در گفتو گوی «وطن امروز» با سیدحسین شرفالدین بررسی شدسایه روشنهای نظام حزبی
سایه روشنهای نظام حزبی

علی عسگری: به طور معمول با پایان یک رخداد است که میتوان تفسیری جامع و توضیحی دقیق از آن ارائه داد. با ورود به دوره پساانتخابات و فروکش کردن هیجانات صحنه سیاسی، اکنون میتوان قضاوت بهتری از آن ارائه داد. از همین رو تلاش کردهایم به این موضوع بپردازیم که چگونه میتوان در ایران کنشگری سیاسی سازنده به خرج داد. به عبارت دیگر سیاست را چگونه میتوان در وجه سازنده آن به کار برد که در ضمن چنین سیاستورزیای بتوان از استیفای حقوق عامه و امر ملی سخن به میان آورد. از همین منظر به گفتوگو با دکتر سیدحسین شرفالدین، جامعهشناس و عضو هیات علمی موسسه آموزشی - پژوهشی امام خمینی(ره) پرداختیم.
***
* چگونه میتوان کنش سیاسی سازنده در ایران داشت؟
کنش سیاسی با مصادیق مختلف آن یکی از جلوههای عملی مشارکت سیاسی است. مشارکت سیاسی به معنای حضور داوطلبانه عموم مردم در عرصهها و صحنههای مختلف سیاسی و اجتماعی با هدف اثرگذاری بر فرآیندهای سیاسی و سیاستهای عمومی جامعه است. به بیان دیگر، مشارکت سیاسی، یعنی دخالت و همکاری مردم و نهادهای مردمی در پیدایش و ایجاد مراکز قدرت، چگونگی اعمال قدرت، گزینش افراد اعمالکننده قدرت، تعیین ضوابط حاکم بر فرآیند اعمال قدرت و چگونگی نظارت بر حسن انجام امور سایر شؤون مربوط به نهاد «قدرت» و حکومت. البته این نوع مشارکت ماهیت اخلاقی و داوطلبانه دارد و هیچگونه اجبار و الزام قانونیای در آن نیست. امکاندهی به تحقق حداکثری این نوع مشارکت، نشانه روشنی بر دموکراتیک بودن فضای سیاسی و مردمی بودن و جمهوریت یک نظام سیاسی است. از دید جامعهشناسی سیاسی، اقبال مردم و فعال بودن آنها در این عرصه، از جمله شاخصهای توسعه سیاسی است.
اصل امکان و میزان مجاز و مقبول مشارکت سیاسی غالبا در قالب مجموعهای از حقوق قانونی که معمولا در ضمن قوانین اساسی یا قوانین مدنی هر کشور مقرر میشود، تعیین میشود. در کشور ما نیز به استناد اصل ششم قانون اساسی، همه امور کشور باید به اتکای آرای عمومی (مأخوذ از طریق انتخابات یا همهپرسی) اداره شود. در بند هشتم اصل سوم قانون اساسی نیز آمده است. دولت جمهوری اسلامی موظف است زمینه مشارکت عامه مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش را فراهم کند.
از این رو، حقوقی مثل حق آزادی برای فعالیت و اعمال اراده سیاسی (با بهرهگیری از رسانههای مختلف و کنشهای عملی مجاز)، حق تصدی مشاغل و مناصب سیاسی و حکومتی، حق تاسیس انجمنها، احزاب و تشکلات سیاسی، حق عضویت در محافل، مجالس و کانونهای سیاسی، حق شرکت در تجمعات، راهپیماییها و اعتراضات خیابانی، حق دسترسی به اطلاعات در راستای انجام فعالیتهای سیاسی، حق نظارت بر روند امور سیاسی - اجتماعی، حق مخالفت با تصمیمات و عملکردهای توجیهناپذیر حاکمیت، حق شرکت در رقابتهای انتخاباتی به نفع خود یا حزب و گروه متبوع و حق رای از جمله حقوقی است که غالبا به عنوان حقوق سیاسی یا حقوق شهروندی برای آحاد جامعه مورد توجه قرار گرفته است.
مشارکت سیاسی تودهها در هر سطحی، آثار و نتایج مثبت متناسبی به دنبال دارد، از آن جمله: دخالت فعال مردم در تعیین سرنوشت سیاسی خود، تقویت مبانی دموکراتیک حاکمیت، مشروعیتبخشی ضمنی به نظام سیاسی، تقویت ثبات و پایداری نظام سیاسی، کمک به کارآمدی و افزایش توان حاکمیت در پیشبرد امور محوله، نظارت عموم بر روندهای جاری اعمال حاکمیت و محدود کردن برخی فسادها و سوءاستفادهها از قدرت.
مشارکت سیاسی، همچنین انواع و گونههای مختلفی دارد، مثل مشارکت فعال در مقابل انفعال، حمایتی در مقابل اپوزیسیونی، هدفی در مقابل وسیلهای، نخبهمحور در مقابل تودهمحور، سازمانیافته در مقابل غیرسازمانیافته؛ دورهای در مقابل مستمر، در مقیاس محلی در مقابل ملی و ایجابی و مثبت در مقابل سلبی و منفی.
این مشارکت معمولا توسط احزاب، سازمانهای مردمنهاد، گروههای مرجع، افراد مقتدر و ذینفوذ، روحانیون، گروهها و هیاتهای مذهبی، اتحادیهها و تشکلات صنفی و رسانهها تسهیل میشود.
موقعیت فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سنی، تحصیلی، شغلی، جنسیتی، مذهبی، قومی و نژادی افراد - بسته به نوع جامعهای که در آن سکونت دارند - در کنار سایر امکانات و فرصتهای محیطی در کم و کیف این نوع مشارکت قویا موثر است. بدیهی است در نظامهای دینی، این نوع مشارکت علاوه برمحرکها و توجیهات عقلانی، الزامات و ترغیبات شرعی هم دارد.
اما در پاسخ به نقطه کانونی سوال شما یعنی چگونگی امکان وقوع کنش سیاسی سازنده و در عین حال مردمی متناسب با فضای سیاسی - اجتماعی ایران و گفتمان فرهنگی - سیاسی غالب بر آن باید عرض کنم یک کنش سیاسی مقبول و مرجح با محوریت ملاکها و مستندات عقلانی و دینی و اقتضائات محیطی، قطعا کنشی است آگاهانه، داوطلبانه، هدفمند، موقعیتمند (به لحاظ زمانی و مکانی)، هنجارمند (متعهد به رعایت قواعد بازی سیاسی اعم از حقوقی، اخلاقی و شرعی)، همسو با مصالح جمعی و دارای توجیه عقلانی یا عقلایی (سودمندی و غلبه منافع بر هزینهها). رعایت این ویژگیها خاص کنش سیاسی هم نیست، بلکه همه انواع کنش مورد انتظار در جامعه مقید به این قیودند.
همچنین با عطف توجه به مختصات جامعه کنونی ایران میتوان گفت اعمال برخی اصلاحات ساختاری میتواند انگیزه تودهها را برای مشارکت سیاسی حداکثری که متاسفانه در معرض افول قرار گرفته، تقویت کند. تلاش همهجانبه در جهت توسعه کشور و رفع تدریجی نیازهای مردم، عدم استفاده ابزاری از اقبال و اعتماد مردم، اهتمام به حاکمیت شایستگان و افراد دارای تعهد و تخصص و به تعبیر جامعهشناسی سیاسی، چرخش مناسب نخبگان، اصلاح و جایگزینی ساختارهای ناکارآمد، بسترسازی برای ایجاد تغییرات مناسب در عرصههای مختلف حاکمیتی، تلاش در جهت افزایش اعتماد عمومی، ایجاد زمینه برای طرح انتقادات نخبگانی و ترتیب اثر دادن به آنها، تقویت فرهنگ گفتوگو میان مردم و مسؤولان، تقویت روح مسؤولیتورزی جمعی و کاهش بیتفاوتی، درس آموزی از سیاستها و تجربههای ناموفق، ارتباطات سازنده با جامعه جهانی، ایجاد امنیت لازم برای سرمایهگذاری، مبارزه با گرانیهای سرسامآور و کاهش تورم، تقویت زمینههای اشتغال بیکاران بویژه فارغالتحصیلان دانشگاهی، تقویت ارزش پول ملی، پایان دادن به وضعیت خامفروشی و مصرف بیرویه امکانات، پرهیز از قطببندیهای جناحی و تکثرگراییهای بیبنیاد، تقویت جایگاه رسانه ملی در افکار عمومی و تقویت برنامههای آن به لحاظ کمی و کیفی با هدف مهار اقبال مردم به ماهوارهها، اینترنت و شبکههای اجتماعی، تقویت خردورزی عمومی به جای توسل به هیجانات در کنشهای سیاسی - اجتماعی، ترمیم شکاف میان فرهنگ رسمی و فرهنگ عمومی، دخالت دادن مردم در عرصههای مختلف، ایجاد شفافیت در عملکرد برخی نهادها، اصلاح سیاستهای زیستمحیطی، اقدامات اساسی در راستای مهار یا تعدیل روند مهاجرت نخبگان از کشور، ساماندهی به اوضاع اتباع خارجی و ورود بیرویه آنها به کشور، مبارزه قاطع با فساد ساختاری در برخی مراکز و...
* اگر بخواهیم از کنش تودهای، هیجانی و افشاگرانه بپرهیزیم، کنش سیاسی سازنده متناسب با بافتار سیاست در ایران چگونه است؟
کنش سیاسی در مقیاس تودهای بویژه در برخی صحنهها مثل انتخاباتهای عمومی به دلیل غلبه فضای تبلیغی برای ایجاد حساسیت در مردم و کشاندن آنها به صحنه و نیز رقابتی بودن فعالیت کاندیداها، خالی از آمیزههای روانی، احساسی و هیجانی نیست. این البته خاص مشارکت سیاسی نیست. شاید هیچ کنشی از کنشهای انسانی را نتوان یافت که کاملا عقلانی و محاسباتی و عاری از دخالت آمیزههای احساسی باشد. برخی جامعهشناسان کلاسیک مثل «پارتو» بر این باورند اکثر کنشهای انسانی غیرعقلانی - یعنی احساسی - عاطفیاند. شهید مطهری نیز در تحلیل 2 نوع کنش عادی انسان یعنی کنشهای التذاذی (احساسی و هیجانی) و تدبیری (عقلانی و خردورزانه)، معتقد است کنشهای التذاذی انسان همواره با بهرهگیری از عقلانیت و تدبیر باید کنترل شود. در عرصه سیاسی و اجتماعی نیز انتظار این است که رفتارهای تودهای بویژه در میدانهای سرنوشتساز مثل انتخابات توسط رسانهها، احزاب، گروههای مرجع و عقلای قوم کنترل و هدایت شود.
نکته قابل تامل اینکه برخی مشارکت تودهای با همه تبعات منفی متذکر شده برای آن را نتیجه قهری مردمسالاری و جمهوریت نظامهای سیاسی میدانند و اگر نظامی بخواهد به این ویژگی و اقتضائات قهری آن پایبند باشد، لاجرم با چنین پیامدهای شکنندهای مواجه خواهد بود. پاسخی که به این سوال یا شبهه میتوان داد این است که تودهها لزوما مردمی بیسواد و فاقد درک و شعور سیاسی و به لحاظ رفتاری، کنشگرانی احساسی و هیجانی و کنترلناپذیر نیستند. در جامعه ما بیش از ۱۵ میلیون فارغالتحصیل دانشگاهی وجود دارد و تقریبا عموم جامعه از تحصیلات قابل قبول و سواد رسانهای نسبتا وسیع برخوردارند. حاکمیت بویژه نهادهای تعلیمی - تربیتی باید در جهت افزایش و تقویت بینش و شعور سیاسی تودهها اقدام کنند و با اطلاعرسانی شفاف و تحلیلهای درست، زمینه این بلوغ را فراهم کنند. در انقلاب اسلامی نیز حضرت امام(ره) با اعطای آگاهی و هدایتگری درست، همین تودههای به ظاهر احساسی و مهارناپذیر را به صحنه کشاندند و از انرژی روانی آنها در جهت پیروزی انقلاب بهره گرفتند.
* آیا تحزب میتواند پاسخ این پرسش ما باشد؟
اجمالا بله! تجربه سیاسی برخی کشورها نشان میدهد احزاب بویژه احزاب رسمی فعال، دارای نفوذ و اقتدار، مورد اعتماد عمومی یا اکثری، کارآمد و دارای توان نقشآفرینی مناسب در عرصههای مختلف سیاسی، خوشسابقه و برخوردار از امکانات رسانهای و فرصتهای محیطی توانستهاند ضمن تسهیل فرآیند مشارکت عمومی، التهابات و تشنجات سیاسی را نیز تا حد زیادی کنترل کنند. برخی نیز بر این باورند وجود احزاب سیاسی فعال در درازمدت، مشارکت تودهای را که خود یکی از شاخصهای توسعه سیاسی و نمادی از احساس مسؤولیت جمعی در قبال مسائل مشترک و جلوهای از سرزندگی و نشاط اجتماعی عمومی است، بشدت تضعیف میکند و تدریجا نوعی رخوت و بیتفاوتی را در جامعه نهادینه میکند. مردم با وجود این نوع تشکلات، عملا ضرورتی به نقشآفرینی فعال و مستقیم احساس نمیکنند و به بیانی، وظیفه و مسؤولیت خود در این عرصهها را به احزاب به عنوان نواب وکلای خود محول میکنند. شاید یکی از دلایل کمرغبتی سیاسی عموم در برخی کشورهای پیشرفته، برجسته شدن موقعیت و نقش احزاب و قدرت تعیینکننده آنها در سرنوشت سیاسی جامعه باشد. البته هر تشکلی به صرف یدک کشیدن نام حزب قادر به ایفای چنین نقشی در عرصه تعاملات سیاسی و رقابتهای انتخاباتی نیست.
این سوال، همواره در افکار عمومی جامعه ایران مطرح است که اگر وجود تشکلات حزبی میتواند کنشگری سیاسی در عرصههای مختلف بویژه در همهپرسیها را سامان دهد و انتخابهای مردم را معقولتر، پیشبینیپذیرتر و کمهزینهتر کند، چرا در این باره اقدامی نمیشود. نیازی به ذکر نیست که در ایران بعد از انقلاب نیز احزاب، شبهاحزاب و اتحادیههای سیاسی متعددی تاکنون به ظهور رسیده و اعلام موجودیت کردهاند، اگرچه برخی از آنها به سرعت از میدان رقابت کنار رفته و به تاریخ پیوستند و برخی نیز بهرغم حضور اسمی، نقش تعیینکنندهای در صحنهگردانی سیاسی حتی در ایام انتخابات که معمولا بهار مشارکت حزبی است، ایفا نمیکنند.
* چرا احزاب ریشهدار، با سرمایه اجتماعی غنی و کارآمد در کشور ما به وجود نمیآیند؟
ببینید! حزب، تشکلی سیاسی است که به اقتضای برخی ضرورتهای ناشی از جامعه مدرن به وجود آمده است. عمدهترین اهداف آشکار و پنهان مورد نظر از تشکیل احزاب، اموری از این قبیل است: کنشگری ضابطهمند در عرصه سیاسی و اجتماعی، تاثیرگذاری جهتدار بر فرآیندها، جریانات و تصمیمات کلان سیاسی، ایجاد زمینه برای تسهیم قاعدهمند مناصب و موقعیتهای سیاسی، ایفای نقش واسط میان مردم و حاکمیت و انتقال خواستهها و انتظارات آنها، ساماندهی کنشهای تودهای در عرصه مشارکتهای سیاسی و اجتماعی و تقویت زمینههای صدور رفتارهای دموکراتیک در عرصه عمومی، الگومند کردن رقابتهای سیاسی و انتخاباتی، قاعدهمند کردن فرآیندهای نقد و اعتراض مدنی و اعمال فشار بر حاکمیت برای تامین حقوق سیاسی و اجتماعی شهروندان.
لازم به ذکر است فقه اسلامی نیز با تاسیس حزب و هر نهاد مشابه دیگر، در صورت التزام اعضا به مبانی اعتقادی و ارزشی اسلام، عمل در چارچوب شریعت و اخلاق و تعقیب اهداف و آرمانهای پذیرفته شده از مجاری و نقشهای مجاز و به تعبیر قرآن و روایات، اهتمام به امور مسلمین، دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر، مشاورت و همفکری در امور، تعاون و نیکی، نصیحت ائمه مسلمین، مهار زمینههای محتمل اختلال نظام و... کاملا موافقت و همراهی دارد؛ چه اینکه در مراحل آغازین بعد از پیروزی انقلاب با موافقت حضرت امام خمینی(ره) و تقاضای برخی شخصیتهای روحانی فعال در ارکان نظام، حزب جمهوری اسلامی تاسیس شد و تا مدتها هم به فعالیتهای حزبی خود ادامه داد.
اما سوال مهمتر این است: چرا چنین تشکلاتی در ایران، متناسب با سطح انتظار و الگوهای متعارف در برخی کشورها شکل نمیگیرد یا اگر در ظاهر موجودیتی مییابد، در عمل کارآیی و اثربخشی مفید و موثری ندارد. تشکلات ایجاد شده و در ظاهر موفق نیز غالبا موقت و دولت مستعجلند. به این سوال، پاسخهای متعددی از اردوگاههای فکری و ایدئولوژیک مختلف داده شده یا سزاوار ارائه است.
برخی، موانع عمده در تحقق این منظور را از مواردی از این دست ناشی میدانند: فقدان فرصت و امکان مشارکت حزبی، فقدان بلوغ سیاسی مدعیان و بازیگران این صحنه، فقدان اخلاق و تربیت بروکراتیک، فقدان اجماع در اهداف و آرمانهای حزبی و برنامههای اجرایی، شخصمحوری به جای محوریت ایدئولوژی، مرام و منشور حزبی، فقدان لیدرهای شناختهشده، فقدان پایگاه و نفوذ اجتماعی، غالبا دانشپایه نبودن احزاب، فقدان امکانات برای ایجاد سازمانهای مناسب، عدم رعایت قواعد بازی در عمل، تلونمزاجی و تغییر مکرر مواضع، قدرتطلبی، انحصارطلبی (عملکرد جناحی و بیتوجهی به مواضع رقبا)، پنهانکاری، عدم تعامل وثیق با مردم، ضعف توان در اقناع افکار عمومی به دلیل تنوع آرا، تمرکز بر تاکتیکها و فراموشی استراتژیها در مقام عمل، بعضا عدم توجه به مصالح جمعی و موقعیت سیال کشور، اتخاذ مواضع تودهگرایانه و پوپولیستی با هدف جلب اکثریت، بعضا عدم رعایت اخلاق انتخاباتی در مقام تبلیغ کاندیداهای مورد نظر، بعضا ارتکاب فعالیتهای غیرقانونی و ایجاد حساسیت در حاکمیت، بعضا عدم برخورداری از امکانات لازم برای ادامه فعالیتهای حزبی در طول سال و در سراسر کشور، بعضا بروز انشعابات ناخواسته و در نهایت زوال یا افول حزب و اموری از این دست.
برخی، این موانع را در ناحیه مردم، حامیان و هواداران محتمل حزبی جستوجو میکنند؛ موانعی مثل سوءظن تاریخی مردم به عملکرد برخی احزاب در تاریخ سیاسی ایران مثل حزب توده، حزب رستاخیز و...، ضعف جامعهپذیری و بینش و بلوغ سیاسی، فقدان علاقه و انگیزه، عدم یا ضعف سابقه مشارکت در این سنخ تشکلات، عدم احساس اثربخشی، عدم احساس نیاز (به دلیل واقعیت یا توهم بلوغ سیاسی)، عدم الزام بیرونی (به بیان دیگر، احزاب موظفند در مقام اعلان موجودیت، کسب مجوز کنند و فعالیتهای خود را در چارچوب قانون تعقیب کنند اما مردم به اقتضای هیچ قانونی، ملزم به همراهی با احزاب و تایید فعالیتهای آنها نیستند)، عدم اعتماد به احزاب و فعالیتهای آنها، عدم تفکیک میان نقد و مخالفت (تخطئه فعالیتهای احزاب در نقد حاکمیت و آن را نشانه مخالفت آنها پنداشتن)، محدودیت احزاب برای نمایندگی همه اقشار، تغییر مکرر سلیقههای مردم در عرصههای مختلف و به تناسب موضوعات مختلف، احساس منفی واسطه شدن و ملعبه دست احزاب برای رسیدن به آرمانهای حزبی و سیاسی قرار گرفتن و...
برخی، زمینهها یا محدودیتهای ساختاری و شبهساختاری موجود در جامعه ایران را مانع شکلگیری یا کارآمدی احزاب میدانند؛ عواملی همچون فقدان مبانی تئوریک برای شکلگیری احزاب و فعالیت آنها در سپهر سیاسی، ضعف فرهنگ سیاسی، ایهام تنافی و تخالف نظام حزبی با نظام ولایی و زعامت سیاسی رهبران دینی، اتهام احزاب به ایجاد تشعب و اختلاف در صفوف یکپارچه، همنوایی نسبی مواضع عمومی جامعه در مواجهه با موضوعات و مسائل سیاسی و فقدان وجود تنوع در ایدئولوژیها و مرامهای سیاسی (به عنوان زمینهای بالقوه برای شکلگیری احزاب)، ساختار سیاسی اقتدارگرا و نسبتا متمرکز کشور، وجود مناسک جمعی فراوان موثر در ایجاد وحدت و همدلی تودهها در مسائل سیاسی، وجود تریبونهای هدایتگر و سامانبخش مثل نمازهای جمعه برای ایفای نقش واسط میان مردم و حاکمیت، قدرت و نفوذ رسانه ملی در مقایسه با رسانههای حزبی، عدم احساس نیاز به وجود احزاب و فعالیتهای آنها، ادعای تناسب احزاب با جوامع غربی و ناهمخوانی آنها با اقتضائات یک جامعه دینی و ادعای اینکه مواضع سیاسی و اجتماعی اسلام چندان زمینهای برای تکثر و تنوع فراهم نمیکند (تا زمینه شکلگیری احزاب مختلف فراهم آید).
البته همانگونه که اشاره شد بهرغم موانع و دواعی فوق، تاکنون احزاب متعددی در کشور شکل گرفته و هماینک نیز برخی از آنها فعالیت دارند. اگر مشکلات و موانعی در مسیر فعالیت آنها وجود داشته باشد - که البته وجود دارد - این مشکلات را باید اموری عرضی تلقی کرد نه جوهری و لاینحل.
ارسال نظر
پربیننده
تازه ها