|
درباره نابودی سازمان یافته سنتهای اقوام ایرانی در ابتدای حکومت پهلوی
کوچهای استالینی در عصر رضاشاه
غالباً ادعا میشود بزرگترین موفقیت رضاخان تشکیل یک ارتش «ملی» و متحد ساختن ایران با استفاده از آن بود. هارت در گزارشی که در سال 1930 ارسال کرده است، نظرات رایج درباره دستاوردهای ارتش را اینگونه توصیف میکند: «از نظر بسیاری از ناظران ذیصلاح، اصلیترین موفقیت رژیم کنونی تشکیل یک ارتش نسبتاً سازمانیافته و منظم به استعداد 40 هزار نیرو و استفاده مؤثر از آن در برقراری نظم و فرونشاندن هرج و مرج داخلی بوده است. بدون چنین ارتشی، عشایر ایران هرگز مطیع [دولت مرکزی] نمیشدند. مطیع ساختن عشایر، مقدمهای ضروری جهت اجرای سیاست کنونی دولت بود؛ یعنی ساختن مدرسه برای عشایری که تقریباً صد در صدشان بیسواد بودند و اسکان برخی از آنها در زمینهای زراعی موجود در قسمتهای مسکونی فلات ایران. شاید راست باشد که رضا شاه این ارتش را به وجود آورد ولی مسلماً با حمایت همین ارتش بود که به پادشاهی رسید و با سیاستهای تیمورتاش، وزیر دربار توانایش است که از ارتش در حکم تنها وسیله کنترل کشور و برداشتن نخستین گامهای مدرنسازی، استفاده کرده است. گاه انتقاد میکنند که بخش اعظمی از بودجه مملکت - بیشتر از نیمی از آن- را به ارتش اختصاص میدهد». هارت در توصیف دلایلی که انگلیسیها برای توجیه سیاستهایشان در ایران و حمایت از رضا شاه میآوردند، از قول ئی. ویلکینسن، «بانکدار برجسته خارجی» در تهران و رئیس بانک شاهنشاهی ایران که متعلق به بریتانیا بود، مینویسد: «ارتش خرج خودش را درمیآورد؛ از صدقه سر همین ارتش است که میتوانند مالیاتهای کشور را به طور منظم جمع کنند - که البته اندک و ناچیز است- اما افزایش درآمدهای مالیاتی خیلی بیشتر از هزینههای نگهداری ارتش است!» از سخنرانی دکتر سموئیلام. جردن [رئیس کالج آمریکایی تهران] در مراسم فارغالتحصیلی دانشجویان در سال 1932 که هارت آن را گزارش کرده است میتوان شناخت بیشتری از نظرات برخی معاصران رضا شاه درباره سیاستهای او در قبال عشایر و متحد کردن کشور پیدا کرد: «30 سال پیش که به ایران آمدم، نظام ارباب/ رعیتی در اوج خود بود. هر ایل و طایفهای برای خودش رئیسی داشت که از دولت مرکزی حساب نمیبرد. حالا وارد عصری جدید شدهایم. تحت رهبری توانای اعلیحضرت پهلوی، شاهنشاه ایران [کف زدن حضار] هم اینک کشور دارای یک دولت مرکزی قدرتمند و موفق است. هماینک ایران ملتی متحد، دولتی واحد، کشوری واحد و حاکمی واحد دارد. در نتیجه این اتحاد سیاسی ارسال به دوستان
تهدیدها و فرصتهای «بیتکوین»
حجت سیدعلیحسینی*: در عصر نوین جهانی، گسترش فناوری اطلاعات و ارتباطات، مرزهای زمان و مکان را درنوردیده و این پیشرفتهای علمی عامل جهانی شدن تعاملات بشری در عرصههای مختلف از جمله معاملات اقتصادی شده و میتوان گفت امروز تعاملات اقتصادی از روند سنتی خود پا فراتر گذاشته و پولهای فضای مجازی و بدون پشتوانه مانند شبکههای لایتکوین و «بیتکوین» در رقابت با ارزهای متعارف در بازار جهانی توجه بسیاری را به خود جلب کرده که نوشته پیشرو درصدد بررسی چیستی و چگونگی این مساله است. «ساتوشی ناکاموتو» که اسم ژاپنی مستعار فردی- یا افرادی- است که پروتکل اولیه بیتکوین را سال 2008 طراحی و آن را سال 2009 وارد شبکه کرد و خود را در برابر طراحی نرمافزار اصلی بیتکوین مسؤول دانست اما هیچگاه هویت اصلی آن مشخص نشد. ناکاموتو واحد پولی خلق کرد و آن را بیتکوین نامید که ترکیبی از کلمات بیت به معنای واحد اطلاعات کامپیوتری و کوین به معنی سکه است. البته پول اختراعشده توسط او هیچ شباهتی به سکه یا اسکناس نداشت، هیچ اثری از کاغذ، مس، نقره یا طلا در ساخت این پول عجیب نبود؛ نوآوری اینترنتیای که طراحان اصلی آن توانستهاند آن را در مدت کوتاهی از یک ایده به یک واقعیت اثرگذار بر دنیای اقتصاد تبدیل کنند. ارسال به دوستان
آیا جدایی بودجه از نفت ممکن است؟
دکتر مجید شاکری*: یکی از نکات مهم سخنرانی آغاز سال رهبر انقلاب اسلامی، تاکید مجدد ایشان بر لزوم بینیاز کردن اقتصاد ایران از درآمد نفت بود؛ با تأکید بر آنکه نیاز نداشتن به فروش نفت، لزوماً به معنای قطع فروش نیست اما امکان خروج اقتصاد ایران از انفعال ناشی از نیاز به حداقلی از فروش نفت را فراهم میآورد. چه چیز ایران را «ناچار» به فروش حداقل حجم مشخصی از نفت طی یک سال میکند؟ سهم مهمی از ردیفهای درآمدی بودجه دولت مربوط به درآمد ناشی از فروش نفت و گاز است. در واقع بیش از ٩٥ هزار میلیارد تومان در بودجه 97 از محل فروش نفت، گاز و میعانات به دست میآید. در مقابل، هزینههای جاری دولت بیش از ٢٩٠ هزار میلیارد تومان است که درآمد نفتی، سهم بسیار مهمی در تأمین آن دارد. از خریدار نفت خواسته میشود وجه نفت را به حساب معرفیشده بانک مرکزی واریز کند؛ بعد بانک مرکزی معادل ریالی وجه واریز شده را بر اساس نرخ دلار مشخصشده در بودجه به دولت میدهد و دولت هم آن را صرف هزینههای جاری خود میکند. اگر به هر دلیل جریان دریافت پول نفت قطع شود، دولت در بخشهای اصلی هزینه جاری خود دچار کسری بسیار شدید میشود. همین نیاز منظم ماهانه به درآمد نفت، ایران را در وضعیت یک «فروشنده ناچار» قرار میدهد و امکان داشتن یک استراتژی بلندمدت متناسب با نیازهای امنیتی و اقتصادی را از کشور میگیرد؛ چه به لحاظ حفظ منابع نفتی برای آینده و چه از نظر توان چانهزنی و اجماعسازی با سایر تولیدکنندگان. این فرآیند اما نقایص بزرگتری هم دارد؛ بانک مرکزی متناسب با نیاز دولت، به ازای جریان درآمد نفت، «ریال» خلق کرده است و باید برای جلوگیری از افزایش شدید پایه پولی (پول خلقشده توسط بانک مرکزی) اقدام به فروش ارز در بازار کند. در واقع بانک مرکزی هم «ناچار» است حداقلی از ارز ناشی از فروش نفت را در بازار ارز بهصورت حواله بفروشد تا مانع اثرات تورمی خلق ریال به ازای دلار نفتی شود. این امر باز بانک مرکزی را از داشتن یک استراتژی متناسب با نیاز اقتصاد ایران محروم میکند. هر روز بانک مرکزی در بازار حواله، در حال جدال با سایر بازیگران است؛ حال آنکه سایر بازیگران بازار میدانند بانک مرکزی «ناچار» است عدد مشخصی در ماه ارز بفروشد و از همین نقطهضعف برای حداکثر کردن درآمد خود و کم کردن درآمد ریالی بانک مرکزی از فروش نفت استفاده میکنند. نکته دیگر آنکه وقتی از فشار تحریم بر اقتصاد ایران بویژه تحریمهای مالی مؤثر بر فضای پسابرجام سخن میگوییم، عمدتاً اثر آن بر همین جریان پول نفت را در نظر داریم. در واقع اگرچه تحریمهای مالی، هزینه انتقال ارزی را عموماً بالا میبرد ولی دستکم تا زمستان 95 نمونههای فشار سیستمی و بلوکه شدن ارز غیرنفتی به دلیل تحریم چندان گسترده نبود، چرا که توزیع و فرآیند خرید و فروش در صادرات غیرنفتی، مویرگی و دارای بازیگران بسیار است که تحریمپذیری جریان ارزی را بسیار کم میکند. در مقابل ارز نفتی، دارای بازیگران کمتعداد، اندازههای حواله بزرگ و یک هدف تحریمی بسیار آسان است. پس وقتی از اثر تحریمهای مالی حرف میزنیم ابتدا اثر آن بر انتقال درآمد نفت مد نظر است و چون به دلایل فوق نیازمند حداقلی از انتقال درآمد نفت هستیم، در مقابل تحریمها دارای نقاط ضعف جدی هستیم. همه این موارد نشان میدهد جدا کردن بودجه ارزی از ریالی و جدا کردن نیاز جاری دولت از درآمد نفت یک ضرورت حیاتی است. توضیح آنکه وابستگی بودجه عمرانی به ارز نفتی، بویژه اگر شامل تبدیل اجباری ارز به ریال نشود، عملاً تبعات بسیار کمتری خواهد داشت، چرا که بودجه عمرانی در شرایط بحران بهمراتب بیشتر قابل مدیریت است تا بودجه جاری، بویژه از جنس حقوق و دستمزد. اما آیا چنین امری شدنی است؟ چگونه میتوان کسری بودجه جاری دولت را بعد از جدا شدن از نفت پر کرد؟ ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|