|
گفتوگوی «وطن امروز» با مهدی جعفری تهیهکننده «شمشیر و اندوه» درباره حذف بخش انیمیشن از جشنواره فیلم فجر
انیمه بیدفاع
محمد محمدی: چهلودومین جشنواره فیلم فجر در حالی به کار خود پایان داد که با وجود وعده ازپیشدادهشده برای ایجاد بخش انیمیشن با حضور حداقل 2 فیلم و در حالی که امسال شاهد پذیرفته شدن 4 فیلم با عنوانهای «رؤیا شهر»، «ببعی قهرمان»، «شمشیر و اندوه» و «ساعت جادویی» در این بخش بودیم اما بخش انیمیشن شکل نگرفت؛ حوزهای که برای نخستینبار در طول ادوار مهمترین رویداد سینمایی کشور میتوانست به نقطه قوت و متمایز جشنواره چهلودوم بدل شود اما در نهایت تعجب با اعلام اسامی نامزدها خبری از بخش انیمیشن و نامزدهای نهایی آثار نشد تا جایی که دبیر جشنواره در آخرین نشست خبری خود با اصحاب رسانه اعلام کرد این بخش در جشنواره حضور ندارد! این در حالی بود که در آیین اختتامیه در نهایت تعجب فیلم «ببعی قهرمان» از سوی هیات داوران بدون دریافت سیمرغ، تنها یک دیپلم افتخار دریافت کرد؛ دیپلمی که اهدای آن با توجه به اعلام پیشین دبیر جشنواره مبنی بر حذف بخش انیمیشن نه تنها بسیار شگفتانگیز شد، بلکه بر ابهامات موجود نیز افزود.
اعلام حذف زودهنگام بخش انیمیشن و اهدای یک دیپلم افتخار در مراسم اختتامیه، ابهامات و تناقضات بسیاری را پیرامون این بخش به وجود آورد. از سویی حضور یک کارگردان انیمیشن در ترکیب داوران این باور را به وجود آورده بود که جشنواره امسال قطعا یک سیمرغ برای بخش انیمیشن خواهد داشت اما در نهایت با همه این اوصاف، فیلم «ببعی قهرمان» یک دیپلم افتخار دریافت کرد.
حال با این مقدمه، پرسش این است: اساسا دلیل حذف زودهنگام این بخش چه بود؟ با توجه به فراخوان و حضور 4 انیمیشن و اکران این آثار در روزهای جشنواره چرا این بخش به ناگاه حذف شد و اگر حذف شد، چرا یک فیلم دیپلم افتخار دریافت کرد؟! فراموش نکنیم فیلمی که دیپلم افتخار دریافت میکند، به این معناست که از سوی داوران، داوری شده اما شایسته دریافت سیمرغ نبوده است که باز هم پرسشهای بسیاری را درباره اینکه ملاک داوری چه بوده است، پیش میآورد. مهمتر از همه، نفس حضور و نقش بهرام عظیمی به عنوان کارگردان سرشناس و مطرح انیمیشن در ترکیب هیات داوران چه بوده است؟ اینها تنها بخشی از سوالات و ابهاماتی است که طی این چند روز در این باره به وجود آمده اما پاسخی از هیچکدام از مدیران و متولیان فجر 42 دریافت نشده است.
فارغ از ابهامات مطرحشده، بیان این نکته بسیار ضروری است که ایجاد بخش انیمیشن در جشنواره فجر میتوانست یک ظرفیت بسیار مهم به شمار آید؛ هنر - صنعتی که این روزها در دنیا حرف اول را میزند و وزارت ارشاد میتوانست با ایجاد آن یک دستاورد برای مهمترین هماورد سینمایی کشور از خود به یادگار بگذارد اما حذف زودهنگام این بخش - به هر دلیلی - دولت سیزدهم و مشخصا وزارت ارشاد را از یک ظرفیت مهم و یک حرکت رو به رشد در جشنواره فجر محروم کرد. در این میان بدون شک سهم و نقش تنها داور متخصص حوزه انیمیشن در ترکیب هیات داوران فارغ از مثبت و منفی بودن نظراتش نیز قطعا و حتما پررنگ است و در آینده نه چندان دور مشخص خواهد شد نظر بهرام عظیمی در جلسات محرمانه داوری چه بوده است که این بخش به رغم حضور 4 فیلم آن هم با وجود اکران در جشنواره و کیفیت بالای آثار، بدون دریافت سیمرغ نادیده گرفته میشود.
در همین ارتباط طی روزهای گذشته موجی از نظرات و انتقادات پیرامون این اتفاق در رسانهها و فضای مجازی به راه افتاده است تا جایی که عوامل فیلم «شمشیر و اندوه» طی بیانیه از این اقدام هیات داوران انتقاد کردند و خطاب به دبیر جشنواره فیلم فجر نوشتند: «دبیرخانه چهلودوم جشنواره فیلم فجر به بلوغ کافی برای فهم درست از عرصه و گستره جریانسازی و جذب مخاطب، صادرات فرهنگ، واردات ارز، جلوگیری از خروج نخبههای این صنعت و... در انیمیشن نرسیده است. از وزیر محترم فرهنگ و ارشاد تا معاون محترم سینمایی و دبیر محترم این جشنواره در آیین اختتامیه این رویداد، هیچ یک اشارهای به نادرترین و مهمترین اتفاق جشنواره چهلودوم یعنی حضور 4 انیمیشن سینمایی نداشتند. تلاش بیش از 700 نفر در طول بیش از 2 سال و نیم تا سطح فقط یک دیپلم افتخار آن هم در شأنی برابر با زیرنویس اختتامیه جشنواره پایین آورده شد. آقای دبیر محترم! انتظار میرفت به گفته خودتان قبل از شروع جشنواره و بنا به اعلام رسمی دبیرخانه حالا که بیش از 2 اثر سینمایی به این بخش راه پیدا کرده بودند و برای افزایش اعتبار جشنواره ضمن دعوت از حداقل 3 داور انیمیشن و اختصاص سیمرغ بهترین انیمیشن و انتخاب برترینهایی از جمله موسیقی، دوبله، کارگردانی و... خودتان به هویتبخشی عرصه انیمیشن در قواره جشنواره فجر کمک میکردید».
به این بهانه با مهدی جعفری تهیهکننده «شمشیر و اندوه» به گفتوگو نشستیم.
***
* ابتد ارزیابیتان را پیرامون وضعیت فعلی انیمیشن در کشور بفرمایید؟
وضعیت فعلی انیمیشن به لحاظ مخاطبان علاقهمند و ظرفیت تولید با کیفیت، رو به رشد و بسیار مطلوب است. فکر میکنم این هنر - صنعت که قابلیت صادرات فرهنگی، ارزآوری و جلوگیری از مهاجرت نخبگان این عرصه را دارد، فرصتی بسیار استثنایی را فراهم میآورد برای تربیت نسل آینده ایران و بدون شک رقیبی جدی خواهد بود برای فیلمهای سینمایی کشور؛ شاهد این موضوع نیز درخشش آثار انیمیشن در سینمای ایران است که باعث شکسته شدن رکوردهای بسیاری در این حوزه شده است.
* در جشنواره فیلم فجر امسال شاهد حضور ۴ انیمیشن بودیم؛ سطح کیفی این آثار را چگونه ارزیابی کردید؟
4 انیمیشن سینمایی که در قواره فیلم فجر بودند امسال توانستند خودشان را به این رویداد مهم برسانند و در معرض قضاوت و نگاه مردم قرار بگیرند؛ اتفاق بسیار بینظیری که تاکنون در این سطح رخ نداده بود. کیفیت این آثار نشان از رشد و ارتقای صنعت انیمیشن در کشور است. از این 4 فیلم 2 اثر از استان خراسان رضوی و استان اصفهان بود که با عنایت به ظرفیتی که در این استانها به وجود آمده، بسیار قابل قبول و احترام است و ارتقای سطح توانمندی این بچههای جوان در استانها را نشان میدهد. به عنوان نمونه گروهی که فیلم «رویا شهر» را تولید کرده بودند، در مقایسه با اثر قبلیشان یعنی فیلم «بنیامین» پیشرفتشان کاملا محسوس بود و این افزایش سطح کیفیت کاری را نشان میدهد. سایر آثار نیز ترازشان، ترازی بود که مخاطب را به لحاظ جنس قصه، تکنیک و کیفیت کار کاملا درگیر میکرد و با توجه مخاطبان متفاوتی که داشتند، نمیتوان با هم مقایسه کرد اما به نظر میرسد ناظر به مخاطبان خودشان، آثار باکیفیت و قابل احترامی بودند.
* در آیین اختتامیه سهم انیمیشن تنها یک دیپلم افتخار بود؛ آیا حق بخش انیمیشن سیمرغ نبود و به نظر شما به رغم اینکه کیفیت کارها مطلوب بود، چرا داوران از این آثار چشمپوشی کردند؟
بنا بر اعلام دبیرخانه فیلم فجر، شرط ایجاد بخش انیمیشن حضور 2 فیلم بود اما امسال دیدیم که 4 انیمیشن در جشنواره فیلم حضور داشتند؛ آثاری که مخاطبان قابل توجهی را به خود اختصاص دادند و نظرات متعدد و متفاوتی نیز از سوی منتقدان و اهالی رسانه پیرامون این 4 اثر اعلام شد اما متاسفانه دبیرخانه جشنواره فیلم فجر چهلودوم هنوز به این بلوغ نرسیده بود که بفهمد سطح انیمیش کجاست و وقتی 4 انیمیشن به دبیرخانه فجر رسیده است، چه اتفاق بزرگی رخ داده و هنوز هم نمیدانم - به رغم احترامی که برای بهرام عظیمی قائلم - چرا ایشان به عنوان تنها داور حوزه انیمیشن انتخاب شد، در حالی که برای 4 اثر باید چند داور انتخاب شود و نه یک سیمرغ، که باید چند سیمرغ از جمله بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه و بهترین دستاورد هنری در نظر گرفته میشد. حتی این آثار قابلیت حضور در سایر بخشها از جمله بخش بینالملل، بینالادیان و سودای سیمرغ را داشتند تا مورد داوری قرار بگیرند و این نشاندهنده این است که اساسا بخش انیمیشن در فیلم فجر اصلا دیده نشد. شاهد مثال بنده نیز سخنرانیهای وزیر و رئیس سازمان سینمایی است که در آیین اختتامیه هیچ صحبتی از این اتفاق بینظیر نمیکنند و گویی این بخش در حد یک زیرنویس در جشنواره فیلم فجر بود اما مطمئنا این نادیده گرفته شدنها باعث نمیشود بچهها انگیزهشان را از دست بدهند و ما حتما در دوره بعدی با قدرت بیشتری حاضر خواهیم شد.
* آینده سینما ایران را در مواجهه با انیمیشن چگونه پیشبینی میکنید؟
بنده به شما میگویم که انیمیشن طی 2 سال آینده رقیب جدی سینمای ایران در گیشه خواهد بود. شما امسال انیمیشن «بچه زرنگ» را دیدید که چه گیشهای را به خود اختصاص داد و چه میزان مخاطب را جذب کرد. مطمئن باشید ظرفیت انیمیشن طی 2 سال آینده رقیب جدی سینمای ایران خواهد بود.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از اقدامات دولت برای برچیدن بسترهای فسادخیز در ثبت سفارش و واردات کالاهای حوزه کشاورزی
تا دبش تکرار نشود
* معاون وزیر جهاد کشاورزی در گفتوگو با «وطن امروز»: با ثبت سفارش سیستمی و هوشمند، ضمن مدیریت ورود کالا به کشور امکان سوءاستفاده واردکنندگان از بین میرود
ندا زارعی: به طور طبیعی بازرگانها برای وارد کردن کالا به کشور به مجوز ثبت سفارش نیاز دارند و تایید این سفارش بنا بر اینکه جزو کدام دسته کالایی تعریف میشود، وظیفه وزارتخانههای مختلف است. برای مثال اقلام کشاورزی نیاز به تایید وزارت جهاد کشاورزی دارد یا کالاهای صنعتی باید به تایید وزارت صنعت، معدن و تجارت برسد. سهلگیری و سختگیری در این زمینه هر 2 آفتهای گوناگونی دارد و باید به گونهای برنامهریزی شود که ضمن تامین کالاهای مورد نیاز کشور، از یک کالا بیش از اندازه وارد کشور نشود. وزارت جهاد کشاورزی پس از تجربه تلخ چای دبش اصلاحاتی در زمینه ثبتسفارش کالا انجام داده است که میتواند در صورت اجرای درست تا حدودی باعث بهبود شرایط واردات کالاهای حوزه کشاورزی شود. این گام را میتوان حرکتی به سمت برچیدن بسترهای فسادخیز دانست.
به گزارش «وطن امروز»، اینطور که از شواهد و قرائن میتوان استنتاج کرد، اصلیترین مفری که باعث پیدایش به اصطلاح فساد دبش شده، نظام ثبتسفارش یله و بدون نظارتی بوده است که باعث شده یک شرکت بتواند در یک سال بخصوص 2 برابر کل واردات سال پیش از آن چای وارد کشور کند و لابد ناظری هم نبوده که برایش سوال بشود این حجم از چای قرار است در چه قوری بزرگی دم بکشد؟! یا اینکه یک گروه صنعتی چگونه میتواند بهراحتی ۸۰ درصد کل واردات یک کالای مصرفی کشور را منحصر به خود کند و تمام واردکنندگان دیگر این کالا که در سالهای گذشته کارنامه قابل قبولی داشتند، مجبور باشند پشت سر این گروه در صف تخصیص ارز بمانند؟!
با این تفاسیر واضح است اگر پیش از این برای سامانه ثبتسفارش چارچوب و قوانین دشوارتری در نظر گرفته میشد، حداقل برخی مسیرهای فساد مسدود میشد و ضربههای کمتری بر پیکره اقتصاد کشور وارد میشد.
به عنوان مثال در بحث مهمی مانند واردات کالا باید بررسیهای مختلفی شود تا میزان نیاز واقعی کشور به آن کالا مشخص شود که همزمان با جلوگیری از واردات بیرویه و آسیب زدن به بازار داخلی، نیاز مردم نیز به صورت کامل تامین شود و کمبودی در بازار وجود نداشته باشد.
علاوه بر آن، در شرایطی که کشور تحریم بوده و منابع ارزی محدودی وجود دارد، مدیریت ارزی موضوع دیگری است که باید به آن پرداخته شود. به این معنی که با توجه به شرایط تحریمی کشور آیا مصارف ارزی در وزارتخانهها و سایر نهادهای کشور منطبق بر نیازهای واقعی است؟
البته ساماندهی و نظارت بر واردات کالا و نیز اولویتسنجی برای مصارف ارزی بیش از این مورد تدبیر قرار گرفته بود. بر این اساس سامانهای برای ثبتسفارش کالاهای کشاورزی طراحی شده بود که متاسفانه در سالهای گذشته از آن استفاده نشده است که البته ضعفهایی نیز داشته است.
سامانه هوشمند ثبت سفارش که هماکنون مورد استفاده وزارت جهاد کشاورزی قرار گرفته، ضمن کاهش زمان انقضای ثبتسفارشها به گونهای عمل میکند که تامین کالاهای اساسی منحصر به یک واردکننده نباشد. این یعنی هر واردکننده با توجه به سوابق واردات خود و امتیاز بازرگانی که دارد، میتواند سهمی از واردات یک کالا داشته باشد. در عین حال این سامانه به صورت هوشمند و سیستمی عمل میکند و فرد یا کارشناس در روند آن نقشی ندارد. البته این سامانه پیش از این نیز وجود داشته اما در نسخهای جدید به روزرسانی شده است.
* مدیریت ورود کالا از گلوگاه ثبتسفارش
احمد خانینوذری، معاون بازرگانی وزارت جهاد کشاورزی که خرداد 1402 به این سمت منصوب شده است، در گفتوگو با «وطن امروز» درباره این سامانه گفت: از ابتدای سال ۱۴۰2 در 2 حوزه تطابق میزان کالای وارد شده و مدیریت ارزبری شروع به آسیبشناسی کردیم. با توجه به بسترهای مختلفی که در حوزه تجارت وجود دارد، برای اتخاذ تصمیم در این 2 حوزه با فراز و فرودهایی مواجه بودیم که در نهایت مبتنی بر تجربیات موجود، یک مسیر را طراحی کردیم. نخستین اقدامی که در این حوزه شد، بررسی میزان واردات کالاها با نیازهای واقعی در داخل کشور بود. یعنی قبل از وارد شدن کالا به کشور، جریان ورود آن باید مدیریت شود و این اتفاق جز از طریق مدیریت حوزه ثبتسفارش میسر نبود.
وی افزود: واردات کالا موضوعی نیست که به تازگی و در سالهای اخیر در کشور باب شده باشد و سالهای طولانی است که ایران در حوزههای مختلف با کشورهای دیگر همکاری دارد و واردات برخی کالاهای مورد نیاز را انجام میدهد. در نتیجه طبیعی است که بر اساس تجربهای که در این سالها به دست آمده است، بتوان مسیر صحیح و کماشتباهی را برای وارد کردن کالا و حاصل شدن نتایج درست طراحی کرد.
به گفته معاون بازرگانی وزارت جهاد کشاورزی، سامانه ثبتسفارش هوشمند تا پیش از سال 1402 نیز وجود داشته و شرایط استفاده از آن برای سر و سامان دادن به وضعیت واردات فراهم بوده است. البته تا سال 1402 از این سامانه به اندازهای که قابلیت داشت، استفاده نشده بود.
خانینوذری گفت: نبود تاریخ انقضا برای مجوزهای ثبتسفارش، یکی از ایرادهایی است که در گذشته در نحوه واردات کالا وجود داشت. به این صورت که واردکنندگان حتی بعد از گذشت مدتها میتوانستند با تمدید مجوزهای سابق خود واردات انجام دهند. این در حالی است که ممکن بود میزان نیاز داخلی به آن کالا نسبت به 6 ماه پیش از آن کاهش یا افزایش یافته بود و تناسبی با میزان کالای وارد شده به کشور نداشت. بنابراین این مورد نیز یکی از اشکالات روند واردات سابق بود که به گفته معاون بازرگانی وزارت جهاد کشاورزی در مدل ثبتسفارش هوشمند برطرف شده است.
معاون بازرگانی وزارت جهاد کشاورزی درباره وضعیت پیشین مجوزهای ثبت سفارش اظهار کرد: تا پیش از این در حوزه کالاهای کشاورزی، ثبتسفارشها تا 6 ماه دارای اعتبار بود. همچنین بعد از پایان دوره اعتبار، این مجوزها به دفعات کثیری قابلیت تمدید داشت. به این صورت که با تمدید ثبتسفارش، بازرگانها حتی در سالهای بعد نیز کالا وارد میکردند. یکی از تصمیمات مهمی که در این حوزه گرفتیم، مدیریت جریان ثبتسفارش از نظر حجم و ثبتسفارشهای راکد و سنواتی بود. از تابستان سال جاری با هماهنگی سازمان توسعه و تجارت، مدت زمان اعتبار این ثبتسفارشها را از 6 ماه به 4 ماه کاهش دادیم. در ادامه مهلت تمدید آنها را نیز یک ماه کاهش دادیم و از 3 به 2 ماه رساندیم. برای اصناف مختلف نیز مدت زمانی را در نظر گرفتیم که سفارشهای قدیمی خود را تعیین تکلیف کنند. به عنوان مثال بیش از یک میلیون و 200 هزار تن ثبتسفارشی را که یک سال از صدور آن گذشته بود، وارد لیست سیاه کردیم. البته پیش از این اقدام چندینبار به واردکنندگان هشدار دادیم تا متضرر نشوند.
وی افزود: در حال حاضر تغییرات اساسی در روند واردات کالا از جمله بررسی میزان نیاز واقعی کشور و مدیریت جریان واردات، کاهش مدت زمان تخصیص یافته برای تمدید مجوزهای ثبتسفارش، توجه به عواملی اعم از فصل تولید و قیمت کالا در آن زمان رخ داده است. طبیعتا این نحوه واردات، علاوه بر ایجاد یک نظم جدی در این حوزه، از فسادها و سوءاستفادههای احتمالی جلوگیری میکند.
معاون بازرگانی وزارت جهاد کشاورزی درباره نحوه ثبتسفارش جدید که در حال حاضر در وزارت جهاد کشاورزی انجام میشود، گفت: روند ثبتسفارش مشخص شده است. با توجه به اینکه نیاز کالایی کشور از 2 منبع تولید داخل و واردات تامین میشود، این 2 حوزه باید ضمن حفظ ارتباط با یکدیگر، مکمل هم نیز باشند. برای اینکه این اتفاق حاصل شود، با همکاری معاونتهای تخصصی، میزان تولید را مشخص کردیم. علاوه بر آن میزان مصرف نیز احصا شد. در نهایت فاصله بین نیاز مصرفی و میزان تولید داخلی را به عنوان نیاز به واردات آن کالا، هدفگذاری کردیم. حتی با در نظر گرفتن این موضوع که ممکن است تمام مجوزهای ثبتسفارش ما به واردات کالا منجر نشود، بین 20 تا 30 درصد بیشتر از نیاز را برای ثبتسفارش هدفگذاری کردیم.
وی افزود: به دلیل اینکه نیازی به ورود کالا به صورت خطی نیست، فصلها و تفاوت قیمت در آنها را هم مدنظر قرار دادیم. به عنوان مثال برخی کالاها در فصل تولید خود کمترین قیمت را دارند و زمان مناسبی برای ثبتسفارش و واردات است. میزان نیاز به ثبتسفارش را بر نیاز داخلی منطبق کردیم و در فرآیند سیستمی قرار دادیم.
وی تصریح کرد: در نتیجه روند ثبت سفارش به این صورت شد که با توجه به اینکه ثبتسفارش سنواتی نداریم، یک میزانی را برای حداکثر ثبتسفارش در نظر میگیریم و میزان نیاز را به بازرگانها اعلام میکنیم. البته اگر در مدت زمان تعیین شده نتوانند کالای مورد نظر را وارد کنند، برای آنها امتیاز منفی نیز در نظر گرفته میشود.
خانینوذری گفت: یکی از فوایدی که این تغییرات ایجاد شده در مسیر واردات به دنبال دارد، مدیریت کردن نحوه استفاده از ارز در کشور است. به این صورت که به میزان نیاز واقعی کشور کالا وارد شده و ارز مصرف میشود؛ به نوعی مصارف ارزی شفاف خواهد بود و صرفا برای نیازهای ضروری و صحیح استفاده میشود تا نیازهای دیگر نیز برآورده شود.
وی در پایان تأکید کرد: با این روند ثبتسفارش سیستمی، زمانی که جریان ورود کالا به کشور مدیریت میشود، مصارف ارزی هم مبتنی بر نیاز کشور مدیریت و انتظار مردم پاسخ داده میشود. در نهایت یکی دیگر از نکتههای قابل توجه در مسیر واردات کالا این است که اگر بازرگان نتواند مجوز ثبتسفارش خود را تا مدت زمانی که دارای اعتبار است به کالا تبدیل کند، امتیاز منفی در کارنامهاش ثبت میشود و دفعات بعدی برای دریافت مجوز ثبتسفارش و وارد کردن کالا مسیر دشوارتری نسبت به گذشته خواهد داشت. این موضوع میتواند به عنوان یک اهرم فشار باعث شود واردکنندگان نیز در میزان واردات و ثبتسفارشهای خود دقت لازم و کافی را داشته باشند تا از مواردی مانند چای دبش جلوگیری شود.
ارسال به دوستان
دبیرکل حزبالله در واکنش به لفاظی صهیونیستها: یک میلیون اسرائیلی را آواره خواهیم کرد
تهدید معتبر نصرالله
اگر نمیخواهی جنگ با ما را متوقف کنی پس خوشآمدی!
دبیرکل حزبالله لبنان در پاسخ به تهدیدهای رژیم صهیونیستی گفت: «ما آماده مقابله با دشمن در هر نقطهای هستیم و اگر اسرائیل به ما حمله کند به جای ۱۰۰ هزار نفر یک میلیون آواره در شمال خواهد داشت». او درباره موضوع اصلی منطقه در این روزها یعنی غزه گفت: «آنچه امروز منطقه و دنیا را به خود مشغول کرده، مساله فلسطین و جنایتها و تجاوزهایی است که علیه مردم غزه انجام میشود. ۱۳۰ روز از تجاوزهای رژیم صهیونیستی میگذرد و چیزی جز انتقام از غیرنظامیان بیدفاع ندیدم و این رژیم نتوانست اهداف خود را محقق کند. مقاومت و جانفشانی مردم غزه در طول تاریخ بیسابقه است».
دبیرکل حزبالله لبنان به حمایتهای مقاومت لبنان از غزه اشاره و تاکید کرد: «حمایتهایی که ما در لبنان از مردم غزه میکنیم مسؤولیت اخلاقی و دینی است که بر گردن همه ما است. آنچه در غزه رخ میدهد باید وجدان هر انسانی در جهان را به لرزه درآورد. ما در جبهه لبنان اقداماتمان در حمایت از غزه منطبق با ارزشهای اخلاقی و دینی است و در این امر سرزنش و حرفهای هیچکس برای ما مهم نیست». سیدحسن نصرالله با تاکید بر اینکه «بهوجود آمدن رژیم اشغالگر آغاز تمام بحرانها در منطقه و تاریخ لبنان شاهدی بر این مساله است» گفت: «اسرائیل قوی خطری برای تمام منطقه است و اسرائیلی که ضعیف و هراسان است خطرش کمتر است. با توجه به رویدادهای غزه، خروج شکستخورده اسرائیل قبل از اینکه مصلحتی برای فلسطین باشد، مصلحتی ملی برای تمام کشورهای منطقه است. ایجاد جبهه لبنان برای مقابله با رژیم اشغالگر در وهله اول منفعتی ملی برای ممانعت از پیروزی اسرائیل است». دبیرکل حزبالله با انتقاد از افراد و جریانهایی که حمایت مقاومت لبنان از مقاومت و مردم فلسطین را «بیفایده» میخوانند، گفت: «مشکل اصلی اینجاست که برخیها معتقدند اقدامات ما در جبهه لبنان بیفایده است و این امر فاجعهبار است. برخی درباره فداکاریهایی که در مقابل دشمن انجام میدهیم از عبارتهای توهینآمیز استفاده میکنند، برخی هم از پیش قضاوت میکنند و دستاوردها و پیروزیهای ما را خیالی و وهمی توصیف میکنند». او ادامه داد: «این قشر که مدعی است قوانین بینالمللی از ما محافظت خواهد کرد و درباره فواید مقاومت بحث و جدل میکنند، ناامیدکننده هستند. با اقشاری که از پیش قضاوت نمیکنند میتوان گفتوگو کرد و باید دقت کنیم که این گفتوگوها به گفتوگوهای فرقهای تبدیل نشود. اختلاف نظر درباره اسرائیل از همان زمان تاسیس رژیم اشغالگر در لبنان وجود دارد و ما هم شهدای مسلمان و هم شهدای مسیحی داریم که در مقابله با این دشمن به شهادت رسیدند. نباید این مشکلات را فرقهای کرد. مسؤولیت برخی مواضع را گردن فرقه خاصی انداخت».
سیدحسن نصرالله در ادامه گفت: «بار سنگین مقابله با دشمن در جبهه لبنان بر دوش مردم روستاهای مرزی و اهل جنوب است و تعداد زیادی از شهدا فرزندان روستاهای مرزی هستند و این امر اراده واقعی اکثریت را نشان میدهد که فراتر از فرقههاست». دبیرکل حزبالله لبنان در بخش دیگری از سخنان خود خاطرنشان کرد: «مقاومت با فداکاریهای خود از تمام لبنان دفاع میکند و اگر مقاومت نبود، دشمن این کشور را اشغال میکرد. با توجه به قواعد بازدارندگی که مقاومت ایجاد کرده است، دشمن تنها در نقاط مشخصی میجنگد. به دلیل وجود مقاومت دشمن حساب ویژهای از لبنان میبرد و کشورهای جهان به دلیل وجود جبهه جنوب هیاتهایی به لبنان میفرستند». او درباره اهداف سفرهای هیأتهای غربی به لبنان گفت: «تنها هدف سفر هیاتهای غربی به لبنان محافظت از اسرائیل و بازگرداندن شهرکنشینان صهیونیست به شمال سرزمینهای اشغالی است. هیاتهای غربی به هیچ وجه به تجاوزها و جنایتهای غزه نمیپردازند و تنها درباره رژیم صهیونیستی صحبت میکنند. آنها فقط درباره امنیت اسرائیل و بازگشت شهرکنشینان صحبت میکنند».
نصرالله در ادامه تاکید کرد: «امتیازات سیاسیای که از طرفهای مختلف به ما پیشنهاد میشود هیچ تاثیری بر ما نمیگذارد و باعث نمیشود جبهه لبنان را متوقف کنیم؛ جبهه جنوب برای فشار و حمایت و مشارکت در راستای شکست و تضعیف دشمن و توقف تجاوزها به فلسطین است». او با بیان اینکه «دشمن اکنون در وضعیتی نیست که شروط خود را بر لبنان تحمیل کند بلکه خودش ضعیف و بحرانزده است» گفت: «ما از طرف لبنانی میخواهیم جز اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ شروط دیگری نیز قرار دهد. دشمن هر کاری بکند ما تسلیم نخواهیم شد و حتی اگر به ما حمله کند تا زمان توقف تجاوزها به غزه جبهه جنوب را متوقف نخواهیم کرد». دبیرکل حزبالله در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: «تمام تحولات منطقه را دنبال میکنیم و هر احتمالی مطرح است و ما در جنوب مبارزه میکنیم و چشممان به غزه است؛ هر زمانی که در غزه آتشبس شد در جنوب لبنان نیز آتشبس خواهد شد». نصرالله در واکنش به تهدیدات وزیر امنیت قومی رژیم صهیونیستی درباره حمله به لبنان نیز گفت: «اگر نمیخواهی جنگ با ما را متوقف کنی پس خوش آمدی! اگر دشمن تهدیدات خود علیه ما را متوقف نکند باید بداند 100 هزار صهیونیستی که شمال سرزمینهای اشغالی را ترک کردند به این منطقه باز نخواهند گشت». سید مقاومت در پایان گفت: «هر کس ما را به گسترش جنگ تهدید میکند، بداند ما نیز آن را گستردهتر خواهیم کرد و اگر گمان میکند مقاومت احساس ترس میکند کاملا در اشتباه است. عزم و اراده مقاومت امروز بیشتر شده و ما آماده مقابله با دشمن در هر نقطهای هستیم. وزیر امنیت قومی رژیم صهیونیستی بداند اگر به ما حمله کند به جای 100 هزار نفر، یک میلیون آواره از شمال خواهد داشت».
ارسال به دوستان
وزیر امور خارجه در سفر به قطر با امیر این کشور برای پایان جنایات در غزه گفتوگو کرد
دیپلماسی برای غزه
حسین امیرعبداللهیان، وزیر امور خارجه روز گذشته با شیخ تمیم بن حمد آلثانی، امیر قطر دیدار و گفتوگو کرد. امیرعبداللهیان در این دیدار با ابلاغ سلام سیدابراهیم رییسی به امیر قطر، روابط و همکاریهای ۲ کشور در حوزههای مختلف را بسیار خوب توصیف کرد و گفت اجرای کامل توافقات انجامشده در دیدار رؤسای ۲ کشور، زمینهساز تقویت بیش از پیش مناسبات دوستانه و برادرانه ایران و قطر خواهد بود. وزیر امور خارجه کشورمان با تشکر از نقش میانجیگرانه و خیرخواهانه قطر در برخی موارد موضوعات خاص مرتبط با ایران، همکاریهای ۲ کشور درباره مسائل منطقهای و بینالمللی را سازنده و تقویتکننده صلح و ثبات و امنیت منطقهای و بینالمللی توصیف کرد.
وزیر امور خارجه کشورمان با اشاره به مساله فلسطین و تحولات غمانگیز غزه، تلاشهای دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران جهت پایان دادن به جنگ علیه غزه و نسلکشی فلسطینیان را تشریح کرد و ضمن تشکر از تلاشهای دیپلماتیک و دلسوزانه قطر در این راستا، بر اهمیت تداوم و سرعت بخشیدن به تلاشهای مشترک تهران - دوحه برای دستیابی به راهحل سیاسی به منظور پایان دادن به نسلکشی صهیونیستها در فلسطین، رفع محاصره غزه، ارسال فوری کمکهای انساندوستانه، ممانعت از کوچاندن فلسطینیان و کمک به راهکار فلسطینی - فلسطینی برای نحوه اداره غزه و کرانه غربی در مرحله پساجنگ و بازسازی ویرانیهای به بار آمده تاکید کرد.
وزیر امور خارجه کشورمان رویکرد آمریکا درباره بحران غزه و ادعای این کشور مبنی بر عدم تمایل به گسترش دامنه جنگ در منطقه را دوگانه و متناقض ارزیابی کرد و گفت: حمله نظامی علیه یمن و حملات نظامی در عراق و سوریه همزمان با حمایت کامل از اقدامات جنگطلبانه رژیم اسرائیل با ادعاهای دولت آمریکا تناقض دارد. امیر قطر نیز ضمن اظهار خرسندی از این دیدار و ابلاغ سلام گرم خود به رئیسجمهور کشورمان، از عمق روابط دوستانه و برادرانه ایران و قطر ابراز خرسندی کرد و گفت: روابط ۲ کشور هیچگاه تا این حد به یکدیگر نزدیک نبوده و این نشان میدهد ما و شما در پیشبرد روابط دوستانه و سازنده ۲ کشور موفق بودهایم.
وی از اقدامات و تلاشهای مستمر دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران در حمایت از فلسطین و پیگیری راهحل سیاسی برای پایان دادن به جنگ علیه غزه تشکر کرد و آخرین نتایج حاصله از تلاشهای دیپلماتیک قطر برای تحقق آتشبس و یافتن راهحل سیاسی برای بحران غزه را تشریح کرد. طرفین درباره نحوه استمرار تلاشهای مشترک برای حمایت از ملت فلسطین، پایان دادن به حملات رژیم اسرائیل علیه غزه، ارسال کمکهای انساندوستانه و یافتن راهکار فلسطینی-فلسطینی برای اداره فلسطین مشورت و تبادل نظر کرده و بر استمرار این مشورتها و هماهنگیها تاکید کردند.
ارسال به دوستان
شلیک موشک بالستیک از روی ناو شهید مهدوی سپاه برای نخستین بار
مانور موشکی از زمین و دریا
* موشکهای بالستیک عماد هدف شبیهسازیشده پایگاه هوایی پالماخیم رژیم صهیونیستی را مورد اصابت قرار دادند
گروه سیاسی: برای نخستینبار یک موشک بالستیک دزفول از روی ناو شهید مهدوی نیروی دریایی سپاه شلیک و به هدف خود در کویر مرکزی ایران با موفقیت اصابت کرد.
به گزارش «وطن امروز»، روز گذشته روز ویژهای برای به نمایش گذاشتن توانایی و اقتدار موشکی ایران بود. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در 2 عملیات مجزا توانایی موشکی خود را بار دیگر به آزمون گذاشت. در نخستین عملیات 2 موشک بالستیک دزفول از روی ناو شهید مهدوی نقطهای معین را در کویر مرکزی کشورمان هدف قرار دادند. این نخستینباری است که ناوهای ایران به موشک بالستیک مجهز شده و نقطهای را در خشکی هدف قرار میدهند. این موشک با برد بیش از ۷۵۰ کیلومتر، جدیدترین دستاورد نیروی دریایی سپاه است که در یک همکاری مشترک با نیروی هوافضای سپاه احصا شده و به دست آمده است. پرتابگرهای کانتینری روی ناو شهید مهدوی باعث اختفای موشکها تا پیش از لحظه شلیک میشود. از این پس ناوهای نیروی دریایی سپاه با استفاده از این قابلیت میتوانند انواع موشکهای بالستیک تا برد ۱۷۵۰ کیلومتر را با خود حمل کنند. پیش از این سرلشکر حسین سلامی، فرمانده کل سپاه با اشاره به احصای این توانمندی در نیروی دریایی سپاه گفته بود: ناوهای اقیانوسپیمای ما میتوانند در هر نقطهای از اقیانوسها ظاهر شوند و طبیعتا وقتی میتوانیم از آنها موشک شلیک کنیم، هیچ نقطه امنی برای قدرتی که بخواهد برای ما ناامنی ایجاد کند، وجود ندارد.
اما در عملیات دوم موشکی که از روی زمین انجام شد، موشکهای عماد با کلاهکهای تقویت شده انفجاری، هدف شبیهسازی شده پایگاه هوایی پالماخیم، محل استقرار جنگندههای «اف35» رژیم صهیونیستی را با دقت کمتر از 4 متر مورد اصابت قرار دادند. این پایگاه که در سرزمینهای اشغالی قرار دارد، از استراتژیکترین نقاط نظامی رژیم صهیونیستی به حساب میآید که نتانیاهو چندی پیش در آن مکان ایران را به حمله نظامی تهدید کرده بود!
* اگر کشتیهای ما را بزنند، حتما بیشتر از آنها میزنیم
سردار سرلشکر حسین سلامی، فرمانده کل سپاه در نشست شکوه پاسداری با بیان اینکه اگر جنگ کشتیها باشد و کشتیهای ما را بزنند، حتما به همان تعداد و حتی بیشتر از آنها میزنیم، گفت: اگر جنگ به میدانهای بیرونی کشیده شود، سپاه قدرت ساخت قدرت در بیرون را دارد. اگر دشمن به فتنه جهانی برای ما مانند سال ۱۴۰۱ بیندیشد، ما در میانه آن فتنه، بر او غلبه میکنیم. اگر دشمن بخواهد فقر را به ما تحمیل کند، ما در میدان محرومیتزدایی حاضر میشویم و دستان دشمن را میبندیم.
این همان سپاهی است که شما بنیانگذار آن بودید و در میانه جنگ و بعد از جنگ آن را ساختید.
ارسال به دوستان
یاد
همه شهدا به جایگاه حضرت عباس(ع) غبطه میخورند
حجتالاسلام والمسلمین سیدحسین حسینیقمی: شعبان ماه پرفضیلتی است و پیامبر اعظم(ص) هرگاه هلال ماه شعبان را میدیدند، امر میفرمودند به منادی که در مدینه ندا کند: «ای اهل مدینه! من از جانب خداوند به سوی شما مبعوث شدم؛ آگاه باشید که شعبان ماه من است. پس خدا رحمت کند کسی را که مرا در ماه من یاری کند (یعنی روزه بگیرد)». امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودند: «وقتی این را شنیدم روزه ماه شعبان از من فوت نشد».
حضرت امام علی(ع) ترازوی اعمال هستند که در قیامت همه انسانها با اعمال آن حضرت مقایسه میشوند. امروز زادروز حضرت اباالفضلالعباس(ع) فرزند امیرالمؤمنین الگوی وفاداری است. این آقای بزرگوار اسوه اخلاق و ایمان است و ادبش تا حدی است که حتی تا لحظاتی قبل از شهادتش یک بار هم امام حسین(ع) را «برادر» خطاب نکرد. ما باید حضرت عباس(ع) را الگوی خود در زندگی قرار دهیم و رفتار و ادب ایشان را عملی کنیم.
در جایگاه قمر بنیهاشم همین بس که همه شهدای کربلا پایین پای امام حسین(ع) هستند اما حضرت عباس(ع) جایگاه و بارگاه متفاوتی دارند و بینالحرمینی به وجود آمده که این همه عاشق دارد. کلماتی که اهل بیت درباره عظمت حضرت عباس(ع) فرمودهاند درباره هیچ امامزاده دیگری پیدا نمیکنیم. مقام «بابالحوائج» را خداوند به ایشان عطا کرده؛ آن هم به واسطه ادب و وفاداری حضرت عباس(ع).
شیخ صدوق نقل کرده امام سجاد(ع) وقتی به فرزند حضرت عباس(ع) نگاه کردند، اشکشان جاری شد و فرمودند: هیچ روزی بر پیامبر سختتر از جنگ احد که عمویش حمزه به شهادت رسید، نبود. بعد از آن هم در جنگ موته که جعفر بنابیطالب شهید شد... بر سیدالشهدا روزی سختتر نبود جز روزی که هزاران نفر که خود را از امت پیامبر میدانستند، جمع شدند و میگفتند حسین را میکشیم تا به خدا نزدیکتر شویم. امام سجاد فرمودند: امام حسین آنها را دعوت به حق کرد... خدا رحمت کند عمویم عباس را؛ جان خود را تقدیم کرد، دست از بدن جدا شد مثل جعفر طیار که با فرشتگان پرواز میکند... «عباس منزلتی دارد که همه شهدا به مقامش غبطه میخورند».
ارسال به دوستان
درباره پیوستن مهدی طارمی به اینترمیلان
جهان همشهری بوشهریها!
صادق فرامرزی: داستان تاسیس اینترناتزیوناله شهر میلان داستان جدایی گروهی از مالکان تیم شهر میلان بود. آنها ۹ سال پس از تاسیس تیم نخست در سال ۱۸۹۹ دچار اختلاف نظری فاحش با شرکای خود شدند. آنها دنبال بازی دادن فوتبالیستهای دیگر ملیتها در تیم خود بودند و وقتی با مخالفت دوستانشان مواجه شدند، افتخارات کسب شده در تیم اول را به وفادارانش بخشیدند و باشگاه جدید را سال ۱۹۰۸ تاسیس کردند. تاسیس اینتر با هدفی بود که حالا امر روتین فوتبال جهان شده است، آنقدر که میلانیها هم حالا تصور کسب هیچ افتخاری را بدون حضور «برادرانی از دیگر نقاط جهان» ندارند... شیاطین هم پذیرفتند ملیت شرط برتری نیست اما برادران همیشه سعی کردند روح خود را به شیطان نفروشند. آرمان باشگاه، پاسداری از برادری جهانیان شد. آنها تنها تیم ایتالیایی شدند که اسطورهای خارجی (زانتی) نماد تیمشان میشود. چند ماه پیش که دروازهبان سیاهپوست تیم رقیب قربانی شعارهای نژادپرستانه هواداران اودینزه شد، اینتر نخستین باشگاهی بود که با او همدردی کرد و گفت: «مانیان! ما برادرانی از جهان هستیم و در کنار تو!»
قول دومی که به هم دادند این بود: تا زندهایم اجازه نمیدهیم رقیبی که از گذشته ما برخاسته است قهرمان شود. عهد آنها به واقعیت پیوست و آ.ثمیلان تا ۴۳ سال بعد قهرمان نشد؛ همشهری که قهرمان شد، همه آن جمع مرده بودند و هیچکدامشان زنده این صحنه را ندیدند... اما قول اول دشوارتر بود! آنها قول داده بودند تیمشان محلی برای بازی کردن تمام ملیتها شود. وقتی قرمز و مشکیهای شهر شعار میدادند «ما تیم شیاطین هستیم» آنها شعار «ما برادرانی از جهان هستیم» را انتخاب کردند. وقتی آنها این شعار را انتخاب کردند، هنوز باغوحشهای انسانی اروپا برقرار بود و مردم به تماشای سیاهپوستان محبوس در قفس میرفتند!
۱۱۶ سال از تاسیس باشگاه برادران میگذرد، آنقدر ملیتهای مختلف پیراهن آبی و مشکی تیم را پوشیدند تا فوتبال پیشران مبارزه با نژادپرستی شود... در نقشه این تاریخ، اینتر چند باری در ایران حضور یافت. «ماسیمو موراتی» مالک معروف اینتر مدرسه فوتبال این باشگاه را در ایران تاسیس کرد (کریم انصاریفرد میوه همان زمین است) اما هیچگاه ایران در اینتر حضور نداشت... رویای چسبیدن پیراهن این تیم بر تن یک هموطن آرزوی قدیمی یک ایرانی اینتردوست بود. آرزوها اما همیشه آرزو نمیمانند، خبر میشوند، تصور نمیمانند و تصویر میشوند مقابل چشمانمان... مهدی طارمی، پسر بوشهری سرانجام با اینتر به توافق رسید! نخستین برادر ایرانی که به جمع برادرانی از جهان میپیوندد!
ارسال به دوستان
یادداشت روز
مشارکت در انتخابات عقلانیت سیاسی اصلاحات
دکتر عباس سلیمینمین: بیانیهای که 110 نفر از نیروهای اصلاحطلب در تایید مشارکت در انتخابات منتشر کردند، حاوی پیامهای قابل تاملی بود. شاید یکی از مهمترین این پیامها این باشد که عدهای از اصلاحطلبان در تلاشند خود را از بنبستی که سران و افراد قدیمی این جریان در مقاطع مختلف بویژه بعد از حوادث سال ۸۸ ایجاد کردند خارج کنند. البته این به معنای این نیست که سران و بزرگان اصلاحات هیچ اعتنایی به انتخابات و تعیین سرنوشت مردم از طریق صندوقهای رای نداشته باشند اما به هر حال در کنار برخی افراد باتجربه، افراد نسل جدید و جوان این تشکیلات تلاش میکنند فصل جدیدی از سیاستورزی اصلاحطلبانه را تجربه کنند و از رادیکالیسم برخی چهرههای این جریان عبور کنند و وارد لایه جدیدی از اصلاحطلبی شوند.
در واقع در این بیانیه یک امر بدیهی مورد توجه قرار گرفته و آن این است: عدم حضور در عرصههای سیاسی بویژه عرصه انتخابات موجب فراموشی آنها خواهد شد و اثرگذاری سیاسی - اجتماعی آنها را بهشدت کاهش خواهد داد. این امر سبب خواهد شد چهرهها و جریان اصلاحطلب بهتدریج از صحنههای سیاسی و اجتماعی کشور محو شوند.
لذا برای تاثیرگذاری سیاسی و اجتماعی بر فضای عمومی کشور، عاقلانهترین کار این است که در این عرصهها بویژه عرصه انتخابات حضور فعال و بانشاطی داشته باشند.
اینکه در رابطه با مسائل مختلف جامعه از طریق رسانههای مختلف اظهار نظر میکنند و در عرصه انتخابات حضور فعال دارند و چهرهها و گزینههای مورد نظر خودشان را به جامعه معرفی میکنند، این اقدامات مطابق عقل سیاسی است و اصلاحطلبان این واقعیت را بخوبی درک کردهاند.
کسانی که به عکس، مردم را از صندوقهای انتخابات دور میکنند، در واقع خودشان را از صحنههای سیاسی - اجتماعی جامعه دور نگه میدارند و جامعه آنها را بهتدریج به فراموشی میسپارد.
اگرچه پس از دولت آقای روحانی و عملکرد نامطلوب آن دولت، مقبولیت اجتماعی و سبد رای جریان اصلاحات کاهش قابل توجهی داشت اما اصلاحطلبان به این نتیجه رسیدهاند با توجه به شرایط کشور با ورود به عرصه انتخابات و معرفی چهرههای جدید، میتوانند در فضای حکمرانی کشور تاثیر بگذارند. برخلاف بعضی اظهار نظرهای غلط مبنی بر فرمایشی بودن انتخابات در ایران، فعالان سیاسی از جمله اصلاحطلبان بخوبی میدانند شرکت و رقابت در عرصه انتخابات و پیروزی در این عرصه چقدر میتواند برای تغییر شرایط به سمت دیدگاهها و نقطه نظرهای سیاسی و مدیریتیشان موثر باشد.
اصلاحطلبان معتقدند میتوانند با معرفی نامزدهای مدنظرشان و حمایت انتخاباتی از آنها، نامزدهایشان را به مجلس شورای اسلامی گسیل بدارند. بنابراین استفاده از این فرصت برای آنها بسیار بااهمیت است و عدم استفاده از آن مطابق بافهم و درک سیاسی نیست. اصلاحطلبان در شهرستانها قادر خواهند بود افرادی را انتخاب کنند و در انتخابات مجلس حضور داشته باشند. قطعا اصلاحطلبان از حضور در حوزههای انتخابیه به جز تهران نخواهند گذشت چون هزینه سیاسی برایشان ندارد اما دستاوردهای فراوانی برای آنها خواهد داشت چون میتوانند در مجلس نقش جدی ایفا کنند.
تجربه ثابت کرده است هرکس از شخصیتهای سیاسی که مردم را به حضور و مشارکت در انتخابات دعوت کرده است در ذهن مردم ماندگار میشود و همچنین کسانی که در این عرصه رقابت کرده و خودشان را در معرض انتخاب مردم قرار دادهاند از حافظه سیاسی مردم خارج نمیشوند. 44 سال سابقه پارلمانی نظام جمهوری اسلامی گواهی میدهد هر گاه جریانی در انتخابات شرکت کرد و به مجلس شورای اسلامی راه پیدا کرد توانست یک فراکسیون موثر و ذینفوذ را در مجلس شکل دهد که این فراکسیون سبب ثمرات زیادی برای آن جریان شد.
در پایان باید عنوان کرد هر فرد و جریانی به سهم خودش میتواند تنور انتخابات را داغتر کرده و مشارکت را بالا ببرد که البته این نیز بستگی به میزان نفوذ اجتماعی آن فرد یا جریان در میان مردم دارد. هر کس با هر سلیقه و گرایش انتخاباتی، حتی اگر به نظام اعتقاد هم نداشته باشد، نباید با بیتفاوتی، نقش تاثیرگذار خود را در این عرصه بسیار مهم نادیده بگیرد و به این مساله بیتوجه باشد. سرنوشت کشور در انتخابات رقم میخورد و بیتوجهی یا بیتفاوتی در این عرصه حساس و خطیر، زیبنده نظام اسلامی نیست.
ارسال به دوستان
آخرین اخبار از وحشیگریهای رژیم جنایتکار صهیونیستی در حمله به جنوب غزه
بنبست حقوقبشر در رفح
بورل خطاب به بایدن: برای اسرائیل سلاح نفرستید
گروه بینالملل: با بالا گرفتن احتمال حمله زمینی گسترده اسرائیل به رفح موجی از نگرانیها درباره نسلکشی چند ده هزار نفر از مردم آواره غزه در این منطقه وجود دارد، البته از سوی دیگر روزنامه الاخبار لبنان طرحی را فاش کرد که منجر به نابودی غزه توسط اسرائیل میشود؛ طرحی که برخی کشورهای عربی هم در آن سهیم هستند.
حمله احتمالی زمینی به رفح واکنشهای زیادی در سطح منطقه و جهان داشته و سازمانهای بینالمللی و کشورهای مختلف درباره عواقب فجیع آن هشدار داده و خواستار انجام اقدام فوری برای مقابله با آن شدهاند.
همزمان با این تهدیدات، صهیونیستها حملات هوایی خود علیه رفح را به شکل وحشیانهای تشدید کردهاند که در جدیدترین مورد آن بامداد دیروز صدها نفر در تجاوز اشغالگران به رفح شهید و زخمی شدند.
در همین زمینه «ابراهیم امین» تحلیلگر شناختهشده لبنانی و سردبیر روزنامه الاخبار در مقاله جدید خود به جزئیات توطئه آوارگی مردم رفح اشاره کرد و نوشت: به نظر نمیرسد اعلام آمادگی رژیم صهیونیستی برای انجام عملیات نظامی بزرگ در منطقه رفح واقع در جنوب نوار غزه، طرحی باشد که طی چند روز گذشته تدوین شده یا اینکه نتیجه اختلافات موجود بین دولت آمریکا و بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم اشغالگر باشد.
رژیم صهیونیستی کار روی این طرح را از چندی پیش آغاز کرد و اینکه اکنون آمادگی خود را برای عملیات زمینی در رفح اعلام کرده، درواقع به معنای سوت آغاز اجرای توطئهای بزرگتر است. در این میان مشکل اصلی اسرائیل، اردوگاههایی است که یک میلیون و 400 هزار آواره فلسطینی را در خود جای داده است اما درباره برنامههای عملیاتی مربوط به آوارگان در رفح نیز باید گفت این برنامهها قبلا با همکاری و هماهنگی کامل با آمریکا و مصر و طرفهای دیگر طراحی شده است.
رژیم صهیونیستی اینگونه تبلیغ میکند که آنچه این رژیم را برای انجام این عملیات (حمله به رفح) تحریک میکند، نابودی نیروهای باقیمانده حماس و تونلهای عظیم این جنبش است که از رفح به سمت صحرای سینا امتداد یافته است. صهیونیستها همچنین ادعا میکنند رهبران حماس و اسرای اسرائیلی در رفح هستند.
طبق اطلاعات الاخبار، اسرائیل موافقت مشروط آمریکا و مصر را نیز برای انجام این عملیات کسب کرده و واشنگتن خواستار انجام عملیاتی با سقف زمانی و محدوده جغرافیایی مشخصی است. در واقع آمریکا مخالفتی با حمله به رفح ندارد و صرفا نمایشی مقابل افکار عمومی به راه انداخته و ادعا میکند برای مردم غزه در رفح نگران است! بویژه بعد از تصمیمی که اخیرا دیوان بینالمللی دادگستری علیه اسرائیل صادر کرد.
در این میان مصریها فقط یک چیز میخواهند: اینکه مطمئن شوند هیچ آواره فلسطینی به سمت صحرای سینا نخواهد رفت. بر این اساس میتوان گفت طرح هماهنگی برای آوارگی دوباره صدها هزار آواره فلسطینی در رفح به سمت مناطق جدید وجود دارد و طبق اطلاعاتی که به دست الاخبار رسیده جزئیات این طرح به شکل زیر است:
- رسیدن به یک توافق سیاسی - امنیتی میان اسرائیل، مصر، اردن و امارات درباره چگونگی ایجاد و تامین مالی اردوگاههای جدید برای آوارگان فلسطینی، مشروط به اینکه آمریکا همه هزینههایی که مصر برای ایجاد این اردوگاهها صرف خواهد کرد را بپردازد.
- تعیین مکان جدید برای استقرار آوارگان در مناطق غربی نوار غزه که شامل نوار ساحلی میشود که از منطقه «المواصی» در جنوب غزه تا منطقه «شیخ عجلین» امتداد دارد. رژیم صهیونیستی گفته اجازه نمیدهد در مناطق شمالی اردوگاهی تاسیس شود اما با ایجاد اردوگاهی جدید در منطقه باز در شمال غرب خان یونس موافقت کرده است.
- تعیین 12 تا 15 نقطه برای احداث اردوگاهها. بزرگترین اردوگاهها در المواصی و مرکز نوار غزه ایجاد میشود که یک میلیون آواره فلسطینی در آنجا مستقر خواهند شد.
- شمال غزه باید به طور کامل از منطقه شیخ عجلین و همه مناطق واقع در شمال به سمت شرق جدا شود و هیچ فعالیت بشردوستانهای هم در این مناطق انجام نمیشود. 300 هزار فلسطینی که در این مناطق هستند نیز باید به اردوگاههای جدید منتقل شوند.
- در هر منطقه حدود 25 هزار چادر (اردوگاه) احداث میشود که در آن آوارگان طبق پیوندهای خویشاوندی یا مکانهایی که قبلا در آنجا زندگی میکردند، در این اردوگاهها کنار هم اسکان داده میشوند. آوارگان نمایندگانی برای هماهنگی خواهند داشت و البته هر فردی که به هر نحوی با حماس ارتباط داشته باشد نمیتواند هیچ نقش سیاسی، اداری یا مدنی در این اردوگاهها داشته باشد.
- اسرائیل کنترل همه گذرگاههای مرزی را به دست خواهد گرفت و میتواند همه گذرگاهها از سمت مصر را ببندد. کامیونهایی که از مصر یا اردن میآیند هم باید از طریق گذرگاههایی که در مرزهای شرقی نوار غزه قرار دارد حرکت کنند.
- کشورهایی که میخواهند کمکهای انسانی برای آوارگان فلسطینی بفرستند باید متعهد شوند این کمکها تحت قیمومیت مصر و اردن بین آوارگان توزیع میشود. در این میان امارات هم یک بندر شناور در منطقه روبهروی «پارک شرم» ایجاد میکند که کمکهای انسانی در آنجا تخلیه شده و توسط صهیونیستها مورد بررسی قرار میگیرد و سپس از طریق خیابان الرشید به سمت اردوگاههای آوارگان منتقل میشود.
- مصر فرآیند ایجاد کمپ، برپایی چادرها و مراکز بهداشتی موقت را علاوه بر مراکز آبرسانی (با بودجه آمریکا و عربستان) برعهده دارد. همچنین چند کلینیک صحرایی هم ایجاد خواهد شد و تصمیم برای انتقال مجروحان به خارج از غزه در دست مصر خواهد بود که آن هم باید با هماهنگی نیروهای صهیونیست انجام شود؛ همان طور که اکنون هست، جایی که قاهره لیست مجروحانی را که باید از نوار غزه خارج شوند برای اسرائیلیها میفرستد و اشغالگران هم با اتهامات واهی همانند اینکه این افراد وابسته به نیروهای مقاومت هستند، از خروج تعداد زیادی از آنها از غزه جلوگیری میکنند و در نهایت موجب مرگشان میشوند.
منابع مرتبط با پرونده کمکهای بشردوستانه در نوار غزه گزارش دادند هدف رژیم اشغالگر از حمله به رفح تضمین کنترل خود بر تمام مرزهای نوار غزه در چارچوب پروژه تشدید محاصره و معلق نگه داشتن اوضاع تا زمان رسیدن به توافقی برای آینده سیاسی و امنیتی غزه است. منابع مربوط اعلام کردند اسرائیل در عمل میخواهد کاملا کنترل غزه را به دست بگیرد و حتی در مذاکرات هیچ تضمینی برای رفع محاصره این منطقه نمیدهد و این امر را مشروط به توافقهای سیاسی و امنیتی درباره آینده غزه میکند. دشمن صهیونیست همچنین طبق یک برنامه از پیش آمادهشده، برای نابودی کامل آژانس امداد و کار سازمان ملل برای آوارگان فلسطینی (آنروا) عمل میکند و بعد از اینکه با اتهامات واهی توانست بودجه مالی این آژانس را قطع کند، اکنون در تلاش است تواناییهای لجستیک آن را هم از بین ببرد.
***
تصویب کمک 14 میلیار دلاری آمریکا به اسرائیل
سنای ایالات متحده در حال پیشبرد تصویب نهایی لایحه بودجه 95 میلیارد دلاری شامل کمک به اوکراین و رژیم صهیونیستی است. سنا رسما مفاد کمکهای خارجی را به یک بسته بزرگتر اضافه کرده است که امکان پیشبرد این لایحه را فراهم میکند. با پایان دادن به بحث درباره این لایحه، سنا قصد خود را برای حرکت به سمت رایگیری نهایی درباره این قانون که به عنوان بخشی از بسته بودجه گستردهتر به اوکراین و رژیم صهیونیستی کمک مالی میکند، نشان داده است. سناتورهای آمریکایی شامگاه دوشنبه با ۶۶ رای موافق مقابل ۳۳ رای مخالف، بسته کمکهای خارجی را به عنوان اصلاحیهای برای یک لایحه غیرمرتبط تصویب کردند. این لایحه شامل ۶۰ میلیارد دلار برای اوکراین و ۱۴ میلیارد دلار برای رژیم صهیونیستی است.
***
خانیونس ویتنام اسرائیل
نیروهای ارتش رژیم صهیونیستی در یک کمین مهیب که روز گذشته در شرق خانیونس رخ داد، متحمل کشتهها و زخمیهای بسیاری شدند، به حدی که برخی تحلیلگران نظامی اعتقاد دارند خانیونس به ویتنام اسرائیل تبدیل شده است.
منابع وابسته به رژیم صهیونیستی آماری جدید از نظامیان زخمیشده خود طی ساعات گذشته در جریان نبرد با مبارزان مقاومت در غزه منتشر کردند. ارتش رژیم صهیونیستی روز گذشته اعلام کرد در درگیریهای ۲۴ ساعت گذشته در نوار غزه، ۱۸ نظامی دیگر این رژیم زخمی شدند. همچنین منابع وابسته به رژیم صهیونیستی تصاویری از لحظه انتقال نظامیان زخمی این رژیم منتشر کردند که در نبرد با مبارزان مقاومت در شمال غزه زخمی شدهاند. پیش از این نیز ارتش رژیم صهیونیستی با صدور بیانیهای از هلاکت 3 نفر از نظامیان خود در درگیریهای جنوب غزه خبر داده بود. بر اساس این گزارش، یکی از نظامیان کشتهشده فرمانده گردان ذخیره ۶۳۰ و فرد دیگر معاون گردان است و یکی دیگر از نظامیان همین گردان نیز در این درگیریها به هلاکت رسیده است. این بیانیه تصریح کرد که این افراد در یک منزل بمبگذاریشده در جنوب غزه کشته شدهاند.
2 روز قبل نیز گردانهای قسام (شاخه نظامی جنبش مقاومت اسلامی فلسطین حماس) اعلام کرد مبارزان این گردانها در منطقه «عبسان الکبیره» در شرق خانیونس واقع در جنوب نوار غزه موفق شدهاند پس از درگیری با گروهی از نظامیان ارتش رژیم صهیونیستی ۱۰ نظامی صهیونیست را از نزدیکترین فاصله ممکن از پای درآورند.
همچنین خبرگزاری المیادین گزارش داد رژیم صهیونیستی اعتراف کرده است 3 نفر از نیروهای این رژیم در کمینی در خانیونس به هلاکت رسیدهاند. رسانههای اسرائیلی گزارش دادند که اجازه انتشار اسامی 3 سرباز کشتهشده ارتش اسرائیل داده شد و خانوادههای آنها مطلع شدهاند. آنها فرمانده گردان «630» در تیپ جنوبی با درجه سرهنگ ذخیره، فرمانده گروهان در گردان «630» با درجه سرگرد ذخیره و یک ارتشی دیگر در همان گردان با درجه گروهبان ذخیره بوده است. در 2 روز متوالی 14 نفر از نیروهای نظامی اسرائیل در خانیونس به هلاکت رسیدند که نشان میدهد این شهر برای اسرائیلیها مانند یک کابوس بزرگ است.
***
طرح شهر بزرگ چادری
روزنامه آمریکایی والاستریتژورنال در گزارشی نوشت رژیم صهیونیستی پیشنهادی را در روزهای اخیر به مصر ارائه داده مبنی بر اینکه پیش از آغاز حمله از پیش برنامهریزی شده این رژیم به رفح در جنوب نوار غزه، شهرهای بزرگ چادری در غزه ساخته شود تا مردم این شهر با پشتیبانی آمریکا و متحدان عربش در حوزه خلیج فارس در آنها اسکان داده شوند.
به نوشته این روزنامه آمریکایی، این طرح پیشنهادی در حالی در روزهای اخیر از سوی رژیم صهیونیستی مطرح شده که دولت جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا به این رژیم هشدار داده بدون داشتن آنچه «یک استراتژی برای محافظت از غیرنظامیان» خوانده، وارد رفح نشود اما مقامهای صهیونیست در پاسخ به هشدار آمریکا ادعا کردهاند باید حمله زمینی در رفح را با هدف «ریشهکن کردن حماس» اجرا کنند.
چند مقام مصری به والاستریتژورنال درباره جزئیات طرح رژیم صهیونیستی گفتند در این طرح پیشنهاد شده ۱۵ اردوگاه، هر کدام دارای ۲۵ هزار چادر در سراسر جنوب غرب نوار غزه ساخته شود. مقامها گفتند مصر مسؤول ساخت این اردوگاهها و بیمارستانهای صحرایی خواهد بود. والاستریتژورنال ادامه داد: اسرائیل این پیشنهاد را پس از رد تلاشهایش برای انجام عملیات نظامی در رفح توسط قاهره و هشدارش درباره «عواقب وخیم» این حمله، به مصر ارائه کرد. والاستریتژورنال نوشت: «این طرح پیشنهادی نشاندهنده این است که رژیم صهیونیستی به رغم نگرانیهای مصر و آمریکا در حال برنامهریزی برای حمله به رفح است. قاهره اعلام کرده در صورتی که فلسطینیهای رفح برای فرار از حمله اشغالگران از مرز با مصر عبور کنند، معاهده صلح ۱۹۷۹ با اسرائیل را معلق خواهد کرد».
ارسال به دوستان
بیانیه 110 اصلاحطلب را چگونه باید تحلیل کرد؟
رأی علیه رادیکالیسم
مروری بر اختلافات جریانی که از ابتدا هم یکدست نبود
گروه سیاسی: بیانیه تعدادی از چهرههای باتجربه و جوان اصلاحطلب و فعالان سیاسی و اجتماعی نزدیک به این جریان سیاسی که به بیانیه ۱۱۰ نفر مشهور شده را میتوان از زوایای بسیاری مورد ارزیابی قرار داد.
این بیانیه در بزنگاه انتخابات ۱۱ اسفند آیا به معنای یک پالس مثبت از سوی جبهه اصلاحطلبان برای مشارکت در ساختارهای قانونی جمهوری اسلامی است؟ آیا بیانگر افزایش اختلافات در درون جبهه اصلاحات و سرکشی طیفهای نوگرا از دستورات انحصارگرایان رادیکال است؟ آیا نشانگر یک عقبنشینی از مواضع ساختارشکن سال ۸۸ و رهیافتی به وضعیت تعادل سیاسی است؟ آیا اهتمامی از سوی برخی افراد پشت پرده برای رهایی از کلافگی حضور در بنبست ناشی از حقنه طیفهای تندرویی است که خاتمی از سال ۷۶ بیم آنها را داشت و یک سینه حرف ناگفته موج میزند در دهانش؟ آیا دنبال راه نجاتی از سقوط اصلاحات به ورطه ناپیدای اپوزیسیون است؟ و.... میتوان از زوایای مختلف به این موضوع نگریست و آن را مورد ارزیابی قرار داد. با این حال به نظر میرسد اگر نگاهی واقعبینانه به این بیانیه که به اسم عدهای ریشسفید و جوان منتشر شده بیندازیم، میتوان به این جمعبندی رسید که این بیانیه از چند زاویه میتواند مورد استقبال قرار گیرد. واقعیت آن است که اصلاحطلبی از زمانیکه در قالب یک تشکیلات سیاسی و ذیل دولت خاتمی تعریف و عرضه شد، فاقد راهبری واحد و انسجام تشکیلاتی و سیاستگذاری بود. اصلاحطلبی سرحدات وسیعی از مجمع روحانیون و مجمع مدرسین تا مشارکت و مجاهدین انقلاب و همینطور نهضت آزادی را برای خود در نظر گرفته بود؛ دامنه وسیعی که هرگز ذیل یک گفتمان و یک راهبرد قرار نگرفت. رفتارهای متناقض این جریان به گونهای بود که بعضا زیر عبای خاتمی تصمیماتی با تبعات تشدید حساسیتهای ضد اهل سنت گرفته میشد اما همزمان در جراید اصلاحطلبان، امیرالمومنین علی(ع) متهم به خشونت در صفین، جمل و نهروان میشد!
کنایههای پرکاربردی مانند «گوگوش تا سروش» برآمده از همین شلختگی فکری و بیسر و سامانی تشکیلاتی این جریان بود. تفاوت دیدگاههای مبنایی و عقیدتی اصلاحطلبان از همان سال ابتدایی ریاستجمهوری خاتمی قابل تشخیص بود و ۲ سال بعد پس از شکلگیری مجلس ششم در سال ۷۸ به صورت علنی رونمایی شد. برخی از آنها که خیلی زود جامه تئوریسینی پوشیدند، تلاش کردند این هرجومرج فکری و رفتاری را در قالب استراتژی «فشار از پایین/ چانهزنی در بالا» تئوریزه کنند اما در واقع، آنچه شد این بود که بالا و پایین این جریان خیلی زود و البته با صرف هزینههای هنگفت به کشور، با هم درافتادند. تندروها خواستار برچیدن ساختارهای جمهوری اسلامی شدند و در این راه حتی هاشمیرفسنجانی را نیز چاقو زدند؛ آنها در حالی که کت و شلوار دولتی بر تن داشتند، قدارهبند خیابان شدند و در حالی که از جامعه مدنی میگفتند، در پایتخت خیابانها را میبستند. ذکر تناقضات مبنایی جبهه اصلاحات در دولتهای خاتمی مفصل است. هدف، یادآوری این واقعیت است که این جریان سیاسی از ابتدا دچار «خوددرگیری» بود. وقتی خاتمی گفت از درون جبهه اصلاحات صدای دشمن شنیده میشود، در واقع اعتراف و اذعانی بود به اینکه این جریان فاقد امکان راهبری و مدیریت است. این اختلافات البته هیچ وقت کنار گذاشته نشد. در جریان انتخابات ریاستجمهوری سال ۱۳۸۴، تکه پارههای این جریان هر کدام به سوی کاندیدایی رفتند؛ عدهای طرفدار معین بودند، عدهای طرفدار مهرعلیزاده، عدهای بیشتر جانب کروبی را گرفتند و کمی بیشتر از آنها، از هاشمیرفسنجانی هواداری کردند. انتخابات که به دور دوم کشیده شد، هاشمیرفسنجانی در مقابل ۱۷ میلیون رای احمدینژاد تنها توانست ۱۰ میلیون رای بیاورد. هاشمی در دور اول بیش از ۶ میلیون رای آورده بود و از مجموع ۱۰ میلیون رای ۳ کاندیدای اصلاحطلب در دور اول، تنها ۴ میلیون به سمت هاشمی متمایل شد. هاشمیرفسنجانی، مغموم از شکست در انتخابات، این واقعیت را مطرح کرد که اصلاحطلبان از او حمایت نکردند و باختش نتیجه عدم حمایت اصلاحطلبان از او بود. بعدها علی شکوریراد از اعضای شورای مرکزی حزب تندروی مشارکت اعتراف کرد در انتخابات ۸۴ نظر محمد خاتمی به حمایت از هاشمی بود اما آنها توان ابراز این دیدگاه خاتمی را در حزب نداشتند چون اکثر اعضای حزب مخالف هاشمی و طرفدار مصطفی معین بودند. مهدی کروبی نیز سال ۸۷ در مصاحبهای که با «وطن امروز» داشت، صراحتا از عدم حمایت خاتمی و مجمع روحانیون از او در انتخابات ۸۴ گلایه کرد و گفت مشارکت و سازمان مجاهدین اصلیترین مخالفان او بودند.
گلایههای کروبی درباره انتخابات سال ۸۴، در انتخابات سال ۸۸ هم مطرح شد. او با اشاره به انتخابات آن سال، انتظار داشت این بار جبهه اصلاحات از او به عنوان کاندیدای واحد در مقابل احمدینژاد حمایت کند اما این بار نیز اصلاحطلبان او را به عنوان کاندیدای واحد قبول نکردند.
چنددستگی در جبهه اصلاحات در انتخابات ریاستجمهوری سال ۸۸ باز هم نمودار شد. اعتماد ملی طرفدار کروبی بود و مشارکت، مجاهدین و مجمع روحانیون و البته حزب کارگزاران از خاتمی حمایت میکردند. با کاندیداتوری ناگهانی موسوی، شکاف در جبهه اصلاحات بیشتر شد. خاتمی کنار رفت؛ حزب کارگزاران و امثال غلامحسین کرباسچی در انتقاد از کاندیداتوری موسوی، از مهدی کروبی حمایت کردند و سایر حامیان خاتمی نیز بالاجبار از موسوی حمایت کردند.
انتخابات ۸۸ با وقوع فتنه، یک نقطه عطف در چنددستگی طیفهای مختلف اصلاحات بود. شخصیت ضعیف موسوی و فرصتطلبی طیفهای تندرو که سال ۷۸ یک بار فضای رادیکالیسم خیابانی را تجربه کرده بودند، باعث شد اکثریت اصلاحطلبان و حتی هاشمیرفسنجانی به خاطر کینهتوزی نسبت به احمدینژاد، از صندوق رای به خشونت و خیابان منحرف شوند. امثال محمد خاتمی و مجمع روحانیون نیز تحت تأثیر فضای هیجانی فتنه تقلب، با فتنهگران همراه شدند و انتظارات بزرگان از خود برای رفتار خردمندانه و دوراندیشانه را اجابت نکردند. خاتمی اما ۲ سال بعد در انتخابات مجلس نهم، در دماوند پای صندوق رای رفت تا مثلا اقدامی کوچک برای اعلام برائت از تندروها کند اما فتنه ۸۸ نشان داد عارضه تندروی به سران اصلاحات نیز سرایت کرده است و آن که فریاد میزد از درون اصلاحات صدای دشمن شنیده میشود، ۴ سال بعد خود حنجره دشمن شده بود.
پس از فتنه ۸۸ و در جریان انتخابات ریاستجمهوری سالهای ۹۲ و ۹۶ نیز اختلافات در جبهه اصلاحات ادامه داشت. این اختلافات در انتخاباتهای مجالس دورههای نهم و دهم که همسو با دولت روحانی بودند نیز ادامه داشته و تاکنون نیز ادامه دارد. پس از پایان دولت روحانی و شکست راهبردهای این دولت، برخی طیفهای تندرو توانستند نسبت به دیگر طیفهای جبهه اصلاحات قدرت بیشتری پیدا کنند. این تندروها در جریان اتفاقات تلخ سالهای ۹۶ و ۹۸ نیز رفتاری کاملا ساختارشکنانه علیه نظام از خود نشان دادند و در حالی که دولت مستقر و مسبب این اتفاقات، برآمده از حمایت امثال خاتمی بود اما این طیفها همچنان رفتار اپوزیسیونی خود در مقابل نظام را نشان دادند؛ آنها از یک سو از هر نوع اقدام خشونتطلبانه در خیابان استقبال میکردند و همزمان سیاست تحریم انتخابات و خروج از حاکمیت را تبلیغ میکردند.
اوج این کنش تحریمطلبانه در انتخابات ریاستجمهوری سیزدهم رخ داد؛ جایی که این طیفها به صورت رسمی انتخابات را تحریم کردند و سران جبهه اصلاحات نیز که پیش از این ۲ بار از روحانی حمایت کرده بودند، زبان در کام گرفته و سکوت کردند.
اصلاحطلبان اکنون از آنچه تحت عنوان حاکمیت یکدست یاد میکنند بشدت انتقاد میکنند اما خود فراموش کردهاند رفتار ساختارشکنانه و غیرمسؤولانه آنها در تحریم انتخابات، یکی از مهمترین عوامل پیدایش وضعیت فعلی است. این همان چیزی است که نسلهای جدیدتر اصلاحطلبان و برخی عناصر باتجربه این جریان مانند جلاییپور و کرباسچی نسبت به آن گلایه دارند. کرباسچی عضو حزب کارگزاران است، همان حزبی که هاشمیرفسنجانی ساخت و سال ۷۵ از کاندیداتوری خاتمی حمایت کرد. آنها در دولت خاتمی بخش مهمی از وزارتخانهها و بنگاههای اقتصادی را در دست داشتند. کارگزاران سال ۸۴ از عدم حمایت اصلاحطلبان از هاشمی بشدت گلایهمند بود اما با وجود بیمهری اصلاحطلبان، کارگزاران طرفدار کاندیداتوری خاتمی در انتخابات سال ۸۸ بود که پس از کاندیداتوری موسوی، هر کدام از اعضا جانب یکی از ۲ کاندیدای اصلاحطلبان را گرفتند. کارگزاران هاشمی، سال ۹۲ پس از رد صلاحیت رفسنجانی، زیر عبای وی تلاش زیادی برای حمایت اصلاحطلبان از روحانی کردند. در انتخاباتهای محلی پیش از آن نیز کارگزاران همواره نسبت به تحریم انتخابات هشدار دادند. آنها معتقد به مشارکت هستند، بویژه اکنون که معتقدند پیگیری سیاستهای طیفهای تندرو، باعث خروج همیشگی تشکیلات اصلاحطلبان از حاکمیت و چرخه سیاستگذاری در کشور میشود. کارگزاران پس از اغتشاشات سال ۱۴۰۱ نسبت به از بین رفتن کارکرد اصلاحطلبان در جلب نظر طبقه متوسط ابراز نگرانی کرده و معتقدند در صورت تداوم این وضعیت و تمامیتخواهی طیفهای رادیکال اصلاحطلب، نهتنها روزنهای برای بازسازی اعتماد حاکمیت به اصلاحطلبان حاصل نخواهد شد، بلکه اعتبار این جریان در جامعه نیز برای همیشه از دست خواهد رفت.
در جریان تحولات انتخابات مجلس دوازدهم، این کشمکشها در جبهه اصلاحات بیشتر شده است. در زمان ثبتنام برای انتخابات مجلس، جبهه اصلاحات به ریاست آذر منصوری بر طبل تحریم انتخابات کوبید اما همان زمان برخی دیگر از احزاب اصلاحطلب مانند کارگزاران، اعتماد ملی، ندای ایرانیان، حزب اسلامی کار و خانه کارگر با انتقاد از این رویه نسبت به ثبتنام کاندیداهای خود برای حضور در انتخابات اعلام آمادگی کردند. همان زمان البته برخی اخبار درباره اخراج یا استعفای ۳ نفر از اعضای حزب تندروی اتحاد ملت (مشارکت سابق) به خاطر انتقاد از سیاست تحریم انتخابات منتشر شد. با این وجود آذر منصوری به عنوان رئیس جبهه اصلاحات در برابر هر نوع اظهارنظری که تمایل اصلاحطلبان برای مشارکت در انتخابات را نشان میداد ایستادگی کرد. او حتی اظهارات حسین مرعشی درباره ابراز تمایل اصلاحطلبان برای مشارکت در انتخابات را با یک توئیت تکذیبآمیز پاسخ داد تا نشان دهد بخش قدیمی و تمامیتخواه اصلاحطلبان، «تحریمطلبی» را همانند گذشته به عنوان سیاست خود در پیش گرفته است. منصوری دیماه امسال نیز در کنگره حزب اتحاد ملت بر طبل تحریم انتخابات کوبید و اظهار داشت: مردم حق خود میدانند زینتبخش انتخابات صوری و بیاثر و فاقد معنی و مفهوم واقعی انتخابات نباشند.
اما اینک پس از پایان بررسی صلاحیت کاندیداها، اصلاحطلبان مشارکتجو معتقدند امکان رقابت در دهها حوزه انتخابیه برای آنها فراهم شده است. برخی از آنها میگویند کسب ۱۰۰ کرسی در مجلس آینده از سوی کاندیداهای منسوب به جبهه اصلاحات دور از ذهن نیست. بر اساس همین واقعیت، بیانیهای با امضای ۱۱۰ چهره باسابقه و جوان اصلاحطلب منتشر شده است که با انتقاد از تحریمطلبی، بر مشارکت فعال در انتخابات با هدف یافتن روزنهای برای اصلاحات و تغییر تاکید کردهاند.
بنابراین از زاویه بررسی اختلافات پیشین در جبهه اصلاحات، باید گفت بیانیه اخیر اگرچه فاقد وزن چشمگیر برای کنشگری انتخاباتی و نیز تحول در جریان اصلاحات است اما میتوان آن را اقدامی با هدف رهیافت به وضعیت مطلوب دانست؛ وضعیتی که معنای آن عبور از پدرخواندههای سیاسی اصلاحات است که سیاستهای تمامیتخواهانه آنان در ساختارشکنی و تحریم انتخابات و در نتیجه تداوم حضور اصلاحات در بنبست سیاسی خلاصه شده است. به عبارتی بیانیه ۱۱۰ چهره اصلاحطلب تلاشی است برای اینکه نسلهای جوان اصلاحات با همراهی برخی افراد باسابقه این جریان، یک نسل جدید را برای عبور از بنبست خودساخته اصلاحطلبان آماده کنند.
یکی دیگر از زوایایی که میتوان در آن بیانیه اخیر ۱۱۰ چهره و فعال اصلاحطلب را واکاوی کرد، عقبنشینی برخی طیفهای این جریان از ادعاهای سابق است. یکی از نقدهایی که پس از فتنه ۸۸ به اصلاحطلبان وارد میشد این بود که این جریان بدون آنکه بخواهد مسؤولیت اتفاقات تلخ ناشی از ادعای دروغ تقلب را بپذیرد، خواهان گذشت نظام از این ظلم بزرگ و گناه نابخشودنی است. با ادعای تقلب و به آشوب کشاندن پایتخت، فضای سیاسی کشور از تعادل خارج شد و اصلاحطلبان کوچکترین اقدامی برای اصلاح رفتار خود نشان ندادند. یکی از دیدگاههایی که درباره عبور اصلاحطلبان از این وضعیت مطرح شد پوستاندازی این جریان و میدان دادن به افراد جوانتر و واقعگراتر بود تا با درک بهروزتری از مسائل کشور، نسبت به کنشگری در ساختارهای نظام معتقد باشند. اصلاحطلبان اما همچنان بر قیمومت نسلهای گذشته و بویژه عناصر رادیکال بر این جریان اصرار کردند. از این رو میتوان بیانیه اخیر را تلاشی بر خروج بخشی از این جریان از تحت قیمومت قرار گرفتن خود تحت نظرات عناصر رادیکال تعریف کرد.
یکی دیگر از نکاتی که درباره این بیانیه میتوان مطرح کرد این است که امضاکنندگان آن با توجه به حوادث تلخ سال گذشته، بیم آن دارند جریان اصلاحطلبی در آنارشی حاصل از اتفاقات پاییز ۱۴۰۱ هضم شود. کما اینکه طیفهای تندرو که سال گذشته مواضعی شدیدتر از ضدانقلاب خارجی و تجزیهطلب گرفته بودند، باعث شدند به نوعی بخش زیادی از هویت و کنشگری اصلاحطلبان ذیل آشوب و تجزیهطلبی تعریف شود. از همین رو شاید یکی از اهداف بیانیه ۱۱۰ نفر، تلاش برای ایجاد مرزبندی با اتفاقات سال گذشته و اعلام تعلقخاطر این طیف از افراد باسابقه و نسل جوان، به ساختارهای قانونی جمهوری اسلامی باشد.
در کنار این موارد برخی اصلاحطلبان طی ۲ روز اخیر تلاش کردهاند این تلقی را از این بیانیه جا بیندازند که این بیانیه در واقع واکنشی مثبت به مواضع اخیر رهبر انقلاب درباره لزوم مشارکت در انتخابات و نقشآفرینی خواص و موثرین برای حراست از جهت عمومی حرکت جامعه است. هنوز نمیتوان با قطعیت درباره این دیدگاه و برآورد نظر داد اما واقعیت آن است که لبیک به اظهارات رهبر انقلاب درباره جهت عمومی حرکت انقلاب دارای لوازمی است. یکی از لوازمی که اعتبار و صحت ادعای این عده از اصلاحطلبان مبنی بر لبیک گفتن به فرمایشات رهبر انقلاب را مورد سنجش قرار دهد، اعلام نظر صریح آنان درباره ادعای دروغ تقلب در سال ۸۸ است. ادعای تقلب و رادیکالیسم پس از آن باعث از تعادل خارج شدن فضای سیاسی و رقابت سیاسی کشور شد. نمیتوان بدون اعلام نظر صریح درباره آن ادعای پرهزینه که به تعبیر رهبر انقلاب ظلم بزرگ بود، مدعی لبیک گفتن به فرمایش رهبر انقلاب شد. بویژه آنان که مدعی هستند این بیانیه منطبق بر مشی خاتمی است، باید به این مهم توجه کنند که شخص خاتمی در تقویت ادعای تقلب و ایجاد فتنه پرهزینه برای نظام و مردم و کشور نقش مهمی داشت و صرفا نمیتوان با یک بیانیه در این مقطع، از پاسخگویی و ادای مسؤولیت در قبال آن دروغ بزرگ شانه خالی کرد. با همه این تفاسیر باید گفت بیانیه اخیر تعدادی از اصلاحطلبان و جوانان منسوب به آنها، با هر انگیزه و نیتی صادر شده باشد، میتواند منجر به ایجاد سطحی از شور انتخاباتی یا مشارکت شود. هرچند با توجه به واقعیات موجود، تأثیرگذاری این افراد در ایجاد موج مشارکت بسیار پایین است اما میتواند به عنوان یک گام به جلو برای اثبات تعهد به مبانی اصلاحگری از سوی این طیف از اصلاحطلبان تلقی شود.
ارسال به دوستان
دیدگاه
ورود به جایگاه رفرمیسم؟
علیمحمد هنرمند: بیش از ربع قرن از 2 خرداد 1376 به عنوان یکی از نقاط تاثیرگذار تاریخ سیاسی معاصر ایران میگذرد. در این بازه زمانی، آنچه «جبهه اصلاحات» با تمام دستهبندیهایش شناخته میشود، در قالب یک بازیگر موثر در سپهر سیاسی کشور نقشآفرین بوده است. بررسی فراز و نشیبهای این بازیگر در جایگاه پیروز انتخابات ریاستجمهوری 92،80،76 و 96 و بازنده میدانهای 84، 88 و 1400 نیازمند بازخوانی مولفههای متعددی است که از حوصله یک متن خارج است. با این حال یکی از چالشهای این جریان در 3 دهه گذشته، به نسبتش با نامی که آن را نمایندگی میکند بازمیگردد. نخستین سوال این است: اصلاحطلبی که ترجمه مشی «رفرمیسم» در ادبیات سیاسی مدرن است، چه مختصاتی دارد و آیا جبهه اصلاحات همسو با آن بوده است؟ این پرسش کلیدی را احتمالا بتوان مهمترین ابزار هر تحلیلگر و کنشگر سیاسی برای دست یافتن به پاسخ باقی سوالات درباره جبهه اصلاحات دانست. اصلاحطلبی یا همان مشی «رفرمیسم» چند اصل کلی دارد: 1- قائل به حفظ نظم سیاسی و به عبارتی مخالف با انقلاب و براندازی است، 2- از آنجا که خود را بلوکی از ساختمان حاکمیت میداند، نسبت به سرنوشت نهایی نظام سیاسی احساس مسؤولیت میکند، 3- تغییر را تنها در مسیر قانونی مشروع میداند و ستیز با قانون را به مثابه عاملی در بلاموضوع شدن خود نکوهش میکند، 4- نقشه راه تغییر خود را به گونهای ترسیم میکند که تغییر به تقویت نهادهای رسمی به عنوان سمبل قانون منتهی شود. با همین مختصات جریان «اصلاحطلبی» اتفاقا واجد سطح بالایی از «اصولگرایی» در مشی سیاسی خود است. طبیعتا اصلاحطلبی را که میل به براندازی داشته باشد، میان خود و نظام سیاسی دوگانگی تعریف کند، بیاعتبار کردن قانون را به عنوان بخشی از کارویژه خود تعریف کند یا به دنبال تضعیف نهادهای قانونی از طریق ورود به همان نهادها باشد، نمیتوان در قاموس اصلاحطلبی تعریف کرد. واقعیت امر آن است که مهمترین چالش جبهه اصلاحات در ایران، همین بینسبتی با مختصات اصلاحطلبی بوده است؛ آنچنان که در نقض هرکدام از این 4 مورد میتوان به مصادیق زیادی از جمله رفتار ضد ملی این جبهه پس از شکست در انتخابات سال 88 اشاره کرد.
بینسبتی با این مختصات باعث شده اصلاحطلبان در 26 سال گذشته در تعریف یک شاخصه هویتی برای خود ناکام بمانند؛ آنچنان که آنها در زمان پیروزی در انتخابات حتی کوچکترین حقی را برای جناح شکستخورده قائل نمیشوند و زمانی که خود در همین زمین شکست میخورند، -وگاه حتی اساس انتخابات- را زیرسوال میبرند. با این تعاریف، اصلاحطلبان در شکنندهترین موقعیت خود به سر میبرند. آنها از سویی اگر بخواهند با رادیکالیسم تجویزی از سوی ضدانقلاب همراهی کنند، قادر به تعریف جایگاهی برای خود نیستند (چون برخلاف برهههایی همچون سال 88، دیگر کانون رهبری این رادیکالیسم را در دست ندارند) و اگر بخواهند در موقعیت پیشین خود قرار بگیرند، شاهد آن خواهند بود که بخش بزرگی از بدنه اجتماعی خود را از دست دادهاند. طبیعی است در این شرایط بخش قابل توجهی از چهرهها و گروههای اصلاحطلب به دنبال آن هستند با عبور کامل از اصلاحطلبی به مثابه «رفرمیسم»، در زمین رادیکالیسم برای خود هوادار پیدا کنند. ناگفته پیداست اتخاذ چنین سیاستی، تمام امیدهای آنها برای بازگشت دوباره به قدرت را از میان میبرد.
اما در سوی دیگر، شاخههایی از جریان اصلاحات به دنبال بازتعریف خود در جایگاه «رفرمیست» هستند.
عدم همراهی بخشی از چهرههای اصلاحطلب با موضع طیف رادیکال مبنی بر تحریم انتخابات، نشان از این یک خیز امیدوارکننده برای شکلگیری یک عقلانیت اصلاحطلبانه در میان این گروه دارد. یقینا این تجدیدنظرطلبی برای حرکت به سمت اصلاحطلبی مسؤولیتمدار را باید گامی سازنده برای جبران مسیر اشتباهی دانست که جبهه اصلاحات در 26 سال گذشته طی کرده است.
ورود اصلاحطلبان به میدان سیاست با مشی رفرمیستی از چند جهت هم برای این جبهه سازنده است و هم میتواند به ارتقای سطح کیفی سیاست در ایران منتهی شود. وقتی یک جریان سیاسی احتمال بسیار کمی برای پیروزی خود قائل است اما با صندوق رای قهر نمیکند، در حال انتقال این پیام است که میخواهد به اصول اصلاحطلبی حتی در زمانه شکست نیز تن دهد. از همین جهت جریان تجدیدنظرطلب موجود را باید بابت ایستادگی مقابل رادیکالیسم پدرخواندههایش تمجید کرد. از سوی دیگر این مسؤولیتمداری میتواند شاخصه هویتی اصلاحطلبان را به نقطه تعادل نزدیک کند. خاطره تلخ واکنش غیرمسؤولانه اصلاحطلبان به شکست در انتخابات سال 88 از این جریان چهرهای ساخت که قانون، نظام و قواعد بازی را تنها زمانی قبول دارد که پیروز میشود. تغییر این مشی و رسیدن به یک هویت مسؤولیتمدار میتواند چشمانداز فعالیتهای سیاسی این جریان را بهبود بخشد. در سطح کلان این مسؤولیتپذیری الگوی رفتار سیاسی کشور را نیز میتواند ارتقا دهد. جامعه تا زمانی که حرفهایگری سیاسی را از سوی مراجع سیاسی خود مشاهده نکند، نمیتواند در مواجهه با امور سیاسی از خود واکنش حرفهای و مسؤولانه نشان دهد.
در نهایت در نقطه فعلی یک گذشته سیاسی پرتناقض از اصلاحات وجود دارد و یک مسیر دوگانه برای آینده این جریان؛ تجدیدنظرطلبی بخشی از اصلاحطلبان میتواند به هدایت این جریان به جایگاه رفرمیست کمک کند.
ارسال به دوستان
نگاه
بیانیهای ضد هسته بدخیم
مرتضی سیمیاری: 10 روز قبل از برگزاری انتخابات مجلس ششم، سعید حجاریان به دعوت دفتر تحکیم وحدت، در حسینیه ارشاد یک سخنرانی جنجالی کرده و گفته بود ماشین اصلاحات در حال عبور از گردنه است و باید از این نقطه عبور کنیم. تئوریسین اصلاحات سپس انگشت اشاره خود را به سوی حاضران در جلسه گرفته و ادامه داده بود: پس از این پیروزی آنها را جارو میکنیم!
منظور حجاریان از «آنها» همان جناح راست بود که طبق نظرسنجیها شانس بالایی برای پیروزی در انتخابات نداشت و روی تکچهرهها و تشکیل یک فراکسیون اقلیت سرمایهگذاری کرده بود. فردای آن روز، روزنامه رسالت در سرمقاله خود نوشت: ماشین حجاریان با این دست فرمان با سر به ته دره خواهد رفت، زیرا دوم خردادیها نه جنبه پیروزی دارند و نه شکست پس از آن را. اما جارو کردن مخالفان توسط اصلاحطلبان تنها معنای رقابت سیاسی نداشت، یکی از اعضای گروهک ملی - مذهبی، بعدها در جزوهای با نام «منش کار جمعی» که در میانه فتنه 88 با هدف شبکهسازی منتشر کرده بود، نوشت اگر در بهار اصلاحات دولت خاتمی آنقدر جسارت داشت که مخالفان اصلاحات را حذف کند، امروز در برزخ خیابان و پارلمان گرفتار نبودیم. قبضه کردن تمام مناسبات سیاسی یکی از سنتهای عجیب جناح چپ در تاریخ معاصر ایران است. این بوالهوسی شدید باعث شده است اصلاحطلبان در بزنگاههای مهم تصمیمگیری، گاه در آغوش اپورتونیسم افتاده و زمانی دیگر در سطح یک کالت سیاسی خطرناک ظاهر شده و برای تحمیل هژمونی تا حذف رقبا نیز پیش روند. تنها نمونه تاریخی در تحلیل این رفتار به دورانی بازمیگردد که تقی شهرام در اوایل دهه 50 با نوشتن جزوه سبز کوچکترین منتقدانش را نیز ترور کرد و حتی به زنی سادهدل چون فاطمه فرتوکزاده نیز رحم نکرد. رهبر مجاهدین (منافقین) به علیرضا سپاسیآشتیانی پیام داده بود هر کسی که مارکسیست نشود حتما مساله دارد و باید او را ترور کرد. این روزها نیز جبهه اصلاحات با تمسک به یک زن به همان شیوه عمل کرده و هر کسی را که کوچکترین زاویه با خط تحریم انتخابات دارد ترور شخصیت میکند!
اعمال فشار سنگین به احزاب اصلاحطلب برای ندادن لیست انتخاباتی و تهدید برخی نامزدهای تایید صلاحیتشده برای تغییر حوزه با هدف خالی کردن مشارکت در تهران و نیز بیرون دادن یک بیانیه با عنوان «راهبرد انتخاباتی جبهه اصلاحات» برای سکولاریزه کردن فعالیت سیاسی، بخشی از این کوششهاست که به نام تولید اصلاحطلب ساختاری، چپها را به سوی فرقهگرایی سخت و رادیکالیسم خشن سوق داده است. رادیکالها با دادن تزهای انتزاعی در تلاش هستند اردوگاه فکری چپها را جارو و به نام کادرسازی، اصلاحطلبان را غربالگری کرده و چپ ناب را جایگزین چپهای ستادی کنند. از نگاه این شاخه بدخیم، اصلاحطلب ناب همان افسران جنگ خیابانی هستند که نه ذیل صندوقمحوری دوم خرداد، بلکه حول بیانیه 15 مادهای خاتمی، آمادگی ایجاد کانونهای شورش در بزنگاههای خاص را دارند. اصلاحطلبان ساختاری اعتقاد دارند جناح چپ دچار ریزش شدید اجتماعی شده و کنشهای سیاسی زمانی قوام پیدا میکند که ساختارهای اصلی نظام را نشانه گرفته باشد. البته این عصیان سیاسی در میان اصلاحطلبان مخالفانی نیز دارد؛ برخی احزاب اصلاحطلب بدون توجه به مصوبه جبهه اصلاحات، در تدارک دادن لیست مشترک با بروکراتها بوده و برخی چهرههای شاخص اصلاحطلب با وجود تماسهای شبانه از سوی محافل خاص در جماران، همچنان بر نامزد شدن از حوزه تهران اصرار دارند.
این تحرک سیاسی با اعلام موضع 110 فعال سیاسی اصلاحطلب معنای خاصی نیز پیدا کرده است. در حالی که در امتداد اغتشاشات سال گذشته خاتمی به عنوان لیدر اصلاحات به دنبال رفتارهای گزنده سیاسی است، بیانیه تعداد قابل توجهی از اصلاحطلبان استخواندار، حکایت از آن دارد که برخی چپها تمایل ندارند این اردوگاه سیاسی به محلی برای جولان افرادی چون تاجزاده و بقایای حزب منحله مشارکت (حزب اتحاد ملت) بدل شده و آنها با جزوهنویسی و کودتای سیاسی، اصل اصلاحطلبی را قبضه کنند.
این 110 نفر در بیانیه خود نوشتهاند راهبردهایی چون تحریم انتخابات مکانیسمی مشابه تحریمهای اقتصادی اعمال شده توسط آمریکاییها را داشته و هر ۲، یک هدف مشابه با یکدیگر دارند. گفته شده این بیانیه توسط یکی از اصلاحطلبان که سابقه کمپینسازی داشته نگارش شده است. این دسته از چپها اعتقاد دارند بقای آنها به گرفتن مواضع صریح نسبت به رادیکالها بستگی دارد و اگر امروز در برابر کودتای رادیکالها قیام نکنند، فردا باید با شاخه مسلح شده و نظامی جناح چپ بجنگند که در راهبردها دستکمی از میلیشیای رجوی ندارد.
البته کش و قوس سیاسی علاوه بر روزنهگشایی تشکیلاتی برای اصلاحطلبان مشارکتجو، باعث نور انداختن به عقبه فکری رادیکالها نیز شده است. یکی از کانالهای تلگرامی نزدیک به موساد همزمان با انتشار خبر تحریم انتخابات از سوی جبهه اصلاحات، نوشته بود ۲ ماه توفانی در پیش است و باید در ساعت صفر به خیابان آمد. گویی بازندگان ۷ اکتبر این بار توپخانه خود را با توسل به رادیکالهای اصلاحات از میانه اسفندماه آماده شلیک کردهاند.
کنشهای مشترک میان هسته سخت اصلاحات با عوامل راهاندازی «بهار داغ» در تهران شواهد دقیقی دارد؛ در حالی که اصلاحطلبان رادیکال به شیوه ستاد داخله منافقین در حال پیاده کردن اجزای عملیات راهگشا هستند، 110 اصلاحطلب با روزنهگشایی در برابر این گروه بدخیم صفآرایی کردهاند. در جبهه اصلاحات اصل بقا حرف اول را میزند!
ارسال به دوستان
خبر
دبیرکل حزبالله در واکنش به لفاظی صهیونیستها: یک میلیون اسرائیلی را آواره خواهیم کرد
دبیرکل حزبالله لبنان در پاسخ به تهدیدهای رژیم صهیونیستی گفت: «ما آماده مقابله با دشمن در هر نقطهای هستیم و اگر اسرائیل به ما حمله کند به جای ۱۰۰ هزار نفر یک میلیون آواره در شمال خواهد داشت». او درباره موضوع اصلی منطقه در این روزها یعنی غزه گفت: «آنچه امروز منطقه و دنیا را به خود مشغول کرده، مساله فلسطین و جنایتها و تجاوزهایی است که علیه مردم غزه انجام میشود. ۱۳۰ روز از تجاوزهای رژیم صهیونیستی میگذرد و چیزی جز انتقام از غیرنظامیان بیدفاع ندیدم و این رژیم نتوانست اهداف خود را محقق کند. مقاومت و جانفشانی مردم غزه در طول تاریخ بیسابقه است».
دبیرکل حزبالله لبنان به حمایتهای مقاومت لبنان از غزه اشاره و تاکید کرد: «حمایتهایی که ما در لبنان از مردم غزه میکنیم مسؤولیت اخلاقی و دینی است که بر گردن همه ما است. آنچه در غزه رخ میدهد باید وجدان هر انسانی در جهان را به لرزه درآورد. ما در جبهه لبنان اقداماتمان در حمایت از غزه منطبق با ارزشهای اخلاقی و دینی است و در این امر سرزنش و حرفهای هیچکس برای ما مهم نیست». سیدحسن نصرالله با تاکید بر اینکه «بهوجود آمدن رژیم اشغالگر آغاز تمام بحرانها در منطقه و تاریخ لبنان شاهدی بر این مساله است» گفت: «اسرائیل قوی خطری برای تمام منطقه است و اسرائیلی که ضعیف و هراسان است خطرش کمتر است. با توجه به رویدادهای غزه، خروج شکستخورده اسرائیل قبل از اینکه مصلحتی برای فلسطین باشد، مصلحتی ملی برای تمام کشورهای منطقه است. ایجاد جبهه لبنان برای مقابله با رژیم اشغالگر در وهله اول منفعتی ملی برای ممانعت از پیروزی اسرائیل است». دبیرکل حزبالله با انتقاد از افراد و جریانهایی که حمایت مقاومت لبنان از مقاومت و مردم فلسطین را «بیفایده» میخوانند، گفت: «مشکل اصلی اینجاست که برخیها معتقدند اقدامات ما در جبهه لبنان بیفایده است و این امر فاجعهبار است. برخی درباره فداکاریهایی که در مقابل دشمن انجام میدهیم از عبارتهای توهینآمیز استفاده میکنند، برخی هم از پیش قضاوت میکنند و دستاوردها و پیروزیهای ما را خیالی و وهمی توصیف میکنند». او ادامه داد: «این قشر که مدعی است قوانین بینالمللی از ما محافظت خواهد کرد و درباره فواید مقاومت بحث و جدل میکنند، ناامیدکننده هستند. با اقشاری که از پیش قضاوت نمیکنند میتوان گفتوگو کرد و باید دقت کنیم که این گفتوگوها به گفتوگوهای فرقهای تبدیل نشود. اختلاف نظر درباره اسرائیل از همان زمان تاسیس رژیم اشغالگر در لبنان وجود دارد و ما هم شهدای مسلمان و هم شهدای مسیحی داریم که در مقابله با این دشمن به شهادت رسیدند. نباید این مشکلات را فرقهای کرد. مسؤولیت برخی مواضع را گردن فرقه خاصی انداخت».
سیدحسن نصرالله در ادامه گفت: «بار سنگین مقابله با دشمن در جبهه لبنان بر دوش مردم روستاهای مرزی و اهل جنوب است و تعداد زیادی از شهدا فرزندان روستاهای مرزی هستند و این امر اراده واقعی اکثریت را نشان میدهد که فراتر از فرقههاست». دبیرکل حزبالله لبنان در بخش دیگری از سخنان خود خاطرنشان کرد: «مقاومت با فداکاریهای خود از تمام لبنان دفاع میکند و اگر مقاومت نبود، دشمن این کشور را اشغال میکرد. با توجه به قواعد بازدارندگی که مقاومت ایجاد کرده است، دشمن تنها در نقاط مشخصی میجنگد. به دلیل وجود مقاومت دشمن حساب ویژهای از لبنان میبرد و کشورهای جهان به دلیل وجود جبهه جنوب هیاتهایی به لبنان میفرستند». او درباره اهداف سفرهای هیأتهای غربی به لبنان گفت: «تنها هدف سفر هیاتهای غربی به لبنان محافظت از اسرائیل و بازگرداندن شهرکنشینان صهیونیست به شمال سرزمینهای اشغالی است. هیاتهای غربی به هیچ وجه به تجاوزها و جنایتهای غزه نمیپردازند و تنها درباره رژیم صهیونیستی صحبت میکنند. آنها فقط درباره امنیت اسرائیل و بازگشت شهرکنشینان صحبت میکنند».
نصرالله در ادامه تاکید کرد: «امتیازات سیاسیای که از طرفهای مختلف به ما پیشنهاد میشود هیچ تاثیری بر ما نمیگذارد و باعث نمیشود جبهه لبنان را متوقف کنیم؛ جبهه جنوب برای فشار و حمایت و مشارکت در راستای شکست و تضعیف دشمن و توقف تجاوزها به فلسطین است». او با بیان اینکه «دشمن اکنون در وضعیتی نیست که شروط خود را بر لبنان تحمیل کند بلکه خودش ضعیف و بحرانزده است» گفت: «ما از طرف لبنانی میخواهیم جز اجرای قطعنامه ۱۷۰۱ شروط دیگری نیز قرار دهد. دشمن هر کاری بکند ما تسلیم نخواهیم شد و حتی اگر به ما حمله کند تا زمان توقف تجاوزها به غزه جبهه جنوب را متوقف نخواهیم کرد». دبیرکل حزبالله در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: «تمام تحولات منطقه را دنبال میکنیم و هر احتمالی مطرح است و ما در جنوب مبارزه میکنیم و چشممان به غزه است؛ هر زمانی که در غزه آتشبس شد در جنوب لبنان نیز آتشبس خواهد شد». نصرالله در واکنش به تهدیدات وزیر امنیت قومی رژیم صهیونیستی درباره حمله به لبنان نیز گفت: «اگر نمیخواهی جنگ با ما را متوقف کنی پس خوش آمدی! اگر دشمن تهدیدات خود علیه ما را متوقف نکند باید بداند 100 هزار صهیونیستی که شمال سرزمینهای اشغالی را ترک کردند به این منطقه باز نخواهند گشت». سید مقاومت در پایان گفت: «هر کس ما را به گسترش جنگ تهدید میکند، بداند ما نیز آن را گستردهتر خواهیم کرد و اگر گمان میکند مقاومت احساس ترس میکند کاملا در اشتباه است. عزم و اراده مقاومت امروز بیشتر شده و ما آماده مقابله با دشمن در هر نقطهای هستیم. وزیر امنیت قومی رژیم صهیونیستی بداند اگر به ما حمله کند به جای 100 هزار نفر، یک میلیون آواره از شمال خواهد داشت».
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|