای بیلی آیلیش و فینیس به ارمغان آورد. جایزه جدید دستاورد گیشه هم به «باربی» داده شد تا مشخص شود این فیلم برخلاف سر و صدای زیادش، توفیقی در گلدن گلوب به دست نیاورد.
ارسال به دوستان
انگشتهای آتشآفرین
محمدعلی صمدی: ۹۵ روز از آخرین «تک» رزمندگان فلسطینی علیه اشغالگران صهیونیست و پاتک «لجوجانه»، «پرتلفات» اما «بیثمر» ارتش تحت فرمان «تلآویو» میگذرد. صرف نظر از طرفین اصلی درگیری، ۲ جبهه فعال و پرشور نیز به پشتیبانی از مدافعان غزه، تقریبا در تمام این مدت فعال بودهاند؛ «حزبالله لبنان» و «یمن انقلابی». «بلندیهای فوق استراتژیک لبنان» و «گذرگاه مافوق استراتژیک دریای سرخ» ۲ جبههای که مقاومت کلاسیک جهان عرب، هیچگاه نتوانست از آنها استفاده کند، امروز توسط ۲ جنبش مقاومت، به تلخترین کابوس ژنرالهای پرمدعای صهیونیست تبدیل شدهاند. رزمندگان این ۲ جنبش، به لطف خیرهسریهای اسرائیل و رپتیلینهای جهان عرب، در «نبرد نامتقارن» به مبرزترین اساتید جهان در «تاریخ نظامیگری معاصر» تبدیل شدهاند و فعلا هیچ نیرویی حریف آنان نیست. میزان خسارت مالی واردشده از سوی پابرهنگان «یمن انقلابی» (با بیش از ۲ هزار کیلومتر فاصله از میدان جنگ)، با ناامن کردن «تنگه بابالمندب» چنان نجومی و مستأصلکننده است که ابرقدرت آخرالزمانی کاپیتالیست را به اتحاد با کوچکترین و کمجمعیتترین کشور قاره آفریقا وادار ساخت، در حالی که غولهای اقتصادی منطقه و جهان از ورود به این ائتلاف «چشم گردکن» برای به اصطلاح بازگرداندن امنیت به «دریای سرخ» سر باز زدهاند. «حزبالله لبنان» اما وضعیتی متفاوت دارد. چریکهای سبک اسلحه «جبل عامل» برای سرخ کردن گونه «تلآویو»، مسافتی به اندازه پرتاب آب دهان در برابر خود دارند. کشوری که نزدیک به ۴ دهه، میدان مشق نیروی هوایی و تفرجگاه نیروی زمینی ارتش صهیونیستی بود، امروز در قلهای ایستاده است که رهبر حزبالله، صرفا با یک «تهدید ۲ کلمهای» دهها هزار شهرکنشین اسرائیلی را به پناهگاهها میفرستد.
نیمنگاهی به گذشته بیندازیم تا بلندای این ارتقای تاریخی ملموستر شود. نیم قرن پیش، کماندوهای ارتش اسرائیل، برای ترور رهبران فلسطینی، شبانه به پایتخت لبنان حمله برده و علاوه بر اهداف از پیش تعیینشده، هر شهروند لبنانی را که مانع خود دیدند از میان بردند. پایتخت یک کشور مستقل عربی، عملا کافهای بود که هفتتیرکشهای یهودی، هرچند وقت، مهمات تاریخ مصرف گذشته خود را آنجا خالی میکردند. هم تفریح بود، هم قلقگیری و هم تمرین میدانی اما همین چند روز قبل، پس از ترور سردار «صالح العاروری» از رهبران «حماس» در لبنان، سخنگوی ارتش اسرائیل بدون اینکه کسی توضیحی از رژیم متبوعش بخواهد، بلافاصله اعلام کرد هیچ شهروند لبنانی در این عملیات کشته نشده و هیچ هدفی برای وارد کردن خسارت به لبنان در نظر نبوده است. البته این توضیحات تنها به پوزخند فرماندهان یگانهای موشکی حزبالله ختم نشد و باران موشک بر کوه «مرون»، محل بزرگترین پایگاه جاسوسی و امنیتی رژیم صهیونیستی، یک بار دیگر خطوط قرمز جدید را در رژیم امنیتی برقرارشده پس از «جنگ ۳۳ روزه» به یگانهای گولاخ اسرائیل در مرزهای لبنان یادآوری کرد. علاوه بر این، حزبالله طی ۳ ماه جنگ، تابوت بیش از ۱۳۰ عضو خود را که در نبرد با صهیونیستها شهید شده بودند به زادگاههایشان فرستاد و این نشان میدهد سطح درگیری مقاومت لبنان با اشغالگران، بسیار بالاتر از بازتابهای رسانهای آن است اما به دلایل کاملا قابل درک، ۲ طرف هیچ اصراری ندارند درباره حجم درگیریها در جبهه لبنان، پوشش رسانهای سنگینی ایجاد کنند اما ۶۷۰ حمله به اهداف اسرائیل طی ۳ ماه چیزی نیست که بتوان آن را نبرد کمشدت یا صرفا عملیات پشتیبانی به شمار آورد. در این میان البته به موج رسانهای مشکوکی علیه مقاومت لبنانی در رسانههای منطقهای و ایرانی دامن زده میشود که با تکیه بر جهل عمومی نسبت به مختصات جغرافیایی درگیری و پنهانکاری قابل تحسین صهیونیستها درباره میزان خسارات وارد آمده توسط حزبالله، توانسته است تردیدهایی را در افکار عمومی «مدافعان محور مقاومت» ایجاد کند. زمزمههایی که هرازگاهی پژواک رسانهای نیز پیدا میکنند مبنی بر اینکه «چرا تهدیدهای حزبالله عملی نمیشود؟» و «چرا حزبالله برای دفاع از غزه وارد جنگ با اسرائیل نمیشود؟» حاصل همین موج است البته توجه به این آمار مهم که حزبالله با سرانه روزی ۷ حمله به مواضع اشغالگران و تقدیم روزی ۲ شهید طی ۳ ماه، عملا نشان داده است درگیر عملیاتی در ابعاد «جنگ ۳۳ روزه» است و حتی اگر دوستداران شاید کماطلاع محور مقاومت ندانند، صهیونیستها خوب میدانند تهدیدات رهبر مقاومت و مشت گره کرده رزمندگان حزبالله، آنقدر سنگین است که هر قابلیتی برای سهلاندیشی در برابر آن را غیرقابل بخشش میسازد. امروز «تلآویو» میداند تنها با انگشت اشاره «ابوعبیده» مواجه نیست و زمانی که انگشت اشاره «سیدحسن» و «سیدعبدالملک» نیز مقابل دوربینها تکان بخورد، باید به دنبال پناهگاه بود!
ارسال به دوستان
تحرکات گسترده سفیر جدید عربستان در ایران؛ آیا سفیر ایران در ریاض نیز امکان فعالیتهای مشابه همتای سعودی خود را دارد؟
چه خبره؟
گروه سیاسی: نزدیک به یک هفته پیش تصاویری از رقص عربی سفیر عربستان سعودی در ایران در شب گردشگری اروند منتشر شد؛ حرکتی که هرچند در ظاهر امر خلاف پروتکلهای مرسوم دیپلماتیک نبود اما میتواند هشداردهنده باشد.
به گزارش «وطن امروز»، با برقراری مجدد روابط میان تهران و ریاض در آخرین روزهای سال گذشته و بازگشایی سفارتخانههای 2 کشور در پایتخت یکدیگر در تابستان سال جاری، مناسبات میان ایران و عربستان بعد از یک تنش 7 ساله وارد عصر جدیدی شد. 2 کشور ضمن اینکه روابطشان را با همدیگر از سر گرفتند در مواضع خود نیز از گسترش مناسبات با یکدیگر استقبال کردند. سفر چندی پیش رئیسجمهور به ریاض برای شرکت در اجلاس سران کشورهای اسلامی با موضوع بحران انسانی غزه و دیدار محمد بن سلمان، ولیعهد عربستان نیز نشانهای بر پایان یک دوره پرتنش از روابط 2 کشوری است که همواره به عنوان رقبای منطقهای شناخته میشوند. در این فضا بهبود روابط تهران - ریاض را از جهات متعدد میتوان آغازگر فصل جدید همکاری میان 2 کشور دانست که تاثیرات مثبتی بر دیگر مناسبات منطقه نیز خواهد داشت. چنانکه وضعیت فاجعهبار یمن در یک سال گذشته دستخوش تغییراتی شده و دیگر خبری از محاصره 9 ساله این کشور نیست.
جمیع این شرایط اما نباید باعث ضعف در ادراک صحیح مناسبات میان ایران و عربستان سعودی شود؛ 2 کشوری که به عنوان بزرگترین کشورهای منطقه همواره و در دل فراز و فرود روابط حسنه و پرتنشی که با هم داشتهاند رقیب یکدیگر نیز به حساب میآیند. دولت آلسعود همواره شیعیان را به عنوان یک تهدید برای جایگاه خود به عنوان رهبر جهان اسلام به حساب آورده است و طبیعتا ایران به عنوان بزرگترین کشور شیعه جهان که از قضا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357 مشی اسلامی داشته یک رقیب معنوی برای این کشور شمرده شده است تا جایی که با فراگیر شدن اندیشه مقاومت اسلامی که جمهوری اسلامی ایران سردمدار آن بوده، آلسعود اقدامات فراوانی را برای تضعیف موقعیت ایران در منطقه انجام داد. از سوی دیگر عربستان همواره با تاکید بر هویت عربی منطقه به دنبال تضعیف جایگاه 2 رقیب دیگر خود یعنی ایران و ترکیه بوده است. با این حال جمعیت چندمیلیونی اعراب در جنوب ایران از دیگر انگیزههای عربستان و دولتهای حاشیه خلیجفارس برای دمیدن بر مولفههای برآمده از ناسیونالیسم عرب بوده است. آنها به جنوب غرب ایران از منظر عرب بودن ساکنان شیعهاش و به جنوب شرق ایران از منظر اهل سنت بودنش نگاه خاصی داشتهاند.
* از رقص عربی تا شیطنت ورزشی
در این فضا با آغاز رسمی روابط میان تهران و ریاض، ضمن توجه به ظرفیتهای این همکاری نباید چشم بر نگاه ویژه دولت عربستان به جمعیت عرب و اهل سنت ایران بست و صرفا به بهانه تقویت روابط و اثبات حسننیت به طرف مقابل، دستش را برای حضور فعالانه در این 2 میدان باز گذاشت.
در یکی از این موارد هفته گذشته «عبدالله بن سعود العنزی» سفیر عربستان سعودی در ایران در حاشیه برنامه شب گردشگری اروند با حضور در جمع هموطنان عربمان با آنها رقص عربی کرد؛ اقدامی که تصاویر آن از قضا در شبکههای اجتماعی انتشار گستردهای یافت. سوالی که در این میان طرح میشود این است: با توجه به نگاه ویژه قومیتی عربستان سعودی به خوزستان و جمعیت عرب ساکن آن، آیا باید امکان نقشآفرینی و حضور فعال در چنین مجامعی را برای سفیر عربستان سعودی فراهم کرد؟
دولت عربستان در همه ادوار یک سیاست مشترک در قبال همکاری با ایران داشته و آن سیاست عبارت بوده از عدم امکان شکلگیری ارتباط میان شیعیان این کشور با ایران، تا جایی که به ندرت اجازه سفر شیعیان شرق عربستان به ایران داده شده است. عربستان همواره در قبال شیعیانش سیاست سرکوب و انزوا را در پیش گرفته است. در این فضا و با توجه به بیشفعالی سفارت عربستان در ایران و حضور تبلیغاتی در جمع عربهای ایران، این سوال مطرح میشود: آیا سفیر ایران در ریاض نیز این امکان را در شهر قطیف یا مجامع شیعیان عربستان دارد و آلسعود به راحتی چنین اقدامی را به بهانه بهبود روابط میپذیرد؟
البته پرونده فعالیت سفیر عربستان به این رقص جنجالی محدود نمیشود. «عبدالله بن سعود العنزی» در یک ماه گذشته تا جایی که امکان داشته در مجامع مختلف حاضر شده است که جنجالیترین مورد آن دیدار با مدیرعامل یکی از باشگاههای فوتبال پایتخت و وعده برگزاری سوپرجام فوتبال ایران در عربستان بوده است؛ اقدامی که اعتراض فدراسیون فوتبال کشورمان را به همراه داشت و آنها این اقدام سفیر عربستان را دخالت در مسیر رسمی تصمیمگیریهای فوتبالی کشور از طریق سوءاستفاده از هیجانات هواداران یک تیم پرطرفدار خواندند. این مساله زمانی تاملبرانگیزتر میشود که به سرمایهگذاری عربستان برای افزایش قدرت نرمش از طریق فوتبال نگاه بیندازیم؛ مسالهای که حواشی آن در جریان دیدار پرسپولیس - النصر در ورزشگاه آزادی و برگزار نشدن بازی سپاهان - الاتحاد در ورزشگاه نقشجهان خود را نمایان ساخت.
در کنار این موارد حضور در کنسرت مجید انتظامی، سفر به قم و دیدار با نماینده آیتالله سیستانی و موارد دیگر نشان از فعالیت چندجانبه این سفیر در همین چندماه دارد.
تامین منافع ملی ایران در گرو فهم صحیح واقعیات خارجی و دوری جستن از افراط و تفریط است. به همان میزان که از کاهش تنش در منطقه باید استقبال کرد نباید به بهانه تقویت روابط با دیگر دولتها، چشم بر واقعیات و پسزمینههای سیاسی هر رابطهای نیز بست.
* گردشگری و بلاگری سفرای خارجی
با تغییراتی که در یک دهه گذشته در حوزه عمومی به وجود آمده است سفرای خارجی نیز برای تقویت جایگاه عمومی خود کارویژههای جدیدی تعریف کردهاند. تا جایی که برخی از سفرای خارجی حاضر در ایران تلاش میکنند بیش از آنکه به عنوان یک دیپلمات با عرف کلاسیکش شناخته شوند میخواهند از خود یک چهره متفاوت برای افکارعمومی خلق کنند.
برای نمونه سفیر انگلیس در تهران به بهانه مناسبتهای مختلف همچون شب یلدا تلاش میکند با انتشار ویدئوهایی که نشاندهنده اهتمام و احترامش به آداب و رسوم ایرانیان است پل ارتباطی به افکارعمومی بزند.
اما شاید آشناترین نمونه در این زمینه سفیر سابق آلمان در ایران باشد. اردیبهشت1399 «وطن امروز» در مطلبی با عنوان «جاسوس صهیونیستها» پرده از نقش اصلی «میشائیل کلور برشتولد» سفیر وقت آلمان در تهران برداشت و نوشت: «سفیر پرکار آلمان که در سالهای اخیر سعی کرده با نشان دادن وجهه عمومی متفاوت از خود باعث ترمیم چهره دولتش در پیگیری رفتارهای ایرانستیزانه شود و از حضور در بازار تهران و کوههای زاگرس و میهمان شدن در سیاهچادرهای بختیاری و استادیوم ورزشی تا ملاقات با ورزشکاران ایرانی تنها بخش کوچکی از اقدامات او را شامل میشود، سابقه روشن و قابل تاملی در زمینه فعالیتهای جاسوسی دارد. وی یکی از افسران سرویس اطلاعات و امنیت برونمرزی آلمان یا همان BND است که 28 سال با پوشش دیپلماتیک برای این سرویس فعالیت کرده است. او در مقطعی معاون سازمان اطلاعات آلمان هم بوده است و عمده مسؤولیتهایش در وزارت خارجه آلمان نیز مسائل امنیتی است و همین موضوع کارویژه این مهره اطلاعاتی - امنیتی برای آلمانها را مشخص میکند اما نکته قابل تامل درباره برشتولد، روابط نزدیک او با موساد است. برشتولد از افسران ارشد اطلاعاتی آلمان است که حلقههای مشترک با سرویس جاسوسی رژیم صهیونیستی را رهبری کرده و چند سال نیز به عنوان دیپلمات در سفارت آلمان در تلآویو بوده است. برشتولد اگر در تلآویو به عنوان یک دیپلمات فعال بوده، حالا در تهران به عنوان سفیر آلمان، دستهای بازتری برای پیگیری اقدامات خود دارد».
هرچند در زمان انتشار این گزارش مقامات آلمانی به انحای مختلف جاسوس بودن سفیرشان را که مانند مارکوپولو از شمال تا جنوب ایران در حال تردد بود تکذیب کردند اما چند هفته بعد از گزارش «وطن امروز» و در حالی که برشتولد تا پایان سال میلادی به عنوان سفیر آلمان در ایران حکم داشت اما به یکباره اواسط خرداد 1399 خبر از پایان دوره سفیریاش در تهران داد.
* بیدارباش نهادهای سیاست خارجی و امنیتی
با پوستاندازی حوزه عمومی و گسترش دایره فعالیت سفرای خارجی در چارچوب ارتباطگیری با بدنه جامعه، وزارت امور خارجه و نهادهای امنیتی نیز باید با شاخصهای جدیدی به فعالیت سفرای خارجی دقت کنند و به ارتباطات سفرا با گروههای مرجع اجتماعی و تاثیرگذاری بر شکافهای مذهبی، قومی و... توجه مضاعف داشته باشند.
از سوی دیگر با توجه به اینکه به رغم آغاز مجدد روابط رسمی تهران - ریاض، کماکان اختلافات میان 2 کشور در مسائلی همچون محور مقاومت جدی است، در این فضا بسط ید سفارتهای خارجی به بهانه تقویت روابط میتواند در آینده خطرآفرین باشد.
ارسال به دوستان
با گذشت 10 هفته از لشکرکشی رژیم صهیونیستی به غزه، عدم کشف شبکه تونلهای حماس باعث سردرگمی ماشین جنگی اسرائیل شده است
هزار توی تونلها
«فارین پالیسی»: نظامیان اسرائیلی میگویندتونلهای حماس عمیقتر و مستحکمتر از تصورمان است؛ شبکه تونلهای حماس به هم متصل نیست که با پمپاژ آب توسط اسرائیل از بین برود
گروه بینالملل: اسرائیل در ابتدای جنگ با نوار غزه مهمترین هدف خود را نابودی حماس و تونلهای این جنبش اعلام کرده بود اما اکنون که 95 روز از عملیات توفان الاقصی میگذرد نتانیاهو دستاورد بزرگی درباره تونلهای مقاومت نداشته و یکی از تونلها هم که کشف شد، نیروهای القسام اعلام کردند «دیر رسیدید! زمان استفاده از آن پایان یافته است». فارین پالیسی در گزارشی، به واکاوی ابعاد مختلف جنگ رژیم اشغالگر قدس علیه توانمندیهای جنبش حماس در زمینه شبکه تونلی پیشرفته این جنبش پرداخته است؛ تونلهایی که تاکنون ضربات سنگینی را به اسرائیل در میدانهای جنگ غزه وارد کردهاند و البته یکی از مهمترین راهبردهای نظامی و دفاعی حماس را نیز تشکیل میدهند. فارین پالیسی در گزارش خود مینویسد: «با گذشت 10 هفته از آغاز حمله زمینی ارتش اسرائیل به نوار غزه، نیروهای ارتش تلآویو مدعی کشف و شناسایی مجموعهای از تونلهای زیرزمینی جنبش حماس شدهاند؛ تونلهایی که باید به مثابه بخشی از یک شبکه بزرگ از تاسیسات زیرزمینی در نظر گرفته شوند که حماس آنها را طی ۲ دهه اخیر ساخته است. شبکه تونلهای حماس که نیروهای این جنبش از آنها برای استتار خود، طراحی عملیاتهایشان و ذخیرهسازی تسلیحات و اجرای کمین علیه نظامیان اسرائیلی استفاده میکنند، بخشی مهم از زیرساختهای نظامی حماس را تشکیل میدهند. در طول جنگ غزه، این نکته بیش از هر زمان دیگری آشکار شده است که شبکه تونلهای حماس، یکی از اصلیترین نقاط ضعف و آسیبپذیری ارتش اسرائیل است.
از این رو، ارتش اسرائیل نابودی شبکه تونلی حماس را به مثابه یکی از اولویتهای اصلی خود در جنگ غزه تعریف کرده است؛ تونلهایی که اسرائیل بر این باور است نقشی عینی و جدی در محقق کردن عملیات 7 اکتبر (توفان الاقصی) نیز بازی کردهاند. با این همه، نکته مهم و اصلی این است که روند شناسایی و تخریب شبکه تونلهای زیرزمینی حماس بسیار کند و ضعیف پیش میرود، از این رو همزمان با آغاز سال نو میلادی، بسیاری از استراتژیستها و تحلیلگران نظامی، با محوریت جنگ غزه، اقدام به طرح یک سوال عمده و مهم میکنند: اسرائیل تا چه حد به نابودی شبکه تونلهای زیرزمینی حماس نزدیک است و چه مدت طول خواهد کشید تا نیروهای ارتش اسرائیل بتوانند بر این تهدید علیه خود غلبه کنند؟ جنگ تونلی همواره یکی از مرگبارترین و پیچیدهترین اشکال جنگ بوده است. در جریان جنگ اول جهانی، هزاران سرباز بریتانیایی که ماموریتشان نابودی تاسیسات زیرزمینی ارتش آلمان بود، جان خود را از دست دادند. سالها بعد، آمریکاییها نیز در قالب جنگهای ویتنام، افغانستان و عراق، با چالشهای مشابهی روبهرو شدند. ارتشهایی که با تهدیدات زیرزمینی روبهرو شدهاند، عمدتا از قویترین تسلیحات خود نظیر بمبافکنهای بی 52، تسلیحات شعلهافکن، سلاحهای ترموباریک، بمبهای سنگرشکن و موشکهای نقطهزن و هدایتشونده استفاده کرده و میکنند، البته در بسیاری موارد حتی با استفاده از این تسلیحات نیز نتوانسته رقیب یا دشمنی را که از غارها، تونلها یا دیگر تاسیسات ساخت دست بشر در عمق زمین بهره میبرد، شکست دهد. اسرائیل نیز در نبرد علیه شبکه تونلهای زیرزمینی حماس، با واقعیتهای سختی روبهرو شده است. اسرائیل سال 2014 میلادی که تا حدی اقدام به شناسایی برخی تونلهای حماس در مناطق مرزی خود کرد، به تهدید جدی آنها پی برد. عملیات نظامی اسرائیل علیه حماس در سال 2014، نخستین جنگ در قرن بیستویکم بود که در قالب آن، تونلهای زیرزمینی به نقطه کانونی عملیاتهای نظامی تبدیل شدند. اسرائیل در آن زمان کاملا متوجه شد شبکه تونلهای حماس میتواند به این جنبش کمک کند که نظامیان اسرائیلی را اسیر کند، به عمق اسرائیل نفوذ کند، همچنین عملیاتهای مرگباری را علیه اسرائیلیها عملیاتی کند. با این همه در آن دوره عمده تمرکز اسرائیل بر تونلهای مرزی جنبش حماس بود و توجه چندانی به شبکه گسترده و پیشرفته تونلی جنبش حماس در نوار غزه نداشت. پس از جنگ سال 2014 اسرائیل علیه حماس، ارتش اسرائیل به نحو ویژهتری به مساله جنگ تونلی با حماس پرداخت و نیروهای ویژهای را نیز به این امر اختصاص داد؛ نیروهایی که هم آموزشهای نظامی مناسب میدیدند و هم فناوریهای پیشرفته در قالب جنگ تونلی به کمکشان میآمد. در جنگ کنونی نیز شاهد بوده و هستیم نیروهای اسرائیلی با پیشرفتهترین تجهیزات ممکن وارد جنگ علیه تونلهای حماس شدهاند. با این حال تاکنون نه حماس از توسعه دادن به شبکه تونلی خود دست کشیده و نه اساسا از شدت تهدید تونلهای حماس علیه اسرائیل کاسته شده است. در این رابطه بر اساس آنچه در قالب گزارشهای مختلف از میدانهای جنگ غزه مخابره شده، نیروهای ویژه اسرائیلی که برای جنگ تونلی آموزشهای فراوانی دیدهاند، تاکنون خسارتها و تلفات زیادی را در قالب جنگ مذکور متحمل شدهاند و این جنس و شکل از جنگ، حقیقتا برایشان خونین بوده است. در این میان گزارشهای مختلفی دال بر غافلگیر شدن نیروهای اسرائیلی در شبکه تونلهای حماس نیز منتشر شده است. البته نیروهای اسرائیلی گفتهاند تونلهایی که اکنون حماس از آنها در نوار غزه استفاده میکند، در قیاس با گذشته هم عمیقتر و هم مستحکمتر شدهاند؛ موضوعی که حاکی از این مساله است که حماس از تجهیزات پیشرفتهای برای حفر این قبیل تونلها بهره میبرد و عملا توانمندیهای خود در این حوزه را چند پله ارتقا بخشیده است. اتکای رو به رشد حماس در شبکه تونلی خود و البته اقدامات و تحرکات گسترده آن برای ساخت و توسعه این تونلها، برای این جنبش دستاوردساز بوده است. هیچگاه در تاریخ جنگهای تونلی همچون آنچه درباره جنبش حماس شاهد بودهایم، یک کنشگرِ مدافع نظیر جنبش حماس نتوانسته به مدت طولانی در تاسیسات زیرزمینی خود به فعالیت بپردازد و ادامه حیات داشته باشد؛ معادلهای که از تحقق یک موضوع بیسابقه برای حماس خبر میدهد.
نظامیان اسرائیلی تاکنون بارها و بارها گفتهاند در نوار غزه گودالهایی را مشاهده کردهاند که در حقیقت به شبکه تونلی حماس متصل میشوند و به نیروهای این جنبش این امکان را میدهد که با مسلسل و راکت به نیروهای اسرائیلی حمله کنند و ظرف چند ثانیه نیز غیب شوند. در این راستا، ارتش اسرائیل تلاشهای زیادی انجام داده تا نقشه شبکه تونلی حماس را کشف کند. آنها سعی داشتهاند از پهپاد یا ربات نیز برای نفوذ به تونلهای حماس استفاده کنند. اسرائیل بخوبی میداند با سیلی از تلهها و موانع انفجاری در نوار غزه روبهرو است و اشتباهاتش میتواند خسارات سنگینی روی دستش بگذارد. در جنگ غزه نیز همچون دیگر جنگهایی که پای تونلهای زیرزمینی در میان است، صرف وجود تونلها تا حد زیادی گزاره تحقق پیروزی را برای طرفی که مدعی آن است (در نمونه جنگ غزه، اسرائیل مدام مدعی پیروزی در این جنگ است) تضعیف و البته خسارات زیادی را نیز به نیروهای مهاجم وارد کرده است. در این چارچوب، ارتش اسرائیل اکنون بیش از هر زمان دیگری به این باور رسیده که در موقعیتی نیست بتواند شبکه تونلی حماس را کشف یا نقشه کامل آن را درک کند. کارشناسان بر این باورند برای پیروزی اسرائیل در جنگ تونلی علیه حماس، این رژیم حداقل باید دوسوم زیرساختهای زیرزمینی جنبش حماس را نابود کند. ارتش اسرائیل در مدت اخیر از پمپاژ آب به داخل تونلهای زیرزمینی حماس سخن گفته است. با این حال، حداقل به شیوهای که ارتش اسرائیل تاکنون اقدام به پمپاژ آب کرده، دستاورد چندانی حاصل نشده است. این اقدام وقتی مفید است که 3 مولفه در آن رعایت شود: آب با فشار بالا، حجم زیاد و به صورت افقی در تونلها تزریق شود. باید توجه داشت پمپاژ آب به داخل تونلهای حماس نیز لزوما یک راهکار مفید را جهت خنثی کردن یا نابودی شبکه تونلی این جنبش نشان نمیدهد. برخی تونلهای حماس از خط ساحلی فاصله زیادی دارند و در عین حال، شبکه تونلی حماس، ماهیت لزوما متصلی ندارد و تونلهای این جنبش بعضا از یکدیگر جدا هستند».
ارسال به دوستان
گفتوگوی «وطن امروز» با آقای تاجیک، از اتباع افغانستانی که 3 تن از اعضای خانوادهاش در حادثه تروریستی کرمان شهید شدند
دوستدار حاج قاسم؛ از پنجشیر تا کرمان
بعدازظهر چهارشنبه ۱۳ دی 2 انفجار تروریستی در گلزار شهدای کرمان در خلال برگزاری چهارمین سالگرد شهادت سردار حاجقاسم سلیمانی رخ داد که طی آن 91 نفر به شهادت رسیدند. در این حادثه تروریستی، ۳۳ نفر از اتباع افغانستانی شهید و مجروح شدند. در این واقعه تلخ 3 نفر از اعضای یک خانواده به شهادت رسیدند و یک نفر دیگر مجروح شد. حال خانواده داغدار تاجیک در غم از دست دادن عزیزان خود به سوگ نشستهاند. متن زیر حاصل مصاحبه «وطن امروز» با پدر داغدار این خانواده است.
***
* جناب آقای تاجیک! ابتدا عرض تسلیت دارم به خاطر شهادت اعضای خانوادهتان و این مصیبتی که بر شما وارد شد. اگر امکان دارد بفرمایید شما چگونه در جریان شهادت فرزندانتان قرار گرفتید؟ آیا خودتان در مراسم حضور داشتید؟
خیر! بنده در مراسم نبودم و سرکارم که نگهبانی است بودم. به من زنگ زدند که این اتفاق افتاده است. من در خیابان امام بودم که به من گفتند به بیمارستان بروم. به بیمارستان که رفتم یک بنده خدا که دختر و پسرم را میشناخت به من گفت دختر و پسرت شهید شدهاند. پرسیدم چه اتفاقی افتاده و برایم ماجرا را توضیح داد. یکی از نوههایم هم گم شده بود و ساعت 12 شب در بیمارستان پیدا شد که متاسفانه او هم ترکش خورده بود و شهید شد.
* دقیقا چند نفر از اعضای خانواده شما در این حادثه تروریستی شهید شدند؟
3 نفر. محمد تاجیک پسر 22 سالهام، مریم تاجیک دختر 29 سالهام که 3 فرزند داشت که یکی از آنها پسر بود و شهید شد و 2 دختر دیگرش خوشبختانه زنده ماندند. البته یکی از آن 2 دختر دستش شکسته و ترکش به پهلویش خورده و مجروح شده است. اسم نوهام که شهید شد هم محمدمتین احمدی بود.
* فرزندان دختر شهیدتان چند ساله هستند؟
محمدمتین که شهید شد 9 ساله و سوم دبستان بود. خواهر بزرگش که مجروح شد کلاس هشتم است. نوه کوچکم هم که خدا را شکر سالم مانده است از این 2 تا کوچکتر است.
* غیر از پسر و دختر و فرزندان دخترتان، از آشنایان و دوستان کسی دیگر هم شهید یا مجروح شد؟
بله! دخترم همراه تعدادی از دوستان و آشنایان به مراسم سالگرد شهادت حاجقاسم رفته بودند و در کنار هم بودند. 5 نفر از دوستان دخترم همراه او بودند که 2 نفرشان که یک خانم با دختر جوانش بودند در کنار دخترم شهید شدند.
* ظاهرا محمد آقا ازدواج هم کرده بودند؛ حال و اوضاع همسر محمد آقا چگونه است؟
بله! عروسمان در کنار ما بسیار محزون و عزادار است. متاسفانه همسر پسرم هم همینطور حیران شده است. ما بهتازگی داغی را پشت سر گذاشته بودیم که دوباره با داغی دیگر روبهرو شدیم. 2 ماه پیش همسرم فوت کرد و بعد از او، خانم خانه همین دخترم بود که در راه خدا شهید شد.
* علاقه فرزندانتان به سردار سلیمانی چگونه بود و چرا اصرار داشتند در مراسم سالگرد شهادت حاجقاسم خودشان را به گلزار شهدای کرمان برسانند؟
فرزندانم خیلی به حاجقاسم علاقه داشتند و در حقیقت همیشه از من نیرو میگرفتند، من خیلی دوستدار حاجقاسم سلیمانی هستم، ایشان به ولایت ما در افغانستان خیلی خدمت کرد و همیشه از خدمات حاجقاسم برای بچهها تعریف میکردم و ایشان را بسیار دوست داشتم و هر مراسمی که میشد، همسر و دختر و پسرم را جمع میکردم و میرفتم و شعار «مرگ بر آمریکا و اسرائیل» میدادم. دختر شهیدم، به عبارتی سرلشکر این بچهها بود و واقعا کارش خیلی درست بود. ما خاطره خوشی از سردار سلیمانی داریم. زمانی که شورویها در کشور ما دخالت میکردند، سردار سلیمانی و نیروهای تحت امر او با احمد شاه مسعود همراه بودند. از آن زمان که حاج قاسم سلیمانی شهید شد عکسهایش را در اتاقم چسباندم. ما خیلی به حاجقاسم ارادت داریم.
* شما در کدام ولایت افغانستان ساکن بودید؟
ما در ولایت کاپیسا بودیم و با احمدشاه مسعود در دره پنجشیر خدمت میکردم.
* سردار سلیمانی را در آن زمان دیده بودید؟
بله! خاطرهای هم در این زمینه دارم. آن زمان که در ولایتمان خدمت میکردیم دوستان زیادی داشتیم و خب! من با رفقا شوخیهای زیادی میکردم. یک زمان یکی از دوستان به من گفت احمد شاه مسعود را با سردار قاسم سلیمانی دیدم. گفتم شوخی نکن. گفت: خدا شاهده همین الان در پنجشیر هستند. وقتی خودم دیدم حاجقاسم همراه احمد شاه مسعود است، باور کردم.
* شما آن زمان از نیروهای احمد شاه مسعود بودید؟
بله! شهید احمد شاه مسعود به من نامه فرستاد و این نامه را هنوز پیش خودم نگه داشتهام.
* از اخلاق و رفتار و روحیات فرزندان شهیدتان بگویید. چه چیزی به نظرتان درباره آنها برجسته و مهم بود که به این مقام شامخ نائل شدند؟
پسرم در مراسم سینهزنی خیلی شرکت و در تکیههای حسینی مشتاقانه خدمت میکرد. او به مردم خیلی کمک میکرد. الان هم اهالی محل و بسیاری از کسانی که او را میشناختند عکسهایش را پشت شیشه مغازههایشان زدهاند. مردم و اهل محل او را خیلی دوست داشتند. دخترم هم وقتی سالگرد سردار سلیمانی میرسید بسیاری از خانمها را جمع میکرد و به مراسم حاجقاسم میبرد و همه را به شرکت در مراسم ایشان تشویق میکرد. دخترم خیلی به سردار ارادت داشت.
* فرمودید همسرتان بتازگی به رحمت خدا رفتهاند؛ الان از اعضای خانواده چه کسانی در قید حیات هستند؟
بله! همسرم که رفت من خیلی احساس تنهایی کردم و تک و تنها شدم. الان هم که دوباره تعدادی از فرزندانم را از دست دادم. ولی باز خدا را شکر که 2 پسر دیگرم در کنارم هستند. پسر کوچکترم در مغازه ظرففروشی در خیابان امام مشغول است، یک پسر دیگرم در کنار خودم کار میکند و اطراف من است.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|