|
گفتوگوی «وطن امروز» با داوود مهدویزادگان درباره لوازم ارتقای امر سیاسی در پساانتخابات
کار مردم تازه شروع شد
اکنون که به دوره پساانتخابات وارد میشویم، بحث از ارتقای امر سیاسی و فعال کردن رای مردم، موضوع مهمی است که باید مورد بحث و بررسی قرار گیرد. چگونه میتوان رای مردم را در سطح سیاسی فعال کرد و از امتداد آن سخن به میان آورد؟ بحث از پرسش مذکور و ابعاد آن مسالهای است که «وطن امروز» در قالب پرونده «ارتقای امر سیاسی» آن را به گفتوگو با نخبگان گذاشته است. در همین راستا در نخستین گفتوگو، به بحث و تبادل نظر با دکتر داوود مهدویزادگان، استاد اندیشه سیاسی و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی پرداختهایم.
***
* یکی از اشکالهایی که به بحث کنشگری سیاسی در کشور ما وارد میشود، ماهیت تودهوارگی آن است. در این طرح چنین گفته میشود که ما در چند دهه گذشته همه ساختارهای واسط و تنظیمگر کنش مردمی همچون صنوف، احزاب، رسانههای مستقل و... را از میان بردهایم، لذا حاکمیت به نحو مستقیم با توده بیسر و شکل مردمی مواجه است؛ شما این مساله را چگونه ارزیابی میکنید؟
مسالهای را که به آن پرداختید، بحث بسیار مهم و خوبی است. نمیخواهم به صورت تخصصی وارد بحث امر سیاسی که فیلسوفان سیاسی طرح میکنند شوم، لذا به معنای عام، امر سیاسی را به کار میگیرم تا گفتوگو پیش برود. سیاست را اگر به معنی عام آن تعریف کنید، به باور من هر نوع کنشی که در ساحت جامعه رخ میدهد و به نحوی با مفاهیمی چون قدرت، خدمت، کارگزاری، اداره و... ارتباط داشته باشد، میتوانیم بگوییم با امر سیاسی مواجه هستیم. یعنی امر سیاسی نمیتواند اختصاص به کنش خاصی داشته باشد. برای مثال نمیتوانیم آن را تنها منحصر به کنشگری حاکمیت یا احزاب بدانیم و بگوییم باقی کنشها «امر سیاسی» نیست. بنابراین غیر از کنشهای حزبی و حاکمیتی، هر کنشی در سطح جامعه با آن تعریفی که عرض کردم انجام شود، شأنی سیاسی یافته و کنش سیاسی به حساب میآید. بر همین اساس اگر بخواهیم پیش برویم، باید مقداری در نسبتهایی که به کنشهای سیاسی میدهیم، دقت بیشتری انجام شود. برای مثال همین مفهوم تودهای بودن که به کنش مردمی نسبت داده میشود، با توجه به معنایی که از کنش سیاسی کردیم زیر سوال میرود. یعنی اینکه بگوییم اگر کنش ما کار حزبی باشد، تودهای نیست و اگر کار مردمی باشد، تودهوار میشود. خب! این غلط است. مراد از تودهوار نیز یک کار هیجانی و بدون پشتوانه عقلانی است. با این تعریف از تودهوارگی من درست نمیدانم بگوییم کار حزبی کنش سیاسی است و کار مردمی تودهوار است. کنش مردمی هم دارای تشکلی است، عقلانیتی داشته و فاقد سازمان نیست، حالا این را در ادامه توضیح میدهم اما خلاصه آنکه اگر آن تعریف عام ابتدایی را اخذ کنیم، باید این تقسیمبندیهای دوگانه را کنار بگذاریم. وقتی هر کنشی را به این معنا بتوانیم کنش سیاسی بدانیم، باید صورتبندی جدیدی را از امر سیاسی ارائه دهیم. چه بسی نسبتها در این توضیح ما جابهجا شود. یعنی حتی شاید بتوان حرکتهای حزبی را متهم به تودهوارگی کرد و حرکتهای مردمی را عقلانی و با ساماندهی بدانید. الان احزاب فاشیستی را شما چگونه تفسیر میکنید؟ آیا کنشهای پیروان آن احزاب تودهوار نیست؟ عمل اینها تودهوار است. چه میزان از پیروان احزاب مبتنی بر عقلانیت عمل میکنند؟ آن شدت تابعیت و اطاعت که در حزب وجود دارد، در کنش جمعی غیرحزبی مردم از اساس وجود ندارد. مضاف بر این مساله اگر شما کنشهای جمعی مردمی را که دارای پشتوانه فرهنگی، دارای عقلانیت و سابقه بوده لحاظ کنید، آن را به سختی میتوان به تودهوارگی متهم کرد. ملت ایران در 200 سال اخیر، همواره در کنشگری سیاسی بودهاند، شما نمیتوانید 200 سال فعالیت سیاسی آنها را متهم به تودهوارگی کنید و برای مثال بگویید احزاب غیرریشهدار کنش سیاسی ناب داشتهاند. در همین اغتشاشات سال گذشته، آیا اینها کنشهای هیجانی و تودهای نبود؟ خیلی سریع این اغتشاشات به خشونت هم تبدیل شد و کمک کرد به از هم پاشیدگی جامعه. خب! ملت ایران با حرکت مذکور همراهی نکرد، خیلی هم سعی شد تا مردم را بسیج کنند اما مردم در این حرکت مشارکت نکردند. با این حال مردم در همان سال حضور گستردهای در ۲۲ بهمن داشتند. این چه معنایی دارد؟ این به باور من یعنی ملت ایران دارای عقلانیت و شعور سیاسی بالایی هستند. اینها قدرت تشخیص دارند. مضافا کنش آنها نشان میدهد از یک رهبری هم تبعیت میکنند، لذا حرکت آنها دارای اصولی است.
* اشکالی که وجود دارد آن است که مثال شما پیرامون اغتشاشات اخیر تاییدکننده سخن آنان است. برای مثال جامعه شناسان پس از این اغتشاشات عموما معتقد بودند باید نهاد واسط باشد تا خواست مردم را به حاکمیت منتقل کند. نهادهایی مانند رسانه، صنوف، احزاب و... کارکرد این واسط را دارند که از خشونت جلوگیری میکند.
بحث را به نقطه خوبی رساندید. اساسا جامعه تودهوار پدیدهای مدرن است. یعنی ما در گذشته چنین موضوعی را نداشتهایم. این تودهوارگی را باید در سنت مدرن مطالعه کنید. ریشه و دلایل آن در مدرنیته است، لذا اگر بخواهیم به یک جامعه دینی و غیرمدرن نسبت دهیم، این نسبت توضیحدهنده نیست. پیش از انقلاب جامعه دینی ساماندهی خود را داشته است. در قالب مرجعیت، اجتهاد و آثاری نظیر توضیحالمسائل، مفاتیحالجنان و... کنشها و مناسک خود را بخوبی سامان میداده است، لذا فقه و شریعت جامعه دینی را سامان میداده است. اگر هم انقلاب شد با تکیه بر همین ساماندهی و پشتوانه رخ داد، لذا هیچ نوع نسبت تودهوارگی به انقلاب ما متصل نمیشود اما شما همین نسبت تودهوارگی را میتوانید به جامعه مدرن بدهید. یعنی جامعه ما به هر میزان که مدرنتر میشود، تودهوارگی ما شدت بیشتری به خود میگیرد. شکلگیری آن نیز به واسطه عملکرد نخبگان است. همین نخبگان دگراندیش یا غرباندیش هستند که جامعه ما را به سمت تودهای شدن سوق میدهند. میدانم این ادعا بزرگ است اما توضیح آن را عرض خواهم کرد. اغتشاشات سال ۱۴۰۱ را نگاه کنید. این اغتشاشات شاهد مثال نیست، بلکه یک سوژه خوب پژوهشی است. همین افراد جامعهشناس که انقلاب را به نفی نهادهای واسط و تودهای کردن جامعه متهم میکنند، اینها در اغتشاشات ۱۴۰۱ چه عملکردی از خود نشان دادند؟ جز این است که سکوت کردند؟ کدامیک از آنان معترضان خشونتطلب را به نافرمانی مدنی متمایل ساخت؟ مگر نافرمانی مدنی کنش مطلوب آنان نیست؟ کنشی که اتفاقا به باور خودشان تودهای نیز نیست. علاوه بر سکوت، برخی از آنان حتی تحریک میکردند، تئوریزه میکردند خشونت را. اگر نخبگان دگراندیش آنچنان همراهی نمیکردند آتش آنقدر شعلهور میشد؟ دانشگاهها آنقدر ملتهب میشد؟ ما فراموش نکردهایم اینها را. هیچگاه نیز در طول این اتفاقات مردم را به نافرمانی مدنی دعوت نکردند. میخواهم عرض کنم اتفاقا اینها در آن زمانی که طرفدارهای آنان در رخوت هستند و خودشان قدرت ندارند، پرچم نافرمانی مدنی را بالا برده و انقلاب را به تودهای بودن متهم میکنند اما هنگامی که احساس میکنند روزنهای باز شده که میتوان به واسطه آن اعمال قدرت کرده و به حاکمیت فشار بیاورند، همه این بحثها را کنار میگذارند. الان شما آرش نراقی را ببینید. مقالهای در مشروعیت خشونت دارد. یا حبیبالله پیمان در فتنه ۸۸ خشونتطلبی را توجیه میکرد. با مشاهده اغتشاشها ادبیات به یکباره تغییر کرد. پشتوانه اساسی حرکت همین نخبگان تودهوار عمل کردن طرفداران است.
* ریشه این شیوه از کنشگری جریان روشنفکری را در چه میدانید؟
ریشه اینها در اشرافیگری در تفکر است. اینها یک اشرافیگری تئوریک در ذهن خود دارند که میگویند فکر از ما، عمل از مردم. ما به جای مردم فکر میکنیم، لذا معتقدند ما سرمشق را مینویسیم و مردم باید انجام دهند.
حالا اگر جامعهای بخواهد از اینها سوال کند، خود فکر کند و عمل کند، سریع با انواع برچسبها از جمله همین تودهوارگی آن را مورد اتهام قرار میدهند. جریان مذکور با استفاده از دستگاه تبلیغاتی که دارند، سوءاستفاده کرده و جامعهای را که میخواهد مقداری عقلانی فکر کند پس میزند. برای نمونه مگر همین آقای حجاریان نبود که شعار فشار از پایین و چانهزنی در بالا را طرح کرد؟ این شعار چه معنایی میدهد؟ این شعار یعنی قائل شدن به تودهوارگی. در ایام دوم خرداد، پس از پیروزی، آقای خاتمی در مصاحبه خود با مجله اطلاعات سیاسی و اقتصادی، ۲ ماه پس از پیروزی این مساله را طرح کرد که ما مطالبات مردم را بالا بردیم، به همین دلیل هم پیروز شده و رای آوردیم. حالا این مطالبات به دولت فشار میآورد. حالا چگونه برای دولت ضربهگیر درست کنیم؟ پیشنهاد حجاریان این بود که باید 2 حوضچه را درست کنیم تا مردم را داخل این حوضچهها انداخته و آنان را کنترل کنیم. این 2 حوضچه اما چیست؟ یکی حوضچه جامعه مدنی است و دیگر حوضچه احزاب سیاسی. مردم را باید با جامعه مدنی و حزب سرگرم کرد. باید اینها را واسطه کرد تا ضربهگیر دولت ما شوند. یعنی اینها ابزاری به مفاهیم مذکور نگاه میکنند. حالا اگر دولت متعلق به آنها نبود، تفسیرها عوض میشد. خلاصه آنکه میخواهم بگویم این جماعت برای رسیدن به قدرت جامعه را تودهوار میکنند، دنبال تهی کردن جامعه از عقلانیت هستند، میخواهند جامعه تابع و مطیع باشد، دستورات باید از نهادهای واسط تزریق شود. پس از رسیدن به قدرت تودهوارگی برای آنها ضرر میشود، لذا از حزب و جامعه مدنی سخن میگویند تا اراده مردم را مهار کنند.
گذشته از اشرافیت در تفکر، مساله دومی که جامعه توده وار را پدید میآورد، نگاه ابزاری به جامعه است. نگاههای ابزاری باعث تودهوارگی جامعه میشود و این اندیشمندان سیاسی مدرن اساسا نگاهشان به مردم نگاه ابزاری است. شما این را از خود هابز تا امروز میتوانید دنبال کنید. در جامعه ایرانی ما نیز که نگاه ابزاری در میان روشنفکران بیداد میکند. اساسا جاده میان مردم و این جریانها یکطرفه است. حالا شما در غرب میروید باز ملاحظه مردم بیشتر است، نمیگویند مردم ولینعمت ما هستند اما به هر صورت قرارداد اجتماعی بسته شده و یک توسعه و آبادانی آورده میشود. جریان غربگرا همین را هم به بار نمیآورند و جاده را کاملا یک طرفه میبینند. مردم تنها ابزار رسیدن ما به قدرت هستند، پس از رسیدن به قدرت نیز خدمت به مردم مهم نیست.
* در میانه سخن بحثی کردید که جامعه دینی ساختارمندی خاص خود را دارد؛ پرسش این است که آیا این ساختارمندی که بیان کردید امروز در جامعه ایران معاصر ایران کار میکند؟
مسلما کار میکند؛ اتفاقا خوب هم کار میکند و به همین دلیل است که این نخبگان جریان تجدد جامعه عقلانی و متدین را متهم به تودهوارگی میکنند. اینها با اینگونه اتهامات میخواهند جامعه را پس بزنند. در تعبیری که من کردم اساسا در کنش سیاسی و امر سیاسی، جامعه به عنوان یک کنشگر اصلی هیچ نقشی ندارد. چالشی که اکنون همین غربگراها با جامعه انقلابی و دینی دارند، بر سر حضور کنشگری مستقل سیاسی مردم است. ناراحتی اینها از این است که مردم از اینها تبعیت نمیکنند. به عبارتی مرجعیت سیاسی مردم جای دیگر است. بحثهای پیرامون انتخابات که اکنون مطرح است و دعوت به عدم مشارکت میکنند، ظاهر قضیه این است که میگویند حکومت دنبال کسب مشروعیت است. اصل قضیه این است که اینها به دنبال خارج کردن مردم از صحنه سیاست هستند. کنشگری سیاسی را میخواهند از مردم بگیرند. فقط وقتی که ما گفتیم بیایند و وارد سیاست شوند باید بیایند.
اینها تناقضات جریان مذکور است. غربگراها میگویند جریان انقلاب به دنبال آن است که مردم مشارکت حداقلی داشته باشند تا خودشان رای بیاورند. پس در این صورت قاعده این است که شما مردم را به مشارکت حداکثری دعوت کنید، اما امروز اینها به دنبال مشارکت حداقلی هستند. اکنون شما به خیال خودتان با موافقان حاکمیت چه فرقی دارید؟ شما قاعدتا باید مردم را دعوت کنید اما ناخواسته تأییدگر همین جریانهای انقلابی برای مثال میشوید. اینها تناقضات
اینهاست.
رهبر معظم انقلاب طی روزهایی که گذشت فرمودند مشارکت حداقلی کشور را یا به سمت دیکتاتوری سوق میدهد یا هرج و مرج. این استدلال عقلی محکمی بود که اینها را به انفعال واداشت. دگراندیشان اگر ضد دیکتاتوری هستند چرا دعوت به مشارکت نمیکنند؟ اگر میخواهند هرج و مرج نباشد، چرا دعوت به انتخابات نمیکنند؟ اینها همگی تناقضات روشنفکران ما است.
خلاصه! جامعه انقلابی و دینی ما از یک عقلانیت مستحکم برخوردار است که روشنفکران را آزار میدهد. این عقلانیت مانع از تودهوارگی جامعه که مطلوب آنان است میشود.
* گذشته از مساله تودهوارگی که توضیح مفصلی پیرامون آن دادید، مساله بعدی ما در ذیل کلان عنوان ارتقای امر سیاسی، بحث از افشاگری بود. چیزی که طی چند سال گذشته در صحنه سیاست رواج یافته آن است که کنش سیاسی به افشاگری تنزل یافته و جریانها با افشاگری مطرح شده و با افشاگری از صحنه بیرون میروند. دیدگاه شما نسبت به این موضوع چیست؟
این سبک از افشاگری حرکت اپوزیسیونی است. جریان معاند و مخالف نظام اسلامی چنین رفتارهایی دارد.
* سنخ رفتار را میفرمایید؟
بله! این شکل کار در جریان مدرنیته و نخبگان آن شکل گرفته و ریشه دوانده است و متأسفانه بخشهایی از جامعه انقلابی و مسؤولان نیز به آن مبتلا شدهاند. این افراد برای کسب مشروعیت خود بهترین راه را در تخریب میبینند؛ حالا چه به نحو منصفانه و چه غیرمنصفانه. میخواهند طرف مقابل را تحقیر و کوچک کنند. یکی از ابزارها نیز برای این مضمون افشاگری است. یعنی اینکه با تفکر خویش اقدام به اثبات جریان سیاسی خود کنند، چنین چیزی در آنها وجود ندارد. در همین روزها یادداشت اخیر آقای حجاریان پیرامون آیتالله مصباحیزدی را مطالعه میکردم. ارجاعات همگی به 2 یا 3 بحث ایشان در سالهای ۶۹، ۷۱ و ۷۶ است. حالا تصور کنید مرحوم علامه مصباحیزدی را تخریب کردید، سپس چه میشود؟ آیا خود دستاوردی برای کشور دارید؟ ایده خود شما چیست؟ تفکر خود شما چیست؟ الان همین آقا که آیتالله مصباح را تخریب میکند، مگر مصاحبههای خودشان موجود نیست؟ اینگونه که اینها از دولت مطلقه هابزی دفاع میکنند، اصلا جایگاهی برای مردم باقی میماند؟ هابز در مواجهه با مردم معتقد است آنها کل اختیارات خود را تماما، به دولت واگذار کردهاند. حتی اختیارات دین را، اگر امروز حاکم بگوید همه باید پروتستان شوید، باید مردم تبعیت کنند. در لویاتان این موضوع وجود دارد. بعد امثال اینها از دولت هابزی تمامقد دفاع میکنند. شما همین گفتوگوی حجاریان با فاطمه صادقی را که در مهرنامه چاپ شد، مطالعه کنید. خیلی صریح از این تفکر دفاع میکند. مشروعیت خود را میخواهند از نفی دیگریهای خودساخته به دست آورند. البته اینها یارای مقابله با دیگری واقعی را ندارند، دیگریهای اینها خودساخته است. جدا از نظرات اینها، در اعمال جریان روشنفکر و غربگرا مردم چه جایگاهی دارند؟ به جای آنکه تکیه آنها در امور به مردم باشد، به دولتهای غربی است. در رفتار و اندیشه این جریان وقتی دقت میکنید، میفهمید مردم هیچ جایگاهی ندارند. در ذهنیت این جماعت (مراد از این جماعت نیز تفکر مدرن است که به شکل تهوعآوری به ما رسیده، چرا که حتی در خود غرب با این شدت نیست!) مردم تنها کجا دیده میشوند؟ هنگامی که اینها بخواهند به قدرت برسند. وقتی اینها به قدرت رسیدند مردم کجا هستند؟ در هیچیک از حوادث مهم مانند سیل، زلزله و جنگ اینها حضور ندارند. تازه برخی از آنها در جریان همین بلایای طبیعی، مقداری پول نیز از ملت چپاول کردند و بعد مشخص نشد پولها چه شد. اصلا این پولها که به اسم کمک جمع کردند چه شد؟ شما یک شهید امنیت در میان این جریان نمیبینید؟ در همین دفاع مقدس چه کسی و با چه تفکری جبههها را پر کرد؟ همین الان اگر ایران مورد تجاوز قرار گیرد آیا اینها جبهه میروند؟ اصلا در فکر آنها چنین چیزی وجود دارد که برای مردم باید جان داد؟ یک بار پیش آمده اینها مانع نخبگانی شوند که میخواهند مهاجرت کنند؟ اصلا بگویند بله! مشکلات هست، دولت ضعیف است اما شما به خاطر کشور ایستادگی کنید. یک بار اینها چنین عملی را مرتکب شدهاند؟ ما آنجاهایی که عرصه خدمت است، اینها را حاضر نمیبینیم. در حالی که اگر مردم کسی را وارد قدرت میکنند، برای خدمت است؛ خدمت به نقاط دورافتاده و محروم.
شیوه اینها آن است که از طریق افشاگری کسب مشروعیت کنند، لذا در حوزه اثباتی که میرسند، چه در عمل و چه در نظر مردم جایگاهی ندارد. همین موضوع باعث شده حاکمیت کارکرد احزاب را خود به عهده بگیرد. وقتی این نخبگان با حاکمیت همکاری نمیکنند، حاکمیت مجبور است که خود چند هزار نفر را به عنوان کاندید! بپذیرد. الان این همه سخن از نقد نمایندگان وجود دارد، این یعنی باید جایی پیدا شود که به حاکمیت، افراد و نامزدهای خوب را معرفی کند. آیا نخبگان و دانشگاهیهای ما چنین رجالی را معرفی میکنند؟ در جریان اصلاحات نیز چنین تصور میشود که کل افراد منتسب به ما پاک هستند. اینگونه که نمیشود. کسانی که حاکمیت را نقد میکنند، باید مسؤولیتپذیر باشند. اینها بیش از 3 دهه دولت را در اختیار خود داشتهاند. بله! این موضوع درست است که این شکل از افشاگری وجود دارد و متأسفانه در برخی نیروهای انقلابی رسوخ کرده است. من این موضوع را زیاد صحیح نمیدانم. بله! اگر چیزی بر خلاف منافع عموم مردم باشد، در اینجا افشاگری جا دارد اما افشاگریهای حزبی، جریانی، اخلاقی و سخن گفتن از پشتپرده افراد، اینها اصلا صحیح نیست. بله! حاکمیت به میزانی که قانون اجازه تجسس داده، ملزم به کسب اطلاعات و مجازات است اما ورای قانون و شرع نباید وارد شد، خصوصا آنکه نباید از حاکمیت در این موضوع جلو افتاد. تصور کنید طرف مقابل شما سرکوب شد، آیا خود شما ایدهای برای حاکمیت دارید؟ این رویکردها فضا را آلوده میکند. هر دو طرف نیز در این جریان میسوزند. مردم باید خود افراد را ببینند و نه غیری که برای خود ساختهاند.
* از منظر خود شما نسبت میان امر سیاسی و مردم چگونه است؟
من تصور میکنم با انقلاب اسلامی گفتمان جدیدی به نام اسلام سیاسی وارد عرصه شد. این گفتمان اسلام سیاسی به لحاظ ایدئولوژی و معرفتی بسیار پرقدرت بود؛ هم به لحاظ معرفتی توانایی بالایی دارد و هم به لحاظ عملی. نشانه این موضوع هم آن است که پس از ۴۵ سال از تولد آن، گفتمان مذکور هنوز زنده و پویا به سر میبرد. شما تصور کنید در این دنیای سراسر سکولار شده نظام سرمایهداری اصلا مگر امکان دارد نظامی سخن از معنویت بزند و در عین حال باقی بماند؟ این موضوع که با گذشت ۴۵ سال این نظام همچنان بر سخنان اولیه خود باقی مانده، نشان از آن دارد که توانایی بسیار بالایی دارد. یکی از لوازم نظریه اسلام سیاسی مشارکت فعال مردم است. در گذشته میگفتند انقلاب که تمام شد دیگر مردم به خانههایشان بروند. اما سخن امام این بود که انقلاب برای مردم است و باید همه در آن مشارکت داشته باشند. این سنت از همان ابتدای انقلاب بوده و تا الان نیز حضور دارد. همه اینها به خاطر گفتمان اسلام سیاسی است که یکی از اصول آن حضور مردم در صحنه است. این رویکرد در تضاد با همه جریانهای مدرن و مخالف با نظام است. جریانهای مدرن خواهان نخبگانی کردن سیاست هستند. شکل اولیه آن نیز با دولت موقت بود. دولت موقت معتقد بود حالا که انقلاب شکل گرفته، مردم باید بروند در خانههایشان. میگفتند ما سیاست را اداره میکنیم. سیاست را نخبگی و محدود میبینند.
سیاستزدایی از مردم از همان روزهای آغازین انقلاب شروع شد. اینکه آقای حجاریان در دوم خرداد مباحثی را که طرح کردم مطرح کرد، این مال دهه 70 نیست، از همان ابتدای انقلاب سیاستزدایی از مردم وجود دارد. حتی اگر به قبلتر بازگردیم، این موضوع ریشهدارتر است. مصدق چه کاری کرد در جریان نهضت نفت؟ او به جای آنکه مردم را به حضور در خیابانها دعوت کند، به سران حزب توده میگوید به طرفداران خود بگویید در خیابانها حاضر نشوند، آیتالله کاشانی را نیز به گونهای از صحنه بیرون میکند. هیچ دعوتی از مردم هم به نحو مستقیم نداشت. طبیعی بود وقتی مردم در صحنه نباشند، اراذل و اوباش و استعمار نسخه او را بپیچند. این را شما ادامه بده تا زمان مشروطه. وقتی مشروطه پیروز شد، سیاستزدایی از مردم کلید خورد. همین باعث شد جامعه دچار 20 سال هرج و مرج شود. روحانیت را نیز که میتوانست مردم را به صحنه بیاورد ،با اعدام شیخ شهید فضلالله نوری از صحنه به در کردند. انقلاب اسلامی با درکی عمیق از این تاریخ 200 ساله همواره مردم را در صحنه نگه داشته است.
ارسال به دوستان
گفتوگوی «وطن امروز» با سیدمحمدحسین هاشمیان درباره نقش رأی مردم در تغییرات آینده
اثر مرکب انتخابات
تبلیغات سنگین رسانههای استکبار و استعمار جهانی در کنار ضعف مدیریت و پاسخگویی برخی مسؤولان در این سالها سبب القای این حس به بخشی از مردم شده است که نظرات آنها در آینده سیاسی کشور و تصمیمات حاکمیتی توسط نمایندههای مجلس یا رؤسایجمهوری نادیده گرفته میشود و این مساله باعث شده است بخشی از مردم اساسا از رای دادن ناامید شوند و احساس کنند رای دادن در مسیر آینده کشور اثری ندارد. در این شراط تبیین این مساله که رای آحاد مردم میتواند اثر زیاد و مستقیمی بر آینده کشور داشته باشد ضروری به نظر میرسد. به منظور بررسی بیشتر این موضوع با حجتالاسلاموالمسلمین دکتر سیدمحمدحسین هاشمیان، عضو هیات علمی پژوهشکده باقرالعلوم(ع) گفتوگو کردیم.
* دکتر هاشمیان! در این سالها بخشی از مردم حس میکنند نظرات آنها در آینده سیاسی کشور و تصمیمات حاکمیتی توسط نمایندههای مجلس یا روسای جمهوری نادیده گرفته میشود و این مساله باعث شده است بخشی از مردم اساسا از رای دادن ناامید شوند و احساس کنند رای دادن در مسیر آینده کشور اثری ندارد. پاسخ شما اساسا به این مساله چه هست و رای مردم در فضای سیاسی و آینده کشور چه اثری دارد؟
ببینید! مهمترین مساله و چالش امروز بحث اثبات کارآمدی نظام جمهوری اسلامی است. یعنی حکمرانی که جمهوری اسلامی برای نخستین بار مبتنی بر نظریه ولایت فقیه عرضه کرده کارآمدی خودش را در 45 سالی که از عمر انقلاب میگذرد به هر حال در زمینههایی توانسته اثبات کند اما در زمینههایی همچنان راه در پیش داریم. برای مثال طبق فرمایش مقام معظم رهبری در زمینه عدالت اجتماعی عقب هستیم.
بنده ۲ نکته میخواهم عرض کنم. نکته اول اینکه آنچه مهم است تبیین ساحت ذهنیت در برابر عینیت است. انسانها به لحاظ شناختی، چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی، مبتنی بر عینیتها قضاوت نمیکنیم و تصمیم نمیگیریم. رویکرد، نگاه و قضاوت ما مبتنی بر ذهنیتمان است. ذهنیت یعنی برداشتی که از واقعیت داریم. عملکرد جمهوری اسلامی در یک زمینههایی در واقعیت یک چیزی است اما در فضای برساخت رسانهای و آن حوزهای که ذهنیتهای جامعه، توده مردم و حتی نخبگان شکل میگیرد چیز دیگری است. به تعبیری امروز واقعا در یک جنگ شناختی قرار داریم. نکته بنده به این معنا نیست که نقصان و ناکارآمدی نداریم، همانطور که عرض کردم مهمترین چالش اثبات کارآمدیمان است. منتها واقعا قضاوتها خیلی وقتها مبتنی بر ذهنیتهایی است که فضای رسانهای دشمن را چه در شبکههای اجتماعی و چه در حوزه رسانههای ماهوارهای در جامعه ایران شکل میدهد که نظام جمهوری اسلامی کارآمدی ندارد. وقتی به مردم تلقین شد مجلس یا هر قوه دیگری کارآمدی ندارد و به افکار عمومی اصلا ترتیب اثری نمیدهد لذا من نمیروم رای بدهم. این نکته مهمی است که اولا در این فضا به تعبیر رهبر انقلاب بحث جهاد تبیین را جدی بگیریم. هرکسی واقعا باید بتواند این برساخت بودن و این ذهنیت بودن را در زمینههایی نشان بدهد و از آن سمت هم منصفانه و عاقلانه نقصانها را هم تبیین کند. نکتهای که رهبر انقلاب در دیدار اخیرشان تاکید کردند همین بود، بویژه در قبال جوانان تاکیدشان این بود که جوان امروز ایرانی جوان معقولی است، اهل منطق است، اهل تفکر است، خب! وقتی با چنین مخاطبی سروکار داریم نمیتوانیم از آن سمت با رسانه فقط برساخت ذهنی برای جوانمان و برای مخاطبمان شکل بدهیم. واقعا باید منصفانه و منطقی حرف بزنیم. مثلا فرض کنید همین اردوهایی که در بحث پیشرفت است، اردوهایی که میروند پیشرفتهای مختلف را نشان میدهند. یعنی فضای عینیت را به ذهنیت جوان امروز نزدیک میکنند. جوان میبیند چه اتفاقاتی افتاده در حوزه صنایع مادر، در حوزه پتروشیمی، در حوزه میدانهای گازی و نفتی. بچهها، جوانها و مخاطبان ما باید لمس کنند. از فضای ذهنیت به فضای عینیت بروند. بنابراین یک نکته بسیار مهم این تفکیک است. یعنی واقعا مخاطبانمان در عصر ارتباطات بشدت تحت تاثیر ذهنیتهایی است که رسانهها شکل میدهند و بر این اساس قضاوت میکنند و نگرششان شکل میگیرد.
نکته دوم این است در ادبیات حکمرانی قائلیم به اینکه تحولات اجتماعی، تحولات اقتصادی، تحولات فرهنگی و سیاسی، اینها تحولات دفعی نیستند که به یکباره اراده کنیم اتفاقی بیفتد و آن اتفاق رقم بخورد. کشورهای توسعهیافته را نگاه کنید. بالاخره یک مسیری را طی کردند. مسیر صعبالعبوری بوده، 200 سال، 150 سال بالا و پایین تا به یک نقطهای رسیدند. همین الان هم باز نگاه میکنیم میبینیم خود آنها در خیلی زمینهها جلو رفتند و در خیلی زمینهها عقب افتادند، مثلا خود آمریکا را نگاه کنید وقتی اعلام میشود 40 درصد مردم آمریکا زیر خط فقر هستند خب! این نشان میدهد الگوی توسعه الگوی کارآمدی نبوده، بنابراین میخواهم بگویم یک مسیر است که بالا و پایین و فراز و فرود دارد. ما هم باید تدریجگرایانه نگاه کنیم. یعنی تحولات دفعی نیست، نباید سطح انتظارات و توقعات را بالا برد. یکی از اشتباهات ما بویژه در همین ایام انتخابات که میشود چه انتخابات ریاستجمهوری چه انتخابات مجلس این وعدههای بیپایه و اساس و بالا بردن انتظارات و توقعات است. یک ماهه بورس را درست میکنیم، یک ساله چقدر مسکن میسازیم. بعد که شما این وعده را میدهید و عمل نمیکنید مصداق آن آیه شریفه قرآن قرار میگیرید که «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ». چرا چیزی را میگویید که عمل نمیکنید بنابراین نکته مهم این است که مخاطبمان، به تعبیر رهبر مقام معظم مخاطب معقولی است، باید مقدوراتمان را بگوییم، مشکلات داخلیمان را بگوییم و ضعفهایی را که داریم بگوییم، از آن سمت هم به هر حال تحریمها و مشکلات بیرونی و سنگاندازیهایی را که دشمن دارد بیان کنیم. بالاخره واقعا این تحریمها نه تنها در بحثهای نظامی و تسلیحاتی حتی در حوزههای بهداشت و سلامت هم به ما رحم نمیکند. واقعا امروز باید برای جامعه ایرانی جا بیندازیم که اگر کسی قرار است دلش به حال ما بسوزد خودمان هستیم، هیچ کسی حتی ایرانیای که در خارج از کشور نشسته و در حال تحریک کردن است و دامن میزند به بحرانها و بحرانآفرینی میکند، قطعا مزدور است، قطعا در پازلی که دشمن طراحی کرده بازی میکند. بنابراین این نکته بسیار مهمی است. ما در ادبیات سیاستگذاری به آن میگوییم الگوی تدریجگرایی، یعنی قدم به قدم، منتها باید مسیر ما مسیر رو به پیشرفت باشد. این مهم است. خدایی نکرده مسیرمان به پسرفت نباشد. واقعا جامعه ایران جامعه معقولی است. در فضای عینیت و ذهنیت عرض کردم که هردوی آن مهم است. هم با کار رسانهای و جهاد تبیین، هم در فضای عینیت واقعا مردم فقط حرف نشنوند در فضای رسانهای. در عمل ببینند. همین را ببینند که رو به بهبود است. مثلا موفق شدید واقعا تورم را از این میزانی که هست مهار کنید. توانستید به هر حال اشتغال و مسکن را در حوزههایی واقعا بهبود بخشید. در این عرصهها به هر حال با یک تاخیری موتور و چرخ دولت شروع به حرکت کرد و شروع کرده به یکسری کارها. همین که بتوانیم مسیر را به جامعه ایران نشان بدهیم و مشخص شود این مسیر، مسیرِ رو به تعالی و پیشرفت است، این امیدآفرینی میکند. اگر امید ایجاد شد مخاطب ایرانی پای کار میآید. دشمن تمام تلاشش را در فضای رسانه گذاشته پای یأسآفرینی. شما واقعا باید تبیین کنید. واقعا همین مجلس یازدهم ایرادها و ضعفهایی داشت اما خب قوانینی که به هر حال سالها مطالبه بود، چه مطالبه رهبری، چه مطالبه نخبگان، چه مطالبه آحاد مردم در بحث جوانی جمعیت و بحث افزایش جمعیت، در بحث قوانین حمایت از زنان و خانواده در دستور کار قرار گرفت. در حوزههای مختلف در همین بحث صدور مجوزها و رونق تولید و ساده کردن کار... آنها هم کارهای مهمی بود، ما سالها از این دم میزدیم که چرا اشتغال ایجاد نمیشود. بحث سر این بود که مجوز به کسبوکار به این آسانی داده نمیشود. در فلان کشور ۳ روزه مجوز میدهند در ایران باید ۲ سال بدوی و با پارتی و کلی رشوه اگر بتوانی مجوز بگیری. این اتفاق مهمی بود. درگاه ملی و صدور مجوزها ایجاد شد. این قانونی بود که مجلس تصویب کرد. میخواهم بگویم شما میتوانید واقعا دست بگذارید روی یکسری از حوزهها و این نقاط مثبت را نشان بدهید. پس ۲ نکته شد؛ یکی تفکیک فضای عینیت و ذهنیت و دوم اینکه اقناع افکار عمومی مبتنی بر این است که تحولات اقتصادی و اجتماعی کنفیکون نیست. خداوند عالم وقتی میخواهد آسمان و زمین را خلق کند به تعبیری تدریجی خلق میکند. در ۶ روز. میتواند اراده کند در یک لحظه. این حدیث از امیرالمومنین است. خدا میخواهد به ما یاد بدهد که باید کارها را طی زمان و با صبر و حوصله پیش برد. این مساله مهمی است.
متاسفانه دشمن واقعا زوم کرده و خلأها را شناسایی میکند. در حقیقت بعضی از اینها واقعا نیازمند تصمیماتی اساسی است. به تعبیر رهبر انقلاب ما انقلاب اسلامی کردیم و بعد از انقلاب اسلامی در دوره نظام اسلامی هستیم و بعد باید وارد دوره دولت اسلامی، جامعه اسلامی و تمدن اسلامی شویم. ما هنوز ساختارها و فرآیندهایمان متاسفانه مشکل دارد. ما متغیر ساختار و فرآیند در تصمیمگیریمان خیلی موثر است. یعنی شما واقعا خیلی از افراد را انتخاب میکنید، افراد هم واجد صلاحیتهای علمی و تخصصی هستند و هم اخلاقی اما واقعا در این ساختارها و فرآیندها باید زمان داد تا در این ساختارها و فرآیندها تغییر و تحول ایجاد کرد.
بعضی از این ساختارها و فرآیندهای ما زیرساخت هستند. واقعا با این ساختار و فرآیندی که مثلا در حوزه بانکداری و نظام مالیاتیمان داریم مشکلات متعددی داریم. فرارهای مالیاتی داریم که حالا این یکی از نقاط مثبت عملکرد ما بوده که به هر حال سعی کردیم جلوی فرارهای مالیاتی را بگیریم و از طبقه مستضعف بیشتر نگیریم. مالیات به هر حال قانونی بود که مجلس وقت به اصلاح آن اقدام کرد تا عدالت کمی برقرار شود و کسی که درآمدش بیشتر است مالیات هم به تناسب بدهد. خب این ساختارها باید اصلاح شود. این ساختارها بازمیگردد به نکته اولم که به یک زمانی نیاز دارد. «انما الامور مرهونٌ به اوقاتها»... منتها باید مسیر شما رو به تعالی و پیشرفت باشد. نشان بدهید به جوان ایرانی که 10 سال دیگر این مشکلات را حل میکنیم.
* متاسفانه نزدیک هر انتخاباتی که میشود رقابتهای ناسالم سیاسی باعث میشود نامزدهای انتخاباتی عملکرد رقبا را تخریب میکنند، به طوری که اینطور به مردم القا میشود که در این سالها فقط ناکارآمدی و فساد بوده. این اتفاق طبعا این نکته شما درباره آگاه ساختن جوانان نسبت به پیشرفتها را خنثی و بیاثر میکند.
بله! الان یکی از مشکلات ما واقعا همین است. این لیستهایی که میآید واقعا فقط مناقشات سیاسیشان در فضای افکار عمومی بازتاب داده میشود. انگار جنگ قدرت است. خیلی بد است و به نظر میرسد ما بیش از اینکه نیاز به این سنخ بحثها داشته باشیم، باید برنامهها کنار هم قرار گیرد. مخاطب ما مخاطب اندیشهورزی است. برنامههای این لیستها را نگاه کنند و اولویتهایی را که مثلا هرکدام از این لیستهای انتخابانی دارند بسنجند. هرکدام ۳ اولویت اقتصادی، ۳ اولویت فرهنگی، ۳ اولویت اجتماعی، ۳ اولویت در حوزه سیاست خارجه و مسائل امنیتی را معین کنند. واقعا هم مردم نگاه کنند و بعد اگر رای دادند و رای آوردند از آنها مطالبه کنند که این اولویتها چه شد. ما به اولویتهای شما رای میدهیم. کاری به اسمها نداریم. واقعا نگاه میکنیم ببینیم وعدههای شما چیست لذا این نکته مهمی است که بتوانیم این فضا را به سمت اینکه انگیزه و امید ایجاد شود برای مشارکت حداکثری، هدایت کنیم. واقعا مشکلات و ضعفها را خیلی منصفانه بگوییم. ناکارآمدیهایمان را هم بگوییم. از این سمت هم حقیقتا اولویتها را ببینیم.
* به نظر شما راهحل اساسی برای گذر از این وضعیت چیست؟
یکی از مشکلاتی که باعث میشود ساختار انتخاباتی ما منسجم نشود ضعف تحزب در ایران است. متاسفانه احزاب ما فقط احزابی هستند که یک شکل سوری و ظاهری دارند و فقط در ایام انتخابات چه مجلس و چه ریاستجمهوری میآیند پای قصه و یک سر و صدایی میکنند. یعنی کارکرد احزاب فقط و فقط یک کارکرد انتخاباتی است و لاغیر. در حالی که احزاب در دنیا سرمایههای اجتماعی، سرمایههای اندیشهای و فکری، سرمایههای اقتصادی، همه اینها را جمع میکنند و سازماندهی میکنند. اگر یک کسی فرض کنید به عنوان یک نمایندهای از یک حزب رفت در یک مجلس، کرسیها را گرفتند واقعا آن حزب خودش را پاسخگو میداند ولی متاسفانه در ایران واقعا هیچ کس یک ناکارآمدی را برعهده نمیگیرد. برای اینکه ما تحزب نداریم. اگر تحزب داشتیم اینطور نبود که یک دفعه یک کسی فقط با یک نسبت فامیلی برود در یک لیست. مهمترین مزیت استراتژیک امروز جامعه ایران سرمایه انسانی جوان اندیشهورز است. این نخبگان و سرمایه انسانی ما باید سازماندهی و هدایت بشود؛ اینها تربیت باید بشوند. باید مسیری باشد که اینها در قالب احزاب شناسایی و هدایت شوند به سمتهای استراتژیکی مثل نمایندگی مجلس که واقعا جایگاه مهمی دارد، چه در سطح تقنین و چه در سطح نظارت که 2 وظیفه مهم مجلس طبق قانون اساسی است. ما متاسفانه چون تحزب نداریم فضا میرود به سمت سهمخواهیها و وعده و وعیدهای درونحزبی به همدیگر و بعد برای افکار عمومی سوال میشود که واقعا شفافیت کجا رفت و این آدم از کجا آمد و با چه وعدهای آمد. چه سازوکار نظارتی است؛ به هر حال این وکیل من است و من موکل او هستم. من باید از این آدم به هر حال دقیق بدانم که چه کرد و وعدههای آن چه بود و عملکرد آن چه بود، که نظارت بر آن بکنند که اگر فردا به مجلس رفت و در فضای مجلس با انواع و اقسام رانتها روبهرو شد، در دام مسائل فساد اقتصادی و اینجور مسائل نیفتد که رای خودش را به جای اینکه مبتنی بر مصلحت عموم جامعه بدهد، مبتنی بر مصالح شخصی بدهد. واقعا افرادی هستند که دیگر باید بازنشست شوند، یعنی چند دوره فرض کنید فرد نماینده مجلس بوده. خب! سرمایه این انسان در قالب ساختار حزب میتواند به افرادی که میخواهند به عنوان نمایندگان جوان وارد مجلس شوند منتقل بشود. ما فقط در ایام انتخابات است که یک تاملات میکنیم نسبت به این سنخ ساختارهای کلان کشور.
در بحث ساختار سیاسی هم به نظر من واقعا مساله تحزب را باید خیلی جدی بگیریم که بتواند سازوکاری باشد برای نخبهگزینی و پاسخگویی. پاسخگویی را بالا ببریم نسبت به افکار عمومی. وقتی این اتفاق بیفتد افکار عمومی انگیزه پیدا میکند که در انتخابات مشارکت بیشتری بکند. میبیند که من به این لیست و با این اولویتها رای دادم و یک سازوکار نظارتی است که فردا اینها میآیند جواب میدهند که آقا به اینها رسیدیم، به اینها نرسیدیم؛ به این دلایل هم نرسیدیم، نه اینکه فقط رای را میگیرد و تمام شد و رفت تا دوره بعد دوباره بیاید و با مناقشات سیاسی رای ما را بخواهد طلب کند. بنابراین اگر از این فرصتها استفاده شود و ساختار سیاسیمان در قالبی که عرض کردم ساماندهی و نخبهگزینی شود و پاسخگویی بالاتر برود به یاری خدا میتوانیم مشارکت حداکثری را رقم بزنیم.
* اشاره درستی فرمودید به مساله فقدان تحزب در ایران. حال که این انتخابات به اتمام رسید، توده مردم بویژه نخبگان چه اقداماتی میتوانند برای ایجاد تحزب واقعی در ایران انجام دهند تا در انتخاباتهای آینده دچار این مشکلات نشویم؟
به هر حال ما یا در قالب ساختار میخواهیم یک تحول را پیش ببریم یا در قالب یک کنشگر. اگر در قالب ساختار میخواهیم پیش ببریم نهادهایی که موثر هستند، چه در دولت و چه در مجلس نسبت به بحث احزاب اقدام کنند. یکی از مشکلات ما این است که واقعا یک کثرتگرایی عجیبی در فضای حزبی داریم. یعنی شما نگاه میکنید، میبینید که کسی میتواند با یک چارچوب نهچندان پیچیده حزب تاسیس کند. باید مفهوم حزب را یک بازنگری و ساماندهی کنیم. این در قالب بحث خود احزاب و قوانین لازم برای فعالیت اینها است که همین مجلس واقعا بیاید یک همتی و این مساله را ساماندهی کند؛ یعنی در قالب بحث قانونگذاری، که این در قالب ساختار است. در قالب کنشگریها حالا نخبگان دانشگاهی و دلسوزانی که در فضای اجتماعی کار میکنند؛ اینها باید با ابزارهای نظارتیشان در قالب رسانهها و تریبونهایی که در اختیار دارند اقدام کنند. در بحث نخبگانی که در دانشگاه هستند، باید فضای مطالبهگری نسبت به این مساله داغ شود. چطور مساله شفافیت مساله شد؛ به هر حال جامعه برایش مساله شد و همین مجلس مجبور شد در بحث شفافیت بالاخره ورود کند، هر چند به سرانجام کامل نرسید. تحزب هم باید مساله بشود که آقا واقعا ما یک ساختاری نیاز داریم برای تصمیمگیریهایمان. حزب وقتی میآید وعدههای اقتصادی و فرهنگی میدهد؛ همه چیزش شفاف است، چارچوب فعالیتیاش معلوم است که این از طریق رسانهها یک مطالبهای بشود، چه در سطح نخبگان و چه در سطح خود آحاد جامعه که ما به این نیاز داریم. واقعا زشت است؛ ما 290 نفر نماینده داریم، یک فردی برود در مجلس که ما اگر 290 هزار نفر هم میخواستیم باز جزو 290 هزار نخبه ایرانی نبوده. اینقدر افرادی جلوی ایشان هستند که نخبهتر و باتقواتر از ایشان هستند. مشکل، مشکل ساختار و فرآیند است. به علاوه مشکلات رفتاری هم هست. من نمیخواهم همه چیز را به ساختار و فرآیند ربط بدهم. ما مشکلات رفتاری هم داریم.
به تعبیر روایات ما «آخَرُ ما یَخْرُجُ مِنْ قُلُوبِ الصِدّیقین حُبُّ الْجاه»؛ جاه و مقام و پست دوست داشتن، منصب دوست داشتن و قدرتطلب بودن آخرین چیزی است که از قلب اولیای خدا که به مقام صدیقین میرسند از قلب شما خارج میشود. کم چیزی نیست. میخواهم بگویم مشکلات رفتاری هم هست، من منکر این نیستم. یکسری افراد واقعا بیاخلاقی و بیتقوایی میکنند در این فضا اما شما نیاز دارید ساز و کارهای نظارت جامعهات را از طریق رسانههای جمعی طوری تقویت کنید که واقعا افراد را پاسخگو کنید؛ نه اینکه خدایی نکرده رسانه هم حالا محملی برای تهمت زدن و بیاخلاقی مجدد قرار بگیرد، نه! بلکه منصفانه افراد پاسخگو شوند. این خیلی سازوکار خوبی است.
ما مغزهای متفکری داریم که توان اجرایی هم دارند. این آدم میتواند در قامت یک معاون وزیر، یک معاون بانک مرکزی و یک مدیرعامل بانک ظاهر شود. آدم خوشفکری هست و میتواند اقتصاد کشور را چند قدم جلو ببرد. متاسفانه فضای اقتصاد سیاسی ما فضایی است که زدوبندهایی در لایههای پنهان میشود و خروجیاش برخی لیستها و بعضی آدمها میشود که از دل این ناکارآمدیها درمیآید که متاسفانه یأسآفرینی میکند.
* متأسفانه یکی از عوامل مهم یأسآفرینی در میان توده مردم عدم گفتوگوی مسؤولان با مردم و توضیح ندادن مسائل و چالشهای پیش رو است.
در این زمینه 3 متغیر وجود دارد. یکی متغیر رفتاری که بازمیگردد به روحیه خود آن آدم؛ مهارت ارتباطی ندارد، بیان ندارد، نمیتواند با مردم حرف بزند. این یک ضعف است. نمیتواند گزارش دقیقی بدهد. کار هم کرده اما نمیتواند گزارش دقیقی بدهد. خب! ممکن است آن آدم به لحاظ اخلاق و به لحاظ مسؤولیتپذیری پاسخگو نباشد. حالا چنین اتفاقاتی میافتد و ما متاسفانه سازوکارهای نظارتیمان که این فرد اگر قصور یا تقصیری داشت در دوره مسؤولیتش و لطمهای زد و سوءاستفادهای کرد از بیتالمال این را واقعا از او مطالبه کنیم. این را بپذیریم. یعنی واقعا جامعه به این نتیجه رسیده که برخوردی نمیشود اگر یک جایی هم مچ فرد گرفته شود که آقا سوءاستفادهای کردهای و لطمهای به بیتالمال زدی و واقعا با آن برخورد بشود، چنین چیزی در فضای عینیت هم کمرنگ است. میخواهم بگویم ذهنیت و عینیت در این مسأله بینشان شکاف نیست. به نظر من ما باید قاطعانهتر برخورد کنیم. پس یک متغیر، متغیر انسانی است، دومین متغیر، متغیر ساختاری است که عرض کردم. گفتم ساختارهای ما عملکرد نمایندگان و مسؤولان را شفاف کنند، اموالشان را، عملکردشان را، رایشان را، حضور و غیابشان را؛ با رای استیضاح چه کسی موافق بود با چه کسی نه، در کدام طرح یا لایحه مشارکت داشتند، در فلان طرح و فلان لایجه رای دادند.
مثل همین بحث قانون افزایش سن بازنشستگی که داشت رقم میخورد، دیدید دیگر بعضی از نمایندگان رای موافق داده بودند، بعد میگفتند نه رای ما مخالف بوده. بنابراین ساختارها و فرآیندها میتواند آدمها را ملزم کند به اینکه شفاف بشوند و عملکردشان شفاف بشود و بالطبع از اینها مطالبه بشود.
متغیر سوم بعد زمینهای است، من این را در عرایضم نگفتم. یعنی من به نظرم 3 متغیر داریم. متغیر زمینهای یعنی چی؟ یعنی فضا و جو کلی جامعه و افکار عمومی باعث میشود بعضی افراد نتوانند یک مطلب حقی را بگویند، یعنی اگر یک مطلبی را بگویند ایجاد مفسده میکند، یعنی واقعا اگر اینجا شفاف عمل کنید و پاسخگویانه عمل کنید یک آسیب بزرگتری رقم میزند. میخواهم بگویم ما باید متغیر زمینهای را هم لحاظ کنیم. به هر حال حکمرانی کار پیچیدهای است، یعنی شما انواع و اقسام متغیرها را دارید، لذا میخواهم بگویم متغیر زمینهای را هم باید لحاظ کرد.
ارسال به دوستان
11 اسفند حماسه شد؛ حضور پرشور مردم ایران در انتخابات
ملت برد
گروه سیاسی: دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی و ششمین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری روز گذشته با حضور پرشور مردم ایران در سراسر کشور برگزار شد.
به گزارش «وطن امروز»، از نخستین ساعات آغاز فرآیند رایگیری تصاویر مخابرهشده در رسانهها حکایت از حضور میلیونی مردم داشت. این انتخابات در شرایطی برگزار شد که ضدانقلاب پس از شکست در پروژه آشوب خیابانی سال 1401 در ماههای گذشته تمام تلاش خود را معطوف دلسردکردن مردم و منصرف کردنشان از حضور پای صندوقهای رای کرده بود. با این حال حضور مردم پای صندوقهای رأی بیشتر از تصور و پیشبینی ضد انقلاب بود.
بر اساس آمار منتشرشده ۶۱ میلیون و ۱۷۲ هزار و ۲۹۸ نفر واجد شرایط رای دادن بودند که از این تعداد ۳۰ میلیون و ۹۴۵ هزار و ۱۳۳ نفر مرد و ۳۰ میلیون و ۲۲۷ هزار و ۱۶۵ نفر زن بودند. از سوی دیگر ۱۵ هزار و200 نفر برای رقابت در دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی تایید صلاحیت شدند که ۱۲ درصد زن و ۸۸ درصد مرد بودند و ۱۴۴ نفر هم در مجلس خبرگان رهبری تایید صلاحیت شدند. نکته قابل توجه درباره انتخابات روز گذشته این بود که انتخابات در 4 حوزه انتخابیه قم، رشت و خمام، آبادان و ملایر به صورت الکترونیکی برگزار شد. این 4 حوزه، ۱۷۰۰ شعبه دارند که برای هر شعبه 5 صندوق الکترونیکی و در مجموع ۱۰ هزار صندوق الکترونیکی در نظر گرفته شد.
یکی دیگر از نکات این انتخابات این بود که روز گذشته برای نخستین بار الزام استفاده از شناسنامه برای حضور پای صندوقهای رای برداشته شد و مردم با در دست داشتن کارت ملی، کارت پایان خدمت، گواهینامه و گذرنامه نیز امکان رای داشتند. در نهایت با رای مردم ۲۹۰ نماینده راهی خانه ملت میشوند و ۸۸ نماینده نیز به مجلس خبرگان رهبری راه مییابند.
* حضور سران قوا
رئیسجمهور صبح روز گذشته با حضور در وزارت کشور و بازدید از ستاد انتخابات کشور با بیان اینکه «انتخابات مولود انقلاب اسلامی است»، پس از انداختن رای خود به صندوق اظهار کرد: رأی مردم تعیینکننده است. تمام بخشهای کشور با رای مردم رقم میخورد و این از افتخارات نظام اسلامی است. از روز اولی که امام فرمودند میزان رای ملت است تا امروز میزان رای ملت بوده است. حجتالاسلام سیدابراهیم رئیسی افزود: این انتخابات جشن ملی و نماد انسجام و وحدت ملی است. وی ادامه داد: همه گروهها، دستهجات و سلائق سیاسی امروز با نیروهایی که دارند و افرادی که کاندیدا کردهاند به صحنه آمدهاند تا یک روز باشکوه برای ملت ایران رقم بزنند. رئیسی با بیان اینکه «تفاوت انتخابات در کشور ما با دیگر نظامات سیاسی این است که هم کسی که خود را عرضه میکند و هم کسی که رای میدهد، هردو براساس تکلیف عمل میکنند»، ادامه داد: هردو وظیفه خود تشخیص میدهند که رای بدهند و وظیفه خود تشخیص میدهند که خود را عرضه کنند، بنابراین پیروز این میدان، ملت بزرگ ایران است. همه کسانی که به وظیفه خود عمل کردند چه رای بیاورند چه نیاورند، چه کاندیدای مورد حمایتشان رای بیاورد یا نیاورد، پیروز میدان هستند، چون عمل به تکلیف کردند.
رئیس قوه قضائیه نیز با حضور در مسجد جامع لویزان رای خود را درون صندوق انداخت. حجتالاسلام غلامحسین محسنیاژهای پس از رای دادن در جمع خبرنگاران با اشاره به تدابیر اتخاذشده برای پیشگیری از تخلفات و جرائم انتخاباتی و افزایش سلامت و امنیت انتخابات گفت: قوهقضائیه از ماهها پیش «ستاد پیشگیری از وقوع تخلفات و جرائم انتخاباتی» را با عضویت مسؤولان دستگاههای ذیربط تشکیل داد و در آن ستاد تدابیر لازم برای افزایش امنیت و سلامت انتخابات اتخاذ شده است. وی همچنین افزود: انتخاب اشخاصی که شایستگی «قانونگذاری» و «نظارت بر اجرای قوانین» و «رأی اعتماد دادن به کابینه دولت» را دارند، واجد اثرات مثبت و مطلوبی در عرصهها و ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی، امنیتی، اجتماعی و فرهنگی خواهد بود.
رئیس مجلس شورای اسلامی هم که تکیهگاه آقا مرتضیعلی(ع) محله هرندی را برای شرکت در انتخابات برگزیده بود، گفت: چیزی که ضرورت مشارکت را برای همه ما به عنوان یکایک ایرانیان تکلیف میکند این است که ما حتما نقاط قوت و ضعفی داریم از این رو باید بدانیم برای ایجاد تحول، تقویت نقاط قوت، حذف نقاط ضعف و حل مشکلاتی که امروز در جامعه میبینیم و از آن رنج میبریم، تنها پنجرهای که میتواند این تحول را ایجاد کند، انتخابات است. محمدباقر قالیباف تأکید کرد: ما با یک انتخابات شایسته میتوانیم تغییر ایجاد کنیم و مسیر کارآمدی نظام در ابعاد مختلف را رقم بزنیم که انشاءالله منجر به تقویت نظام اسلامی، حل مشکلات مردم و پیشرفت ایران عزیز ما باشد.
* حضور امنیت آفرین
امیر سرلشکر سیدعبدالرحیم موسوی فرمانده کل ارتش پس از انداختن رأی خود در صندوق، با اشاره به حضور حداکثری مردم در انتخابات گفت: حضور پرشور ملت در صحنههای مختلفی اعم از انتخابات در کشوری مانند ایران که همواره متکی به مردم خود است، موجب بازدارندگی در حوزههای دفاعی و امنیتی میشود. وی افزود: حضور مردم در پای صندوقهای رأی به صورت مستقیم و غیرمستقیم امنیت آفرین است و این موضوع جزو بدیهیات است و نیازی به اثبات ندارد. سردار سرلشکر پاسدار محمد باقری، رئیس ستاد کل نیروهای مسلح هم که در مسجد جامع لویزان تهران حاضر شده بود گفت: حضور مردم در انتخابات نشان میدهد پای آرمانهای خود ایستاده و همراه شهدا و امام عزیزشان هستند و کوتاه نخواهند آمد که این خود نوعی بازدارندگی است.
دبیر شورای نگهبان و رئیس مجلس خبرگان رهبری پیش از آنکه رأی خود را به صندوق بیندازد، اظهار کرد: خداوند را شاکریم که ملت بزرگ ایران از سالهای دور به کوری چشم دشمنان پای انقلاب ایستادهاند. آیتالله احمد جنتی بیان کرد: مردم بهرغم مشکلات، صادقانه در صحنهها حضور پیدا میکنند و پیروزی به دست میآورند که نمونه آن پیروزی در 8 سال جنگ تحمیلی است.
* حضور نصفه و نیمه چهرههای اصلاحطلب
در میان جریانهای سیاسی کشور، اصلاحطلبان حضور ناقصی را پای صندوقهای رای تجربه کردند. از ماهها پیش طیفهای رادیکال این جریان سیاست تحریم انتخابات را در دستور کار قرار داده بودند؛ سیاستی که در عمل با مصوبه «جبهه اصلاحات» مبنی بر عدم انتشار لیست در پایتخت همراه بود. با این حال در هفتههای گذشته اختلافات در میان اصلاحطلبان افزایش یافت؛ اختلافی که با بیانیه مشهور به «روزنهگشایی» که امضای 110چهره اصلاحطلب را پای خود داشت بیش از پیش به چشم آمد. همراهی 4 حزب کارگزاران سازندگی، اعتدال و توسعه، ندای ایرانیان و اعتمادملی با بیانیه مذکور و لیست «صدای ملت» به سرلیستی علی مطهری باعث شد نشانههای این انشعاب علنیتر از گذشته شود.
روز گذشته نیز در کنار تحریم انتخابات از سوی چهرههای رادیکال جریان اصلاحات، برخی چهرههای تشکیلاتی یا همسو با اصلاحطلبان پای صندوقهای رای حاضر شدند. محمدرضا عارف که سرلیست اصلاحطلبان در دهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی بود پس از انداختن آرای خود به صندوقهای رأی در حسینیه شماره یک جماران در گفتوگویی با اشاره به رویکرد اصلاحطلبان در قبال انتخابات اظهار کرد: در جامعه این را القا نکنید که جبهه اصلاحات، مخالف رای دادن است. ما اگر ببینیم مخالف در کشور وجود دارد باید به آنها بگوییم که شما مخالف نیستید و نظر و عقیده متفاوت دارید. ما در نظام مخالف نداریم. وی افزود: نسبت به عملکردها ادعا داریم و به عملکرد افراد قداست نمیدهیم، بلکه به نظام و کشور اصالت میدهیم. مردم صاحب این انقلاب هستند و ما را به این موقعیت رساندهاند.
عبدالناصر همتی که گزینه اصلاحطلبان در سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری به حساب میآمد هم در جمع خبرنگاران گفت: مجلس ما باید مجلسی باشد که به اعتدال و نظر عمومی مردم نزدیکتر شود. ما رأی میدهیم برای اینکه میخواهیم در این کشور زندگی کنیم. کشور باید بر اساس نظر مردم اداره شود. رئیسکل اسبق بانک مرکزی گفت: من قهر با صندوق رأی را نمیپذیرم و هر موقع که حضور مردم باکیفیت باشد نتیجه انتخابات تحولآفرین میشود. غلامحسین کرباسچی فعال سیاسی اصلاحطلب نیز با حضور در حسینیه ارشاد آرای خود را به صندوق انداخت.
علی لاریجانی و حسن روحانی روسای سابق قوای مقننه و مجریه نیز به ترتیب در حرم امامزاده صالح(ع) و یکی از مدارس منطقه یک تهران، آرای خود در انتخابات دوازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی و ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری را به صندوق اخذ رأی انداختند. تصاویر علیاکبر ناطقنوری و محمدجواد ظریف هم در حین رای دادن در رسانههای خبری منتشر شد. حجتالاسلام مجید انصاری از دیگر چهرههای اصلاحطلبی بود که با حضور در حسینیه جماران رای خود را به صندوق انداخت.
* بازتاب گسترده حضور جمهور در رسانههای خارجی
رسانههای خارجی نیز روایتگر حضور پرشور مردم در پای صندوقهای رای بودند و این حضور را عامل افزایش اقتدار منطقهای و جهانی جمهوری اسلامی ایران ارزیابی کردند.
روزنامه انگلیسی «گاردین» از آسانسازی شرایط رایگیری در ایران و تایید نامزدهای بیشتر از سوی شورای نگهبان نسبت به دورههای گذشته خبر داد. این رسانه غربی با اشاره به ناآرامیهای سال گذشته ایران، رایگیری دیروز را رای مردم ایران به مشروعیت جمهوری اسلامی و عامل افزایش قدرت آن در منطقه و جهان دانست. شبکه تلویزیونی «ایبیسینیوز» آمریکا نیز با پوشش کامل فرمایشات رهبر معظم انقلاب در زمان رای دادن، نوشت: رهبر عالی ایران، شرکت در انتخابات را عامل خوشحالی دوستان و ناراحتی دشمنان اعلام کرد.
شبکه تلویزیونی آمریکایی «سیانان» نیز تحولات غزه و تاثیر نمادین مقاومت مردم فلسطین علیه اشغالگران صهیونیست بر انتخابات در ایران را یادآور شد. این شبکه تلویزیونی آمریکایی نوشت: بیشتر مردم ایران روحیات ضداسرائیلی دارند و با جنگ اسرائیل علیه مردم غزه مخالف هستند و شرکت در انتخابات را رای به مقاومت میدانند. این رسانه با اشاره به حضور گسترده مردم در انتخابات، پیشبینی کرد میزان مشارکت در روستاها و شهرهای کوچک بیشتر از سایر مناطق باشد.
خبرگزاری دویچه وله آلمان نیز شروع انتخابات پارلمانی و مجلس خبرگان در ایران را در راس اخبار خود قرار داد و نوشت: میزان محبوبیت جمهوری اسلامی امروز پای صندوق رای به نمایش درمیآید. این رسانه غربی به تحریمها علیه ایران و نقش جمهوری اسلامی در رهبری محور مقاومت اشاره کرد و انتخابات را در نحوه مواجهه جهان با تهران موثر دانست.
شبکه تلویزیونی صهیونیستی آی۲۴ نیز در گزارشی درباره انتخابات روز گذشته نوشت: رهبر ایران در حالی اول صبح در انتخابات شرکت کرد و رای داد که وی رای دادن را موجب یأس آمریکا و اسرائیل دانست. این رسانه صهیونیستی فیلمی از صفوف طویل مردم در حرم مطهر شاهچراغ شیراز منتشر کرد و نوشت: پیش از شروع ساعات رایگیری، مردم برای رای دادن صف کشیدهاند.
شبکه تلویزیونی فرانس ۲۴ نیز رای دادن رهبر معظم انقلاب در نخستین ساعات شروع رایگیری را در صدر اخبار خود قرار داد و نوشت: این انتخابات به خاطر اینکه نخستین انتخابات پس از ناآرامیهای سال گذشته است، برای مردم ایران اهمیت فراوانی دارد. این رسانه غربی به تحولات منطقه و نقش تاثیرگذار جمهوری اسلامی در ثبات منطقه اشاره کرد و نوشت: این انتخابات در زمانی برگزار میشود که نیروهای متحد ایران در غزه، لبنان، یمن، سوریه و عراق با اسرائیل میجنگند. فرانس ۲۴ پیشبینی کرد اصولگرایان در هر ۲ انتخابات مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان، پیروز شوند.
***
رهبر انقلاب: چشم دنیا به انتخابات ایران است
حضرت آیتالله العظمی خامنهای رهبر حکیم انقلاب اسلامی صبح روز گذشته در همان لحظات اولیه آغاز رایگیری دوازدهمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی و ششمین دوره مجلس خبرگان رهبری، با حضور در حسینیه امام خمینی(ره) در حضور بیش از 100 خبرنگار و تصویربردار از رسانههای داخلی و بینالمللی، رای خود را به صندوق سیار ۱۱۰ انداختند.
به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، رهبر انقلاب اسلامی بعد از انداختن رای خود به صندوق، 2 توصیه به ملت ایران کردند، اول؛ در کارهای نیک پیشی بگیرید و در نخستین ساعات رای خود را به صندوقها بیندازید و دوم؛ در همه حوزهها به همان تعدادی که لازم است رای بدهید و نه کمتر. حضرت آیتالله خامنهای همچنین خطاب به ملت ایران افزودند: بدانید امروز چشم بسیاری از مردم و افراد دارای جایگاه سیاسی در دنیا به ایران دوخته شده است، پس دوستان را خوشحال کنید و بدخواهان را ناامید. رهبر انقلاب اسلامی همچنین در پاسخ به سوالی درباره کسانی که هنوز برای حضور در انتخابات مردد هستند، به شعری از حافظ شاعر بزرگ ایرانی اشاره کردند و گفتند: در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست.
ایشان از خداوند متعال مسألت کردند روز انتخابات، روز مبارکی برای ملت ایران باشد و انتخابات به نتایج مطلوب برسد و به نفع ملت ایران تمام شود.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
نسل جاودان در میدان
عباد محمدی: امروز در اغلب حوزههای انتخاباتی به طور رسمی، آخرین نتایج رایگیری اعلام و میزان مشارکت جامعه عیان میشود و از آن لحظه به بعد شاهد تحلیلهای کارشناسان پیرامون میزان مشارکت و کیفیت آن خواهیم بود اما معمولا آن بُعد از تحلیلها که از منظر کارشناسان عبور نمیکند و کمتر جریانی سراغ آن میرود، «هنر مشارکت در شرایط خاص است». مشارکت در شرایط خاص نوعی از تمرین جمعی یا فردی برای حضور در صحنه است که هیچگاه نباید آن را به معنای «مشارکت در بحران» تلقی کرد و نوعی مشارکت تحمیلی به دلیل وجود عامل تهدیدکننده خارجی دانست. اشاره به «هنر مشارکت در شرایط خاص» از آن جهت دارای اهمیت است که دستگاه تحلیلی کمتر به آن میاندیشد که بخشی از جامعه که به لحاظ جغرافیایی یا جسمی در شرایط خاصی هستند و اتفاقا کمترین انتظار مشارکت نیز از آنها وجود دارد، بر اساس چه پارادایمی پای صندوقهای رای حاضر میشوند و در فرآیند سیاسی کشور نقشآفرینی میکنند؟ آیا میتوانیم بگوییم این مساله عادت است؟ پاسخ به این نوع نگاه که مشارکت بسیار، عادتآفرین است، اساسا منفی است، چرا که در امر سیاست عادتها به سادگی در شرایط خاص کنار گذاشته میشود. برای نمونه توجه کنیم به «حضور معلولان تبریز پای صندوق رای» یا تصویر «فرد دارای معلولیت در حسینیه ثارالله کرمان که نام نامزد مورد حمایت خود را با انگشتان پایش ثبت کرد» یا حضور «پیرمرد ۱۰۰ ساله» و «پیرزن 104 ساله» یا «پدر ایلامی که با ۲۲ فرزند و ۷۰ نوه و نتیجهاش پای صندوق رای آمد» یا حضور «جازموریانیها که با عصا آمده بودند پای صندوقهای رای» یا «مادر ۱۰۲ سالهای که در امیرآباد فراهان استان مرکزی» در حوزه انتخابی حاضر شد یا «مادر گلستانی در حالی که فرزند معلول خود را پشتش بسته بود، پای صندوقهای رأی» آمد یا «بانوی کهنسال و نابینای مینابی که با چشم دل پای صندوقهای رای» حاضر شد، این موارد تنها نمونهای از جلوههای دموکراسی در ایران است؛ نظامی که همواره تاکید داشته هر نفر «یک رای» برابر دارد و بخوبی توانسته نشان دهد شما در هر شرایط و هر محیطی میتوانید از این فرصت استفاده کنید و این نوعی فرصت اجتماعی برای تمرین مشارکت است. تصور اینکه مردم یک روستای زیر برف با کوچههای یخ بسته، در حالی که صف بستهاند تا احتمالا در تنها حوزه انتخاباتی روستایشان پای صندوقهای رای حاضر شوند، نوعی لوح افتخار است بر سینه دموکراسی در ایران. نگارنده این ادعا را ندارد که این رویدادها صرفا در مرزهای جغرافیایی ایران رخ میدهد، بلکه در حال روایت جامعهای است که از دوران تاریک دیکتاتوری پهلوی خارج شده و به دوران کنش سیاسی در همه نقاط رسیده است. «ایران تماما دموکراسی»، در شرایطی که برخی کشورهای همسایه آن هنوز نزدیک این مرحله هم نشدهاند، مسالهای بسیار قابل تامل است. اتفاقا مشارکت عمومی در همه نقاط و مناطق ایران نیز جزو معدود مواردی است که توسط رسانههای داخلی مورد توجه قرار میگیرد و رسانههایی که عمدتا در حال بازنمایی مرکز قدرت هستند، دوربین خود را به سمت مناطق غیر از تهران میچرخانند. رسانههای جمعی (اعم از مکتوب و تصویری) در روز انتخابات از مرکز قدرت و پرداخت تهرانیزه به مسائل فاصله گرفته و برای آنها حتی نقاط دورافتاده نیز مساله میشود و تصاویر منحصر به فردی به دست ما میرسد. اما این تصاویر دورافتاده چرا برای تحلیلگران کارآیی جدی دارد؟ گاهی از برخی چهرههای سیاسی، شنیده میشود که «رای ندادن» یک کنش سیاسی است و در واقع فرد با رای ندادن در حال القای این موضوع است که ما نسبت به وضع موجود، اعتراض داریم، لذا در انتخابات نیز شرکت نمیکنیم یا برخی دیگر از چهرههای تندرو، حتی ساز عبور از نظام سیاسی به دست میگیرند و آن را تحریم میکنند. هرچند در نگاه اول به نظر میرسد این مساله تا حدودی بیراه نیست و منطقی به نظر میرسد اما باید اذعان کرد در خوشبینانهترین حالت ممکن این یک نگاه سطحی و نازل به مساله سیاست است که جریانها بر آن سوار میشوند. واقعیت این است که عدم مشارکت به دلیل توصیه یک جریان سیاسی یا برانداز نیست، بلکه جریان سیاسی و برانداز بر عدم مشارکت بخشی از جامعه سوار شده و آن را به نفع خود مصادره میکند. به هر صورت ما باید به این موضوع پاسخ دهیم: «عدم حضور پای صندوقهای رای» چه آوردهای برای جریانهای برانداز خواهد داشت؟ اگر از منظر حاکمیت بخواهیم این مساله را تحلیل کنیم، «بیتفاوتی» که عمدتا هم بر اساس شاخصهای اقتصادی تحلیل میشود، یک موضوع جدی است که باید به آن توجه کرد و در صورت وقوع باید به دنبال رفع آن باشد و اگر بخواهیم از منظر سیاسی به آن نگاه کنیم، رفتار حاکمیت باید به گونهای پیش رود که مردم دچار بیتفاوتی نشوند. اما آیا این بیتفاوتی، برای جامعه برانداز آورده دارد؟ یعنی جریان برانداز با سوار شدن بر عدم مشارکت میتواند به تغییر نظام حکمرانی بیندیشد؟ اگر بگوییم با «بیتفاوتی عدهای به صندوقهای رای» در برابر آنچه در حال حاضر از جلوههای مردمسالاری شاهد هستیم و تبلور آن را در رسانهها میبینیم، براندازی نه تنها امری بعید، بلکه محال است، چرا که انقلاب اسلامی از زمان پیروزی خود بر نظام دیکتاتوری پهلوی، مسیر «کنشگری» را برای مردم باز کرد که در چند دهه گذشته اقسام کنشگری در انواع خود بروز کرده است، «گاهی در آیینهای مذهبی تبلور دارد» و «گاه دیگر در مشارکت سیاسی»، «گاهی هم مشارکت اجتماعی بوده است»؛ نظام جمهوری اسلامی ایران مدلهای مختلفی را برای خود برگزیده است و تحقق این مدل را در اختیار مردم قرار داده است. ممکن است خواننده بر این گزاره تاکید داشته باشد که مساله در عرصههای مختلف در 4 دهه اخیر دچار شدت و ضعف بوده است، این نکته را ما نیز به آن اذعان داریم اما نکته اصلی نگارنده این است که تمرین مشارکت خود باعث میشود اقسام آن را هم بدانیم و بتوانیم در همه زمانها و شرایط از آن بهره ببریم. مثلا در زمان بحرانهای طبیعی، جریانهای مختلف با توجه به «تجربه قبلی خود» میتوانند در منطقه حاضر شوند و بنا به وسعت بحران برای مدیریت آن تلاش کنند، مانند همین حضور گروههای جهادی یا موکبهای پیادهروی اربعین. این نوع از کنش حاصل مشارکت کردن است، نه مشارکت نکردن. متوهمهای قائل به براندازی باید بدانند به دلیل فاصله بسیاری که با بدنههای اجتماعی و جریانهای مردمی گرفتهاند، بدنه مشارکتکننده احتمالی خود را از دست دادهاند. مشهود است که اغلب این جریانها این نکته را کاملا نادیده میگیرند و نمیتوانند این مساله را درک کنند که بدنه احتمالی آنها به دلیل «عدم تجربه مشارکت» تنبل و از کار افتاده شده است، در حالی که بدنه حامی انقلاب اسلامی طی دهههای مختلف راههای جذب عمومی را بخوبی آموخته و در موارد متعدد نیز از آن بهره برده است. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|