|
گفتوگوی «وطن امروز» با حمید دهقانیان درباره تغییر مرجعیت فکری جریان اصولگرایی
امکان و امتناع تحزب
یکی از مسائلی که بویژه در 2 انتخابات اخیر در میان جریان اصولگرایی مشهود بود، این بود که مرجعیت فکری این جریان به نوعی از حلقه اصلی و مرکزی که میتوان از آن به عنوان افراد تاثیرگذار در چینش افراد در شورای ائتلاف مانند حداد عادل و... نام برد، شیفت پیدا کرده است و افراد دیگری این مرجعیت را به دست گرفتهاند. گویا جریان دیگری که سویههای شبهرسانهای قوی هم دارد با محوریت و میدانداری افراد بیسابقه و با استفاده از ظرفیت رسانهای خود و پروپاگاندای به وجود آورده، توانسته مرجعیت فکری جریان اصولگرایی و حامیان ایدئولوژیک آن را به دست بگیرد و بویژه در انتخابات مجلس پیروز شود و افراد خود را وارد مجلس کند. این جریان که با شکلدهی به دوگانه چنار و پاجوش و با تخریب گسترده افراد مقابل توانست حلقه مرکزی و اصلی جریان اصولگرایی را شکست دهد چه مختصاتی دارد و چگونه توانست مرجعیت فکری جریان اصولگرایی را به دست بگیرد؟ آنچه مسلم است اشکالات و انتقاداتی به روند و سازوکار شورای ائتلاف و اعضای آن وارد است که برآمدن جریان شبهرسانهای مذکور را توجیه میکند. شکلدهی به سیاست در حلقه بستهای از افراد و خارج شدن افرادی که غالبا از نزدیکان این جریان هستند از لیست شورای ائتلاف شائبهها و اعتراضاتی را با خود به همراه داشت. نکته دیگر این است که جریان مذکور تلاشی برای نیروسازی و کار تشکیلاتی در این سالها از خود بروز نداده و سالهاست ما شاهد افراد تکراری با کارنامه نامشخص حداقل در لیست مجلس شورای اسلامی هستیم. اما نکته حال حاضر این است که چه باید کرد تا این جریان سیاسی دوباره بتواند مرجعیت خود در میان اصولگرایان را بازیابد؟ آیا باید یک پوستاندازی در این جریان صورت بگیرد؟ آیا باید سازوکارها تغییر کند؟ برآمدن نسل جدیدی از سیاستورزان در جبهه اصولگرایی که فاقد آموزشهای تشکیلاتی لازم هستند و در این گفتوگو از آنها به عنوان نسل اعتراضی یاد کردیم، چه آسیبی برای این جبهه به همراه خواهد داشت؟ اینها سوالاتی است که با حمید دهقانیان، پژوهشگر و مدیر اندیشکده مطالعات اجتماعی و سبک زندگی مرکز ژرفا مطرح کردیم.
***
* تغییر مرجعیت فکری از اندیشمندان و متفکران به سمت سلبریتیها و شاخهای مجازی در کل دنیا امری طبیعی است و به طور کلی این اتفاق رخ داده است اما محل سوال ما درباره چرایی این تغییر مرجعیت فکری در جریان اصولگرایی است. این تغییر مرجعیت از بزرگان جریان انقلابی به سوی جریانهای شبهرسانهای مانند امثال رائفیپور شیفت پیدا کرده است. چرا این اتفاق رخ داده است؟
نخست باید بپذیریم جدا از موضوع انتخابات و رفتارهای انتخاباتی، به طور کلی مرجعیتهای اجتماعی در جامعه ما مسألهمند شده است. ما شاهد کاهش نفوذ مرجعیتهای اجتماعی در خیلی از عرصههای حیات اجتماعی هستیم. تکثر موجود در سبکهای زندگی حتی یک خانواده خود نشان از ظهور و بروز کنشهای معطوف به سلیقههای فردی به جای تبعیت از هنجارهای جمعی در عمده رفتارهای زندگی روزمره است. این تغییرات در بستر و فضای یک تحولات کلانتری رخ داده است و طبیعتاً بر عرصه سیاست هم تأثیر گذاشته است. اساسا امروز در همتنیدگی عرصههای زندگی اجتماعی، امری اجتنابناپذیر است.
هر چند این موضوع روال طبیعی جریانهای اجتماعی بوده که همواره یک فکر سیاسی یا فرهنگی یا حتی دینی از بدو شکلگیری تا تبدیل شدن به یک جریان سیاسی و در امتدادش، یکدست باقی نمیماند و قطعا به یک تکثری منتهی میشود؛ در تاریخ اندیشه یک فکر یا رسم واحد به ندرت توانسته تا آخر شاکله اولیه خود را حفظ کند و همیشه ما شاهد انشعاب و تلفیق اندیشهها هستیم. این را به لحاظ کلی عرض کردم و در یک نگاه کلان و تاریخی این انشعاب و تکثر روندی طبیعی است. لکن آنچه این وضعیت را در جامعه ما پروبلماتیک کرده و حتی تصویری آسیبگونه را به ذهنیت جامعه متبادر میکند، سرعت و شتاب این تغییرات است. تحولات جهانی و تغییرات اجتماعی سریع، بویژه در حوزه تکنولوژیهای رسانهای و ارتباطاتی به این فضا دامن زده است و به طور کلی سرعت زوال ایده واحد در زندگی را بالا برده است. پس اقتضائات زمانی ناشی از تغییرات اجتماعی از یک سو و عاملیتهای انسانی و اجتماعی و حتی حوادث غیرارادی از سوی دیگر به شکل مستقیم و غیرمستقیم در این فرآیند تأثیرگذار هستند. عجالتاً به طور کلی میتوان گفت جامعه ایران وضع آنومیکی را تجربه میکند، بدین معنا که اقتدار اخلاقی جامعه و امر اجتماعی در حال ضعیف شدن است. به همین خاطر مرجعیتی که در گذشته خیلی مطرح بوده، در همه عرصهها مانند علم، دین، هنر، فرهنگ، سیاست و... دچار یک تنزل شده است و سرعت این تنزل یک به هم ریختگی در امر اجتماعی به شکل اعم و کلی آن را رقم زده است.
اما راجع به موضوع خاص شما، راجع به انشعاب در جریان اصولگرایی، اگر با افراد و جریاناتی که از جریان سابق انشعاب پیدا کردهاند همصحبت شوید، انتقادات جدی نسبت به جریان یا ایده اصلی دارند که 3 حالت بیشتر ندارد یا مدعی هستند جریان اصلی از برخی مبانی و شاخصهای اصولگرایی عدول کرده یا متوجه فاصله اجتماعی بین جریان سابق و بدنه عمومی جامعه شدهاند که عمدتا ناشی از شکاف بین شعارها و وعدههای انتخاباتی با تحقق آن است یا اینکه در نهایت تلفیقی از این دو صورت را مورد ملاحظه قرار میدهند. بنابراین جریان یا جریانهای منشعب دیگر حاضر نیستند با آن برند و عنوان اول پای کار بیایند و تلاش میکنند با تغییر اسم و اشخاص اصلی جریان خود و تغییر در شعارها و اولویتهای سیاستی، یک مرزگذاری مشخص با جریان سابق داشته باشند.
نمیتوانیم شکلگیری پدیده افول مرجعیت سیاسی بزرگان جریان اصولگرایی در این وسعت را با وصفی که شما بیان کردید به کنش یک شخص یا شبهجریان تقلیل دهیم و باید زمینه و ساختار فرصتی که در آن چنین اشخاصی امکان ظهور و بروز پیدا میکنند مورد کنکاش قرار گیرد. اینکه چطور افراد مذکور به چنین سطحی از عاملیت در فضای کشور میرسند، آن هم بدون سوابق و داشتههای لازم، خودش سؤال مهمی است که همچنان بیپاسخ است. بعید است فردی در این عرصهها با تلاش فردی، در مدت کوتاهی به این سطح از شهرت و نفوذ برسد که حتی توسط بزرگان جریان سیاسی و فرهنگی محل رجوع و اعتنا شود!
اما پرسش اصلی این است: چرا قدرت نفوذ افراد شاخص جریان اصولگرایی و حتی چهرههای فرهنگی، مذهبی و... در جامعه کم شده است؟ حالا در این میان کدام جریان اصیل است و کدام جریان اصالت سیاسی واقعی را دارد؟ اینجا به جای وجود شاخصهای ملموس، دعوای فکتها پیش میآید. به عنوان مثال شما اختلافات طرفداران دکتر جلیلی و دکتر قالیباف را ببینید، به عنوان یک پدیده نودرونگفتمانی که هر چند بدون سابقه هم نبوده، لکن یک برجستگی قابل توجهی را در این دوره از انتخابات از خود نشان داد و بعد از گذشت چند هفته از اتمام کار، هنوز هم در شبکههای اجتماعی بحثها و اختلافات ادامه دارد. مگر اینکه بر شاخصهای ملموس و عینی توافقی صورت گیرد تا بتوان از این طریق ارزیابی لازم را انجام داد که کار بسیار دشواری است و به عبارتی گویا چنین وضعی طبیعت فعالیت سیاسی است.
* شما نقد را در درجه اول متوجه بزرگان جریان اصولگرایی میدانید که نتوانستهاند همپای مطالبات افراد این جریان جلو بروند یا اینکه سازوکارهای انتخاباتی هسته مرکزی این جریان مورد نقد است؟ مثلا در بحبوحه انتخابات مختلف افرادی از ساز و کار جریان ائتلاف بیرون آمدند که برای بدنه حزباللهی شائبهبرانگیز بود، آیا این مساله اصلی است؟ به طور کلی چه تحلیلی در این زمینه باید ارائه کرد؟
فراتر از اینکه مساله را در روبنا و برونداد نحوه اداره سیاسی و سازوکارهای آن ببینیم، باید به غفلت از کمرنگ شدن امر سیاسی و افول گفتمانی در سپهر سیاسی جامعه بپردازیم که از قضا این غفلت سطح نزاع را به امور فرعی و تکنیکال تقلیل داده است. یعنی کاهش در اقبال عمومی به گفتمان را فراتر از سطح تنظیمگری سیاسی درک کنیم؛ اینکه سیاستمداران و سیاستگذاران نسبت به اقتضائات و تغییرات زمانی خود آگاهی لازم را پیدا کنند و در ادامه به لوازمش پایبند باشند. امروز برای تبدیل سیاست به کنش در هر عرصهای بیش از پیش نیازمند وجود توافق و مشارکت جمعی هستیم و توجه به مفاهیمی مانند حکمرانی باز و مشارکت و گفتوگو با ذینفعان ضروری است.
سازوکارهای اجرایی مانند شورای ائتلاف و لیستهای انتخاباتی اگر بدون پشتیبانی و مشارکت مردمی رخ دهد یا اینکه در ادامه نتواند این مشارکت و نمایندگی را که به اعتماد عمومی وابسته است، حفظ کند و موضوعاتی مانند رانتیر شدن رقابت برای تصدی کرسیهای سیاسی در فضایی غیرشفاف در جامعه مطرح شود، فراتر از موضوع کارآمدی که عامل ثانویه است، طبیعی است خودش به پاشنه آشیل جریان سیاسی بدل میشود.
آنچه در 2 انتخابات گذشته مشهود بوده این است که مرجعیت فکری جریان اصولگرایی در کنشهای انتخاباتی به نوعی تغییر کرده است. الان به زعم شما ما با یک تکثری در جریان انقلاب مواجه هستیم. چه اتفاقی افتاده که ما به این شرایط رسیدیم و چه نقدی به روند طی شده میتوان داشت؟
وجود تکثر در جریان اصولگرایی یک واقعیت است تا یک فرض. برخی قضاوتها و تحلیلها ناشی از عدم پذیرش این تکثر است. خیلی از تریبونها بویژه حوزه رسمی و قرائت رسمی، انگار هنوز نمیخواهند این تکثر فکر را حتی در درون یک گفتمان به رسمیت بشناسند. یعنی باور کنند که این تکثر حضور و بروز و ظهور دارد.
همانطور که قبلا عرض کردم، این تکثر نشان میدهد گفتمان سابق نتوانسته شفاف و کارآمد باشد و فضای سیاسی جامعه را اقناع کند. یا به خاطر شکاف بین ایده و تحقق عینی آن است یا اینکه برخی شعارها و ارزشها توسط صاحبان اصلی یا لیدرهای اصلی جریان نادیده گرفته شده است.
الان در جریانها و گفتمانهای سیاسی انگار ما چهرههای جدید و نوپدیدی را میبینیم که ضریب نفوذ و تاثیر زیادی در جامعه و در اداره سیاسی دارند و در رویدادی مانند انتخابات نقش ایفا میکنند. گویا یک سنتشکنی در حال رخ دادن است که گفته میشود افرادی که شاخص بودند و قبلا غالبا با حلقههای سیاسی تنگ و انحصاری، برای یک جریان سیاسی تعیین تکلیف میکردند، دیگر اصالت ندارند و گویا این هندسه به هم خورده است.
این اتفاق هم به این 3-2 انتخابات اخیر ربطی ندارد. از سال 84 به این طرف یکی از بحثهایی که رئیسجمهور وقت مطرح و بر آن تأکید میکرد شکستن این حلقه تنگ و انحصار بود. حداقل 20 سال - از 84 به این سو - است که با یک صفآرایی جدید نسبت به افراد شاخص در درون جبهه اصولگرایی مواجه هستیم، لذا ما تاریخی 20 ساله را باید بررسی کنیم. فضای کنشگری سیاسی در میدان سیاست تمایل پیدا کرده که اشخاص نوظهوری بیایند و از این رهگذر بود که اقتدار ریش سفیدها و رجل سیاسی کمکم تضعیف شد و راس هرم قدرت در ساخت سیاسی به قاعده نزدیک و از یک شکل هرمی به یک شکل مسطحی گرایش یافت و سلسلهمراتب شکل افقیتر به خود گرفت.
هر چه جلو آمدیم خود جامعه ایران هم دچار تغییراتی شده است که البته این تغییرات همگام با روندی جهانی است. با توجه به گسترش شبکههای اجتماعی و دسترسی به منابع اطلاعاتی و... جامعه ایران هم تحت تاثیر این امور قرار گرفته و مساله شفافیت و مطالبه حقوق شهروندی و تسهیلاتی که برای یک شهروند در فضای سیاسی وجود دارد، مورد توجه قرار گرفته است.
* نکته اینجاست که بالاخره این فرآیند باعث شده در جبهه اصولگرایی شاهد شکلگیری یک نسل اعتراضی باشیم که با نقد به اصطلاح پدرخواندهها بالا آمدهاند و گویا با انتخابات مجلس اخیر، احساس کردند این روش میتواند جواب دهد و میتوانند بعدها هم از همین روش استفاده کنند، لذا این باعث میشود در آینده در جریان انقلاب افتراق بیشتری را شاهد باشیم. این خود یک آسیب است. سوال این است که با این چالش باید چه کرد؟
نخست باید پرسید چه چیزی موضوع را آسیبزا کرده است؟ وقتی سخن از آسیبشناسی میکنیم شما باید یکسری شاخصهای پیشینی داشته باشید که بر اساس آن انحراف و زاویه با هنجارهای مورد توافق را احصا کنید. اتفاقا آسیب اصلی مبهم شدن هنجارهای مورد توافق است که قدرت تشخیص و قضاوت را کاهش میدهد. یکی از مهمترین هنجارها، هنجار اخلاق سیاسی است که اتفاقا در طی این ۲ دهه جزو پرتکرارترین تأکیدات رهبر معظم انقلاب بوده است. از دهه 70 و 80 به این سو میبینیم که گروههای سیاسی و افراد شاخص این جریانها از ابزار غیراخلاقی مانند تخریب و رقیبهراسی... بیشتر استفاده میکنند. گویا تنها با یک دعوای غیراخلاقی میتوان کارزار انتخاباتی را گرم کرد و الا بنا نیست هیچ برنامهای مورد نقد قرار گیرد و چیزی به عنوان نقد به معنای دقیق کلمه انگار رخت بربسته است.
این امر در فضایی اتفاق میافتد که هنوز نتوانستهایم در اداره کشور سامانه شفافیت را مستقر کنیم. در این بستر حرف و حدیثها و شایعات بشدت میتواند کار را برای کارزارهای انتخاباتی تسهیل کند و در این روشهای تخریبی فرد میتواند گوی سبقت را از رقیب برباید و بر نگرش افراد موثر باشد یا حداقل با همین رقیبهراسی و تخریب و... افراد و زندگی شخصی و کارنامه مدیریتی آنها را زیر سوال ببرد. این ابزارها به نام نقد و مطالبه، ضداخلاق سیاسی و کاهنده اعتماد عمومی به نهاد سیاست هستند؛ مسالهای که با کاهش مشارکت سیاسی در این یک دهه اخیر همبستگی بالا و مثبتی دارد.
ضعف در شفافیت و کار تشکیلاتی، فقدان تحزب و فرهنگ سیاسی و از همه مهمتر دور شدن از متن زندگی مردم به عنوان مخاطبان و مشارکتکنندگان از دلایل این روند است. متأسفانه در چنین فضایی، ابزارهای غیراخلاقی و غیرفنی در فضای سیاسی کشور به مساله جریانهای نوظهور و جریانی که شما نام آن را نسل اعتراضی گذاشتهاید، دامن زده است.
* یک نگرانی که بابت ظهور این نسل اعتراضی میتوان ذکر کرد این است که تجربه لازم به این جریان با توجه به فاصلهگذاری با حلقه مرکزی جریان انقلاب، انتقال نیافته است و تربیت تشکیلاتی لازم را پیدا نکردهاند. البته شاید آن حلقه هم تلاشی برای نیروسازی و انتقال این تجربه برای نسل بعدی صورت نداده است. اینجا بحث تحزب جدی میشود اما به نظر میرسد از منظر جریان انقلاب حزب امری منفی است، چون معطوف به قدرت است، شاید این دلیلی بر این است که جریان انقلاب کمتر تشکیلاتی عمل میکند، نظر شما چیست؟ به ویژه در جریان انقلاب، موانع اجتماعی و فرهنگی در مقابل تحزب چیست؟ آیا با تشکیل حزب واقعی این امر کمککننده به وضعیت حکمرانی ما نیست؟ این مساله آنجا بیشتر به چشم میآید که ما تربیت تشکیلاتی لازم را در نسلهای بعد جریانهای سیاسی نمیبینیم و شاید یکی از دلایل تشکیل این نسل اعتراضی همین امر باشد که اولا انتقال تجربه به آنها انجام نشده و دوم اینکه فضا برای حضور این نسل باز نشده است. سازوکار حزبی و تحزب میتواند این روند را تغییر دهد؟
بعد از گذشت چند دهه و وجود مسائل عدیدهای که نظام حکمرانی را در بر گرفته است باید بپذیریم اداره جامعه پیچیده امروزی نیاز به تشکیلات حزبی منسجم دارد ولو اینکه عوارضی هم داشته باشد که قطعا مزایای آن بیشتر است. احزاب کارویژههای مشخصی دارند که تربیت مدیران و کارشناسان و ارائه برنامه جهت حل مسائل به صورت شفاف و معطوف به حل مسائل موجود و مدخل مشارکت مردم بودن از جمله آنهاست. نقد و آسیبشناسی این کارویژهها هم امری معمول است و میتوان در زمینه حداقل رساندن عوارض آن هم با جامعه و کنشگران میدان سیاست به گفتوگو نشست و به الگوی بهینه جامعه ایران رسید اما به این نحو که صرف تحزب باشد، مساله را حل نمیکند. الان مگر حزب نداریم؟ اینها همه اشتراک لفظی است. باید به شکل نهادی اتفاقی رقم بخورد. نمیتوانیم با یک نگاه کاملا ابزارگرایانه به حزب بنگریم. ما الان قانون احزاب را داریم! به اندازه یک قاره حزب داریم. آیا این حزب کار میکند؟ ما باید ابتدا تحزب را به مثابه یک نهاد سیاسی به رسمیت بشناسیم.
تکثر سیاسی زمانی شکلی طبیعی به خود میگیرد و معنادار است که جامعه خود به خود از فضای تضارب افکار و آرا بهره گیرد ولی وقتی این روند طبیعی نیست و انگار مداخلهای از بیرون و به شکل غیرطبیعی این تکثر را رقم میزند - مثل کاری که ما در قانون احزاب کردهایم - نباید انتظار خاصی داشت. الان وضعیت به گونهای است که همه میتوانند با یک سازوکار حداقلی حزب تشکیل دهند. خب! این حزب میخواهد در موضوعات کلان کشور کار تشکیلاتی کند و برنامه بدهد و... با این سازوکار ما مثلا ضرورت پیوند نهادهای علمی با تشکیلاتی مانند حزب را نادیده میگیریم. ما که نمیخواهیم صرفا در سلیقههای سیاسی تفاوتهایی داشته باشیم. مساله اصلی و کار اصلی حزب این است که در برنامهها و تنظیمگریها و سیاستگذاریها بتواند تفاوتی را با ایجاد مشارکتهای مردمی رقم بزند. این لازمهاش دسترسی به منابع اطلاعاتی مناسب و اتصال مناسب به نهاد علم است. وجود تسهیلات و برداشتن موانع مشارکت مردمی در فعالیت حزبی است. به این صورت است که احزاب میتوانند وارد برنامه شوند و برنامه خود را پیاده کنند و بازخورد بگیرند و آن را اصلاح کنند. حزب نیازمند نظارت شفاف، رابطه تعریفشده با مردم، منابع مالی مشخص و در نهایت ضرورت پاسخگویی به جامعه و افکار عمومی است که اینها بحثهای مفصلی است و مجال میخواهد.
* بله! الان ما حدود 200 حزب ثبتشده داریم. اینکه سازوکار حزبی اصالت پیدا کند و بتوانیم انتخابات حزبی داشته باشیم و مطالبه لازم را از طریق حزب از نامزدهای انتخابات پی بگیریم و حزب پاسخگوی عملکردهای نامزد خود باشد و... امر مطلوبی است اما چگونه میتوان به این شرایط رسید؟
وقتی حزب حالت نهادی ندارد و به اصطلاح فیک است و کارایی ندارد نمیتوان این انتظار را از آن داشت. وقتی حزب در فضای مجازی بخواهد فعالیت کند، انگار آن اتصال با مردم و پیوند با مردم وجود ندارد و شکل نهادی به خود نگرفته است. این حزب در وزنکشی با فردی که مدام با جامعه تخاطب میکند و کسی هم با او کاری ندارد، نمیتواند ایفای نقش کند.
افرادی هستند که در فضای مجازی از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را تحلیل میکنند، از تاریخ انبیا و اسلام تا وضعیت بورس و تورم و... تا مسائل نظامی و ژئوپلیتیک و حتی پیشگویی! اما در اینجا نهاد علم خاموش است. دستگاههای رسمی کجا هستند؟ گزارشهای رسمی که فراوان توسط مراجع رسمی منتشر میشود چرا نمیتواند کار کند؟ چرا تکاپو و اعلام صریح مواضع توسط نهادهای متولی انجام نمیشود؟
این بازمیگردد به اینکه ما مساله شفافیت و مساله اقتدار نهاد علم و نظارت مردمی را جدی نگرفتهایم. طبیعی است در این فضا یک فرد میتواند با یک حزب هماوردی کند، لذا در وهله اول شفافیت وجود ندارد که مسائل مختلف محل قضاوت قرار گیرد و مردم بتوانند بررسی کنند و پیگیری کنند و به جواب برسند. مدام عدم پاسخها به پرسشهای اساسی در مسائل اساسی کشور، باعث شده اتفاقا افراد غیرمسؤول بتوانند اعلام موضع صریح کنند و حتی مسؤولیتی هم از این بابت نپذیرند. وقتی فضا مبهم است و مرجعی که باید آن پاسخ بدهد از نفوذ و مشروعیت در جامعه برخوردار نیست و متهم به مالهکشی یا محافظهکاری است، طبیعتا این اتفاق میافتد.
جامعهای که در آن گفتوگو شکل نمیگیرد و شفافیت هم وجود ندارد، روایتهای فیک مورد پذیرش قرار میگیرد. شفافیت موجب پاسخگویی میشود و در این فضا میتوان به گفتوگو شکل داد.
باید بپذیریم جامعه پیچیده فعلی را بدون داشتن تشکیلات متمرکز و منسجم به نام احزاب که شفاف باشد و دارای برنامه و در معرض دید عموم کارشناسان قرار بگیرد، نمیتوان اداره کرد. مجلس، دولت و سیاست قوی و کارآمد در بستر فعالیت حزبی شفاف و مشارکتی شکل میگیرد؛ وضعیتی که در آن امر نهادی به جای سلایق شخصی کار میکند و جامعه از توازن و نظم بهتری برخوردار است. تغییر دولتها و افراد بسیار کمهزینهتر بوده و مسائل اصلی جامعه روی میز است و رقابت برای تصدی جایگاههای مدیریتی با مشارکت و رقابت و امکان شایستهگزینی بهتری رقم میخورد. در این صورت است که امکان ارزیابی سیاست و پاسخگویی و مسؤولیتپذیری شکل میگیرد.
ارسال به دوستان
رهبر انقلاب در دیدار دستاندرکاران کنگره بزرگداشت شهدای استان تهران، جریان جهانی حمایت از فلسطین را ناشی از روح انقلاب اسلامی دانستند
یک جهان صدای ایران
گروه سیاسی: بیانات رهبر حکیم انقلاب اسلامی در دیدار دستاندرکاران کنگره شهدای استان تهران که ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳ برگزار شده بود، عصر پنجشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۳ در محل برگزاری این کنگره در حرم مطهر امام خمینی(ره) منتشر شد. به گزارش پایگاه اطلاعرسانی دفتر مقام معظم رهبری، حضرت آیتالله العظمی خامنهای در این دیدار، از جمله برکات مجاهدتهای دوران دفاع مقدس را انتقال پیام ایستادگی و مقاومت در داخل و همچنین به خارج از مرزها دانستند و گفتند: بسیاری از صاحبنظران به صراحت اعلام میکنند حرکتهایی که این روزها در دنیا به نفع فلسطین انجام میگیرد ناشی از روح انقلاب اسلامی است. رهبر انقلاب اسلامی افزودند: شعارها و مواضعی که امروز در حمایت از فلسطین در سراسر دنیا شاهد آن هستیم همان مواضع امام(ره) و شعارهایی است که از دل مردم ایران جوشید و بر زبانها جاری شد.
حضرت آیتالله خامنهای با اشاره به حرکت دانشگاهیان آمریکا در حمایت از مردم فلسطین آن را یک نمونه از برکات حرکت ملت ایران و نفَس گرم امام بزرگوار که یک پدیده بینظیر در تاریخ معاصر است، دانستند و خاطرنشان کردند: گسترش جریان حمایت دانشگاهیان آمریکا از فلسطین به گونهای شده است که دولت آمریکا همه ادعاها و شعارهای خود را نقض میکند و پلیس این کشور در مقابل چشم مردم و دوربینها، دانشجو و استاد را لگدکوب میکند و به آنها دستبند میزند. ایشان تاکید کردند: کاری که آنها میخواستند در ایران انجام دهند، اکنون برای خودشان پیش آمده است. رهبر انقلاب اسلامی همچنین روحیه و انگیزه جوانان کشور در سالهای اخیر برای حضور در میدانهای مقابله با داعش یا رژیم صهیونیستی را ناشی از همان روحیه دوران دفاع مقدس برشمردند و گفتند: در حوادث و فتنههای سالهای گذشته از جمله فتنه ۸۸ در تهران نیز جوانانی که نه امام و نه دوران دفاع مقدس را دیده بودند، با انگیزه و روحیه آن دوران وارد میدان شدند و طراحی دشمن به منظور ایجاد مشکل برای کشور و مردم را خنثی کردند.
حضرت آیتالله خامنهای با تجلیل از نقش یگانها و جوانان استان تهران در دوران دفاع مقدس بویژه لشکر حضرت سیدالشهدا(ع) افزودند: نقشآفرینی جوانان تهران با همان روحیه همچنان نیز ادامه دارد و در قضایای سال ۱۴۰۱ جوانانی از تهران و اطراف تهران نام خود را ماندگار کردند. ایشان ثبت و ضبط و تبیین هنرمندانه کارهای بزرگ و اسناد مربوط به دفاع مقدس را کاری مهم و ضروری خواندند و تأکید کردند: تجربه ثابت کرده است یک حقیقت، هرچند برجسته و روشن باشد، اگر تبیین و تکرار نشود بدخواهان ضد آن پدیده یا تحریف آن را ترویج خواهند کرد.
ارسال به دوستان
مروری بر اقدامات خصمانه آلمان علیه ایران و مسلمانان به بهانه تعطیلی مرکز اسلامی هامبورگ
برلین مهاجم تلآویو
گروه سیاست خارجی: نیروهای امنیتی آلمان به دستور وزارت کشور ژرمنها با حمله به مرکز اسلامی «هامبورگ» بعد از 62 سال فعالیت، این مرکز را تعطیل کردند. البته این نخستین اقدام برلین علیه مسلمانان و همچنین ایران و محور مقاومت نیست. دولت آلمان از بعد انقلاب اسلامی بارها مواضع خصمانه و دشمنانهای علیه ایران و مسلمانان داشته است. دولت آلمان از سال گذشته شروع به فضاسازی علیه مسلمانان، ایران و حزبالله لبنان در این کشور کرد و هر مرکز اسلامی را به بهانه حمایت از مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین تفتیش یا تعطیل کرد. پلیس آلمان آبانماه پارسال به بهانه بررسی برخی ادعاهای واهی و فاقد مدرک و سند، به مرکز اسلامی هامبورگ و ۵۴ مرکز دیگر در ۷ ایالت فدرال حمله کرد. این اقدامات آلمان بخشی از مواضع اسلامهراسی و مقاومتهراسی در چند دهه اخیر در قاره سبز است که به بخشی از آنها میتوان اشاره کرد.
***
دوشنبه ۴ فروردین ۱۳۹۹ دادگاهی در آلمان یک مترجم ارتش این کشور به نام «عبدالحمید اس» را به جرم فروش اطلاعات محرمانه به ایران به ۶ سال و ۱۰ ماه زندان محکوم کرد. همچنین همسر آلمانی وی نیز به جرم همدستی به ۱۰ ماه زندان تعلیقی محکوم شد که ایران همه این موارد را رد کرد. آلمان در سالهای اخیر هم یک پای احضار و خروج سفیر یا احضار سفیر ایران در برلین بوده است و از هیچ اقدامی علیه تهران دریغ نکرده.
***
دولت آلمان در 8 سال دفاعمقدس انواع سلاحهای شیمیایی را به عراق بعثی اهدا کرد. آلمان طی دوران جنگ تحمیلی ساخت تأسیسات «سعد ۱۶» و قطعات کارخانه شیمیایی سامره را در اختیار رژیم بعث عراق قرار داد و ضمن آن نیز در زمینه صنایع موشکی با بغداد همکاری کرد. مجله «اشپیگل» چاپ آلمان ذیل یکی از گزارشهای خود درباره جزئیات تجهیز رژیم بعث به سلاحهای شیمیایی توسط آلمان نوشت: یک عراقی به نام علی قاضی گرفتار زندان صدام میشود که با وساطت رئیسجمهوری و وزیر خارجه آلمان غربی از مرگ نجات پیدا میکند. پس از بازگشتش به آلمان با همکاری یک افسر عضو سازمان ضدجاسوسی آلمان غربی، ترتیب صدور یک کارخانه تهیه سلاحهای شیمیایی به عراق داده میشود.
***
حدود ۳ سال پیش نیز فعالیتهای ۳ انجمن«المصطفی، فاطمی و امام مهدی» در آلمان به دلیل ارتباط با گروه حزبالله ممنوع شد و مراکز و مساجد مرتبط با این انجمنها نیز تعطیل شد. حتی سال قبل یک بسته 36 موردی از تحریم علیه ایران به دلیل حمایت از محور مقاومت در مجلس این کشور به تصویب رسید.
***
دولت آلمان ۲ سال پیش حزبالله را در لیست گروههای تروریستی قرار داد و در این مدت برخی مراکز اسلامی را به ادعای همکاری با حزبالله تعطیل کرده است و تمام افراد، گروهها و سازمانهای به ظن وابسته به مقاومت اسلامی لبنان در این کشور تعطیل شدند.
***
در آلمان، در جریان اختلافاتی که بین مسلمانان و گروههای دیگر شکل میگرفت، برخورد پلیس آلمان با مسلمانان سختگیرانه بود؛ از جمله در اعتراض دانشجویان مسلمان مقیم اروپا به اقدامات منافقین. منافقین با حضور در کلاسهای درس و اجتماعات دانشجویان، آنها را به عنوان چماقداران جمهوری اسلامی معرفی میکردند یا در سالنهای غذاخوری و سالنهای دانشگاه، خانوادههای آنها را اذیت و خود آنها را به مرگ تهدید میکردند و جو مسمومی علیه دانشجویان ایرانی مسلمان در دانشگاه ایجاد میکردند.
***
آلمان با قرار دادن ایران در فهرست اچ (H) از صدور کالاهایی که کاربرد نظامی داشته باشد به ایران خودداری میکند. با همین بهانه آن دولت شرکتهای آلمانی را از تکمیل پروژه شهید رجایی در قزوین که سموم گیاهی تولید خواهد کرد، بازداشته است. در فهرست وزارت اقتصاد آلمان کشورهایی مانند لیبی، سوریه، کرهشمالی و عراق قرار دارند که در صادرات کالا به آنها محدودیتهایی اعمال میشود؛ درواقع آلمان کالاهایی را به این کشورها صادر میکند که آنها نتوانند با تبدیل آن، توان نظامی خود را بالا ببرند. این در حالی است که همین شرکتهای آلمانی مواد شیمیایی را در دوران جنگ عراق علیه ایران در اختیار صدام جنایتکار گذاشتند و هزاران نفر را بیمار کردند.
***
بعد از نگارش کتاب آیات شیطانی توسط سلمان رشدی، حکم ارتداد وی توسط امام خمینی(ره) صادر شد. در همان زمان دولت آلمان واکنش شدیدی به این موضوع داشت و حتی سفیر خود را فرا خواند و روابط برلین با تهران بشدت خصومتآمیز شد و آلمانیها بارها علیه ایران مواضع تندی گرفتند.
***
اقدامات ضدامنیتی برلین علیه تهران در حوزه سیاسی و میتینگها هم بسیار در دهههای قبل رایج بود. کنفرانس برلین یکی از نمونههای این موضوع بود. در این کنفرانس مطالب تندی علیه جمهوری اسلامی بیان شد و بسیاری از افراد شرکتکننده در آن هدف اصلی خود را تغییر سیاستهای ایران یا براندازی اعلام کردند که این موضوع با حمایت دولت آلمان روبهرو بود.
***
در شورش سال 1401، آلمانیها آتشبیار معرکه بودند تا حدی که احزاب «سوسیال - دموکرات»، «سبزها» و «دموکرات آزاد» به عنوان ۳ حزب تشکیلدهنده دولت ائتلافی آلمان، طرح ۲۵ مادهای را به پارلمان ارائه کردند که چهارشنبه ۱۸ آبان ۱۴۰۱ در «بوندستاگ» (مجلس فدرال این کشور) تصویب شد؛ طرحی که به بهانه ناآرامیهای ایران، خواستار اعمال فشار بیشتر بر جمهوری اسلامی از راههای دیپلماتیک و اقتصادی است.
***
بعد از ترور رستوران میکونوس و اتهامات بیاساس که کشورهای اروپایی به ایران زدند، دولت وقت آلمان پیشقدم شد و سفیر خود را از ایران خارج کرد و به تبع آن تمام سفرای اروپایی از تهران خارج شدند. پس از صدور حکم دادگاه، ابتدا آلمان سفیر خود را از ایران فراخواند و به دنبالش در همراهی با آلمان، سفرای کشورهای اروپایی دیگر نیز تهران را ترک کردند. سفرای اروپایی سپس در دولت محمد خاتمی به ایران بازگشتند. البته رهبر معظم انقلاب در زمان بازگشت سفرای کشورهای اروپایی اعلام کردند باید سفیر آلمان باید به عنوان آخرین سفیر وارد ایران شود و این برای برلین بسیار گران تمام شد.
ارسال به دوستان
توصیه وزارت بهداشت برای کاهش پرتوگیری در این روزهای بسیار گرم
در خانه بمانید
گروه اجتماعی: گرما امروز و فردا تشدید میشود و به اوج خود میرسد. طبق پیشبینی سازمان هواشناسی اغلب استانها شنبه و یکشنبه با موج هوای بسیار گرم فرانرمال مواجه خواهند شد. در تهران نیز اعلام شده است دمای هوای 2 تا 4 درجه گرمتر میشود و به احتمال زیاد به بیش از 42 درجه برسد؛ گرمای کمسابقهای که موجب شده کارشناسان بهداشت به مردم توصیه کنند برای جلوگیری از گرمازدگی و مواجهه با تابش خطرناک اشعه فرابنفش طی این 2 روز حتیالامکان از منزل خارج نشوند و از قرار گرفتن مقابل نور خورشید بپرهیزند. سازمان مدیریت بحران کشور نیز اعلام کرد استانداران بر اساس اقلیم و شرایط حاکم بر استان میتوانند ادارات و کارخانهها را تعطیل کنند یا ساعات اداری را کاهش دهند؛ تعطیلیای که بیتردید اثرات قابل توجهی بر کاهش میزان مصرف برق دارد.
طبق اطلاعیه شورای اطلاعرسانی دولت، در پی افزایش کمسابقه دمای هوا و تداوم گرمای شدید و به منظور حفظ سلامتی هموطنان، فعالیت همه مراکز دولتی و بانکها در سراسر کشور (به جز مراکز خدمات امدادی و اورژانسی) در تاریخ شنبه ۶ مرداد از ساعت ۶ تا ۱۰ صبح خواهد بود.
از سویی مدیر برنامه بهداشت پرتوهای وزارت بهداشت در واکنش به اخباری مبنی بر افزایش شدت تابش پرتوهای فرابنفش خورشید طی روزهای پیش رو، ضمن ارائه توصیههایی جهت حفاظت مقابل این تابشها گفت: تابش پرتوهای فرابنفش، پدیدهای طبیعی است و در چنین شرایطی باید آموزشهای لازم درباره چگونگی حفاظت مقابل پرتوهای فرانبفش در اختیار مردم قرار گیرد. علی گورانی اظهار کرد: پرتوهای فرابنفش خورشیدی همواره وجود دارد و شدت آن از خیلی کم تا بسیار زیاد است. افزایش شدت پرتوهای فرابنفش نه تنها خبر جدیدی نیست، بلکه با توجه به شدت دما میتوان گفت یک پدیده طبیعی است. وی با بیان اینکه شاخصی برای پرتوهای فرابنفش خورشیدی لحاظ شده، ادامه داد: شاخص پرتوهای بنفش از عدد یک آغاز میشود و این شاخص بیش از عدد ۱۱ است. از عدد یک تا ۳ به عنوان «محدوده ایمن» شناخته میشود اما از عدد ۳ به بعد، تهدید به حساب میآید. مدیر برنامه بهداشت پرتوهای وزارت بهداشت با اشاره به شدت تابش پرتوهای بنفش خورشیدی در کشور خاطرنشان کرد: اختلاف میان شدت تابش پرتوهای بنفش خورشیدی از ساعت ۱۰ صبح تا ۱۶ به عدد ۱۰ و حتی گاهی اوقات به بیش از ۱۰ میرسد. سازمان بهداشت جهانی درباره مواجهه با پرتوهای فرابنفش توصیههایی ارائه داده و بر این توصیهها تاکید میکند. سازمان بهداشت جهانی توصیه میکند نباید در معرض تابش نور خورشید قرار گرفت. گورانی ادامه داد: اگرچه سازمان بهداشت جهانی بر این تاکید دارد که تا حد امکان در معرض نور خورشید قرار نگیرید اما اغلب افراد تصور میکنند حضور در زیر سایه حتی طی ساعات اوج تابش پرتوهای فرابنفش (ساعات ۱۰ صبح تا ۱۶) حجم کمتری از پرتوفرابنفش را متوجه آنها میکند. اگرچه چنین تصوری وجود دارد اما باید گفت پرتو فرابنفش از انعکاس محیط پیرامونی گرفته میشود. وی با بیان اینکه شیوههای حفاظتی با توجه به شدت و شاخص پرتوهای فرابنفش خورشیدی تعریف شده، بیان کرد: متاسفانه اطلاعرسانی درباره چگونگی حفاظت از پرتوهای خورشیدی با توجه به شدت آن در کشور کم است اما در مجموع هر چه میزان شدت پرتو افزایش یابد، به همان میزان نیز میزان پروتکلها سختتر میشود. وی در این باره افزود: سرطان پوست جزو ۵ سرطان شایع در ایران به حساب میآید و بیش از ۹۰ درصد دلایل ابتلا به این بیماری در پرتوگیری ریشه دارد. اگر مردم بویژه گروههای پرخطر مانند کشاورزان، کارگران فضای باز و رانندگان نسبت به پرتوگیری و اهمیت چگونگی حفاظت از پرتوها آگاه باشند، میزان سرطان پوست کاهش مییابد.
* آبمروارید و پیرپوستی از عوارض پرتوگیری
مدیر برنامه بهداشت پرتوهای وزارت بهداشت ادامه داد: سرطان پوست، آخرین مرحله آسیب پوستی به حساب میآید. پیش از اینکه یک فرد به سرطان پوست مبتلا شود، پوست او بشدت آسیب دیده است. اینطور نباید تصور کرد که آسیبهای ناشی از پرتوگیری فقط به سرطان پوست محدود میشود، بلکه «آبمروارید» و «پیرپوستی زودرس» از دیگر آسیبهای پرتوگیری به حساب میآیند. گورانی ادامه داد: آبمروارید از نتایج نور خورشید است و میزان این بیماری در کشور زیاد است و پیرپوستی زودرس نیز به دلیل نور خورشید است. در گذشته، پیرپوستی زودرس در کانون توجه قرار نداشت، چرا که بر این باور بودند یک مولفه لوکس به حساب میآید اما این روزها گفته میشود هنگامی که میزان پیرپوستی در یک جامعه زیاد باشد، آن جامعه، تکیده و غیرفعال است. هنگامی که یک فرد چهره شاداب دارد، میزان انرژی بیشتری دارد؛ در حالی که چروکیده بودن و پیرپوستی زیاد نه تنها یک آسیب اجتماعی محسوب میشود، بلکه آن جامعه نیز پیر به نظر میرسد. مدیر برنامه بهداشت پرتوهای وزارت بهداشت به ایسنا گفت: باز هم تاکید میکنم توصیههایی با توجه به میزان شدت پرتوهای فرابنفش وجود دارد. تابش پرتوهای فرابنفش، یک پدیده طبیعی است. آموزشهای لازم درباره چگونگی حفاظت دربرابر پرتوهای فرابنفش باید در اختیار مردم قرار گیرد. گورانی توضیح داد: استفاده از کلاه لبهدار با لبه ۷ سانت، استفاده از عینک یووی دار توصیه میشود. برخی عینکها UV ندارند و فقط فضا را تاریک میکنند؛ نکته مهم و اساسی این است که مردمک چشم در فضای تاریک باز میشود و این موضوع سبب افزایش میزان پرتوهای فرابنفش میشود. وی گفت: استفاده از کرم ضد آفتاب و آشنایی و اطلاع با مواردی مانند میزان SPF کرم، مقدار استفاده، مدتزمان استفاده و میزان ماندگاری کرم بر پوست اهمیت دارد. نوشیدن آب فراوان نیز جزو توصیههای دیگر به حساب میآید.
* مدیریت بحران برای موج گرما در کشور
سخنگوی سازمان مدیریت بحران کشور از آمادهباش مدیریت بحران کشور برای موج گرما در برخی مناطق کشور خبر داد. حسین ظفری با اشاره به موج گرمای این روزها در کشور گفت: تصمیمات مربوط به گرمای هوا، مربوط به وزارت نیرو، سازمان هواشناسی و استانداریهاست. ما در بیشتر مواقع، مساله تعطیلی به خاطر گرما را به استانداریهای هر استان میسپاریم تا بر حسب شرایط منطقه خودشان تصمیم بگیرند، زیرا ما تنوع هوایی زیادی در کشور داریم و بهتر است خود استانها در این باره تصمیمگیری کنند. وی افزود: در واقع استانداران هر استان به عنوان مقام ارشد مدیریت بحران در هر استان در این باره تصمیمگیر هستند. همانطور که میبینید و میشنوید در این روزهای گرم سال، برخی استانداریها، ادارات خود را یا تعطیل کردهاند یا ساعت کاری را به خاطر شرایط هوا کاهش دادهاند. معمولا استاندارها با بررسی کارشناسانه و هماهنگی با سازمانهای برق، آب و... تصمیمهای مختلفی در این باره میگیرند. سخنگوی سازمان مدیریت بحران کشور افزود: ما در سازمان مدیریت بحران کشور نیز یکسری ابلاغها را استانهای کشور داشتیم و از آنان خواستیم در برابر موج گرما آمادگی لازم را اتخاد کنند. از سوی دیگر هرگاه که موضوع گرما به یک مساله فراگیر و ملی بدل شده و بر کل کشور تاثیر گذاشته باشد، ما نیز به طور مستقیم ورود خواهیم کرد و آمادگی لازم را در این مورد داریم. ظفری گفت: اگر گرما یا سرما باعث ایجاد بیماری یا مشکلاتی برای سلامت هموطنان شود، وزارت بهداشت و دانشگاههای علوم پزشکی نیز به این مساله ورود میکنند و مدیریت بحران نیز اقدامات را تحت نظر میگیرد. وی با اشاره به اقدامات و توصیههای انجامشده از سوی سازمان مدیریت بحران کشور درباره گرما نیز گفت: از یک ماه پیش ما به نهادهای مختلف مانند اورژانس و هلالاحمر ابلاغ کردیم در مراکز شلوغ و پر رفت و آمد مستقر شوند. همچنین با هماهنگی وزارت نیرو تاکید کردیم اگر نیاز به تعطیلی ادارات پرمصرف، کارخانهها و... باشد، باید این کار انجام شود تا مدیریت انرژی نیز انجام شود. سخنگوی سازمان مدیریت بحران کشور به مردم توصیه کرد برای اینکه این گرما را بدون مشکلی سپری کنیم و مدیریت انرژی داشته باشیم، لازم است از ترددهای غیرضرور در زمان اوج گرما خودداری و دمای محیط خود را نیز تنظیم کنیم.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» از چرخش روابط تجاری ایران در 3 سال گذشته گزارش میدهد
تجارت استراتژیک
گروه اقتصادی: یکی از راهبردهای رئیسجمهور منتخب که بتازگی در یادداشتی مطرح کرده است، تاکید بر روابط بینالملل و تقویت دیپلماسی اقتصادی با همسایگان است. در سالهای اخیر با افزایش تحریمهای غرب علیه ایران، دولت سیزدهم با یک برنامه استراتژیک، تجارت را به سمت کشورهای همسایه برد تا از این طریق تاثیر تحریمها بر مبادلات تجاری را کاهش دهد. این اتفاق به نفع اقتصاد کشور و حتی صادرات بخش خصوصی شد. در این گزارش به ارتقای تجارت ایران با کشورهای همسایه در 3 سال گذشته پرداخته شده است.
صادرات ایران سال 1402 با احتساب نفت، برق و تجارت چمدانی 86.9 میلیارد دلار بود. همچنین مجموع واردات کشور (بدون احتساب شمش طلای استاندارد) 64.3 میلیارد دلار بود که رشد 6.7 درصدی نسبت به سال قبل از آن داشت.
از این میزان صادرات 28 میلیارد دلار صادرات ایران به کشورهای همسایه بود. بخش واردات نیز حدود 32 میلیارد دلار ثبت شد. این آمارها حکایت از این دارد که حدود نیمی از تجارت ایران به کشورهای همسایه بوده است.
میزان تجارت ایران با کشورهای همسایه در سال 99 حدود 36 میلیارد دلار بود که سال گذشته به 61 میلیارد دلار رسید که نشان میدهد راهبرد تجاری ایران تغییر استراتژیک داشته است.
ایران با ۱1 کشور با جمعیتی حدود 400 میلیون نفر مرز زمینی یا دریایی دارد. این کشورها شامل عراق، ترکیه، جمهوری باکو، ترکمنستان، ارمنستان، کویت، قطر، امارات عربی متحده، پاکستان، افغانستان، عمان و بحرین هستند. در بین همسایگان 3 کشور امارات، ترکیه و عراق بیشترین سهم تجارت را با ایران دارند به طوری که امارات و عراق بیش از 50 درصد تجارت ایران با کشورهای همسایه را به خود اختصاص دادهاند. سهم تجارت ایران با امارات سال گذشته به 27 میلیارد دلار رسید. همچنین میزان تجارت ایران با عراق نیز حدود 20 میلیارد دلار ثبت شده است. البته بخشی از صادرات و واردات 2 کشور مربوط به انرژی است، به گونهای که عراق از ایران برق و گاز وارد میکند و در مقابل ایران نیز از عراق نفت و مشتقات وارد میکند.
* رشد صادرات به کشورهای همسایه در 4 ماه نخست 1403
اگر ایران از سال 92 نسبت به حضور فعالتر در کشورهای همسایه برنامهریزی میکرد، شاید امروز چالشهای چندانی در حوزههای ارزی و تجاری نداشتیم. در یک دهه گذشته رقبای ایران بویژه ترکیه و چین توانستند با سرعت بیشتری در بازار کشورهای همسایه حضور پیدا کنند و سهم بیشتری از بازار آنها را به خود اختصاص دادند.
با توجه به اهمیت ویژه بازار کشورهای همسایه، دولت سیزدهم از همان ابتدای شروع به کار بر افزایش تعاملات تجاری با این کشورها تاکید کرد. با آغاز فعالیت دولت سیزدهم، گسترش روابط تجاری با همسایگان در اولویت قرار گرفت به طوری که طی 3 سال گذشته، تجارت با همسایهها روند افزایشی قابل توجهی به خود گرفت و از تجارت 36.5 میلیارد دلاری در سال ۱۳۹۹ به 60.7 میلیارد دلار در سال ۱۴۰۲ رسید.
همچنین میزان تجارت در ۴ ماه ابتدایی امسال با رشد ۶ درصدی نسبت به ۴ ماه نخست پارسال مواجه بوده، به شکلی که از ۱۸ میلیارد و ۶۸۷ میلیون دلار به ۱۹ میلیارد و ۸۲۰ میلیون دلار رسید.
بنابراین در شرایط تحریمی، توسعه روابط با کشورهای همسایه، مجموع تجارت ایران با این کشورها را از 36 میلیارد دلار سال ۱۳۹۹ به 61 میلیارد دلار در سال 1402رساند. همچنین در ۴ ماه اول ۱۴۰۳ میزان تجارت با کشورهای همسایه به 19 میلیارد و 820 میلیون دلار رسید. از این آمار حدود 10 میلیارد و 600 میلیون دلار آن مربوط به صادرات بوده است.
نکته قابل توجه در جدول بالا افزایش واردات در سال ۱۴۰۲ است که بررسیها نشان میدهد حدود ۲ میلیارد دلار (1.9 میلیارد دلار) از واردات سال سال جاری مربوط به واردات شمش طلا در ازای رفع تعهد ارزی صادرکنندگان بوده است که در واقع نوعی ورود پول به کشور محسوب میشود.
* اثر توافقنامههای اوراسیا، شانگهای و بریکس بر رشد تجارت
در کنار برگزاری نمایشگاهها، اعزام رایزنان بازرگانی و... عضویت ایران در پیمانهای منطقهای نیز از دیگر عواملی بود که موجب رشد روابط تجاری کشور شد.
سازمان همکاریهای شانگهای 8 عضو اصلی شامل هند، قزاقستان، چین، قرقیزستان، پاکستان، روسیه، تاجیکستان و ازبکستان داشت. ایران شهریور ۱۴۰۰ در بیست و یکمین اجلاس سران این سازمان به عنوان نهمین عضو رسمی پذیرفته شد. این سازمان توانست فرصتهای خوبی را برای توسعه مبادلات تجاری و افزایش صادرات برای ایران فراهم کند.
توافقنامه تجارت آزاد با اتحادیه اقتصادی اوراسیا (شامل ۵ کشور روسیه، قزاقستان، بلاروس، ارمنستان و قرقیزستان) نهتنها بازاری با حجم بیش از ۳۰۰ میلیارد دلار در مقابل ایران قرار داده، بلکه تأثیر چشمگیری را بر آمار تجاری ایران گذاشته و با توجه به روابط مناسبی که ایران با همسایگان خود برقرار کرده است، دستاوردهای قابل توجهی را میتواند به همراه داشته باشد. از سویی این توافقنامه میتواند راه را برای افزایش تعاملات تجاری با کشورهای اروپایی نیز هموار کند.
نهایی شدن تجارت آزاد با اتحادیه اقتصادی اوراسیا و شانگهای 2 نمونه از پیمانهایی بود که عضویت ایران در آنها یک گام مهم برای توسعه تجارت است. هرچند هدفگذاریهای تعیین شده برای صادرات به کشورهای عضو هنوز محقق نشده است اما در 3 سال گذشته بسترها برای توسعه روابط تجاری ایران با کشورهای عضو اوراسیا و شانگهای ایجاد شده است.
از طرف دیگر توافقنامه تجارت آزاد با این کشورها، هزینه صادرات و واردات را کاهش میدهد. در نتیجه قیمت نهایی محصولات در بازار خارجی کاهش مییابد. از این رو محصولات با نرخ مناسبتری در بازارهای آسیایی در اختیار مصرفکنندگان قرار میگیرد. بنابراین فرصتی برای بخش خصوصی است که بتواند محصولات خود را به مشتریان جدید معرفی کند. این موضوع به توسعه سرمایهگذاری داخلی و خارجی کمک میکند.
عضویت در بریکس با حضور کشورهایی مانند عربستان، امارات عربی متحده و روسیه گامی در جهت توسعه تعاملات است. با توجه به اینکه از ابتدای سال 1402 موانع سیاسی برای روابط با عربستان برداشته شد و از آنجا که تجارت و مبادلات کالایی بین ایران و عربستان از سر گرفته شد، به طور قطع روی تجارت با سایر کشورهای عرب منطقه نیز موثر خواهد بود.
* اهمیت موقعیت جغرافیایی ایران برای کشورهای همسایه
با توجه به نزدیکی جغرافیایی بین کشورهای همسایه، کالا از خاک ایران میتواند با قیمت پایینتر و در زمان کوتاهتری به بازارهای کشورهای دیگر ترانزیت شود. از طرف دیگر ایران از شمال و جنوب به دریا راه دارد، به همین دلیل میتواند کالا را با قیمت پایینتر به بازارهای دیگر برساند.
در این میان از جمله مسائل و مشکلات پیش روی افزایش مبادلات اقتصادی و تجاری بین ایران و کشورهای همسایه، ضعف لجستیکی است. در شرایط کنونی تکمیل کریدور شمال - جنوب و کریدور شرق - غرب میتواند بخش عمده این مشکلات را برطرف کند. به همین دلیل دولت چهاردهم باید روی تکمیل زیرساختها شامل روابط حملونقلی به صورت ریلی، جادهای و حتی هوایی و همچنین روابط بانکی تمرکز کند.
همچنین توسعه پایانههای تجاری مرزی و بازارچههای مرزی زمینه افزایش مبادلات تجاری بین ایران و کشورهایی مانند عراق و افغانستان را توسعه میدهد. البته مشکلاتی مانند ضعف در بازاریابی و تعهدات ارزی فعلا اجازه نداده است میزان تراز تجاری ایران مثبت شود. به عبارت دیگر بیشتر تجار ایرانی در قبال صادرات کالا واردات میکنند.
در شرایط کنونی راهکار بهبود روابط اقتصادی، برقراری ارتباطات بیشتر بین فعالان اقتصادی و تجاری ایران با کشورهای منطقه و همسایه است. از این رو دولت چهاردهم در دیپلماسی اقتصادی باید برگزاری رویدادهای تجاری مانند برگزاری نمایشگاه و همایشهای مشترک تجاری و تبادل هیأتهای تجاری را در دستور کار قرار دهد.
همچنین باید شرایطی فراهم شود تا شرکتهای ایرانی در کشورهای منطقه حضور فعالتری داشته باشند. این موضوع نیازمند مذاکرات دستگاه دیپلماسی برای تردد راحتتر بازرگانان ایرانی است. از طرف دیگر باید توافقاتی حاصل شود که شرکتهای خارجی از کشورهای همسایه نیز بتوانند راحتتر در ایران سرمایهگذاری کنند.
توسعه امکانات و زیرساختها در بازارچههای مرزی از جمله اقداماتی است که میتواند قاچاق را کم کند. از طرف دیگر تجار باید راحتتر بتوانند کالاهای خود را به بازار کشورهای همسایه منتقل کنند. البته این مساله نیازمند ایجاد امکانات و تجهیزات با استانداردهای لازم است. برای نمونه توافقنامههایی بین سازمان استاندارد ایران با کشورهای همجوار منعقد شود تا استاندارد کالایی 2 کشور مورد قبول قرار بگیرد. همچنین مدیریت و نظارت بر محصولات مبادلاتی بین ایران و کشورها نباید مانعی در مسیر توسعه صادرات قلمداد شود.
در مجموع تعامل با همسایهها فرصتی بزرگ را برای گذر از چالشهای تحریمی، ارزی و... فراهم میکند. از این رو استفاده از ظرفیتهای صادراتی باید در دستور کار دولت چهاردهم قرار گیرد. تحقق این هدف به تامین ارز دولت کمک خواهد کرد و برنامههای اشتغالزایی نیز مطابق برنامه توسعه پیش خواهد رفت.
ارسال به دوستان
به بهانه پخش آنلاین فیلم سینمایی «سرهنگ ثریا» در پلتفرم تلوبیون
نگاه انسانی مقابل فرقه ضدانسان
گروه فرهنگ و هنر: لیلی عاج یکی از کارگردانهای تئاتر است. «قند خون»، «بابا آدم»، «کجایی ابراهیم» و «کمیته نان» تنها تعدادی از آثاری است که این کارگردان جوان اجرا کرده است.
اما عاج پس از سالها فعالیت در تئاتر در نخستین فیلم سینمایی خود سراغ موضوعی مهم و حساس با نگاهی به پادگان اشرف رفت؛ فیلمی که در سکوت خبری تولید شد و پس از انتشار اخبار در روزهای نخست حتی خوشبینترین منتقدان سینما نیز چندان امیدی به موفق شدن این اثر نداشتند اما در نهایت «سرهنگ ثریا» به یکی از مهمترین فیلمهای چهلویکمین جشنواره فیلم فجر بدل شد؛ فیلمی که عاج پیشتر نیز ورژن تئاتری آن یعنی «بابا آدم» را روی صحنه برده بود و دست بر قضا نه تنها جزو آثار قابل تحسین در جشنواره تئاتر فجر به شمار رفت بلکه با استقبال مخاطبان در اجرای عمومی نیز مواجه شد.
البته این بار روایت پادگان اشرف بر خلاف «بابا آدم» از نگاه یک زن روی پرده نقرهای رفت.
فیلم با محوریت زندگی زنی به نام ثریا عبداللهی ساخته شده که فرزندش در بند منافقین گرفتار است. خانم عبداللهی به همراه خانوادههای دیگر پشت پادگان اشرف در عراق کمپ تشکیل دادهاند تا راهی برای نجات یافته شود. عاج میگوید: «فیلم «سرهنگ ثریا» در واقع داستان خانم ثریا عبداللهی است. خانم عبداللهی یک خانم بسیار نازنین و دلشکسته به خاطر سالها دوری از تنها پسرش است. روزهای زیادی به خانه او میرفتم و عکسهای پسرش را میدیدم و داستانی که بر او گذشته را برایم تعریف میکرد. آنچه در «سرهنگ ثریا» میبینید، الهام گرفته از ماجرای خانم عبداللهی است، چرا که علاوه بر خانم عبداللهی با بسیاری از خانوادههایی که بچههایشان در کمپهای سازمان منافقین هستند، ملاقات کرده و با آنها حرف زدهام».
فیلم «سرهنگ ثریا» ابتدا در جشنواره چهلویکم فجر رونمایی شد و در سومین روز برپایی جشنواره، پردیس سینمایی ملت میزبان عوامل آن بود. علاوه بر آنها جمعی از پدران و مادران سالخورده در حالی که قاب عکس فرزندان خود را در دست داشتند، توجهات را جلب میکردند. آنها چشمانتظارانی بودند که اعضای خانوادهشان به دام فرقه منافقین افتادهاند و فیلم نیز بر همین موضوع متمرکز است. بغض، اشک و صدای آنها هنگام نمایش فیلم در تهران و مشهد از اتفاقاتی بود که در حافظه جشنواره به ثبت رسید.
لیلی عاج در نشست بررسی فیلم در جشنواره فجر گفت: «امروز میزبان خانوادههایی هستم که زمانی که فیلم را میدیدند چشمهایشان خیس میشد. خیلی از مادران تشکر میکنم که کنار ما بودند. ما مادری را داریم که فرزندش ۴۰ سال است اسیر فرقه رجوی است و امروز اینجاست و من میزبان آنان هستم و میخواهم این مادران را تشویق کنید». در همین نشست، جلیل شعبانی، تهیهکننده «سرهنگ ثریا» عنوان کرد: «زمانی که این فیلم را میخواستیم تولید کنیم، میدانستیم این اتفاق میتواند در هر جای دنیای رخ دهد. سوژه این فیلم، موضوعی بینالمللی است و فارغ از هر چیزی میتواند در هر جای این کره خاکی اتفاق بیفتد».
در این میان گفتههای ثریا عبداللهی افکار عمومی را به سمت یک اتفاق خاص برد. وی در یکی از مصاحبهها گفت: «من ثریا عبداللهی، مادر امیراصلان حسنزاده هستم. پسر من سال ۱۳۸۱ از ترکیه ربوده شد و ۲۱ سال است از پسرم خبر ندارم. من از طریق انجمن نجات عازم عراق شدم. زمانی که مرز رفتم، دیدم خیلی از پدر و مادرها در انتظار بچههایشان هستند و بعد از اینکه به مقر آنها رفتیم، اجازه ملاقات با فرزندانمان را ندادند. پس این دلیلی شد که با یک بلندگو سعی کردیم صدایمان را به بچههایمان برسانیم». فیلم نه تنها یک ماجرای واقعی را روایت میکند که هشداری است برای خانوادهها تا مراقب فرزندان خود باشند مبادا اسیر گروهکهای اینچنینی شوند.
«سرهنگ ثریا» در جشنواره چهلویکم برنده دیپلم افتخار بهترین فیلم اول شد و سیمرغ بلورین گوهرشاد (جایزه ویژه وزیر ارشاد) را از آن خود کرد. همچنین ژاله صامتی برای آن نامزد دریافت سیمرغ بهترین بازیگر نقش اول زن و بهزاد عبدی نامزد دریافت سیمرغ بهترین موسیقی متن شد. لیلی عاج در جشنواره مقاومت نیز جایزه ویژه هیات داوران جشنواره مقاومت را به دست آورد و جایزه بهترین بازیگر زن این جشنواره نیز از آن ژاله صامتی شد.
هر چند پیشترها فیلمها و سریالهای زیادی با موضوعات فعالیتهای گروهک تروریست مجاهدین در سینمای ایران ساخته شده بود و برای نمونه میتوان به فیلمهای سیانور (بهروز شعیبی) و ماجرای نیمروز (محمدحسین مهدویان) اشاره کرد اما در «سرهنگ ثریا» موضوع اصلی مورد توجه نویسنده، احوالات خانوادههای داغدار و رنجکشیده با تمرکز بر احوالات زنی به نام ثریا (با بازی ژاله صامتی) است و بدین شکل تا حد امکان از نمایش خشونت ذاتی جنگ و مبارزه و درگیری و خونریزی (بخش جداییناپذیری از سینمای جنگ و دفاع مقدس) در این فیلم خودداری میشود.
«سرهنگ ثریا» در خلق لحظههای احساسی و ترسیم وضعیت مادران رنجکشیده که در فراغ فرزند، زندگی و شهر خود را ترک کرده و در بیابانهای عراق ساکن شدهاند، موفق عمل میکند و برای نمایش آشفتهحالی و آسیبی که به واسطه دورافتادگی از شهر و خانواده و زندگی بدانها وارد شده است، چیدمان اتفاقات داستان را پشت سرهم در فواصل و توالی زمانی تقریبا مشخص پیش میبرد. بدین شکل، فیلم برخلاف بسیاری از فیلمهای دیگر که در موضوع مشابه قصد بیان آثار ویرانگر اندیشه مجاهدین خلق را داشتند، تا اندازهای رویکردی متفاوت را پیش میگیرد و حول محور ملودرامی تأثیرگذار قصد دارد بیشتر به احوالات خانوادههای منتظر بپردازد تا سایر موارد مشابه که در فیلمهای اینچنینی بدان پرداخته میشد.
فیلم بدون آنکه به درون گروهک منافقین ورود کند، شناخت و اطلاعات خوبی را به مخاطب منتقل میکند، بار عمده این شناخت از مسیر دیالوگ که سادهترین روش ممکن است منتقل نمیشود، بلکه خردهداستانکهای فیلم وظیفه این انتقال اطلاعات را بر عهده دارند.
«سرهنگ ثریا» یک مشخصه بزرگ دارد و آن روحیه قهرمانی است که تدریجا به ثریا افزوده میشود؛ شخصیتی که ابتکار عمل بالایی داشته و در چند بزنگاه، ناجی تیمش است. زیرکی خاصی در لفافه به این کاراکتر تزریق شده که سبب میشود مخاطب بپذیرد هیچیک از افراد گروه به اندازه ثریا شایستگی رهبری آن جریان را ندارند.
انتخاب صحیح بازیگران بویژه نقشآفرینی حرفهای ژاله صامتی به عنوان نقش اصلی فیلم، به زیبایی حس مادرانه و از خودگذشتی مقام مادر را به تصویر میکشد؛ مادرانی که در هیچ شرایطی حاضر به دیدن بدی فرزند نیستند و همچنان امید به آغوش کشیدن فرزند را دارند.
حمیدرضا محمدی و وحید آقاپور نیز بخوبی از عهده نقش برآمدهاند. فیلم بر اساس نمایش دوربین فیلمساز در اردوگاه ثریا میماند و تصویری از اردوگاه اشرف و شکنجههای آنجا ارائه نمیشود، چرا که لیلی عاج در «سرهنگ ثریا» بر جنبه مادرانه و روابط عاطفی تمرکز داشته که از این حیث موفق هم بوده است.
در کنار نقاط مثبت در حوزه موضوع و محتوای این اثر سینمایی، یکی از مهمترین وجهتمایزهای فنی و تکنیکال فیلم، فهم درست سازنده از قاب و حرکت دوربین و میزانسنهاست. مادری در فیلم خلق میشود که نمونه آن را در فیلمهای ایرانی، خیلی کم میبینیم؛ مادری که خصلتهای یک مادر ایرانی را دارد. دوربین همراه مادر است که نقش رهبری دارد؛ همه جا پشت سر او است و نزدیک او قرار دارد.
این در حالی است دوربین فاصله خود را با اعضای مرکزی سازمان مجاهدین حفظ میکند. از سوی دیگر، فیلم با نگاهی انسانی، به اوج تفکر ضد انسانی سازمان مجاهدین اشاره میکند و این موضوع را به تصویر میکشد که تفکر سازمان مجاهدین، کار را به جایی رسانده که حتی برای جایگاه مادر نیز هیچگونه ارزش انسانی قائل نیست و این، ایدئولوژی ضد انسانی مجاهدین را بخوبی به تصویر میکشد.
ارسال به دوستان
نگاه
دلالتهای نامه جوانان بلژیک به رهبر انقلاب
مهدی امیدی*: چند روز پیش نامهای از سوی جوانان بلژیک در پاسخ به نامه رهبر معظم انقلاب به جوانان آمریکا و اروپا مبنی بر حمایت از حرکت حقطلبانه و ظلمستیزانه آنان در دفاع از ملت مظلوم فلسطین، مرقوم شد. نامه جوانان بلژیک به رهبر معظم انقلاب نشان میدهد:
1- جهانی شدن یک مسیر تکخطی نیست که فقط به نفع غرب تمام شود. امواج جهانی شدن و بازتاب رفتارهای استعماری غرب، تمدن غربی را هم با چالشهای جدی مواجه کرده و مشروعیت آن را زیر سوال برده و خواهد برد.
2- مسائل جهانی اگر چه باید با همکاریهای گسترده جهانی همراه شود اما در صورت ضعف دولتها این مسائل را میتوان از طریق دیپلماسی عمومی فعال به کمک ملتها تعقیب کرد.
3- جوانان مهمترین عناصر تحول در عرصههای مختلف اجتماعی و حل معضلات جهانی هستند. اکسیر جوانی در صورتی که با روحیه انقلابی جمع شود میتواند موانع بزرگ را از سر راه بردارد.
4- حقیقتجویی، عدالتطلبی و ظلمستیزی از مهمترین و ارزشمندترین مسائل مورد توجه قشر جوان است. فهم صحیح خواست فطری جوانان و درک گفتمان حقطلبانه آنان بهترین راه ارتباطگیری موثر با آنان است.
5- طرف درست تاریخ آنجاست که این ۳ مقوله یعنی حقیقتجویی، عدالتخواهی و ظلمستیزی در آن اهمیت محوری دارد و اسلام نیز همواره پیروان خود را به این سوی تاریخ فرامیخواند.
6- رهبر معظم انقلاب با درک درست از اهداف عظیم اسلام، زمینه ارتباط با جوانان حقیقتخواه، عدالتطلب و ظلمستیز در سطح جهان را فراهم کردند و جوانان بلژیک هم با قدرشناسی از این نگاه فاخر و ارزشمند ادامه ارتباط و تقویت این نوع گفتمان جهانی را خواستار شدند.
7- مناسب است جوانان ایرانی نیز با تأسی از رهبر معظم انقلاب پرچمدار گفتمان حقجویی، عدالتطلبی و ظلمستیزی در سطح جهان باشند و برای مقابله با چالشهای پیچیده و حل معضلات عمده جهانی ارتباط گفتمانی مستحکمی با جوانان انقلابی در سراسر جهان برقرار کنند. تقویت این گفتمان در سطح جهانی میتواند زمینهساز فشار افکار عمومی بر قدرتهای سلطهگر جهانی شده و بتدریج آنها را به اصلاح رویهها، ساختارها و رفتارهای سلطهجویانه و ظالمانه وادار
کند.
عضو هیأت علمی مؤسسه امام خمینی(ره) *
ارسال به دوستان
«وطن امروز» گزارش میدهد؛ مسعود پزشکیان ریاست جمهوری خود را در چه شرایطی آغاز میکند؟
امتیازهای ویژه!
گروه سیاسی: مسعود پزشکیان در حالی سکان اجرایی کشور را در دست میگیرد که هم از نظر موقعیت در شرایط اعلا و تثبیتشدهای قرار گرفته و هم یک ریلگذاری هوشمندانه پیشرونده در کشور برقرار شده است. دولت شهید رئیسی تلاش بسیاری کرد تا در زمینههای مختلف اجرایی با نگاه اقتصادی، برخی رویهها و سیاستهای غلط موجود را حذف کند و اقتصاد کشور را به مسیر تعادل بازگرداند. نشانههای این ریلگذاری نیز در روزهای عملیات «وعده صادق» و پس از آن حادثه سقوط بالگرد حامل رئیسجمهور مشهود بود و در حالی که انتظار میرفت اقتصاد کشور بار دیگر دچار تلاطم شود، شاهد ثبات در کشور بودیم. اکنون نیز آمارهای رشد صادرات و کاهش تورم بر این ریلگذاری هوشمندانه صحه میگذارد. با وجود این شرایط، پزشکیان از امتیازهای ویژهتری نیز برخوردار است که به نوعی امتیازات اختصاصی وی محسوب میشود. شرایطی که شهید رئیسی و تیم وی از آن برخوردار نبوده ولی رئیسجمهور جدید میتواند از آن بهره ببرد. این شرایط موجب شده است پزشکیان سکان ریاستجمهوری را با امتیازات ویژهای در دست بگیرد.
نخستین امتیاز ویژه در اختیار رئیسجمهور منتخب، «رسانه» است. شبکه رسانههای اصلاحطلب که در ادبیات عمومی جامعه به روزنامههای زنجیرهای و کانالهای جناحی معروف هستند، در روزهایی که گزینه متبوع خود قدرت اجرایی را در دست نداشته باشند، خود را جریان منفصل دانسته و بدون نگاه به کلیت نظام و تامل در آنچه مساله امنیت ملی عنوان میشود، اقدام به فضاسازی میکنند و دست به تخریب گروه مستقر میزنند. جریانهای رسانهای اصلاحطلب در سالهای اخیر با خلق ادبیات مختلف تا حدی پیش آمدند که حتی هموطنان خود را که با آرا و نظرات آنها همسو نیستند «طالبان» خطاب کردند. این جریان در سالهای گذشته مدعی بود از قدرت کنار گذاشته شده و به همین دلیل با طرح ادبیات «خالصسازی» تلاش موسعی در جهت تخریب دولت مستقر کرد. مهمترین شاخصه رفتاری این جریان این بود که بدون در نظر گرفتن امنیت ملی و حفظ کلیت نظام جمهوری اسلامی ایران اقدام به فعالیت کرده و در تولید محتوا بدون در نظر گرفتن این ۲ اصل مهم اقدام به فضاسازی میکرد اما طرف دیگر ماجرا رسانههای انقلابی قرار دارند که خود را رسانه متصل میدانند و در حضور هر رئیسجمهور با هر گرایش سیاسی و نگاه جناحی، در نهایت خط جریانسازی خود را با در نظر گرفتن امنیت ملی و حفظ کلیت و سیاستهای کلان نظام جمهوری اسلامی ایران پیگیری میکنند. از این جهت این امتیازی ویژه و منحصربهفرد برای پزشکیان است که تا پیش از آن و در دوره ریاستجمهوری شهید رئیسی وجود نداشت. نوع رفتار با حضور شهید رئیسی در بازار سنندج و ملاقات با فروشنده کرد را به خاطر بیاورید، این مساله را با واکنشها به خرید سوپرمارکتی پزشکیان مقایسه کنید. از سوی دیگر برخوردها با استقبال «حسن یزدانی» قهرمان نامآشنای مردم ایران از شهید رئیسی را با حضور پزشکیان در کمپ تیمهای ملی کشتی و تصویر منتشرشده از دیدار حسن یزدانی و مسعود پزشکیان را مقایسه کنید؛ هیچ نشانه و اثری از هجمه و توهین و تخریب پیدا نمیکنید. در نهایت گروهها و جریانهای فعال رسانهای با کنایه از کنار این مساله عبور کردهاند. این مساله در موضوعات دیگر نیز قابل تطبیق است.
مساله دوم که جزو امتیازهای ویژه رئیسجمهور محسوب میشود، تعهد جریان انقلاب به پیشبرد اهداف ذکرشده در سیاستهای کلی نظام با وجود هر رئیسجمهور مستقر است. جریان مدافع آرمانهای انقلاب اسلامی و اهداف نظام جمهوری اسلامی ایران در همه دورهها و شرایط، خود را ملزم به حراست از کشور میداند تا جایی که در مقابله با هر نوع آسیب و بحران وارد میدان میشود. از طرف دیگر نگاه آنها به مسائل منفعتطلبانه نبوده و هر جا که منجر به بالندگی بخشهای زیرساختی، اقتصادی و اجتماعی شود، ورود میکنند. برای نمونه حضور گروههای مختلف جهادی و ستادی را در روزهای سیل 98 به خاطر بیاورید. در حالی که اثری از رئیسجمهور وقت دیده نمیشد و استاندار از محدوده استان خارج شده بود، گروهها و سازمانهای مختلفی که به طور مستقیم تعهد اجرایی به دولت نداشتند، یا وظیفهای در این راستا برای آنها در نظر گرفته نشده بود، با تمام توان در صحنه حاضر شدند و توانستند مرهمی بر آلام سیلزدگان شوند. همین الگوی کنشی را میتوان در روزهای نخست شیوع کرونا مورد تطبیق قرار داد. دولت وقت در حالی دچار سردرگمی و چالش شده بود که همه گروههای مردمی و نهادهای غیرمرتبط در حال برنامهریزی برای مقابله با کرونا بودند و الگوی بینظیری از هماوردی جامعه ایرانی را رقم زدند. از سوی دیگر گروههای انقلابی با استقرار هر دولتی خود را ملزم به پیشبرد اهداف کلان میدانند و در هر شرایطی به کمک دولت میآیند. برای نمونه قرارگاههای سازندگی و جریانهای فرهنگی مدل تعامل خود را منوط به حضور دولت خاص نکرده و نمیکنند و در هر شرایطی اقدام به پیش رفتن در برنامههای از پیش مشخص میکنند. این در حالی است که در دوره ریاستجمهوری آیتالله رئیسی شاهد کنار کشیدن اصلاحطلبها از همراهی با دولت بودیم. جریانهای مختلف اصلاحطلب در دورهای که خود صاحب قدرت نباشند، به شکل گروههای اپوزیسیون درمیآیند و نه تنها مسؤولیت هیچ بخشی از جامعه را نمیپذیرند، بلکه در حوادث و بحرانها تلاش میکنند با فاصلهگذاری به نوعی از خود سلب مسؤولیت کنند. برای نمونه در 3 سال مدیریت شهید رئیسی بر قوه مجریه شما هیچ جریان حمایتی محسوس و یا سویه همراهی مشهود از اصلاحطلبها را دریافت نمیکردید. این مساله تا آنجا پیش میرود که حتی این جریان همپای جریان برانداز در برخی حوادث پیش میرود و اقدام به کنشگری میکند. در موضوعات زیرساختی نیز همین روند در بین اصلاحطلبها جاری است. لذا الگوی کنش جریان انقلابی و همراهی اصلاحطلبها با رئیسجمهور به نوعی امتیار ویژه برای رئیسجمهور محسوب میشود، چرا که هم از ظرفیت اصلاحطلبها - که این روزها در حال سهمخواهی هستند - برخوردار است و هم گروهها و نهادهای وابسته به جریان انقلاب اسلامی با تمام ظرفیت خود در جهت پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی از رئیسجمهور حمایت میکنند. البته باید در نظر داشت این موضوع با ایجاد وحدت که رئیسجمهور وعده آن را داده بود متفاوت است و الگوی رفتاری جریان انقلاب نباید با نگاههای جناحی و فرصتطلبانه دچار خدشه شود.
مساله بعد که امتیاز ویژه پزشکیان محسوب میشود و در جملات نخست نیز بدان اشاره مختصری شد، میراث رئیسی برای دولت بعد است. واقع مساله این است که شهید رئیسی در 3 سال مدیریت دولت خود، توانست بسیاری از رویههای غلط و سیاستهای دارای رانت و فساد را کنار بگذارد. حذف ارز جهانگیری که همه گروههای سیاسی و کارشناسهای اقتصاد بر فسادزا بودن آن تاکید داشتند، همچنین کنترل نقدینگی از جمله اقدامات بارز رئیسجمهور در ۳ سال گذشته بوده است. احیای کارخانهها، رفع مشکلات گمرکی، تسهیل فرآیند صادرات، تمرکز بر اتمام پروژههای نیمهتمام، احیای مسیرهای ترانزیتی، ارتباط بسیط با همسایگان و عضویت ایران در گروههای ویژه اقتصادی و مالی از جمله مسألی بوده است که توانسته مسیر مدیریت کشور را به سمت و سوی درست هدایت کند و زمینه برخی تنشهای ناشی از فشارهای دشمنان را از بین ببرد. مسعود پزشکیان نه تنها کشور را در شرایط تنش تحویل نمیگیرد بلکه در سالهای گذشته انرژی زیادی برای از بین رفتن برخی عادتهای ناصحیح تحمیلشده، به کار گرفته شده که شرایط مطلوبی را برای رئیسجمهور بعد به یادگار گذاشته است. در این زمینه باید در نظر داشت که نتایج رفتارهای صحیح دولت تا حد زیادی قابل ارزیابی است. گزارشهای رشد اقتصادی، کاهش تورم و سایر شاخصههای ارزیابی اقتصادی مانند کاهش نرخ بیکاری و پایین آمدن ضریب جینی نیز گویای این موضوع است. باید به خاطر داشت که دولت سیزدهم کشور را در حالی تحویل گرفت که در درون کشور شرایط ویژهای بر اقتصاد و معیشت مردم تحمیل شده بود؛ آمار کشتههای کرونا روز به روز افزایش مییافت و صف کالاهای اساسی و کمبود اقلام دارویی شرایط را خاصتر کرده بود. این را نیز باید به خاطر آورد که کشور در توسعه اغلب زیرساختها عقبماندگی جدی داشت که ملموسترین آن را میتوان قطع روزانه برق دانست. شبکه ریلی و جادهای کشور دچار فرسودگی شده بود و عقبماندگی جدی در رابطه با برنامههای توسعه وجود داشت. به این سلسله مسائل میتوان قطع ارتباط با همسایگان و تنشهای روزافزون در منطقه را نیز افزود. در نهایت اینکه مسعود پزشکیان در موقعیتی مسؤولیت اجرایی کشور را بر عهده میگیرد که شرایط تثبیتشدهای بر کشور حاکم است و او از ۲ امتیاز ویژه برخوردار است؛ «نخست جریان رسانهای تخریبگر علیه او وجود ندارد، چرا که اصلاحطلبها با وی همسو هستند» و سپس اینکه «بدنه اصلاحطلب برای پیشبرد خواستههای رئیسجمهور حالت پوزیسیون داشته و کمتر سعی در سنگاندازی دارد». به این مسائل باید همراهی جریان حامی انقلاب اسلامی را نیز افزود، چرا که این جریان خود را ملزم به پیشبرد اهداف انقلاب میداند و با هر رئیسجمهور با هر نوع گرایش و نگاهی همراهی میکند.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
ماجرای هریس و دموکراتهای جکسونی
حنیف غفاری: کنارهگیری جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا از انتخابات ریاستجمهوری، فضا را جهت حضور کاملا هریس، معاون وی در صحنه رقابت مهیا کرد. نکته قابل تامل اینکه از همان لحظات اولیه انصراف بایدن، سوپردلیگیتها یا همان شخصیتها و مقامات ارشد حزب دموکرات بدون آنکه منتظر فرارسیدن 17 مرداد (زمان برگزاری کنگره حزب دموکرات جهت انتخاب جانشین بایدن) باقی بمانند، از حضور هریس در این رقابت حمایت کردند. بیل و هیلاری کلینتون که از آنها به عنوان دموکراتهای جکسونی (دموکراتهای طرفدار مداخلهگرایی نظامی در جهان) نام برده میشود، در بیانیهای کاملا هریس را بهترین گزینه برای جانشینی بایدن قلمداد کردند. حتی برخی سران حزب دموکرات به باراک اوباما خرده گرفتند که چرا در بیانیهای که در تجلیل از خدمات بایدن منتشر کرد، حمایتی از هریس به میان نیاورده است!
این نخستین بار نیست که دموکراتهای جکسونی نامزد نهایی خود در انتخابات درونحزبی یا انتصابات کنگره حزب را مهندسی میکنند. همگان به یاد دارند در انتخابات ریاستجمهوری سال 2016 میلادی، معامله پنهان و پشت پرده بیل کلینتون و اوباما سبب شد اوباما معاون خود جو بایدن را از رقابت با هیلاری کلینتون منع کند. همین مساله منجر به نارضایتی شدید بایدن شد، تا جایی که هنوز با گذشت ۸ سال نارضایتی وی از اوباما به قوت خود باقی است. در انتخابات مقدماتی سال 2016 میلادی، یک اتفاق دیگر نیز رخ داد: تقلب آشکار سران حزب دموکرات به ضرر «برنی سندرز» و دموکراتهای تحولخواه. ماجرا از همان نخستین رقابتهای درون حزبی دموکراتها در ایالت کوچک اما تعیینکننده «آیووا» شروع شد، جایی که وکلای انتخابات یا دلیگیتهای ایالتی، پیروزی مسلم سندرز در آیووا و نیوهمپشایر را نادیده گرفتند. کار به این نقطه ختم نشد؛ در ایالت نیویورک، ۳ میلیون نفر از طرفداران حزب دموکرات که رای اکثر آنها (طبق نظرسنجیها) به سود سندرز به گردش درمیآمد، از شرکت در انتخابات به بهانه عدم استانداردهای مشارکت حذف شدند تا هیلاری کلینتون امتیاز این ایالت سرنوشتساز را به دست بیاورد. تقلب صورت گرفته در انتخابات درونحزبی دموکراتها در سال 2016 میلادی سبب شد برخی طرفداران سندرز عطای شرکت در انتخابات را به لقایش بخشیده و حتی آرای خود را در برخی ایالتهای خاکستری و مهم مانند فلوریدا، پنسیلوانیا و میشیگان به سود ترامپ به گردش درآورند. باراک اوباما از کسانی بود که تلاش کرد به هر نحو ممکن مانع پیروزی سندرز در انتخابات درونحزبی شود. مهندسی انتخابات درونحزبی دموکراتها در سال 2016، پرونده مفتوحی است که سران این حزب علاقهای درباره شفافسازی نسبت به آن ندارند. در انتخابات ریاستجمهوری سال 2020 نیز اوباما و هیلاری کلینتون و دیگر سوپردلیگیتهای حزب دموکرات نتوانستند نگرانی خود را درباره حضور سندرز در رقابت درونحزبی دموکراتها ابراز کنند. اواخر سال 2019 (زمان برگزاری رقابتهای درونحزبی دموکراتها) در حالی که اقبال عمومی رایدهندگان دموکرات به برنی سندرز در نظرسنجیهای سراسری و ایالتی روز به روز بیشتر افزایش مییافت، اوباما به نزدیکان خود تاکید کرد اجازه پیروزی سندرز بر بایدن را نمیدهد. اوباما، بیل و هیلاری کلینتون از نفوذ خود در حزب دموکرات استفاده کردند تا به هر نحو ممکن، مانع پیروزی سندرز در برابر جو بایدن شوند. هیلاری صراحتا اعلام کرد (بر خلاف رویکرد جمعی و حزبی دموکراتها) در صورت پیروزی برنی سندرز هرگز از وی در دور نهایی رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری حمایت نخواهد کرد. اکنون ماجرا به گونهای دیگر تکرار شده است، با این تفاوت که سران حزب دموکرات با حمایت صریح خود از کاملا هریس عملا جای هیچگونه مانوری را برای کسانی که قصد رقابت با وی را دارند باقی نگذاشتهاند. مهمتر اینکه در انتخابات ریاستجمهوری سالهای 2016 و 2020 میلادی که رقابتهای درونحزبی دموکراتها در ایالتها گوناگون در جریان بود، نمایندگان ویژه این حزب نقش خود را در مهندسی آرا به سود هیلاری کلینتون و جو بایدن ایفا کردند و قطعا اکنون کار برای آنها راحتتر است! با توجه به انصراف بایدن از نامزدی انتخابات ریاستجمهوری ۵ نوامبر/ ۱۵ آبان امسال، نتایج انتخابات درونحزبی دموکراتها کانلمیکن تلقی شده و صفر تا صد این بازی به گونهای آشکارتر در گرو نظر سوپردلیگیتهاست. اگر چه کارکرد حزب دموکرات در وادارسازی بایدن به انصراف از رقابتهای انتخاباتی، یک موفقیت حزبی برای این جریان محسوب میشود اما نامزد نهایی این حزب را نمیتوان برآمده از آرای واقعی طرفداران این حزب تلقی کرد. این قاعده درباره جمهوریخواهان نیز صادق است و مختص حزب دموکرات نیست. رقابتهای درون حزبی دموکراتها و جمهوریخواهان، مانند ساختار کالج الکترال مملو از نفوذ و ابهام است. این ساختار، بازیگرانی دارد که نهتنها ارادهای جهت برطرف کردن این نقاط ضعف ندارند، بلکه بقای خود در قدرت را مرهون حفظ چنین ساختار مضحکی تلقی میکنند.
ارسال به دوستان
گزارش
جنایت و حمایت!
هیأت حاکمه آمریکا میزبان قصاب اسرائیلی سفر نتانیاهو به ایالات متحده نشان داد آمریکا در سیطره صهیونیستهاست
مرتضی مطهر: مبالغه نیست اگر بگوییم یاوهگوییهای یک جنایتکار جنگی اسرائیلی در مقر دستگاه قانونگذاری آمریکا، به منزله صدور اعلامیه رسمی اشغال ایالات متحده توسط صهیونیسم جهانی بود؛ اعلامیهای سراسر دروغ که تنها قسمت راست آن جایی بود که بنیامین نتانیاهو خود اعتراف کرد رژیم کودککش در جنگ علیه مظلومان غزه، قوانین بینالمللی را زیر پا گذاشته است.
برنی سندرز، سناتور یهودی که به همراه نیمی از سناتورهای همحزبیاش و 80 عضو دموکرات خانه نمایندگان، مراسم سخنرانی نخستوزیر رژیم صهیونیستی در صحن کنگره را تحریم کرده بودند، واکنش صریحی به این رویداد داشت. نامزد سابق ریاستجمهوری و حامی مهم جو بایدن گفت: «بنیامین نتانیاهو نه تنها یک جنایتکار جنگی، بلکه یک دروغگو است».
شبکه سیانان هم در پوشش رویداد 24 ژوئیه واشنگتن، مجبور به تشکیل یک پنجره ویژه کارشناسی برای تشخیص صحت و سقم موهوماتی شد که نتانیاهو، چهارشنبه شب گذشته در حضور صدها نماینده سنا و خانه نمایندگان مطرح کرد.
روزنامه گاردین در مقالهای، 3 مورد از ادعاهای نتانیاهو در کنگره شامل «صدور مجوز به کامیونهای کمکرسانی به غزه، حفاظت از غیرنظامیان و مذاکرات با حماس» را بررسی و با استناد به اظهارات خود او و دیگر مقامات ارشد تلآویو، ثابت کرد او در هر 3 مورد دروغ گفته است. برای مثال نتانیاهو مدعی شد نظامیان صهیونیست در جنگ غزه یکی از پایینترین نسبتهای کشتار رزمنده به غیرنظامی در جبهه متخاصم را در تاریخ جنگهای شهری برجا گذاشتهاند. در حالی که حتی چند گروه حقوق بشری همکار یا زیرمجموعه سازمان ملل نیز این رژیم را متهم کردهاند به طور منظم با نقض قوانین بینالمللی، غیرنظامیان غزه را مستقیما هدف قرار داده و بیش از 90 درصد جمعیت این باریکه فاجعهزده را آواره ساخته و کل محلات مسکونی را نابود کرده است.
وقیحانهترین ادعای او، آنجا بود که جنگ با فلسطینیان و محور مقاومت در غزه را نه برخورد تمدنها، بلکه مواجهه تمدن آمریکایی - اسرائیلی(!) با بربریت دانست. این در حالی است که در 10 ماه اخیر، جهان هر روز شاهد تصاویر تازهای از قتل عام سازمانیافته غیرنظامیان به دست رژیم کودککش بوده است. خبرگزاری آناتولی ترکیه در پاسخ به این ادعای نتانیاهو، در حساب خود در شبکه ایکس آماری منتشر کرد که بر مبنای آن از زمان آغاز تهاجم صهیونیستها به غزه، هر ساعت 2 مادر فلسطینی به شهادت رسیدهاند.
در حقیقت قصاب اسرائیلی با پنجههای خونین و چهره منفور خود، آخرین آثار بزک حقوق بشری باقیمانده بر چهره عموسام را هم زدود. اینکه یک جنایتکار جنگی تحت تعقیب دادگاه کیفری بینالمللی (ICC) به دعوت رسمی قوه قانونگذاری آمریکا به واشنگتن برود و در حضور صدها نماینده، نه تنها اتهاماتی چون هدف قرار دادن عمدی غیرنظامیان غزه و استفاده از اهرم گرسنگی به عنوان سلاح جنگی را به سخره بگیرد، بلکه راسا علیه دادستان این نهاد بینالمللی اعلام جرم کند، از فرط تراژیک بودن به کمدی پهلو میزند. خصوصا وقتی او در پایان لجنپراکنی یک ساعتهاش، دستور کار اهریمنی خود یعنی حمایت مالی و تسلیحاتی هرچه بیشتر از رژیم صهیونیستی را به کاخ سفید و هر 2 مجلس کنگره تحمیل کرد.
ورای دروغبافی آشکار، کاری که قصاب اسرائیلی به نمایندگی از صهیونیستهای اشغالگر فلسطین و ایالات متحده با تتمه آبرو و استقلال دولت و ملت آمریکا کرد، در تاریخ سیاسی معاصر، در عصر موسوم به
دولت – ملت، بیسابقه است. کاری که حتی ناپلئون و هیتلر و چرچیل و استالین هم با دولتهای مغلوب خود نکردند. رئیس حاکمیت سیاسی رژیمی جعلی که جمعیت مهاجری کمتر از 10 میلیون نفر را در قلمرویی کوچک و وابسته به کمکهای خارجی نمایندگی میکند، به مرکز حاکمیت سیاسی کشوری ۳۳۵ میلیون نفری آمد که خود را ژاندارم جهان و قارون زمانه میداند اما میهمان خبیث با انکار واقعیات مسلمی که آمریکاییها دیده و شنیدهاند و توهین به افکار عمومیشان، آنها را مورد تحقیر قرار داد.
نتانیاهو در خانه عمو سام دقیقا ژست فاتح آمریکا را به خود گرفته بود، اشغالگری که با تکیه به قدرت لابی آیپک، هرچه دلش میخواهد میگوید و انجام میدهد بیآنکه مرجعیت قدرت واشنگتن بتواند در عمل با او مخالفت کند یا حتی حرف او را به چالش بکشد.
قیاس نتانیاهو با هیتلر توسط رئیسجمهور ترکیه نیز بسیار معنادار بود. حتی رجب طیب اردوغان که دولتش همچنان مناسبات اقتصادی عمیقی با رژیم صهیونیستی دارد و خود و کشورش نیز در این سخنرانی کذایی مخاطب هیچیک از دروغهای شاخدار نتانیاهو قرار نگرفت، نتوانست خشم خود را از افتضاحی که در واشنگتن برپا شد پنهان کند. او با کنایهای آشکار به جو بایدن، هیات حاکمه آمریکا را اینچنین زیر سوال برد: «ما با یک فرد دچار زوال عقل روبهرو هستیم که نه تنها میزبان قصابی است که دستانش به خون ۱۵۰ هزار فلسطینی در غزه آغشته است، بلکه سخنرانی پر از اوهام او را تحسین هم میکند».
وحشتناکتر برای این بود که اغلب قانونگذاران آمریکایی از هر 2 حزب دموکرات و جمهوریخواه، ۸۰ بار در جریان سخنرانی قصاب اسرائیلی در کنگره، به پا خاستند و نتانیاهو را تشویق کردند تا دروغهای متعدد او علیه حقیقت، بشریت و مدنیت را رسمیت بخشند؛ اتفاقی خفتآور برای آمریکاییها که نمونه آن حتی در دوران اشغال فرانسه ویشی توسط رژیم نازی هیتلر هم دیده نشده بود.
رشیده طالب، نماینده میشیگان و تنها نماینده فلسطینیتبار کنگره که تصمیم گرفته بود به جای بایکوت این مراسم، با چفیه و پلاکاردهایی با مضامین «جنایتکار جنگی» و «مجرم نسلکشی» حضور یابد، تشویق نتانیاهو توسط همکارانش را«چندشآور» خواند.
دالیا رامیرز، دیگر سناتور دموکرات نیز نتانیاهو را یک جنایتکار جنگی و مسؤول کشتار هزاران فلسطینی و اسرای اسرائیلی خواند که برای رسیدن به اهداف شخصی خود از هیچ اقدامی خودداری نمیکند.
او سخنرانی نخستوزیر رژیم صهیونیستی را «ریاکارانه» خواند و گفت: «من از اعضای کنگره به خاطر تشویق فردی که قاتل بشریت در غزه است، ناامید شدم. جای نتانیاهو در زندان است نه اینکه بیاید در کنگره آمریکا سخنرانی کند. آمریکا نباید یک دلار به نتانیاهو کمک کند، زیرا او اوضاع را به سمت جنگی منطقهای پیش میبرد. ما به عنوان مردم آمریکا باید در سالهای آینده با عواقب اقدامات نتانیاهو دست و پنجه نرم کنیم».
ننگی که نتانیاهو با یاوهگویی تاریخیاش بر حاکمان ینگه دنیا تحمیل کرد، حتی کسانی مثل نانسی پلوسی، رئیس پیشین خانه نمایندگان که خود را یک صهیونیست و دوست اسرائیل برمیشمارد به برائت از آن واداشت. عضو ارشد حزب دموکرات این رویداد را بدترین سخنرانی یک رهبر خارجی برای نمایندگان کنگره خواند. اگرچه او تلاش کرد از جانب اسیرشدگان اسرائیلی توسط حماس که جانشان با ادامه جنگ در غزه به خطر میافتد صحبت کند، تشخیص این موضوع که آخرین نسل از سیاستمداران استخواندار یانکیها، بشدت از سلب شدن ابتکار عمل سیاسی خود و بیحیثیت شدن استقلال کشورشان توسط یک آدمکش اسرائیلی نگران باشند، چندان دشوار نیست.
ابراز نگرانی آشکار سیاستمداران آمریکایی از این واقعه، گویای نکبتبار بودن رخدادی است که اتفاق افتاده است، به طوری که میتوان روز 24 ژوئیه 2024 را «روز نکبت آمریکا» هم نامگذاری کرد، روزی که بر همه جهانیان برملا شد که ایالات متحده با همه تبختر پوشالیاش، چیزی جز یک کشور اشغالشده توسط کارتلهای یهودی اشکنازی و دولت جهانی صهیونیستی در حال شکلگیری نیست. او حتی از تحقیر رئیسجمهور آمریکا در حضور خودش هم چشمپوشی نکرد و با تمجید از خدمات دونالد ترامپ در پیمان آبراهام، او را خادم موثرتری برای اسرائیل نسبت به جو بایدن برشمرد.
شاید با چنین چشماندازی بود که کاملا هریس که حالا با کنار کشیدن بایدن، گزینه اصلی دموکراتها برای نامزدی در انتخابات ریاستجمهوری 2024 به حساب میآید، با همه نیازی که به حمایت لابی اسرائیلی آیپک برای رقابت با ترامپ دارد، تصمیم گرفت به عنوان معاون رئیسجمهور آمریکا در جلسه سخنرانی نتانیاهو در کنگره شرکت نکند. او جداگانه با نتانیاهو دیدار و تلاش کرد روی شعار مزورانه دولت بایدن یعنی «توقف جنگ در غزه» بدهد؛ شعاری که در واقع حربه رای جمع کردن برای انتخابات است و سرپوشی بر حمایت آشکار و پنهان واشنگتن از این نسلکشی.
جدا از همه اتهامات موهومی که نتانیاهو متوجه ایران و جبهه مقاومت فلسطین کرد، توهین او به میلیونها دانشجو و فعال اجتماعی آمریکایی که در 10 ماه اخیر علیه جنایات رژیم صهیونیستی در غزه اعتراض کردهاند، نقض اصل آزادی بیان یعنی مهمترین نرمافزار پیشبرنده جامعه مدرن ایالات متحده، آن هم توسط رئیس یک رژیم بیگانه بود.
در حالی که هزاران معترض آمریکایی از طیفهای گوناگون در مخالفت با حضور او در مقر قانونگذاری این کشور، در برابر کنگره و کاخ سفید تجمع کرده بودند و صریحا او را «جنایتکار جنگی» میخواندند، نتانیاهو شمشمیر را برای افکار عمومی ینگه دنیا از رو بست.
قصاب اسرائیلی خطاب به آنان که نماینده یک نسل جدید و در حال خیزش هستند، گفت: «آنهایی که بیرون این ساختمان الان اعتراض میکنند - که تعدادشان زیاد هم نیست - متوجه نیستند که به احمقهای مفید مورد استفاده ایران بدل شدهاند».
کارشناسان در میان اظهارنظرهای خلاف واقعی که موضوعات سخنرانی نتانیاهو بودند، 7 دروغ محوری را تشخیص دادهاند اما خطای هفتم یعنی در افتادن با افکار عمومی آمریکا و جهان، شاید بدترین گاف او بوده باشد؛ خطایی اجتنابناپذیر که از خوی اهریمنی او و ایدئولوژی متفرعن صهیونیسم ناشی شده است. به همین دلیل رسانههای غربی، او را در مجموع بازنده بازی کثیفی میدانند که برای کشاندن آمریکا به جنگهای بیشتر و بیشتر شروع کرده است، از جمله لجنپراکنیاش در کنگره. او از همین حالا خود را در کارزار انتخابات نفسگیر کاخ سفید، به عنوان «دشمن آرا» قرار داده است.
ادامه درصفحه 7
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|