|
ارسال به دوستان
اخبار
امیرحسین آرمان، سرلشکر ادبیان «آسمان غرب»
با ادامه مراحل فنی فیلم سینمایی «آسمان غرب» به نویسندگی و کارگردانی محمد عسگری و تهیهکنندگی حبیب والینژاد، نخستین عکس از امیرحسین آرمان رونمایی شد. امیرحسین آرمان در این فیلم با چهرهای متفاوت در کارنامه کاری خود، در قامت سرلشکر شهید حسین ادبیان از فرماندهان غیور نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی، جلوی دوربین علیرضا برازنده رفته است.
تدوین این اثر سینمایی که در بخش مسابقه سودای سیمرغ چهلودومین جشنواره بینالمللی فیلم فجر حضور دارد، برعهده میثم مولایی بود که بهتازگی به پایان رسید. جلوههای ویژه بصری، موسیقی، صداگذاری و اصلاح رنگ آن به ترتیب توسط جواد مطوری، مسعود سخاوتدوست، بهمن اردلان و نیما دبیرزاده مراحل پایانی را سپری میکند.
«آسمان غرب» نخستین روایت سینمایی از دلاورمردیهای خلبان شهید علیاکبر شیرودی و دیگر همرزمانش در هوانیروز ارتش است که رویدادهای مربوط به یک ماه نخست جنگ در منطقه غرب کشور را بررسی کرده و با فشردهسازی در فیلمنامه، مجموعه حوادث را در بازه زمانی 3 روزه به تصویر میکشد.
پیش از این، از تصویر میلاد کیمرام در نقش خلبان علیاکبر شیرودی در «آسمان غرب» رونمایی شده بود. این فیلم سینمایی محصول سازمان سینمایی سوره و بنیاد سینمایی فارابی است که با مشارکت ارتش جمهوری اسلامی ایران ساخته شده است.
***
داوران بخش فراگیر تئاتر فجر معرفی شدند
با حکم دبیر چهلودومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر، مجید امرایی، سیمین امیریان و حمید کاکاسلطانی داوری بخش فراگیر (افراد دارای معلولیت) را برعهده گرفتند.
مجید امرایی دراماتراپیست، کارگردان تئاتر، روزنامهنگار و مدرس دانشگاه، مولف کتابهای «نمایشدرمانی در مسیر تکامل در ایران»، «نمایشدرمانی و تئوری نقشها»، «نمایشدرمانی راهی برای آزادسازی ذهن»، «ده قدم با نمایشدرمانی»، «نمایش نوشتهها»، «شناخت شخصیتهای شاهنامه» و... عضو موسس اتحادیه جهانی دراماتراپی و دبیر کل انجمن بینالمللی دارماتراپی ایران است. او مدرک کارشناسی ادبیات نمایشی دارد و کارشناس ارشد کارگردانی تئاتر نیز است.
سیمین امیریان نویسنده، کارگردان، مترجم، پژوهشگر و مدرس دانشگاه و دکترای دراما از دانشگاه یوام مالزی است. نگارش بیش از ۳۰ نمایشنامه، تالیف آثار مکتوب در زمینه عروسکسازی و بویژه نگارش نمایشنامههایی ویژه کودک و نوجوان از جمله فعالیتهای این هنرمند تئاتر است. همچنین میتوان به کارگردانی نزدیک به ۲۰ نمایش توسط این هنرمند برای مخاطبان بزرگ سال و کودک اشاره کرد.
حمید کاکاسلطانی بازیگر، کارگردان، نویسنده و منتقد سینما و تئاتر، دارای دکترای فلسفه هنر، مدرس و عضو هیات علمی دانشگاه است. بازی در بیش از ۴۰ اثر تئاتری و تصویری همچنین داوری در جشنوارههای متعدد ملی و بینالمللی از جمله فعالیتهای این هنرمند است.
بخش فراگیر چهلودومین جشنواره بینالمللی فجر با مشارکت سازمان بهزیستی و با حضور نمایشهای صحنهای و خیابانی برگزار میشود. چهلودومین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر به ریاست کاظم نظری و دبیری مهدی حامدسقایان، از ۲۷ دی تا ۱۲ بهمن ۱۴۰۲ در تهران در حال برگزاری است.
***
آغاز به کار دوازدهمین جشنواره ملی مد و لباس فجر
دوازدهمین جشنواره و نمایشگاه مد و لباس فجر روز گذشته با حضور طراحان برگزیده در محل مجموعه تاریخی - فرهنگی سعدآباد آغاز به کار کرد. در این دوره از جشنواره ۴۳ ویژند به انتخاب هیات داوران برای نمایش عرضه شده است. در بخش مد و صنعت ۲۰ ویژند و در بخش پوشش تراز اجتماعی بانوان ۲۳ ویژند در این نمایشگاه حضور دارند.
همچنین تیمهای طراحی در این دوره از جشنواره حضور دارند و هر ویژند یا هر شرکت کنندهای که حضور دارد، مجموعه کامل (سهلوک) از آثار تولیدشان را ارائه کردهاند.
دبیر شورای فرهنگ عمومی و رئیس کارگروه ساماندهی مد و لباس نیز در مراسم افتتاحیه این نمایشگاه گفت: در این دوره تأکید بر حضور ویژندها بود اما منعی برای حضور طراحان به صورت فردی وجود نداشت و در این دوره از جشنواره بیش از ۲۲ کارگاه یک روزه بر اساس مودبرد یا بیانیه مضمون جشنواره در اقصی نقاط ایران برگزار شده است.
سیدمجید امامی ادامه داد: طراحان ما در این کلاسها با ادبیات علمیتر طراحی بر اساس شاخصهای ایرانی ـ اسلامی، رنگ، طرح، موتیف و ... آشنا شدند. طبعاً یک طراح شاید برای نخستین بار نتواند به مرحله آخر جشنواره برسد اما دیپلم افتخار و گواهی حضور در این کلاسها به آنها داده میشود. سعدآباد به عنوان فاخرترین موزه گالری ایران میزبان ویژندها، گروهها، صنعت و صنفی است که پوشاک ایرانی - اسلامی تولید میکنند.
ارسال به دوستان
دست خالی سینمای ایران در پرداختن به ۳ دهه شرارت در مرزهای شرق کشور
سینما زیر صفر
گروه فرهنگ و هنر: اغلب آثار تولید شده در دهه 60 در سینمای ایران فارغ از تولیدات سینمای دفاع مقدس، مربوط به آثاری با محوریت قاچاغ مواد مخدر بود؛ معضل و چالشی که با توجه به 1200 کیلومتر مرز مشترک با کشورهای پاکستان و افغانستان به سوژه اصلی سینما در آن دهه تبدیل شده بود؛ آثاری چون «نیش»، «تاراج» و «قافله» و بسیاری دیگر که همواره نیز با اقبال مخاطبان همراه بود اما با گذر زمان و سر و سامان گرفتن مرزهای شرق کشور دیگر در دهه 70 خبری از این گونه سینمایی نشد و اساسا موج تولیدات با این موضوعات کم و کمتر شد.
اما چالش جدیدی اواخر دهه 70 در شرق کشور به وجود آمد و آن ظهور و بروز گروهکهای تروریستی بود؛ سوژهای که میتوانست به تولیدات بسیار مهیج و جذابی برای سینمای ایران بدل شود اما با توجه به سیاست و ریلگذاری مدیریت سینما در آن سالها شاهد پررنگ شدن آثار دفاع مقدسی در کنار تولیدات اجتماعی و اصطلاحا درونشهری و آپارتمانی بودیم. با شروع دهه 80 با وجود افزایش فعالیتها و اقدامات خرابکارانه گروهکهای تروریستی همچنان سینمای ایران بدون توجه به رخدادهای کشور، مسیری متفاوت را در پیش گرفت تا امروز که با حدود 7 هزار فیلم سینمایی تولید شده از ابتدای انقلاب، سبد تولید آثاری با محوریت عملیاتهای تروریستی و گروهکهای معاند انقلاب در مرزهای شرق کشور بسیار خالی است. تنها کافی است مروری گذرا بر فیلمهای تولید شده با این سوژه و موضوع بیندازیم تا بدانیم سهم سینمای ایران در پرداختن به اقدامات و خرابکاریهای گروهکها در شرق کشور از انگشتان یک دست نیز کمتر است؛ فیلمهایی که مربوط به همین چند سال اخیر است. هر چند به طور کلی هیچ وقت سینمای ما نه تنها نگاه دقیق و متناسبی به مرزهای شرقی نداشته است که مواجهه سینما با چنین موضوعاتی هم هیچ وقت به اندازه و درست نبوده است.
«روز صفر» و «شبی که ماه کامل شد» کل سهم سینما در پرداختن به تحرکات مرزی کشورهای همسایه است.
«شبی که ماه کامل شد» داستان فائزه است که با عبدالحمید ریگی ازدواج میکند. این دو به خاطر مشکلاتی مجبور میشوند از ایران به پاکستان بروند؛ سفری که در نهایت، پایانی تراژیک برای هردویشان دارد.
موضوع حساسی که آبیار روی آن دست گذاشته، اتفاقی مهم در تاریخ ایران پس از انقلاب است. در حاشیه دستگیری و کشته شدن عبدالمالک ریگی، قصههای متعددی وجود داشت و قصه عاشقانه 2 جوانی که آبیار سعی کرد از خلالش تحلیلی مستقیم از شکلگیری تروریسم بدهد، بستر خوبی برایش فراهم کرد. آبیار با انتخاب سبک فیلمبرداری مستندنمایی - یعنی دوربین روی دست و لنز تله - بر واقعیت روایتی که در فیلم میبینیم صحه میگذارد. بازی درخشان الناز شاکردوست و هوتن شکیبا، تماشاگر را درست به قلب حوادثی میبرد که سالها سیستان و بلوچستان را عرصه ناآرامی کرده بود.
آبیار حال و هوای عاشقانه داستان فیلم «شبی که ماه کامل شد» را خیلی رمانتیک ترسیم کرده و در کنار آن، حقیقت تلخ ناامنی را مثل پتک بر سر تماشاگر میکوبد. سکانس قتل برادر فائزه توسط ریگی، سکانسی دردناک و تاثیرگذار است و بر تنشی که آبیار – در مقام نویسنده و کارگردان - به آرامی و سر حوصله بیشتر و بیشترش میکند، میافزاید تا در نقطه اوج قصه، ما را متاثر و با حقیقت مواجه کند.
اما «روز صفر» بدون شک یکی از مهمترین اتفاقات در سینمای ایران است. اهمیت این ماجرا در چند نکته قابل درک و بررسی است. اول اینکه بعد از سالها یک فیلم در گونه هیجانی در سینمای ایران ساخته شده که تبدیل به کمدی ناخواسته نشده است. در روزگاری که حجم انبوه فیلمهای مربوط به این گونه سینمایی از گوشه گوشه جهان، در اختیار مخاطب است و سطح سلیقه و دانش و شناخت مخاطب از این شکل فیلمها بالا رفته است، نمیتوان انتظار داشت تماشاگر بسادگی کیفیت آثار ارائه شده در این فضا را در سینمای ایران بپذیرد.
در کنار اینها، این نکته را نباید از یاد ببریم که یکی از مولفههای انسجامبخش ملی در هر کشوری سینماست. این روزها تصویر و رسانه است که سرنوشت ممالک و آینده هر کشوری را رقم میزند. این تصویر و به طور ویژه سینماست که سوگیریهای فکری و حتی جریانهای اجتماعی را رقم میزند. در دل این فضا این سینماست که میتواند سهم مهمی در ایجاد حس قوت و قدرت ملی و انسجام اجتماعی ایجاد کند در این میان قهرمانهای سینمایی نقش بسیار سازنده و مهمی دارند.
کافی است اندکی توجه داشته باشیم به فیلمهایی که در هالیوود یا حتی در چین، کره و اروپا عرضه و تبدیل به آثار پرفروش و هیجانآفرین میشوند. در دل تمام فرهنگها این قهرمانان ملی و حتی خیالی و ادبی هستند که عامل غرور و وحدتآفرینند. در آمریکا حتی این وظیفه روی دوش قهرمانهای کمیکبوکی قرار گرفته است. در کنار آن، زندگی و منش فلان خلبان و بهمان قهرمان جنگی یا آن انسان معمولی که در بخشی از اجتماع آمریکا قهرمانانه رفتار میکند و جانهای بسیاری را نجات میدهد، دستمایه ساخت آثار مهمی از جانب کارگردانان صاحبنام قرار میگیرد. در آسیا و اروپا هم روال همین است.
در ایران اما همان طور که پیشتر بدان اشاره شد، سالهاست در این حوزه کمکاری شده و در این بین «شبی که ماه کامل شد» و «روز صفر» بخشی از این بار را به دوش کشیدهاند. وجه اشتراک این آثار متنهای قابل اعتنا، کارگردانی دقیق و حسابشده، انتخاب بازیگر درست و دقیق و البته خروجی پرجزییاتی است که براحتی با آثار روز سینمای جهان قابل مقایسه است.
نکته قابل تحلیل دیگر درباره فیلم «روز صفر» ترسیم و تصویر یک نیروی امنیتی با مختصات اخلاقی و حرفهای ایرانی است. شخصیت امیر جدیدی در این فیلم تمام ویژگیهای اخلاقی سایر قهرمانهای این گونه سینمایی را دارد اما همزمان سبک و سیاق رفتارهای امنیتی، تلاش برای تلفات حداقلی مردمی، رعایت مرام و مسلک ایرانی در رفتارهای عملیاتی و پرهیز از کشت و کشتار و خشونت بیمورد، در کنار گمنامی و ناشناسی را که در کلیت فیلم بدرستی تعریف شده و به نقیصه شخصیتپردازی بدل نشده و... دارد.
با توجه به آنچه بیان شد، دست سینمای ایران پیرامون تولیداتی با محور شرارتهای انجام شده در شرق کشور بسیار خالی است، در حالی که بدون شک اگر چنین موقعیتی یا بهتر بگوییم معضلی در هر جای دیگری بود، هر ساله شاهد تولیدات بیشماری به جهت تنویر و تبیین این موضوع بودیم.
ارسال به دوستان
نگاهی به فعالیتهای مرحوم شهروز ملکآرایی از هنرمندان برجسته دوبله
دوبلوری که عاشق کارتونها بود
گروه فرهنگ و هنر: شهروز ملکآرایی شاید بهترین گوینده ایران نبود اما بدون شک او را باید یکی از نابترین گوهرهای دوبله ایران به شمار آورد؛ هنرمندی که به اندازه دیگر همکارانش آنچنان که باید و شاید شنیده و دیده نشد. از ویژگیهای منحصر به فرد ملکآرایی تیپگویی و صداسازیهایی بود که طی 6 دهه فعالیت حرفهای در هنر دوبله ایران از خود به یادگار گذاشت؛ از لحن و صدای شخصیتهای بدجنس و شرور مثل کاپیتان لیچ در کارتون «گالیور» گرفته تا کاراکتر سادهلوح در «وزیر اعظم» در انیمیشن «سیندرلا». این ویژگی شهروز ملکآرایی را در کنار اصغر افضلی، آذر دانش، مهدی آریننژاد و بسیاری دیگر به ماندگارترین دوبلورها و صداپیشگان ایران بدل کرد.
این هنرمند متولد ملایر، سودای بازیگری داشت اما از ابتدای دهه 40 چرخ روزگار او را وارد عرصه دوبله کرد، البته وسوسه بازیگری او را در دوران حرفهایاش رها نکرد و هر چند تجربههای ناموفق بسیاری را از سر گذراند اما یکی از موفقترین کارهایش در حوزه تصویر بازی در نقش «قیسبنسعد» در سریال «امام علی» بود.
آنچه باعث شهرتش در دنیای دوبله شد، شخصیت «آقای ووپی» در مجموعه قدیمی «ماجراهای تنسی تاکسیدو و چاملی» بود؛ دانشمند نیمهدیوانهای که پاسخ همه چیز را میدانست و در کمد مشهورش که انگار به بینهایت وصل بود، برای هر مشکلی یک وسیله یا راهحل داشت. آقای ببر در «دهکده حیوانات»، جان کوچولو در «رابین هود»، کاپیتان لیچ در«ماجراهای گالیور» و وزیر اعظم در«سیندرلا» از جمله آثار شاخص و ماندگاری است که امروز پس از سالها تصور تماشای این فیلمها بدون صدای شهروز ملکآرایی انگیزهای برای تماشای مجدد به وجود نخواهد آورد.
صد البته مرحوم ملکآرایی در آثاری جدی نظیر «کازابلانکا»، «ربهکا»، «طلسمشده» و «نیش» هم رلگویی کرده بود اما آنچه باعث ماندگاری و متمایز شدنش نسبت به سایر همکاران و همنسلانش شد، تیپگوییهایش در آثار انیمشن بود. ملکآرایی در کنار علاقه وافر به حضور در حوزه انیمیشن، جزو دغدغهمندان این حوزه نیز به شمار میرفت. او معتقد بود کار انیمیشن در دنیا جزو ویژگیهای کار هنری است و به همین دلیل هنرپیشهها و اکتورهای بزرگ سینما یکی از افتخاراتشان این است که در کارتون حرف زدهاند. انیمیشن میتواند تاثیرات زیادی را روی شخصیت بچهها بگذارد و چه بجاست که دستاندرکاران رسانههای ما فکر عاجلی برای آن کنند. در دوبله انیمیشن باید از گویندگانی استفاده شود که در کار اجرا تبحر دارند و از افراد خبره و کارکشته هستند.
برایش فرق نمیکرد کارتونی که دوبله میکند خارجی باشد یا داخلی؛ به جای نقش «سبزه» در انیمیشن ایرانی «کوشا» حرف بزند یا «جان کوچولو» در «رابین هود»، آنچه اهمیت داشت محتوا بود: «زمانی کارتونهای خارجی قشنگ و حاوی پیامهای متنوعی هستند که طبعا دوست داشتنیاند و زمانی هم انیمیشنهای خودمان که قصههای تاریخیمان را به تصویر میکشند و خوب و دوستداشتنیاند اما ایکاش به مقوله صداگذاری در انیمیشن بیش از این توجه شود و به دنبال ارزان کار کردن نباشند، چرا که انیمیشن ماندگار است و نباید نگاه به آن سبدی باشد».
ملکآرایی علت ضعف در دوبله از دهه 80 به بعد را متوجه مسائل مادی میدانست و تاکید داشت: «تا زمانی که دستاندرکاران برای کارهای فرهنگی بهای خوبی نپردازند، کارها همیشه رو به سقوط است. این سقوط، سقوط مالی است و سقوط فرهنگی - هنری نیست. ... کارگری که این کار (دوبله) را از جوانی آموخته و ریزهکاریهایش را یاد گرفته و به درجات بالا رسیده است، دستمزد تلف شدن عمرش را میخواهد اما کنار گذاشته شده و از مبتدیها استفاده میشود و همیشه کار از سر شروع میشود و هیچ وقت به وسط و آخر نمیرسد». وی بر این باور بود که «هنوز هم انیمیشنهایی نظیر «سیندرلا» در سنین مختلف بیننده دارند و این در حالی است که در حال حاضر بسیاری از انیمیشنهایی که از تلویزیون پخش میشود توسط بچهها دیده نمیشود و انگار هوش و حواسشان به آن نیست؛ در صورتی که اگر کار قابل فهم و ملموس باشد، همه اعضای خانواده کارشان را کنار میگذارند و به آن برنامه توجه میکنند».
وی 85 درصد مدیریت کار دوبلاژ را در انتخاب گوینده و تقسیم مناسب نقشها میدانست و میگفت: «اگر این اتفاق نیفتد، ضایعهای است که روز به روز به کار هنری ما وارد میشود».
در پایان ملکآرایی بر این باور بود که در دوبله اجرای خوب مطرح است، نه صدای خوب و مثال میزد: «در تئاتر هم همینطور است؛ هنرپیشهای شاید قیافه سمپاتی نداشته باشد اما اجرای او همه را جذب کند و اجرای خوب گوینده نیز همه مسائل حرفهای را در خود جمع میکند».
این هنرمند بامداد 29 دی سال گذشته پس از یک دوره بیماری بر اثر عارضه ریوی درگذشت.
ارسال به دوستان
نگاهی به مستند «دوئل امجدیه » در جشنواره فیلم عمار
روایتی ناب از داستانی آشنا
محمدمحسن فایضی: مسابقه دادن یا ندادن با رژیم صهیونیستی به یک مساله پرتکرار و سوالبرانگیز در اذهان افکار عمومی کشور تبدیل شده است بویژه که در سالهای اخیر عدم رقابت ورزشکاران ایرانی به رشتههای بیشتری هم کشیده و این مساله پربازتابتر هم شده است. المپیک 2020 که در ماههای آخر سال 2021 در توکیو برگزار شد، از حاشیههای سیاسی هم به دور نبود؛ ابتدا عدم رویارویی 2 ورزشکار سودانی و الجزایری با حریفان اسرائیلیشان در جودو و سپس نخستین رویارویی یک ورزشکار عربستانی با یک ورزشکار اسرائیلی در تاریخ المپیک، بحث تطبیع یا تحریم اسرائیل را چند روزی تیتر یک رسانههای عربی کرد. اتفاقات اخیر و تلاشهای تلآویو در استفاده از دیپلماسی ورزشی برای غلبه بر حامیان و طرفداران تحریم رژیم نژادپرست صهیونیستی، الزام توجه به این امر و اتخاذ سیاست جدی دیپلماسی ورزشی و چگونگی عبور از چالشهای پیش روی آن را دوچندان کرده است. بازی تیم تاج ایران با تیم هاپوئل رژیم صهیونیستی در سال 1970 میلادی 3 سال پس از جنگ 6 روزه و در دورانی که تیمهای عربی بازی با تیمهای اسرائیلی را تحریم کرده بودند، یکی از معدودترین خاطرات بهیادگار مانده در اذهان عمومی ایران از مواجهه با رژیم صهیونیستی است؛ موضوعی آشنا که تقریبا روایتی از آن شکل نگرفته و پرداخت نشده است. مستند «دوئل امجدیه» با آغازی جذاب سعی میکند در بستر تاریخ، ماجرای فینال جام باشگاههای آسیا را که بدون حضور تیمهای عربی و با 7 تیم برگزار شده بود، از زبان شخصیتهای مختلف با نگرشها و تفکرات گوناگون روایت کند. استفاده از اسناد با سندخوانی استاد تقیپور، بازیابی روایت نشریات اسرائیلی در آن سال، استفاده از خاطرات آقایان عزتشاهی، ربیعی و بازیکنان وقت تیم تاج، باعث شده فضای بازی در ورزشگاه امجدیه برای مخاطب جذاب و باورپذیر شود.
این مستند با روایت دقیق «عادیسازی اجتماعی» با رژیم صهیونیستی به دور از شعارزدگی، سعی دارد مخاطب را اقناع کند که بازینکردن با صهیونیستها و تحریم ورزشی تلآویو چه منطقی دارد. آنچه در جامعه ایرانی در حال اجراست، شبیه پلنی است که در دهههای اخیر در کشورهای عربی دنبال شده است. فرآیند عادیسازی روابط اسرائیل و اعراب را میتوان در قالب 3 مرحله سادهسازی کرد؛ مرحله نخست، پذیرش و ایجاد روابط امنیتی و سیاسی پنهان، مرحله دوم پذیرش عادیسازی روابط در فضای نخبگانی و تبیین لزوم آن برای جامعه و در مرحله سوم که مهمترین بخش فرآیند عادیسازی است، حساسیتزدایی اجتماعی. یکی از راههای حساسیتزدایی اجتماعی در روابط، رودررو شدن ورزشکاران تیمهای عربی و اسلامی با نمایندگان اسرائیل است. برای مرحله سوم رژیم صهیونیستی در سالهای اخیر گامهای جدیای در کشورهای عربی برداشته است. حضور در مسابقات ورزشی، کنفرانسها و همایشهای هنری و ورزشی یا نمایشگاه اکسپو دوبی نمونهای از این اقدامات است. محمدرضا یوسفی، کارگردان این مستند سعی کرده است با پیوند اتفاقات به جدایی بحرین، مخاطب را به اصل دیدار حساستر و بر اهمیت آن بیفزاید؛ اتفاقی که برخلاف خط روایت مستند، چندان متقن و باورپذیر درنیامده است و میتوان آن را انتقاد به مستند دانست.
نگارنده معتقد است وهله نخست در مبارزه با رژیم صهیونیستی، گفتوگو با مردم و روایت اتفاقات است، درست اقدامی که مستند «دوئل امجدیه» و تیم سازنده آن انجام دادهاند. مهمترین مساله در افکار عمومی در مساله فلسطین گفتوگو نکردن، توجیه و سخن گفتن با خود مردم به عنوان اصل مرجع عادیسازی یا عدم عادیسازی و تحریم رژیم صهیونیستی در ورزش، فرهنگ و دیگر تحولات اجتماعیاند. تحریم اسرائیل بویژه تحریم ورزشی آن مختص ایران نیست و اتفاقا در دهه اخیر به واسطه اشغالگریها و جنگهای غزه افزایش هم یافته است. ورزشکاران بسیاری در سراسر جهان در اعتراض به ظلم و اشغالگری اسرائیل از مسابقه با رقبای اسرائیلی خودداری میکنند. این ورزشکاران عمدتا از کشورهای اسلامی و عربی هستند اما جنبش تحریم اسرائیل طرفداران بسیاری حتی در کشورهای اروپایی و آمریکایی دارد. این سیاست روشی غیرخشن برای فشار بر سیاستهای ظالمانه اسرائیل و حمایت از حقوق مظلومان فلسطینی است.
این سیاست درست در ایران هم باید به درستی اجرا شود. متاسفانه به دلیل اجرای نادرست، این سیاست در معرض نارضایتی و فرسودگی قرار گرفته است. این فرسودگی در درازمدت اگر اصلاح نشود و با زبانی مثل زبان دوئل امجدیه با مردم صحبت نشود، به تعطیلی این سیاست و تسلیم در برابر طرفهای غربی خواهد انجامید.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|