|
کتابی که رهبری آن را از بهترین خاطرههای جنگ دانستند
فرمانده در خط مقدم
سیفالله نجاریان: جوایز ادبی، نشستهای نقد و بررسی، پروپاگاندای رسانهای، پرفروش شدن، معرفی نفر به نفر و... مراحلی است که اگر یک کتاب از سر بگذراند، امید است به اثری تبدیل شود که در کانون توجه قرار گیرد. برای مثال برنده شدن در جوایز ادبی آنطور که در نظر عام و خاص جا افتاده، موجب اقبال مخاطبان به یک اثر میشود و میتواند اثر و خالق آن را از فرش به عرش برساند اما درباره کتابی که معرفی خواهد شد، چنین اتفاقی روی نداد و با وجود برنده شدن در معتبرترین جایزه ادبی کشور، باز هم در کانون توجه قرار نگرفت. پس باید گفت برنده شدن در جوایز ادبی به تنهایی نمیتواند یک اثر را در کانون توجه قرار دهد. کتاب «آب هرگز نمیمیرد» خاطرات سردار جانباز میرزامحمد سلگی، فرمانده گردان حضرت ابوالفضل(ع) لشکر انصارالحسین(ع) همدان، تألیف «حمید حسام» سال 94 در جایزه ادبی «جلال آلاحمد» در بخش مستندنگاری حائز عنوان شد ولی این سبب نشد این کتاب مورد توجه خوانندگان قرار گیرد. حتی مخاطبان کتب دفاعمقدس نیز آنطور که حق اثر بود، آن را ندیدند. زمستان سال 95 بود که خبر آمد قرار است تقریظ رهبر حکیم انقلاب اسلامی بر کتاب «آب هرگز نمیمیرد» و 3 کتاب دیگر رونمایی شود. همین خبر کافی بود تا جنب و جوشی در فضای اهالی کتاب ایجاد شود و آنها را کنجکاو کند تا بدانند جنس کتابی که رهبر فرزانه انقلاب بر آن تقریظ نوشتهاند چیست و زمینه در کانون توجه قرار گرفتن اثر را فراهم کند. ارسال به دوستان
«کمدی انسانی»، فیلمی که زود فراموشش میکنیم
یک زندگی غیرمعمولی معمولی
حسین ساعیمنش: باید اعتراف کنیم که بین این فیلمهای اخیری که با شنیدن نام محمدهادی کریمی به یاد آورده میشود («برف روی شیروانی داغ»، «بشارت به یک شهروند هزاره سوم» و فیلمنامه «ساکن طبقه وسط» شهاب حسینی) این فیلم آخر اثر شستهرفتهتر و قابل فهمتری است. یعنی میشود فهمید قصه و شخصیتها در هر لحظه کجا قرار دارند و به چه سمتی حرکت میکنند. هر چند اینجا هم دوباره در بعضی از لحظات، جملاتی که به نظر میرسد حرف بزرگی در دل خودشان دارند و صحنههایی که انگار به مفاهیم بلند بشری اشاره دارند، ظاهر میشوند (بیشتر از همه هم در انتخاب اسم فیلم به چشم میخورد) و آن آثار قبلی را به یادمان میآورند، ولی واقعا این بار، این موارد آن قدری قابل توجه نیستند که ارتباط ما را با فیلم به کلی مختل کنند. «کمدی انسانی» سروشکل شیک و جذابی دارد و به علاوه زندگی شخصیت اصلیاش هم همچنان قابل پیگیری است و فراز و فرود سرگذشتش واضح است و حتی با وجود ریتم سریع بعضی از لحظات و جابهجایی زمانی در روایت فیلم، باز هم میتوان براحتی ماجرا را دنبال کرد. با این حال باز هم «کمدی انسانی» با اینکه فیلم نسبتا روانی است (با توجه به کارنامه اخیر کارگردانش میتوان آن «نسبتا» را به «خیلی» تغییر داد) فیلم چندان قابل تاملی نیست، چرا؟ چون چیز چشمگیری ندارد. بله، به نظر با حرفهای قبلی تناقض دارد. ولی این «چشمگیری» که گفته شد با روان بودن فیلم منافاتی ندارد. منظور این نیست که چرا فیلم «ادا»ی خاصی درنمیآورد. منظور این است که فیلم متاسفانه لحظات به یاد ماندنی هم ندارد و بلافاصله از خاطر میرود. «کمدی انسانی» اساسش را بر این گذاشته که زندگی یک پسربچه را تا میانسالی دنبال کند و نقاط دراماتیک زندگی او را به شکلی هدفمند به تصویر بکشد. خب، تا اینجا مشکلی نیست ولی مساله اینجاست که روند این زندگی چندساله خیلی معمولی به نظر میرسد. انگار فیلم برای اتفاقات ویژهای که برای شخصیت اصلی میافتد اهمیت خاصی قائل نمیشود و مشکل مهمتر اینجاست که ماجراهایی که شخصیت اصلی از سر میگذراند واقعا بیاهمیت نیستند: در کودکی با یک نویسنده سیاسی دوست میشود، مادرش را از دست میدهد، جلوتر به خاطر شغلش از ازدواج با معشوقش میگذرد، به دلیل همان شغل مجبور میشود جاسوسی معشوق قدیمیاش را بکند، در نهایت درگیر انقلاب و حواشی آن میشود و... اما رویکرد فیلم به این مسائل قابل درک نیست. مثلا از روی مرگ مادر با بیاعتنایی کامل عبور کرده و درباره بقیه فرازوفرودهای این زندگی هم طوری برخورد کرده که انگار یکی از مسائل دمدستیای هستند که لابد بالاخره در زندگیهای مختلف پیش میآیند و بعد از مدتی فراموش میشوند (آن هم در حالیکه همین سال قبل رابرت زمهکیس با دستمایهای شبیه به فقط یکی از این مواردی که ذکر شد، فیلم دوساعته جذاب و سرگرمکننده ساخته بود). فیلم به این بالا و پایینهای دراماتیک فیلمنامهاش کاملا معمولی و عادی نگاه کرده و در عین حال روی مسائل ظاهرا بیفایدهای مثل مساله دست راست و چپ تمرکز و تاکید بسیار کرده. انگار که این وسط چیزی مهمتر در میان است که باید از میان این تاکیدهای عجیب کشف شود. همین مساله است که «کمدی انسانی» را دوباره به همان نقطه اول بحث میبرد. بله، بالاخره آن حسنی که گفته شد را در مقایسه با آثار دیگر دارد، ولی آن حسن را تبدیل به برگ برندهاش نمیکند. هیچ اهمیتی برای آن حسن ذکرشده قائل نمیشود و انگار اینجا هم در پی مفاهیم بلندی است که فیلمی مثل «بشارت به یک شهروند هزاره سوم» را به محصول غیرقابل فهمی تبدیل کرده بود (آن صحنههای گلدان و گیاه نورسته را به یاد بیاورید). شاید بهتر باشد حالا در چیزهایی که گفتیم تجدیدنظر کنیم. «کمدی انسانی» لحظات بهیادماندنی دارد اما از این جهت فیلم قابل توجهی نیست که این لحظات بهیادماندنی را از آن چیزهایی که باید به دست نیاورده. در نتیجه، در پایان صرفا به یاد میماند اما لزوما با نقاط قوتش به یاد آورده نمیشود. ارسال به دوستان
اخبار
«سیاهمست سایهتاک» رونمایی میشود ارسال به دوستان
رویدادها
کمرنگ شدن هویت انقلابی در جشنواره موسیقی فجر ارسال به دوستان
در چهلویکمین برنامه «شب شاعر» مطرح شد
یوسفنیا؛ عقل منفصل سیدحسن حسینی
چهلویکمین نشست شب شاعر ویژه پاسداشت سعید یوسفنیا دوشنبهشب دوم بهمنماه با حضور این شاعر و جمعی از دوستانش در سازمان هنری اوج برگزار شد. به گزارش مهر، مرتضی امیریاسفندقه در این برنامه گفت: سعید یوسفنیا عقل منفصل سیدحسن حسینی است. به یاد دارم که سیدحسن با او مشورت میکرد. یوسف هیچگاه خودستا نبود و نوشتههای تلخ و شیرین سیدحسن حسینی را که در یک گونی جمع شده بود، همه را تدوین کرد. سعید رزمنده است. او به جبهه رفته و کنار شهدا نفس کشیده است اما هیچوقت در گستره ادبیات معاصر این را به رخ نکشید. سکوت کرد و در جبهه فرهنگی شروع به کار کرد. رفت سراغ «بیدل»، «شاه نعمتالله ولی»، «مختارنامه عطار» و... . گزیده بیدل دهلوی سعید یوسفنیا با همه گزیدههای بیدل متفاوت است. بهروز رضوی گوینده پیشکسوت نیز در این برنامه گفت: در شعر سعید پویایی خوبی وجود دارد. او از شعرایی است که آدم دوست دارد در خلوت شعرش را بخواند. کتابهای بالینی من چنین کتابهایی هستند و شعرهای سعید یوسفنیا و مرتضی امیریاسفندقه هم جزئی از آنها هستند. ناصر فیض، شاعر طنزسرا نیز گفت: شعر سعید یوسفنیا در این آشفتهبازار امروز شناسنامهدار است. چه شعرهای کلاسیکش و چه شعرهای نیماییاش. چون خیلی از ما وقتی مثلاً میخواهیم شعر نیمایی بگوییم و قالبمان را عوض کنیم دیگر خودمان نیستیم و ادا در میآوریم. سید علی موسوی گرمارودی هم در این برنامه گفت: من به خود آقای یوسفنیا هم گفتهام دومین کسی هستی که در تاریخ ادبیات فارسی و عربی به سوخت آبیرنگ اشاره میکنی. نخستین مورد مربوط به ۷۰۰ سال پیش است. اگر دقت کرده باشید وقتی کبریت میسوزد، یک نور قرمز و یک نور آبی دارد و سعید یوسفنیا نور آبی را مدنظر قرار داده است. ارسال به دوستان
حاشیههای حذف ناگهانی مستند سریالی فتنه از کنداکتور رسانه ملی
«خارج از دید» پخش شد اما تکهتکه و خارج از دید دیگران!
در شرایطی که پخش مجموعه خارج از دید چند روز پیش مجددا از سرگرفته شده بود اما پخش این مجموعه بهطور ناگهانی و بدون پخش چند قسمت نهایی آن متوقف شد. به گزارش «وطنامروز»،مجموعه مستند «خارج از دید» که به بررسی جزئیات وقایع سال 88 و ماجراهای پیش آمده در فتنه 88 پرداخته بود، در حالی به طور ناگهانی از آنتن رسانه ملی حذف شد که پیش از این اعلام شده بود این مجموعه قرار است در 10 قسمت به نمایش درآید ولی پخش آن با نمایش قسمت هشتم این مجموعه از سوی مدیران رسانه ملی به اتمام رسید. آن هم در شرایطی که سازندگان اثر از این موضوع بیاطلاع بودند و 2 قسمت پایانی آن که قرار بود به وقایع بعد از انتخابات سال 88 مانند اهانت به پرچم امام حسین(ع)، پاره کردن عکس امام خمینی(ره) و همچنین 9 دی بپردازد، راهی آنتن شبکه سوم سیما نشد. جالب آنکه براساس برخی گمانهزنیها، دلیل اصلی عدم پخش 2 قسمت پایانی این مجموعه، همزمانی پخش آن با سخنرانی رئیس جمهور در تلویزیون بوده است. این تصمیم ناگهانی مدیر رسانه ملی با واکنشهایی نیز از سوی فعالان عرصه مستند کشور روبهرو شد. محسن یزدی، مدیر مرکز مستند سوره در گفتوگو با فارس در ارتباط با این موضوع گفت: ما سالها دلمان میسوخت و منتظر بودیم مجموعهها و مستندهایی درباره مسائل کشور ساخته شود و همیشه آقایون «من و تو» و «بیبیسی» را توی سر ما میزدند که نگاه کنید این شبکهها چه تولیداتی دارند، حالا که بالاخره مستندهایی ساخته میشود که سطح کیفی مناسبی دارند و مخاطب جذب میکند آقایان در پخش آن دچار تردید شده و جسارت لازم را برای پخش ندارند یا اگر هم پخش کنند تکهپاره پخش میکنند. ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|