|
نگاهی به کتاب شعر «لیلی آذر» اثر اعظم سعادتمند که بتازگی برنده جایزه ادبی پروین اعتصامی شد
عاشقانههایی دلنشین از کجاوه شیرین
نیلوفر بختیاری: پیش از آنکه مجموعه «لیلی آذر» را ورق بزنم و قصد خواندن داشته باشم، با پیشفرضهایی مواجه بودم. میدانستم شاعر این مجموعه پیش از این نیز مجموعه اشعاری منتشر کرده و از بانوی شاعری که در آستانه 40 سالگی است اشعار پختهای انتظار داشتم. ۴۱ غزل پیش رویم بود و البته طرح جلدی زنانه و عنوانی زنانهتر: «لیلی آذر». عنوان کتاب خیلی جذبم کرد. کتاب را گشودم و غزل نخست اینگونه آغاز شد: ارسال به دوستان
درباره فیلم سینمایی «به وقت خماری» ساخته محمدحسین لطیفی
غافلگیرکننده معمولی
حسین ساعیمنش: شاید عجیب به نظر برسد اگر بخواهیم به فیلمی مثل «به وقت خماری» که اثر معمولی و میانمایهای است صفات تفضیلی نسبت بدهیم اما حقیقت این است که فیلم آخر محمدحسین لطیفی یکی از غافلگیرکنندهترین فیلمهایی است که شاید در یک سال اخیر روی پرده سینماهای ایران رفته است، البته این مساله لزوما به معنای کیفیت بالای فیلم نیست و حتی به قصه فیلم هم ربطی ندارد. منظور از غافلگیری این است که فیلم، مدام انتظاری را که خودش از قبل از تماشا تا لحظات آخر ایجاد کرده، به چالش میکشد و در طول 85 دقیقه، چند بار تصور شکلگرفته مخاطب را تغییر میدهد. قبل از تماشای «به وقت خماری» شاید آن را چیزی شبیه به سریال «دودکش» و زیر سایه آن فرض میکردیم، یعنی فیلمی که مهمترین امتیازاتش لوکیشن شلوغ آن و اتکا به بازی هومن برقنورد و کلکلهای بامزهاش با اطرافیان باشد. خب! این نخستینچیزی است که فیلم به شکل ناامیدکنندهای تغییرش میدهد، البته که باز هم ماجرا در یک خانه بزرگ میگذرد و آدمهای زیادی در طول فیلم در رفتوآمدند و در مجموع تیپهای متناقض و متضادی جمعآوری شده که میتواند بستر مناسبی برای یک فیلم کمدی شلوغ باشد ولی اولا این شلوغی باعث اختصاص مدت زمان بسیار زیادی به معرفی فضا و آدمها (تقریبا تا ورود خواستگار) و در عمل شروع بسیار دیرهنگام ماجرای اصلی فیلم میشود و ثانیا تواناییهای بالقوه برقنورد هم در کنار چهرههایی مثل مهدی فخیمزاده و ابوالفضل پورعرب و اختصاص بخش قابل توجهی از فیلم به آنها (با توجه به اینکه شخصیتهای نسبتا مهمتری هستند) و همچنین به خاطر شوخیهای نسبتا خنکی که برای شروع فیلم نوشته شده (دستشویی رفتن پیدرپی فخیمزاده، رفتارهای تیپیک برادرش به عنوان معتاد با تکهکلام «یا بهروز وثوقی»، اشاره به آن گلخانه نامتعارف با «الا یا ایها الساقی» و...) تقریبا از دست رفته و مهمتر اینکه با بازیگران دیگر هم جبران نشده و عملا آنها هم در همان موقعیت برقنوردند. اما با ورود خواستگار، یعنی بعد از زمانی که دیگر پذیرفتیم که باید حدود یک ساعت دیگر یک کمدی بیمزه را تحمل کنیم، فیلم دوباره تغییر جهت میدهد. با ورود خواستگار که پلیس است و پدربزرگش که روحانی است، «به وقت خماری» بخوبی از فرصت استفاده میکند و با جسارتی که کمتر در فیلمهای ایرانی دیده میشود به این دو نفر میپردازد و به هیچوجه سراغ آن وجه از شخصیتهای «پلیس» و «روحانی» که در اغلب مواقع دیدهایم و حالا هم انتظار داریم، نمیرود؛ پلیس و روحانی در این موقعیت، نه جایگاه اصلاحکننده شرایط و برقرارکننده نظم، بلکه جایگاه تهدیدگرانی را دارند که آرامش این خانواده را که با چاشنی خلافکاری همراه شده، به هم میزنند و بیشترشان را به تکاپو میاندازند که از دستشان خلاص شوند و هر طور شده ماجرای خواستگاری را تمام کنند. همین مساله و تداوم آن به خاطر ماجرای گمشدن اسلحه، باعث میشود که «به وقت خماری» از یک اثر ارسال به دوستان
طی مراسمی با حضور تولیت آستان قدس رضوی انجام شد
اعطای جایزه جهانی گوهرشاد به 8 بانوی نیکوکار
۴ بانوی ایرانی به همراه بانوانی از نیجریه، تایلند، تانزانیا و انگلستان به عنوان برگزیدگان سومین دوره جایزه جهانی «گوهرشاد» معرفی و تقدیر شدند. به گزارش «وطنامروز»، آیین اختتامیه سومین دوره جایزه جهانی گوهرشاد با حضور حجتالاسلام رئیسی، تولیت آستان قدس رضوی در تالار قدس کتابخانه حرم امام رضا(ع) برگزار شد. در این همایش از 4 بانوی فرهیخته ایرانی و 4 بانوی خارجی به عنوان برگزیدگان سومین دوره این جایزه تجلیل شد. افسانه سعیدتهرانی (خیری که بیش از 50 مدرسه ساخته است)، کبری سیلسهپور (همسر شهید اندرزگو، زنی که سالها در مبارزات کنار همسرش فعال بود)، نجمه کربلایی نوروز (کارآفرین برگزیده و خیر و امدادرسان به محرومان) و لیلا لندیاصفهانی (مدیر مرکز بانوان آفتاب و فعال در رسیدگی به بیماران و امور فرهنگی) بانوان ایرانی و جومای احمد کاروفی از نیجریه (مادر ۵ شهید فاجعه زاریا)، دارا کات تیا از تایلند (خیر در رسیدگی به کودکان و مدرسهساز)، خیرن آلبهای ماماکیکه از تانزانیا(آموزش به کودکان و مراقبت از آنها) و امفروه نقوی از انگلستان (حامی خانوادههای بیبضاعت و ایتام و بنیانگذار موسسه «لبیک یا زهرا» در لندن) بانوان بینالمللی تقدیر شده در این مراسم بودند. ارسال به دوستان
راضیه تجار:
همیشه باید متشکر این انقلاب باشیم
کتاب «اسم تو مصطفاست» روایت زندگی شهید «مصطفی صدرزاده» به زبان همسرش است که از تازههای انتشارات روایت فتح است، در دبیرستان دخترانه کوثر رونمایی شد. به گزارش «وطنامروز»، راضیه تجار نویسنده کتاب در این مراسم گفت: «اسم من مصطفاست» نخستین اثر من درباره شهدای مدافع حرم است، هر چند از سال 64 داستان نوشتن را شروع کردم. من داستانهای بسیاری دارم اما نوشتن درباره شهدا و با محوریت شهدا را دوست دارم. من خودم به انتشارات روایت فتح رفتم و گفتم میخواهم درباره شهدا بنویسم. در واقع به خواستگاری کار رفتم، مصاحبهها را گرفتم اما با توجه به اینکه شهید صدرزاده تازه به شهادت رسیده بود، گاهی کار با مکث همراه میشد، رنج میبردم، گریه میکردم، پیش خودم میگفتم این کار را باید تمام کنم، فکر میکردم بتوانم 2 ماهه کتاب را بنویسم اما نشد، من با تمام لحظههای شهید همراه میشدم، زمان را گم میکردم، گاهی اذیت هم میشدم اما خدا را شاکرم کار به پایان رسید، زیرا با قلبم نوشتم. شهید صدرزاده شناخت داشت، ولایی بود، با وجود عشق به خانواده و فرزندش، عشق والاتر را پذیرفت، ولایی بود و سریع به خواستهاش رسید. ارسال به دوستان
اخبار
آغاز فصل ششم سینما روایت با فیلشاه ارسال به دوستان
یادم
فاطمه عبدالوند
بدون تو ارسال به دوستان
اخبار
نشست سوژهیابی مستند در حوزه هنری ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|