|
سرلشکر سلامی در جشنواره مالک اشتر: رونماییهای این روزهای سپاه بخش کوچکی از قدرت ما است
دفاع بیکران
گروه سیاسی: سرلشکر حسین سلامی، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی دیروز در چهاردهمین جشنواره مالک اشتر بار دیگر بر توانایی بخشهای مختلف زمینی، هوایی و دریایی سپاه تاکید کرد و درباره نیروی دریایی گفت این نیرو میتواند در هر نقطهای با دشمن بجنگد. رونمایی از 2 شهر زیرزمینی نیروی دریایی سپاه آن هم به فاصله 2 هفته از هم که حاوی معانی مشخصی برای دشمنان منطقهای و فرامنطقهای بود، باعث شده نگاهها به رونماییهای متعدد سپاه از شهرهای زیرزمینی گرفته تا انواع تسلیحات راهبردی معطوف شود.
فرمانده کل سپاه با بیان اینکه رونماییهای سپاه بخش کوچکی از قدرت این نیرو است، گفت: نمیتوان این همه عظمت شکل یافته را به تصویر کشاند، چرا که سپاه تمام نمیشود و انتها و کرانه ندارد.
سردار سرلشکر حسین سلامی دیروز در چهاردهمین جشنواره سراسری مالک اشتر گفت: سپاه امروز با سپاه ۵۷ در حفظ ارزشها، در روح ایمان، در شجاعت و در بصیرت هیچ فرقی نکرده است اما در سلاح پیشرفتهتر، مدرنتر، در مهارت کار آزمودهتر و میداندیدهتر شده است و در جریان فرماندهی مجدداً کارکشتهتر، سختیکشیدهتر و در ساخت قدرت با مهارت بیشتر و انگیزه قویتر، مانده است. وی افزود: آنچه در جشنواره مالک اشتر نشان داده شد برای بنده که با اعماق این قدرت در تمام اجزای سپاه آشنا هستم بخش کوچکی از قدرتی بود که میتوان نشان داد و بخش کوچکتری از قدرتی بود که نمیتوان نشان داد. من غصه خوردم که نمیتوان این همه عظمت شکلیافته را به تصویر کشید، چرا که سپاه تمام نمیشود و انتها و کرانه ندارد.
سردار سلامی ادامه داد: مرزها، امنیت ملی ما است. ما تجربه داریم که اگر مرزها بشکنند نظامها ساقط میشوند. همه قدرتهایی که شکسته شدند از مرزهای ضعیف بوده است، لذا اگر دشمن یک حفره باز کند، بستن آن بسیار سخت است و این کار برای قدرتهای بزرگ و کوچک فرقی نمیکند. در عین حال این جوانان ما که در مرزها و روی ارتفاعات ایستادهاند، چراغهای روشن ما و خط یک مقاومت شرافتمندانه را نشان میدهند. وی یادآور شد: پاسداران ما در پاسگاههای جنوب، جنوب شرق، جنوب غرب، شمالغرب و جبهه میانی شرق همه جا مانند میخهایی هستند که امنیت، عزت، عظمت، منزلت و اعتبار ما همه به اینها متصل است.
فرمانده کل سپاه ضمن ستایش از بخشهای مختلف هوایی، زمینی و دریایی سپاه پاسداران گفت: نیروهای مسلح ایران در برابر هر تهدیدی ایستادگی میکنند و با اقتدار از تمامیت ارضی کشور حفاظت میکنند. نیروهای مسلح با شناورهای مسلح در خلیج فارس و آبهای منطقهای حضور دارند و از منافع ایران دفاع میکنند. در عین حال ایران توانایی موشکی بالایی دارد که میتواند منافع دشمن را در منطقه هدف قرار دهد. وی گفت: دریا نقطه اتصال ما به همه جهان است و امروز نیروی دریای سپاه میتواند در هر نقطهای با دشمن بجنگد، مقامات آمریکایی درباره نمایش بخشی از قدرت دریایی سپاه گفتند «همین بخش کافی است تا بتواند با تمام قدرت دریایی ما بجنگد».
سردار سلامی درباره نیروی قدس سپاه و مقاومت در منطقه گفت: این نیروها با انتقال درگیریها به میدانهای نبرد، دشمنان را از فضای راهبردی خارج کردهاند و در فلسطین، لبنان، یمن، عراق و سوریه تأثیرگذار بودهاند.
فرمانده کل سپاه درباره جایگاه بالای ولایتفقیه در کشورمان گفت: باید بر نقش رهبری آیتالله خامنهای در هدایت کشور و تصمیمگیریهای کلان با حکمت، شجاعت و توکل بر خدا تاکید کنم. ما بر قدرت نظامی، سیاسی و ایدئولوژیک ایران تأکید داریم و نقش نیروهای مسلح را در مقابله با تهدیدات داخلی و خارجی برجسته میدانیم.
***
کشتیهای سپاه و ارتش به امارات میروند
سردار دریادار «علیرضا تنگسیری» فرمانده نیروی دریایی سپاه در حاشیه این مراسم گفت: 4 فروند از کشتیهای نیروی دریایی سپاه و ارتش برای دیدار با نیروی دریایی امارات راهی این کشور میشوند که برای نخستین بار است که این اتفاق رخ میدهد. وی یادآور شد: ما بارها گفتهایم که کشورهای منطقه میتوانند امنیت منطقه را تأمین کنند و نیازی به حضور بیگانگان نیست. فرمانده نیروی دریایی سپاه درباره برگزاری رزمایشهای مشترک با کشورهای همسایه گفت: اجرای رزمایش مشترک با کشورهای همسایه از جمله عراق در دستور کار قرار دارد، همچنین تعاملات با نیروی دریایی عمان در این زمینه انجام شده است، البته پیش از این هم در رزمایشهای مشترک با عمان شرکت
کردهایم.دریادار تنگسیری درباره ساخت ناو پهپادبر توسط نیروی دریایی سپاه گفت: ناوهای پهپادبر و همچنین شناورهایی که میتوانند بالگرد و پهپاد را حمل کنند داریم که بهزودی الحاق ناو پهپادبر چندمنظوره به نیروی دریایی سپاه انجام میشود.
ارسال به دوستان
نگاهی به مسابقه مهم الهلال - پرسپولیس
جنگ نابرابر یا معجزه سرخ؟
دوباره قصه همان قصه قدیمی است؛ پرسپولیس مقابل ابرقدرت این روزهای آسیا که گویی هر بازیکنش را از دل صندوقهای طلا بیرون کشیدهاند. پرسپولیس در هفته هفتم لیگ نخبگان آسیا، امشب ساعت ۲۱:۳۰ در ریاض باید به مصاف الهلال برود، تیمی که برانکو زمانی آن را «رئال مادرید آسیا» نامید؛ تشبیهی که این روزها بیشتر از همیشه به واقعیت نزدیک شده.
پرسپولیس با سرمربی جدیدش، اسماعیل کارتال، قدم به میدان میگذارد؛ مردی که آمده تا یک کشتی توفانزده را از میان امواج سهمگین نجات دهد. در ۶ بازی قبلی، گاریدوی اسپانیایی روی نیمکت سرخها نشست و تنها یک برد را مقابل الشرطه عراق، ضعیفترین تیم این رقابتها، به نام خودش ثبت کرد. حالا کارتال در شرایطی هدایت پرسپولیس را برعهده گرفته که تیمش با ۶ امتیاز در رتبه ششم جدول ایستاده و برای بقا در این تورنمنت، به معجزه برابر الهلال نیاز دارد.
اما روی دیگر میدان، داستانی کاملاً متفاوت در جریان است. الهلال، تیمی که با کیفهای پر از دلار و یورو، کهکشانی از ستارهها را گرد هم آورده، حالا نهتنها صدرنشین لیگ نخبگان آسیاست، بلکه آنقدر در اوج است که رسانههای عربی از ارزش ۹ تنی طلای آن سخن میگویند! وقتی یک تن طلا معادل ۵۶ میلیون یورو باشد، حساب کنید این تیم چه گنجی در اختیار دارد. قمارخانهای پر از شاهمهرهها، از نیمکت تا چمن، پر از ستارههایی که هر کدامشان رؤیای تیمهای اروپاییاند.
اما این، فوتبال است! جایی که گاهی غیرممکنها رخ میدهد. پرسپولیس در تمام سالهای اخیر بارها برابر الهلال ایستاده اما نتوانسته این غول را شکست دهد. از ۱۳۹۵ تا امروز، ۵ تقابل و هر بار یا شکست بوده یا نهایتاً مساوی. چه در دوران برانکو، چه با گلمحمدی.
الهلال، بیرحم و آماده؛ پرسپولیس، زخمی و امیدوار الهلال از ۶ بازی گذشته، ۵ برد داشته و فقط یک بار مقابل السد قطر متوقف شده است. صعود این تیم به مرحله بعد قطعی شده و این تنها کورسوی امیدی است که هواداران پرسپولیس را دلگرم نگه داشته اینکه شاید الهلال دیگر انگیزه چندانی برای جنگیدن نداشته باشد اما مگر میشود تیمی که روحیـه قهـــرمانی دارد،
پا پس بکشد؟ مگر این تیم با این لشکر از بازیکنان، اصلاً چیزی به نام استراحت میشناسد؟
در سوی مقابل، پرسپولیس با دستهای خالی به میدان میرود. ۴ مهره کلیدیاش را ندارد؛ وحید امیری و ارونوف که قطعاً غایبند و ۲ مهره دیگر، امید عالیشاه و عملود، هنوز مشخص نیست بازی کنند یا نه. در حالی که الهلال میتواند با ستارههای بیشمارش، غیبت میتروویچ و رنان لودی را فراموش کند، پرسپولیس برای پر کردن جای خالی یک بازیکن باید چند گزینه را امتحان کند.
کارتال تازه آمده و هنوز شناخت کاملی از تیم ندارد. نخستین بازیاش در لیگ برتر برابر فولاد خوزستان، یک تساوی کسلکننده به جا گذاشت. حالا او باید در دومین تجربهاش، مستقیم بپرد وسط یک نبرد نابرابر، جایی که اگر حتی یک امتیاز هم بگیرد، میتواند پرسپولیس را امیدوار نگه دارد، البته به شرطی که نتایج سایر تیمها هم به سودش رقم بخورد.
* پرسپولیس به غیرت متکی است، الهلال به ثروت
در این دوئل نابرابر، یک سو تیمی است که هزینهاش در یک فصل از بودجه کل فدراسیون فوتبال ایران بیشتر است و در سوی دیگر تیمی که دلخوش به جوانانی است که نه به قراردادهای چند میلیونی بلکه به تعصب و غیرتشان متکیاند. پرسپولیس اگر بخواهد از این مهلکه جان سالم به در ببرد، باید فراتر از تواناییهای فنیاش عمل کند، باید با روحیهای بجنگد که پیشتر هم در فوتبال ایران دیدهایم؛ همان جادویی که گاهی در دقایق آخر، ناممکن را ممکن کرده است.
شاید امشب در ریاض، همه چیز طبق انتظار پیش برود و الهلال با مهرههای میلیاردیاش یک نمایش باشکوه دیگر ارائه کند اما همیشه یک احتمال دیگر هم وجود دارد: اینکه فوتبال، دیوانگی خودش را نشان دهد. اینکه یک تیم ایرانی، فارغ از تمام نامعادلات مالی و قدرتها، با قلبش بجنگد و تاریخ را عوض کند.
* بحران مصدومیت در پرسپولیس؛ تهدیدی جدی برای کارتال؟
با وجود تلاشهای باشگاه پرسپولیس برای بهبود شرایط جسمانی بازیکنان و جلوگیری از مصدومیتهای جدید از طریق تغییر در کادر پزشکی، بحران آسیبدیدگی در این تیم همچنان ادامه دارد.
***
تداوم بحران مصدومیت در پرسپولیس
لیگ برتر فوتبال ایران در فصل ۰۴-۱۴۰۳ در حالی ادامه دارد که مدافع عنوان قهرمانی بار دیگر با چالش مصدومیت بازیکنان کلیدی روبهرو شده است. این موضوع نهتنها عملکرد تیم را تحت تأثیر قرار داده بلکه نگرانیهای بسیاری را در میان هواداران و کارشناسان فوتبال به وجود آورده است. از جمله بازیکنانی که دچار مصدومیتهای متوالی شدهاند میتوان به امید عالیشاه، میلاد محمدی، میلاد سرلک و اوستون ارونوف اشاره کرد.
* عالیشاه و غیبتهای مکرر
امید عالیشاه که از مشکلات مداوم در ناحیه زانو و همسترینگ رنج میبرد، بار دیگر در دیدار برابر فولاد خوزستان از ترکیب تیم کنار رفت. غیبتهای او بدون شک تأثیر منفی بر ساختار رهبری تیم داشته و در خط میانی خلأ تاکتیکی محسوسی ایجاد کرده است.
* محمدی و چرخه تکراری مصدومیتها
میلاد محمدی، مدافع توانمند پرسپولیس، در این فصل ۳ بار دچار مصدومیت شده است. این آمار برای مدافعی که تنها در ۱۷ بازی اخیر تیم حضور داشته، نگرانکننده به نظر میرسد.
* سرلک؛ در شرایط مشابه با عملود
میلاد سرلک، هافبک کلیدی پرسپولیس، در دیدار برابر تراکتور بار دیگر مصدوم شد و این مساله شرایط تاکتیکی تیم را برای ادامه فصل پیچیدهتر کرده است. او مانند ایوب عملود، مدافع مراکشی تیم، از غایبان همیشگی ترکیب اصلی شده و این موضوع علاوه بر کاهش قدرت هجومی، در ساختار دفاعی پرسپولیس نیز خلأ ایجاد کرده است.
* ارونوف؛ ستارهای که فرصت درخشش ندارد
اوستون ارونوف که به عنوان یکی از استعدادهای امیدوارکننده پرسپولیس شناخته میشود، به دلیل آسیبدیدگیهای پیاپی تاکنون نتوانسته پتانسیل واقعی خود را نشان دهد. این مصدومیتها، روند پیشرفت او را متوقف کرده و باعث شده فرصتهای بازی برایش محدود شود.
* مدیریت و کادر پزشکی زیر سؤال
رضا درویش، مدیرعامل پرسپولیس تصمیم به تغییر کادر پزشکی تیم گرفت تا مشکلات مصدومیتها را کاهش دهد اما با وجود این تغییرات، روند مصدومیتهای متوالی ادامه دارد و این موضوع نشان از چالشهای جدی در مدیریت بار فیزیکی بازیکنان و نگهداری از آنها دارد. بحران کنونی، ضعف در زیرساختهای پزشکی و مدیریتی تیم را آشکار کرده است. اگرچه باشگاه سعی کرده با ایجاد تغییرات در بخش پزشکی این مشکل را حل کند اما آمار بالای مصدومیتها نشان میدهد هنوز راه زیادی برای بهبود وضعیت وجود دارد.
* پرسپولیس و چالشهای پیش رو
ادامه این روند بدون شک بر عملکرد پرسپولیس در درازمدت تأثیر خواهد گذاشت. مدیران و کادر فنی باید با برنامهریزی دقیقتر و استفاده از روشهای نوین پزشکی - ورزشی، مانع افزایش مصدومیتها شوند، در غیر این صورت، این بحران میتواند به مانعی بزرگ برای موفقیتهای آینده تیم تبدیل شود.
ارسال به دوستان
«وطن امروز» گزارش میدهد؛ پشت پرده حملات دولت ترامپ به مؤسسات بینالمللی آمریکایی چیست؟
پشت ماسک کرونا
ایلان ماسک: اداره توسعه بینالمللی آمریکا (USAID) یک سازمان جنایتکار است که تأمین مالی تحقیقات مربوط به کرونا را عهدهدار بود
یک بازنشر کافی بود که دوباره ماجرای ویروس کرونا در آمریکا داغ شود. دونالد ترامپ و کندی جونیور، وزیر بهداشت فعلی آمریکا که از سرسختترین منتقدان واکسن کرونا در این کشور محسوب میشوند، بارها نسبت به عوارض احتمالی این واکسن، همچنین لغو تمام پروتکلهای بهداشتی برای کرونا تاکید داشتند. اکنون ایلان ماسک که به عنوان «Kingmaker» در انتخاب ریاستجمهوری آمریکا وارد شد و بعد از رای آوردن ترامپ به عنوان «وزیر کارآمدی دولت» منصوب شده است، در پستی در شبکه اجتماعی ایکس از یک ماجرای کهنه درباره ویروس کرونا و نقش سازمانهای پنهان آمریکا در این موضوع پرده برداشت.
ماسک در این پست با بازنشر تیتر و گزارش نیویورکپست درباره نقش سازمان سیا در ماجرای کرونا نوشت: «آیا میدانستید آژانس توسعه بینالمللی آمریکا (USAID) با استفاده از مالیاتهای شما، تحقیقات مربوط به سلاحهای بیولوژیکی، از جمله ویروس کرونا را تأمین مالی کرده است که جان میلیونها نفر را گرفته است؟» اشاره ماسک به یک گزارش قدیمی مربوط به یک سال پیش در نیویورکپست است. در این گزارش عنوان شده است سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا یعنی سازمان سیا به تحلیلگران پول داده است تا یافتههای مربوط به همهگیری ویروس کرونا را فاش نکنند.
FBI نخستین آژانس اطلاعاتی آمریکا بود که به این نتیجه رسید که بیماری همهگیر «کووید-19» به احتمال زیاد از نشت آزمایشگاهی سرچشمه گرفته است. در ماه فوریه، وزارت انرژی همچنین به این نتیجه رسید بر اساس اطلاعات جدید، نشت آزمایشگاهی محتمل است. جامعه اطلاعاتی آمریکا در ماه ژوئن سال گذشته گزارش 10 صفحهای خود را از منشأ کووید از طبقهبندی خارج کرد که در آن نگرانیهایی درباره ایمنی زیستی و مهندسی ژنتیک در موسسه ویروسشناسی ووهان ابراز شده اما اکثر سازمانهای آن ارزیابی میکنند دستکاری ژنتیکی شده است. ادعای ماسک قابل تامل و بسیار عجیب است. وی به این موضوع اشاره میکند که آژانس توسعه بینالمللی آمریکا 53 میلیارد دلار بودجه دولتی دریافت میکند و بر این اساس با همکاری آزمایشگاه ووهان در چین روی این ویروس کار میکرده است. جان گیلیگان، مدیر سابق USAID یک بار اعتراف کرد این آژانس از بالا تا پایین با افراد سیا همکاری کرده و نفوذ دارد. این موسسه وظایف دیگری هم دارد. سال 2013 این موسه تلاش کرد در ونزوئلا یک کودتای سیاسی با همکاری مخالفان ایحاد کند. سال 2014 آسوشیتدپرس فاش کرد USAID بودجه ایجاد یک پلتفرم مشابه ایکس را با هدف تحریک شورش در کوبا تامین کرده است. ماسک ادعا دارد سیا درباره منشأ «کووید-19» به مردم آمریکا دروغ گفته است، زیرا اعتراف به حقیقت، نقش احتمالی سیا را در انتقال پول مالیاتدهندگان از طریق USAID برای تأمین مالی تحقیقات در آزمایشگاه ووهان آشکار میکند.
* مؤسسه توسعه بینالمللی چیست؟
پس از اتمام جنگ دوم جهانی ایالاتمتحده با هدف ارتقای رفاه و امنیت ملی خود، راهبرد جدیدی را در پیش گرفت که بعدها تحت عنوان «ملتسازی» در ادبیات علمی وارد شد. بر اساس این طرح، آمریکا با شکلدهی ساختارهای حکمرانی کشورها به توسعه نفوذ اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی خود در سطح جهان میپردازد. آمریکا در فرآیند اجرای ملتسازی از همکاری سازمانهای بینالمللی مانند سازمان ملل، بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و... بهره میگیرد. نوک پیکان برنامهریزی و اجرای این فرآیند، آژانس توسعه بینالمللی ایالاتمتحده (USAID) است. در حال حاضر، این آژانس مهمترین نهاد توسعهای برونمرزی آمریکاست که در بیش از ۱۰۰ کشور در سراسر جهان منافع سیاست خارجی آمریکا از جمله هژمونی، لیبرال - دموکراسی و بازارهای آزاد را گسترش میدهد.
سالهای گذشته هم دستگاههای اطلاعاتی روسیه بر این موضوع یعنی دستساز بودن کرونا صحه گذاشتند. وزارت دفاع روسیه ادعا کرد با توجه به تحقیقات آژانس توسعه بینالمللی آمریکا و ماهیت شیوع بیماری کرونا، این آژانس احتمالا در ایجاد پاتوژن کرونا و سازماندهی این همهگیری نقش داشته است. وزارت دفاع روسیه همچنین به رزمایشهای آمادهسازی وقوع یک بیماری ناشناخته در دانشگاه جان هاپکینز آمریکا موسوم به «رویداد-۲۰۱» اشاره میکند که سال ۲۰۱۹ برگزار شد.
* ماسک به دنبال چیست؟
ایلان ماسک و بخشی از سرمایهداران جدید آمریکا که پشت سر ترامپ برای انتخابات ریاستجمهوری تلاش کردند، به دنبال کوچک کردن دولت فدرال هستند. این موضوع به حدی جدی است که خبرنگاران آمریکایی از ترامپ در این باره سوال پرسیدند و او ضمن حمایت از ماسک اعلام کرد ماسک حق دارد دولت را کوچک کند. البته ماجرای حمله ماسک روی دیگری هم دارد؛ ۲ مقام ارشد امنیتی آژانس توسعه بینالمللی ایالات متحده (USAID) پس از جلوگیری از دسترسی تیمهای نظارتی ایلان ماسک به اطلاعات طبقهبندیشده، از سوی دولت ترامپ تعلیق شدند. به گفته یک مقام فعلی و یک مقام پیشین دولت آمریکا که روز یکشنبه با آسوشیتدپرس گفتوگو کردند، این تعلیق پس از آن انجام شد که این 2 مقام مانع دسترسی تیمهای وابسته به دپارتمان بهرهوری دولت (DOGE) - که تحت مدیریت ماسک فعالیت میکند - به دادههای حساس شدند. اعضای DOGE روز شنبه موفق به دسترسی به اطلاعات امنیتی USAID شدند. این دادهها شامل گزارشهای اطلاعاتی حساس نیز بوده است.
یک مقام پیشین دولت که خواست نامش فاش نشود، تأکید کرد تیم ماسک فاقد مجوزهای امنیتی لازم برای مشاهده این اسناد بوده است. به همین دلیل، جان فورهیز و معاونش برایان مکگیل که در بخش امنیتی USAID فعالیت داشتند، از این اقدام جلوگیری کردند. ایلان ماسک روز یکشنبه در واکنش به این ماجرا در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «USAID یک سازمان جنایتکار است؛ وقتش رسیده از بین برود». او پس از این پیام، چندین پست دیگر نیز علیه این آژانس منتشر کرد.
کیت میلر، عضو هیات مشاوران DOGE، در بیانیهای جداگانه اعلام کرد هیچ اطلاعات طبقهبندیشدهای بدون مجوز مناسب در اختیار تیم ماسک قرار نگرفته است. این ماجرا در حالی رخ داد که DOGE یک روز قبل نیز به اطلاعات حساس وزارت خزانهداری آمریکا دسترسی پیدا کرده بود. طبق گزارش واشنگتنپست، این اطلاعات شامل سیستمهای پرداخت مشتریان در تأمین اجتماعی و مدیکر (Medicare) بود. پس از این حادثه، یکی از مقامات ارشد وزارت خزانهداری استعفا کرد. دپارتمان بهرهوری دولت (DOGE) که با همکاری ترامپ و ماسک ایجاد شده، وظیفه اخراج کارکنان فدرال، کاهش برنامههای دولتی و حذف مقررات اجرایی را بر عهده دارد. وبسایت رسمی USAID روز شنبه بدون هیچ توضیحی از دسترس خارج شد. این آژانس از جمله نهادهایی بوده که بیشترین هدف اصلاحات دولت ترامپ قرار گرفته است. ترامپ نیز یکشنبهشب در گفتوگویی اظهار داشت: «USAID توسط افراطگرایان اداره میشد. ما در حال پاکسازی این سازمان هستیم». مارکو روبیو، وزیر خارجه دولت ترامپ اعلام کرده دولت در حال متوقف کردن بخش عمدهای از کمکهای خارجی است. این تصمیم به تعطیلی بسیاری از پروژههای بشردوستانه و توسعهای USAID در سراسر جهان منجر شده و هزاران کارمند این نهاد اخراج شدهاند. USAID یکی از بزرگترین سازمانهای کمکرسانی جهان محسوب میشود و میلیاردها دلار بودجه بشردوستانه، امنیتی و توسعهای را در بیش از 100 کشور مدیریت میکند. پیتر ماروکو که در دولت اول ترامپ نیز فعالیت داشت، در حال اجرای تعطیلیهای گسترده این آژانس است. کارکنان USAID میگویند برخی از افرادی که در مقر این سازمان با کارت بازدیدکننده حضور داشته و از کارکنان درباره پروژهها پرسوجو میکردند، در واقع از اعضای تیم DOGE بودهاند.
* الیگارشی به جای دمکراسی
جو بایدن، در سخنرانی خداحافظی خود پیش از روی کار آمدن دونالد ترامپ هشدار داد «در آمریکا یک الیگارشی از ثروت عظیم، قدرت و نفوذ در حال شکلگیری است که به معنای واقعی کلمه تمام دموکراسی ما را تهدید میکند. این اظهارات بایدن اشارهای بود به آنکه در دور دوم ریاستجمهوری ترامپ به جای مردم، این میلیاردرها خواهند بود که سیاست عمومی را شکل خواهند داد. با اینکه انتخاب ترامپ به طور مستقیم نشاندهنده تبدیل آمریکا به یک الیگارشی نیست اما به گفته برخی منتقدان، ترامپ به دلیل ارتباطات اقتصادی و تجاریاش، نماینده گروه کوچکی از افراد ثروتمند و قدرتمند است که میتوانند منافع خود را در سیاستگذاریها پیش ببرند. در پیشبینی نگرانکننده بایدن قطعا شواهدی وجود دارد که باید جدی گرفته شود. ثروتمندترین مرد جهان و مالک شبکه اجتماعی ایکس، ایلان ماسک یکی از حامیان واضح نامزد جمهوریخواه بود. دیگر غولهای فناوری میلیاردر نیز پس از پیروزی ترامپ در انتخابات 2024 از جمله مارک زاکربرگ از شرکت متا، جف بزوس مالک آمازون و تیم کوک مدیرعامل شرکت اپل به اقامتگاه مارالاگوی ترامپ رفتند تا با او دیدار کنند. اینکه رهبران کسبوکارها بخواهند گوش رئیسجمهور آینده را به خود جلب کنند، امری غیرعادی نیست. آنچه بایدن و دیگران را نگران کرده این است که بسیاری از حامیان بانفوذ ترامپ مالک پلتفرمهای رسانهای هم هستند و میتوانند به افکار عمومی جهت دهند.
ماسک از سوی دونالد ترامپ به عنوان یکی از رهبران دپارتمان تازهتاسیس وزارت کارآمدی دولت موسوم به دوج (DOGE) منصوب شده اما بسیاری از قانونگذاران دموکرات میگویند ماسک فراتر از آن است و به عنوان رهبر دوفاکتوی حزب جمهوریخواه عمل میکند. پس از شکست طرح تصویب بودجه و پیشگیری از تعطیلی دولت، برخی قانونگذاران دموکرات حتی او را «رئیسجمهور ماسک» و «تصمیمگیرنده کل قوا» خطاب میکنند. ماسک و ترامپ حتی توافقی را که مایک جانسون، رئیس مجلس با دموکراتها مذاکره کرده بود، نقش بر آب کردند.اقتصاد آمریکا از جمله صنعت فناوری غیرقابل مدیریتتر و داینامیکتر است تا به الیگارشی واقعی تبدیل شود، حالا هر چقدر هم که دیپلماتها و رؤسایجمهور پیشین بگویند الیگارشی یکشبه رخ نمیدهد، دههها خطمشی سیاسی و سیاست در طیفهای سیاسی به نفع شرکتهای بزرگ و ثروتمندان ما را به اینجا میرساند. به گزارش آکسفام، آمریکا در گذشته هم با الیگارشی مبارزه کرده است. سال 1948، ویلیام او داگلاس، قاضی دیوان عالی استدلال میکند «قدرت که اقتصاد را کنترل میکند، باید در دستان نمایندگان منتخب مردم باشد، نه در دستان الیگارشهای صنعتی». قدرت الیگارشی در نهایت ریشه در ثروت دارد.
* ماسک چه کاره است؟
چند ماه پیش، دونالد ترامپ تشکیل اداره کارآمدی دولت با نام اختصار دوج را اعلام کرد. ظاهرا انتخاب این نام نگاهی هم به رمزارز منتخب ایلان ماسک به نام دوجکوین داشته است. ترامپ در پلتفرم رسانه اجتماعی خود با اشاره به طرح منهتن - برنامه فوقمحرمانه آمریکا در زمان جنگ دوم جهانی برای ساخت سلاحهای هستهای - نوشت: «این طرح به طور بالقوه به طرح منهتن زمان ما تبدیل خواهد شد. سیاستمداران جمهوریخواه مدتهاست رویای تحقق اهداف دوج را در سر میپرورانند». به نظر نمیرسد جزئیات این تشکیلات کاملا مشخص شده باشد اما تصویر کلی روشن است؛ رهبران دوج خواهان اصلاحات اساسی در دولت از طریق کاهش قابل توجه هزینهها هستند. ماسک و راماسوامی در این مقاله نوشتند بروکراسی فدرال «یک تهدید وجودی برای جمهوری ماست. برخلاف کمیسیونهای دولتی یا کمیتههای مشورتی، کار ما فقط گزارشنویسی و قطع نوار افتتاحیه نیست، بلکه ما هزینهها را کاهش خواهیم داد». ماسک، ثروتمندترین فرد جهان، گفته است میتواند در تشکیلات دولتی محلهایی را برای کاهش بیش از ۲ تریلیون دلار قابل صرفهجویی در بودجه فدرال پیدا کند که حدود یک سوم کل هزینههای سالانه دولت فدرال است. هرچه هست، دوجیها اکنون علیه سرمایهداری سنتی آمریکا قیام کردهاند و قصد دارند دولت فدرال را به کناری بزنند. افشاگری از برخی کارهای دولت و موسسات دولتی نیز بخشی از فرآیند ماسک و تیم ثروتمند او خواهد بود.
درباره افشاگری اخیر ماسک و دولت ترامپ علیه USAID، البته چند نکته مهم دیگر نیز حائز اهمیت است.
1- نقش دولت آمریکا در ماجرای همهگیری کرونا و شیوع کووید در جهان غیرقابل انکار است. بر اساس اظهارات کاخ سفید و حالا وزیر بهرهوری دولت ترامپ، تحقیقات روی ویروس کرونا در ووهان چین، یک پروژه آمریکایی بوده که هزینه آن را آمریکا تقبل کرده بود. اینکه دولت آمریکا در شیوع این ویروس نقش داشته یا نه، موضوعی است که ترامپ و ماسک هنوز به آن ورود نکردهاند.
2- بودجه چند ده میلیارد دلاری این موسسه باعث شده مطالب زیادی در این باره منتشر شود که دولت آمریکا تحت پوشش این موسسه، بسیاری از اقدامات خود را در کشورهای هدف انجام داده است.
شائبههایی درباره استفادههای شخصی از این بودجه همانند آنچه وزیر خارجه آمریکا درباره فاندبگیران گفته است نیز وجود دارد. شاید ترامپ و ماسک به دنبال آن هستند این بودجههای هنگفت را در راستای اهداف و منافع خود تحت کنترل بگیرند.
ارسال به دوستان
یادداشت
انقلاب و انقلابیگری
عبدالله بیننده: انقلاب اساساً یک مفهوم مدرن و سیاسی است که بعدها به حوزههای دیگر سرایت کرد. انقلاب، جایگزینی مدلی از نظام سیاسی به جای مدلی دیگری از نظام سیاسی است. هر مدل در درون مجموعهای از مناسبات اجتماعی، زبانی، فرهنگی و عقیدتی معنای قابل اعتنایی دارد. انقلاب به لحاظ مفهومی به معنای تحول و دگرگونی است؛ این تحول و دگرگونی ممکن است بنیادین باشد یا روبنایی. در صورتی که تحولی بنیادین باشد که روبناها را نیز از خود متأثر کند، آن تحول، انقلاب تمامعیار خواهد بود. انقلاب، در معنای جدید، جز پس از انقلابهای دوران مدرن در غرب، مطرح نشده است. مثلاً هیچکس از جایگزینی ساسانیان به جای اشکانیان یا عباسیان به جای امویان، به انقلاب تعبیر نکرده است. برای آنها اصطلاح جابهجایی حکومتها یا مفاهیمی همانند این به کار میرود. بنابراین اینکه گفتهاند انقلاب معنایی جدید است، بیراه نیست اما اینکه آیا چنین معنایی - نه چنین اصطلاحی - وجود نداشته است، غلط است، چرا که چنین معنایی وجود داشت، لیکن اولاً برای آن تحولات اصطلاح انقلاب به کار نمیرفت، ثانیاً چنین معنایی، در حاشیه مفاهیم و مناسبات سیاسی و زبانی جامعه حضور داشت و ثالثاً مفهومی تقریباً مذموم بود و نه ممدوح، آنگونه که در دوران جدید مورد مدح قرار گرفت.
در وجه زبانی، تمام انقلابهای جدید، جایگزینی یک نظام معنایی به جای نظام معنایی دیگر بودند. نظام معنایی، مجموعهای از واژگان و مفاهیم است که از در کنار هم قرار گرفتن آنها، یک نظام منسجم زبانی (فکری) شکل میگیرد. نظام معنایی را میتوان به معنای نظام فکری نیز عنوان کرد، چرا که تفکر، جز به واسطه مجموعهای از مفاهیم، اساساً امکانپذیر نیست. البته در هر نظام معنایی، ممکن است یک واژه به معنای خاصی به کار رود که باید معنای آن اصطلاح را در آن نظام معنایی یافت. لذا از منظر زبانی، انقلابها جایگزینی یک نظام معنایی به جای نظام معنایی دیگر هستند. در یک دوره زمانی، مجموعهای از نظامهای معنایی در کنار یکدیگر حضور/ وجود دارند، لیکن دلایل مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و حتی جهانی سبب میشود یک نظام معنایی، غلبه یابد. در هر نظام معنایی، یک یا چند مفهوم کلیدی (نقطه کانونی) وجود دارد، که سایر مفاهیم در نسبت با آن معنا مییابند.
برای انقلاب میتوان 2 گونه معنای موسع یا مضیق در نظر گرفت. در معنای موسع، انقلاب اگرچه اولاً مفهومی سیاسی است که ناظر به تحول یک نظام سیاسی به جای نظام سیاسی دیگر است، لیکن توانایی تسری به تمام حیطههای حیات فردی و اجتماعی را دارد، لذا از انقلاب اقتصادی، اقتصاد انقلابی، انقلاب فکری، فکر انقلابی، انقلاب سیاسی، سیاست انقلابی، انقلاب فرهنگی، فرهنگ انقلابی، انقلاب هویتی و هویت انقلابی و حتی انقلاب در سبک زندگی و سبک زندگی انقلابی سخن گفته میشود. در معنای ضیق اما انقلاب، پدیدهای سیاسی است که در یک دوره زمانی و به واسطه مجموعهای از علل و دلایل به وقوع میپیوندد و پس از مقطعی، شرایط انقلابی فرونشسته و شرایط به به حالت عادی برمیگردد.
انقلاب به مثابه یک مفهوم سیاسی، در ادبیات دانش سیاسی دارای 2 غیریت است؛ یکی اصلاحطلبی و دیگری محافظهکاری. اصلاحطلبی در برابر انقلاب که خواهان دگرگونی یک نظام سیاسی است، خواهان اصلاح نظام سیاسی موجود است. البته این اصلاح ممکن است ناظر به بنیادهای نظام سیاسی موجود باشد یا اصلاح در ساختارها، رویهها، مناسبات و... . محافظهکاری اما رضایت دادن به وضع موجود است. توجیه این رضایت متفاوت است؛ برخی به قضا و قدر ارجاع میدهند، برخی به سنتهای موجود در جامعه، برخی به نداشتن راهی بهتر از شرایط موجود، برخی بر ظرفیتهای نظام موجود تکیه دارند و خلاصه توجیهات مختلفی برای این مساله وجود دارد. هم در معنای موسع و هم در معنای مضیقی که از انقلاب ذکر شد، این دو گونه غیریت حضور دارند. البته این به این معنا نیست که انقلاب، با هیچیک از اینها قدر مشترکی ندارد، چه اینکه این سخن آشکارا خطاست و قدرمشترکهایی میان آنها وجود دارد، اگرچه بنیاداً با یکدیگر متفاوت هستند. مثلاً انقلاب نیز خواهان اصلاح است، لیکن مسیر اصلاح را متفاوت از مسیر اصلاحطلبی میبیند یا اینکه در انقلاب نیز مانند محافظهکاری ممکن است به سنتها متوسل شود، لیکن برای مرادی متفاوت از آن و نیز برجسته کردن بخشی دیگر از ظرفیتهای سنت.
انقلاب اسلامی، به واقع یک پدیدار سیاسی - اجتماعی بود. انقلاب، جامعه بود علیه دولت/ نظام سیاسی. جایگزینی یک نظام سیاسی و نظام معنایی بود به جای نظام سیاسی و معنایی دیگر. در انقلاب اسلامی، حداقل از منظر رهبران انقلاب، مفهوم موسع از انقلاب مد نظر قرار گرفت. انقلاب به مثابه یک پدیده پویا و یک نگرش، منش و رویه «همهجا حاضر» تعبیر شد. مفهوم انقلاب مستمر، اگرچه مفهومی است برآمده از ادبیات چپ در شوروی، لیکن در معنایی دیگر در انقلاب اسلامی به کار گرفته شد.
در وجه تاریخی، انقلاب 57، تحول سیاسی از یک حکومت شاهنشاهی موروثی به یک حکومت دینی با نام جمهوری اسلامی بود. این تحول، ابتدا تحولی بود که در بخشهایی از جامعه ایران رخ داد؛ تحولی که بتدریج به این نتیجه منجر شد که نظام موجود، نظامی نخواستنی است و باید مدلی دیگر از حکومت جایگزین آن شود. این دغدغه، پیشتر در دوره نهضت مشروطه نیز مطرح شد، لیکن در نهایت، تحول از نظام پادشاهی مطلقه به سلطنت مشروطه شد که آن هم با استیلای محمدعلیشاه و بعدتر رضاشاه، به جایی نرسید و در نهایت پادشاهی مطلقه با بنمایه استبداد جایگزین آن شد و به نحوی دیگر در زمان پهلوی دوم نیز تداوم یافت.
جمهوری اسلامی اما اساس نظام سلطنت و پادشاهی را هدف گرفت و به لحاظ ساختار سیاسی، نظامی کاملاً متفاوت از نظام پهلوی بنا نهاد؛ ساختاری که اگرچه در کلیات مانند قانون اساسی، مجالس، دولت، نظام قضایی و نیروهای مسلح، در گسست از پهلوی شکل گرفت، لیکن یک گسست همهجانبه اتفاق نیفتاد.
انقلاب اسلامی/ جمهوری اسلامی، یک گسست/ تداوم به نسبت دوران پهلوی بود. در معنای جایگزینی یک نظام سیاسی و نظام معنایی، انقلاب اسلامی هم در فرم و هم در محتوا، گسستی از دوران پهلوی بود اما به 2 معنا برخی گزارهها در جمهوری اسلامی تغییر نیافت. یکی به معنای بقای بسیاری از ساختارهای دوره پهلوی مانند بسیاری از قوانین، شکل و وظایف وزارتخانهها، نهاهای آموزشی مانند دانشگاه (البته با تغییر برخی سرفصلها و متون درسی)، انواع کانونهای فکری، ساختار و مناسبات فرهنگی مانند موسیقی و سینما و مواردی از این دست. دیگری به معنای شباهتهایی که میان 2 نظام حکومتی وجود دارد و امروز به این شباهتها نیز پرداخته میشود. مانند شباهت جایگاه شاه و ولی فقیه یا شباهت جهاد سازندگی به نهادهایی مانند سپاههای دانش و کشاورزی یا اصلاحات ارضی اول انقلاب با اصلاحات ارضی پهلوی. در مورد دوم به عنوان یکی از نمودهایی که برخی ذکر میکنند نکات فراوانی وجود دارد که باید درباره آن بحث شود.
تحول در نظام معنایی، یک رکن کلیدی برای فهم تحول نظام سیاسی سلطنت به جمهوری اسلامی در نتیجه انقلاب اسلامی بود. در نظام معنایی شاهنشاهی، شاه نقطه کانونی است و مفاهیمی مانند ملت، مصلحت سلطنت، اوامر ملوکانه، اطاعت، قرابت به شاه، عزت ملت ایران، وراثت به عنوان طریقه جایگزینی یک شاه به جای شاه پیشین و رعیت (به معنای افرادی که همواره باید اطاعت کنند، اگرنه مفهوم رعیت به ذات، یعنی کسی که باید مراعات او بشود و معنی منفی ندارد)، هر کدام در نسبت با مفهوم کانونی شاه معنا پیدا میکنند. در این نظام معنایی، آنچه اصالت دارد، شاه به عنوان عنصر محوری است که باید همه مفاهیم و عناصر دیگر، نسبت خود را با آن نقطه کانونی مشخص کنند. شاه حافظ ملت و سایه خداوند بر زمین است و این امر دارای برخی توجیهات دینی نیز بوده است.
در نظام معنایی انقلاب اسلامی، به تبعیت از نظام عقیدتی شیعی، مفهوم ولی خدا (یعنی کسی که به اذن خداوند دارای حق اعمال ولایت است) در نقطه کانونی قرار میگیرد. در این نظام معنایی در شرایط حضور معصوم، این امام است که ولی خداوند است و حق حکومت دارد و در شرایط عدم حضور/عدم ظهور امام، کسی حق دارد از جانب او اذن داشته باشد که در اندیشه امام خمینی از آن به ولی فقیه تعبیر شد. لذا برای فهم این نقطه کانونی باید ابتدا به بحث پیرامون نظام عقیدتی شیعه و بالاخص جایگاه امام در این نظام پرداخت؛ مفاهیم دیگری مانند مردم، امت اسلامی، مصلحت حکومت و امت اسلامی، عزت مسلمین، بغی (شورش علیه حاکم مشروع)، کفر، نفاق، حق و باطل، فرمان (اعم از مولوی و ارشادی)، اطاعت فعال/ مؤمنانه و مفاهیمی از این دست. در این نظام معنایی، آنچه اصل اساسی است، اسلام است و ولی فقیه نیز مجری و پاسبان مراعات احکام اسلامی در حکومت و نظام اسلامی است، لذا به نوعی همه چیز، به گونهای نسبتی با این نقطه کانونی دارد. بنابراین در این معنا، انقلاب اسلامی، تحولی بنیادین و جایگزنی یک نظام معنایی به جای نظام معنایی دیگر بود.
در انقلاب اسلامی، انقلاب یک رخداد صرفاً تاریخی نیست که در یک مقطع زمانی به وقوع پیوسته باشد و تمام شده باشد. در اینجا انقلابی بودن نیز به معنای فعل انقلابی در یک مقطع زمانی نیست، بلکه همهزمانی و همهمکانی است؛ در هر جایی و در هر زمانی میتوان انقلابی بود. انقلابی بودن در اینجا یک هویت است و گونهای خاص از سبک زندگی. انقلابی بودن یک نظام اندیشهای است. به لحاظ هویتی، فرد انقلابی، همواره خواهان تحول در جهت تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی57 است ولی تعریفی موسع از آن آرمانها نیز دارد. البته مسیر اصلاح را از طریق انقلابِ در انقلاب پی نمیگیرد و انقلاب و جمهوری اسلامی را دارای ظرفیتهایی برای تحول میبیند. به یک معنا میتوان گفت انقلابیگری، روحیه و کنش معطوف به تحولخواهی است.
فرد انقلابی، به وضع موجود راضی نیست و در عین حال بر نظام مستقر نیز شورش نمیکند. شورش بر نظام اسلامی را بغی میداند. انسان انقلابی در میانه یک دوگانه است؛ از یک سو مدافع اساس و شعارها و آرمانهای انقلاب است و سوی دیگر وضع نامطلوب کنونی را نمیپذیرد. فکر انقلابی، او را به سوی تلاش برای اصلاح وضع موجود از طریق اصلاح بنیادین ساختارها و مناسبات موجود در مسیر آرمانهای انقلاب اسلامی رهنمون میشود. انقلابی خواهان اصلاح است، لیکن طریقه خود را از اصلاح به طریق لیبرالی -به عنوان طریقه مقبول زمانه - سوا میداند. او در سپهر مفهومی انقلاب اسلامی میاندیشد و اصلاح را از مسیر تحقق آن پی میگیرد و نیز مطلوب میداند. در سبک زندگی نیز، انسان مؤمنِ مسلمان لزوماً انقلابی نیست. روحیه جهادی/ جهاد، عدالتخواهی، مبارزه، کنش فعال در مسائل سیاسی - اجتماعی، دعوتکننده دیگران به حق، ایثار و از خودگذشتگی در موارد مورد ابتلای نظام و جامعه اسلامی، تربیت انقلابی فرزندان، داشتن خانواده انقلابی (هم به معنای طرفدار انقلاب اسلامی و هم دارای روحیه انقلابی)، پرهیز از تحجر و تجدد به عنوان 2 غیریت اندیشه انقلابی و مواردی از این دست نیز شاخصه سبک زندگی انقلابی است.
انقلاب اسلامی بر انقلاب مستمر تأکید دارد. انقلاب مستمر لزوماً انقلاب در انقلاب نیست. انقلاب مستمر به یک معنا، به دنبال تعمیم و تسری دادن انقلاب سیاسی و معنایی به همه حوزههاست، لذا برای تمام حوزهها به نوعی پیوست انقلابی تعریف میکند. مثلاً فکر انقلابی، جوان مؤمن انقلابی، سیاست خارجی انقلابی، فرهنگ انقلابی، خانواده انقلابی و... . این انقلابها به مثابه مکمل انقلاب سیاسی - معنایی هستند تا آنگاه بتوان گفت انقلاب اسلامی محقق شده است. در این معنا از انقلاب، تحول بنیادین در مسیر آرمانهای انقلاب اسلامی مهمترین شاخصه است، لذا میتوان انقلابی بود، بدون اینکه بر نظام سیاسی شورید و برای براندازی آن کوشید. به این معناست که امروز از انقلابی بودن سخن گفته میشود.
در اندیشه رهبران انقلاب، انسان انقلابی بنیادگرا/ اصولگرا نیز نیست. بنیادگرا همواره رجوع به گذشته دارد و نوعی از تحجر در آن مکنون است، به نیازها و زبانِ زمانه توجه ندارد، به یک معنا ظاهرگراست، چندان تحولخواه نیست و میل به محافظهکاری در وجود او نهفته است. بنیادگرا نوستالژی گذشته دارد اما انقلابی، گذشته را ارج مینهد، منطق مناسبات جدید را درک کرده و خواهان تحول در آن است و مدعی تلاش برای ساخت تمدن نوین است؛ تمدنی که نسبتش با گذشته عموم و خصوص من وجه است. مسیر تحقق تمدن اسلامی را نیز از طریق تحقق دولت و جامعه اسلامی میداند. بنیادگرا اما بیشتر در گذشته و حال مانده است و به نوعی به این وضع هم رضایت داده است و برای آینده نیز افقی روشن طرح نمیکند.
انقلاب اسلامی در معنای سیاسی آن، انقلاب جامعه بود علیه دولت؛ جامعهای که اگرچه نمیتوان و نباید گفت همه مردم اما بخش معتنابهی از جامعه در این مسیر حرکت یا همراهی کرد، البته هرکس به طریقی و با انگیزهای. این انقلاب سیاسی، با وجود بسیاری از تفاوتهای ظاهری و باطنی که در بافت مناسبات اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران داشت، لیکن به شکل انقلابی که در حوزه سیاست رخ داد، در حوزه مناسبات اجتماعی و فرهنگی محقق نشد، لذا مفهوم/ پدیده «رجعت» یک گزاره واقعی برای فهم تحولات این دو حوزه است. رجعت بخش غیر انقلابی (اعم از آنهایی که صرفاً با انقلاب همراه شدند، مخالفان انقلاب، ضد انقلاب، آنانی که در انقلاب 57 دخیل بودند ولی از آن منتفع نشدند و از آن طرد شدند) به پیش از انقلاب، یکی از واقعیتهای اجتماعی و فرهنگی در ایران امروز است. دلایل این رجعت نیز مختلف و بسیار است.
بنابراین انقلاب اسلامی 57 یک پدیده سیاسی بود ولی انقلابی بودن، در نظام معنایی انقلاب اسلامی، منحصر به حوزه سیاست نیست و پدیدهای است همهزمان و همهجا حاضر به شرحی که گذشت.
ارسال به دوستان
گفتوگوی «وطن امروز» با حسام فرهمند کارگردان فیلم رها: این قصه از دغدغههای شخصیام آمده است
اخلاقی یا اجتماعی؟
میلاد جلیلزاده: در چند سال اخیر مرتب بحث بر سر این است که سینمای اجتماعی ایران بسیار ضعیف شده و عرصه اکران به دست کمدیها و از لحاظ بودجههای کلان به دست فیلمهای استراتژیک افتاده است. حالا در جشنواره چهلوسوم فجر که تعداد آثار اجتماعی بیشتر از کمدیها و فیلمهای استراتژیک است، «رها» به عنوان نخستین فیلم حسام فرهمند، تبدیل به یکی از مهمترین و بحثبرانگیزترین فیلمهای اجتماعی میشود. این اما اتفاقا نقطه شروعی است برای بحث درباره معنای واقعی و دقیق سینمای اجتماعی. در گفتوگویی که با حسام فرهمند داشتهایم، او فیلمش را اثری اخلاقی میداند نه اجتماعی. یعنی مساله او خصوصیات فردی آدمها مثل لجبازی یا اهمالکاری است و فکر میکند سرنوشت آدمهای قصه به این دلیل به سمت تباهی میرود نه چیزهایی که از بیرون بر آنها تحمیل میشود. حالا که فیلمهای جشنواره یکییکی دیده میشوند و فراتر از خلاصه داستانهای در نهایت چند خطیشان بهتر معلوم میشود محتوای آنها چیست، اطلاق عبارت اجتماعی به خیلی از آنها هم محل تردید قرار میگیرد. انگار تا ما یک انسان فقیر را در کنار یک انسان پولدار میبینیم، بلافاصله یاد فاصله طبقاتی میافتیم و موضوع را اجتماعی میبینیم یا در فیلمی دیگر، به محض اینکه چند کاراکتر افغانستانی دیدیم (مثلا فیلم «لولی») باز هم ذهنمان سمت موضوعات اجتماعی میرود، در حالی که با یک اثر معناگرا طرف هستیم. به نظر میرسد جامعه تشنه طرح مباحثی است که سینما هنوز سراغشان نرفته و پاسخی به این نیاز نداده است و برای همین به محض آنکه برچسبهای خاص اینچنینی را در موضوع یک فیلم میبیند، آن را به همان سینمای اجتماعی که منتظر آمدنش بوده ربط میدهد. گفتوگوی مبسوط ما با حسام فرهمند، کارگردان فیلم رها که به عمق تحلیل رفتار شخصیتهای فیلمش رفته و دلیل رویدادهای آن را واکاوی میکند، هم به فهمیدن معنای فیلم کمک کرده و هم نشان میدهد که هر برچسب داغ اجتماعی باعث نمیشود بتوان یک فیلم را در این دستهبندی شناسایی کرد. حسام فرهمند از کهنهکارهای سینماست اما حالا نخستین فیلم بلند داستانیاش را کارگردانی کرده است. او در این گفتوگو به سابقهاش در سینما و اینکه از کجا به ساخت فیلم رها رسیده هم اشاره میکند.
***
* از آنجا که فیلمها معمولا تا حدودی به زیست و جهانبینی کارگردانشان مرتبط هستند، اگر موافق باشید از اینجا شروع کنیم که شما چگونه وارد عرصه سینما شدید؟ چه زندگیای داشتید و چگونه این موضوع به فیلم شما ارتباط پیدا میکند؟
من سال ۱۳۷۴ با فیلم «خواهران غریب» به کارگردانی آقای کیومرث پوراحمد، به عنوان دستیار کارگردان وارد عرصه سینما شدم. به سینما علاقهمند بودم و در ابتدا قرار بود صرفا به عنوان مخاطب در این وادی حضور داشته باشم اما به مرور در پشت صحنه پروژهها درگیر شدم که منجر شد به تثبیت موقعیت من در حیطه دستیار کارگردانی. بعد از «خواهران غریب»، در سریال «سرنخ» هم همکاری کردم. با کارگردانان دیگری هم همکاری داشتم و بعد از 7-6 سال، وارد حوزه ساخت تیزر شدم و یک شرکت فیلمسازی تأسیس کردم. سالها در این زمینه فعال بودم تا اینکه تصمیم گرفتم دوباره به سینما برگردم. حالا 4-3 سال است که به این عرصه برگشتهام و در حوزههای فیلمنامهنویسی، تولید و تهیه و همچنین به عنوان مجری طرح در چندین پروژه سینمایی و سریال پلتفرمی فعالیت کردهام. در نهایت، شرایطی فراهم شد که توانستم فیلمسازی را به طور جدی دنبال کنم.
* چه شد که تصمیم گرفتید به سینما بازگردید؟
متوجه شدم سینما از ابتدا دغدغه شخصی من بوده است و بهتر است به این مسیر بازگردم.
* یعنی انگیزه مالی باعث این بازگشت نبود، چرا که طبیعتاً در شغلی که داشتید اوضاع مالی بهتری برای شما فراهم میشد.
البته در این فیلم هم من سرمایهگذاری مستقیم نکردم، بلکه چند سرمایهگذار مختلف به این پروژه پیوستند و در آن مشارکت کردند اما در اصل، هدف و تمرکز من روی فیلمسازی قرار گرفت و مسیر کاریام تغییر کرد.
* در این مدت، فیلمتان را چند بار با مخاطبان دیدهاید؟
فیلم را چندین بار با طیفهای مختلفی از مخاطبان به نمایش گذاشتیم؛ ۳ بار در سالنهای عمومی فیلم را دیدم و یک بار هم با منتقدان و چندین بار با افرادی که در حوزه سینما فعالیت میکنند؛ از جمله تهیهکنندگان، کارگردانان، تدوینگران و حتی مخاطبان عام سینما. همچنین افرادی بودند که خارج از سالن سینما فیلم را دیدند و بازخوردهای آنها را هم دریافت کردم.
* بازخورد آنها چطور بود؟
نگاههای متفاوتی وجود داشت اما نقطه مشترکی که میتوانم به آن اشاره کنم این است که همه آنها درگیر قصه و فرم روایت داستان شدند و قصه برایشان قابل توجه بود. این موضوع شامل کسانی که فیلم را پسندیدند و حتی کسانی که فیلم را دوست نداشتند یا درباره آن ایراداتی مطرح کردند، میشد.
* بله، حتی کسانی که فیلم «رها» را دوست نداشته باشند، درگیر آن میشوند، چون این فیلم بیطعم، بیرنگ و بو نیست و مزه خاص خود را دارد؛ هرچند این مزه تلخ است. حالا بیایید درباره کسانی که فیلم را دوست نداشتند، صحبت کنیم. ممکن است گاهی بعضی افراد به مسائل فنی مثل گرهافکنی، گرهگشایی، کاتها و شاتها و موارد اینچنینی ایراد بگیرند اما از این مسائل فنی که بگذریم، کلیت داستان دارای تلخی شدیدی است. دلیلش چه بود که وقتی شما پس از این سالها به سینما برگشتید، چنین سوژهای را انتخاب کردید؟
بخش عمدهای از این فضای قصه و نوع پرداخت آن، ناشی از دغدغههای شخصی من بود. من به سینمای شخصیتپرداز علاقه دارم و بیشتر از هر چیز، فارغ از قصه و ماجرای فیلم، خود شخصیتها برایم اهمیت داشتند. این نوع شخصیتها و تیپ کاراکترها را بخوبی میشناختم و اشراف کاملی به آنها داشتم.
* آیا بحث طبقاتی هم در فیلم مطرح بود؟
در فیلم من خانواده فقیر وجود ندارد.
* یعنی شخصیتی دارید که ذاتاً و از نظر طبقاتی فقیر نیست اما یک حادثه باعث سقوط مالیاش شده است؟
حتی سقوط مالی هم به معنای دقیق کلمه اتفاق نمیافتد. به نظر من، ما با یک قشر متوسط لب مرز مواجه هستیم. این خانواده از نظر مالی وضعیت نسبتا خوبی داشت و مشکلات مالی نداشت. در شرایط عادی، مثلاً اگر دخترشان به لپتاپ نیاز داشت، میتوانستند آن را خریداری کنند اما حالا در موقعیتی قرار گرفتهاند که حتی خرید یک لپتاپ برایشان به یک معضل تبدیل شده است. در بازخوردهایی که از مخاطبان دریافت کردم، خیلی از آنها گفتند شما سیاهنمایی نکردهاید و فیلم شما درونمایه نکبتآمیز ندارد اما تلخی در آن وجود دارد و این نوع تلخی برای ما قابل درک و لمسپذیر است. جنس این تلخی هم مهم و تعیینکننده است. برای من، خانواده توحید یک خانواده متوسط لب مرز هستند که با یک اتفاق کوچک، ناگهان چرخه زندگیشان تغییر میکند و سبک زندگیشان دگرگون میشود. این تغییر ناشی از شرایطی است که بر خود خانواده حاکم است؛ یعنی تصمیمهای غلطی که توحید به عنوان کسی که میخواهد همه چیز را حل و سامان دهد، میگیرد اما برعکس، هر کاری که انجام میدهد، وضعیت را بدتر میکند. حتی لجبازی و فحش دادنهایش به دیگران هم باعث ایجاد دردسر میشود. از خرید قهوهساز گرفته تا سایر اقداماتش، همه چیز به مشکل میانجامد. در ابتدای فیلم به وضوح نشان داده میشود که این شخصیت به هیچ چیز اهمیت نمیدهد. حتی برایش مهم نیست دخترش موهایش را بفروشد یا نه و این موضوع را چندان جدی نمیگیرد. اگر این موضوع را جدی میگرفت، این اتفاقات رخ نمیداد. او یک قهوهجوش میخرد که میداند ممکن است خراب باشد. فروشنده به او میگوید اگر آن را به برق بزنی و امتحان کنی، قیمتش بالاتر میرود. این یعنی قطعا قهوهجوش خراب است و فروشنده سعی دارد آن را به هر قیمتی بفروشد اما توحید با بیتفاوتی میگوید «باشد» و آن را میخرد. لپتاپ را هم به همین شکل خریداری میکند. این سهلانگاریها باعث میشود به شکل دومینو، فروپاشیهای بعدی که بزرگتر هم هستند برایش رخ دهد.
* در مورد لجبازی کردن توحید، بیانصافی نیست که چنین چیزی را خصوصیت ذاتیاش بدانیم؟ او بعد از دیدن خودکشی یک دختر در مترو که زیر چرخهای قطار اتفاق افتاد، طبیعتاً دچار فروپاشی روانی میشود و این وقایع برایش رخ میدهد.
از آن ماجرا مدتها گذشته و توحید میتوانست خود را بسازد و روی پای خودش بایستد. میتوانست به دنبال یک کار جدید برای خودش برود. بخشی از این وضعیت به نظر من وادادگی کاراکتر توحید است. اگر توحید وا نمیداد و کمی جدیتر به زندگی و خانوادهاش اهمیت میداد، هیچ وقت وارد این سراشیبی نمیشد.
* آیا این بلایی که شما به عنوان خدای فیلم بر سرش میآورید، حقش است؟ مستحقش هست؟
من به عنوان خدای داستان برای او تصمیم نمیگیرم. یک شخصیتی را در دل یک قصه تعریف میکنم و بر اساس روندی که طی میکند، این اتفاقات را شکل میدهم. این شخصیت طبق مولفههایی که دارد، در این شرایط واکنش نشان میدهد یا نه. اگر با موضوع خاصی مواجه شود، میتواند چنین برخوردی داشته باشد یا نه. وقتی مولفهها را برای شخصیت ردیف میکنید، رفتار او در دل داستان مشخص میشود. حتی بچههای توحید میخواهند جلوی مادرشان از او حمایت کنند و نمیخواهند که او دچار مشکل شود اما توحید اهمال میکند و به فضای پیرامونش توجه نمیکند.
* حالا به خاطر اتفاقی که در گذشته افتاده، او به زندگیاش با سهلانگاری نگاه میکند اما نتیجه رفتارش به یک فاجعه تبدیل میشود و تاوانی میدهد که خیلی بالاتر از گناه او است. آیا به طور کلی مقصر خود توحید است؟
الزاماً نمیتوان یک کاراکتر را مقصر دانست. این کاراکتر در کنار شرایطی که در برابرش قرار میگیرد، واکنشهایی دارد اما اگر توحید مثلاً از همان ابتدای قضیه، حتی زمانی که کارت اعتباری رها را برمیدارد و میرود لپتاپ میخرد اهمال نمیکرد، اگر وقتی فروشنده میگوید لپتاپ فقط باتریاش خراب است و به همین دلیل روشن نمیشود، به حرف او اطمینان نمیکرد و میرفت و لپتاپ را تست میکرد، مثلاً میگفت: «آقا، بیا لپتاپ را ببریم دم تعمیرگاه و او تضمین کند که با یک باتری درست میشود»، کار به اینجا نمیکشید. او هر چیزی را سرسری رد میکند و باعث میشود این اتفاقات بیفتد. یعنی تصمیم غلط فردی توحید است که موتور اصلی این فاجعه را راه میاندازد.
* درباره مقایسهای که بین فیلم شما و فیلم «انگل» میشود، چه نظری دارید؟
در فیلم «انگل» موضوعی محوریت دارد و قصه به آن میپردازد که به نظرم «رها» به آن سمت و سو نمیرود. «انگل» خیلی رفته سراغ فاصله طبقاتی و همین موضوع اصلی فیلم شده است. مثلاً در «انگل» آن کاراکتر پدر فقط به خاطر اینکه بدنش بو میدهد و آن آدمهای پولدار از بوی بدن او بدشان میآید، تبدیل میشود به یک جانی. ولی توحید اینطور نگاه نمیکند. او برای خودش الکی یک فلسفهای ساخته که کارش را به اینجا میکشاند؛ یک لجبازی کودکانه. حتی به این موضوع در نسخه فیلمنامه اصلی پرداخت بیشتری شده بود که در فیلم کمتر شده است. مثلاً دایی بچههایش را که میآمد به آنها کمک میکرد و میتوانست از این خانواده حمایت کند، توحید با یک لجبازی کودکانه که احساس میکرد دایی بچهها فخرفروشی میکند، از میدان خارج میکند و میگوید او اجازه ندارد وارد خانهشان شود. این همین الان هم در بخشی از فیلم هست که سهیل به آشپزخانه میآید و میگوید «خب! به دایی رضا بگو کمک کند» و مادرش ثریا میگوید « با این کارهای پدرتان من رویم نمیشود زنگ بزنم به برادرم». یعنی لجبازی خود توحید است که دارد این فضا را ایجاد میکند؛ یک لجبازی با قشر پولدار هم دارد. تفاوت فیلم من با «انگل» این است که در «انگل» موضوع و کانسپت کار، تضاد طبقاتی است، ولی در «رها» نیست. «رها» خیلی درونیتر و حسیتر است. در «رها» مسائل شخصیتپردازی مهم است و توحید یک وجه دوگانه پیدا میکند؛ همانقدر که توحید لجباز است، رفتار بچگانهای دارد. آرش هم که پولدار است، همین است. آرش هم میتوانست همان موقع که معلوم شد توحید دزد لپتاپ نیست، اطلاعات توی لپتاپ را پاک بکند و لپتاپ را به او بدهد. ولی از سر لجبازی و به خاطر آن کتکی که خورده و توحید گفته به درک که خواهرت توی کماست، او هم وقتی توحید میگوید دختر من به این وسیله نیاز دارد، میگوید به درک. یعنی 2 آدم لجباز افتادهاند به جان همدیگر و این باعث میشود که 2 خانواده تاوانی بدهند که جبران نشود.
* سکانسی در فیلم هست که آرش با ماشین شاسیبلند رد میشود و توحید با یک پیکان استیشن قراضه تعقیبش میکند. آرش زبالههایش را به بیرون از سطل زباله پرت میکند اما توحید با دقت آن را داخل سطل میاندازد. این را خیلیها یک سکانس نمادین گرفتند که بهطور واضحی توضیح میدهد فیلم طرف کدام طبقه است.
این به خود شخصیتها ربط دارد و نه طبقهشان. چرا مادر آرش اینطور نیست؟ او که از طبقه بالای جامعه است. غزاله هم که از همان طبقه بالاست، دختر بدی نیست. کار خیریه هم میکند.
* به هر حال، وقتی فیلم را میبینیم، طبقه اجتماعی شخصیتها هم برای ما مطرح میشود بویژه در این ایام که این بحثها در همه دنیا مطرح است. نکته بعد این است که وقتی فیلم اجتماعی میبینیم، به دنبال این پند هستیم که مقصر کیست تا بفهمیم بالاخره چه کار باید بکنیم که در واقعیت کار به اینجا نکشد. اینجا مقصر کیست؟ آیا مقصر آن دختر است که خود را جلوی مترو انداخته و از ابتدا این ماجرا را شروع کرده که این آدم کارش به اینجا رسیده؟ یا باید یقه دولت را بگیریم یا طبقه سرمایهداری را و یا باید گلایه از خدا بکنیم؟
من خودم دنبال مقصر نمیگردم. میخواهم بگویم مجموعهای از اتفاقات و علل باعث میشود یک حادثهای رخ بدهد. این ناشی از شرایط فردی افراد و شرایط اجتماعی آنهاست؛ این 2 با هم تنیده شده و فضایی را ساختهاند. من میگویم مجموعهای از اتفاقات کنار همدیگر تبدیل میشود به یک رخدادی که فاجعهبار است، ولی خود افراد هم در آن میان تصمیمگیرنده هستند. به عبارتی برای من، تصمیم فردی افراد در بدترین شرایط مهمترین چیز است. میخواهم بگویم اگر انتخاب درستی نکنند، ویژگیهای شخصیتیشان تبدیل میشود به عامل فجایعی که گاهی جبرانناپذیر نیست.
* پس «رها» یک فیلم اخلاقی است تا اجتماعی.
بله! تمام مسائلی که برای توحید پیش میآید طوری نبوده که نشود با هیچ ابزاری از آن جلوگیری کرد. مثلاً درست است که جلوی چشمش اتفاقی در مترو افتاده و باعث ضربه روحی به او شده اما میتوانست کمکم بر خودش مسلط شود. در ادامه هم در هیچ کاری دوام نمیآورد؛ نه اینکه کار نیست، بلکه غرور و لجبازی خاصی دارد که با کسی کنار نمیآید. این رفتارها همینطور ادامه پیدا میکند تا کار را به فجایع کلانتر میکشاند.
* وقتی فیلمنامه را مینوشتید، برای شخصیت توحید، شهاب حسینی در ذهنتان بود؟
نه! تصویر مشخصی از بازیگر خاصی در ذهنم نبود. حتی من تصویری که در ذهن داشتم، سنش را بالاتر میدیدم. مثلاً بالای ۵۵ سال میدیدم، ولی بعد از چندین بار بازنویسی فیلمنامه و پایین آمدن سن بچهها، به این نتیجه رسیدیم که طبیعتاً سن توحید هم باید پایینتر بیاید. بعد هم خیلی برایمان بعید بود که آقای حسینی بیاید، ولی به هر حال من از تهیهکننده خواستم لااقل یک پیشنهاد به ایشان بدهیم شاید قبول کردند. آقای حسینی هم وقتی فیلمنامه را خواندند، خیلی برایشان جذاب بود و گفتند پای کار هستند.
* یعنی الگوی فیلم «جدایی نادر از سیمین» در ذهنتان نبود؟
به نظر من، حسینی در «جدایی» یک عصبیت پنهانی دارد که توحید ندارد. شاید تعبیر قشنگی نباشد، ولی توحید یک نوع مشنگی دارد. یعنی بیش از آنکه بخواهد آدم جنگندهای باشد، صرفاً در لحظاتی شاکی میشود و ناگهان یک رگش بالا میزند. حتی تصویری که من از توحید داشتم به لحاظ ظاهری خیلی با این کاراکتر فرق داشت. من توحید را یک آدم خیلی چاق میدیدم که حتی اضافه وزن زیادی دارد. یعنی همه چیز را ول کرده و این رهاشدگی حتی به هیکل و بدنش مربوط میشود. ولی وقتی به سراغ شهاب رفتیم، خب! آن ظاهر وجود نداشت اما ما را به سمتی برد که چیزهای دیگری درباره این کاراکتر بسازیم و خود شهاب خیلی کمک کرد. مثلاً اگر دقت کنید، یک تیکی دارد که مرتب پلک میزند. این از مردد بودنش میآید، از اینکه نمیتواند تصمیم درستی بگیرد.
* قرار بود فرهاد اصلانی این نقش را بازی کند؟
بله، اما آقای اصلانی درگیر کار شدند و ما هم وارد طرح و برنامههایی شدیم که به شهاب رسیدیم. به هر حال، شهاب حسینی چیزهایی را با خودش به فیلم آورد که طبیعی است. خود شهاب وقتی فیلمنامه را خواند، درونش رخنه کرده بود. یعنی یک فضایی از توحید در ذهنش شکل گرفته بود که فکر میکرد این شخصیت برایش یک فضای جدیدی دارد و خودش هم بهشدت مراقبت میکرد که شبیه به بازی دیگری نشود. ما خیلی درباره این موضوع با همدیگر صحبت میکردیم.
* نقش مردان جوان عصبی که یکهو از کوره درمیروند، در چند سال اخیر خیلی زیاد بوده و جواد عزتی، نوید محمدزاده و افراد دیگری هم آن را کار کردهاند. حتی همین تیک پلک زدنهای مکرر توحید را امسال میرسعید مولویان در فیلم «ناتور دشت» دارد؛ این عصبیت از کجا میآید؟
من فکر میکنم این همان چیزی است که در پیرامون خودمان داریم میبینیم و الگوهای اجتماعی شدهاند. ما بیحوصله و کمحوصله شدهایم و در این شرایط، دعوا و مرافعه زیاد میشود و در خیابان، آدمهای کمطاقت به بهانههای کوچک ممکن است سر هم خراب شوند.
* از فیلم خودتان راضی بودید؟ اگر به عقب برگردید، تغییراتی هست که بخواهید در ساختارش بدهید؟
من دنبال فیلمی بودم که لحن خودش را داشته باشد؛ هرچند مخاطب آن را دوست داشته باشد یا نداشته باشد. یعنی سعی کردم احساس درونی خودم را در لحن فیلم بیاورم. حالا تا چه حد این اتفاق افتاده یا نه، چه به لحاظ بصری و چه به لحاظ محتوایی، این دیگر چیزی است که با تغییر در همین فیلم به دست نمیآید و اساسیتر است. اما خود ما هم خیلی تغییر دادیم و چند ورژن داشتیم. من ورژن 3 ساعته تدوین کردم، 2 ساعت و ۴۰ دقیقه تدوین کردم، ورژن ۹۵ دقیقه تدوین کردم و الان ۱۰۷ دقیقه است که با تیتراژ تقریباً ۱۰۹ دقیقه میشود.
* شما دلتان میخواست یک بار در سینما کار کنید و بدهی قلبیتان به آن را ادا کنید یا باز هم در میدان هستید و ممکن است فیلم بسازید؟
این خیلی بستگی دارد به شرایطی که بعد از این ایجاد میشود. ببینید، من ۲۰ سال صبر کردم تا این فیلم را ساختم. اگر فضایی برایم ایجاد شود که فیلم بعدی را بسازم، چراکه نه. این کار را میکنم و به هر حال همین فیلم اگر بتواند برای من اعتباری ایجاد کند، فیلم بعدی راحتتر ساخته میشود.
***
نقدی بر فیلم رها، نخستین ساخته سینمایی حسام فرهمند
تراژدی پدر ایرانی
آراز مطلبزاده: سخن گفتن از فرودستان، پرداختن به این طبقه و شرح قصهشان در سینمای ایران به امری به غایت مناقشهبرانگیز بدل شده است. ناگفته پیداست که در سالهای اخیر فیلمسازانی از قبیل محمد کارت، هومن سیدی و... چگونه با ارائه کاریکاتوری مهوع از این طبقه، نسبت سینمای ایران با این طبقه را صورتبندی کردهاند؛ نسبتی که میتوان آن را ارتزاق سینما از فقر دانست. به این معنا که سینمای ایران با ارائه تصویری اگزوتیک از این طبقه و مناسبات جاری در آن، پرچمدار نوعی خوانش سادهلوحانه، خامدستانه و ابتدایی از وضعیت این طبقه شد که تقریبا هیچ نسبتی با واقعیت جاری نداشت. بنابراین در این وانفسا هرگونه فیلمی که تا حدی از این فضای ممکن فاصله بگیرد به خودی خود واجد ارزش خواهد بود. فیلم «رها» به کارگردانی حسام فرهمند بهرغم ضعفهایی که دارد، تا حدی این فضا را میشکند. «رها» آغاز نسبتا منسجمی دارد و میتواند تا حدی شخصیتها را پرورش دهد. به طور مثال میتواند با اتکا بر «اختلال احتکار»، شخصیت توحید با بازی شهاب حسینی را به طور نسبتا ملموسی به مخاطب معرفی کند یا در پرورش انگیزههای شخصیت پسر خانواده یا دختر خانواده هم مجموعا موفق است. فیلم میکوشد بر پیچیدگی مساله امروز طبقه فرودست تاکید کند. از اتحاد رویکردی تقلیلگرایانه پرهیز میکند و با ادغام علتهای مختلف، میکوشد چندوجهی بودن تعارضات اجتماعی جاری در ایران امروز را بازنمایی کند. همچنین فیلم میکوشد بر ناکارآمدی نهادهای دولتی در ایران امروز هم اشاراتی کند. به اینمعنا که نهادهای دولتی دیگر قادر به حل منازعه جامعه نیستند و خود جامعه باید برای احقاق حق خود کاری کند. رها میکوشد با حفظ موضع انسانی و بدون هر گونه اضافات، قصهاش را بگوید. فیلم، جنگ فقیر و غنی به راه نمیاندازد اما به تخطئه فرودستان هم نمیپردازد، بلکه میکوشد زوایای دید مختلف را نسبت به موضوع شفافتر کند. اما فیلم هر چه به پایان نزدیکتر میشود، ضعیف و ضعیفتر میشود. مشکل اصلی فیلم زمان طولانی آن و سانتیمانتالیسم اغراق شده در یکسوم پایانی است. فیلم حداقل چند پایان دارد و عملا چندبار به اتمام میرسد و دوباره آغاز میشود. با اینحال در مجموع میتوان گفت «رها» برخلاف سایر فیلمهای سالهای اخیر سینمای ایران که مبتلا به «فتیشیسم فلاکت» هستند و با ولعی عجیب تصویری اگزوتیک از فقر را نشان میدهند، قادر است وضعیت تراژیک پدر ایرانی را به تصویر بکشد.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از نشست اقتصادی سران قوا؛ ضرورت تقویت نظارت بر بازار اصلاح قوانین و حمایت از اقتصاد درونزا
مثلث اقتصادی
گروه اقتصادی: سران قوا در جلسه روز دوشنبه خود اعلام کردند: «مصمم هستیم مشکلات را حل کنیم. اولویت ما معیشت و رشد اقتصادی است». این رویکرد حاکمیت میتواند مقدمهای برای اجرای سیاستهای اقتصادی در راستای کنترل نقدینگی و مهار تورم باشد، چرا که در سالهای گذشته تورم به صورت پیوسته بین 35 تا 45 درصد افزایش داشته است اما میزان افزایش حقوق کارمندان و مزدبگیران بسیار پایینتر بوده است. بنابراین شکاف بین تورم و قدرت خرید مردم افزایش یافته است و از این به بعد باید سیاستها در راستای مهار تورم و تقویت قدرت خرید مردم باشد که این موضوع نیز از طریق سرمایهگذاری و حرکت در مسیر رشد اقتصادی به دست میآید. به عبارت دیگر، اگر بنگاههای اقتصادی فعال شوند و میزان اشتغال خانوارها بالا برود، میزان قدرت خرید مردم نیز بهبود مییابد.
البته در 5 ماه گذشته تیم اقتصادی دولت چهاردهم چندان به مقوله کنترل تورم و نقدینگی اعتقادی نداشته، به همین دلیل با حمایت عبدالناصر همتی، وزیر اقتصاد دولت چهاردهم قیمت ارز بازار آزاد از حدود 60 هزار تومان به محدوده 85 هزار تومان رسید و نرخ ارز کالاهای وارداتی نیز از حدود 42 هزار تومان در یک روند تدریجی به حدود 67 هزار تومان رسید. هرچند در بازار اثر این سیاستهای ارزی به طور کامل نمایان نشده اما انتظارات تورمی را تحریک کرده و منجر به افزایش قیمت برخی کالاها شده است.
از طرف دیگر به نظر میرسد در ماههای آینده شاهد اثر تغییرات ارزی روی قیمت نهایی کالاها باشیم. مساله دیگری که میتواند به مشکلات بازار کالا دامن بزند تورم سالانه است. به عبارت دیگر، وقتی سال را به پایان میرسانیم و وارد سال جدید میشویم به دلیل اینکه حقوق و دستمزد افزایش مییابد کالاها نیز به همان نسبت افزایش قیمت میخورند. که همین مساله منجر میشود بار دیگر تورم روند صعودی گیرد و عملا اثر افزایش دستمزد روی قدرت خرید مردم از بین برود، چرا که به همان نسبت که دستمزد بالا میرود به همان نسبت اثر تورمی قدرت خرید مصرفکنندهها هم کاهش مییابد. این در حالی است که سهم دستمزد در قیمت تمام شده کالاها بین 3 تا 9 درصد است و این مساله به کالا مربوط میشود. بنابراین دولت برای اینکه بتواند به رسالت خود در زمینه تقویت قدرت خرید مردم جامه عمل بپوشاند باید ضمن بازنگری نسبت به سیاستهای خود، تلاش کند نظارت بر بازار را تقویت کند.
* تغییر نظام ارزی و تأثیرات آن بر قیمتها
حسین صمصامی، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس شورای اسلامی، اعلام کرده که تغییر نظام ارزی از ارز نیمایی به ارز توافقی باعث تغییرات گستردهای در قیمت کالاها شده است. در سال جاری حدود 2200 قلم کالا که مواد اولیه وارداتی دارند، به جای ارز نیمایی با ارز توافقی وارد میشوند. این تغییرات باعث افزایش هزینههای واردات و به تبع آن افزایش قیمت کالاهای نهایی شده است. به عنوان مثال، قیمت دلار از 42 هزار تومان نیمایی به 67 هزار تومان توافقی افزایش یافته که منجر به افزایش قیمتها و انتظارات تورمی شده است. این افزایش نرخ ارز فشار زیادی به دهکهای پایین جامعه وارد میکند، زیرا آنها بیشترین تاثیر را از افزایش قیمتها میگیرند.
* تأثیر تغییرات قیمت ارز بر کالاهای تولید داخلی
تغییرات نرخ ارز تأثیر مهمی بر کالاهای تولید داخلی دارد. در صورتی که نرخ ارز افزایش یابد، هزینههای واردات مواد اولیه تولید نیز بالا میرود و این امر باعث افزایش قیمت تمامشده کالاهای تولید داخل میشود. بنابراین افزایش نرخ ارز میتواند به افزایش قیمت کالاها در بازار منجر شود که فشار اقتصادی بیشتری بر دهکهای پایین جامعه وارد میکند. دهکهای پایین جامعه که معمولا درآمد کمتری دارند، بیشترین تأثیر را از افزایش قیمتها و کاهش قدرت خرید تجربه میکنند.
برنامه هفتم پیشرفت جمهوری اسلامی ایران هدف دارد تا توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور را با رعایت عدالت و نرخ رشد اقتصادی متوسط ۸ درصد دنبال کند. در این راستا، برخی کالاها از قیمتگذاری دستوری خارج شدهاند، بویژه کالاهای غیراساسی که برای سلامت و رفاه عمومی حیاتی نیستند. این تغییرات باعث افزایش قیمت برخی کالاها در سال جاری شده است. به عنوان نمونه، قیمت لبنیات در سال جاری 2 بار افزایش یافته است و قیمت برنج، صیفیجات و سایر مواد غذایی نیز با سرعتی ناباورانه در حال افزایش است.
* مواد قانونی مرتبط
بر اساس ماده 33 قانون احکام دائمی برنامههای توسعه کشور، وضع مالیات یا عوارض برای صادرات کالاهای مجاز و غیریارانهای و جلوگیری از صادرات به منظور تنظیم بازار داخلی ممنوع است. در سالهای گذشته، وزارت جهاد کشاورزی بدون توجه به این قانون اقدام به جلوگیری از صادرات با ایجاد ممنوعیت کرده است که این اقدامها با شکایت تجار و رای دیوان عدالت اداری باطل شدهاند.
* اختیارات ستاد تنظیم بازار
غلامرضا نوریقزلجه، وزیر جهاد کشاورزی، اعلام کرده با اختیارات جدیدی که شورای هماهنگی سران قوا به ستاد تنظیم بازار داده است، قیمتگذاری مشخصی برای برخی مواد غذایی و محصولات کشاورزی انجام خواهد شد. این اقدام به منظور تنظیم بازار و جلوگیری از افزایش غیرمنطقی قیمتها انجام شده است. دولت در ماههای اخیر تلاش کرده قوانین مرتبط با تنظیم بازار و صادرات محصولات کشاورزی را تغییر دهد و اکنون به نتیجه رسیده است. با این مصوبه و اختیارات ویژه به ستاد تنظیم بازار، مشکلات تنظیم بازار مواد غذایی و کشاورزی باید حل شود و بهانهای برای عدم تنظیم بازار باقی نخواهد ماند. این تغییرات به نوعی به این معناست که دولت و وزارت جهاد کشاورزی دیگر نمیتوانند از عدم تنظیم بازار به عنوان بهانهای برای مشکلات موجود استفاده کنند.
سازمان برنامه و بودجه پیشبینی کرده در سال 1404 تورم حدود 35 درصد خواهد بود، به شرطی که کالاها از قیمتگذاری دستوری خارج شوند. از سوی دیگر، قیمت ارز واردات از حدود 42 هزار تومان سامانه نیما به نزدیک 67 هزار تومان در بازار توافقی رسیده است که رشد 60 درصدی را دربر دارد. این افزایش قیمت ارز تأثیر زیادی بر حدود 2200 قلم کالا، که برخی از آنها مواد اولیه هستند، دارد و میتواند به افزایش تورم عمومی کشور منجر شود.
* نرخ تورم و روند صعودی
رئیس کل بانک مرکزی هم پیشبینی کرده بود تورم تا پایان سال 1403 به زیر 30 درصد خواهد رسید اما بر اساس گزارشهای مرکز آمار ایران، نرخ تورم سالانه در اردیبهشت 1403 به 37 درصد رسید که نشاندهنده ادامه روند نزولی نرخ تورم نبوده و حتی در نیمه دوم سال 1403 کمی صعودی شده است.
* نگاه برنامه هفتم پیشرفت به تورم
نگاه برنامه هفتم توسعه به تورم، یک برنامه چند ساله است که توسط دولت ایران برای توسعه و بهبود اقتصاد کشور تهیه شده است. این برنامه به طور خاص بر توسعه سرمایهگذاریها، افزایش تولید و بهبود کیفیت زندگی مردم تمرکز دارد. برنامه هفتم توسعه به طور مشخصی به تورم نمیپردازد، بلکه بر رشد اقتصادی و توسعه منابع انسانی و فناوری تمرکز دارد. این برنامه به دنبال افزایش اعتبار و اعتماد به نفس در اقتصاد کشور است.
* نتیجهگیری
این گزارش نشاندهنده تأثیرات بالقوه تغییرات ارزی و خارج شدن کالاها از قیمتگذاری دستوری بر اقتصاد کشور است. تغییرات نظام ارزی و افزایش نرخ ارز واردات باعث افزایش قیمتها و انتظارات تورمی شده و فشار بیشتری بر دهکهای پایین جامعه وارد کردهاند. همچنین خروج برخی کالاها از قیمتگذاری دستوری و افزایش نرخ تورم نشاندهنده چالشهای اقتصادی مداومی است که کشور با آنها مواجه است.
با توجه به اینکه در برنامه هفتم پیشرفت، موضوع قیمتگذاری دستوری برخی کالاها حذف شده است، این مساله میتواند تورمزا باشد و این تورم به طور قطع میتواند به رکود در اقتصاد ختم شود، چرا که قدرت خرید مردم بهشدت تحت تأثیر قرار گرفته است. به عبارت دیگر، وقتی مردم نتوانند میزان درآمد و هزینههای خود را با همدیگر تطابق دهند به طور قطع کالای کمتری مصرف خواهند کرد. بنابراین در مقطع کنونی در راستای جامه عمل پوشاندن به حل مشکلات اقتصادی، هر ۳ قوه باید سیاستهای مناسبی را دنبال کنند. مجلس باید از سیاستهای تورمزایی دولت جلوگیری کند و هر یک از قوانین و مقررات گذشته را نیز که اثر تورمی دارند مورد بازنگری قرار دهد. همچنین قوهقضائیه باید با تقویت نظارت بر بازار از طریق تعزیرات با متخلفان اقتصادی برخورد جدی داشته باشد تا از رویکرد حمایت حاکمیت از تولید داخلی سوءاستفاده نشود. همچنین دولت باید بستر لازم را برای فعالیت کسبوکارها و بنگاههای اقتصادی در راستای تقویت تولید داخل فراهم کند. به طور قطع ثبات اقتصادی و ارزی یکی از اقداماتی است که میتواند سرمایهگذاران و فعالان اقتصادی را برای مشارکت بیشتر ترغیب کند.
ارسال به دوستان
نگاهی به پیشرفتهای ایران در حوزه بهداشت درمان و علوم پزشکی پس از پیروزی انقلاب اسلامی
انقلاب در حوزه سلامت
گروه اجتماعی: پیروزی انقلاب اسلامی دستاوردهای بزرگی در حوزههای مختلف به همراه داشته است؛ از خودکفایی پزشکی گرفته تا تبدیل ایران به قطب گردشگری سلامت منطقه. این در حالی است که تا قبل از انقلاب به دلیل کمبود پزشک، پزشکان هندی و پاکستانی در ایران طبابت میکردند و از آنجا که پزشک متخصص در ایران وجود نداشت خیلی از بیماران برای مداوا یا جراحی به خارج از کشور اعزام میشدند. مرگ و میر کودکان و مادران در پی ضعف نظام سلامت بسیار بالا بود و بیماریهای واگیردار به دلیل عدم واکسیناسیون عمومی و کمتوجهی به وضعیت بهداشت خیلیها را از پای درمیآورد ولی پس از انقلاب با وجود تحریمها و محدودیتها اما دانش پزشکی ایران با تکیه بر توان داخل جهانی شده و به قدری توسعه یافته است که اکنون نهتنها از نظر تعداد پزشک خودکفا شدهایم، بلکه خیلی از بیماران برای مداوا به ایران میآیند. نمونه پیشرفت پزشکی ایران جراحی نادر مغز جنین داخل رحم مادر بود که اخیرا توسط متخصصان داخلی در کشور انجام شد. علاوه بر این پوشش واکسیناسیون کودکان در کشور سالهاست که به ۱۰۰ درصد رسیده است؛ تاثیر این امر موجب شده برخی بیماریها نظیر آبله، فلج اطفال، سل و سیاهسرفه ریشه کن شوند. توجه به بهداشت و درمان پس از انقلاب موجب شده است تا بیمارستانهای بزرگ و مجهزی در کشور ساخته شود و مراکز بهداشتی و درمانی نیز در اقصی نقاط کشور بنا شود، از طرفی همه افراد جامعه تحت پوشش بیمه قرار گیرند و دهکهای پایین درآمدی جامعه بدون هزینه درمان میشوند.
در سالهای ابتدای انقلاب اسلامی، واحد بهداشتی در قالب خانه بهداشت وجود نداشت اما پس از انقلاب خانههای بهداشت مویرگی به تمام نقاط کشور بویژه روستاها کشیده شد. به مدد اقدامات انجامشده طی این سالها، اکنون حدود ۱۸هزار خانه بهداشت در کشور فعال است و در مجموع به ازای هر 700 تا ۱۵۰۰ نفر در روستاهای کشور یک خانه بهداشت داریم که خدمات سلامت را به صورت فعال ارائه میدهند. همچنین بیش از ۶۰۰۰ مرکز خدمات جامع سلامت در کشور وجود دارد، یعنی میانگین به ازای هر ۱۳۰۰۰ نفر یک مرکز. بیش از ۵۰۰۰ پایگاه سلامت نیز فعالند که خدمات سلامت را به مردم شهری و روستاهای بزرگ ارائه میدهند. اکنون نیز وزارت بهداشت در تلاش است با گسترش برنامه پزشک خانواده، دسترسی آحاد جامعه به خدمات بهداشتی و درمانی را تسهیل کند. این در حالی است که برنامه پزشک خانواده روستایی از سال ۱۳۸۴ برای نزدیک به ۳۰ میلیون جمعیت روستایی، عشایر و ساکنان شهرهای زیر ۲۰هزار نفر در حال اجراست و خدمات فعال مراقبتی و همچنین خدمات درمانی، دارویی و پاراکلینیک را ارائه میدهد. به اذعان مسؤولان وزارت بهداشت، اکنون بیش از ۴۲۰۰ مرکز خدمات جامع سلامت مجری برنامه پزشک خانواده روستایی هستند که در قالب مراکز شبانهروزی و مراکز معین خدمات درمانی را به صورت ۲۴ ساعته ارائه میکنند. همچنین ۷۰۲۱ پزشک خانواده، ۱۸۰۰ دندانپزشک، ۵۶۲۰ ماما و ۱۰۵ بهداشتکار دهان و دندان خدمات بسته خدمتی را برای گروههای هدف شامل کودکان زیر ۱۴ سال و زنان باردار و شیرده به صورت رایگان ارائه میکنند. ۱۵۰۳ کاردارن و کارشناس علوم آزمایشگاهی، ۹۸ کاردان و کارشناس رادیولوژی، ۲۰۵ کارشناس تغذیه، ۴۵۰ روانشناس، بیش از ۲۸۰۰۰ بهورز و ۴۶۰۰ نفر هم سایر نیروهای بهداشتی در این برنامه در حال فعالیت هستند و بسته خدمتی منطبق بر گروههای سنی را به همراه خدمات درمانی، تشخیصی و دارویی را در بستر الکترونیک به جمعیت تحت پوشش ارائه میدهند.
* تولید بیش از 90 درصد داروها در کشور
در این باره دکتر مهرداد ویسکرمی، کارشناس بهداشت و نماینده سابق مجلس در گفتوگو با «وطن امروز» درباره رشد قابل توجه علم پزشکی در ایران پس از انقلاب اظهار داشت: انقلاب اسلامی تحول شگرفی را در حیطه پزشکی کشور به وجود آورد به طوری که تا قبل از سال 57 تعداد دانشگاههای علومپزشکی در کشور بسیار اندک بود و اساتید نیز از خارج به ایران میآمدند، از طرفی نیز سیستم درمان ما متکی به پزشکان خارجی از کشورهایی بود که الان ما آنها را رقیب خود در حیطه پزشکی نمیدانیم.
وی با بیان اینکه به لطف الهی و اتکا به توان داخلی همچنین خودباوری اکنون دانش پزشکی ایران در دنیا شناختهشده است و در این راستا در حوزههای مختلف به دستاوردهای بزرگی رسیدهایم، اظهار داشت: خودکفایی در درمان، تولید تا بیش از 90 درصد اقلام دارویی، افزایش چشمگیر مراکز پزشکی، درمانی و دانشگاهی نمونهای از دستاوردهای کشور در علوم پزشکی است.
ویسکرمی در ادامه افزود: توسعه مراکز بهداشتی و درمانی همچنین توجه به پیشگیری و انجام واکسیناسیون در کشور طوری است که در سالهای اخیر با کاهش میزان مرگ و میرهای ناشی از بیماریهای واگیردار، سن امید به زندگی در کشور به 76 سال افزایش یافته است.
* ایران قطب گردشگری سلامت منطقه
پیشرفت کشور در علوم پزشکی و توسعه مراکز درمانی همچنین اقدامات قابل توجه در راستای پیشگیری بیماریها طی بیش از 4 دهه اخیر بر کسی پوشیده نیست به طوری که اکنون ایران با خوداتکایی و برخورداری از دانش روز پزشکی به قطب پزشکی منطقه تبدیل شده است. در این باره رئیس اداره بهداشت و درمان ستاد کل نیروهای مسلح گفت: بهرغم چالشهای پس از انقلاب، ایران در حوزه سلامت به خودکفایی رسیده و به قطب درمانی منطقه تبدیل شده است. سردار حسن عراقیزاده افزود: پیروزی انقلاب اسلامی دستاوردهای بزرگی در حوزههای مختلف به همراه داشته است که همگی مرهون رهبری امام راحل، خون شهدای عزیز و ایثارگریهای رزمندگان و ایثارگران در سالهای گذشته است. بهرغم شرایط سختی که از ابتدای انقلاب، از جمله شورش گروهکها، جنگ تحمیلی و تحریمهای گسترده بر کشور تحمیل شد، پیشرفتهای چشمگیری در حوزه سلامت و بهداشت کشور حاصل شده است.
عراقیزاده با اشاره به پیشرفتهای کشور در حوزه درمان افزود: پیش از انقلاب، بسیاری از بیماران برای انجام عملهای جراحی پیچیده مانند قلب و مغز و اعصاب، ناچار به سفر به خارج از کشور بودند اما امروز نهتنها نیازی به این کار نیست، بلکه ایران به یکی از قطبهای گردشگری سلامت منطقه تبدیل شده است. بیمارستانهای بزرگ کشور مانند تهران، مشهد، شیراز، اصفهان و تبریز دارای بخشهای ویژهای برای پذیرش بیماران خارجی هستند که از کشورهای همسایه برای درمان به ایران سفر میکنند. وی ادامه داد: پیش از انقلاب، ایران با کمبود پزشک مواجه بود و بسیاری از پزشکان عمومی و متخصص از کشورهای دیگر مانند هند و پاکستان برای ارائه خدمات به ایران میآمدند اما امروز، کشور نهتنها از نظر پزشک خودکفا شده، بلکه پزشکان ایرانی به کشورهای دیگر اعزام میشوند و در مراکز درمانی معتبر جهان مشغول به کار هستند. عراقیزاده به برخی آمارهای مستند اشاره کرد و گفت: طبق بیانیه فرهنگستان علوم پزشکی در سال ۱۴۰۱، شاخصهای بهداشتی و درمانی ایران بهبود چشمگیری یافته است. مرگومیر مادران باردار از ۲۵۴ در ازای ۱۰۰ هزار نفر در سال ۱۳۵۶، به 25.01 در سال ۱۴۰۱ کاهش یافته است. همچنین مرگومیر نوزادان از ۱۵۴ در هزار به 9.34 در هزار و مرگ کودکان زیر یک سال از ۱۹۵ در هزار به 12.58 در هزار کاهش یافته است.
* پوشش 100 درصدی واکسیناسیون و بیمه همگانی
وی در ادامه افزود: پوشش واکسیناسیون کودکان در کشور به ۱۰۰ درصد رسیده و همین امر موجب ریشهکن شدن بیماریهایی مانند آبله و فلج اطفال و کنترل شدید بیماریهایی مانند سل و سیاهسرفه شده است. همچنین، قانون بیمه همگانی سلامت تصویب شده و بخش زیادی از مردم، حتی افراد فاقد بیمههای تأمین اجتماعی یا نیروهای مسلح، تحت پوشش بیمه درمانی قرار گرفتهاند. عراقیزاده به مهر گفت: تعداد دانشکدههای پزشکی کشور از ۹ مورد قبل از انقلاب به ۶۴ دانشکده افزایش یافته و تعداد دانشجویان گروه پزشکی از ۲۵,۸۴۸ نفر به ۲۳۴,۳۲۵ نفر رسیده است و حدود ۱۰ برابر افزایش یافته است، همچنین ایران در حوزه پژوهشهای پزشکی، در منطقه جزو کشورهای برتر محسوب میشود و در برخی رشتههای تخصصی، در سطح جهانی نیز جایگاه بالایی دارد. وی در پایان افزود: ایران در زمینههای پیوند کلیه، کبد، ریه، مغز استخوان و قرنیه، نهتنها به خودکفایی رسیده، بلکه به یکی از مراکز درمانی معتبر منطقه تبدیل شده است. همچنین عملکرد سریع و موفق نظام سلامت کشور در مدیریت بحرانهایی مانند زلزله و سیل، نشان از توانمندیهای بالای ایران در ارائه خدمات درمانی دارد. به عنوان نمونه، در زلزله اخیر ترکیه، تیمهای امدادی و درمانی ایران به سرعت در منطقه حاضر شده و بیمارستانهای صحرایی برپا کردند. عراقیزاده تأکید کرد: این دستاوردها مرهون تلاشهای بیوقفه متخصصان و کادر درمان کشور است و این پیشرفتها باید برای نسل جوان تبیین شود تا از میزان توسعه و رشد کشور در حوزه سلامت آگاه شوند.
* تحولی در علم روانشناسی
پس از انقلاب اسلامی علم روانشناسی در کشور بسیار رشد کرد و در حال حاضر ۲۰۰ هزار دانشجو در گرایشهای این رشته مشغول هستند. رئیس سازمان نظام روانشناسی و مشاوره، به بررسی دستاوردهای حوزه روانشناسی پس از انقلاب اسلامی پرداخته و با اشاره به وضعیت روانشناسی قبل از انقلاب اسلامی گفت: تا سال۱۳۴۲، درسی به نام روانشناسی وجود نداشت و رشتهای مستقل تحت این عنوان تعریف نشده بود؛ از این سال تا پیروزی انقلاب اسلامی، حدود ۱۰ دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی در برخی دانشگاههای مراکز استانها تأسیس شد که ۶۰ استاد در آنها تدریس میکردند و تنها هزار دانشجو در مقطع کارشناسی این رشته مشغول تحصیل بودند. علی فتحیآشتیانی ۱۳۵۷ تا ۱۳۸۲ را دوران رشد و شکوفایی روانشناسی دانست و افزود: با تغییر نگاه به سلامت روان، تعداد دانشکدهها، گرایشها، کتابها و اساتید افزایش یافت و علاقهمندان بسیاری به این حوزه جذب شدند. وی بیان کرد: تعداد دانشگاههای دارای رشته روانشناسی قبل از انقلاب ۱۰ دانشگاه بود و اکنون حدود هزار دانشگاه است؛ تعداد اساتید روانشناسی و مشاوره قبل از انقلاب کمتر از ۱۰۰ استاد بود و در حال حاضر بیش از ۱۵۰۰ استاد است. فتحیآشتیانی درباره تعداد دانشجویان این رشته گفت: تعداد دانشجویان روانشناسی قبل از انقلاب حدود هزار نفر بود در حالی که اکنون بیش از ۲۰۰ هزار دانشجو در رشتهها و گرایشهای روانشناسی و مشاوره مشغول تحصیل هستند. وی ادامه داد: قبل از انقلاب ۵۷، تنها یک گرایش روانشناسی در دانشگاهها تدریس میشد اما اکنون ۱۶ گرایش تخصصی وجود دارد. همچنین پیش از انقلاب تنها یک انجمن علمی روانشناسی وجود داشت اما اکنون ۱۶ انجمن علمی تخصصی در کشور فعال هستند که با قوای سهگانه همکاری کرده و در سیاستگذاریهای این حوزه نقش مؤثری دارند. فتحیآشتیانی با اشاره به آمار اعضای سازمان نظام روانشناسی و مشاوره گفت: در حال حاضر سازمان نظام روانشناسی و مشاوره بیش از ۷۰ هزار عضو فعال دارد که ۹۰ درصد فارغالتحصیل کارشناسی ارشد و ۱۰ درصد دانشآموخته دکترا هستند.
ارسال به دوستان
ادعای هماهنگی قدم به قدم ظریف با رهبر انقلاب درباره برجام هم تکذیب شد
وفاق رکورددار دروغ!
گروه سیاسی: جدیدترین ادعای حامیان مسعود پزشکیان مبنی بر هماهنگی اعضای دولت با رهبر انقلاب نیز تکذیب شد. به گزارش «وطن امروز»، مهدی فضائلی، عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب، دیروز در واکنش به اظهارات اخیر محسن غرویان مبنی بر هماهنگی محمدجواد ظریف با رهبر انقلاب در مذاکرات برجام، این ادعاها را نادرست دانست.
فضائلی در توئیتی نوشت: «۲ مطلب منتشر شده در خبرآنلاین به نقل از جناب آقای غرویان، یعنی هماهنگی قدم به قدم دکتر ظریف با رهبر انقلاب در مذاکرات برجام و صحبت تلفنی وی با معظمله در ساعت یک شب نادرست است».
این واکنش عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب که چندمین تکذیبیه یا اصلاحیهای است که در رد ادعاهای مقامات دولتی یا هواداران آنها اعلام میشود، در واکنش به ادعای اخیر محسن غرویان مطرح شده است.
غرویان شنبه گذشته در گفتوگو با سایت خبرآنلاین، از رسانههای وابسته به علی لاریجانی مدعی شد: «در زمان مذاکرات برجام آقای ظریف جلساتی در قم داشتند که من هم در آن جلسات حضور داشتم. آقای ظریف میگفتند من قدم به قدم حرکاتی را که انجام میدهم با رهبری هماهنگ میکنم، حتی خودم ساعت یک شب تلفنی با مقام معظم رهبری مستقیم صحبت میکنم و با نظر ایشان جلو میروم. الان هم آقای ظریف کاملا با هماهنگی حرکت میکند. به اصطلاح فقهی و اصولی ما، از تقریر مقام معظم رهبری کاملا قابل استنباط است که آقای ظریف این مباحث را با خود رهبری پیش میبرند. آقای پزشکیان هم مکرر گفتهاند که من با خود مقام معظم رهبری هماهنگ هستم و سیاستهای کلان ایشان را چه در مسائل داخلی و چه در مسائل دیپلماسی خارجی پیش میبرم. شرایط منطقه و شرایط زمان طوری است که این افراد با اذن رهبری مسائل را پیش میبرند تا بتوانند مشکلات سیاسی، اقتصادی و امثال اینها را در داخل و خارج حل کنند».
این ادعای غرویان بهسرعت از سوی حامیان دولت منعکس شد تا آنها بار دیگر، ادعای هماهنگی دولت پزشکیان با رهبر انقلاب را پوششی برای موجه کردن و اعتبار بخشیدن به سیاستهای دولت کنند. با این حال اما واکنش فضائلی به این ادعا، یک بار دیگر دروغگویی این جریان را اثبات کرد. قبل از این و در شرایطی که انتصاب غیرقانونی محمدجواد ظریف به عنوان معاون راهبردی رئیسجمهور مطرح شده بود، مجید انصاری، معاون حقوقی رئیسجمهور ادعایی درباره نظر رهبر انقلاب درباره اصلاح قانون تابعیت قهری مطرح کرد. انصاری در این باره نوشت: «رهبر معظم انقلاب شخصا به دکتر پزشکیان فرمودند با اصلاح قانون تابعیت قهری موافق هستم، نظر من را در مجلس شورای اسلامی اعلام کنید تا این قانون مانع استفاده از نیروها در مشاغل مختلف نشود».
انتشار این توئیت از سوی انصاری باعث شد رسانههای دولتی و حامی دولت این ادعای دروغ را مطرح و منعکس کنند که رهبر انقلاب با اصلاح قانون برای بقای ظریف در دولت موافقت کردهاند. البته متن توئیت انصاری به وضوح نشان میداد که نظر رهبر انقلاب بر اصلاح قانون تابعیت قهری است و این موضع ارتباطی با ماجرای آقای ظریف پیدا نمیکند، چرا که تابعیت خانواده آقای ظریف یک تابعیت غیرقهری است. چندی بعد مهدی فضائلی نیز توئیت منتشر کرد و همین موضوع را مورد اشاره قرار داد. فضائلی در این توئیت نوشت: «مجید انصاری: رهبری شخصا به دکتر پزشکیان فرمودند با اصلاح قانون درباره تابعیت قهری موافقم.
1- این، نقلی صحیح و مربوط به حدود ۲ ماه قبل است.
2- معظمله در پی درخواست نظر نسبت به اصلاح قانون درباره تابعیتهای غیرقهری فرمودهاند که مخالفند.
3- تصمیمگیری درباره ضرورت اصلاح هر قانونی بر عهده دولت و مجلس است.
4- مجلس صرفا با فوریت لایحه مخالفت کرده است».
ماجرای توئیت مجید انصاری نیز به عنوان یک تلاش ناموفق از سوی حامیان دولت برای اعتبار بخشیدن به اقدامات غیرقانونی و سیاستهای دولت چهاردهم بود.
البته متاسفانه سنگبنای این رفتار نادرست توسط خود آقای رئیسجمهور گذاشته شد. مسعود پزشکیان در روز رایگیری برای اعضای کابینه در مجلس شورای اسلامی، مطالب خلافی را درباره نقش رهبر انقلاب در انتخاب اعضای کابینه مطرح کرد و در واقع بنیان این رویه نادرست و غیراخلاقی را بنا گذاشت.
پزشکیان در جلسه رای اعتماد به اعضای کابینه در مجلس گفت: «وزیر ارشاد؟ وزیر ارشاد که دیگه اصلا... نمیآمد. آقا بهش دستور داده اومده. حالا من نمیخوام این حرفها رو بزنم. چرا من رو وادار میکنید مثلا حرفی بزنم؟ ایشان (صالحی) را صدا کردم آمد، هی میگفت نه! نه! رفت. رفتم خدمت آقا گفتم این لیسته؛ اینها هستند. گفتم اون (صالحی) نیامد. تلفن رو گرفت گفت بهش بگید پاشو بیاد. یعنی اینجوری نیست. من میخوام بگم هماهنگ شدیم اومدیم اینجا. شما بپذیرید از ما. همه این عزیزان را. خانم صادقمالواجرد را اصلا خود آقا گفتن که باشه. آخه چرا دارید منو وادار میکنید یه چیزایی رو که نباید بگم، بگم. همه این عزیزان با هماهنگی، با به اصطلاح تفاهم اومدن اینجا. خیلی از آدمهایی که یه ذره شک توش بود ما بدون اینکه بگیم نیاوردیم تو لیستها».
چندی پس از طرح این ادعا از سوی پزشکیان، رهبر انقلاب در نخستین دیدار رئیسجمهور و اعضای هیات دولت چهاردهم با ایشان، درباره این موضوع فرمودند: «آقای رئیسجمهور برای انتخاب وزیران با بنده هم مشورت کردند. من خب! بعضی از افرادی که تعدادی که میشناختم یا صلاحیت آنها از طرق مورد وثوق به ما رسیده بود؛ اینها را تایید کردم. بعضیها را هم تاکید کردم. تعداد بیشتری را هم نمیشناختم؛ گفتم نظری نسبت به آنها ندارم. خب! بحمدالله ایشان توانستند انتخاب را انجام دهند و مجلس را هم قانع کنند و این موفقیت بزرگی بود و خدا را سپاس میگوییم».
بیانات شفاف رهبر انقلاب به وضوح موضوع را روایت کرد. این روایت در واقع تکذیبی بر ادعای پزشکیان در مجلس مبنی بر هماهنگی او با رهبر انقلاب درباره انتخاب اعضای کابینه بود.
بسیاری معتقدند ادعای پزشکیان مبنی بر هماهنگی با رهبری در انتخاب همه اعضای کابینه چهاردهم، اصلیترین عامل در کسب رای اعتماد همه گزینههای پیشنهادی پزشکیان بود. ضمن اینکه این اظهارات باعث شد انگاره هماهنگی دولت با رهبر انقلاب در همه موضوعات مطرح شود؛ موضوعی که طی 6 ماهی که از شروع به کار دولت چهاردهم میگذرد بارها به اشکال مختلف بیان شده است. یعنی دولت پزشکیان و حامیان آن تلاش میکنند با طرح ادعاهای مختلف مبنی بر هماهنگ کردن سیاسیها و تصمیمات با رهبر انقلاب، این سیاستها و اقدامات و تصمیمات را معتبر و موجه کنند. با این حال اما طی همین مدت 6 ماه چندین بار ادعاهای آنها درباره هماهنگی با رهبر انقلاب تکذیب شده است. از این حیث، دولت پزشکیان رکورددار بیشترین اظهارنظر خلاف درباره هماهنگی با رهبر انقلاب و به همان نسبت رکورددار بیشترین تکذیبیه از سوی دفتر رهبر انقلاب در تکذیب این ادعاهای خلاف واقع بوده است.
ارسال به دوستان
نگاه
یک دستاورد ایرانی دیگر
احمدرضا هدایتی: تراشهها و ریزتراشهها قطعات الکترونیکی بسیار کوچکی (عمدتا در ابعاد نانو و کمتر از آن) هستند که در اکثر قریب به اتفاق وسایل و لوازم الکتریکی و الکترونیکی کاربرد دارند. اصولا صنعت الکترونیک شامل محصولات و قطعات متنوعی مانند نیمههادیها (مثل سیلیسیوم و ژرمانیوم)، انواع IC، دیود، مقاومت، خازن، ترانزیستورها، LED و مدارات است. برخی از این قطعات به قدری ریز هستند که میتوان هزاران قطعه از آن را روی یک تراشه به اندازه ناخن دست یک انسان نصب کرد که البته فقط با استفاده از میکروسکوپهای بسیار قوی قابل رؤیت هستند. کشورهایی مانند آمریکا، ژاپن، آلمان، چین، کرهجنوبی و تایوان جزو بزرگترین تولیدکنندگان این قطعات که نقشی حیاتی در صنایع مختلف دارند، به شمار میروند. اهمیت این صنعت در حدی است که گفته میشود ۱۵ درصد تولید ناخالص ملی کشور صرف خرید همین قطعات (تجهیزات و قطعات میکرو) میشود. یکی از مصادیق بسیار مهم کاربرد این قطعات در هوش مصنوعی است و از آنجا که این موضوع در دنیای آینده نقش فوقالعادهای دارد، لذا توسعه و تقویت فوری صنایع مربوط به حوزه قطعات الکترونیکی یک ضرورت اجتنابناپذیر است. البته جمهوری اسلامی ایران بیش از ۲ دهه است وارد این صنعت شده و با سرعت قابل قبولی در حال پیشرفت در این مسیر است و امید میرود با توجه به تحولات صنعت مربوط به هوش مصنوعی، بزودی بر سرعت رشد فعالیتها در این زمینه افزوده شود. به گفته متولیان این حوزه، «طراحی ریزتراشه» که از ۲۵ سال پیش در کشور آغاز شده، با یک شیب قابل قبول در حال رشد و تقویت است. از نظر فناوری نیز زیرساختهای خوبی در زمینه میکروالکترونیک ایجاد شده و به گفته کارشناسان این حوزه میتوان ادعا کرد ایران به جایگاه قابل قبولی دست یافته است، با این حال تا رسیدن به جایگاه لازم فاصله نسبتا زیادی داریم. به منظور کسب اطلاع بیشتر درباره فعالیتهای شرکتهای دانشبنیان داخلی در این صنعت، باید بدانیم هماکنون حدود ۲۰۰ شرکت دانشبنیان در زمینه ساخت تجهیزات و ماشینآلات لازم برای تولید قطعات میکروالکترونیک فعالیت دارند. این تجهیزات، ماشینهایی هستند که در کارخانههای ساخت قطعات میکروالکترونیک یا در مراکز تحقیقاتی - پژوهشی برای توسعه قطعات میکروالکترونیک استفاده میشوند. برخی از همین شرکتهای دانشبنیان به نتایج خوبی هم رسیدهاند و صادرات قابل توجهی به کشورهای اروپایی و آمریکایی دارند به طوری که تعدادی از فناوران ایرانی به موضوع طراحی «تراشه» و «آیسیهای پیشرفته» ورود کردهاند و تعداد قابل توجهی از این قطعات صنعتی شده و در صنعت موفق بودهاند. دسته دیگر شرکتهای دانشبنیان در زمینه تولید قطعات میکروالکترونیک فعال هستند و اکثرا شرکتهای بزرگیاند که نیاز به زیرساخت و کارخانه دارند. گروه سوم نیز که اکثرا دانشبنیان هستند، در زمینه طراحی مدارهای مجتمع و طراحی ریزتراشه فعالیت دارند. امید است با تمرکز متخصصان کشور بر این صنعت پرسود و آیندهدار، بزودی شاهد رشد جهشی آن در ابعاد و زمینههای مختلف باشیم.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|