|
گفتوگوی «وطن امروز» با دکتر محسن الویری درباره نسبت مناسک با رشد دینداری و فضیلتهای دینی
میل جهانی به مناسک
هر ساله در ایام محرم و صفر بحثها و گفتوگوهایی درباره مناسک بویژه راهپیمایی اربعین میان جامعهشناسان و دینپژوهان صورت میگیرد. در روزهای اخیر در صفحه اندیشه «وطن امروز» در سلسله گفتوگوهایی به نسبت میان مناسک و رشد دینداری و فضیلتهای اخلاقی پرداختیم. در این مجال سراغ حجتالاسلام محسن الویری، عضو هیات علمی دانشگاه باقرالعلوم رفتیم و با وی به گفتوگو نشستیم. این استاد دانشگاه معتقد است توجه به امر دینی و مناسک و شعائر دینی در حد وسیعی در سطح جهان در نسلهای جوان کشورهای مختلف گسترش پیدا کرده و جلوههای آن در کشورهای اروپایی، آمریکا و آمریکای لاتین دیده میشود اما شاید ایران پرچمدار و پیشتاز اقبال به امور دینی در جهان امروز باشد. به تعبیر معروف فوکو که انقلاب ایران را دمیدن روح در جهان بیروح میدانست، ایرانیان پیشتاز بازگشت به دین بودهاند. بازگشت به دین و آشکار ساختن تمایل به دین، در همه جای جهان از جمله در ایران به چشم میخورد.
* * *
* به عنوان سرآغاز بحث بفرمایید اساسا نسبتی بین شرکت در مناسک (مراد ما در این مصاحبه از مناسک مربوط به عزاداری سیدالشهدا و مراسم اربعین، زیارت، اعتکاف، مراسم احیا و مواردی از این دست است) و رشد فضیلتهای اخلاقی وجود دارد و ما باید از مناسک چنین انتظاری داشته باشیم؟
با 2 نگاه و رویکرد متفاوت به مناسک میتوان نگریست؛ یکی نگاه جامعهشناختی و مردمشناختی و دیگری نگاه دینی.
در نگاه جامعهشناختی و مردمشناختی مناسک که معادل Rituals به کار میرود به مفهوم مجموعه آیینهایی است که در جوامع انسانی برای ایجاد ارتباط با ارزشهای دینی و ایجاد ارتباط با اسطورهها و نیروهای ماورایی صورت میگیرد. این مناسک عملا نقشی ایجابی دارند و کسی برای مناسک نگاه سلبی قائل نیست. در نگاه جامعهشناختی و مردمشناختی به مناسک کوشیده میشود افراد نسبت به یک موضوعی که نقش تقدس برایش قائل هستند ولی آن را از دست دادهاند و در اختیارشان نیست، به شکلی رفتارهایی انجام دهند و تکرار کنند تا به این وسیله با آن پدیده ماورایی، قدسی و ارزشمند ارتباط برقرار کنند. با این تعریف از مناسک در نگاه جامعهشناختی، طبیعی است که بگوییم از این منظر، یک نگاه مثبت و سازنده به مناسک وجود دارد.
در نگاه دینی هم به همین ترتیب است. ریشه کلمه مناسک (یعنی ن ـ س ـ ک ) در قرآن در قالب مشتقاتی به کار رفته است. مثلا در آیه 162 سوره مبارکه انعام میفرماید: «قُل إِنَّ صَلَاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحیَایَ وَ مَمَاتِی للهِ رَبِّ العالَمِینَ» که برخی واژه نُسُکِ را به معنای مطلق عبادت گرفتهاند. یعنی عبادتهای مختلف و نماز و زنده بودن و مردن من برای خداوند متعال است. برخی آن را فراتر از عبادت به معنای مجموعهای از آیینها و رفتارها در نظر گرفتهاند.
همچنین در سوره مبارکه حج آیه 34 میفرماید: «وَلِکُلِّ أُمَّه جَعَلنَا مَنسَکا لِّیَذکُرُواْ اسمَ اللهِ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِیمَهِ الأَنعام فَإِلَهُکُم إِلَه وَاحِد فَلَهُ أَسلِمُواْ وَبَشِّرِ المُخبِتِینَ»؛ خداوند میگوید ما برای هر امتی منسکی قرار دادیم که به یاد خدا بیفتند و نام خدا را ببرند و نام خدا را زنده نگه دارند. مفسران ما در اینجا هم منسک را گاهی قربانگاه گرفتهاند و گاهی به معنای مطلق عبادت در نظر گرفتهاند و گاهی آن را به معنای رفتارهای دینی دانستهاند؛ طبق این نظر اخیر، منسک به معنای مجموعه چیزهایی یا هر چیزی است که میتواند رنگ و بوی دینی داشته باشد و خداوند مجموعهای از آنها را با هدف خاصی برای هر جامعهای قرار داده است.
اگر خود را محدود به مشتقات مصدر نسک نکنیم، واژه شعائر یکی از نزدیکترین واژهها به مفهوم مناسک است و در آیه 32 همین سوره مبارکه حج، خداوند خاستگاه تعظیم شعائر را پرواپیشگی و تقوا معرفی میکند: «ذَلِکَ وَمَنْ یُعَظِّمْ شَعَائِرَالله فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ»؛ چیزی که خاستگاهش تقوا باشد نمیتواند از فضائل اخلاقی گسسته شود.
بر این اساس، در نگاه دینی هم مناسک با پدیده رشد فضائل پیوند خورده؛ وقتی که نماز برترین مصداق نسک به حساب میآید، پیداست که بقیه نسک و مناسک هم باید پیوندی با نماز داشته باشند و رشحهای از آنچه که در نماز است در آنها هم وجود داشته باشد و چنین چیزی نمیتواند فضیلتساز نباشد. در آیه 34 سوره حج میفرماید: «لِّیَذکُرُواْ اسمَ اللهِ عَلَى مَا رَزَقَهُم مِّن بَهِیمَه الأَنعَمِ»؛ بردن نام خداوند تقدس میآورد و این تقدس سازندگی دارد. در آخر آیه نیز میفرماید: «بَشِّرِ المُخبِتِینَ» یعنی به متواضعان و فروتنان مژده بده. رابطهای که بین بخش پایانی آیه شریفه و مباحث پیشینی وجود دارد حکایت از سمت و سوی فضیلتساز و انسانساز مناسک به حساب میآید.
بنابراین میتوانیم بگوییم در نگاه دینی به مناسک و نگاه جامعهشناختی و مردمشناختی به مناسک در هر دو ویژگیهای مشترکی دیده میشود که از جمله آن فضیلتسازی است. در هر دو نگاه، مناسک به صورت جمعی انجام میشود یا دستکم در نگاه درون دینی بیشتر مناسک ما جنبه اجتماعی دارند. حتی آن دسته از آیینها و احکام دینی که فردی است مثل روزه اما طرز بیان قرآن «کُتِبَ عَلَیکُمُ الصِّیَامُ» با صیغه جمع بیان شده است و درباره بقیه مناسک از جمله نماز و حج هم توصیه شده به صورت جمع انجام شود. توصیه به عبادتهای جمعی زیاد است، پس جمعی بودن یا برتر بودن جمعی بودن اجرای مناسک در هر دو دیدگاه مشترک است. نمادین بودن در هر دو دیدگاه وجود دارد. رفتارهایی که در مناسک انجام میشود هر کدام پیام خاصی منتقل میکند. هویتبخش بودن در هر دو مشترک است. در نگاه دینی خداوند میگوید برای هر امتی منسکی قرار دادهایم و این مناسک رابطه هویتی با هر امتی دارد. حتی در آنجا که میگوید: «إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحیَایَ»؛ نماز من، عبادات من و مناسک من از آن خداست، یعنی مناسک رابطهای با چیستی من و هویت من برقرار میکند.
آنچه خیلی مهم است این است که در هر دو نگاه دروندینی و بروندینی، معطوف بودن مناسک به یک مرجع بالا و کوشش برای ارتقا دادن خود با حقیقتی بالا وجود دارد. چه در نگاه جامعهشناختی و مردمشناختی و چه در نگاه دینی اصولا مناسک اگر رشددهنده فضائل و تعالیبخش و سازنده انسان نباشد، نمیتوان به آن امر، مناسک گفت. با این توضیحات در پاسخ به پرسش شما میتوان گفت رشد فضیلت اخلاقی یکی از خروجیهای مورد انتظار ما از مناسک است.
* با وجود چشمگیر بودن شرکت مردم در مناسک، برخی معتقدند وضعیت مناسبی در مولفههایی نظیر صداقت، اعتماد، خیرخواهی و... در ایران وجود ندارد، چرا شرکت در مناسک به رشد این فضیلتها منجر نشده است؟
اجازه بدهید با نگاه درون دینی دو نمونه از مناسک دینی یعنی نماز و حج را در نظر بگیریم و بعد به پاسخ پرسش شما بپردازیم.
به عنوان مثال در سوره مبارکه عنکبوت در آیه 45 میخوانیم: «اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ إِنَّ الصَّلَاه تَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْکَرِ وَلَذِکْرُالله أَکْبَرُ وَاللهُ یَعْلَمُ مَا تَصْنَعُونَ» بخشی از این آیه شهرت دارد و به فراوانی گفته میشود که نماز نسبت به پارهای از بدیها و اموری که منکر شمرده میشود بازدارندگی دارد.
درباره حج مرحوم فیض کاشانی در کتاب ارزشمند اَلْمَحَجَّهُ الْبَیْضا در اواخر جلد دوم که درباره اسرار حج صحبت میکنند سخنی از امام صادق(ع) درباره اسرار حج میآورند و میگویند حالا که این بحث تمام میشود مناسب میدانم درباره چرایی احکام حج به این سخن امام صادق(ع) استناد کنم. در قسمتی از این توضیحات میگویند وقتی شما لبیک میگویید، این پاسخ صادقانه بدون ریا و خالصانه به دعوت خدا است. وقتی طواف میکنید، همراه فرشتگان عرش خدا دور عرش خدا گردش میکنید. هروله کردن یعنی دوری جستن از کسانی که از دور شما پراکنده میشوند و تشویق به اینکه باید از این جور افراد دوری جست. وقتی به منا میروید به خود میگویید باید از غفلت خود بیرون بیایید و به سرزمین شناخت و آگاهی بروید. وقتی به عرفات میروید دارید به خطاهای خود اعتراف میکنید. وقتی ذبح میکنید یعنی حنجره کششهای نفسانی و طمعها را میبرید. در رمی جمرات در حقیقت به کششهای نفسانی و پستی و امور نکوهیده سنگ میزنید. آنجا که سر میتراشید عیبهای ظاهری و باطنی خود را میتراشید و دور میکنید. به همین ترتیب امام صادق(ع) تا آخر یکایک اعمال حج را با رمز و راز و سری بیان میکنند و مرحوم فیض کاشانی آنها را در کتاب خود آورده است.
در پاسخ به سوال شما من هم میپرسم مگر نه اینکه طبق آیه شریفه، نماز باید ما را از بدیها و منکرات باز بدارد؟ مگر نه اینکه نمازگزار باید از بدیها دوری بجوید، پس چرا این اتفاق نمیافتد؟! مگر حجگزار با استناد به گفته امام صادق(ع) نباید حنجره هوا و هوس را ذبح کند و به بدیها سنگ بزند و از هوس فاصله بگیرد؟ چرا اینطور نیست و چرا نمازگزاران و حجگزاران ما از بدیها دور نیستند؟ پاسخ این است که وقتی نمازگزاران و حجگزاران به روح نماز و حج توجه ندارند و فقط شکل برگزاری برایشان مهم است و میخواهند آن را درست انجام بدهند و دغدغهای بیش از این ندارند و به اینکه چرا باید انجام بشود آگاهی ندارند و از فلسفه و حکمت نماز و حج دور هستند، نمیتوان انتظار داشت که ثمره مطلوب نماز و حج برای آنها حاصل شود. وقتی کسی از عالمان دینی آنها را متوجه بعد معنایی این دو عبادت نکرده باشد و کسی اینها را در ذهن مؤمنان برجسته نکرده باشد، طبیعی است که نمازخوان فکر کند به محض اینکه صورت نماز را به جا آورد، کارش را خوب انجام داده و انتظار بیشتری نداشته باشد و کسی که حج رفته نفس راحتی بکشد و فکر کند این فریضه را به مطلوبترین شکل انجام داده است، زیرا ظاهر، قالب و فرم بخوبی انجام شده است و احساس نمیکند چیزی ورای این اعمال و فراتر از آنها بر عهدهاش باشد.
عین این بحث درباره مناسک هم صدق میکند. برخی متدینان یا مردم عادی شکل مناسک و قالب آن را اجرا میکنند و همین که در یک مراسم عزاداری حاضر شوند و بر سر و سینه بزنند و حتی گریه کنند گمان میبرند نفس انجام این اعمال، نقطه پایان و مطلوب اجرای مناسک است و دیگر هیچ امتدادی برای این مناسک در دیگر ابعاد زندگی خود متصور نیستند. به نظر میرسد عامل اصلی اینکه حضور گسترده در مناسک به افزایش فضائل اخلاقی مانند صداقت و اعتماد و مانند آن نمیانجامد همین امر یعنی بسنده کردن به قالب و شکل و اهتمام نورزیدن به محتوا باشد.
در دستهای از روایات به زیبایی به این نکته اشاره شده است. امام صادق علیهالسلام در جایی فرمودهاند: «القَصدُ إلَىالله بالقُلوبِ أبلَغُ مِن القَصدِ إلَیهِ بالبَدَنِ، وحَرَکاتُ القُلوبِ أبلَغُ مِن حَرَکاتِ الأعمالِ»؛ یعنی آهنگ خدایی داشتن و به سمت و سوی خدا رفتن با دل، رساتر از این است که انسان با بدنش این کار را انجام بدهد. دل اگر تکانی بخورد تکان خوردن دل رساتر است و انسان را آسانتر به مقصد میرساند تا حرکات اعمال. شبیه این مضمون از امام جواد علیهالسلام هم نقل شده است که فرمودند: «القَصدُ إلَىالله تعالى بالقُلوبِ أبلَغُ مِن إتعابِ الجَوارحِ بالأعمالِ»؛ آهنگ خدا کردن با دلها رساتر از خسته کردن اعضای بدن با اعمال است. چه بسا اعمال انسان با معیارهای ظاهری کامل باشد ولی وقتی دل همراهی نداشته باشد انسان به مقصد مطلوب نمیرسد. بدن همان اعضا و جوارح است، بدن همان کارهای ظاهری عبادات و مناسک را انجام میدهد و اگر دل انسان با اینها همسو نباشد بدن به یک سمت میرود و دل انسان به سمت و سوی دیگری میرود و نتیجه مطلوب حاصل نمیشود. اگر اعمال فقط جوارحی باشد و فقط نمازم را بخوانم، روزهام را بگیرم، حجام را انجام بدهم و سختی به خودم بدهم و نمازم را بخوانم اما دل همراه نباشد، نتیجه مطلوب حاصل نمیشود. با استناد به این دسته از روایات وقتی مناسک تنها در اعضا و جوارح منحصر بماند و به قلب سرایت نکند و فقط بدن من درگیر این مناسک باشد و فقط گامهای من در اربعین همراهی کند و دستهای من در عزای سیدالهشدا به سر و سینه بزند و قلب من تکانی نخورده باشد این مطلوب نهایی نیست، نه اینکه این کارها سودی نداشته باشد بلکه سود مطلوب و نتیجه مطلوب را به دنبال ندارد.
وقتی مناسک بدون روح واقعی و باطن واقعیاش انجام میشود مثل این میماند که میخواهیم به شهری آبرسانی کنیم، لوله کشی آب انجام شود ولی آبی درون لولهها جریان نداشته باشد. تا آب نباشد فایدهای ندارد؛ مناسک فرم و شکل است و باطن و محتوا میخواهد.
بنا بر این اگر در دهههای اخیر مردم به طور گستردهای در مناسک شرکت میکنند ولی مولفههای دینداری و فضیلتهایی مثل صداقت و خیرخواهی، اعتماد و... رشد مطلوب نداشته است به خاطر تبلیغ و ترویج محض شکل و ظاهر و فرم و قالب جوارحی مناسک و دور ماندن از روح و محتوای مناسک است.
* شما گویا بر این نظر هستید که تهی شدن مناسک از محتوا سبب شده مناسک آن نتیجه مطلوب را ندهد و مثلا به رشد دینداری و فضیلتهای اخلاقی منجر نشود. در اینجا اما این اشکال وجود دارد که گویا شما ارتباطی دوسویه میان مناسک و رشد فضیلتهای اخلاقی قائل هستید که به نظر براحتی نتوان این ارتباط را برقرار کرد. از این حیث که نمیتوان در یک کیس واحد، در یک مورد پژوهش واحد، مشخصا به این نتیجه رسید که افزایش مناسک در یک فرد موجب کاهش رشد اخلاقی شده است، در حالی که ممکن است رشد یا کاهش فضیلتهای اخلاقی او حاصل متغیرهای مختلف دیگری باشد. در اینجا به نظر میرسد ما با یک معضل اثرسنجی روبهرو هستیم.
مسأله اثرسنجی علمی و مستند کردن گزارهها به پژوهشهای میدانی را کاملا قبول دارم و بنده هم بر این باورم که در این گونه مسائل باید انواع مطالعات و تحقیقات میدانی هم انجام شود، ولی اگر توجه داشته باشید بحث حقیر در حقیقت یک بحث نظری بود و عرض کردم چه در رویکرد جامعهشناختی و مردمشناختی و چه در رویکرد دینی، اجرای مناسک دستکم در جوامع پیشاپستمدرن در پیوند با یک امر قدسی و ماورایی و متعالی انجام میشود و خود را در پیوند با اینگونه امور دیدن و کوشش برای نزدیک کردن خود به این گونه امور لاجرم یک امر و یک فرآیند فضیلتساز است. کارکرد ایجابی مناسک منوط به حفظ پیوند آن با آن امر قدسی و متعالی و زنده نگاه داشتن محتوا و انگیزه اصلی است که آن مناسک را ایجاد کرده است و هر وقت این پیوند ضعیف یا گسسته شود، مناسک کارکرد خود را از دست خواهد داد و حتی ممکن است به اصطلاح کارکردهای آن تبدیل به کژکارکرد شود. در نگاه دروندینی نیز نگاهی به اهمیت و ضرورت پیوند مناسک با تحول درونی انسانها و محدود نماندن آن به ظواهر و اعمال ظاهری ارائه کردم. پژوهش میدانی که نمیتواند جدا از مبانی و پشتوانههای نظری انجام شود. بنده هم قبول دارم که میزان اثربخشی مناسک بر رشد فضایل اخلاقی نیازمند پژوهش روشمند است ولی اینکه از اساس رابطهای بین مناسک و فضایل اخلاقی برقرار باشد، محصول یک تأمل نظری است نه تحقیق میدانی.
* کنشی مانند مناسک را اگر به افزایش سطح ایمان، اخلاق و... منجر نشود، میتوان کنش دینی دانست؟ آیا این مناسک را میتوان صورتی از دینداری قلمداد کرد؟
پاسخ قطعا مثبت است. قطعا این عمل دینی است. ما به این نوع کارها نمیتوانیم صفت دیگری بدهیم یا آنها را ذیل مقوله دیگری قرار بدهیم. مثلا نمیتوانیم بگوییم اینها فعالیتهای اقتصادی یا فرهنگی هستند، چون اینها با انگیزه دینی و به عنوان رفتار دینی انجام میشود و قطعا همه آنها دینی هستند اما اینکه «چه جور فعالیت دینی هستند که آن ثمره لازم را ندارند؟» در پاسخ باید گفت امر دینی و اگر تعبیر دقیقتر به کار ببرم امر ایمانی یک امر دارای درجات مختلف است و در اینجا هم باید نگاهی مبتنی بر درجات و درجهبندی به اینها داشته باشیم. اینها رفتارهای دینی هستند ولی حداقل امر دینی هستند، یعنی در درجات پایین امر دینی و ایمانی قرار دارند.
همانطور که در سوال قبلی اشاره کردم اگر کسی نماز بخواند ولی نمازش بازدارندگی از بدیها را نداشته باشد به لحاظ فقهی نماز خوانده است، کارش را انجام داده و حداقل و کف کار انجام شده است و به افرادی که نمازشان بازدارندگی از بدی ندارد، نمیگویند باید نمازهایش را قضا کند. در تاریخ تمام فرمانروایان خونریز و سفاک حاکم در جهان اسلام هم نماز میخواندند و هم حج بهجا میآوردند، بنابراین نمیتوان گفت به لحاظ فقهی این نماز، نماز نیست؛ نماز است، ولی نماز مطلوب نیست.
برای توضیح بیشتر باید عرض کنم مثلا در روایتی گفته شده: «لاصلاه لجار المسجد الا فیالمسجد»؛ یعنی کسی که همسایه مسجد است و در مسجد نماز نمیخواند، نمازش نماز نیست. به لحاظ فقهی ولی اینطور نیست که نماز همسایه مسجد در خانهاش قبول نباشد و نیاز به اعاده داشته باشد. معنی این روایت این است که آن نماز در خانه، نماز مطلوبی نیست و بهتر است همسایه مسجد، نمازش را در مسجد بخواند. در روایت مشهوری از امام صادق(ع) که از پیامبر (ص) نقل میکند آمده است: «مَنْ أَصْبَحَ لاَ یَهْتَمُّ بِأُمُورِ اَلْمُسْلِمِینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً یُنَادِی یَا لَلْمُسْلِمِینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِمٍ»؛ کسی که صبح از خواب برخیزد و به امور مسلمین اهتمام نداشته باشد در زمره مسلمانان به حساب نمیآید. امروز فجایع غزه را میبینیم ولی در بسیاری از کشورهای اسلامی مسلمانان اهتمامی به مساله فلسطین ندارند. این به معنی آن نیست که خیلیها که این درد را ندارند در وقت مرگ در قبرستان مشرکان دفن خواهند شد، خیر، اینها هم در قبرستان مسلمانان به خاک سپرده میشوند و از اسلام خارج نمیشوند هر چند در این روایت فرمودهاند اینها مسلمان نیستند. مفهوم این نوع روایات آن است که اینها مسلمان مطلوب نیستند ولی حداقل مسلمانی در آنها وجود دارد. امام صادق(ع) در ادامه روایت میفرماید: کسی فریاد دادخواهی مسلمانها را بشنود و به آنها پاسخ مثبت ندهد مسلمان نیست. این مسلمان نبودن به معنی آن است که مسلمان مطلوب نیست ولی از اسلام خارج نمیشود.
بنابراین مناسک رایج بین ما که رشد فضایل اخلاقی را به همراه ندارد، از دینی بودن خارج نیست، قطعا امر دینی به حساب میآید و نمیتوانیم آنها را جزو امور غیردینی قرار بدهیم اما امر دینی با نمره بالا نیست و حداقل امر دینی است؛ کف امر دینی به حساب میآید نه سقف امر دینی. نرسیدن به نتیجه مطلوب اینها را از امر دینی خارج نمیکند. امر دینی است ولی ویژگیهای مطلوب و شرایط مطلوب را ندارد. به عبارت دیگر، امر دینی درجات مختلفی دارد و مناسک گسسته از روح و محتوا، در درجات بالا نیست ولی حداقل امر دینی به حساب میآید.
* در سالهای اخیر بر اساس پایشها، با توجه به اینکه تغییر محسوسی در اعتقادات و باورها نداشتهایم اما گویا شکل عمل به دینداری تغییر کرده به طوری که تقید به شرعیات و فرایض کمرنگ شده و به جای آن مناسک برجسته شده و به متن آمده است. به طور کلی جستوجو برای امر معنوی در دنیا نیز افزایش یافته است و در ایران نیز این بعد همیشه برجسته بوده که در قالب عواطف دینی یا تجربههای دینی مانند زیارت و... بروز و ظهور مییابد. این تغییر رویکرد از چه حیثی است و چه دلایل اجتماعی و فرهنگی دارد؟
به عنوان پاسخ میتوان به 3 نکته اشاره کرد. نکته اول افزایش کوشش برای دست یافتن به امر قدسی و افزایش معنویت و افزایش توجه به امور دینی در سطح جهانی؛ واکنشی است که مردم جهان به دوران مدرن و پدیده مدرن و سکولاریسم نشان دادند. با پایان یافتن دوران مدرنیته و با ورود جهان به دوران پستمدرن و با پایان یافتن سلطه سکولاریسم و پوزیتیویسم، تمایل به مجموعه کارها و رفتارهایی که نوعی گریز از اینها را نشان میدهد، دیده میشود.
پدیدههای بشری از نوعی حالت پاندولی برخوردارند که در دورهای رونق میگیرند و همه به سمت آنها اقبال نشان میدهند و بعد با اتمام دوره پاندول در مسیری خلاف مسیر اول حرکت میکنند. ما امروز در این شرایط هستیم. دورهای رواج مدرنیته و سکولاریسم بود و همه به آن اقبال نشان میدادند و امروز با پایان یافتن سلطه اینها در سطح جهانی به مسیری خلاف آن روی آوردهاند. توجه به امر دینی و مناسک دینی و شعائر دینی در حد وسیعی در سطح جهان در نسلهای جوان کشورهای مختلف گسترش یافته و جلوههای آن در کشورهای اروپایی، آمریکا و آمریکای لاتین دیده میشود. ایران هم تافتهای جدا بافته از جهان نیست و در همین مسیر قرار دارد، با این تفاوت که شاید ایران پرچمدار و پیشتاز اقبال به امور دینی در جهان امروز باشد. به تعبیر معروف فوکو که انقلاب ایران را دمیدن روح در جهان بیروح میدانست، ایرانیان پیشتاز بازگشت به دین بودهاند ولی بازگشت به دین و آشکار ساختن تمایل به دین، در همه جای جهان از جمله در ایران به چشم میخورد. البته رو آوردن به امور دینی یک موضوع یکپارچه نیست و بویژه ما در کشورمان شاهد هستیم که برخی کسانی که به مناسک علاقه نشان میدهند مانند حضور در مراسم شبهای قدر و حضور در مراسم عزاداری سیدالشهدا (ع) در روزهای تاسوعا و عاشورا و حضور در مراسم اربعین، به برخی دیگر از امور شرعی پایبندی مطلوب ندارند. حتما مشاهده کردهاید که معمولا یکی از سوژههای عکاسان در این مراسم زوم کردن روی آقایان و خانمهایی است که پوشش آنها با پوشش شناختهشده و مورد پذیرش جامعه دینداران تناسبی ندارد.
شاید به عنوان یک فرضیه بتوان گفت عامل اقبال به این دسته از مناسک به رغم اهتمام کمتر به دیگر رفتارهای دینی، واکنش منفی مردم ایران به شکل رسمی دینداری است. درباره مسائلی مانند نماز خواندن و مانند اینها حق انتخاب و آزادی عمل مردم کم است، چون باید این اعمال را در قالب مشخصی انجام بدهند اما درباره عزاداری، آزادی عمل آنها بیشتر است و به هر شکلی که دوست دارند میتوانند در آن حضور یابند و به لحاظ زمان و مکان و نوع همراهانی که با خود میبرند با تنوع بیشتری روبهرو هستند. این نکته را درباره شبهای قدر یا اربعین هم میتوان ذکر کرد. هرچند مراسم و مناسکی مانند اربعین و اعتکاف و شبهای قدر هم در رسانههای رسمی تبلیغ میشود ولی چنین به نظر میرسد که چون حق انتخاب مردم در این نوع مناسک خیلی بالاتر است، در کوشش برای فاصله گرفتن از مناسک و دین رسمی، این دسته از اعمال دینی را انتخاب میکنند.
نکته سوم که به نظر میرسد بر حضور مردم در مناسکی مانند اربعین اثر مثبت داشته است، مساله آسانتر شدن عمل به برخی مناسک است. یعنی کمکهایی که حکومت برای آسانتر شدن برخی مراسم دارد، مردم را به این سمت سوق میدهد. مثلا برای اربعین که یک سفر خارجی به حساب میآید و افزون بر عشق وافر و بیمانند و نهادینه شده مردم به سیدالشهدا علیهالسلام، نفس سفر به خارج از کشور هم جاذبه دارد، فقط یک گذرنامه 65 هزار تومانی نیاز است و اندکی ارز و تسهیلات کمکهای جادهای قابل توجه هم وجود دارد، طبعا بر شوق مردم به حضور در این مناسک افزوده میشود. اخیرا دیدم رسما اعلام شده است خودروهای دارای خلافی بالا در مسیرهای اربعین متوقف نمیشوند. شاید کسی بگوید اتفاقا باید در اینجا مقررات و قوانین سختگیرانهتر اجرا شوند، کسی که زائر امام حسین است باید از تمام بدیها دور باشد و باید از قانونگریزی هم فاصله داشته باشد، ولی ملاحظه میکنید که در اینجا کاملا برعکس است و طبعا این نوع حمایتها در افزایش مشارکت مردم اثر مثبت دارد.
به نظرم این 3 عامل، عامل افزایش توجه به مناسک در سطح جهانی و ملی است.
* اساسا معیار ارزیابی دینداری در جامعه ایران چیست؟ افزایش مناسک و مساجد و مراسمها و... را میتوان در این چارچوب ارزیابی کرد؟ چه نسبتی بین مناسک و دینداری حقیقی میتوان برقرار کرد؟
پاسخ به این پرسش خوب شما، کاری تخصصی است و مطالعه میخواهد و حتما باید گروهی متشکل از جامعهشناسان، روانشناسان و دینشناسان در کنار هم قرار بگیرند و درباره این شاخصها تصمیمگیری کنند. در «پژوهش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان» که اهتمام جدی به دینسنجی هم دارد کارهایی صورت گرفته که باید مورد توجه باشد. به نظر میرسد تکیه این پژوهشها عمدتا بر نمادهای بیرونی است و با احوالات قلبی که به استناد آیات و روایات مهمترین وجه دینداری است، کاری ندارند. ظواهر و مظاهر بیرونی میتواند نشانه اهتمام به امر دینی باشد، الزاما به معنی دیندارانه زیستن و دیندار بودن نیست. دینی بودن یک بحث است و دیندار بودن بحثی دیگر است، کسی در منصبی دینی مشغول خدمت باشد، کار او دینی است ولی این فرد الزاما دیندار و متدین نیست و چه بسیار کسانی که منصب دینی ندارند اما انسانی متدین و دیندار به حساب میآیند. به هر حال میخواهم تأکید کنم این نوع شاخصگذاریها دشوار است و کاری تخصصی میخواهد. توجه به درجات ایمان و درجات دیندارانه زیستن که پیش از این هم اشارهای به آن شد، در این شاخصگذاری بسیار اثرگذار است، یعنی ما نمیتوانیم و نباید صفر و صدی ببینیم و بگوییم این امر دینی است و آن نیست. توضیح داده شد که امور مناسکی حتما دینی هستند اما کدام درجه از دین و دیندارانه زیستن؟ کدام سطح از دیندارانه زیستن؟!
امیرالمومنین علی(ع) در حکمت 145 نهجالبلاغه میفرماید: «کَمْ مِنْ صَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ صِیَامِهِ إِلَّا الْجُوعُ وَ الظَّمَأُ، وَ کَمْ مِنْ قَائِمٍ لَیْسَ لَهُ مِنْ قِیَامِهِ إِلَّا السَّهَرُ وَ الْعَنَاءُ؛ حَبَّذَا نَوْمُ الْأَکْیَاسِ وَ إِفْطَارُهُمْ». چه بسیار روزهداری که از روزهاش بهرهای جز گرسنگی و تشنگی ندارد و چه بسیار شبخیزان عبادتکننده در شب که از نماز شبانهاش بهرهای جز بیدار ماندن و خستگی ندارد. در برابر بیداری و گرسنگی اینها، بنازم به خواب و افطار زیرکان. یعنی کسی که افطار میکند و از اکیاس باشد بهتر از اینانی است که فقط رنج گرسنگی میکشند. باز هم تکرار میکنم نمیتوانیم بگوییم روزه این افراد امر دینی نیست و باید کنار گذاشته شود، امر دینی است ولی باید تکمیل بشود. این صیام و قیام نقطه آغاز است و باید تکمیل شود. این نقطه آغاز خوبی است اما نقطه مطلوب و نقطه پایان نیست.
* اگر بپذیریم مناسک در ایران فاقد کارکردهای لازم از جمله رشد فضیلتهای اخلاقی و رسیدن به دینداری حقیقی است، یا تاثیر شگرفی بر آن ندارد، اشکال کار را باید در کجا جستوجو کرد؟
در ادامه بحثهای قبلی تاکید میکنم که اگر افرادی مثل بنده لحن انتقادی به مناسکگرایی دارند به هیچ وجه به مفهوم انکار اصل مناسک و مناسکگرایی نیست. پیرو مثالی که مناسک را به لولهکشی و روح مناسک را به آب تشبیه کردم، قطعا اگر لولهکشی نباشد، نمیتوان آب را به دست مردم رساند. بنابراین اصل را انکار نمیکنم و این سخنان با کسانی که از اصل مناسک را انکار میکنند دارای خاستگاه مشترک نیست. ریشهیابی چرایی این وضعیت مطالعهای دقیق میخواهد. به نظر من، بخشی از آن ریشه تاریخی دارد و بخشهایی را به روحیات و خلقیات توده مردم ایران مربوط میدانم. همچنین، قسمتهایی را مربوط به این میدانم که مناسک به قالب و شکل و ظاهر محدود شده است و با قلب مناسکگزاران پیوند برقرار نکرده است که به تفصیل به آن پرداختم و بخشی را ناشی از غلبه تدریجی تشیع مناسکی بر تشیع معرفتی و فقاهتی میدانم که سالهاست عرایضی در این باره داشتهام. اینها عوامل عمومی هستند که در پدید آمدن این وضعیت نقش داشتهاند.
عامل دیگر مؤثر بر شکاف بین مناسک و نتایج اخلاقی آن و خالی شدن مناسک از روح واقعی خود، به نظر بنده مساله سیاستزدگی است. مرادم از سیاستزدگی دخالت دادن سیاست - که گاه تا حد یک سلیقه سیاسی هم تنزل پیدا میکند - در همه سطوح سیاستگذاری تا اقدام مناسکی است. وقتی نگاه سیاستزده شد، همه اقدامات و کمکها و حمایتها معطوف و محدود به تأمین منافع سیاسی میشود و هر جا برای ما سودی نداشته باشد نیازی به سرمایهگذاری و حمایت نمیبینیم، وقتی نگاه سیاستزده شد، کارگزاران حکومتی و دولتی به این شعائر دینی به چشم یک رفتار سیاسی یا یک وظیفه شغلی نگاه میکنند و این تغییر نگاه یقینا در کاهش برکات مناسک اثرگذار است. وقتی نگاه سیاستزده شد، هر انتقاد و مخالفتی با برخی از کارها به حساب اختلافنظر سیاسی گذاشته میشود. وقتی نگاه سیاستزده شد، همه متولیان امور فرهنگی و رسانهای کشور تابع رویکرد دولتها عمل میکنند، به عنوان مثال اگر رویکرد مذهبی حاکم بر یک دولت، گرایش به تشیع مناسکی در برابر تشیع فقاهتی و معرفتی بود، طبیعی است که تنها در تنور شکل و قالب مناسک دمیده شود و از جنبههای معرفتی و معنوی آن غفلت شود. وقتی نگاه سیاستزده شد، افرادی که نگاهی متفاوت داشته باشند، تریبون رسمی برای صحبت و مطرح کردن دیدگاههای خود نخواهند داشت. امیدواریم با تحولاتی که در دولت و در عرصه سیاسی کشور رخ داده است، برخورداری جریانها و سلایق سیاسی کشور از تریبونهای رسمی عادلانهتر شود و همه کسانی که به تعظیم شعائر بویژه شعائر حسینی معتقد هستند ولی نقدهایی به سیاستها و رویکردها و برنامههای موجود دارند، بتوانند دیدگاههای خود را در تریبونهای رسمی هم مطرح کنند. در پایان دوباره تأکید میکنم که راهحل چالشهای موجود بر سر راه مناسک، دست برداشتن از مناسک نیست، توده مردم از طریق مناسک خیلی بیشتر با مفاهیم دینی ارتباط برقرار میکنند تا از طریق مباحث علمی، بلکه باید کوشید مناسک هیچگاه از روح و خاستگاه اولیه خود جدا نشود تا بتوان شاهد نتایج اجتماعی آن بویژه در عرصه رشد فضایل اخلاقی که موضوع گفتوگوی شما بود، باشیم.
ارسال به دوستان
چگونه طی چندین دهه، پروژه صهیونیستی در حفظ موجودیت خود دچار زوال شده است؟
خودویرانگری اسرائیل
استفن والت*: اسرائیل با مشکل جدی مواجه است. شهروندان آن عمیقا اختلاف نظر دارند و بعید است این وضعیت بهبود یابد. این رژیم در یک جنگ غیرقابل پیروزی در غزه گرفتار شده است، ارتش آن تا همین جا نشانههایی از تحت فشار قرار گرفتن را از خود بروز داده، در حالی که همچنان احتمال یک جنگ گستردهتر با حزبالله یا ایران وجود دارد. اقتصاد اسرائیل بشدت در حال آسیب دیدن است. روزنامه تایمز اسرائیل اخیرا گزارش داد ممکن است در سال جاری 60 هزار کسب و کار تعطیل شود.
علاوه بر اینها، رفتارهای اخیر اسرائیل (در غزه) بشدت به چهره جهانی آن آسیب زده و به گونهای در حال تبدیل شدن به یک دولت مطرود است؛ واقعیتی که زمانی غیرقابل تصور بود.
بیش از 10 ماه کارزار نسلکشی اسرائیل علیه فلسطینیان در غزه و افزایش خشونت شهرکنشینان در کرانه باختری، موج اولیه حمایت [غربیها] را از بین برد.
دادستان ارشد دیوان کیفری بینالمللی [لاهه] درخواست حکم بازداشت برای بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر و یوآو گالانت، وزیر دفاع را به اتهام جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت صادر کرده است. این دیوان بر اساس یافتههای اولیه، اقدامات اسرائیل را بهعنوان ماهیت و نیت قابل قبول نسلکشی توصیف میکند و دادگاه آن سرانجام اشغال و استعمار اسرائیل در کرانه باختری، غزه و بیتالمقدس شرقی را نقض آشکار قوانین بینالمللی اعلام کرد.
فقط سرسختترین مدافعان صهیونیسم میتوانند به آنچه در غزه اتفاق میافتد نگاه کنند و اگر هم وحشت نمیکنند، لااقل عمیقا مضطرب نشوند.
حمایت از اقدامات اسرائیل در ایالات متحده بشدت در حال کاهش است و جوانان آمریکایی (از جمله بسیاری از یهودیان جوان) با موضع منفعلانه دولت بایدن در مواجهه با اقدامات اسرائیل مخالفند. توئیت اران اتزیون، معاون سابق شورای امنیت ملی اسرائیل را بخوانید تا بخوبی متوجه آسیبهایی شوید که اسرائیل به خود وارد کرده است. سپس گزارش سفر اخیر «عمر بارتوف» مورخ و یکی از دانشمندان برجسته در زمینه نسلکشی در جهان را در ارتباط با اسرائیل بخوانید تا متوجه شوید مشکل چقدر عمیق است.
پس انداختن تمام تقصیرها بر گردن نتانیاهو، یک مشکل عمیقتر را نادیده میگیرد: فرسایش تدریجی تفکر راهبردی در اسرائیل طی ۵۰ سال گذشته. دستاوردها و مهارتهای تاکتیکی اسرائیل در ۲ دهه اول خود این تمایل را - بویژه در میان افراد مسنتر - موجب شده تا میزان تأثیر انتخابهای راهبردی و کلیدی آن از سال ۱۹۶۷ تاکنون بر تضعیف امنیتش را پنهان کنند... صهیونیستهای اولیه و نسل اول سران اسرائیل استراتژیستهای زیرکی بودند و در تلاش برای اینکه چیزی تقریبا غیرممکن را محقق کنند: تأسیس یک دولت یهودی در دل جهان عرب. دیوید بن گوریون و سایر رهبران صهیونیست اغلب حاضر بودند به طور موقت به توافقهایی رضایت دهند که اهداف بلندمدت آنها را تامین نمیکرد، به شرط اینکه این توافقها آنها را یک گام به آن اهداف نزدیکتر کند.
این رژیم نوپا در آغاز با دستیابی به استقلال، با جدیت تمام تلاش کرد از طریق هاسبارا [سیاست تبلیغاتی مبتنی بر سنت صهیونیستها] بیوقفه، حمایت بینالمللی را جلب کند و مهمتر از همه یک رابطه ویژه با آمریکا ایجاد کند؛ رابطهای که عمدتا بر پایه افزایش قدرت و نفوذ لابی اسرائیل بنا شده بود... دیپلماسی هوشمندانه و مقدار زیادی فریبکاری نیز به اسرائیل کمک کرد زرادخانهای مخفی از سلاحهای هستهای را توسعه دهد و واقعیتهای تلخ و بیرحمانه بنیانگذاری اسرائیل را که تا دهه ۱۹۸۰ فاش نشده بود، پنهان نگه دارد. اشتباه اصلی اما همانطور که متفکران اسرائیلی بارها و بارها استدلال کردهاند، تصمیم به حفظ اشغال و بتدریج استعمار کرانه باختری و غزه به عنوان بخشی از تلاش بلندمدت برای ایجاد اسرائیل بزرگ بود... با توجه به این اشغالگری، اسرائیل تنها در صورتی میتوانست به عنوان یک دولت یهودی باقی بماند که حقوق سیاسی فلسطینیان را سرکوب و یک سیستم آپارتاید ایجاد کند، آن هم در دورانی که چنین نظمی برای شمار روزافزونی از مردم سراسر جهان ناپسند مینمود. اسرائیل فکر میکرد میتواند این مشکل را از طریق پاکسازی قومی بیشتر یا نسلکشی حل کند اما هر دوی اینها جنایاتی علیه بشریت هستند که هیچ دوست واقعی نمیتواند از آن حمایت کند.
اینها تنها اشتباهاتی نبودند که به دنبال تلاش برای ایجاد اسرائیل بزرگ رخ داد و اگرچه اسرائیلیهای دوراندیش میدانستند مشکل فلسطینیها بسادگی ناپدید نخواهد شد، کابینههای پیدرپی اسرائیل همچنان به اقداماتی دست میزدند که این مشکل را بدتر میکرد.
تحقق صلح با فلسطینیان نیازمند آن است که اسرائیل گسترش شهرکسازیها در مناطق اشغالی را متوقف کند و با فلسطینیان برای تأسیس یک دولت کارآمد، موثر و مشروع همکاری کند. با این حال، رهبران اسرائیل - بویژه شارون و نتانیاهو - برعکس عمل کردند... و بارها تلاشهای آمریکا برای دستیابی به راهحل دودولتی را به بنبست کشاندند. نتیجه این سیاستها، سلسله درگیریهایی ویرانگر اما بینتیجه بود که نتوانست به مقاومت فلسطینیها پایان دهد و در نهایت به حمله مرزی حماس در ۷ اکتبر انجامید که بدترین ضربه وارده به اسرائیل در دهههای اخیر بود.
این افول چشمگیر در درایت راهبردی اسرائیل از کجا نشأت میگیرد؟ یکی از عوامل مهم، احساس غرور و مصونیتی است که از حمایت و احترام آمریکا به خواستههای اسرائیل ناشی میشود. علاوه بر این، گرایش اسرائیل به اینکه خود را به عنوان یک قربانی ببیند و هر مخالفتی با سیاستهایش را به یهودستیزی نسبت دهد هم کمکی نمیکند، زیرا این امر درک رهبران و مردم آن را از چگونگی شعله کشیدن دشمنی به دلیل اقدامات خودشان، دشوارتر میکند. دوران طولانی نتانیاهو هم بخشی از مشکل است، بویژه از آنجا که اقدامات او تا حد زیادی ناشی از منافع شخصی است؛ یعنی تمایل به فرار از زندانی شدن به دلیل فساد. علاوه بر این، نفوذ فزاینده راست مذهبی است که فرمولی برای فاجعه به وجود میآورد.
چرا این مهم است؟ زیرا همانطور که ایالات متحده در 11 سپتامبر نشان داد، کشورهایی که هوشمندانه درباره گزینههای راهبردی خود فکر نمیکنند، میتوانند آسیب قابل توجهی به خود و دیگران وارد کنند.
اقدامات اسرائیل آینده بلندمدت خودش را تهدید میکند و رفتار انتقامجویانه و کوتهبینانهاش، دهههاست آسیبهای بزرگی به فلسطینیان بیگناه وارد کرده و همچنان این آسیبها را ادامه میدهد، در حالی که احتمال کمی وجود دارد که این رفتار به پایان مقاومت فلسطینیها منجر شود. برای آمریکا هم، وابستگی نزدیک به شریکی بیثبات و بدون فکر، مشکلی جدی است، زیرا این وضعیت موجب هدر رفتن زمان، توجه و منابع این کشور میشود و آمریکا را بیخاصیت و ریاکار نشان میدهد. متأسفانه مشخص نیست چگونه کسی میخواهد این وضعیت را درست کند. بهترین کاری که حامیان اسرائیل در آمریکا میتوانند انجام دهند، این است که هم به دموکراتها و هم به جمهوریخواهان فشار بیاورند تا با اتخاذ رویکردی قاطع و مسؤولانهتر نسبت به اسرائیل، آن را وادار به تجدیدنظر در مسیر کنونی خود کنند. با این وجود هیچ نشانهای از وقوع این تغییرات در آینده نزدیک دیده نمیشود. در عوض، اسرائیل و حامیان آن در آمریکا بر رویکردهای فعلی خود اصرار دارند. این رویکرد، نسخهای برای مشکلات بیپایان است اگر نگوییم نسخهای برای یک فاجعه.
____________________________________
منبع: فارین پالیسی
استاد روابط بینالملل دانشگاه هاروارد و یکی از نظریهپردازان واقعگرایی آمریکایی *
انتشار نظریات نویسندگان خارجی به منزله تأیید آن توسط روزنامه نیست *
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از وضعیت رسیدگی به شکایات مردم در سامانههای نظارتی
کجاست حامی مصرفکننده؟
گروه اقتصادی: در حال حاضر بین میزان حقوق و دستمزد و تورم همخوانی وجود ندارد و در این میان برخی کسبه برای اینکه به نسبت تورم، درآمد خود را بالا ببرند، از شگردهایی برای افزایش درآمد استفاده میکنند؛ برخی کالا را بالاتر از نرخ مصرفکننده میفروشند، برخی غش در معامله میکنند، برخی نیز کمفروشی میکنند! حتی واحدهای خدماتی نیز هزینه مالیات بر ارزش افزوده و... را روی صورتحساب مشتریان میکشند. این اتفاقات موجب شده میزان شکایات مردم در سامانه ثبت شکایتهای 124 افزایش یابد. حالا سوال این است: در شرایطی که تخلفات اینچنینی افزایش یافته است، آیا سازمانهای نظارتی نیز برای احقاق حقوق مصرفکنندگان پرکار شدهاند؟
با آنکه سامانههای نظارتی مبتنی بر ثبت شکایات از طریق تلفن در کشور از سال ۱۳۷۳ همزمان با احیای سازمان تعزیرات حکومتی راهاندازی شده و شروع به کار کردند ولی هنوز انتقادهایی به این سامانههای ثبت شکایات وجود دارد.
یکی از مهمترین این انتقادات نبود نظارت بر قیمتها و کمتوجهی به آمار شکایات مردم است. با وجود همه این انتقادات، مسؤولان سازمان حمایت مصرفکنندگان به نوعی با عملکرد خود در سالهای گذشته نشان دادند بیشتر دغدغه تولیدکنندگان را دارند تا زیان مصرفکنندگان و از عملکرد سامانههای بازرسی و رسیدگی به شکایات دفاع میکنند.
این در حالی است که بر خلاف بسیاری از کشورها در کشور ما منبع واحدی برای رسیدگی به شکایات وجود ندارد. به عنوان مثال وقتی کسی قصد شکایت در موضوع دارو، نان، روغنموتور یا اجارهبها یا هر موضوع دیگری را دارد، با سامانه ۱۲۴ تماس میگیرد. این سامانه به عنوان پل رابط با سازمانهای دیگر عمل میکند؛ به عنوان مثال اگر کسی موضوع شکایتش دارو باشد، وی را به وزارت بهداشت معرفی میکنند. بعد وزارت بهداشت میگوید این موضوع خاص مثلا شیرخشک، به سازمان غذا و دارو برمیگردد که هر یک از زیرمجموعههای این سازمان نیز به صورت مجزا عمل میکنند و پاسخگوی موضوعات غیرمرتبط با خود نیستند.
* شکایت مردم نتیجه ضعف نظارت دستگاههاست
نتیجه این پروسه پیچیده و زمانبر آن است که در نهایت مردم از پیگیری شکایات خود ناامید میشوند و به اجبار تحت فشار و ظلم عدهای سودجو قرار میگیرند.
در این رابطه یکی از ثبتکنندگان شکایت در سامانه میگوید: چند سال پیش یک نانوایی از استان دیگر به محله ما آمد و در همسایگی ما یک مغازه را اجاره کرد. حال پس از گذشت چند سال چند نانوایی در چند محله دارد که هر یک توسط کارگر اداره میشود و خانه و خودرویی لوکس هم دارد، در حالی که من به عنوان یک کارمند در همین سالها ریالی پسانداز نکردهام و هر روز به پلهای پایینتر از خط فقر نقل مکان میکنم.
وی میافزاید: یا مثلا درست در مقابل خانه ما داروخانهای مشغول به فعالیت است که حداکثر ۴۰ متر است اما یک ساختمان ۵ طبقه ۱۰ واحدی در کنار همین ساختمان ساخته که انبار داروهایش است و به عنوان مثال پمادی را که 2 سال پیش قیمت فروش ۸ هزار و ۸۰۰ تومان خورده و هنوز تاریخ مصرف دارد، به قیمت روز یعنی ۳۳ هزار تومان میفروشد.
حال این سوال مطرح است: چگونه در این شرایط اقتصادی کسانی مثل این افراد هر روز نسبت به روز قبل پولدارتر میشوند، در حالی که سفره عمومی مردم هر روز کوچکتر میشود؟
* پروسه اداری رسیدگی به شکایات
یکی دیگر از انتقاداتی که بر این روند وجود دارد زمانبر بودن بیش از حد پروسه ثبت شکایت و عدم اعلام نتیجه به شاکی از طریق پیامک یا راهکارهای جایگزین است که احتمالا بسیاری از مردم بارها با این مشکل مواجه شدهاند که به عنوان نمونه به مواردی از آن اشاره میکنیم.
در ماههای اخیر در پی سیاست تغییر نوع تخصیص یارانه به انتهای چرخه تولید شاهد گرانفروشی و کمفروشی و فروش به اجبار عمده نانواییها در شهرهای مختلف بویژه تهران بودیم. در این زمینه یکی از شهروندان میگوید: در شرق تهران و محلههای مشیریه و رضویه که تعداد بسیار زیادی نانوایی وجود دارد، در یک حرکت هماهنگشده بویژه درباره نان بربری به استثنای تعداد انگشتشماری از نانوایان، الباقی از ارائه نان ساده اجتناب میکنند.
این شهروند میافزاید: در تمام نانواییها به جای نان ساده، چند عدد کنجد روی نان میپاشند و نانوا در پاسخ به گرانفروشی خود اینگونه میگوید که طبخ نان ساده ندارد و مردم را مجبور به خرید نان کنجدی میکند. بسیاری از این مردم بارها این موضوع را به سامانه ۱۲۴ گزارش کردهاند و اکنون با گذشت بیش از ۴۰ روز از اعلام شکایت هنوز هیچ تغییری در این روند اتفاق نیفتاده است. این شهروند ادامه میدهد: من خودم چندین بار با این سامانه تماس داشتم و کد رهگیریهایی با شمارههای ۱۸۰۲۷۱۵۱ و ۱۸۰۰۳۲۸۰ گرفتم و با وجود بارها پیگیری هنوز هنگام خرید، نانوایی سنگک که موظف است چانه ۶۰۰ گرمی بگیرد و نان ۴۸۰ گرمی دست مردم بدهد، نان ۲۹۸ گرمی را به دست مشتری میرساند و تنها جواب ۱۲۴ این بوده در حال پیگیری هستند.
* چرا نانواها کمبود آرد دارند؟
عدهای از نانوایان در ساعاتی از روز اقدام به پخت نان نمیکنند و میگویند کمبود آرد دارند اما سهمیه روزانه آرد دریافتی را به شیرینیفروشیها یا سایر صنایع میفروشند و به جای پخت تمام روز، فقط ساعات خاصی را پخت میکنند. با یک حساب ساده براحتی میتوان محاسبه کرد یک نانوایی بربری با احتساب تعداد پخت نان در روز و گرانفروشی هر عدد هزار تومان، روزانه بیش از ۵۰۰ هزار تومان و ماهانه بیش از ۱۵ میلیون تومان کسب میکند. در سایه کمکاری ناظران، این موضوع در کل کشور عددی بزرگ را به اقتصاد کشور و مردم تحمیل میکند که به دور از عدل اسلامی است. این بحث فقط به نان ختم نمیشود و درباره دارو هم همین مشکل وجود دارد. به عنوان نمونه شهروند دیگری گزارشی را به سامانه ۱۹۰ داده است. بر اساس آن گزارش، داروخانه چیزی حدود ۱۰ برابر هزینه دارو را از نامبرده دریافت کرده که در این مورد نیز کد رهگیری را دریافت کرده ولی با گذشت بیش از یک ماه هنوز تنها پاسخ همان «در حال بررسی است».
همه این موارد در حالی اتفاق میافتد که بر اساس اعلام رسمی دولت، مردم میتوانند با مشاهده هر یک از این تخلفات، گزارش بدهند و از فرد متخلف شکایت کنند. دولت هم موظف است بیدرنگ به شکایتها رسیدگی و خطاکاران را با ابطال پروانه و مجوز روبهرو کند اما در یک نظرسنجی ساده میتوان به این نتیجه رسید که اکثر شهروندان معتقدند در بسیاری از موارد، تماسها با ۱۲۴ و سایر ارگانهای نظارتی به جایی نخواهد رسید. مدتهاست دیگر در سطح شهرها بنرهایی که نشان از تخلف این افراد سودجو است، دیده نمیشود.
در نهایت این روزها با توجه به تغییرات قیمتی و سوءاستفاده عدهای سودجو که قصد دارند از این آب گلآلود ماهی بگیرند، وظیفه رسیدگی به این مشکلات بر عهده دولت است. این خواسته به عنوان مطالبهای عمومی از دولت مطرح است.
***
اتحادیهها وظیفه نظارت بر صنف خود را دارند
طبق قانون، اتحادیهها وظیفه نظارت بر صنف خود را دارند و دستگاههای نظارتی مانند سازمان تعزیرات و سازمان حمایت نیز باید در این مساله بشدت فعالیت داشته باشند. حتی ادارات صنعت، معدن و تجارت استانها مکلفند به صورت دورهای بر بازار نظارت داشته باشند اما واقعیت این است که اتحادیهها بیشتر از آنکه به بدنامی صنف خود فکر کنند، به حمایت از همصنفی خود توجه میکنند. گاهی نیز دیده میشود اتحادیهها اعلام میکنند واحد متخلف عضو اتحادیه نیست، در حالی که اگر یک نفر در صنفی بدون مجوز هم فعالیت کند، نشاندهنده ضعف عملکرد واحدهای صنفی است.
برای نمونه برخی قالیشوییها به تعهدات خود عمل نمیکنند، در حالی که هزینههای بالایی را از مصرفکنندگان دریافت میکنند به طور مثال، بعد از اینکه فرش مشتری را تحویل میدهند ،در صورت باقی ماندن لک روی فرش اعلام میکنند شما درخواست شستوشو کردهاید. با شستوشو لکها پاک نمیشوند به همین دلیل شما باید درخواست مجزایی برای پاک کردن لک داشته باشید تا هر دو خدمات ارائه شود. این مشکلات در سایر اصناف هم دیده میشود اما متاسفانه کسی پاسخگو نیست. به طور قطع ایراد آنجاست که در نخستین گام ثبت شکایت مردم با بیتوجهی دستگاه ناظر روبهرو میشود. همچنین در راستای برخوردهای جدیتر میتوان در هر صنفی که تخلفات در آن افزایش یافته، تمام مدیران اتحادیه مربوط را برکنار کرد، چرا که آن اتحادیه کمکاری داشته که اعضای آن تخلف داشتهاند.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» از افزایش هزینههای سفر با تاکسیهای اینترنتی گزارش میدهد
کرایهها گاز میدهند
اگر چه با ورود تاکسیهای اینترنتی به چرخه حملونقل مسافری دسترسی مردم به خودرو در هر زمان و مکانی از شبانهروز آن هم با آسایش و امنیت امکانپذیر شده و از طرفی موجب ایجاد اشتغال شده ولی در مقابل نبود نظارت دقیق بر عملکرد این نوع تاکسیها بویژه در بحث افزایش کرایه و عدم تعادل تعرفهها باعث شده مزایای چنین خدماترسانی مطلوبی خنثی شود و متولیان آن نیز زیر سوال بروند.
به طور مثال اواخر سال گذشته به دنبال نارضایتی کاربران از افزایش بیرویه کرایهها در قالب گزینه «عجله دارم» که تعرفه آن بیشتر از درخواست عادی بود، با پیگیریهای سازمان تعزیرات حکومتی، این گزینه از خدمات تاکسیهای اینترنتی حذف شد؛ موضوعی که بهانهای شد در دست متولیان تاکسیهای اینترنتی تا کرایهها را بتدریج افزایش دهند. البته پس از این موضوع سازمان تعزیرات نسبت به کاهش سرویس یا افزایش قیمت تاکسیهای اینترنتی هشدار داد و اعلام کرد مصداق تخلف است و از مردم خواست اگر با این مسائل مواجه شدند، با سامانه ۱۳۵ تماس بگیرند و اعلام شکایت کنند؛ اعلام شکایتی که هر چند از سوی سازمان تعزیرات رسیدگی میشود ولی خود سازمان تعزیرات نیز خواهان رسیدگی دقیق برای ساماندهی تاکسیهای اینترنتی است تا متولی این بخش مشخص و معین شود، زیرا متولیگری چندبخشی و جزیرهای زمینهساز نابسامانی قیمتها در این بخش شده است و در نهایت با ادامه چنین روندی نمیتوان شاهد نظارت دقیق بر عملکرد تاکسیهای اینترنتی بویژه در بخش رعایت عدالت در نرخ کرایهها و تعرفهگذاریها بود. گلهمندی مسافران از نحوه نرخگذاری در تاکسیهای اینترنتی در حالی است که این روزها ارائه خدمات در مسافهای کوتاه که قبلا هزینه متعادلی داشت، اکنون با نرخهای بالاتری انجام میشود و سرویسدهی این نوع خودروها با نارضایتی مسافران همراه شده است و زمانی که موضوع افزایش هزینهها از رانندگان پرسیده میشود، در جواب میگویند تعرفهای است که شرکت یا متولی آن نرخگذاری کرده است و بخشی از این کرایه نیز پورسانت شرکت است.
به نظر میرسد در این میان خلأ متولی برای قیمتگذاری در این زمینه تأثیرگذار است. به طور مثال عضو کمیسیون عمران و حملونقل شورای اسلامی شهر تهران خرداد امسال گفته بود در جایگاه کلان، وزارت کشور باید تدبیری بیندیشد که اختیارات و سازوکار نظارت شهرداریها بر تاکسیهای اینترنتی به گونهای باشد که کارکرد ملی شرکتها را دچار اختلال نکند.
احمد اصانلو، معاون وزیر دادگستری و رئیس سازمان تعزیرات حکومتی در گفتوگو با «وطن امروز» درباره رسیدگی به عدم تعادل در نرخ و تعرفههای تاکسیهای اینترنتی اظهار داشت: این سازمان مرجع رسیدگی به تخلفات در هر حوزه و صنفی در صورت ارائه گزارشهای مستند از سوی دستگاهها است. بارها اعلام کردهایم دستگاههایی که تخلفات را گزارش میدهند پیگیر آن هستیم و رؤسای شعب نیز رسیدگی لازم را در این زمینه با جدیت انجام میدهند. وی درباره نظارت بر عملکرد تاکسیهای اینترنتی و نحوه تعرفهگذاری آنها گفت: در حوزه نظارت بر تاکسیهای اینترنتی دستگاههای متولی مسؤولیت دارند مثل همه حوزههای دیگر درباره علل تغییر نرخها یا عدم تعادل قیمتگذاری کرایهها اقدام به تهیه گزارش کنند تا حقوق مصرفکنندگان تضییع نشود، بنابراین این سازمان مسؤولیت نظارت را ندارد، بلکه به تخلفات رسیدگی میکند.
اصانلو ادامه داد: دستگاههای متولی نظارت بر تاکسیهای اینترنتی باید مشخص شوند کدام دستگاهها هستند. آیا فعالیت این نوع تاکسیها تحت نظر انجمن صنفی یا اتحادیه مشخص یا ارگانی خاصی است که همان دستگاه باید نظارات کند. با این وجود نظارت بر بازار و کشف تخلف در حوزه اصناف یا سازمان توسط سازمان حمایت از حقوق مصرفکننده و تولیدکننده انجام میشود که باید گزارشها را ارائه و سازمان تعزیرات نیز اقدامات لازم را دراینباره انجام دهد. وی افزود: درباره عدم تعادل نرخ تاکسیهای اینترنتی و گلایهمندی مردم بیتردید از حوزههای مختلف متولی که معمولا سازمان حمایت از حقوق مصرفکنندگان و تولیدکنندگان است پیگیریهای لازم را خواهیم کرد و در صورت تخلف رسیدگی میشود.
اخیرا نیز یک عضو کمیسیون عمران مجلس شورای اسلامی تاکید کرد: انتظار میرود سازمان تاکسیرانی متولی نظارت بر تاکسیهای اینترنتی شود تا دیگر شاهد قیمتگذاریهای سلیقهای در این حوزه نباشیم. عباس صوفی در گفتوگو با ایسنا با اشاره به ضرورت نظارت بر قیمتگذاری تاکسیهای اینترنتی، بیان کرد: ما باید بپذیریم که متولی هر صنفی باید یک مجموعه باشد. در شرایطی که ما سازمان تاکسیرانی در کشور داریم اما این سازمان مجوز نظارت بر تاکسیهای اینترنتی را نداشته باشد چگونه انتظار داریم قیمتگذاریها نیز بهدرستی انجام شود؟
وی در ادامه اظهار کرد: اگر میخواهیم وضعیت تاکسیهای اینترنتی در سطح کشور سامان یابد، لازم است متولی این حوزه در سطح کشور یک دستگاه باشد. تاکسی اینترنتی تعریف دارد اما برابر ضوابط، سازمان تاکسیرانی نمیتواند بر قیمتگذاری این بخش ورود کند. از نگاه بنده، اگر قصد داریم که تاکسیرانی در کشور سامان یابد، باید تمام تاکسیها در سطح کشور زیرمجموعه سازمان تاکسیرانی باشند. سازمان تاکسیرانی زیرمجموعه شهرداریهاست. شوراها روی این دستگاه نظارت میکنند. شوراها از یک طرف پاسخگوی مردم بوده و از یک طرف پاسخگوی دولت هستند. مصوبات شوراها به تایید فرمانداریها میرسد و وزارت کشور نیز بر آن نظارت دارد.
وی تاکید کرد: برای ساماندهی تاکسیهای اینترنتی نیز لازم است متولی این بخش سازمان تاکسیرانی کشور شود. متولیگری چندبخشی این بساط را درست کرده است که سبب شده نظارت دقیقی بر این حوزه انجام نشود. از نگاه بنده این کار اشتباه بوده و باید اصلاح شود.
بنا به این گزارش این روزها بخشی از نارضایتیها به متعادل نبودن قیمت کرایههای تاکسیهای اینترنتی مربوط میشود، به شکلی که جدا از زمانهای پیک تردد و افزایش ترافیک که نرخ کرایه تاکسیهای اینترنتی بالا میرود، در ساعات دیگر روز نیز شاهد نرخهای بالای این تاکسیها هستیم. به نظر میرسد تداوم این شرایط میتواند به عدم اقبال مسافران به تاکسیهای اینترنتی منجر شود.
ارسال به دوستان
بررسی اتفاقات ویژه ورزش ایران در المپیک پاریس از اقتدار کشتی تا رکوردشکنی دختران
چشمانداز روشن
رضا خسروی: ورزش ایران المپیک سیوسوم را در شرایطی به پایان رساند که کمتر مسؤولی پیشبینی چنین نتایجی را میکرد اما ملیپوشان چند رشته نشان دادند در صورت توجه بیشتر میتوانند همه معادلات را بههم بزنند. کاروان ورزش ایران که با نام «خادم الرضا» عازم سیوسومین دوره بازیهای المپیک در پاریس شده بود، یکی از بهترین نتایج خود را در ادوار مختلف حضورش در المپیک رقم زد و با کسب ۱۲ مدال طلا، نقره و برنز پس از المپیک لندن در جایگاه دوم قرار گرفت اما از نظر تعداد ورزشکاران مدالآور به موفقترین دوره تبدیل شد. هرچند انتظار از برخی رشتهها این بود که نمایش و عملکرد بهتری در این دوره داشته باشند اما رشتههایی که به طور سنتی برای ورزش ایران مدالآوری کرده بودند این بار هم بار ورزش را به دوش کشیدند و در روزهای پایانی شادی را برای مردم ایران به ارمغان آوردند، ضمن اینکه برخی رشتهها نیز با وجود اینکه به مدالی نرسیدند اما نمایشی راضیکننده داشتند که شمشیربازی، ژیمناستیک و سنگنوردی جزو این رشتهها بودند. در این میان اما چند رشته مثل تیراندازی، تیروکمان و قایقرانی نتوانستند نمره قبولی بگیرند و باید بررسیهای لازم درباره دلایل عملکرد آنها انجام شود.
* اتفاق چشمگیر در ورزش بانوان
هرچند در ادوار گذشته المپیک بانوان ورزشکار هم توانسته بودند سهمیه حضور در المپیک را کسب کنند اما تاکنون سابقه نداشته است که دختران ایران بتوانند در یک دوره دو مدال باارزش نقره و برنز را به خود اختصاص دهند. با وجود اینکه ناهید کیانی و مبینا نعمتزاده هر دو در تکواندو موفق به کسب مدال شدند اما موفقیت بزرگی را برای ورزش ایران رقم زدند تا نشان دهند حمایتهای همه مسؤولان از ورزش بانوان بویژه مقام معظم رهبری میتواند چراغ راه آینده برای بهتر شدن شرایط باشد.
* رکوردی که تکواندو بر جا گذاشت
با وجود اینکه تکواندو در ادوار گذشته هم موفقیتهای زیادی را برای ورزش ایران رقم زده بود اما این بار با مدیریت هادی ساعی که خودش پرافتخارترین ورزشکار ایران در المپیک است، رکوردی تاریخی بر جا گذاشت و با 4 تکواندوکار به 4 مدال دست یافت. ملیپوشان تکواندوی ایران در شرایطی به یک مدال طلا، ۲ نقره و یک برنز دست یافتند که پیش از حضور در فرانسه کمتر کسی تصور ثبت چنین موفقیت بزرگی را داشت اما رکورد صددرصدی کسب مدال برای این رشته ماندگار شد.
* کشتی مثل همیشه درخشان و شادیآور
گوش شکستههای کاروان ورزش ایران هرچند میتوانستند مدالهای خوشرنگ بیشتری را کسب کنند اما مثل همیشه پیامآور شادی برای مردم ایران بودند و با کسب ۷ مدال کام ورزش را شیرین کردند. هر چند ۳ مدال نقره در کشتی آزاد میتوانست رنگ طلا داشته باشد اما همین مدالها هم تکمیلکننده عملکرد درخشان کشتی فرنگی بود که ورزش کشور را صاحب ۲ مدال طلا کرد. کشتی که در سالهای اخیر زیرساختهای مثالزدنی را برای خود دست و پا کرده است در المپیک پاریس هم همانطور بود که انتظار میرفت و در برخی اوزان فراتر از انتظار عمل کرد.
* طلاییهای المپیک، رؤسای موفق
یکی از اتفاقات خوبی که در المپیک پاریس رقم خورد موفقیت ۲ رشتهای بود که رؤسای فعلی آنها خود دارنده مدال طلای المپیک سیدنی و آتن هستند. علیرضا دبیر، رئیس فدراسیون کشتی و هادی ساعی، رئیس فدراسیون تکواندو نشان دادند در صورت داشتن دانش مدیریت و تلفیق آن با تجربه حضور در رویدادهای بزرگ از جمله المپیک، میتوان ورزشکاران را با بهترین شرایط و در کمحاشیهترین وضعیت به المپیک برد و در آنجا هم زمینه موفقیت آنها را فراهم کرد. هر چند باید تاکید کرد این 2 رئیس بدون ایراد نیستند اما عملکرد آنها نشان داد هم خودشان طلایی بودند و هم مدیریتشان.
* ۲ رشته و نوید آینده درخشان
شمشیربازی و سنگنوردی جزو رشتههایی بودند که با وجود اینکه در المپیک پاریس موفق به کسب مدال نشدند اما ورزش کشور را به آینده امیدوار کردند که در صورت تداوم مدیریت درست در این ۲ رشته، میتوانند در دوره آینده به کسب مدال امیدوار بود. شمشیربازی و سنگنوردی تا یکقدمی مدال پیش رفتند و در آخرین لحظات مدال را از دست دادند. البته به این ۲ رشته میتوان ژیمناستیک را هم اضافه کرد که با مهدی الفتی تا فینال پیش رفت اما به اندازه شمشیربازی و سنگنوردی به مدال نزدیک نبود. با این حال در نخستین حضور عملکردی درخشان را به ثبت رساند. تیم ملی شمشیربازی ایران تا یک قدمی مدال پیش رفت اما به آن نرسید.
* پرمدالترین با توجه به تعداد ورزشکاران
هر چند بهترین عملکرد ورزش ایران در المپیک ۲۰۱۲ لندن با کسب ۱۳ مدال به ثبت رسیده است اما در المپیک پاریس ورزش کشور با تعداد کمتری ورزشکار راهی پاریس شد و در مقایسه با تعداد ورزشکاران حاضر در لندن که ۵۷ نفر بودند، این دوره با ۴۰ ورزشکار از حیث تعداد مدال در صدر بهترینهای ادوار مختلف المپیک قرار میگیرد که اتفاقی مثبت و امیدوارکننده برای ورزش ایران است.
***
پاداش مدالآوران المپیکی چقدر است؟
مدالآوران ایران در المپیک بویژه آنها که طلا گرفتهاند جوایز نقدی قابل توجهی دریافت میکنند. اوایل هفته گذشته بود که مسابقات المپیک تابستانی پاریس 2024 با قهرمانی کاروان آمریکا، نایبقهرمانی چین و مقام سومی ژاپن به پایان رسید. آمریکا و چین در تعداد مدال طلا برابر بودند اما نقرههای آمریکا بسیار بیشتر بود و به همین دلیل آمریکاییها قهرمان المپیک شدند. کاروان ایران هم عملکردی بهتر از پیشبینیها داشت. ایران با 3 طلا، 6 نقره و 3 برنز و مجموع 12 مدال در رده 21 جدول مدالی المپیک 2024 قرار گرفت. همه مدالهای ایران در رشتههای کشتی فرنگی و آزاد و تکواندو به دست آمد. پیش از اعزام کاروان ایران به المپیک، سازمانهای مربوط مثل کمیته ملی المپیک، وزارت ورزش و فدراسیونهای رشتههای المپیکی جوایزی برای مدالآوران تعیین کرده بودند. از آنجا که کسب مدال در المپیک کار بسیار سختی است جوایز در نظر گرفته شده هم بسیار باارزش است. نگاهی به جوایز از قبل تعیین شده برای رشتههایی که مدال آوردند بیندازیم.
کمیته ملی المپیک؛ طلا 10 میلیارد تومان
کمیته ملی المپیک؛ نقره 4 میلیارد تومان
کمیته ملی المپیک؛ برنز 2 میلیارد تومان
وزارت ورزش؛ طلا 8 میلیارد تومان
وزارت ورزش؛ نقره 4 میلیارد تومان
وزارت ورزش؛ برنز 2 میلیارد تومان
فدراسیون کشتی؛ طلا 5 میلیارد تومان به اضافه یک میلیارد و 200 میلیون تومان (ماهانه 100 میلیون)
فدراسیون کشتی؛ نقره یک میلیارد تومان به اضافه 360 میلیون تومان (ماهانه 30 میلیون)
فدراسیون کشتی؛ برنز 500 میلیون تومان به اضافه 180 میلیون (ماهانه 15 میلیون)
فدراسیون تکواندو؛ طلا یک میلیارد تومان
فدراسیون تکواندو؛ نقره 600 میلیون تومان
فدراسیون تکواندو؛ برنز 500 میلیون تومان
با احتساب این جوایز میشود متوجه شد که حداقل جوایز نقدی هر کدام از مدالآوران ایران در المپیک 2024 چقدر میشود. این حداقل میزان جوایز آنهاست، چرا که برخی نهادها و مقامات رده بالای کشور هم برای مدالآوران جوایزی در نظر گرفتهاند. بیشترین میزان جایزه به ۲ طلایی کشتی فرنگی میرسد.
محمد هادی ساروی و سعید اسماعیلی هر کدام 24 میلیارد و 200 میلیون تومان دریافت میکنند. بعد از آنها آرین سلیمی که در تکواندو طلا گرفته است 19 میلیارد تومان جایزه میگیرد. به دلیل ارزش فوقالعادهای که مدال طلا دارد جایزه بقیه مدالآوران که نقره و برنز گرفتهاند تقریبا نصف یا کمتر از جایزه طلاییهاست اما باز هم خوب و ارزشمند به نظر میرسد. علیرضا مهمدی، حسن یزدانی، امیرحسین زارع و رحمان عموزاد که نقره گرفتند هر کدام 9 میلیارد و 360 میلیون تومان جایزه خواهند گرفت.
به مهران برخورداری و ناهید کیانی نقرهایهای تکواندو 8 میلیارد و 600 میلیون تومان جایزه تعلق گرفته است. امیرعلی آذرپیرا و امین میرزازاده که در کشتی برنز گرفتند هر کدام 6 میلیارد و 680 میلیون تومان جایزه میگیرند و پایینترین جایزه هم 6 میلیارد و 500 میلیون تومان است که به مبینا نعمتزاده که برنز تکواندو را گرفت میرسد. همانطور که خواندید این حداقل جایزه نقدی مدالآوران المپیکی است. جوایز دیگری هم برای آنها در نظر گرفته شده است.
ارسال به دوستان
نگاه
اربعین و وجدان اجتماعی مسلمین
جعفر علیاننژادی: در نگاه حکمای اسلامی، جامعه ترکیبی حقیقی است و نه اعتباری. به این معنا که همچون آدمی، جمعی وحدتیافته از قوای گوناگون است. شخصیت هر انسان نیز چنانکه میدانیم حول سروری یک قوه شکل میگیرد؛ قوه غضب، قوه شهوت، قوه وهم و قوه عقل.
کالبد جسمانی انسان و تجمیع این قوا در او موجب شده هیچکس یک انسان را ترکیبی اعتباری و قراردادی از چند قوه یا میل نبیند، بلکه همگان متفقالقول او را یک فرد مشخص دانسته و رفتار او را به حساب یک شخص میگذارند، نه یک عضو یا قوه او.
اگر این شخص قوای خود را تحت لگام و هدایت عقل قرار دهد، به یک وحدت روش رسیده و تکثر قوا مانع و مزاحم حرکت و رشد او نمیشود. او به اصطلاح دارای وجدان عقلی است و رفتارش گزنده و زننده و مکارانه نیست.
به تعبیر حکمای اسلامی جامعه نیز ترکیبی حقیقی از انسانهایی است که از قوای گوناگون برخوردارند. این جامعه دارای یک روح واحد است که رفتار افراد را در آشکار و نهان تحت تأثیر قرار میدهد.
اگر این قوا، تحت هدایت عقل باشند، آن تکثر قوا به وحدت رویه تبدیل میشود. یعنی در خدمت یک عمل واحد و یک هدف مشترک قرار میگیرد اما اگر غیر از این باشد، گرد جهل بر رخ جامعه نشسته و رفتارهایش متکثر و متفاوت و ضد یکدیگر خواهد شد.
اگر از این منظر به اربعین بنگریم، بویژه تحولاتی که در 20 سال اخیر در نوع رخداد و برگزاری آن ایجاد شده، متوجه میشویم آنچه سال به سال در حال رشد است، هممسیر شدن و مشارکت جمع بیشتری از انسانهاست که در قالب یک ملیت و حتی یک دین و مذهب (هرچند به صورت اندک) نمیگنجد.
درکنار جنبههای فوقالعاده و موثر این اجتماع عظیم که درباره آن بسیار نوشته شده و گفتهاند، میتوان شاهد رشد عقلانیت اجتماعی جامعه مسلمین نیز بود. راه یکی، هدف یکی، رنگ و نژاد یکی، مرام و مسلک یکی و همه تحت هدایت عقل بیدار اسلامی.
میتوان گفت اربعین حسینی صدای رسا و بیدارگر عقل است که وجدان جمعی جامعه مسلمین را هر سال خطاب قرار داده و بر عقلانیت آن میافزاید و نشان میدهد اگر قوای جامعه اسلامی تحت هدایت عقل باشد، همه چیز با هم به وحدت میرسد، همه در یک کانال قرار میگیرند و به سمت یک هدف جهتگیری میکنند.
ارسال به دوستان
درباره «آلن دلون» که مرگ او را در 88 سالگی در آغوش گرفت
جنتلمن اصول داشت
گروه فرهنگ و هنر: آلن دلون متولد ۸ نوامبر ۱۹۳۵ در یکی از شهرهای حومه پاریس بود که دیروز ۱۸ آگوست ۲۰۲۴ در ۸۸ سالگی درگذشت. او تا امروز محبوبترین و جذابترین بازیگر فرانسه شناخته شده است. دلون همواره در حرفه خود به عنوان یکی از تاثیرگذارترینها به شمار میرفت؛ سوپراستاری که در کنار این تاثیرگذاری، با توجه به زیبایی و شور جوانی به یکی از محبوبترین بازیگران بدل شده بود تا جایی که به خاطر زیباییهای ظاهریاش همیشه نقش پسری رمانتیک را داشت و قهرمان داستانهای عاشقانه بود. دلون در تاریخ سینمای فرانسه آنقدر نامدار و محبوب بود که جشنواره کن در آخرین سالهای عمر این هنرمند جایزه افتخاری و ویژهاش را به او در حالی اهدا کرد که موضعگیریهایش درباره مخالفت با همجنسگرایی و قانون اعطای فرزند به زوجهای همجنسگرا باعث شد حواشی بسیاری علیه او شکل بگیرد. اینکه همجنسگرایان و حامیانشان در غرب، با حمایتهای ویژه آنقدر گستاخ شدهاند که حتی ابراز عقیده مخالفان و آزادی بیان را که ظاهرا باید جزو حقوق اساسی فرانسه باشد نیز برنمیتابند، در نوع خود قابل تأمل است. از سویی ضریب دادن واکنش این گروهها از سوی رسانههای غربی مسالهای حیرتانگیز است. همجنسبازها و حامیان آنها که در نوع خود دیکتاتورهای عجیب و غریبی هم هستند تا آن حد نفوذ دارند که هر واکنشی از سوی آنها به هر موضوعی در رسانههای غربی با ضریب بالا بازتاب مییابد. مانند خبر اهدای جایزه ویژه کن به آلن دلون که با واکنشهای بسیار شدیدی از سوی این گروه مشمئزکننده روبهرو شد.
اما نکته قابل تامل اینکه بزرگترین حامی همجنسبازها همواره صهیونیستها بودهاند و جشنواره کن نیز ذیل نفوذ گروههای پرقدرت صهیونیستها قرار داشته است اما در موضوع اعطای جایزه ویژه به آلن دلون به واسطه محبوبیت بسیار این هنرپیشه نتوانستند کاری کنند. در همان روزها یک سازمان فمینیستی فرانسوی نیز گفته بود تجلیل از این بازیگر به معنی ارسال پیام مخالف به زنان و قربانیان خشونت است، البته واقعیت این است که جشنواره کن به مرور در حال عقبنشینی مقابل فمینیستهاست. در هر صورت به نظر میرسد اهدای جایزه به دلون را نباید ناشی از مقاومت کن دانست، چراکه این جشنواره پس از اینکه با انتقاد روبهرو شد که چرا فیلمهای کارگردانهای زن را کمتر نشان میدهد، در دوره هفتاد و سوم - یعنی سال بعد از اهدای جایزه به دلون - در این زمینه رکورد زد و ۴ فیلم از کارگردانهای زن را در بخش رقابتی جای داد. با همه اینها بسیاری از مجامع و سازمانهای حامی حقوق زنان اعتراضی به انتخاب آلن دلون برای دریافت این جایزه نکردند.
آلن دلون در بیش از ۸۰ فیلم سینمایی نقشآفرینی و با کارگردانهای بزرگی چون آنتونیونی، ویسکونتی، ژان پییر ملویل و ژان لوک گدار همکاری کرد و همبازی بازیگرانی چون رومی اشنایدر، ژان گابن، ایو مونتان و لینو ونتورا بود.
دلون فیلمهای بسیار موفقی در کارنامه بازیگری خود در فرانسه و اروپا دارد اما هیچکدام به سینمای هالیوود راه پیدا نکردند و ترجمه نشدند. دلون ۳ ماه آموزش زبان انگلیسی دید و به آمریکا رفت و ۷ سال در آنجا زندگی کرد. در آمریکا شخصیت او بارها مورد انتقاد قرار گرفت چون او میهنشیفتگی فرانسوی را به نمایش گذاشت که موردپسند جامعه آمریکایی نبود. بیشتر نقشهایی که او در این دوره بازی کرد، تحتالشعاع همبازیهای آمریکایی او قرار گرفت. منتقدان بر این باورند که آلن دلون نتوانست همچون فرانسه در آمریکا نیز تبدیل به سوپراستار شود.
آلن دلون در کنار مواضع و نظراتی که همواره از سوی برخی مورد انتقاد قرار میگرفت، این اواخر پیرامون مرگ نیز به صراحت بیان کرده بود: «دیگر تاب ماندن در این جهان را ندارم. هنوز غرق در دنیای جوانیام و این روزهای سالخوردگی باقیمانده را تاب نمیآورم. از دنیای امروز متنفر و بیزارم. همه چیز مصنوعی و تحریف شده است. بدون هیچ دلبستگی و افسوسی این جهان را ترک خواهم کرد. همه چیز آماده است. حتی گوری که در معبد در انتظار من است».
با توجه به آنچه بیان شد به جرأت میتوان گفت آلن دلون را باید به معنای واقعی یک سوپراستار بنامیم؛ بازیگری که تا آخرین روزهای زندگیاش نیز مورد توجه و تاثیرگذار بود. در ادامه نیمنگاهی به کارنامه کاری این بازیگر سرشناس میاندازیم.
سال ۱۹۶۰ کارگردان ایتالیایی «لوکینو ویسکونتی» او را برای بازی در فیلم «روکو و برادرانش» انتخاب کرد؛ یک اثر عمیق واقعگرای اجتماعی درباره مشکلات یک خانواده از جنوب ایتالیا که سعی دارند در منطقه صنعتی شمال زندگی کنند؛ فیلمی که با جایزه بزرگ هیات داوران در جشنواره فیلم ونیز مورد تقدیر قرار گرفت. 2 سال بعد، کارگردان مشهورتر ایتالیایی «میکل آنجلو آنتونیونی»، از بازی دلون در فیلم «کسوف» بهره برد که موفق به دریافت جایزه بزرگ هیات داوران از جشنواره کن شد.
سال ۱۹۶۳ دلون در نقش برادرزاده محبوب و کاریزماتیک پرنس سالینا، در اقتباس مجلل ویسکونتی از شاهکار «جوزپه تومازی» با عنوان «یوزپلنگ» مقابل دوربین رفت که این فیلم جایزه نخل طلای جشنواره کن را به دست آورد.
در همان سال، دلون برای نخستینبار با «ژان گابن» بازیگر بزرگ فرانسوی در فیلم «هر شمارهای میتواند برنده شود» همکاری کرد؛ جایی که آلن دلون ستاره نوظهور در کنار نماد تثبیتشده سینما در نقش یک تیم 2 نفره بازی کردند که در حال برنامهریزی برای سرقت از یک کازینو در کن بودند. گابن که بیشتر به خاطر نقشهایش به عنوان بازرس مایگر در آثار «ژرژ سیمنون» شناخته میشود و سابقه طولانیای از دوران پیش از جنگ داشت، به نوعی الگوی دلون بود.
فیلم «هر شمارهای میتواند برنده شود» نه تنها تحسین منتقدان را جلب کرد، بلکه موفقیت تجاری نیز داشت و 3.5 میلیون بلیت فروخت. با این حال، زمانی که دلون سعی کرد شانس خود را در بازار بزرگ سینمای آمریکا محک بزند، 3 فیلم هالیوودی او با وجود حضور چهرههای مشهوری مانند دین مارتین با شکست تجاری مواجه شدند. دلون که از پروژههایی که بعداً به او پیشنهاد شد چندان راضی نبود، به اروپا بازگشت.
آلن دلون سال ۱۹۶۹ با بازیگر آلمانی - فرانسوی «رومی اشنایدر» در فیلم «استخر» همبازی شد. این فیلم توانایی دلون را به عنوان یک بازیگر به نمایش گذاشت. در همان سال، او با ژان گابن و کارگردان آنری ورنوی برای فیلم گانگستری «دسته سیسیلیها» دوباره همکاری کرد که جایگاه او را در سینمای فرانسه تقویت کرد.
اما همکاری او با «ژان پییر ملویل» از چهرههای برجسته موج نوی سینمای فرانسه بود که به تولید یکی از نمادینترین فیلمهای دلون در شاهکار نئو - نوآر «سامورایی» منجر شد. در این فیلم، ظاهر زیبای دلون تضاد قابل توجهی با نقش او به عنوان یک قاتل تنها داشت. این همکاری با ملویل با 2 فیلم دیگر «دایره سرخ» و «یک پلیس» ادامه یافت که هر دو دارای فضایی غمگین و تاریک بودند و استعداد دلون را در ایفای شخصیتهای پیچیده به نمایش گذاشتند.
دلون علاوه بر بازیگری در نهایت در طول دوران حرفهایاش 4 فیلم تهیه و کارگردانی کرد. او سال ۱۹۸۱ با فیلم جنایی «برای پنهان کردن یک پلیس» به عنوان کارگردان فعالیت خود را آغاز کرد و در سال ۱۹۸۳ فیلم دیگری به نام «مبارز» را ساخت.
با وجود موفقیتهای حرفهایاش، دلون از سال ۱۹۶۸ با سایهای از مظنونیت روبهرو شد. در آن سال، جسد «استوان مارکوویچ» محافظ او در یک زبالهدان پیدا شد و نامهای از مارکوویچ به برادرش پیدا شد که در آن گفته بود اگر کشته شود، ۱۰۰ درصد تقصیر دلون و رئیس تبهکارش «فرانسوا مارکانتونی» است. با اینکه پلیس مدتها به مظنون بودن آنها در قتل مارکوویچ شک داشت، دلون و همسرش ناتالی هرگز تحت پیگرد قانونی قرار نگرفتند اما این موضوع سایهای بر شهرت او انداخت. در پایان دهه ۱۹۸۰ دلون 30 سال کار حرفهای را پشت سر داشت اما با وجود همه تحسینهای حاصل از این مجموعه آثارش در تعداد فزایندهای از فیلمهای نه چندان موفق ایفای نقش کرد.
او در دهه ۱۹۹۰ در چندین فیلم تجاری مانند «ماشین رقص» و «بازگشت کازانووا» بازی کرد. پس از چندین شکست و در نهایت با بازی در فیلم «روز و شب» به کارگردانی فیلسوف فرانسوی «برنارد هانری لوی» دلون سال ۱۹۹۷ بازنشستگی خود را از سینما اعلام کرد، اگرچه او به ایفای نقشهای گاه به گاه ادامه داد. با این وجود، در این دوره بود که دلون برخی از معتبرترین جوایز موسسات سیاسی و فرهنگی را دریافت کرد. سال ۱۹۹۱ فرانسوا میتران، رئیسجمهور وقت فرانسه، او را با اعطای نشان لژیون دونور مورد تقدیر قرار داد و 14 سال بعد، ژاک شیراک، رئیسجمهور دیگر فرانسه نیز او را به دلیل «نقش موثر در هنر سینمای جهان» با درجه «commander» تجلیل کرد. سال ۱۹۹۵ جشنواره فیلم برلین به او خرس طلایی افتخاری را به پاس یک عمر دستاورد هنری اهدا کرد. سپس سال ۲۰۱۹، جشنواره فیلم کن نیز نخل طلای افتخاری خود را به آلن دلون اعطا کرد، هر چند تصمیم کن برای تجلیل از او با اعتراضهایی بویژه از سوی سازمانهای فمینیستی روبهرو شد و از آلن دلون به خاطر اظهارات «نژادپرستانه و زنستیزانه» به صورت علنی انتقاد کردند. آلن دلون سال ۲۰۰۸ برای آخرین بار روی پرده بزرگ ظاهر شد و در کمدی فانتزی «آستریکس در بازیهای المپیک» بازی کرد.
این بازیگر مطرح سینمای فرانسه در سالهای پایانی خود با جنجالهای خانوادگی نیز دست و پنجه نرم میکرد و ظاهرا ارثیه میلیون دلاری و نحوه مراقبت از او، میان فرزندانش اختلافاتی جدی ایجاد کرده بود.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
دادگاه 28 مرداد و چند پیام نوبت ایران است
امیرعباس نوری: نخستین جلسه رسیدگی به پرونده کودتای 28 مرداد یک اتفاق بسیار مهم است که میتواند بسترساز اقدامات حقوقی برای اعاده حقوق مردم ایران شود. از مدتها قبل موضوع پیگیری پروندههای حقوق بشری در قوهقضائیه در دستور کار قرار گرفت. برگزاری دادگاه منافقین یکی از اقداماتی بود که هرچند بسیار دیر اما برای تحت پیگرد قرار دادن عوامل گروهک نفاق لازم بود. برگزاری دادگاه منافقین 3 نتیجه ملموس داشته است. اول: تشکیل دادگاه و اخذ رای علیه متهمان در یک دادگاه داخلی که مبنای اقدامات حقوقی ایران شده است، دوم: پیگیریها برای استرداد و مجازات مجرمان پرونده، سوم: فشار سیاسی بر کشورهای میزبان تروریستهای منافق برای تحدید فعالیتهای این گروهک.
حالا با برگزاری دادگاه کودتای 28 مرداد، افق جدیدتری در مستندسازی قضایی برهههای تاریخی کشور و نیز تحت پیگرد قرار دادن مجرمان و اعاده منافع ملی باز شده است. در دادگاه دیروز علیه دولت ایالات متحده آمریکا، وزارت خارجه ایالات متحده، بانک مرکزی ایالات متحده، آژانس مرکزی ایالات متحده، وزارت خزانهداری ایالات متحده آمریکا، مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا و فدرال رزرو کیفرخواست صادر شد.
پیامها و فواید این دادگاه نیز قابل تامل است:
1- کودتای 28 مرداد یک دخالت خارجی آشکار در امور داخلی ایران بود. مقامات آمریکایی و انگلیسی نیز بارها نسبت به دست داشتن خود در این کودتا اعتراف کردهاند. این دخالت خارجی 2 تاثیر منفی عمده در ایران داشت. نخست آنکه دولتی مردمی و برساخته اراده ملی به زیر کشیده شد و دوم اینکه یک رژیم فاسد و مستبد به مدت 25 سال بر همه امور ایران حاکم شد. رژیمی که به غیر از تاثیرات مخرب فرهنگی بر ایران، میلیاردها دلار سرمایههای کشور را به تاراج برد. دادگاه دیروز حاوی این پیام است که ایران 8 نهاد آمریکایی دخیل در این کودتای خسارتبار را تحت پیگرد قرار میدهد تا با برآورد هزینههای این کودتا، نسبت به مسترد کردن آن مستندسازی قضایی انجام شده باشد. دولت آمریکا طی سالهای اخیر به بهانههای مضحک مانند 11 سپتامبر اقدام به مصادره اموال مردم ایران به سود برخی شهروندان خود کرده است. ایران اما با استناد به دخالتهای هزینهساز آمریکا در ایران، مقابله به مثل قانونی انجام خواهد داد.
2- برگزاری دادگاه کودتای 28 مرداد از این حیث که این دخالت آمریکا در سرنوشت یک کشور ثبت، مورد بررسی و صدور حکم قرار میگیرد نیز حائز اهمیت است. در واقع دستگاه قضایی با برگزاری این دادگاه در حال مستندسازی قضایی دخالتهای آمریکاییها در ایران است و این مستندات قضایی از طریق محاکم قضایی خارجی باید مورد پیگیری قرار گیرد. بیش از 400 هزار نفر شاکی این پرونده هستند و باید حقوق همه این شاکیان از طریق محاکم قضایی و سیاست خارجی پیگیری شود.
3- یکی از پیامهای مهم برگزاری این دادگاه، ارسال پیام اقتدار ایران است. ایران اکنون با برگزاری یک دادگاه ضدآمریکایی هم بیاعتباری دولت آمریکا را ثابت میکند و هم در حوزههای سیاسی و اقتصادی، منافع مردم خود را پیگیری میکند. این اقدام ایران در برابر آمریکا نشان میدهد ایران اکنون در منطقه دارای چنان قدرتی است که از طریق ابزار قانونی و قضایی خود نسبت به اعاده منافع ملیاش اقدام میکند. هزینه معنوی دخالت آمریکاییها در کودتای 28 مرداد و طول کشیدن استبداد پهلوی به مدت 25 سال دیگر هزینههای معنوی و مالی بسیاری برای مردم ایران داشت. اکنون موعد جبران هزینههای معنوی و نیز اعاده هزینههای مالی این کودتا است. از سوی دیگر این قبیل اقدامات قضایی میتواند هزینه دخالتها در ایران و نیز هزینه تصمیمات غیرانسانی دیگر علیه مردم ایران را به مراتب بالا ببرد. این دادگاهها باید در عمل به جایی برسد که هر مقام آمریکایی که قصد تصویب یا همراهی با یک قانون یا اقدام ضدایرانی داشته باشد، باید نسبت به هزینههای این اقدام خود با خبر باشد. تحمیل هزینه به طرف آمریکایی یکی از اهرمهای تاثیرگذار ایران است.
4- این اقدام دستگاه قضایی بسیار قابل احترام و قابل دفاع و نشاندهنده پویایی و تحول در دستگاه قضایی است. به اعتقاد بسیاری از کارشناسان، این قبیل دادگاهها، در کناره اعاده حقوق سیاسی و مدنی مردم مورد ظلم واقع شده ایران، میتواند به معنای این مهم هم باشد که تحمیل اراده سیاسی خارجی در ایران و غارت اموال نفتی و غیرنفتی توسط دربار دست نشانده آمریکایی، بیجواب نمیماند و حالا که ایران در حوزههای مختلف دفاعی به توانمندیهای گستردهای دست یافته، حتما این دادگاه را به معنای فرصتی برای تسویه حسابها با جریانهای غربی و عبری مینگرد.
ارسال به دوستان
برگزاری دادگاه 8 نهاد آمریکایی دخیل در کودتای 28 مرداد
حسابکشی از کودتا
با گذشت 71 سال از کودتای آمریکایی- انگلیسی 28 مرداد 1332، دیروز نخستین جلسه دادگاه دعوای حقوقی بالغ بر ۴۰۲ هزار نفر از شهروندان ایرانی از بیش از ۲۰ استان کشور به طرفیت ۶ شخصیت حقوقی و حقیقی از جمله دولت ایالات متحده آمریکا و سردمداران آن که در این کودتا دخیل بودند، برگزار شد. در پی کودتای 28 مرداد، محمدرضا شاه دوباره به اریکه قدرت بازگشت و 25 سال دیگر با دیکتاتوری تمام در ایران حکومت کرد. دیروز محمود مصدق، نوه دکتر محمد مصدق در این دادگاه گفت: درخواست دارم بر اساس قانون و قواعد بینالمللی و داخلی حکمی صادر شود که جبران خسارات عظیم مردم ایران ناشی از ساقط کردن دولت مردمی و قانونی آنها و خسارات عظیم تحمیل ۲۵ سال اختناق، غارت و چپاول منابع ایران باشد. جلسه رسیدگی به پرونده کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ دیروز (یکشنبه ۲۸ مرداد) در شعبه ۵۵ دادگاه حقوقی بینالملل به ریاست قاضی حسینزاده و جمعی از حقوقدانان مجتمع قضایی امام خمینی(ره) برگزار شد. در این دادگاه «شامی اقدم» وکیل خواهان گفت: دادخواست چند صد هزار نفری مردم ایران به طرفیت دولت آمریکا به سبب کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ علیه دولت قانونی دکتر مصدق و تحمیل ۲۵ سال خسارت مادی و معنوی و غارت اموال نفتی و غیرنفتی کشور در شعبه ۵۵ حقوقی امور بینالملل به جهت حقوق تضییع شده ملت ایران به لحاظ جبران خسارت مادی، اقتصادی، امنیتی، سیاسی و فرهنگی ثبت شده است. در ادامه محمد دادیالقار، وکیل دادگستری در جایگاه قرار گرفت و گفت: به لحاظ اهمیت موضوع کودتای آمریکایی - انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، سلطه تمامعیار ۲۵ ساله آمریکا بر ایران و آثار غیر قابل جبران آن بر ملت ایران و کشورمان، لازم میدانم مواردی را مطرح کنم. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، کشور ما جزئی از مجموعه امپراتوری آمریکا در این منطقه محسوب میشد و خیلی هم وفادار به آمریکا بود. سیاستهای آمریکا در ایران و به وسیله این کشور، در هر جایی که در آن دستی داشت، اعمال میشد. ثروتهای ملی به صورت رایگان در اختیار آمریکا بود. عناصر سیاسی، دولت، مجلس فرمایشی و نمایشی و دستگاه قضایی وابسته آن روز، همه در اختیار اراده آمریکاییها بود.
دادیالقار در بخش دیگری از سخنانش گفت: در شصتمین سالگرد کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در سال ۱۳۹۲، آرشیو امنیت ملی آمریکا اسنادی را منتشر کرد که ضمن نشان دادن نقش سازمان سیا در رهبری اقدام فوق، آن را بخشی از فعالیت سیاست خارجی آمریکا به شمار آورد. ژوئن ۲۰۱۷ سازمان سیا ضمن تأیید نقش خود در کودتا، اسنادی در این زمینه منتشر کرد. در اسنادی که از طبقهبندی محرمانه خارج شدهاند، ارجاعاتی به رمز آژاکس وجود دارد. این اسناد از جمله شامل پروندههای کاری «کرمیت روزولت» است که مامور اصلی سازمان سیا در اجرای طرح کودتا بوده و در روزهای منتهی به کودتا در تهران به سر میبرد. این اسناد بخشی از یک مجموعه سند و گزارش بزرگتر به نام «نبرد ایران» هستند که توسط تاریخنگاران سازمان سیا و صرفاً برای مصرف داخلی در اواسط دهه 70 میلادی تدوین شدهاند.
وی با اشاره به اینکه سلطه آمریکایی بعد از کودتای ۲۸ مرداد، با انواع توطئههای سخت و نرم علیه کشور و ملت ایران منجر به ورود خسارات مادی و معنوی فراوان شده است، برخی از این خسارات را به صورت فهرستوار اینگونه بیان کرد: ۱- بازگرداندن شاه مستبد فراری و حمایت و تحکیم پایههای حکومت استبدادی او ۲- تحمیل قانون استعماری کاپیتولاسیون ۳- ایجاد ساواک و سرکوب جنبشهای آزادیخواهی (جوانان، روحانیت، دانشجویان و ...) و شکنجه و قتل ۴- دستگیری و تبعید امام (ره) و جنایات و کشتار ۱۵ خرداد ۵- تخریب فرهنگ اسلامی، ایرانی و ترویج فرهنگ مبتذل غرب در ایران ۶- تسلط بر ارتش و در خدمت گرفتن ارتش ایران با حضور مستشاران و تبدیل حکومت شاه به ژاندارم منطقه ۷- فراهم کردن زمینه جدایی بحرین از ایران توسط انگلستان و ورود خسارت مادی و معنوی ناشی از آن ۸- توسعه فساد اداری و چپاول اموال ایران توسط عمال خاندان پهلوی ۹- تحقیر، توسعه فحشا و خیانت به زن ایرانی ۱۰- غارت نفت ایران ۱۱- سرکوب مطبوعات و سانسور ۱۲- تحمیل فقر و از هم پاشیدن اقتصاد خودکفای ایرانی ۱۳- عقب ماندن ایران از توسعه همهجانبه همسان کشورهای بزرگ ۱۴- بیسوادی اکثریت ملت ایران.
وی خطاب به قاضی دادگاه گفت: اینها تنها نمونههایی از فهرست بلند توطئهها و اقدامات خصمانه آمریکا علیه نظام جمهوری اسلامی است که بخوبی بیانگر عمق کینه و دشمنی این کشور با ملت و سرزمین ایران دارای تاریخ و تمدن کهن است. اینجانب به نمایندگی از صدها هزار خواهان ایرانی که متضرر و آسیبدیده از جنایات و اقدامات خصمانه دولت تروریستپرور آمریکا در ایران قبل از انقلاب هستند، با ثبت دادخواست حقوقی به طرفیت دولت مستکبر آمریکا خواهان محاکمه آن کشور و مطالبه جبران خسارت ناشی از این اقدامات و جنایات غیرقانونی آن هستم. آقای قاضی! انتظار ما این است هر یک از این جنایات و اقدامات ضدبشری و غیرقانونی آمریکا را که فهرست آن در دادخواست تقدیمی آمده است، به کارشناسان مربوط برای تقویم خسارات مادی و معنوی ناشی از آن ارجاع فرمایید، همچنین به استناد قوانین موضوعه، محکومیت خواندگان مبنی بر پرداخت خسارات مادی و معنوی ناشی از این اقدامات خصمانه و خسارت تنبیهی موثر که بازدارنده برای جلوگیری از تکرار اقدامات خلاف حقوق بینالملل خواندگان شود. در ادامه رضوانه دباغ، دختر مرحومه مرضیه حدیدچی گفت: بنا به تکلیف الهی اینجا حاضر شدم تا شهادت دهم در سن نوجوانی شاهد شکنجههایی که بر مادرم خانم مرضیه حدیدچی (دباغ) رفت که نقشی اساسی در سرنوشت خانوادهام داشتند، بودم.
رضوانه دباغ گفت: نیروهای ساواک تحت تفکر آمریکا و اسرائیل دکترای شکنجه گرفته بودند و همواره مورد حمایت آنها بودند.
وی افزود: بر اثر شکنجهها ناراحتی قلبی گرفتم و با شوکهای برقی ساواک دچار مشکلات تنفسی شدم.
دباغ گفت: پس از ناراحتی قلبی من را به بهانه آزادی از مادرم جدا کردند و در زیرزمین موزه عبرت امروز حبس کردند و پس از مدتی یک دادگاه نمایشی برگزار کردند.
در ادامه محمود مصدق، نوه دکتر محمد مصدق در جایگاه قرار گرفت و گفت: بیشک نهضت ملی شدن صنعت نفت برگ زرینی از تاریخ کشورمان در مبارزه با استبداد داخلی آن زمان و استعمار خارجی و رهاییبخش سایه شوم دخالت بیگانگان در سرنوشت کشور بوده که تا ابد بر آسمان استقلال و سربلندی این مرز و بوم خواهد درخشید.
محمود مصدق در ادامه بیان داشت: امروز با گذشت بیش از ۷۰ سال از کودتای آمریکایی -انگلیسی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و ساقط کردن دولت قانونی مرحوم دکتر محمد مصدق و تحمیل بیش از ۲۵ سال خسارت مادی و معنوی بر پیکره ایران اسلامی، به رغم وجود ظرفیتهای حقوقی و قانونی داخلی و بینالمللی، اقدام موثری برای دادخواهی و مطالبه ضرر و زیان ملت و کشور عزیزمان از دولت آمریکا توسط مراجع ذیصلاح دولتی صورت نگرفته است.
وی تاکید کرد: اینجانب وارث خانواده مرحوم دکتر مصدق با ثبت دادخواست حقوقی، اقدام به طرح دعوای حقوقی جهت تادیه خسارات مادی، معنوی و تنبیهی بازدارنده از دولت سلطهگر آمریکا به دلیل انجام اقدامات خصمانه علیه کشور، ملت و نظام اسلامی کردهام. استدعا دارم بر اساس قانون و قواعد بینالمللی و داخلی حکمی را صادر فرمایید تا جبران خسارات عظیم مردم شریف ایران ناشی از ساقط کردن دولت مردمی و قانونی آنها و خسارات عظیم تحمیل ۲۵ سال اختناق، غارت و چپاول منابع ایران عزیز، تالمات وارده بر خانواده هزاران شهید در طول ۲۵ سال مبارزه با طاغوت و زندان و شکنجههای جسمی و روحی وارده بر مبارزان و آزادی خواهان ایرانی باشد.
در ادامه مهدیه شادمانی، وکیل خواهان پرونده در جایگاه قرار گرفت و گفت: آقای قاضی! به استناد قوانین موضوعه، محکومیت خواندگان مبنی بر پرداخت خسارات مادی و معنوی ناشی از غارت و چپاول ۲۵ ساله اموال و منابع نفتی کشور و خسارت تنبیهی موثر که بازدارنده برای تکرار اقدامات خلاف حقوق بینالملل خواندگان شود، همچنین همه خسارات دادرسی اعم از هزینه دادرسی و حقالوکاله مورد استدعاست.
قاضی در پایان گفت: این دعوا به طرفیت دولت آمریکا و سردمداران آن بوده است و نامبردگان به صورت رسمی از طریق وزارت امور خارجه دعوت شدهاند و خواندگان از برگزاری دعوا اطلاع داشتند.
وی افزود: مستندات تقدیمی خواهانها که ۴۰۲ هزار نفر هستند، شامل اقاریر دولتمردان آمریکاست که در پرونده وجود دارد. ادامه رسیدگی به این دعوا به جلسه بعدی موکول شد.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» گزارش میدهد؛ مجلس در بررسی وزرای پیشنهادی پزشکیان باید اصول و مصالح را مدنظر قرار دهد
معادله اعتماد
گزارش «وطن امروز» از روز دوم بررسی صلاحیت وزرای پیشنهادی دولت چهاردهم در مجلس
عباد محمدی: «نطقتان در مجلس هم تعجببرانگیز بود؛ نطقی که از حداقل جذابیت برخوردار بود. مطالب تکراری و سخنان درهم ریخته و خستهکنندهتان همهمه نمایندگان را برمیانگیخت، حرف تازهای نداشتید، هیچ راهحلی برای هیچ چیزی ارائه نکردید؛ نه برنامهای در کار بود، نه پیشنهادی و نه... تا بدانجا که کسی متوجه نشد شما چه میگویید! نه مردم دریافتند دولت جنابعالی به کجا خواهد رفت و نه نمایندگان متوجه شدند که باید با چه چیزی موافقت کرده یا با چه چیزی مخالفت کنند...»؛ این بخشی از اعتراض تند حمید ابوطالبی، مشاور سیاسی دولت حسن روحانی بود به سخنان مسعود پزشکیان که در مجلس قرائت شد. میتوان گفت رئیس دولت چهاردهم خیلی زودتر از پیشبینیها در حال از دست دادن حمایت بخشی از اصلاحطلبان و مسؤولان دولت روحانی است. البته این رفتار قابل پیشبینی بود، این جریان همواره در حال سهمخواهی بوده و پس از ارسال لیست وزرای پیشنهادی به مجلس، گلایههای آنها عمیقتر شده است. حالا نخستین سخنرانی رئیسجمهور جدید در مجلس پس از تنفیذ رای ملت و در دفاع از کابینه مورد تعجب اصلاحطلبها و بخشی از طیف موسوم به اعتدالی قرار گرفته است. دفاع رئیسجمهور از کابینه پیشنهادی را میتوان در ۲ جمله خلاصه کرد: «به خدا، والله مشورت کردهایم، حداقل در آن سطح بالا مشورتهایمان را انجام دادهایم» و «از شما میخواهم به همه عزیزانی که انتخاب کردهایم، با قدرت رای بدهید». این همه دفاع رئیسجمهور از کابینه پیشنهادی در ۲ ساعت و ۳۰ دقیقه وقتی بود که مجلس در اختیار رئیسجمهور قرار داد. هرچند سخنان پزشکیان در جلسه علنی و در دفاع از کابینه پیشنهادی بیش از یک ساعت زمان نبرد و با جمله «من بلد نیستم زیاد حرف بزنم» در ذهن افکار عمومی ثبت شد.
* چه کسی کابینه را گردن میگیرد؟
نخستین ناقدان کابینه پیشنهادی رئیسجمهور حامیان وی بودند و با استعفای مسبوق به سابقه محمدجواد ظریف به صورت علنی عیان شد. صدای سهمخواهیها از همان نخست بلند بود و حتی بعد هم برخی گزینهها که از حضور در لیست جامانده بودند، خیلی شفاف گلایه خود را از اینکه وزارتخانهای برای آنها کنار گذاشته نشده است، اعلام کردند. حال این لیست به صحن علنی مجلس رسیده است و در نهایت طی چند روز آینده تعیین تکلیف میشود، لذا مجلس در نخستین مرحله باید توجه کند کابینه حتی اگر با همین ترکیب فعلی از مجلس رای اعتماد دریافت کند، چندان از حمایت اصلاحطلبها به عنوان گروه حامی دولت برخوردار نیست و این جریان قرار نیست در بسیاری از موضوعات خود را همراه و سهامدار بداند. البته برخی معتقدند این انتقادها میتواند به نوعی ضمن گریز از مسؤولیتپذیری، ترفندی برای اخذ رای اعتماد برخی وزرای پیشنهادی رادیکال نیز باشد. از این رو مجلس در بررسی لیست وزرا باید بر اساس منافع ملی رفتار کند و در ادامه چتر حمایتی خود را برای پیشبرد اهداف ملی گسترش دهد.
به عبارتی مجلس ضمن رویکرد همدلانه با کابینه پیشنهادی، باید تعارفات و رودربایستیها را کنار گذاشته و مانع حضور تندروها در هیات دولت شود.
* کابینه وفاق با رأی نمایندگان ملی میشود
وعده کابینه وفاق ملی از سوی رئیسجمهور در حالی مطرح شد که ترکیب معرفیشده تا حدودی مانع نقد صریح آن شده است، هرچند سهم اصلاحطلبها بیشتر از پیشبینیها بود و بویژه گزینههای ساختارشکن اصلاحات برای تصدی وزارتخانههای مهم معرفی شدند. دولت پزشکیان همچنان یک دولت اصلاحات است اما تلاش شده تا حدودی از ضرب این مساله گرفته شود. از چند هفته پیش بود که چهرههای مختلف اصلاحطلب تلاش کردند معنای متفاوتی از وفاق ملی را به رئیسجمهور تحمیل کنند. رئیس دولت اصلاحات که همواره مدعی بود اختلافات کشور ناشی از عدم حضور و نقشآفرینی همه جناحهای سیاسی است، در چرخشی عجیب اعلام کرد: «وفاق ملی، ائتلاف سیاسی نیست، توجه همگانی به خواست ملت، برای تغییر و اصلاح امور است»! برخی این اظهار نظر را (هرچند در آن دعوت به همراهی شده بود) در ادامه گلایهها و سهمخواهیها تحلیل کردند. این عبارت بسیار عجیب در حالی تکرار میشود که نوعی انتظار برای بروز رفتار متفاوت نسبت به وعدهها توسط رئیسجمهور محسوب میشود. باید در نظر داشت رئیسجمهور صریحا در دفعات متعدد وعده داده بود از همه جناحها و گروهها در کابینه خود بهره میبرد و جامعه به این انتظارات اعتماد کرده است. البته برخی چهرههای گزینش شده توسط مسعود پزشکیان، بویژه در برخی وزارتخانههای مهم برآمده از جریانهای رادیکال اصلاحطلبان هستند و بروز فکری آنها در مقاطع مختلف موجب خسارتهای جبرانناپذیری به کشور شده است.
همینطور که انتظار میرفت، مجلس روز گذشته نیز مانند روز نخست در فضایی آرام و کارشناسی به بررسی صلاحیت نمایندگان پرداخت. هرچند روز گذشته برخی نمایندگان اظهارات صریح و تند و بعضا بیادبانه و بچگانه مطرح کردند اما باید اعتراف کرد روند کلی ۲ روز گذشته به دور از نگاههای سیاسی و با توجه به تخصص و عملکرد گزینههای پیشنهادی پیش رفت. نطقها در دفاع از وزیر ارتباطات و مخالفت با او برآمده از همین رویکرد بود. انتظار هم این است که همین روند در ادامه نیز طی شود تا به نتیجه مطلوب برسد. نگاه تخصصی به مسائل از این جهت دارای اهمیت است که در صورت عدم قاطعیت مجلس، راهیابی برخی از افراد به دولت زمینه بروز اختلافهای ملی را ایجاد میکند؛ مانند آنچه در دوره دولت حسن روحانی شاهد بودیم و برخی از وزرا نهتنها شرایط مناسبی را برای پیشرفت کشور ایجاد نکردند، بلکه خود زمینه عقبماندگی در کشور شدند. رئیسجمهور نیز که در نطق خود از عدم دستیابی به اهداف سند چشمانداز گلایه کرده بود، حتما واقف است اگر بخواهد بر اساس برنامه هفتم توسعه پیش رود و به اهداف سند چشمانداز توسعه دست یابد، با برخی وزرای پیشنهادشده، نخواهد توانست. این مساله در موضوعات اقتصادی و اجتماعی نمود پررنگتری دارد، لذا وفاق ملی زمانی محقق خواهد شد که مجلس با نگاهی تخصصی، کارشناسی و دلسوزانه با کابینه پیشنهادی همراهی و بر آن نظارت کند و از راهیافتن برخی چهرههای رادیکال به دولت که عملکرد آنها پیش از این نیز مشخص بوده است، خودداری کند.
مهمترین حسن این اقدام مجلس، جلوگیری از حاشیهسازی در کابینه است. به عبارتی رای عدم اعتماد به گزینههای سیاسی تندرو میتواند هدیه بزرگی از ناحیه مجلس برای حفظ آرامش دولت باشد.
* دولت، مجلس و آینده جهان
دولت چهاردهم و مجلس دوازدهم در سالهای آینده با حوادثی روبهرو هستند که فراتر از امر ملی بر سرنوشت مردم تأثیرگذار است. به هر صورت مساله غزه و جنگطلبی رژیم صهیونیستی تأثیر خود را بر جهان خواهد گذاشت و تحولات عمیقی را شکل خواهد داد که ایران نباید در نسبت با آن در حالت انفعال قرار گیرد. مساله جنگ اوکراین و روسیه و تحولات شتابان اروپا نیز از جمله تغییرات جهانی است. همچنین باید توجه داشت تکرار سیاست غلط اعتماد به غرب مجددا در کشور نباید زمینهساز گره خوردن مساله اقتصاد به مساله مذاکرات و جلب رضایت کشورهای غربی باشد. این روند غلط در دولت حسن روحانی موجب شد کشور دچار چالشهای فراوانی شود. حال این بیم وجود دارد که برخی گزینهها ممکن است با نگاههای غلط کشور را در یک حالت انفعالی قرار داده و زمینه توقف رشد اقتصادی را فراهم کنند. علاوه بر تحولات بینالمللی، باید در نظر داشت قطع ارتباط با همسایهها، انزوای سیاسی، زمینهسازی برای تعهدات بینالمللی خسارتآفرین و اعتماد دوباره به غرب از مهمترین چالشهای پیش روی کشور است. مجلس باید در این باره بتواند با رای اعتماد هوشمندانه مسیر را برای دولت فراهم کند تا کشور در تحولات آینده جهان دچار خسارت نشود.
* مجلس عملگرا مکمل یک کابینه پویا
پزشکیان از همان نخست که وارد عرصه انتخابات شد، از این مساله آگاه بود که مجلس تا پایان دولت همراه او است. او هم از ترکیب سیاسی نمایندهها آگاه بود و هم میدانست اگر گزینههای رادیکال را برای تصدی یک وزارتخانه پیشنهاد دهد، گزینه مطرح شده از مجلس رای اعتماد نخواهد گرفت. این آگاهی نیز از جنس سالها حضور وی در مجلس شورای اسلامی و آگاهی از اختیارات خانه ملت است.
هرچند مجالس یازدهم و دوازدهم توسط جریان اصلاحطلب بازمانده به صورت همهجانبه و تمامعیار مورد هجمه قرار گرفتند و با ادبیاتی چون «مجلس اقلیت»، «مجلس طرح صیانت»، «مجلس ضدشفافیت»، «مجلس دنا پلاس» و... مورد حمله قرار گرفتند اما به نظر میرسد مجلس نگاهی دلسوزانه و پدرانه به کابینه دارد و بنا ندارد از دولت مچگیری کند، بلکه دستگیر دولت است، لذا مجلس این مساله را که میتوانست مهمترین زمینه اختلافی رئیسجمهور با نمایندگان مجلس باشد، بخوبی مدیریت کرد. از امروز به بعد نیز هیات دولت و جبهه حامی رئیسجمهور باید باور داشته باشند «مجلس در رأس امور است» و «قوانین مجلس لازمالاجراست» و متعهد به اجرای قوانین مجلس باشند. از این جهت مجلس و دولت میتوانند کاملا مکمل یکدیگر باشند و پیش روند.
نکته دوم و مهم این است که دوره یازدهم مجلس شورای اسلامی نشان داد مجلس به طور ویژهتری نسبت به ادوار گذشته ناظر بر مصوبات و قوانین است؛ روندی که تا حدود زیادی در مجلس دوازدهم نیز حفظ شده است. از این جهت امکان دارد برخی گزینههای پیشنهادی که عدم کارآمدی در مدیریت و پایبندی به قوانین آنها اثبات شده است، از مجلس نتوانند رای اعتماد کسب کنند. مجلس عملگرا طبیعتا با کابینه پویا پیش خواهد رفت و نمیتوان انتظار داشت نمایندگان رای اعتماد را به افرادی دهند که پیش از این در کارنامه سابقه درخشانی از خود برجا نگذاشتهاند. موضوع کارآمدی مهمترین پارامتر در بررسی وزرای پیشنهادی است.
* کارنامه دولت به پای مجلس هم نوشته میشود
در نهایت اینکه پیشبینی میشود مجلس با وجود رای عدم اعتماد به گزینههای سیاسی و تندرو، همراهی بسیار مثبت و به دور از نگاه سیاسی با کابینه پیشنهادی دولت داشته باشد. البته این موضوع بدین معنی نیست که همه کابینه رای اعتماد از مجلس دریافت میکند اما اختلاف جدی نیز مشاهده نمیشود. این مساله نیز مهم است که مجلس و دولت 4 سال را به همراه هم سپری خواهند کرد و تأثیرات تحولات آینده جهان بر ایران را باید مدیریت کنند. به همین جهت نقش مجلس به نسبت دولت بیش از پیش خواهد بود و جدیت بیشتری لازم است. این را نیز باید به خاطر سپرد که بخشی از عملکرد مطلوب یا ضعیف وزرای پیشنهادی به پای مجلس نیز نوشته میشود، چرا که در هر صورت کابینه از مجلس رای اعتماد گرفته و راهی دولت شده است.
بر همین اساس مجلس باید عاقلانه و متناسب با مصالح و منافع امروز تصمیم بگیرد و عمل کند. نخستین ثمرات مجلس دلسوز برای رئیسجمهور و سپس تاثیرات آن برای جامعه است. مدیریت توأم با نگاه همدلانه و رویکرد واقعگرایانه و عملگرایانه، نیاز به ظرافت بسیار دقیقی دارد که حالا رئیس مجلس در مناسبات با دولت باید این ظرافت را به کار ببندد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|