|
«در این ملاقاتها از اخلاص و تلاش شبانهروزی دولت محترم و شخص رئیسجمهور تقدیر شد»
انتقاد مراجع از رسانهها بهخاطر تحریف خبر دیدار رئیسجمهور
در پی نحوه بازتاب اخبار دیدار رئیسجمهور با برخی مراجع عظام تقلید در جریان سفر هیأت دولت به استان قم، دفاتر برخی مراجع عظام تقلید با انتشار بیانیه نسبت به عدم رعایت امانت، تحریف سخنان و سوءاستفاده سیاسی و اقدام غیرحرفهای این رسانهها اعتراض کردند و با بیان اینکه در این ملاقاتها ضمن تقدیر از اخلاص و تلاش شبانهروزی دولت محترم و شخص رئیسجمهور، مطالبی جهت چارهاندیشی برای رفع مشکلات بیان شده است، بر رعایت اخلاق رسانهای تأکید و تصریح کردند نادیده گرفتن خدمات دولت برای رفع مشکلات مردم خلاف انصاف است.
ارسال به دوستان
حمایت پپ گواردیولا، سرمربی تیم فوتبال منچسترسیتی از فلسطینیان و غزه
پپ گواردیولا، سرمربی تیم فوتبال منچسترسیتی در کنفرانس خبری پیش از بازی تیمش برابر فولام که با برد ۴ بر صفر سیتیزنها همراه بود، به جنایات رژیم صهیونیستی در غزه واکنش نشان داد و گفت: این دنیا پر از ظلم است. هر کسی فقط به خانه خود نگاه میکند و از آنچه برای همسایهاش رخ میدهد، چشم میپوشد. ببین امروز چه اتفاقی در گوشه و کنار جهان در حال رخ دادن است. ما اینجا نشستهایم و برای آنها کاری نمیکنیم. ستم در برابر توست. تو میتوانی بدون واکنش به آن به نظاره بنشینی. مطمئن باش روزی تو هم مبتلا به آن خواهی شد.
ارسال به دوستان
گفتوگوی «وطن امروز» با دکتر مهدی فرمانیان در نقد و بررسی سریال «حشاشین»
تخیل به جای تاریخ
از همان ابتدا که خبر پخش سریال حشاشین پیچید، بحثهایی درباره روایتسازی و تاریخسازی مصر در قالب ساخت سریال مطرح شد. حالا که این سریال بین کاربران عربزبان و مخاطبان ایرانی مخاطب پیدا کرده است، یک سوال مهم در ذهنها شکل گرفته: مصر چرا به سمت ساخت سریال «حشاشین» رفته است؟ سریالی که نام نقش اول آن «حسن صباح» است؛ فردی ایرانی که هیچ تاثیری در تاریخ مصر نداشته و سوژه این فیلم شده است. حشاشین (Assassin) نیز نامی است که مخالفان مسلمان اسماعیلیان نزاری بر آنان نهادهاند و گفته شده لفظ «حشیشیه» 2 بار در اشاره به نزاریان شام، بدون هیچ توضیحی، به کار رفته است. این سریال به کارگردانی «پیتر میمی» تولید شده و بر مرزهای بین حقیقت و افسانه ایستاده است تا آنطور که میخواهد با خیالی آسوده برای مسلمانان تاریخسازی کند. نقد و بررسی این سریال از آنجا برای ما اهمیت دارد که کارگردان توانسته است برخی انحرافات را در قالب تاریخی به مسلمانانی نسبت دهد که نمیخواهند زیر سلطه استکبار باقی بمانند. در واقع سریال بار دیگر بر لبه دوراهی تند اسلام سکولار و اسلام سیاسی ایستاده و زاویه دوربین خود را به سمت ایران تنظیم کرده است.
در سریال «حشاشین» محصول سال ۲۰۲۴ کشور مصر، خیالپردازی فیلمساز چنان در اوج بوده که ما را با تاریخی جدید مواجه کرده است! مهمترین مواجهه شما با این سریال آن بخشی خواهد بود که حسن صباح را نماینده بخش فقیر و عقبمانده جامعه خواهید یافت؛ فردی که که علیه آن بخش پیشرو، اخلاقی و متنعم حاکم شوریده است. این سریال 3 شخصیت را وارد داستانپردازی خود کرده است؛ نخست «حسن صباح» بنیانگذار دولت اسماعیلیه در ایران و نیز بانی دعوت مستقل اسماعیلیه نزاری، سپس زاویه دوربین بر «خواجه نظامالملک طوسی» تنظیم میشود که وزیر نامدار دوره سلجوقی است و بعد شاهد حضور «عمر خیام» از بزرگترین و مشهورترین شعرای تاریخ ایران بعد از اسلام هستیم. این سه شخصیت که هیچکدام مصری نیستند، در واقع نماینده تفکرهای مختلف جامعه امروز هستند. نخستین فرد نماینده تفکری است که اسلام سیاسی را رهبری میکند، دومی نماینده اسلام سکولار است و نماینده سوم، فردی است که نسبت به اطراف خود بیتفاوت نیست اما نمیخواهد خود را درگیر امر سیاست کند و لذا ادامه فعالیت به دور از نهی عوام را برمیگزیند. هرچند آرای اسماعیلیان الان موضوع ما نیست اما به نظر میرسد مادامی که ما با واقعیت تاریخ مواجه نشدهایم، نمیتوانیم بخوبی نسبت این سریال را با وضعیت امروز جهان درک و فهم کنیم. به همین منظور حجتالاسلام مهدی فرمانیان، پژوهشگر حوزه ادیان و مذاهب در گفتوگو با «وطن امروز» به نقد و بررسی سریال «حشاشین» پرداخته است.
* این روزها بحث درباره سریال «حشاشین» داغ است. شاید یکی از سوالاتی که در بین بینندگان این سریال پیش آمده، این باشد که چرا مصر در این زمان سراغ ساخت چنین اثری رفته است؟
نخست باید برای مخاطبان این سریال شفاف شود که موضوع و تاریخ «حسن صباح» تقریبا ربطی به تاریخ مصر ندارد. حسن صباح حضور اندکی در مصر داشته است و اصلا مورد توجه مردم مصر نبوده و در تاریخ مصر هیچ تاثیری نداشته است. وقتی فردی ارتباطی با مصر نداشته و نه گذشته مصر است، نه تاریخ مصر است و نه بزرگ مصر است، چه میشود که یک گروه مصری میآید و سریالی درباره او میسازد؟ این نشاندهنده این است که تولیدکنندگان این اثر حتما یک نظر خاصی در این باره داشتهاند.
حال سوالی در اینجا مطرح میشود که چرا سراغ «حسن صباح» رفتهاند؟ آیا گروه مصری قصد نداشته است که با «حسن البنا» اینهمانیسازی کند؟ چرا که نام حسن صباح با حسن البنا یک ریتم است و نام هر دو حسن است. گویا یک نوع معادلسازی برای کوبیدن تفکر «اخوانالمسلمین» در مصر انجام شده است. میدانیم که اخوانالمسلمین در مصر ظهور کرد و حسن البنا تاسیسکننده آن بود و در طول این مدت (یعنی 100 سالی که این گروه در مصر حضور داشته و دارد) چندین ترور در مصر رخ داده که همه این ترورها به نام اخوانالمسلمین تمام شده است. ترور انورسادات، رئیسجمهور مصر که به نام اخوانالمسلمین تمام شد، ترور نافرجام جمال عبدالناصر دومین رئیسجمهور مصر که به اسم اخوانیها تمام شد، ترور فرج فوده یکی از چهرههای مدافع سکولاریسم در مصر که آن هم به اسم اخوانیها تمام شد. حالا اینکه چه کسانی کشتهاند و چه فضایی در جریان بود، خارج از این بحث است اما به نظر میرسد شخصیت این فیلم با هدفگذاری بسیار دقیقی انتخاب شده است که حسن البنا را بزند و بگوید حسن البنا و تشکیلاتی که وی به نام اخوانالمسلمین درست کرده است، مانند حسن الصباح یک تشکیلات تروریستی است؛ تشکیلاتی که مغزها را شستوشو میدهد برای اینکه آدم بکشند و این افراد تروریست هستند.
* انتخاب نام سریال هم با همین فضا همراه است؟
بله! نام سریال را «حشاشین» گذاشتهاند، چرا که این نام پیشتر در غرب با نام «اساسینز» وارد و تبدیل به یک ادبیات شده است. این نام در واقع نشاندهنده تروریستی است که پول میگیرد تا آدم بکشد. این نشان میدهد این نام بسیار هدفمند است.
از سوی دیگر با طرح ادعای «۳ یار دبستانی» میخواهد پایبندی سلجوقیانی که مذهب شافعی دارند به عهد و قول را نشان دهد. میدانیم که اغلب مصریها شافعی هستند و تفکر سلجوقیان را دنبال میکنند. دانشگاه الازهر مصر نیز به همین تفکر یعنی مکتب اشعری پیرو فقه شافعی اهمیت میدهد. پس به صورت غیرمستقیم زدن اسلام سیاسی و اخوانالمسلمین را دنبال میکنند تا القا کنند که این افراد تروریست هستند و کار خود را با ترور پیش میبرند.
* پس میتوانیم بگوییم هدف ساخت فیلم مقابله با اسلام سیاسی است و از سوی دیگر با انتخاب نام هوشمندانه تلاش کرده تا سریال را با مساله امروز مصر گره بزند. درباره انحرافهای تاریخی فیلم هم صحبت بسیاری میشود. از همان ابتدا حسن صباح با تاریکی عهد میبندد و سندی برای ۳ یار دبستانی وجود ندارد. لطفا درباره اینکه چه مقدار فیلم مطابق آثار تاریخی پیش رفته است بگویید.
بنده نام فیلم را «افسانه حسن صباح» گذاشتهام. شاید این فیلم با تاریخ 20 درصد انطباق داشته باشد و 80 درصد آن بروز ذهنیتها و تاریخسازی است. آنچه ما از تاریخ میدانیم این است که هیچ کجا ذکر نشده است که حسن صباح ذهنخوانی میکرده است و میتوانسته از طریق چشم آدمها را منحرف کند. ۳ یار دبستانی یک افسانه است و هیچگاه اتفاق نیفتاده است؛ خواجه نظامالملک حدود سالهای 400 به دنیا آمده و آن طرف حسن صباح بین سالهای 445 تا 450 متولد شده است؛ یعنی زمانی که حسن صباح در قم به دنیا آمده، خواجه نظامالملک یک وزیر مقتدر در حکومت سلجوقبان بوده است و هیچگاه اینها یکدیگر را ندیدهاند. عمر خیام هم به همین صورت است، او حدود 30 سال بزرگتر از حسن صباح است، لذا این یک افسانه است و در هیچ سند تاریخی نیامده که این افراد همدیگر را دیده باشند.
از سوی دیگر نشان میدهد حسن صباح از دوره نوجوانی با تاریکی و شیطان عهد میبندد که این نیز یکی از همین دروغهایی است که در این فیلم به وضوح مشاهده میکنیم. ما این موارد را در تاریخ نداریم، چرا که حسن صباح تا 17 سالگی شیعه اثنیعشری بوده که در قم زندگی میکرده است، از 18 سالگی با خانواده به ری مهاجرت میکند و در ری با یکی از مبلغان اسماعیلی آشنا میشود و او، حسن صباح را به اسماعیلیه فرامیخواند و او هم گرایش به اسماعیلیه پیدا میکند. در این فیلم نشان میدهد که وقتی حسن صباح وارد مصر میشود یک مرد حدود 45 ساله و دارای 2 فرزند است، در صورتی که حسن صباح در سن حدود 20 سالگی وارد مصر میشود و یک جوان مجرد است و ۳ سال در مصر میماند. در تاریخ صراحتا آمده است که حسن صباح نمیتواند «مستنصر» را ببیند اما در این فیلم نشان میدهد که مستنصر را میبیند. همچنین در جایی دیگر نشان میدهد که بدرالجمالی است که «المستعلی» را حاکم میکند در حالی که اینگونه نیست و بدرالجمالی از دنیا میرود و پسر آن یعنی «افضل بدرالجمالی» است که مستعلی را حاکم و «نزار» را برکنار میکند. همه این موارد نشان میدهد این فیلم به لحاظ تاریخی مشکل دارد.
حتی در ابتدای فیلم نشان میدهد یک فرد فرانسوی میآید و حسن صباح به فدایی خود با چشم میگوید که برو و خود را از قلعه پایین بینداز در حالی که حسن صباح هیچگاه با فرانسویها روبهرو نشده است. حسن صباح در سال 483 هجری قمری به عنوان معلم وارد قلعه الموت میشود و شروع به معلمی میکند و کمکم نگهبانان قلعه که همه زیدی مذهب بودند را به اسماعیلیه فرا میخواند و بعد قلعه را از رئیس قلعه به قیمت 3 هزار دینار میخرد. بعد از آن شروع به تجهیز قلعه میکند. در همین زمان هم آدمهای خود را میفرستد و خواجه نظامالملک را ترور میکنند و نخستین کشتار مهمی که حسن صباح انجام میدهد همین بوده است.
* دلیل ترور نظامالملک و دیگر افراد چه بود؟ آیا واقعا اسماعیلیون به هر کس که میرسیدند، او را میکشتند؟ به نظر میرسد در این بخش هم تحریف تاریخ را شاهد هستیم.
بله! همینطور است. خواجه نظامالملک نویسنده «سیاستنامه» است، سیاستنامه حدود سال 450 نوشته میشود، یعنی زمانی که حسن صباح متولد شده است. خواجه نظامالملک در این کتاب بسیار علیه اسماعیلیه و فاطمیان حرف زده و عنوان کرده است هر جا آنها را پیدا کنیم، دستگیر کرده و میکشیم، لذا هنوز مساله حسن صباح مطرح نشده که خواجه نظامالملک شمشیر خود را کشیده است اما در این فیلم نشان میدهد خواجه نظامالملک به عهد خود وفا کرد اما حسن صباح به عهد خود وفا نکرد و کلاه بر سر خواجه نظامالملک گذاشت و بعدها چون به عهد خود وفا نکرد، خواجه نظامالملک علیه او شد و به جنگ با قلعه الموت رفت. همه این موارد داستانهایی است که نویسنده برای خود نوشته و با تاریخ مطابقت ندارد.
حتی درباره ترور صلیبیها هم تحریف انجام شده است؛ سال 485 است که خواجه نظامالملک کشته میشود و جنگهای صلیبی تازه از سال 490 شروع میشود. زمانی جنگهای صلیبی شروع میشود که خواجه نظامالملک نیست و قلعه الموت تسخیر شده است. یعنی پیش از این حوادث است که صلیبیها وارد درگیری در فلسطین میشوند. 100 سال بعد از این موضوع، «شیخ الجبل» یا «راشد الدین سنان» که رئیس قلعه مصیاف سوریه است، چند فرمانده صلیبی را میکشد. آنجا سروصدا به پا میشود که این افراد از کجا میآیند و با چه روشی دست به این اقدام میزنند. روش کار به این صورت بوده است که این افراد نخست نگهبان مجموعه میشدند و بعد به فرمانده نزدیک میشدند و بعد آن را به قتل میرساندند. لذا 3 تا 5 سال طول میکشید که یک نفر میتوانست یک فرمانده صلیبی را به قتل برساند. ماجرای صلیبیون برای سالهای 600 به بعد است و نه برای سالهای 500 که حسن صباح در قلعه الموت است. لذا یکصد سال بعد که شیخ الجبل این اقدامات را انجام میدهد و صلیبیها حدس میزنند که به این افراد حشیش داده شده است و حشیش هوشیاری را از آنها میگیرد و حضور این فداییها در مکانهایی که دختران هستند (که همین در فیلم نشان داده شده) نوعی بهشت برای آنها تداعی میشود؛ بعد به فداییها میگویند شرط بازگشت به این بهشت قتل فلان فرمانده است. اینجاست که افسانه حشاشین آغاز میشود؛ در حالی که هیچ حشیشی در کار نبود و این افراد از روی اعتقاد این کارها را انجام میدادند و به رهبر خود اعتماد داشتند. اکنون نیز در طیفهای مختلف این دست اقدامات انجام میشود، لذا فیلم فقط خواسته به نوعی اسماعیلیه را به شکل شیطان جلوه دهد و بگوید این جریان به هیچ چیز اعتقاد نداشته و آدمکش است.
همچنین در جایی از فیلم نشان داده میشود این افراد یک سال با موذن اصفهان رفیق بودهاند و بعد چون موذن تفکر اسماعیلیه را نپذیرفت، او را به قتل رساندند. اما ما این مساله را در تاریخ نداریم و اسماعیلیه کسانی را کشته است که اصطلاحا آدمهای کلهگندهای بودند. دلیل این ترورها هم این بوده است که این افراد چون علیه اسماعیلیه اقدام میکردند، آنها را به قتل میرساندند. از جمله کسانی که کشتهاند خواجه نظامالملک بوده که علیه اسماعیلیه فعالیت کرده است. در اسناد همچنین قصد ترور «ابی حامد محمد بن محمد الغزالی الشافعی» معروف به امام محمد غزالی ذکر شده است؛ با اینکه غزالی علیه اسماعیلیه کتاب «فضائح الباطنیه» را نوشت و بهشدت اسماعیلیه را نقد کرد او را صرفا با چاقو تهدید کردند اما کسانی مانند خواجه نظامالملک و فرماندهان صلیبی را که نیروهای اسماعیلیه را میکشتند، به قتل میرساندند.
* حتی در پایان هم یک وضعیت آخرالزمانی را به نمایش میگذارد و عجیب آنکه فردی به نام «برزک» اعلام میکند حسن صباح وارد غیبت کبری شده است و اگر خدا بخواهد او ظهور میکند؛ از سوی دیگر فردی را نشان میدهد که منتظر بازگشت «مهدی» است و در حال کشتن اسماعیلیون است؛ این نگاه چطور قابل تحلیل است؟
به نظر میرسد چون فیلم قصد داشته اسلام سیاسی را هدف قرار دهد، در چند نقطه شیعه اثنیعشری با تفسیر انقلاب اسلامی را هم زده است، چراکه ما انقلاب کردهایم و منتظر ظهور حضرت مهدی موعود (عج) هستیم. اینجا باید به نکتهای اشاره کرد که در مساله حمایت حسن صباح از امامت نزار و ادامه آن پس از کشته شدن نزار، این جریان معتقد بود فرزند نزار که امام اسماعیلیون است، توسط پیروان نزار پنهان شده است و این فرد در غیبت به سر میبرد و بعدا ظهور میکند اما نه با نام مهدی! واژه مهدی عمدتا در شیعه اثنیعشری به کار رفته است و در این فیلم چند جا که واژه مهدی به کار رفته است، نویسندگان میخواستهاند شیعه اثنیعشری را بزنند. چون در بین اسماعیلیه اغلب نامهای «ناطق هفتم» و «قائم القیامه» رواج دارد. پس به نظر میرسد عمدا این واژهها به کار رفته است تا مستقیم اسلام سیاسی و حسن البنا را بزند و غیرمستقیم هم انقلاب اسلامی و نگاه ظهوری که ما به آن معتقد هستیم را مورد هجمه قرار دهد.
تصویر مصر نیز از دوره فاطمیان تصویری خاص است. مردم در قحطی شدید هستند و دزدی رواج دارد و جامعه از گرسنگی در حال خوردن هر چیزی است. در این فضا عدهای دارا حضور دارند و گویی در یک شرایط آرام به سر میبرند. حتی در جایی فاطمیان برای اینکه مردم به آنها تعرض نکنند، مقدار کمی غذا روی زمین میریزند تا راه برای آنها باز شود. * آیا این تصویر درستی از دوره فاطمیان مصر است؟
خیر! اینگونه نبوده است و منطبق با تاریخ نیست. شما دقت کنید، در این فیلم سلجوقیان در اصفهان هستند (البته نمیدانم چرا اصفهان را انتخاب کردهاند در حالی که سلجوقیان بیشتر در خراسان بودند و اصلا اصفهان پایتخت سلجوقیان نبوده است و آنها خیلی کم آنجا حضور داشتند). دوره سلجوقیان نشان میدهد که چقدر وفور نعمت بوده است اما فاطمیان قحطیزده و فقیر هستند. این هم مستند به تاریخ نیست و فیلمساز قصد داشته این دوگانه را ایجاد کند که کشورهای برآمده از تفکر باطل اسماعیلیه فقیر و بدبخت بوده و آنهایی که منطبق با نوعی از حقانیت آمدهاند، چقدر آباد بوده و دنیایی خوب داشتهاند. این القا با تاریخ انطباق ندارد؛ نه اینکه سلجوقیها موفق نبودهاند، خیر! بلکه اینکه بگوییم فاطمیان در قحطی بودهاند اینطور نبوده است.
اتفاقا دوره مستنصر که 60 سال بر مصر حکومت کرد دوره رشد و آبادانی بوده است. شاید در این دوره سالهایی هم قحطی بوده است اما اغلب از دوره مستنصر به عنوان دوره شکوه فاطمیان یاد میشود و بعد از آن است که از شکوه مصر کاسته میشود. در دوره مستنصر قدرت و اقتدار حکومت فاطمیان گسترده بوده است و شام، عربستان و کل شمال آفریقا در اختیار آنها بوده است. در هیچ زمانی نبوده است حکومت مصر به این اندازه شکوه داشته باشد.
* شاید این سوال برای مخاطب ایرانی پیش آید که حسن صباح به عنوان یک فرد ایرانی چقدر جاهطلب بوده است. میبینیم این سریال برآمده از نوعی جاهطلبی است که به حسن صباح نسبت داده شده است. او از کودکی از سوی عدهای محافظت میشود و حتی هنگام بحرانها، چهرههای شیطانی به او کمک میکنند. در ادامه این مسیر، حسن صباح از اینکه او را امام میخوانند ناراحت نمیشود؛ این مساله چطور در تاریخ پیش میرود؟
این هم خلاف واقع است. حسن صباح هیچگاه حتی خود را نایب امام هم نمیدانست و معتقد نبود که با امام خود در ارتباط است. او خود را داعی میدانست و معتقد بود از آنجا که حق نزار را ندادهاند باید مردم را به امامت نزار و پسرش که در غیبت است دعوت کند. لذا همانطور که گفتم این فیلم «افسانه حسن صباح» است. فیلم میخواهد غیرمستقیم انقلاب اسلامی را بزند و شخصیتهای بزرگ انقلاب را تخریب کند.
* موضوع فیلم به یمن هم ارتباط پیدا میکند؟
قطعا! اسلام سیاسی ۴ شخصیت بزرگ دارد که یکی شیعه و 3 نفر آنها سنی هستند. نخست امام خمینی(ره) است که انقلاب اسلامی را تاسیس کرد. یکی حسن البنا است که اخوانالمسلمین را تاسیس کرد. یکی «سید قطب» است که جریان خاصی در دل اخوانالمسلمین ایجاد کرد. یکی دیگر هم «ابوالاعلی مودودی» است که در پاکستان حزب جماعت اسلامی را تاسیس کرد. این 4 نفر 4 رهبر بزرگ اسلام سیاسی هستند. لذا این فیلم اسلام سیاسی را میزند که بخشی از آن هجمه به حسن البنا است و بخشی دیگر هجمه به سیدقطب و بخشی به امام خمینی و بخشی هم ابوالاعلی مودودی. فیلم میخواهد به صورت مستقیم و غیرمستقیم این جریانی را که در برابر اسلام سکولار ایستاده است مورد حمله قرار دهد. چون این جریان است که در قالبهای مختلف در فرمهایی مانند حزبالله لبنان، حماس، حوثیهای یمن، تشکیلات سوریه و... در برابر استکبار ایستاده است.
* گاهی این انتقاد به ما وارد میشود که تولید چنین سریالهایی به این دلیل است که ما به سمت روایت این چهرهها نرفتهایم، لذا دیگران خط روایت را در پیش گرفتهاند. آیا ما باید حسن صباح را روایت میکردیم؟
خیر! حسن صباح، اسماعیلی مذهب بوده است و لذا ما هیچ دلیلی نداریم که بخواهیم آن را روایت کنیم. ما آنقدر انسانهای تاثیرگذار در دل تاریخ تشیع داریم که بخواهیم آنها را روایت کنیم. از این جهت روایت ما باید به سمت کسانی برود که آنها را قبول داریم. نکته مهمی که اینجا وجود دارد این است که این روایت انجامشده هم منطبق با تاریخ نیست. پیشنهاد ما این است که اسماعیلیان جهان و از بین آنها «نزاریان آقاخانی» که رهبر آنها حسن صباح است، (حسن صباح موسس نزاریان است و آقاخان هم رهبر نزاریان جهان است) وظیفه دارند با هر فرم رسانهای که میخواهند چهره رهبر خود را تطهیر کنند و روایت درستی از حسن صباح به جهان ارائه کنند.
آنچه ما از تاریخ میدانیم این است که روایت حسن صباح با آنچه در این سریال نشان داده میشود متفاوت است. جدا از مشکلاتی که با عقاید این گروه داریم، مساله رفتار ترور حسن صباح است که ما آن را قبول نداریم. امام خمینی هیچگاه ترور را تایید نکرد و هیچگاه اجازه نداد از آن استفاده شود. مقام معظم رهبری نیز به همین صورت بوده است. لذا از این جهت ما نیز منتقد حسن صباح هستیم. این فیلم افسانه حسن صباح است و نه تاریخ حسن صباح.
ارسال به دوستان
دردسر جدید برای غول داروسازی آمریکا با هزاران پرونده شکایت و رسواییهای تاریخی
فایزرگیت
* فایزر بهخاطر سرطانزا بودن داروی زانتاک باید به 10 هزار مصرفکننده آن صدها میلیون دلار غرامت بدهد/ * بر اساس اسناد آژانس دارویی اروپا، واکسنهای کرونای ساخت فایزر عوارض مهلکی برای هزاران تن از دریافتکنندگان به همراه داشته است
فرشاد متقی: افشاگریها درباره سرطانزا بودن یکی از رایجترین داروهای بدون نسخه، گریبان بزرگترین شرکت داروسازی و زیستفناوری چندملیتی را گرفته است. شرکت فایزر که پیش از این به خاطر اثرات جانبی سوء واکسنهای کرونای خود دچار بدنامی شده بود، حالا با شکایت بیش از 10 هزار مصرفکننده داروی زانتاک مواجه شده است. این پرونده علاوه بر مجموع غرامت و ضرر چند صد میلیون دلاری برای شرکت داروسازی آمریکایی، میتواند در دوران پساکرونا، موج جدیدی از شهرت بینالمللی منفی را علیه فایزر به وجود آورد. فایزر با درآمد سالانه بین 50 تا 60 میلیارد دلاری، تنها شرکت دارویی است که 9 قلم دارو را با عرضه جهانی بیش از یک میلیارد دلار در سال به خود اختصاص داده است، البته این شرکت تا زمان افشای سرطانزا بودن زانتاک، 15 سالی میشد که ساخت و عرضه آن را متوقف کرده بود. در واقع شکایتها مربوط به عرضه آن در فاصله ۸ ساله 1998 تا 2006 است. سازمان غذا و داروی ایالات متحده (FDA) سال 2020 با تایید یافتهها درباره سرطانزا بودن داروی زانتاک، دستور حذف تمام نسخههای دارو از بازار این کشور را صادر کرد.
قرصهای زانتاک - که البته در ایران به شکل شربت رانیتیدین یافت میشود - با کاهش دادن میزان اسید معده برای درمان سوزش سر دل استفاده میشد. این دارو طی بیش از 30 سال به عنوان یکی از محبوبترین آنتی اسیدها در آمریکا توسط شرکتهای دارویی بزرگ تولید و توزیع میشد، البته شریک فرانسوی سابق فایزر در زمینه تولید زانتاک با حذف ماده موثره رانیتیدین و جایگزین کردن فاموتیدین، همچنان به عرضه این قرصها ادامه میدهد، شرکت سانوفی هم اخیرا متحمل غرامت 100 میلیون دلاری مربوط به 4 هزار پرونده شکایت شخصی مربوط به مصرفکنندگان زانتاک شده است، یعنی پرداخت 25 هزار دلار به هر شاکی. شرکت انگلیسی گلاسکو اسمیت کلاین (GSK) نیز که یکی دیگر از تولیدکنندگان این دارو بود، برخی پروندههای شکایت را قبل از محاکمه حل و فصل کرده است. به گزارش بلومبرگ، فایزر برای بررسی 10 هزار پرونده قضایی به توافق رسیده که موضوع اکثر قریب به اتفاق آنها پنهان کردن خطرات سرطان مرتبط با داروی زانتاک توسط این شرکت است. این توافقنامهها شامل پروندههایی است که در دادگاههای ایالتی مختلف در سراسر ایالات متحده ثبت شده است اما به طور کامل مساله قرار گرفتن فایزر در معرض شکایات مربوط به زانتاک را حل نمیکند. بیشترین شکایات - 7 هزار فقره - در دادگاه ایالتی دلاور تنظیم شده، جایی که دادگاه در حال بررسی قابل قبول بودن شواهد علمی زیربنای پرونده است. دادگاه اصلی محاکمه فایزر نیز در شیکاگو قرار دارد.
* فایزر گیت
فایزر در حالی درگیر شکایت بیش از 10 هزار مصرفکننده آسیبدیده از داروی سرطانزای مشهورش شده که با چند پرونده تحقیقاتی ملی و بینالمللی درباره عوارض واکسنهای کرونای ساخت خود مواجه است که گفته میشود تاکنون باعث مرگ دهها هزار نفر در سراسر جهان شده است. فقط در یکی از این پروندههای تحقیقاتی که بر اساس اسناد ارائهشده از بایونتک (BioNTech)، شریک فایزر در ساخت واکسن «کووید-19» به آژانس دارویی اروپا (EMA) ارائه شده، شواهدی از دهها هزار عوارض نامطلوب جدی و هزاران مورد مرگ در میان افرادی که این واکسن را دریافت کردهاند، یافت شده است. اسناد دیگری مربوط به فایزر که پارسال توسط آژانس دارویی اروپا در اختیار مایکل چاسودوفسکی، سردبیر تارنمای گلوبال ریسرچ قرار گرفت، نشان میداد عوارض جانبی جدی واکسن کرونای این شرکت آمریکایی شامل اختلال در گردش خون، مشکلات کبدی، ایجاد لخته خون و اختلال در بینایی و شنوایی حتی پیش از عرضه، کاملا برای مدیران و محققان آن شناختهشده بوده است. بر این اساس، تعداد افرادی که در معرض عوارض مهلک واکسنهای بایونتک - فایزر قرار گرفتهاند بسیار فراتر از 10 هزار نفری است که به خاطر عوارض داروی زانتاک از فایزر شکایت کردهاند و به محدوده میلیون نفر نزدیک میشود.
بهار سال گذشته نیز خانم دکتر نائومی وولف، روزنامهنگار تحقیقی برجسته آمریکایی در یک سخنرانی زنده در همایش واکسن خانواده، از دست یافتن به اسناد محرمانه شرکت فایزر پرده برداشت که به گفته او نشانه وجود یک برنامه جامع کاهش جمعیت جهان در راس مدیریت این شرکت داروسازی است. این افشاگریها در حالی انجام میشود که شرکت آسترازنکا، سرانجام مجبور به اعتراف درباره عوارض مهلک واکسنهای کرونای ساخت خود در مدت کوتاهی بعد از تزریق شده است. ۲ هفته پیش بود که غول انگلیسی - سوئدی صنعت داروسازی، تایید کرد واکسن کووید این شرکت با نام تجاری کوویشیلد (Covishield) که در سطح گستردهای در دنیا مورد استعمال قرار گرفته، «ممکن است عوارض جانبی نادر از جمله لخته خون و کاهش پلاکت خون ایجاد کند».
اطلاعرسانیهایی از این دست، اساس رسوایی موسوم به «فایزر گیت» را هم در اتحادیه اروپایی در پی داشته است. اورسولا فون در لاین، خانم رئیس کمیسیون اروپا در متن این رسوایی قرار دارد. قراردادی که برخی اعضای پارلمان اروپا آن را مشکوک خواندهاند، ظرفیتی سربار به میزان چند برابر نیاز کل جمعیت بلوک اتحادیه اروپایی با شرکتهای بزرگ دارویی تولیدکننده واکسنهای کرونا دارد. شرکت فایزر بیشترین سهم را از این قرارداد بیحساب و کتاب 71 میلیارد یورویی داشته است.
تاکنون کمیسیون اروپا به ریاست اورسولا فون درلاین، رئیس غیرمنتخب خود با سابقه وزارت دفاع آلمان، هیچ توضیحی در این مورد به شهروندان اروپایی که هزینه سنگین مزبور از محل مالیاتهای آنان تامین شده و همینطور نمایندگانشان در پارلمان اروپا ارائه نکرده است. بر اساس تحقیقات منتشرشده توسط سازمان غیردولتی فرانسوی گلوبال هلث ادوکیت (وکیل سلامت جهانی) و موسسه غیرانتفاعی سلامت مستقر در بریتانیا موسوم به استاپ ایدز، کمیسیون اروپا در حالی با الزامات محرمانگی گسترده با شرکتهای دارویی بزرگ آسترازنکا، فایزر و مدرنا برای تامین واکسن کرونا موافقت کرده که احتمالا این شرایط کاملا با قوانین اتحادیه اروپا مغایرت دارد. تجزیهوتحلیل قرارداد کمیسیون اروپا با فایزر و مدرنا نشان میدهد بیشترین ویرایشهای تحمیلی برای محرمانه ماندن اطلاعات درباره ایمنی محصولات و غرامتها اعمال شده است.
جالب اینکه هسته رسوایی فایزرگیت به شکل عجیبی به اعترافات عمومی شخص فون در لاین مربوط میشود. او در چند نشست رسانهای و گفتوگوی مطبوعاتیاش، اعتراف کرده شخصا با آلبرت بورلا، مدیر اجرایی فایزر از طریق پیامک در ارتباط مستمر بوده است. مثلا سال 2020 خانم رئیس کمیسیون اروپا به نیویورکتایمز گفته بود او شخصا به مدت یک ماه در اوج همهگیری با رئیس فایزر از طریق پیامک در ارتباط بوده تا از نتیجه سفارش 1.9 میلیارد دوز واکسن کرونا به فایزر مطلع شود. جالبتر اینکه فون در لاین تا سال 2023 مجموعا 4.6 میلیارد دوز واکسن به تمام تولیدکنندگان نامبردهشده سفارش داده، در حالی که کل جمعیت اتحادیه اروپایی تنها 448 میلیون نفر است. او در توجیه این حجم غیرمرتبط سفارش که به منزله تزریق 10 دوز واکسن به هر شهروند اروپایی است، گفته بود چنین احساس کرده که اروپا برای مدت طولانی درگیر همهگیری خواهد بود. این در حالی است که از سال 2022، شرایط اضطراری مربوط به همهگیری کرونا در کشورهای اتحادیه اروپایی متوقف شده و مشخص نیست فایزر و ۲ شرکت دیگر تحت قرارداد کمیسیون اروپایی چگونه چندده میلیارد یورو طلب خود را دریافت میکنند.
* داروی سرطانزا
داروی زانتاک که ابتدا توسط کنسرسیوم شرکتهای جیاسکی و وارنر - لمبرت توسعه داده شد، سال 1983 به عنوان یک داروی تجویزی به بازار ایالات متحده معرفی و سپس سال 1996 تبدیل به یک داروی بدون نسخه برای درمان سوزش معده شد. شرکت فرانسوی سانوفی که سال 2017 این نام تجاری را خریداری کرده بود سال 2019 متعاقب نخستین گزارشها درباره مشکلدار بودن زانتاک، شروع به جمعآوری آن کرد. این آزمایشها وجود ماده سرطانزای احتمالی ان – نیتروسودیمتیلامین، مشهور به NDMA را در خود دارو و ژنریکهای آن ثابت کرد.
NDMA در گروه ترکیبهای سرطانزا قرار میگیرد که طبق بررسیهای آزمایشگاهی روی حیوانات، عامل سرطان است. این ترکیب شیمیایی به عنوان محصول جانبی برخی فرآیندهای صنعتی پیشتر در تولید سوخت موشک کاربرد داشته است. این ترکیب پیش از این نیز در داروهای قلب و فشار خون مشاهده شده بود که به جمعآوری آنها از بازار دارویی انجامید. همچنین سطح پایینی از این ترکیب در آب آشامیدنی و برخی مواد غذایی از جمله انواع خاصی گوشت و محصولات لبنی وجود دارد. عوارض آشکار این ترکیب در بسیاری افراد شامل سردرد، یبوست، اسهال، حالت تهوع، استفراغ و بثورات پوستی است. در بلندمدت اما ان - نیتروسودیمتیلامین با تغییر ترکیب اسید معده، باعث اختلالاتی در دستگاه گوارش و سایر نقاط بدن میشود. سال 2020 سازمان غذا و داروی آمریکا دستور حذف تمام نسخههای داروی زانتاک از بازار را صادر کرد.
* سقوط سهام و فروش فایزر
هفته گذشته نخستین جلسه دادگاه شاکیان زانتاک در شیکاگو برگزار شد. نخستین دادخواهی مربوط به یک خانم 89 ساله استفادهکننده زانتاک به نام آنجلا والادس بود که مدعی شد پس از استفاده از این داروی معده به مدت 18 سال، به سرطان کولورکتال (روده بزرگ) مبتلا شده است، البته او شاکی پرونده گشوده شده علیه جیاسکی و بورینگر، ۲ شرکت دیگر تولیدکننده زانتاک است. جیاسکی، با تعداد شاکیان به مراتب بیشتری از سانوفی و فایزر یعنی حدود 79 هزار فقره مواجه است. وکیل خانم والادس اکنون درخواست غرامت 640 میلیون دلاری از جیاسکی کرده، چرا که معتقد است این شرکت انگلیسی به مدت 37 سال، عوارض زانتاک را از تنظیمکنندههای بازار آمریکا پنهان نگاه میداشته است. جالب اینکه فایزر، پیش از رقیب انگلیسیاش پرونده خود را با این پیرزن 89 ساله حل و فصل کرده است. این بر اساس تاکتیک راضی ساختن بزرگترین و مشهورترین شاکی انجام شده است. با این حال تخمین رقم سنگینی که فایزر در توافق شخصی با وکیل خانم والادس پرداخته و محرمانه خواهد ماند، میتواند ابعاد مالی سنگین ضرر این شرکت در غائله مزبور را نشان دهد. در کل به نظر میرسد آسیب اعتباری و مالی شرکت آمریکایی به مراتب بیش از رقبای فرانسوی و انگلیسیاش باشد. با آنکه فایزر با حدود 10 هزار شاکی خود به توافق رسیده تا با پرداخت غرامت، شکایت خود را از دادگاه پس بگیرند اما این رسوایی، تاثیر مستقیمی بر ارزش سهام این شرکت گذاشته است.
برآورد تعهدات مالی شرکتهای مورد شکایت قرارگرفته به شاکیان مربوط به زانتاک، تا تابستان 2022 چیزی حدود 45 میلیارد دلار روی بازار داروسازی آمریکا تاثیر سوء داشته است. در نتیجه این دادگاه، فایزر فروش خود در سال ۲۰۲۴ را احتمالا تا ۵ میلیارد دلار کمتر از انتظارات کارشناسان والاستریت پیشبینی کرده است. به گفته مدیران ارشد فایزر، کاهش فروش و کاهش بیسابقه ارزش سهام 89 میلیارد دلاری این شرکت، با فروکش کردن بحران همهگیری «کووید-۱۹» نیز در ارتباط است. این شرکت داروسازی مستقر در نیویورک همچنین سود خود برای سال ۲۰۲۴ را در محدوده 2.05 تا 2.25 دلار به ازای هر سهم پیشبینی کرده که کمتر از انتظار تحلیلگران بازار والاستریت به میزان 3.16 دلار به ازای هر سهم است.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» گزارش میدهد؛ اولویت دولت تأمین ارز توسط پتروشیمیهاست یا پرداخت بدهی گازی آنها؟
گاز بده، ارز بگیر
نیلوفر زارع: عدم پرداخت قبوض گاز تحویلی به پتروشیمیها به میزان چندده هزار میلیارد تومان و ایجاد کسری بودجه در تبصره هدفمندی یارانههای انرژی با مصارف قطعی و ضروری باعث تحمیل استقراض و تورم به مردم و دولت میشود.
به گزارش «وطن امروز»، اخیرا موضوع بدهی گازی 60 هزار میلیارد تومانی صنایع به دولت با محوریت پتروشیمیها مطرح شده است. همواره ارتباط این ۲ محل بحث بوده است. برخی به تحویل گاز یارانهای به این واحدهای صنعتی خرده میگیرند و برخی دیگر از خامفروشی آنها گلایه دارند. حالا موضوع بدهی گازی این مجتمعهای بزرگ صنعتی به دولت مطرح شده است.
دولت بر اساس تبصره هدفمندی یارانههای انرژی، یکسری مصارف قطعی مانند یارانه نقدی، نان، دارو و توسعه صنعت نفت را باید تأمین مالی کند و انجام دهد. درآمد دولت از محل فروش گاز به پتروشیمیها منبع مالی این مصارف قطعی است. در صورتی که پتروشیمیها همچنان در پرداخت بدهی گازی خود تعلل کنند، دولت با مشکلات عدیدهای روبهرو میشود.
برخی بر این عقیدهاند که کمکاری پتروشیمیها در زمینه پرداخت بدهی گازیشان به دولت به معنای اعمال فشار به مردم است، زیرا دولت در این شرایط با کسری بودجه مواجه میشود و باید به سمت استقراض از بانک مرکزی برود که نتیجهای جز افزایش پایه پولی، نقدینگی و تورم در کشور نخواهد داشت.
البته در رابطه با بدهی شرکتهای پتروشیمی به دولت باید به این نکته نیز توجه داشت که این شرکتها یکی از اصلیترین محلهای تامین ارز کشور هستند و درآمدهای غیرریالی آنها در سامانه نیما با قیمتی پایینتر از بازار آزاد فروخته میشود.
مسلما سیاستگذاران باید در چنین شرایطی تصمیم بگیرند که اولویت آنها تامین ارز کالاهای اساسی است یا پرداخت بدهی به یکی از شرکتهای زیرمجموعه وزارت نفت.
شرایط مطلوب آن است که سازوکاری با هماهنگی تمام بخشهای دولت طراحی شود که هم پتروشیمیها به موقع بتوانند قبوض گاز خود را پرداخت کنند و هم مشکلی در فرآیند ارزآوری آنها وارد نشود.
مساله ارزانفروشی گاز خوراک پتروشیمیها و تولید محصولات ابتدایی زنجیره ارزش توسط پتروشیمیها و صادرات خام محصولات پتروشیمی موضوع تازهای نیست و لازم است تحولی جدی در این باره اتفاق بیفتد.
در همین رابطه نظرات مرتضی صبوریفرد، کارشناس ارشد انرژی و محمداسماعیل کفایتی، رئیس پارک نوآوری و فناوری نفت و گاز کشور را در ادامه میخوانید.
* دولت دخل و خرج پتروشیمیها را شفاف کند
مرتضی صبوریفرد درباره بدهی گازی 60 هزار میلیارد تومانی صنایع با محوریت پتروشیمیها در گفتوگو با «وطن امروز» تصریح کرد: قاعدتا عدم پرداخت بدهی پتروشیمیها به دولت به معنای ایجاد اختلال در سیستم خدماترسانی به مردم است. به عبارت دقیقتر، این اقدام کشور را به لحاظ مدیریتی با بحران مواجه میکند.
وی ادامه داد: کشور نیاز به بودجه دارد و هزینه مورد نیاز برای انجام وظایف محوله به دولت از طریق همین درآمدها تأمین میشود. در شرایطی که صنایع بزرگ مانند پتروشیمیها در پرداخت دیون خود به دولت کمکاری کنند، تأمین مالی دولت را برای پیشبرد اهداف با مشکل مواجه میکنند.
این کارشناس ارشد انرژی توضیح داد: پتروشیمیها با عدم پرداخت بدهی گازی خود در واقع دولت را در انجام پروژههای عمرانی و ارائه خدمات به مردم دچار مشکل میکنند.
صبوریفرد گفت: پتروشیمیها سودهای کلانی از فروش محصولات خود در بازارهای بینالمللی میبرند. از طرف دیگر، از گاز یارانهای بهرهمند میشوند، بنابراین به لحاظ پرداخت بدهی گازی خود مشکلی ندارند. وی ادامه داد: نیاز است شفافسازیای در شرکتهای پتروشیمی اتفاق بیفتد، به نحوی که هزینهها و درآمدهایشان روشن و شفاف باشد و امکان نظارت دولت بر عملکرد آنها وجود داشته باشد. کارشناس ارشد انرژی توضیح داد: در اقدام بعدی دولت باید زمانی را برای تسویه بدهی گازی پتروشیمیها اعلام کند. در این مهلت مشخص شده، پتروشیمیها باید ملزم به پرداخت بدهی گازیشان شوند.
صبوریفرد گفت: در صورتی که پتروشیمیها در مهلت مقرر به تسویه بدهی گازی خود به دولت اقدام نکردند، باید جریمه سنگینی برایشان در نظر گرفته شود. تصویب لوایح و قوانین در زمینه ساماندهی ارتباط دولت با پتروشیمیها نیز میتواند کمککننده باشد، به نحوی که پتروشیمیها در زمان مشخصی ملزم به تسویه بدهیهایشان شوند.
وی ادامه داد: موضوع شفافسازی عملکرد شرکتهای پتروشیمی باید در دستور کار باشد. به این ترتیب، میزان سود و زیان این شرکتها مشخص میشود و عملکرد بهتری در پرداخت بدهیهایشان خواهند داشت.
کارشناس انرژی در پایان تأکید کرد: قطعا در صورتی که پتروشیمیها بدهی گازی خود را به دولت تسویه نکنند، دولت دچار کسری بودجه خواهد شد. به این ترتیب، دولت مجبور به استقراض از بانک مرکزی میشود. تاوان این شرایط را باید مردم بپردازند، زیرا استقراض از بانک مرکزی به معنی بالا رفتن تورم و اعمال فشار بر مردم است.
* برخوردهای قهری با پتروشیمیها جواب نمیدهد
محمداسماعیل کفایتی نیز در گفتوگو با «وطن امروز» درباره بدهی گازی پتروشیمیها به دولت و مشکلاتی که برای اداره کشور به وجود آورده است، تصریح کرد: باید سازوکار متفاوت و قابل قبولی برای تسویه بدهی پتروشیمیها به دولت تدوین کنیم، به نحوی که از یک طرف صنایع بزرگ مانند فولاد، پتروشیمی و... از تأمین خوراک مورد نیازشان مطمئن باشند و از طرف دیگر، دولت نیز بتواند در اسرع وقت درآمد حاصل از فروش گاز به این صنایع را در اختیار داشته باشد.
وی ادامه داد: راهکارهایی مانند دریافت تضامین از پتروشیمیها برای پرداخت هزینه گاز مصرفیشان مطرح است.
رئیس پارک نوآوری و فناوری نفت و گاز کشور خاطرنشان کرد: واقعیت این است که وزارتخانههای مختلف سهامدار صنایع بزرگ پتروشیمی کشور هستند، بنابراین استفاده از روشهای قهری احتمالا مشکلاتی را برای کشور به وجود خواهد آورد.
کفایتی گفت: لازم است شرایطی را به لحاظ تنظیمگری در کشور به وجود بیاوریم که پتروشیمیها بدهی گازی خود را بپردازند و از بروز بحران در کشور جلوگیری کنند.
وی ادامه داد: اگر پتروشیمیها بدهی گازیشان را به دولت نپردازند، کسری بودجه ایجاد میشود. دولت برای حل این مشکل احتمالا به سمت استقراض از بانک مرکزی خواهد رفت که نتیجهای جز افزایش تورم، نقدینگی و پایه پولی در کشور نخواهد داشت.
رئیس پارک نوآوری و فناوری نفت و گاز کشور خاطرنشان کرد: متضرر اصلی این شرایط مردم خواهند بود، زیرا فشار ناشی از تورم به کل جامعه سرایت میکند. برای جلوگیری از این شرایط، نیاز است موضوع بدهی گازی پتروشیمیها به دولت به سرعت و با استفاده از روشهای معقول حل و فصل شود.
کفایتی گفت: دولت برای تأمین مالی مصارف قطعی تبصره هدفمندی یارانههای انرژی همچون یارانه نقدی، نان، دارو و توسعه صنعت نفت کشور نیاز به منابع دارد. عدم پرداخت بدهی گازی پتروشیمیها، دولت را در انجام این وظایف با مشکل مواجه میکند.
وی ادامه داد: اموری مانند خرید گندم از کشاورزان نیز از محل فروش گاز به پتروشیمیها تأمین مالی میشود. در صورتی که پتروشیمیها از پرداخت دیون خود به دولت طفره بروند، کشاورزان نیز متضرر میشوند، زیرا دولت نمیتواند برای خرید گندم از آنها تأمین مالی داشته باشد. رئیس پارک نوآوری و فناوری نفت و گاز کشور در پایان خاطرنشان کرد: به طور کلی، اگر موضوع بدهی گازی پتروشیمیها به دولت حل و فصل نشود، مشکلاتی بروز میکند که مردم عادی، کشاورزان و تمام اقشار جامعه از آن متضرر خواهند شد.
* پتروشیمیها زیر فشار ارزی دولت
همانگونه که در ابتدای این گزارش اشاره شد، در حالی که شرکت ملی گاز به خاطر عدم دریافت طلب خود از پتروشیمیها، برخی تعهدات بودجهای خود را محقق نمیکند، شرکتهای پتروشیمی نیز از فشارهای دولت در حوزه درآمدهای ارزی این شرکتها ناراضی هستند. این شرکتها معتقدند درآمدهای ارزی آنان که حاصل صادرات محصولات متنوع است، به خاطر سیاستهای ارزی دولت و شرایط تحریم، بلافاصله باید در سامانه نیما ثبت شده و در اختیار دولت قرار گیرد. فروش محصولات پتروشیمیها در داخل کشور نیز تابع دستورالعملهای دولتی است و نرخ مصوب توسط دولت تعیین میشود. مدیران صنعت پتروشیمی معتقدند این نرخ مصوب در واقع یک نرخ یارانهای است و پتروشیمیها درآمد واقعی از محل فروش داخلی محصولات خود ندارند. بر همین اساس مدیران صنعت پتروشیمی معتقدند به خاطر سیاستهای دولت، بعضا در پرداخت دیون خود به شرکت گاز دچار موانعی میشوند.
از سوی دیگر بخش بزرگی از طلب شرکت گاز، متعلق به هلدینگ پتروفرهنگ است که زیرمجموعه صندوق فرهنگیان و ذیل وزارت آموزش و پرورش قرار دارد که وزارتخانهای پرهزینه و فاقد درآمدزایی است.
با توجه به این نکات، به نظر میرسد استدلالهای مدیران صنعت پتروشیمی نیز قابل توجه و تا حدودی پذیرفتنی است. بر همین اساس اکنون دولت باید مشخص کند که اولویتش تأمین ارز بازار است یا پرداخت بدهی گازی پتروشیمیها.
ارسال به دوستان
169 هزار میلیارد تومان برای درمان رایگان کودکان زیر 7 سال بین مراکز درمانی کشور توزیع شد
به سلامتی کودکان ایران
* بیش از ۹۸ درصد هزینههای کودکان بیمارخاص رایگان است
اقدام دولت سیزدهم جهت درمان رایگان کودکان زیر 7 سال، سرمایهگذاری برای نظام سلامت کشور محسوب میشود، چرا که با درمان کودکان مریض، سلامت آنها در بزرگسالی تضمین میشود. در چنین شرایطی وزارت بهداشت با توزیع ۱۶۹ هزار میلیارد تومان (همت) بین دانشگاههای علوم پزشکی کشور نگرانی آنها را درباره تامین نقدینگی درمان کودکان بیمار برطرف کرده است تا مراکز درمانی بهانهای برای تامین هزینه درمان نداشته باشند. تصمیم به درمان رایگان کودکان، از سوی وزارت بهداشت در حالی گرفته شد که دولت برای کمک به خانوادهها پوشش رایگان بیمهای برای 5 دهک اول جامعه را اجرایی کرد و در جدیدترین اقدام در راستای اجرای قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت همه خدمات بستری و سرپایی کودکان زیر ۷ سال را رایگان کرده است. وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی، دیروز در آیین رونمایی از واکسنهای «پونوموکوک و روتاویروس» گفت: هنگامی که نوزادی متولد میشود، اعضا و جوارح او در بدو تولد کامل نیستند و در گذر زمان کامل میشوند، از این رو توجه به سلامت کودکان از اهمیت فراوانی برخوردار است. دکتر بهرام عیناللهی افزود: هر سرمایهای که در دوران کودکی انجام دهیم، سلامت فرد را تا بزرگسالی تضمین میکند. به عنوان مثال تعداد زیادی از افرادی که برای معاینه چشم مراجعه میکنند در ظاهر سالم هستند اما به دلیل آنکه در دوران کودکی معاینه نشدند، دچار تنبلی چشم شدهاند یا افرادی که ناشنوا و کمشنوا هستند به این دلیل است که در کودکی کاشت حلزون انجام ندادند و این دردناک است. وزیر بهداشت با بیان اینکه درمان کودکان یک درمان پایه است، گفت: برای ما قابل قبول نیست که کودک به دلیل فقر مالی خانواده در بزرگسالی دچار مشکل شود، به همین دلیل درمان کودکان زیر ۷ سال کار بنیادی و اساسی است و سرمایهگذاری برای آینده سلامت جامعه انجام میدهیم. به گفته عیناللهی، در تمام اقشار و دادههای سنی حساسترین بخش کودکان هستند، به همین دلیل واکسیناسیون آنها در اولویت بوده و جزو کشورهای پیشرفته دنیا در این زمینه هستیم. وزیر بهداشت افزود: سالانه ۵۱ هزار کودک در کشور دچار عفونت میشوند که مبتلا به پنوموکوک هستند و تزریق واکسن این بیماری از بیش از ۱۵ هزار مورد ابتلا در کودکان زیر ۵ سال و ۱۵ هزار مرگ و میر جلوگیری میکند. عیناللهی تاکید کرد: واکسیناسیون باعث شد مرگ کودکان به ۱۴ در هر هزار تولد زنده برسد، از آنجا که ۵۰ درصد کودکان به دلیل اسهال به مراکز درمانی مراجعه میکنند مبتلا به روتاویروس هستند و تزریق واکسن میتواند عوارض این بیماریها را بکاهد. عیناللهی با بیان اینکه در پوشش واکسیناسیون فلج اطفال از کشورهای سرآمد هستیم، گفت: واکسیناسیون پنوموکوک و روتاویروس نیز سراسری خواهد شد. وزیر بهداشت با اشاره به مصرف منطقی دارو، گفت: تزریق این واکسنها از مصرف زیاد دارو، همچنین تا ۸۰ درصد از عفونتها پیشگیری میکند. سعید کریمی، معاون درمان وزارت بهداشت نیز در این مراسم گفت: ۲۳ بیمارستان تکتخصصی اطفال، ۷۷۰ بیمارستان دارای بخش اطفال و ۱۶ هزار تخت کودک در کشور وجود دارد. کودکان در دولت سیزدهم جایگاه ویژهای دارند و طرح درمان رایگان کودکان در هیات دولت تصویب شده و در حال اجراست. وی افزود: دانشگاههای علومپزشکی نگران نقدینگی نباشند و ۱۶۹ همت نیز میان این دانشگاهها توزیع کردیم و هیچ بهانهای برای اجرا نکردن آن وجود ندارد.
کریمی با اشاره به پویش ملی کودک سالم، ایران سلامت اظهار داشت: بیش از ۲ هزار کودک کاشت حلزون به صورت رایگان انجام دادند و هزینه آن نیز تحت پوشش بیمه قرار گرفت. به گفته وی، بیش از ۹۸ درصد هزینههای کودکان بیمار خاص رایگان است و حدود هزار تخت اطفال در دولت سیزدهم انجام شد و در زمینه پیوند کودکان نیز پیشرو هستیم. کریمی با اشاره به مراجعه یک میلیون و ۸۰۰ هزار بیمار از سایر کشورها در بخش توریسم درمانی در مراکز درمانی کشورمان گفت: این بیماران سال گذشته درمان شدند. با اجرای این طرح کارشناسان معتقدند طرحهای گسترده نظام سلامت مانند درمان رایگان، از طرفی منجر به ایجاد رضایت اجتماعی میشود و در عین حال تهدید دائمی تامین منابع مالی را همواره با خود حمل میکند که نمونه آن را در طرح تحول سلامت مشاهده کردیم. همچنین در همین باره محمدمهدی ناصحی، مدیرعامل بیمه سلامت اظهار کرد: «در حال حاضر مبلغ ۳ هزار میلیارد تومان برای بستری بیماران گروه سنی هدف در بخشهای دولتی و مراکز درمانی وابسته به دانشگاههای علوم پزشکی در نظر گرفته شده است ولی در بخش سرپایی باید نیازها و تقاضاها بررسی و منابع پایدار برای آن در نظر گرفته شود».
ارسال به دوستان
سیانان: 2400 دانشجو و 50 استاد دانشگاه در اعتراضات ضدصهیونیستی آمریکا بازداشت شدند
حماسه دانشگاهها
* 63 درصد دانشجویان آمریکایی با حماس ابراز همبستگی میکنند
گروه بینالملل: «بازداشت و حمله برای جمعآوری چادر متحصنان»؛ این وضعیت این روزهای دانشگاهها و برخی خیابانهای کشورهای غرب است. این ماجرا از دانشگاه کلمبیا در نیویورک شروع شد و به سرعت به دیگر ایالتهای آمریکا و بعضی از کشورهای اروپایی سرایت کرد. تاکنون صدها دانشجو و استاد در این اعتراضات بازداشت شدهاند اما اعتراضات همچنان ادامه دارد. صدها دانشجو که در حمایت از غزه و برای درخواست از دانشگاه آلبرتا برای افشای سرمایهگذاریهای خود و قطع همه روابط با رژیم صهیونیستی کمپ ایجاد کرده بودند، بنا به درخواست رئیس دانشگاه از محل متفرق شدند. به گزارش فیگارو، به گفته پلیس ادمونتون حدود ۵۰ نفر مقاومت کردند و 3 نفر هم که دانشجو نبودند دستگیر شدند. از طرفی، جنبش دانشجویی برای فلسطین از مجروح شدن 4 دانشجو خبر داد. بر اساس ویدئوهای منتشر شده در فضای مجازی، این جنبش استفاده از گلولههای پلاستیکی و گاز فلفل و همچنین باتوم را برای آزار و اذیت فیزیکی تظاهراتکنندگان محکوم کرد. از سوی دیگر در کالج مورهاوس در آتلانتا، یکی از دانشکدههای تاریخی آفریقایی-آمریکایی، نگرانیها درباره سخنرانی مراسم فارغالتحصیلان توسط بایدن به دلیل تنشهای جنگ غزه در حال افزایش است. با این حال، در مقایسه با دیگر دانشگاهها، تظاهرات در مورهاوس و دانشکدههای مشابه کمتر است. در این کالج، بحثها درباره جنگ عمدتا در کلاسها و سالنهای سخنرانی انجام میشود تا در فضاهای باز دانشگاه و این روند نشاندهنده تمرکز بیشتر دانشجویان بر مسائل داخلی و آینده شغلیشان نسبت به سیاست خارجی آمریکاست. اخیرا کاملا هریس و استفان کی.بنجامین به مورهاوس رفتند تا نظرات دانشجویان را پیش از بازدید بایدن جویا شوند که این امر بیانگر دغدغههای دولت درباره بروز اعتراضات احتمالی است. این در حالی است که دیوید توماس، رئیس دانشکده بر اهمیت برگزاری این بازدید به گونهای که به حفظ کرامت و شأن دانشگاه آسیبی نرسد، تأکید کرده است. این نگرش و سنتهای ریشهدار مورهاوس نشاندهنده فرهنگ ویژهای است که ممکن است زمینهساز یک محیط آرامتر برای رئیسجمهور در زمان بازدید وی باشد. همچنین تهدید دانشگاه هاروارد عملی شد و این دانشگاه از دیروز روند تعلیق و اخراج دانشجویان حامی فلسطین و منتقد اسرائیل را آغاز کرد. غیر از تعلیق از تحصیل و محرومیت از دریافت مدرک، دانشجویانی که تعلیق میشوند با مشکل اسکان و تامین هزینههای غذایی خود مواجه خواهند شد. در چنین شرایطی اعتراضات دانشجویی علیه اسرائیل در هاروارد و دیگر دانشگاههای آمریکا کماکان ادامه دارد. روزنامه نیویورکپست اقدام به برگزاری یک نظرسنجی کرده که بر اساس آن، 65 درصد دانشجویان دانشگاههای آمریکا از اعتراضات در حمایت از فلسطین و غزه حمایت و 43 درصد نیز در این اعتراضات شرکت کردهاند.
بر پایه این نظرسنجی، 63 درصد دانشجویان دانشگاههای آمریکا با حماس ابراز همبستگی میکنند. همچنین 15 درصد شرکتکنندگان در تظاهراتها و اعتراضات بر این باورند اسرائیل نباید وجود داشته باشد. شعارهایی از جمله «ما حماس هستیم» در دانشگاههایی مانند کلمبیا سر داده میشود، در حالی که در دانشگاه نیویورک یک بنر با شعار «مرگ بر آمریکا» دیده میشود. این روزنامه مدعی است «تیک تاک» منبع اصلی اطلاعات دانشجویان حامی فلسطین درباره جنگ رژیم صهیونیستی است که نسبت به منابع اطلاعاتی دیگر از جمله رسانههای اجتماعی و اساتید آنها بیشتر است. دانشجویان حامی فلسطین و ضد جنگ رژیم اسرائیل علیه غزه در دانشگاه هاروارد، همزمان با دور جدیدی از تظاهرات ضدصهیونیستی و همبستگی با غزه، نام یکی از ساختمانهای این دانشگاه در شهر بوستون، مرکز ایالت ماساچوست را به شهید شیرین ابوعاقله تغییر دادند. ابوعاقله روزنامهنگار مسیحی فلسطینی بود که در جریان پوشش خبری حمله نظامیان صهیونیست به اردوگاه جنین در سال 2022 مستقیما هدف گلوله آنها قرار گرفت و به شهادت رسید. رژیم اسرائیل با تأخیر مجبور شد اعتراف کند این خبرنگار شبکه الجزیره توسط نظامیان این رژیم شهید شده است. علاوه بر این گروهی از اساتید دانشگاه پرینستون واقع در ایالت نیوجرسی آمریکا به منظور همبستگی با مردم غزه و فلسطین، دست به اعتصاب غذای 24 ساعته زدند. دانشجویان دانشگاه پورتوریکو نیز در حمایت از فلسطین و اعتراض به حمایتهای آمریکا از رژیم اسرائیل، پرچم فلسطین را به جای پرچم آمریکا در این دانشگاه نصب کردند. تظاهرات دانشجویی و مطالباتی از این دست، سروصدای زیادی را به راه انداخته و توجهها را معطوف به دانشگاه کرده است. در این میان مطالبات دانشجویان معترض نسبت به جنایات رژیم صهیونیستی و حمایتهای آمریکا از آن، از دانشگاهی به دانشگاه دیگر متفاوت است. مهمترین و اصلیترین خواستههای دانشجویان را میتوان به این شرح خلاصه کرد:
- تجارت با سازندگان تسلیحات نظامی را که به صهیونیستها تسلیحات میرسانند، متوقف کنید.
- از پذیرش پول تحقیقاتی صهیونیستها برای پروژههایی که به تلاشهای نظامی این رژیم کمک میکند، دست بردارید.
- از سرمایهگذاری در موقوفات دانشگاهی با مدیرانی که از شرکتها یا پیمانکاران صهیونیست سود میبرند، خودداری کنید.
- درباره اینکه چه پولی از صهیونیستها دریافت و برای چه چیزی استفاده میشود، شفافتر باشید.
هیاتهای دانشجویی در برخی کالجها در هفتههای اخیر قطعنامههایی را تصویب کردهاند که خواستار پایان دادن به سرمایهگذاری و مشارکت دانشگاهی با صهیونیستها شدهاند. از سویی شبکه خبری سیانان آمریکا اعلام کرد از زمان آغاز اعتراضات دانشگاهی در آمریکا در حمایت از مردم غزه تاکنون حداقل ۵۰ استاد و بیش از ۲ هزار و ۴۰۰ دانشجو بازداشت شدهاند. این شبکه خبری روز شنبه به وقت محلی گزارش داد: بر اساس بررسی سیانان از سوابق پلیس، پروندههای دادگاه و گزارشهای خبری، اورلک و تاماری، در میان حداقل ۵۰ استادی هستند که در اعتراضات دانشگاه در سراسر کشور دستگیر شدهاند. سیانان ادامه داد: از ۱۸ آوریل، بیش از ۲۴۰۰ دانشجو در بحبوحه اعتراضات در بیش از ۵۰ دانشگاه بازداشت شدهاند. در برخی موارد، اساتید گفتند بر اساس اعتقادات خود فعالانه در اعتراضات شرکت میکنند. برخی دیگر گفتند برای نشان دادن حمایت از دانشجویان خود در آن شرکت کردند. سیانان ادامه داد: با سرکوب تظاهرات طرفداران فلسطین توسط پلیس در دانشگاههای سراسر آمریکا در هفتههای اخیر، در میان دستگیرشدگان 2 استاد ۶۵ ساله بودند که فقط با تلفنهای همراه در حال فیلمبرداری بودند. آنلیس اورلک در اعتراضی در دانشکده دارتموث در نیوهمپشایر به زمین زده و دستبندهای پلاستیکی به او زده شد. او بعدا از خشونت پلیس شکایت کرد. استیو تاماری نیز در تظاهراتی در دانشگاه واشنگتن در سنتلوئیس توسط افسران پلیس مورد حمله قرار گرفت و بازداشت شد؛ حملهای که به گفته او منجر به شکستگی دندههای متعدد و دستش شد. هر کدام، لحظاتی قبل از دستگیری مشغول فیلمبرداری از اعتراضات بودند. هم اورلک -که یهودی است-
و هم تاماری - که آمریکایی - فلسطینی است - گفتند انگیزه آنها تا حدی به دلیل تمایل به حمایت از دانشجویان معترض در استفاده از حق آزادی بیان است.
***
طرح اعتراضی نیویورکر نسبت به پلیسی شدن فضای دانشگاههای آمریکا
تصویر روی جلد یک مجله آمریکایی معروف به موضوع اعتراض به پلیسی شدن فضای دانشگاههای این کشور پرداخته است. به گزارش ایسنا، شهاب اسفندیاری، فعال رسانه در توئیتی با انتشار تصویر روی جلد هفتهنامه ادبی آمریکایی «نیویورکر» نوشت: طرح جلد مجله نیویورکر در واکنش به پلیسی شدن فضای دانشگاههای آمریکا و بازداشت دانشجویان معترض به نسلکشی اسرائیل.
******
نگاهی به رویکرد رسانههای اصلاحطلب به سرکوب جنبشهای دانشجویی مدافع فلسطین
بازتاب خنثی
گروه سیاسی: ماجرای اعتراضات دانشجویی به نسلکشی در غزه از تحصن و تظاهرات دانشجویی در برخی دانشگاههای مطرح آمریکا نظیر «کلمبیای نیویورک» برای افکار عمومی جالب شد، چرا که دانشجوها به «نسلکشی» و «کشتار زنان» اعتراض کرده و این اعتراض با سرکوب پلیس به سرعت به سمت بحران پیش رفت. این تجمع به صورت زنجیرهای دیگر دانشگاههای آمریکا مثل آستین تگزاس، هاروارد، سیاتل، برکلی و اموری جورجیا را نیز تحت تاثیر قرار داد و دانشجویان و البته اساتید این دانشگاهها را وارد صحنه اعتراض به سیاستهای رژیم صهیونیستی کرد. در ادامه هم دانشگاههای کشورهایی نظیر استرالیا، انگلستان، فرانسه، هلند، ژاپن و... نیز علیه نسلکشی علنی صهیونیستها به پا خاستند و اکنون روزهای متوالی است که این اعتراضات بهرغم سرکوب وحشیانه پلیس، همچنان ادامه دارد. کار به جایی رسید که بسیاری از صاحبنظران، اعتراضات دانشجویی کنونی را بسیار فراتر از جنبشهای مشابه، نظیر جنبش دانشجویی ضدجنگ سال 1968 در آمریکا مقارن با جنگ ویتنام میدانند. کمااینکه در اعتراضات کنونی، شعارهایی مطرح میشود که پیشتر عادت کرده بودیم در خاورمیانه و خصوصا در میان کشورها و گروههای موسوم به محور مقاومت بشنویم. تا آنجا که یکی از کارشناسان شبکه فاکس نیوز میگوید: «شعار آزادی فلسطین از نهر تا بحر همان شعاری است که حزبالله لبنان و کشورهایی چون ایران آن را سر میدهند». وی میخواهد بگوید این دست از مطالبهها برای کشورهای غربی نیست و مخصوص ساکنان خاورمیانه است. چنین رویکردی در میان دانشجویان غربی که سالهاست فکر و ذهنشان از سوی غولهای رسانهای وابسته به صهیونیسم جهانی بمباران شده، باعث خشم افراد و جریانهای سلطه شده است. همین چند روز پیش سناتور تام کاتن با شدیدترین لحن به اعتراضات دانشجویی در دانشگاههای آمریکا حمله کرد و گفت: «دانشجویان شبیه آیتاللهها مرگ بر اسرائیل میگویند». همچنین گروههای اپوزیسیون وابسته به حاکمان غرب نیز به این بحث ورود کردهاند و برای مقابله با دانشجوها، کاسه داغتر از آش شدهاند. اما گستردگی اعتراضات دانشجویی و تصاویر برخورد وحشیانه پلیس با این اعتراضات که منشور ادعاهای آمریکا و جهان غرب پیرامون آزادی بیان را به یکباره آتش میزند، آنقدر ارزش محتوایی و جریانی دارد که هیچ رسانهای نمیتواند بیتفاوت از کنار آن عبور کند. در غرب اگرچه رسانههای این کشورها به بازتاب این اعتراضات و حوادث رخداده در آن پرداختهاند اما به قول مجتبی صمدی، کارشناس مسائل آمریکا، همواره نگاه ریاکارانه به این موضوع دارند. این کارشناس میگوید: «اولا که درباره اسرائیل عمده رسانههای آمریکایی حق ندارند آن را محکوم کنند. حتی اگر گزارشهای میدانی نیز از اعتراضهای دانشگاهها تهیه میکنند، میگویند درست است که دانشجوها حق دارند آزادی بیان داشته باشند، ولی این آزادی بیان با یهودستیزی تداخل پیدا کرده است! اینها دارند آزادی دیگران (صهیونیستها) را تهدید میکنند». در داخل ایران نیز اعتراضات فراگیر دانشجویان علیه نسلکشی صهیونیستها بازتابهایی در رسانههای مختلف داشته است. در این مجال نگاهی به 4 روزنامه اصلی جریان موسوم به اصلاحطلب انداختیم تا ببینیم این رویداد بزرگ جهانی که به زعم بسیاری از کارشناسان، دموکراسی ادعایی غرب را به چالش کشیده است، تا چه میزان بازتاب داشته است.
* روزنامه اعتماد
از اوایل اردیبهشت جاری که بحث اعتراضات دانشجویی ابتدا در آمریکا و مشخصا دانشگاه کلمبیای نیویورک قوت گرفت، تا گسترش یافتن و بازتاب آن در رسانههای جهان و البته کشورمان، تقریبا یک هفته زمان برد. روزنامه اعتماد از روز هشتم اردیبهشت نخستین مطلب خود را در این باره منتشر کرد.
عکس یک صفحه نخست این روزنامه در هشتم اردیبهشت ماه به اعتراضات دانشجویی در دانشگاههای آمریکا اختصاص داشت و تیتر «صدای حامیان غزه بلندتر شد» عنوان گزارشی بود که داشتههایش عموما از رسانههای غربی اخذ شده و رویکرد اصلی این گزارش، ارائه اخبار و اطلاعات از وقایع رخداده در این دانشگاه بود.
روزنامه اعتماد از روز هشتم اردیبهشت به صورت کلی 6 مطلب (در گونههای مختلف نوشتاری) درباره اعتراضات دانشجویی در آمریکا و سراسر جهان منتشر کرد. در این میان سهم این مساله مهم جهانی در صفحه یک این روزنامه، چهار تیتر است که در روز 17 اردیبهشت مقاله «درباره ریشهها و عوامل ظهور جنبش دانشجویی آمریکا در حمایت از غزه مظلوم» با عنوان «فریاد دانشجویان آمریکا» تیتر یک صفحه نخست اعتماد شده بود. در یک نگاه کلی، سهم یکی از بزرگترین جنبشهای حقمدارانه دانشجویی جهان که از جهات مختلف وجهه تاریخی نیز دارد، در کنار سرکوب وحشیانه آن توسط پلیس آمریکا که میتواند نوع نگاه جهانیان به غرب را تغییر دهد، در روزنامه اعتماد چندان پررنگ نبود. کما اینکه این روزنامه عموما نگاهی خنثی در این مقوله دارد و در اغلب مطالبش صرفا به گردآوری اطلاعات و بازتاب اخبار پیرامون حادثه پرداخته است.
* شرق
پوشش اخبار جنبش دانشجویی اخیر در روزنامه شرق سهم کمتری نیز نسبت به روزنامه اعتماد به لحاظ کمیت داشته است. شرق مثل اعتماد از روز هشتم اردیبهشت به این مقوله ورود کرد اما از آن تاریخ به بعد کلا با 4 مطلب به پیشباز بحث سرکوب شدید اساتید و دانشجویان در غرب آن هم در درون حریم دانشگاهها رفت.
هرچند شرق سعی کرده فراتر از روزنامه اعتماد، حداقل در انتخاب تیترها کمی حق مطلب را ادا کند و در یک مورد با تیتر «اعتراض دانشگاهیان آمریکا به نسلکشی در فلسطین» به این موضوع ورود کرده است اما این روزنامه نیز همچنان ژست خنثای اعتماد را حفظ کرده و با مطالب عموما ترجمهشده و گزارشهای صرفا خبری، چهار مطلب خود را در روزهای هشتم، نهم، دهم و دوازدهم اردیبهشت منتشر کرده است. شاید سختگیرانه به نظر برسد بگوییم کل مطالبی را که شرق پیرامون این موضوع مهم در روزهای اخیر منتشر کرده میتوانیم در یک صفحه جای بدهیم! در کل شرق ترجیح داده به مسائلی چون گشت ارشاد، غوغای واگنهای چینی، شهریه مدارس و... ورود کند تا اینکه صفحاتش را به موضوع ریاکاری غرب در بحث آزادی بیان و همینطور سرکوب شدید جامعه نخبگانش اختصاص دهد!
* هممیهن
روزنامه هممیهن نیز در یک هماهنگی جالب با 2 روزنامه دیگر اصلاحطلبان، روز هشتم اردیبهشت را آغاز پرداختن به موضوع جنبش دانشجویی حقمدارانه در غرب انتخاب کرده است اما شروع هممیهن آبرومندانهتر از 2 روزنامه دیگر
است. این روزنامه با عکسی از دانشجویان دستگیرشده معترض غربی که دوسوم صفحه نخست را پوشش داده، با تیتر یک «تسخیر دانشگاه» ورود جدیتری به بحث داشته است. سرمقاله نیز زیر همین عکس بزرگ با تیتر «وجدان بیدار در جامعه بیمار» مفهوم بهتری را نسبت به گزارشهای خبری یا ترجمهشده 2 روزنامه دیگر به خواننده ارائه میدهد. اما هممیهن نیز غیر از روز هشتم اردیبهشت و ورود جدی به بحث، به یکباره افت کرده و در کل 5 مطلب را به این مساله اختصاص داده است؛ 2 مطلب در روز هشتم اردیبهشت، یک مطلب در روز نهم، 2 مطلب در روز دهم اردیبهشت و دیگر هیچ! (البته در روز 13 اردیبهشت نیز نظر یک روزنامهنگار را در قالب مطلبی بسیار کوتاه در این خصوص بازتاب داده است).
* سازندگی
روزنامه سازندگی ارگان مطبوعاتی حزب کارگزاران سازندگی، زودتر از 3 روزنامه «اعتماد، شرق و هممیهن» به بحث ورود کرده است. سازندگی در روز ششم اردیبهشت یک گزارش خبری پیرامون ماجرا منتشر اما همواره سعی کرده است در تمام 4 مطلب پیرامون این موضوع، مساله را به موضوعات صنفی یا حزبی تقلیل دهد. تیتر «صفبندی صنفی علیه اسرائیل» که گزارش خبری روز ششم اردیبهشت این روزنامه به موضوع اعتراضات دانشجویی است، به شکل خاصی سعی کرده از کاربرد واژههایی چون دانشجو یا دانشگاهیان طفره برود. یا تیتر «خیزش دانشجویان چپ» که در روز هشتم اردیبهشت یک مقاله خنثی با تاسی به مقالات خارجی تهیه کرده، روی اصطلاح چپ بازی میکند تا ذهن خواننده را از بحث اصلی منحرف کند. در کل سازندگی ورودی خنثی با ژست بیطرفانه به موضوع داشته و بیشتر سعی کرده زحمت پرداختن به این موضوع را به گردن مقالات ترجمهای و گزارشهای خبری بیندازد.
در پایان بخشی از یک مطلب روزنامه سازندگی پیرامون بحث فوق را پیش رو دارید:
واکنش دولت و مقامات آمریکا هم نشان از عزم آنها برای برچیدن این بساط اعتراضی در سراسر آمریکاست، به گونهای که پیش از رســیدن افســران پلیس به دانشــگاه کلمبیا، کاخ سفید بن بست بهوجودآمده در این دانشگاه و در دانشگاه پلیتکنیک ایالت کالیفرنیا، جایی که معترضان دو ساختمان را به کنترل خود درآوردند، محکوم کرد، همچنین چاک شومر، رهبر اکثریت دموکرات در سنای آمریکا در صحن سنا گفت که «شکستن شیشهها با چکش و اشغال ســاختمان همیلتون هال آزادی بیان نیســت، این بیقانونی است و آنهایی که این کارها را انجام دادند باید با پیامدها و عواقبش روبهرو شــوند». دونالد ترامپ هم چنین موضعــی را اتخاذ کرد و حال باید منتظر ماند و دید که این موج به پایان میرسد یا خیر!
***
سرکوب را تئوریزه نکنید
در پی تحولات فلسطین و سرکوب اعتراضات دانشجوها و دستگیری اساتید در سراسر دنیا که به نسلکشی رژیم صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی معترض بودند، یک سوال مهم این است که جامعه دانشگاهی و رسانههای ما باید چطور نسبت این مساله واکنش نشان دهند و در آن بیندیشند. هم میشود کاملا با نگاه تبیینی در این تغییر پارادایم شریک شد و هم میتوان خیلی آرام و ساکت از کنار اعتراضات عبور کرد. اما اگر میخواهید ساکت بمانید باید به «چرایی» سکوت خود پاسخ دهید. مگر شما سالها در همین محیطهای دانشگاهی فریاد «تا ما غربی نشویم به وضعیت جامعهشدگی دست پیدا نخواهیم کرد» را بر سر دانشجوها نمیزدید. بسیار خب! این بود انتهای مسیر شما که دانشجوهای معترض به کشتار زنان و کودکان سرکوب شوند؟ سکوت در برابر کشتار انسانها؟ مگر اساتید در همین کلاسها به دانشجوها تاکید نمیکردند تجلی «آزادی بیان» و «حقوق بشر» را در غرب بنگرید؟ انتهای این مسیر این بود که شما را به خاطر پرسش از مرگ انسانها، سانسور و سرکوب کنند؟ نمیخواهیم مساله سرکوب در غرب را به عنوان سندی در جهت مقابله با آرای دیگران به خاطر بسپاریم، خیر! اما محکم سوال داریم که نسبت رسانههای مدافع تفکر غرب در ایران با مسائل این روزهای جامعه غربی چیست؟ این اختیار را برای این جریان قائل هستیم که سرکوب اعتراضات دانشجوها و دستگیری اساتید را در بین خبرهای صفحه داخلی خود پنهان کنند و حتی با برچسب زدن به این جریانها به نوعی مهر تایید بر سرکوبها بزنند اما همین جریان باید به خاطر بسپارد که در حال تئوریزه کردن «سرکوب» هستند. استادی که این روزها اندیشههایش سرلوحه رسانههای غربگراست، میگفت «غرب هم در مواجهه با دانشجوها مقلد جمهوری اسلامی ایران شده است». این پیشکسوتها چه زود فراموش میکنند که در زمان سرکوب دانشجوهای معترض به جنگ ویتنام، هنوز انقلاب اسلامی به پیروزی نرسیده بود که جمهوری اسلامی تشکیل شود. مشکل ما از دوره میرزا ملکمخان تا به امروز همین فراموشی است. این فراموشی هم از جهت دلبستگی است نه حافظه ضعیف! اما استاد گرامی به خاطر داشته باشید که ما از شما تئوری سرکوب را آموختیم.
ارسال به دوستان
اعتراضات نسبت به عملکرد نخستوزیر ارمنستان در این کشور بالا گرفته است
انقلاب علیه رهبر رنگی
مهدی سیفتبریزی: شاید به جرات بتوان گفت این روزها ارمنستان شاهد یک جنبش یا یک انقلاب مذهبی است که ستونهای سیاست در این کشور و منطقه قفقاز را به لرزه درآورده است؛ جنبشی که میتوان آن را بزرگترین جنبش مدنی در تاریخ مدرن 33 ساله این کشور دانست. در سالهای گذشته سپهر سیاسی ارمنستان بارها شاهد اعتراضات سیاسی و انقلابهای رنگی بوده است که هرکدام به فراخور پایگاه سیاسی خود از سوی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای حمایت شدهاند اما باید جنبش «تاووش برای میهن» را مستقلترین حرکت مذهبی - سیاسی تاریخ ارمنستان دانست که این بار بنمایههای آن براساس «عزت و غرور ملی» بنا شده است. نیکول پاشینیان که سال 2018 بر اساس نوعی انقلاب رنگی در عرصه سیاسی ارمنستان توانست با شعارهای فسادزدایی و حفظ عزت و تمامیت ارضی، قدرت را به دست بگیرد در ۴ سال گذشته در ۲ جنگ بزرگ میهنی نقاط گستردهای از ارمنستان امروزی را به جمهوری آذربایجان تقدیم کرده است و بر اساس سیاستهای تنشزدایی که دولت وی در پیش گرفته در یک طرح کاملا یکطرفه اقدام به واگذاری برخی مناطق مورد مناقشه در مرز مشترک با جمهوری باکو کرده است. در جدیدترین واگذاری مناطق ارمنینشین به جمهوری آذربایجان دولت ارمنستان ۴ روستا از منطقه قزاق از توابع استان تاووش در شمال شرق این کشور را به صورت یکجانبه به حکومت علیاف تسلیم کرد. این اقدام پاشینیان که با توجیه جلوگیری از تنش و جنگ احتمالی با جمهوری آذربایجان انجام شد این بار خشم فروخورده و غرور جریحهدار شده ارامنه را برانگیخت، به شکلی که در اعتراض به این روند یک سویه واگذاری، کلیسای حواری مسیح به رهبری اسقف اعظم «باگرات سرباز گالستانیان» به روند سیاسی تعیین حدود مرزی میان ۲ کشور اعتراض و آن را خلاف عزت و مصلحت ملی ارامنه دانست و اعتراض خود را نسبت به ادامه این روند ابراز کرد. حرکت اعتراضی کلیسا ابتدا به سیاستهای واگذاری برخی روستاها در منطقه تاووش در پانزدهم اردیبهشت آغاز و اسقف گالستانیان به همراه 500 نفر از ساکنان روستاهای واگذارشده و دیگر شهروندان منطقه تاووش راهپیمایی اعتراضی را به سمت ایروان پایتخت ارمنستان آغاز کردند. این در حالی بود که همزمان دولت ارمنستان به دنبال راهکارهایی در جهت ایجاد تفاهم با طرف آذربایجانی در تعیین حدود مرزی بود تا از هرگونه تنش و درگیری مجدد میان نظامیان ۲ کشور جلوگیری کند.
حرکت اعتراضی اسقف اعظم تاووش در طول مسیر با همراهی مخالفان دولت و سیاستهای واگذاری مناطق همراه شد تا در نهایت معترضان در روز پنجشنبه (20 اردیبهشت) گردهمایی خود را در میدان جمهوری ایروان با حضور 65 تا 67 هزار شهروند ارمنی برگزار کنند.
* کلیسا به چه چیز اعتراض دارد؟
حرکت معترضان ارمنی این بار جنبههای کاملا متفاوتی دارد، از همین رو بررسی ماهیت و شکل اعتراضات در این کشور میتواند تصویری روشنتر از دلایل و خواستهای این حرکت اعتراضی را در اختیار قرار دهد. شاید برای نخستین بار در تاریخ ارمنستان مدرن باشد که یک جنبش اعتراضی در این کشور دارای ماهیتی سیاسی نبوده و اعتراضات در ارمنستان این بار از بطن کلیسای حواری مسیح نشات گرفته است و یک اسقف اعظم به عنوان رهبر در صدر این جنبش دیده میشود؛ حرکتی که هرگونه وابستگی خود را به گروههای اپوزیسیون انکار و تنها انگیزه خود را دفاع از خاک میهن، حفظ تمامیت ارضی و بازگشت عزت و غرور ملی ارامنه عنوان کرده است. از همینرو «جنبش تاووش برای میهن» در حساسترین برهه تاریخی ارمنستان توانسته نهتنها مخالفان سیاسی پاشینیان، بلکه قسمت اعظم قشر خاکستری این کشور را که از سیاسیون فاسد گذشته، همچنین نیروهای وابسته به روسیه خسته بودند و امید خود را نسبت به دولت غربگرای پاشینیان از دست دادهاند به میدان بیاورد. فضای سیاسی ارمنستان به یاد ندارد در اعتراضات و جنبشهای سیاسی اتفاقافتاده در این کشور از حمایت بیچون و چرای کلیسا یا همان مذهب بهعنوان یکی از مهمترین پایههای زندگی سیاسی و اجتماعی ارامنه برخوردار بوده باشد. از همین رو اسقف گالستانیان سعی کرده با عاریت گرفتن برخی مفاهیم مقدس مانند «شهادت» از ادیان دیگر همانند اسلام، دفاع از سرزمین و حاکمیت ملی را به امری قدسی تبدیل کند تا شاید از این طریق بتواند در مقابل روند تسلیم اراضی ارمنستان سدی مردمی با پشتوانه کلیسا ایجاد کند. همچنین این جنبش از همراهی گسترده فضای دانشگاهی و کنسرواتوارهای (هنرستانهای موسیقی) این کشور برخوردار شده است، به نحوی که دانشگاه ایروان، دانشگاه پلیتکنیک و دانشگاه ملی ارمنستان در همراهی با این اعتراضات کلاسهای درس خود را تعطیل کردهاند. همچنین گفته میشود برخی از بدنه نظامی ارتش ارمنستان و پلیس این کشور هم همراهی خود با این جنبش را اعلام کردهاند. یکی دیگر از مواردی که جنبش تاووش برای میهن را نسبت به دیگر اعتراضات سیاسی اتفاقافتاده در ارمنستان متفاوت میکند همراهی کلیساها و مراجع دینی ارمنی سایر نقاط جهان است که در همراهی کامل با دیاسپورای ارمنی به حمایت از جنبش اعتراضی اسقف گالستانیان برخاستهاند. همچنین یکپارچگی جامعه ارمنی خارج از کشور که در حمایت از جنبش تاووش برای میهن متحد شدهاند، میتواند افکار عمومی جهانیان را به خواست معترضان جلب کند. نمونه بارز آن را میتوان در تجمع ارامنه ایران در کلیسای جامع ارامنه در تهران مشاهده کرد.
* جنبش تاووش برای میهن چه میخواهد؟
در ابتدای حرکت تنها خواسته معترضان به رهبری اسقف گالستانیان تغییر سیاستهای واگذاری سرزمین به جمهوری باکو از سوی پاشینیان بود اما در ادامه این حرکت و در گردهماییای که رهبران جنبش اعتراضی در میدان جمهوری ایروان برگزار کردند خواستههای آنان کاملا رنگ و بوی متفاوتی به خود گرفت، زیرا دولت ارمنستان همزمان با اعتراضات گسترده مردمی، در روزهای گذشته مذاکراتی را در قزاقستان با جمهوری آذربایجان انجام داد که ماهیت آن تثبیت واگذاری چند روستا به باکو و نهایی کردن سازوکارهای تحدید حدود در مناطقی همچون جرموک، تیگراناشن، واردانیس یا حتی سیونیک بوده است. از همین رو گالستانیان با ناامیدی از تغییر روند دولت در اولین گردهمایی معترضان در روز پنجشنبه درخواست استعفای پاشینیان را مطرح کرد و پس از چند ساعت درخواست استیضاح نخستوزیر ارمنستان از سوی مجلس این کشور به میان کشید. گفته میشود رهبران این جنبش با احزاب مخالف در مجلس به توافق رسیدهاند تا روند قانونی استیضاح نخستوزیر را کلید بزنند اما به منظور دستیابی به هدف که همانا برکناری قانونی پاشینیان است همچنان از آرای لازم (کمبود 19 رای) برخوردار نیستند و امید دارند از طریق کلیسا و فشار مردمی آرای لازم را در مجلس بدست آورند. شکست در استیضاح، طبق قانون این امکان را به نخستوزیر میدهد تا به مدت ۶ ماه از مطرح شدن هرگونه طرح مجدد استیضاح جلوگیری کند و این یک شکست برای این جنبش محسوب خواهد شد. یکی از راهکارهای معترضان به منظور تحت فشار قرار دادن مجلس این کشور، ایجاد نافرمانیهای مدنی به شکل گسترده از سوی شهروندان ارمنی است تا از این طریق بتوانند کارکرد دولت را فلج و آن را مجبور به تغییر سیاستها و مجلس را در اجرای طرح استیضاح نخستوزیر همراه کنند. بستن راههای ورودی به ایروان و جادههای اصلی ترانزیتی این کشور از جمله مسیر ارمنستان به گرجستان و جاده ترانزیتی ایران به ایروان در محدوده سیسیان از این جملهاند. اما نکته مهمی که روز جمعه از سوی اسقف گالستانیان مطرح شد و نشان داد معترضان برای فردای پس از پاشینیان دارای برنامه هستند، درخواست رهبری جنبش از دیپلماتها و نظامیان سابق ارمنستان بود. گالستانیان به دیپلماتهای سابق دستور داد عصر یکشنبه مفهومی روشن از مرزبندی و تحدید حدود و انجام مذاکرات صلح با جمهوری باکو را تهیه و تدوین کنند. همچنین وی از نظامیان سابق خواست تدابیری برای بهبود امنیت دولتی در این کشور ارائه دهند. این نشان میدهد برعکس آن چیزی که اسقف اعظم در سخنان خود مبنی بر عدم تمایل به ورود به سیاست بیان میکند و شأن و جایگاه خود را فراتر از نخستوزیری و عناوین سیاسی میداند، برنامههایی در پس ذهن رهبران جنبش وجود دارد تا در صورت لزوم اسقف گالستانیان سکان سیاست در ارمنستان را به دست گیرد.
* دولت چه میگوید؟
اما دولت پاشینیان تا این لحظه سعی کرده است از همان استراتژی قدیمی خود که نسبت به تمام اعتراضات در چند سال گذشته استفاده کرده بهره ببرد. در گام نخست این راهبرد، دولت در مقابل این حرکت اعتراضی از خود واکنش مهمی نشان نداده تا از این طریق از اهمیت آن کاسته و جلوی برخوردهای احساسی که توان ایجاد خوراک تبلیغاتی برای مخالفان را داشته باشد بگیرد. در گام بعد دولت غربگرای ارمنستان بعد از هر شکست و بحران سیاسی در چند سال گذشته اجازه داده است اعتراضاتی به صورت مدیریتشده در کوتاهمدت انجام گیرد تا احساسات جامعه فروکش کند و مجددا ادامه برنامههای خود را که در راستای منافع ترکیه، جمهوری آذربایجان و غرب طراحی شده ادامه دهد.
* در آینده
با توجه به حوادث اتفاقافتاده در چند روز گذشته به نظر میرسد اصطکاک میان دولت و مخالفان شکلی فرسایشی به خود بگیرد و برخلاف حرکات اعتراضی سالهای قبل، شاهد اتمام این تجمعات در آینده نزدیک نباشیم. بویژه اینکه در بحبوحه اعتراضات شاهد مذاکرات وزرای خارجه ارمنستان و جمهوری آذربایجان بر سر فرمول صلحی باشیم که منجر به واگذاری قطعی برخی مناطق به باکو خواهد شد. از همین رو میتوان ۳ اقدام را برای سرکوب کردن جنبش اعتراضی اسقف گالستانیان از سوی دولت ارمنستان پیشبینی کرد. 1- دستگیری هدفمند رهبران جنبش و از همه مهمتر اسقف گالستانیان، 2- دستگیری دستهجمعی اعتصابکنندگان و متفرق کردن تظاهراتکنندگان با شدت عمل زیاد از سوی پلیس، 3- برنامهریزی برای یک حمله ساختگی در شرایط فعلی از سوی جمهوری آذربایجان با هماهنگی دولت پاشینیان به مرزهای ارمنستان جهت ایجاد تهدید خارجی و به شکست کشاندن جنبش اعتراضی.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|