|
پروندهای درباره خروج سران رژیم پهلوی، حین و پس از وقوع انقلاب اسلامی
فرار دسته جمعی
گروه یادآور: محمدرضا پهلوی هنگام خروج از ایران میگوید: یک مدتی است که احساس خستگی میکنم و احتیاج به استراحت. گفته بودم تا دولت مستقر شود، مسافرت خواهم کرد. او درباره مدت سفرش هم میگوید: بستگی به حالت مزاجی من دارد! ارسال به دوستان
طوفانیان؛ فراری بزرگ
یکی از سران تاثیرگذار در رژیم پهلوی حسن طوفانیان بود که ماجرای فرارش منحصر به فرد است. قابل تامل آنکه این فرار با همه منحصر به فرد بودنش مورد اشاره او در کتاب خاطراتش قرار نگرفته است. در کتاب خاطرات ارتشبد حسن طوفانیان که در سال 1363 به تشویق مسؤولان طرح تاریخ شفاهی ایران وابسته به دانشگاه هاروراد به رشته تحریر درآمده، نه طوفانیان اشارهای به نحوه فرار خود دارد و نه مصاحبهکننده کمترین علاقهای به طرح این موضوع بسیار مهم از خود نشان میدهد. با این همه روایتهای پراکنده و قابل توجهی در این باره وجود دارد. آنچه از پس شواهد قطعی به دست میآید، این است که اهمیت طوفانیان به جهت مسؤولیتهایی که در دوران پهلوی داشته است، برای ایالات متحده آنقدر بوده که برای فراری دادن او دست به کار شود. طوفانیان، رئیس اداره خرید و سفارشات خارجی صنایع نظامی در دوران شاه بود و اطلاعات مهمی داشت. پس از تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان، اسناد متعددی درباره معاملات طوفانیان با رژیم صهیونیستی و ایالات متحده به دست آمد. در مورد بازداشت و فرار طوفانیان در ابتدای انقلاب اینطور گفته میشود که وی در جریان پیروزی انقلاب توسط مردم بازداشت و به زندان قصر منتقل شد اما بعدا توسط عدهای به لویزان برده شد؛ جایی که مدارک خریدهای کلان نظامی نیز در آنجا نگهداری میشد. در مقدمه کتاب خاطرات او که در ایران منتشر شده، آمده است: «طوفانیان با حمایت مسؤولان دولت موقت به همراه اسناد خریدهای کلان نظامی ایران، فراری داده شد». طوفانیان طی 10 سال مسؤولیت انحصاری خرید تسلیحات را در کشور برعهده داشت. در این دهه، بر اساس سیاست واشنگتن قیمت نفت یکباره افزایش چشمگیری یافت تا تولیدکنندگان عمده همچون عربستان، ایران و... که جزو کشورهای اقماری آمریکا به حساب میآمدند، نقش اصلی را در ایجاد یک خط به اصطلاح دفاعی ایفا کنند. به عبارت دیگر، سیاست افزایش قیمت نفت این امکان را فراهم میکرد که بخش اعظم هزینههای سنگین انباشت تسلیحات لازم در نقاط استراتژیک جهان بر دوش ملتهای برخوردار از ذخایر نفتی گذاشته شود. ارسال به دوستان
داستان فرار ساواکیها
ثابتی در سیا کار پیدا کرده بود
پرویز ثابتی، معروف به «مقام امنیتی»، یکی از اصلیترین مهرههای ساواک بود که پیش از انقلاب از ایران گریخت. او که در دوره نصیری، رئیس ساواک، به سمت مدیرکل اداره سوم سازمان اطلاعات و امنیت یا به عبارتی، رئیس امنیت داخلی کشور منصوب شد، در آخرین روزهای زوال رژیم پهلوی، طرفدار سیاست سرکوب تظاهرات بود و همواره تأکید داشت دولت باید با قاطعیت تمام، تظاهرات را سرکوب کند. به همین دلیل، پیشنهاد داده بود عنان کار را دستکم برای مدتی کوتاه به ساواک و او بسپارند تا با سرکوب قیام مردم و کشتار آنها بتواند رژیم پهلوی را سرپا نگه دارد و آرامش را به شهرها بازگرداند. (عباس میلانی، 1380، معمای هویدا، انتشارات اختران، ص 390). فردوست درباره نگاه تلاشهای ثابتی برای در دست گرفتن قدرت مینویسد: در زمان نخست وزیری ازهاری و بختیار، ثابتی بدون اطلاع قبلی حداقل هفتهای 2 بار به دفتر میآمد و بیشتر اخبار تظاهرات را میداد که قبلاً به اطلاع دفتر رسیده بود؛ احساس کردم از این ملاقاتهای بیش از حد و بدون موضوع منظوری دارد. ثابتی بیش از حد از مأموریت و ریاست من در تمام پستهایم تعریف میکرد و مدعی بود پس از رفتن من ساواک بینظم و انضباط شد و از نظر فساد و سوءاستفاده به سطح زمان تیمور بختیار سقوط کرد. میگفت همه در ساواک و ارتش و... شما را دوست دارند و قبول دارند. احساس کردم ثابتی تصور میکند چون وضع قاراشمیش شده، چه بهتر که من بختیار را کنار بزنم و خود حکومت کنم تا ثابتی نخستوزیر شود! صریحاً نگفت ولی منظورش روشن بود. قرار گذشته بودم شبها به ثابتی تلفن کنم و آخرین اطلاعات را تا آن لحظه از او بگیرم؛ چنین میکردم؛ تا حدود 10 روز قبل از انقلاب که ثابتی برای خداحافظی به دیدنم آمد و گفت میخواهد به آمریکا برود و همتای آمریکایی او در سفارت برایش مسجل کرده که در «سیا» شغلی به او واگذار خواهد شد، از این جهت راضی به نظر میرسید. قرار شد پس از رفتن او با همان شماره با عطارپور تماس بگیرم و آخرین وضعیت را بپرسم؛ بعد از رفتن او شبها از کلوپ «ایران جوان» به عطارپور تلفن میکردم تا بالاخره 5 ـ 4 روز قبل از انقلاب عطارپور نیز اطلاع داد که فردا به خارج خواهد رفت. او گفت به اسرائیل میرود و سازمان امنیت اسرائیل از او برای کار دعوت کرده است. (فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1393، ص 473 تا 476) بنا بر یکی از گزارشهای ساواک به تاریخ اول آبان ۵۷، پرویز ثابتی با نام مستعار «عالیخانی» از طریق فرودگاه مهرآباد و با پروازی به مقصد نهایی لندن از کشور خارج شد. اگرچه روایت دیگری هم وجود دارد که طبق آن، در روز ۱۵ آبان ۱۳۵۷ عدهای از مدیران بلندپایه ساواک مانند پرویز ثابتی و عضدی با عدهای از زندانیان که به موجب ماده 5 قانون حکومت در طول ماههای شهریور و مهر بازداشت شده بودند، در زندان دیدار و خداحافظی کردند و عضدی به یکی از زندانیان سرشناس گفت: «یک هواپیمای مسافری شرکت هواپیمایی «العال» متعلق به اسرائیل مستقیما از تلآویو به تهران پرواز کرده و در فرودگاه مهرآباد فرود آمده است و همین امروز حدود ۲۵ تن از مدیران و رؤسای ساواک با آن هواپیما عازم اسرائیل شده و از آنجا به آمریکا و اروپا خواهند رفت.» و خود ثابتی در خاطراتش ادعا کرده در ۹ آبان، برای آنکه به سرنوشت هویدا و نصیری و داریوش همایون و تنی چند از سران زندانی شده رژیم در دولت نظامی دچار نشود، ایران را به مقاصد اروپا ترک کرده بود و این با واقعیت سازگارتر است، چرا که روزنامه اطلاعات در تاریخ هشتم آبان ٥٧ عکس بزرگی از پرویز ثابتی چاپ کرد به اضافه فهرستی از ٣٤ عضو سازمان اطلاعات و امنیت کشور. اطلاعات نوشته بود این مأموران بلندپایه که ثابتی هم جزو آنهاست اخراج، بازنشسته یا تصفیه شدهاند. زیر عکس نوشته شده بود «پرویز ثابتی معروف به مقام امنیتی از مهمترین پست ساواک برکنار شد». ثابتی در نهایت به آمریکا رفت و نام کوچک خود را به «پیتر» تغییر داد. برخی اخبار و تحلیلها حکایت از فعالیت جدی «مقام امنیتی» ساواک در پوششهای مختلف و در خدمت مستقیم موساد و سیا، در سالهای پس از انقلاب دارد. ارسال به دوستان
دی؛ ماه فرار ارتشبدها
ازهاری و قصاب تهران به بهانه مریضی گریختند
غلامعلی اویسی در بحبوحه انقلاب 57 بار دیگر به فرماندهی نظامی تهران منصوب شد. او که به خاطر دستور قتلعام مردم در 17 شهریور 1357 به قصاب تهران مشهور شد، در فاجعه کشتار مردم در 15 خرداد 1342 نیز نقشی اساسی داشت. اویسی در زمره نخستین افسران عالیرتبه متواری رژیم پهلوی بود که در 14 دی 1357 به بهانه معالجه، تقاضای بازنشستگی کرده و از ایران گریخت. از دید حسین فردوست، اویسی افسری کمسواد بود که در فروش محمولههای بزرگ تریاک دست داشت. قرهباغی او را متملق و دروغگو میدانست. او در 14 دی 1357 به بهانه معالجه، تقاضای بازنشستگی کرد و از ایران خارج شد. اویسی در زمره نخستین افسران عالیرتبه متواری رژیم پهلوی بود که با سرمایه سرویسهای اطلاعاتی غرب فعالیت تروریستی علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران را از خاک عراق و ترکیه آغاز کرد. او رهسپار پاریس شد و به شبکهای پیوست که با همراهی بهرام آریانا، اشرف پهلوی، رضا پهلوی و علی امینی و با مساعدت مالی سازمانهای اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و اسرائیل سرگرم طرح نقشه کودتا در ایران بودند. روزنامه فیگارو چاپ فرانسه 4 روز پس از ورود اویسی به پاریس در گزارشی نوشت: «اویسی سعی میکند کارتر را به انجام یک کودتای نظامی در ایران متقاعد کند». اویسی ابتدا به کمک جمعی از سلطنتطلبان و نظامیان فراری حکومت سرنگون شده شاه، ستادی را در پاریس تشکیل داد و اقدام به تشکیل «ارتش آزادیبخش ایران» کرد. در چارچوب این ارتش یک گروه نظامی در ترکیه پشت مرزهای ایران و یک گروه نیز در آن سوی مرزهای عراق تدارک دیده شدند اما در عمل وی نتوانست کاری از پیش ببرد. تیمسار قرهباغی آخرین رئیس ستاد ارتش رژیم شاه میگوید: «اویسی فردی دروغگو و متملق بود. او در دورهای که ازهاری نخستوزیر شد، در تلاش برای رسیدن به این مقام بود اما وقتی اوضاع را نامناسب دید، به دنبال تهیه گذرنامه و خروج از مملکت شد». قرهباغی میگوید: «موضوع خروج اویسی در شرایط بحرانی کشور را با شاه در میان گذاشتم ولی او فقط گفت: اشکالی دارد؟ چه کار کنیم میگوید مریض است...» فردوست در خاطرات خود درباره اویسی مینویسد: «زمانی که فرمانده ژاندارمری بود، سهم خود را از تریاکهای وارده از افغانستان و ترکیه بر میداشت و زنش در کرمان تشکیلات سازماندهی فرم تریاک در خانه داشت. او تریاکهای مکشوفه را نیز بلند میکرد و میفروخت. گاه روزنامهها مینوشتند که مثلاً در زیرسازی یک نفتکش یک تن تریاک کشف شده است. قاعدتاً باید این تریاکهای مکشوفه به سازمانی خاص در دادگستری تحویل داده میشد ولی اویسی آن را عوض میکرد و به جایش مادهای که مخلوطی از چند گیاه است تحویل میداد که رنگ و بوی تریاک داشت. اویسی از این طریق طی چندسالی که در ژاندارمری بود حداقل 5 میلیارد تومان دزدید و همه را دلار کرد و به خارج برد». ارسال به دوستان
فرار از مهرآباد
اوایل شهریورماه 1357 کابینه شریف امامی با شعار آشتی ملی جانشین جمشید آموزگار شد. در این کابینه ارتشبد قرهباغی به سمت وزارت کشور منصوب شد. در فاصله کوتاهی فاجعه 17 شهریور روی داد. صبح روز جمعه 17 شهریور هزاران تن از مردم تهران جهت یک راهپیمایی بزرگ به خیابانها ریختند. از آنجا که دیر وقت شب پیش از آن حکومت نظامی اعلان شده بود، مردم اطلاعی از ماجرا نداشتند. بیشترین تجمع در میدان ژاله (شهدای فعلی) بود که حدود 20 هزار تن در این میدان تجمع کرده بودند. از آنجایی که نظامیان و کماندوها با وسایل مدرن ضد شورش نتوانستند جمعیت را متفرق کنند، در نتیجه بنا به دستور مقامات بالا، راهپیمایان به رگبار گلوله بسته شده و عده زیادی به شهادت رسیدند. ارتشبد قرهباغی عامل کشتار 17 شهریور را ارتشبد اویسی، فرماندار نظامی وقت میداند. پس از این واقعه بهرغم اینکه برخی مقامات خواهان لغو حکومت نظامی بودند اما قرهباغی و برخی دیگر صراحتا مخالفت کردند: «... صورت جلسه امضا شد و شاه هم بنا به رأی اکثریت اعضای شورای امنیت ملی با ادامه حکومت نظامی موافقت کرد». (ظهور و سقوط سلطنت پهلوی) ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|