|
سرانجام وزارت ورزش مجبور به برکنار کردن امیرحسین فتحی از استقلال شد
قربانی دولت
اعتراض هواداران استقلال که مقابل ساختمان باشگاه تجمع کردند از یکسو و فشار بیسابقه پیشکسوتان استقلال از سوی دیگر موجب شد سرانجام وزیر ورزش و جوانان دست از اصرار بیمعنایش برای حفظ فتحی بردارد و به این ترتیب بعد از یک دوره پرتلاطم و ناموفق این مدیر پرحاشیه از کار برکنار شد. قطعا برکناری فتحی بعد از بازگشت استراماچونی بزرگترین آرزوی هواداران استقلال بود. این برکناری میتوانست چند ماه زودتر انجام شود اما اصرار عجیب سلطانیفر برای حفظ مدیرعامل استقلال موجب شد آبیها عجیبترین روزهای تاریخ خود را تجربه کنند. اما چه شد که فتحی رفت و سوال مهمتر اینکه چه کسی جانشین او میشود؟ بهتر است اخبار 2 روز گذشته را از ابتدا دنبال کنیم و گام به گام جلو برویم. پس از آنکه آندرهآ استراماچونی به دلیل دریافت نکردن مطالباتش ایران را ترک کرد و تیم استقلال بدون سرمربی دیدار برابر پیکان را برگزار کرد، فشار زیادی از سوی هواداران به مدیریت باشگاه و وزیر ورزش وارد شد. تعدادی از هواداران استقلال صبح روز دوشنبه با حضور مقابل ساختمان باشگاه استقلال خواستار استعفای امیرحسین فتحی از مدیریت این باشگاه شدند. در همین راستا عنوان شد فتحی استعفایش را به صورت شفاهی اعلام کرده است اما این موضوع از سوی خود فتحی تعیین تکلیف نشد. سرانجام صبح روز سهشنبه وزارت ورزش اعلام کرد با استعفای وی موافقت شده است. امیرحسین فتحی که دوشنبهشب استعفای خود را به وزیر ورزش ارائه کرد، دیروز به باشگاه استقلال رفت و با همکارانش خداحافظی کرد. نکته جالب توجه حضور چند مامور نیروی انتظامی به همراه فتحی در باشگاه بود که برای جلوگیری از درگیری وی را همراهی کردند. مازیار ناظمی، مدیرکل روابط عمومی و اطلاعرسانی وزارت ورزش در اینباره گفت: مسعود سلطانیفر، وزیر ورزش و جوانان با استعفای فتحی موافقت کرده و آن را برای هیاتمدیره باشگاه جهت تعیین جانشین وی ارجاع داده است. سخنگوی وزارت ورزش و جوانان گفت: آقای وزیر همچنین از هیاتمدیره خواست هر چه سریعتر با پیگیری و استمرار اقدامات انجام شده برای بازگشت سرمربی ایتالیایی استقلال، تلاشهای همهجانبه خود را ادامه دهند و موجبات رضایت بیشتر هواداران را فراهم کنند.
* حضور فتحاللهزاده در وزارت ورزش
اصلیترین گزینه سرپرستی باشگاه استقلال پس از موافقت وزیر با استعفای امیرحسین فتحی راهی وزارت ورزش شد تا گفتوگوهای نهایی در اینباره را با مسعود سلطانیفر انجام دهد. علی فتحاللهزاده که از او به عنوان یکی از گزینههای اصلی مدیرعاملی استقلال نام برده میشود، پیش از ظهر دیروز به وزارت ورزش رفت تا آخرین مذاکراتش را برای پذیرفتن این مسؤولیت انجام دهد. پیگیریها مشخص کرد فتحاللهزاده نزدیکترین گزینه به صندلی مدیرعاملی استقلال است و احتمال اینکه نام وی به عنوان جانشین فتحی اعلام شود زیاد است. البته در این میان از 3 گزینه به عنوان جانشین فتحی نام برده میشود؛ دکتر قریب که هواداران استقلال خاطرات خوبی از او دارند، کاظم اولیایی که سابقه قهرمانی با استقلال در آسیا را در کارنامه مدیریتش دارد و همین علی فتحاللهزاده که بیش از هر فرد دیگری در تاریخ به عنوان مدیر عامل استقلال فعالیت داشته است. با این وجود اکثر منابع نزدیک به باشگاه استقلال شانس فتحاللهزاده را بیش از دیگر گزینهها میدانند. قریب اگر خودش تمایل به حضور داشت شاید گزینه اصلی به شمار میرفت اما گویا او دوشنبه به وزیر ورزش اعلام کرده در چنین برههای علاقه ای به حضور در باشگاه سابقش ندارد.
* خلیلزاده سرپرست استقلال شد
با این وجود بعدازظهر روز گذشته خبر رسید نشست وزیر ورزش با گزینه مدیرعاملی باشگاه استقلال بدون معرفی قطعی جانشین امیرحسین فتحی به پایان رسید اما مقرر شد یکی از اعضای هیاتمدیره سرپرست باشگاه تا زمان انتخاب نهایی مدیرعامل باشد. در این نشست طرفین نظرات خود درباره نحوه اداره باشگاه استقلال و سروسامان دادن به شرایط فعلی را مطرح کردند و وزیر ورزش از فتحاللهزاده خواست کمی صبر کند تا وی مذاکراتی را هم با گزینه دیگر مدیرعاملی استقلال داشته باشد. قرار است مسعود سلطانیفر نقطه نظرات و برنامههای گزینه دیگر جانشینی فتحی را هم جویا شود و بزودی تصمیم نهایی درباره مدیریت باشگاه استقلال را بگیرد.
مازیار ناظمی، سخنگوی وزارت ورزش نیز در اینباره گفت: تا زمان معرفی مدیرعامل مقرر شد آقای خلیلزاده به عنوان سرپرست باشگاه فعالیت کنند و بزودی هیاتمدیره مدیرعامل را معرفی خواهد کرد. آقای خلیلزاده به عنوان سرپرست مدیرعاملی امور باشگاه را پیگیری میکنند و با حفظ سمت کارشان را ادامه خواهند داد. ناظمی درباره زمان معرفی مدیرعامل جدید باشگاه نیز گفت: تا قبل از هفته پانزدهم رقابتهای لیگ برتر مدیرعامل معرفی خواهد شد. وی درباره گزینههای مدیرعاملی باشگاه استقلال هم گفت: 4-3 نفر برنامههایشان را به وزیر ورزش ارائه دادهاند که در حال بررسی است و بزودی توسط هیاتمدیره بررسیهای لازم انجام و مدیرعامل معرفی میشود.
* استراماچونی: باید درباره پرداختهای استقلال به دادگاه بروم
آندرهآ استراماچونی گفت مجبور است در دادگاه بابت پرداختهای نامنظم پاسخگو باشد. خروج ناگهانی بامداد روز دوشنبه سرمربی استقلال از ایران و عزیمت به ایتالیا، این تیم را در شوک فرو برد؛ تا جایی که اعتراض گسترده هواداران و حضور آنها مقابل دفتر باشگاه را به همراه داشت. پس از آن مدیرعامل استقلال نیز از مقامش استعفا داد که مورد پذیرش واقع شد. درباره استراماچونی که به پرداختهای نامنظم اعتراض داشت، چندین مصاحبه با رسانههای ایتالیایی در فضای مجازی انتشار یافت. جدیدترین مصاحبهای که از وی در رسانهها به چشم میخورد، گفتوگویی است که با روزنامه ایلمسجرو انجام داده. استراماچونی که هنوز تکلیف بازگشت او به ایران و استقلال مشخص نیست، اظهار داشته: نمیخواهم وارد جزئیات شوم، چون تحقیقی در حال انجام است و حضور در دادگاه را خواهم داشت. مطابق قوانین فیفا، قراردادم به حالت تعلیق درآمده بود و دیگر نمیتوانستم کار کنم. در این صورت، خطر ردصلاحیت مربیگری را داشتم.
* اولیایی در گفتوگو با «وطن امروز»: برنامهای به وزارت ندادهام
همان طور که اشاره شد با استعفای امیرحسین فتحی، مدیرعامل استقلال، روز سهشنبه وزارت ورزش محل رفت و آمد گزینههای مدیرعاملی استقلال شد، تا جایی که علی فتحاللهزاده یکی از گزینههای مدیرعاملی باشگاه آبیها جلسه ۲ ساعتهای را با مسعود سلطانیفر، وزیر ورزش و جوانان داشت، البته این جلسه بی نتیجه به پایان رسید و مقرر شد تا انتخاب مدیرعامل جدید استقلال، اسماعیل خلیلزاده، رئیس هیاتمدیره آبیها، به طور موقت سرپرست باشگاه شود تا اعضای هیاتمدیره استقلال طی روزهای آینده مدیرعامل استقلال را از میان گزینههای موجود انتخاب کنند. گفته میشود رقیب فتحاللهزاده، کاظم اولیایی، مدیرعامل اسبق آبیپوشان برای انتخاب در این سمت است. خبرنگار «وطن امروز» در اینباره گفتوگوی کوتاهی با اولیایی انجام داد. اولیایی با رد هرگونه مذاکرهای در چند روز اخیر گفت: من با وزیر محترم ورزش مدتی پیش جلسه و نشستی داشتم اما در این روزهای اخیر ملاقاتی نداشتم. اولیایی در ادامه گفت: اینکه میگویند برنامهای به وزارت ورزش و جوانان برای قبول مدیریت استقلال دادهام، صحت ندارد و درباره گزینههای مدیرعاملی هم باید از شخص وزیر سؤال کنید؛ در چند روز اخیر هیچ صحبتی با من نشده است.
***
[مهمترین وظیفه مدیرعامل جدید؛ برخورد با تکرویهای کاپیتان]
چه علی فتحاللهزاده به عنوان مدیر جدید انتخاب شود یا هر فرد دیگری، به طور قطع مهمترین وظیفهاش، دور کردن حواشی اخیر از دور و بر باشگاه است. با توجه به کمکاریهای مدیرعامل سابق، بعضی از مهرههای استقلال برای خود جایگاهی ورای یک بازیکن و حتی کاپیتان متصور شدهاند و فکر میکنند از این به بعد آنها هستند که باید خط و ربطهای تیم را مشخص کنند. به عنوان مثال کاپیتان استقلال برای باشگاهی با 30 میلیون هوادار تعیین تکلیف میکند و هنگام مصاحبه آخر بازی میگوید: «دوربین تلویزیون نباید در مصاحبه با من روشن باشد!» قطعا کسی بهواسطه شخص او به میکسدزون آزادی برای مصاحبه نرفته بلکه این جایگاه حقوقی او به عنوان کاپیتان و بازیکن استقلال است که باعث توجه رسانهها میشود. مدیرعامل بعدی آبیها باید جلوی بروز چنین حواشی مخربی را بگیرد و حد و حدود هر فردی را مشخص کند. شاید اگر فتحی پیش از این در مدیریتش درست و منضبط عمل میکرد حالا یک بازیکن اینچنین جایگاه بالاتر از تیم برای خودش متصور نمیشد.
ارسال به دوستان
ترامپ رسماً متهم به سوء استفاده از قدرت شد
صدور کیفرخواست علیه رئیسجمهور آمریکا
روز گذشته مسؤولان حزب دموکرات با حضور در نشست خبری، رسما از صدور کیفرخواست علیه ترامپ به اتهام سوءاستفاده از قدرت خبر دادند.
«جرالد نادلر» رئیس دموکرات کمیته قضایی مجلس نمایندگان آمریکا دیروز با انتشار بندهای طرح استیضاح «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا، وی را به «سوءاستفاده از قدرت» و «کارشکنی در روند تحقیقات کنگره» متهم کرد. رئیس کمیته قضایی مجلس نمایندگان آمریکا با اشاره به اینکه کیفرخواست علیه رئیسجمهور این کشور شامل ۲ اتهام است، گفت: نخستین اتهام علیه دونالد ترامپ، سوءاستفاده از قدرت و دومین اتهام وی جلوگیری از انجام تحقیقات کنگره است. در راستای اجرای قانون اساسی آمریکا، ۲ بند برای محاکمه پارلمانی ترامپ را به این شکل اعلام میکنیم.
رئیس کمیته قضایی مجلس نمایندگان آمریکا در این باره ادامه داد: ترامپ از اعتماد [ما] به خودش سوءاستفاده کرده است. او قانون اساسی، دموکراسی و امنیت ملی کشور را در معرض خطر قرار داده است.
در ادامه کنفرانس مطبوعاتی «آدام شیف» رئیس کمیته اطلاعاتی مجلس نمایندگان نیز تصریح کرد: ترامپ همچنان در تلاش برای تضعیف انتخابات آتی آمریکاست. صدور کیفرخواست علیه دونالد ترامپ به او نشان خواهد داد ما از قانون اساسی کشور حفاظت خواهیم کرد. صدور کیفرخواست در راستای فرآیند استیضاح رئیسجمهور است. بر این اساس پس از این مرحله، مجلس نمایندگان آمریکا درباره اتهامات وارده به ترامپ رایگیری خواهد کرد و در صورتی که نصف به علاوه یک تن از نمایندگان رای به متهم بودن ترامپ دهند، پرونده استیضاح در مجلس سنا دنبال خواهد شد. با توجه به ترکیب فعلی به احتمال زیاد ترامپ در مجلس نمایندگان متهم خواهد شد و از هماکنون باید به فکر تهیه دفاعیه در مجلس سنا باشد.
استیضاح ترامپ پس از آنکه یک افسر اطلاعاتی آمریکا ترامپ را متهم کرد کمک نظامی ایالات متحده به اوکراین را به حالت تعلیق درآورده و آن را مشروط به تحقیقات رئیسجمهور اوکراین از جو بایدن، معاون رئیسجمهور سابق آمریکا و پسرش کرده است، از سوی دموکراتهای مجلس نمایندگان پیگیری شد و پس از تحقیقات و برگزاری جلسات استماع با حضور شاهدان، با دستور «نانسی پلوسی» به کمیته قضایی ارجاع و منجر به صدور کیفرخواست شد.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» از عملیات روانی اصلاحطلبان روی هواداران سرخورده خود
رقیبهراسی؛ استراتژی تکراری
ظرفیت مثبت «اجرایی» کاندیداهای اصولگرا در مقابل «بیعملی» اصلاحطلبان این احتمال را بهوجود میآورد که زمین بازی به سمت کلیدواژههایی همچون «کارآمدی» برود
گروه سیاسی: فاز اول انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی با پایان ثبتنام متقاضیان شرکت در این انتخابات به پایان رسید تا نمایی کلی از رقبای حاضر در این عرصه مشخص شود. حضور چهرههای متعدد از جریان اصولگرایی که شامل نیروهای باسابقه و شناختهشده و نیروهای جوانتری که در سالهای اخیر موفق به کسب وجههای اجتماعی شده بودند از یک سو و یکنواختی ترکیب اصلاحطلبان که به جز چند مورد شخصیت برجسته جدیدی را رونمایی نکردند، باعث شد حتی برخی در اردوگاه اصلاحات پیش از آغاز رسمی رقابتها خبر از شکست همقطاران سیاسی خود داده و شکست را امری اجتنابناپذیر برای خود تصور کنند. برای نمونه محمد قوچانی با انتشار پستی در صفحه اینستاگرام خود که روکشی انتقادی به عملکرد محمدرضا عارف، رئیس شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان و رئیس فراکسیون امید داشت، نوشت: «این روزها آنقدر علیه نهاد انتخابات و اصلاحات حرف زدند که خودشان هم ظاهرا از اصلاحات و انتخابات پشیمان شدند و توبه کردند و از سر بیخیالی و بیبرنامگی و به نظرم بریدگی، ما را مقابل اصولگرایان جوان رها کردند. حتی اگر فکر کنیم مردم رای نمیدهند حق نداشتیم در برابر آرمانهای اصلاحطلبی اینقدر بیمسؤولیت و باری به هر جهت باشیم. نمیشود هم حرفهای انقلابی زد و هم حرفهای انتخاباتی. نمیتوان هم اپوزیسیون بود و هم چشمی به حاکمیت داشت. این «آغاز یک پایان» است؛ «آغاز پایان اصلاحطلبان» خسته و نااستواری که فقط در زمین هموار میتوانند سیاستورزی کنند. ما به یک شکست نیاز داریم تا به خود آییم و اصلاحطلبی را اصلاح کنیم... ما اصلاحطلب میمانیم، حتی اگر در اقلیت باشیم... این بیتدبیری است که ما را اقلیت میکند، نه رای اکثریت».
اما آنچه قوچانی از آن به عنوان «آغاز یک پایان» برای اصلاحطلبان یاد کرده بود، گزارهای جدید است که در ماههای اخیر نیز بارها از سوی اصلاحطلبان به شکل مستقیم و غیرمستقیم اعلام شده بود. صادق زیباکلام از نخستین چهرههای شناختهشده اصلاحطلبان بود که سال گذشته پیرامون سرخوردگی مردم از عملکرد لیست امید گفته بود: «۲ بار که سهل است حتی اگر آقای خاتمی ۲۰ مرتبه هم بگوید تکرار میکنم، آن اتفاق ۹۴ نخواهد افتاد چون میزان سرخوردگی از فراکسیون امید مجلس اگر بیشتر از آقای روحانی نباشد کمتر نیست.»، اما این محدود به تحلیل زیباکلام نماند تا عبدالله ناصری از دیگر فعالان اصلاحطلب نیز لب به انتقاد بگشاید و بگوید: «عملکرد دولت آنقدر نگاه مردم به اصلاحطلبان را تغییر داده که فکر نمیکنم براحتی بتوان این شرایط را تغییر داد. این عملکرد و ناکارآمدی باعث شده تا جامعه هدف «تکرار میکنم» را هم تحت تاثیر قرار دهد و دوری از اصلاحطلبان را بیشتر کند». با این همه دامنه بیاعتمادی به اعتبار سیاسی اصلاحطلبان تا جایی رفت که رئیس دولت اصلاحات نیز چندی پیش در دیدار با دانشجویان مجبور شد اقرار کند که «با تکرار میکنمهای من هم مردم رای ندهند».
با تمام این تفاسیر اما حکم به پایان یافتن رقابت انتخاباتی و مشخص بودن پیشاپیش نتایج، انگارهای دور از ذهن است که گرفتار شدن به آن میتواند تبعاتی بلندمدت داشته باشد.
* از «انتصابات خاتمی» تا «انتخابات یازدهم»
شاید اگر فردای انتخابات هفتم اسفند 94 که در اقدامی قابل تامل لیست اصلاحطلبان در تهران به پیروزی مطلق رسید و یکونیم سال بعد آنها موفق شدند این پیروزی مطلق را در انتخابات شورای شهر تهران نیز تکرار کنند، به کسی پیرامون سرنوشت قریبالوقوع آنها و سقوط اعتبار اجتماعیشان سخنی گفته میشد با خنده تمسخرآمیز مواجه میشد. یقین حداکثری به اعتبار اجتماعی بالای اصلاحطلبان کار را به جایی رساند که مصطفی تاجزاده از فعالان تندروی اصلاحطلب در توئیتی انتخابات را واژهای غلط دانست و آن را با عبارت «انتصابات خاتمی» توصیف کرد. با این حال عمر این انتصابات به قدری کوتاه شد که حتی برای تکرار شدن این انتصابات، غالب چهرههای اصلاحطلب رنج ثبتنام و به آزمون گذاشتن احتمال پیروزی را به خود ندادند تا عمده چهرههای اصلاحطلبی که در انتخابات ثبتنام میکنند را نمایندگان فعلی این جریان در مجلس شورای اسلامی تشکیل دهند و حتی باقی اشخاص برجسته با نیت ردصلاحیت شدن نیز پا به وزارت کشور نگذارند.
«بیعملی» و در مواردی «بدعملی» دستهجمعی را میتوان نخستین عامل افول نمایندگان اصلاحطلب در فضای مجلس شورای اسلامی ترسیم کرد. این بیعملی تا جایی امتداد یافت که به جز تعدادی اندک از 30 نماینده تهران، فضای عمومی حتی اسم باقی نمایندگان را نتوانست به خاطر بسپارد. نمایندگان فراکسیون امید تقریبا در هیچ موضوعی که معطوف به مسائل معیشتی مردم باشد فعالیت پارلمانی نکردند و در اکثر موارد تبدیل به «جاده صاف کن» وزرایی شدند که برای استیضاح راهی بهارستان میشدند. از سوی دیگر همسویی با دولت روحانی و بالا گرفتن نارضایتیها از عملکرد دولت وی، قضاوت عمومی نسبت به این نمایندگان را تحت تاثیر قرار داد تا اصلاحطلبان که سالها نمایندگان پیشین را «وکیلالدوله» توصیف میکردند این بار خود بیش از هرچیز چوب عدم استقلال عمل مقابل فعالیت دولتمردان را بخورند. کارنامه منفی دولت در سیاستهای اقتصادی و عدم مقابله فراکسیون امید با این اقدامات باعث شد ظرفیت اجتماعی منفی دولت سرریز خود را به سمت نمایندگان حامی خود در مجلس روانه سازد. از دیگر عواملی که موقعیت سیاسی و اجتماعی اصلاحطلبان را در این زمینه تحت تاثیر قرار داد میتوان به بالا گرفتن دعواهای درونحزبی اشاره کرد. شکل گرفتن دوگانهای حول محور نیروهای اصلاحطلب حامی شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان با نیروهای حامی حزب کارگزاران باعث شد حتی اصلاحطلبان با سیاستی منسجم نیز پا به میدان انتخابات نگذارند. عدم ثبتنام محمدرضا عارف و تقویت فرضیه تلاشش برای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری نیز موید این نکته شد که حتی رئیس شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان نیز خود اعتقاد چندانی به شانس موفقیت در انتخابات اسفندماه ندارد.
* فرار از پاسخگویی با تبلیغ منفی
تنوع و تکثر کاندیداهای اصولگرایی که برای شرکت در انتخابات اسفندماه ثبتنام کردهاند و فضای ازهمگسیخته اردوگاه اصلاحطلبان آنچنان که پیش از این نیز گفته شد، برای برخی این تلقی را ایجاد کرد که انتخابات اسفندماه تبدیل به زمینی هموار برای پیروزی اصولگرایان خواهد شد. با همه اینها اما این خوشبینی و عدم احتمال تکرار اقدامات لحظه آخری برای تغییر زمین بازی انتخابات دور از ذهن به نظر میآید. ظرفیت مثبت «اجرایی» عمده کاندیداهای جریان اصولگرا در مقابل «بیعملی» کاندیداهای اصلاحطلب این احتمال را بهوجود میآورد که زمین بازی به سمت کلیدواژههایی همچون «کارآمدی» رفته و با دوری جستن از فضای سیاستزده مطلوب اصلاحطلبان راه را برای پیروزی جبهه اصولگرا هموار کند. در چنین فضایی طبیعیترین و محتملترین سناریوی انتخاباتی اصلاحطلبان برای تغییر زمین بازی و وارد کردن شوک اجتماعی به فضای سرخورده حامیان خود و باقی مردم را میتوان تلاش برای «تبلیغ منفی» یا به عبارتی مشهورتر «رقیبهراسی» دانست. دست خالی اصلاحطلبان در زمینه ایجابی، آنان را ناگزیر خواهد کرد تا با در پیش گرفتن ادبیات سلبی فضای سیاسی را به سمت تخریب رقبای خود ببرند. سرمایهگذاری روی کاندیداهای خاموش و کمترشناخته شدهای که در روزهای نزدیک به انتخابات از آنان رونمایی خواهد شد را میتوان یکی از اقدامات احتمالی در 80 روز آینده دانست. برجستهسازی کلیشههای سیاسی برای به حاشیه راندن برنامههای ایجابی اقتصادی و اجتماعی از جهاتی آشناترین احتمال برای تغییر این فضا محسوب میشود. یقینا تمرکز اصولگرایان بر گزارههای اقتصادی و ملموس ساختن برنامههای خود جهت اصلاح وضعیت موجود معیشتی را میتوان مهمترین واکنش مهارکننده نسبت به این استراتژی دانست. تجربه انتخاباتهای پیشین گویای این امر است که عمده برنامههای اقتصادی در صورت تبدیل نشدن به مصادیق و نمادهای عینی در مواجهه با افکار عمومی به چالش کشیده شده و حاشیههای انتخاباتی توانایی بایکوت کردن آن را داشته است.
ارسال به دوستان
گزارش «وطن امروز» درباره جدیدترین تحولات میدانی و سیاسی در عراق
جرقههای خشونت بارقههای امید
* منابع خبری از احتمال انتخاب نخستوزیر عراق تا پایان مهلت قانونی خبر میدهند
گروه بینالملل: روز گذشته مردم عراق به مناسبت دومین سالروز شکست داعش در عراق در میدان التحریر بغداد گرد هم آمدند تا ضمن بزرگداشت این روز، بار دیگر بر مطالبات بحق خود مبنی بر مبارزه با فساد و بهبود وضعیت معیشتی تاکید کنند. جشن امسال اما نسبت به 2 سال قبل تغییرات مشهودی داشت. وقتی دهم دسامبر 2017 بسیج مردمی عراق (حشدالشعبی) در کنار نیروهای ارتش توانستند آخرین نشانههای تروریسم داعش در عراق را از بین ببرند، کمتر کسی از مردم عراق فکر میکرد 2 سال بعد، این سازمان مردمی مورد شدیدترین هجمهها و تهمتها واقع شود. این اتهامات که خط خبری آن از سوی رسانههای غربی و جهتدار منتشر میشود، اگرچه در گام اول بخش کوچکی از جوانان را علیه این جریان برانگیخت اما تحولات چند روز اخیر و مشخص شدن حقیقت فتنه غربی- عربی در عراق سبب شد مردم و مقامات ارشد حکومتی بار دیگر بر لزوم بقا و حفظ حشدالشعبی تاکید کنند. در دورهای که حکام متحجر منطقه و مقامات آمریکا و رژیم صهیونیستی علناً مخالفت خود را با حضور یک نخستوزیر مستقل در عراق اعلام کردهاند، جبهه رسانهای این جریان نیز با آلوده کردن فضا و انتشار اخبار جعلی مبنی بر درگیری بین گروههای شیعه درصدد است تا بعد از فتنه تروریسم، فتنه برادرکشی را در عراق به راه بیندازد تا از این طریق بتواند به اهداف تجزیهطلبانه خود برسد. حال آنکه آگاهی مردم، سران عشایر و توافق مقامات و گروههای سیاسی در عراق بر مداخله نکردن جریانهای بیگانه و حمایت از نیروهای امنیتی نشان داد اینبار هم تیر فتنه به سنگ خواهد خورد. ***
مردم عراق دیروز در سالروز پیروزی بر داعش در میدان التحریر بغداد تجمع کردند. تظاهراتکنندگان که از استانهای مختلف به میدان التحریر بغداد آمده بودند با در دست داشتن پرچم عراق ضمن سردادن سرود ملی این کشور در شعارهایی، بر مطالبات قبلی خود مبنی بر مبارزه با فساد تأکید کردند.
«قیس الخزعلی» دبیرکل جنبش عصائب اهلالحق روز دوشنبه نسبت به طرحی اطلاعاتی برای به خشونت کشاندن تظاهراتها که به کشته شدن تعداد زیادی از افراد منجر میشود، هشدار داد.
در همین راستا سپهبد «عثمان الغانمی» رئیس ستاد مشترک ارتش عراق از تظاهرات کنندگان خواست با همکاری با نیروهای امنیتی و ارتش در جریان برگزاری تظاهرات، راه را بر تخریبگرانی که میخواهند فضای تظاهرات را خدشهدار کنند ببندند. الغانمی گفت: نیروهای امنیتی و ارتش عراق طبق قانون اساسی برای حفاظت از مطالبات مشروع تظاهراتکنندگان در صحنه حضور دارند.
تظاهراتکنندگان نیز در بغداد به خاطر جلوگیری از درگیری در منطقه سبز بغداد پل جمهوری را بستند و تظاهرات خود را محدود به این منطقه کردند. بهرغم تظاهرات نسبتاً آرام در بغداد، اخباری مبنی بر ترور یک شهروند غیر نظامی توسط گروهی ناشناس در منطقه الشعله بغداد در روز سهشنبه مخابره شد. همچنین استانهای میسان و کرکوک نیز دیروز شاهد انفجار و حملات راکتی به برخی محلهها بودند. 3 انفجار استان میسان، منزل رهبر جنبش «انصار الله الاوفیا» و مدیر بانک «الاسکان الزراعی» و یکی از مجتمعهای پزشکی وابسته به «عصائب اهل الحق» را هدف قرار داد. همچنین حمله راکتی به روستایی در کرکوک تلفاتی را به جا گذاشت.
* حمله به حشدالشعبی پس از عبدالمهدی
از زمان استعفای عادل عبدالمهدی از نخستوزیری، رسانههای غربگرا در عراق و کشورهای حاشیه جنوب خلیجفارس با شانتاژ رسانهای علیه حشدالشعبی سعی داشتند این گروه را به عنوان عامل کشتار مردم عراق در جریان اعتراضات معرفی کنند، حال آنکه «فالح فیاض» در بیانیههای متعدد بر عدم مداخله حشد تاکید کرده و ماموریت حشدالشعبی را معطوف به مقابله با داعش دانسته است.
در همین ایام در یک حرکت مشکوک، ترور فعالان مدنی عراق نیز از سوی گروههای ناشناس در دستور کار قرار گرفته تا از این طریق خوراک خبری برای وارد کردن اتهام به حشدالشعبی برای این دست از رسانهها فراهم شود. در این بین واکنش مقامات عراقی و برخی احزاب مبنی بر ماهیت مردمی حشدالشعبی تا حد قابل توجهی این فتنه را ناکام گذاشته است. آخرین مورد این واکنشها نیز اقدام رئیس دولت پیشبرد امور است که در واکنش به شایعهای که در راستای تضعیف حشدالشعبی اعلام شده بود پایگاههای این سازمان از بغداد برچیده خواهد شد، در اطلاعیهای رسمی ضمن تکذیب خروج نیروهای حشدالشعبی از بغداد، دستور داد مراکز این نیرو در پایتخت باقی بماند.
«عدی عواد» از نمایندگان ائتلاف الفتح هم تأکید کرد برخی رسانههای عربی و غیرعربی که مورد حمایت اسرائیل و آمریکا هستند، بهدنبال بهرهبرداری از بیانیهای تقلبی هستند که پس از هک سایت حشدالشعبی منتشر شده و هدف آن بیاحترامی به فداکاریهایی است که این نیرو داشته است. در همین حال یک منبع آگاه در گفتوگو با «وطن امروز» درباره اتهامات وارده به حشدالشعبی درباره حوادث روز جمعه گفت: در بررسیهای میدانی که خبرنگاران و روزنامهنگاران عراقی از بیمارستانهای بغداد داشتند، آماری که اثبات کند در روز جمعه 20 نفر در پل السنک در بغداد کشته شدهاند وجود نداشته است. البته این به معنای تکذیب صد درصدی این واقعه نیست اما نشان میدهد جنگ رسانهای بعد از دولت، حشدالشعبی را هدف گرفته است.
همچنین یک مقام امنیتی گردان «حزبالله» عراق با انتشار توئیتی، درستی بیانیه حشدالشعبی را درباره حادثه پل «السنک» که منجر به جان باختن و زخمی شدن شماری از معترضان شده بود، تایید کرد.
وی گفت: «اطلاعات امنیتی ما نشان میدهد همه گزارشها درباره آدمربایی، تلاش برای کشتن تظاهراتکنندگان و آتش زدن ساختمانها توسط خرابکاران درست است».
دفتر ریاستجمهوری عراق هم روز دوشنبه اعلام کرد «برهم صالح» و رهبران سیاسی عراق تاکید کردند دستگاههای امنیتی پیگیر حفاظت از جان فعالان عراقی در برابر اقدامات باندهای تروریستی و جنایتکار اعم از ربودن یا ارعاب آنها هستند و به همکاری با دولت و نهادهای آن برای اعمال حاکمیت قانون ادامه میدهند. «محمد الحلبوسی» نیز در بیانیهای که به مناسبت سالروز شکست داعش در عراق منتشر شد، اعلام کرد: باید جلوی همه تلاشها برای تضعیف اعتماد شهروندان به نیروهای امنیتی در شرایط کنونی عراق گرفته شود.
وی افزود: نیروهای قهرمان ما در این جنگ از طبقات مختلف با فداکاری، شجاعت و قدرت درسی تاریخی دادند و توانستند نبردی سخت را مدیریت کنند که بزرگترین ارتشهای جهان هم از آن عاجز بودند، بویژه که در سایه چالشی بزرگ بود، زیرا نیروهای ما با دشمنی میجنگیدند که غیرنظامیان بیگناه از میان مردم را هدف میگرفت.
* انتخاب نخستوزیر در لحظات پایانی
همزمان با تجمع روز سهشنبه، خبری مبنی بر نزدیک شدن گروههای سیاسی حاضر در پارلمان به گزینه مورد توافق برای انتصاب در پست نخستوزیری منتشر شد. بر اساس اخبار منتشره، دولت آینده عراق یک دولت موقت و با عمر 6 ماه تا در نهایت یک سال خواهد بود. مسؤولیت دولت نیز معطوف به حفظ امنیت، برگزاری انتخابات زودهنگام با هماهنگی کمیساریای عالی جدید انتخابات، تمهیدات لازم برای قانون جدید انتخابات و مسأله بودجه است. دولت موقت دولتی کوچک خواهد بود و نباید اختلاف و نزاعی پیرامون کرسیهای وزارتی پیش بیاید، چرا که وظایف و عمر دولت محدود و مشخص است.
«حاکم الزاملی» از رهبران جریان صدر در اظهاراتی که توسط روزنامه «العربی الجدید» نقل شد، آورده است: فراکسیونهای سیاسی عادت دارند قضیه انتخاب نخستوزیر را در ساعات پایانی مهلت قانونی آن حل و فصل کنند.
دفتر اطلاعرسانی سیدعمار حکیم هم با انتشار اطلاعیهای از طرح وی برای تسریع در انتخاب نخستوزیر پرده برداشت. بر اساس نقشه راه حکیم، نخستوزیر آینده باید شخصیتی مستقل باشد که محبوبیت مردمی نیز داشته باشد. رهبر جریان حکمت ملی عراق همچنین بر تصویب قانون عادلانه و منصفانه انتخابات و تشکیل کمیساریای مستقل و سالم بهمنظور مقدمهچینی برای برگزاری انتخابات پارلمانی زودهنگام تأکید کرد تا مردم بتوانند حق قانونی خود در انتخاب نمایندگانشان را ایفا کنند.
براساس اخبار رسیده از منابع آگاه، «ابراهیم بحرالعلوم» وزیر اسبق نفت عراق یکی از گزینههایی است که بیشترین شانس را برای احراز این سمت دارد. بحرالعلوم از اعضای جمعیت وطنی عراق است و به نظر میرسد بتواند حدنصاب 50 درصد به علاوه یک رای را از پارلمان به دست آورد.
ارسال به دوستان
پروندهای برای «انگل» (Parasite) که یکی از مهمترین فیلمهای سال 2019 است
انتخاب پایین شهر
* بر سر سرمایهدار میشود کلاه گذاشت اما بر سر سرمایهداری نه!
هفتهای نیست که نام انگل به عنوان فیلم منتخب یکی از جشنوارهها و انجمنهای سینمایی در رسانهها مطرح نشود. فقط در هفتهای که گذشت انجمن بینالمللی منتقدان تورنتو، انجمن منتقدان لسآنجلس و منتقدان آنلاین فیلم نیویورک «انگل» را به عنوان بهترین فیلم سال 2019 انتخاب و معرفی کردهاند. انگل که بتازگی به عنوان یکی از نامزدهای دریافت جایزه بهترین فیلم خارجیزبان گلدنگلوب معرفی شده، پیش از این نخل طلای کن را هم دریافت کرده است. منتقدان این فیلم مهم را یکی از شانسهای اصلی اسکار 2020 برای بهترین فیلم بینالمللی (خارجی زبان) میدانند. در شماره امروز، 3 یادداشت درباره انگل میخوانید. *** مهدی طاهرخانی: شاید تا یکی دو دهه قبل این ژاپن بود که پیشقراول سینمای جنوب شرق آسیا به شمار میآمد و باید آثار برتر آن منطقه را تمام و کمال به نام آنها مینوشتیم اما حالا نهتنها سینمای کرهجنوبی موفق شده خودش را به همسایه همیشه قدرتمندش برساند، بلکه به گونهای گوی سبقت را هم ربوده است. با این وجود وقتی میخواهیم درباره فیلم «انگل» ساخته «بونگ جون هو» حرف بزنیم باید در ابتدا به دیگر فیلم سینمای جنوب شرق آسیا که از قضا یک سال زودتر آن هم برنده نخل طلایی کن شد، اشاره کنیم؛ «دزدان فروشگاه». درباره این فیلم تنها ذکر یک اتفاق کافی است تا مشخص شود نگاه حاکمان ژاپن به چنین سینمایی چیست. بعد از آنکه فیلم دزدان فروشگاه موفق شد جایزه کن را از آن خود کند، خیلیها منتظر بودند «هیروکازو کورئیدا» کارگردان فیلم از سوی دولتمردان کشورش مورد حمایت واقع شود اما در جشنی که به رسم سنت ژاپنیها هر ساله برگزار میشود و اهالی فرهنگ و هنر این کشور میهمان نخستوزیر هستند، ناباورانه در لیست اولیه مدعوان، اثری از نام کورئیدا نبود. اگرچه با فشار رسانهها کار به عذرخواهی و دعوت مجدد رسید اما کارگردان فیلم هیچ اهمیتی به موضوع نداد و به نوعی دلخوریاش را نشان داد. در اصل واقعیت آن است که دولتمردان ژاپن علاقهمند نبودند فیلمی درباره فقر و تنگدستی از کشور مترقیشان، اینچنین بیننده پیدا کند. اگرچه کارگردان نشان داد اخلاقیات حتی در طبقه فرودست جامعه میتواند همچنان به صورت ارزش، حاکم و جاری باشد اما گویا برای نخستوزیر ژاپن، نشان دادن این چهره از کشور مترقی و پولدارشان خوشایند نبود. حالا به انگل برسیم که گویا همان نگاه را در کرهجنوبی دنبال میکرد؛ اثری فاخر از کارگردانی که پیش از این با فیلم «خاطرات یک قتل» نشان داد چگونه قادر به میخکوب کردن بیننده پای فیلمش است. همانطور که فیلم «خاطرات یک قتل» تلفیقی از چند ژانر مختلف اعم از جنایی، کمدی و درام بود، انگل هم دقیقا چنین خصوصیتی داشت. شاید در نهایت بتوان برچسب «کمدی سیاه» را به رویش زد اما اساسا فیلم به هیچ یک از ژانرها مومن باقی نماند و ممکن بود در لحظهای کمدی محض باشد که در جاهایی به لودگی میزد اما سپس یک بحث عمیق اجتماعی و درام را مطرح میکرد و ناگهان یک جنایت میخکوبکننده پیش رویت بود. نام فیلم تکلیف را یکسره میکند؛ انگل. اما این انگل کیست و میزبانش کدام بخش است؟ خانواده 4 نفره «تانگ» که متشکل از پدر، مادر، دختر و پسر است بهعنوان بخش فرودست جامعه در خانهای که کارگردان عامدانه آن را یک زیرزمین متعفن و بدبو انتخاب کرده، زندگی میکنند که حتی برای اینترنت محتاج وایفای همسایهها هستند. درست یک زندگی بهسان انگل که از خودش چیزی ندارد و باید از میزبان تغذیه کند. در آن سو خانواده «پارک» قرار دارد که نماد طبقه نوکیسه و مرفه کرهجنوبی است. یک تاجر موفق که اگرچه خودش و زنش نگاه مهربانانهای به پاییندستیها دارند اما برخوردشان با آنها همیشه با فخر و تکبر همراه است و مراقب هستند پاییندستیها از حدشان عبور نکنند. در فیلم ناگهان فرد دیگری که از قضا او هم در فقر و فلاکت مطلق (شاید بهواسطه سیاستهای اقتصادی دولت) بهسر میبرد و سالها به صورت پنهانی در زیرزمین خانه اعیانی خانواده پارک زندگی میکند، نماد دیگری از انگل است. حتی میزبان خبر از وجود چنین عنصری در خانهاش ندارد اما کارگردان نشان میدهد آن فرد فرودست که همسرش سالها خدمتگذار خانواده پارک است، بیآنکه مرد پولدار متوجه باشد، هر شب از زیرزمین از او تشکر میکند بابت جایی که در اختیارش قرار گرفته است. انگل شاید به نوعی ادامهدهنده دیگر فیلم تمجید شده سینمای کرهجنوبی به نام «Burning» (سوختن) باشد. در این دو فیلم 2 کارگردان به بحث جدی و مهم گسل طبقات اجتماعی میپردازند. زندگی طبقه سرمایهدار که المانهای کاملا غربی و لاکچری دارد و طبقه فرودستی که هنوز به سنتهای کره وفادار است اما برای فقر شاید دست به هر کاری بزند. کارگردان فیلم انگل برخلاف شعلهور، حرفهایش را تیزتر و عریانتر میزند. اینکه طبقه مرفه کرهجنوبی چگونه برابر فرهنگ آمریکا (اصولا غرب) خودباخته هستند و لزوما هر چیز آمریکایی را بهترین و کاملترین میدانند. کارگردان عامدانه در چند سکانس این موضوع را به صورت گلدرشت نمایش میدهد. برای خانواده پارک و همسر سادهلوحش، خیلی اهمیت دارد که معلم زبان دخترشان در آمریکا تحصیل کرده باشد. در یک سکانس که پدر خانواده نگران خیس شدن چادر سرخپوستی فرزندش زیر باران است، این دیالوگ را از زبان همسرش میشنود که این چادر از آمریکا آمده و قطعا باران به آن رسوخ پیدا نمیکند؛ یک وادادگی و خودباختگی تمامعیار برابر آمریکا که کارگردان نشان میدهد به نوعی بخشی از مردم کرهجنوبی (بیشتر طبقه بالادست جامعه) چنین دیدگاهی را نسبت به این کشور دارند (شاید هم کنایهای به دولتمردان کرهجنوبی باشد). هر چیز آمریکایی به عنوان ارزش برای این دسته شمرده میشود. «بونگ جون هو» با سکانس شوکهکننده جنایت در میهمانی، نسبت به عمیقتر شدن شکاف طبقاتی در کرهجنوبی هشدارهایی میدهد و میگوید ممکن است به هر دلیلی صبر طبقه پایینی سرانجام جایی لبریز شود و همین میتواند جنبشهایی را بعدها شکل دهد. همانطور که مرد فقیر بعد از تحقیر چند باره درباره «بو» (کارگردان هنرمندانه از این نماد برای تحقیر خانواده تانگ و کلا طبقه فرودست جامعه که مجبورند در زیرزمین زندگی کنند استفاده میکند) ناگهان تراژدی را میآفریند. ***
آیا «انگل» تلاشی برای حفظ نظم موجود است؟
شبیه یک ترور
محمدرضا کردلو: «چه چیز میتواند انسان را چنان برانگیزاند که مرتکب کشتن همنوع خویش شود؛ عملی که انجام آن نه به شیوهای غیراخلاقی، بدون تفکر و در حالتی از بربریت حیوانی و به پیروی از غرایز کور، بلکه اتفاقا رفتاری باشد که تحت انگیزش قسمی زندگی آگاهانه- به مثابه آفریننده اشکال فرهنگی- سر بزند؟»
این سوال را «سوفی وانیچ» در کتاب «ترور علیه تروریسم» میپرسد؛ کتابی که اگرچه درباره ترمیدور و دورههای سهمگین کشتار در انقلاب فرانسه، نگاشته شده اما میتواند جنبه عمومیتری پیدا کند. آنقدر که این روزها میشود این سوال را درباره واکنشهای خشونتآمیز علیه نتایج و محصولات نظام سرمایهداری، باز مطرح کرد. سکانس پیش از فینال «انگل»، فیلم تحسین شده سینمای کره که قتل «سرمایهدار» توسط «فرودست» را به تصویر میکشد، نمایش یک قتل با انگیزههایی آگاهانه است. طبیعی است اگر بخواهیم درباره parasite (انگل) صحبت کنیم، فهم مناسبات و ساختاری که به شکل گرفتن این انگیزه منجر شده، لازم مینماید. یکی از تمهای ناخوشایند در رمان و سینما، انتقام خشونتبار فرودستان از طبقه اشراف است؛ از نظر من البته. (چرا که حتی در صورت اثبات حقانیت انتقام، اقتصادی بودن انگیزههای ابتدایی، نفس انتقام را از شرافت تهی میکند). گاه طبقه اشراف، به خاطر نسبتی که با حاکمان دارند و نسبت مستقیمی که با وضعیت موجود دارند، زیر تیغ خشونت فرودستان قرار میگیرند. (شبیه اعدام «ماری آنتوانت»، ملکه لوئی شانزدهم در انقلاب فرانسه که مشخصا به عنوان یکی از دلایل فقر و فلاکت مردم در روزگار پیش از انقلاب کبیر شناخته میشود و همین مسأله حجم نفرت از او را بیاندازه کرده بود). در عصر جدید اما حاکمیت کاپیتالیسم موجب تغییرات فزایندهای در نحوه شکلگیری طبقه سرمایهدار شده است. سرمایهداران الزاما تولیدکنندگانی که برای تولید ثروت، تلاشهایی بیوقفه صورت میدهند، نیستند. ساختارهای تازه توانسته نوکیسگانی بسازد که مزیت نسبیشان در نسبت با طبقه متوسط و حتی طبقه فرودست و ضعیف اقتصادی به درستی قابل فهم نیست. از این رو براحتی میتوان سرشان کلاه گذاشت و «انگل» این کار را میکند و سر این طبقه را کلاه میگذارد. طبقه نوکیسه و تازه به دوران رسیدهای که در بالاترین نقطه شهر سئول، پایتخت کرهجنوبی، به «آمریکایی بودن» جنس چادر مسافرتی افتخار میکند.
اما در طنز سیاه انگل، چه کسانی بر سر کاراکترهای تازه به دوران رسیده فیلم، کلاه میگذارند؟ ساکنان یک زیر زمین در پایینترین نقطه شهر سئول زندگی میکنند. تضاد بالای شهر- پایین شهر، تضاد تازهای در سینما و داستان نیست و به نظر میرسد هر چه پیش میرویم، جدیتر نیز میشود. این پیرنگ، در «انگل» که میتوان آن را نمونه موفقی از سینمای پست مدرن دانست نیز دیده میشود. انگل به سیاق فیلمهای همدستهاش، آمیزهای از ژانرهاست؛ از کمدی و ملودارم تا تراژدی که در زمینه فیلم تا انتها مخاطب را درگیر میکند؛ درگیر مسألهای اساسی که در سوال ابتدایی این نوشته نهفته است، زمینهای که کارگردان برای انگیزه انتقام میسازد. انتقامی که انگار اصلا انتظارش را نداریم. انگار طبقه فرودست در نهایت کاری که میتواند انجام دهد، همین گذاشتن کلاه بر سر سرمایهدار است. و مسأله همین جاست: بر سر سرمایهدار شاید بشود کلاه گذاشت اما بر سر سرمایهداری نه! از این منظر میتوان parasite را تلاشی برای حفظ وضع موجود دانست. فیلم از طبقه ضعیف میپرسد: چه کارهایی برای پیشرفت بلدی؟ تا کجا میتوانی سرمایهدارها را فریب دهی؟ با چه ابزاری؟ جعل مدرک و دروغگویی و رفتارهای غیراخلاقی؟ سرچ «روانشناسی کودک» در گوگل؟ فیلم بازی کردن و کارگردانی فریبکاری؟ آخرش که چه؟
پاسخ فیلم را به شکل روشنی در سکانسی از فیلم میبینیم: پسربچه همه اعضای خانواده تانگ (فقیر) را بو میکند و میگوید: «همهشون یه بو (نامطبوع) میدن!» پدر خانواده تانگ در نمای بعدی این طور میگوید: «ما خیلی خوشبختیم که تنها مسألهمون بویی هست که میدیم!» اما مسأله فقط «بوی نامطبوع» نیست. حاشیه و پایین شهر، چالشهایی بیشتر را متوجه خانواده آنها میکند. آنقدر که جایی برای زندگی نمیماند! فاضلاب به خانه آنها میریزد و همه چیز فاجعهبار میشود. آنقدر که تنها نقطه امن بالای توالت فرنگی است! در اینجا و از نمای بالا زندگیهای فراوانی را میبینیم که روی فاضلاب به حرکت افتادهاند. همه اینها یعنی: سر سرمایهدار را میشود کلاه گذاشت اما سر سرمایهداری کلاه نمیرود! و همین وضعیت آچمز است که به خشونت مرگبار «پدر» منجر میشود؛ شبیه یک ترور.
***
فرودستان در سینما هم تنها هستند
قربانیان «جامعه اَتُمیزه»
زینب افراخته: حالا که همه «جوکر» را دیدهاند، «انگل» را هم ببینند. این فیلم از جهات بسیاری شبیه «جوکر» است، با این تفاوت که حرفش را خلاقتر میزند. این فیلم داستان عصیان طبقه فرودست بر ضد ثروتمندان جامعه است اما اینبار داستان نه در آمریکا، بلکه در «کرهجنوبی» میگذرد. راستی من و شمای ایرانی چه تصویر و تصوری از جامعه امروز «کرهجنوبی» داریم؟ وقتی میگویند فیلمی ضدسرمایهداری است، احتمالا منتظر یک فیلم کمدی نیستیم. چنین فیلمی لابد باید زبان و سر و شکل اخموتری داشته باشد، مثل همین «جوکر»؛ همان قدر تلخ و عصبانی و البته ترسناک. «انگل» اما یک کمدی است؛ فیلمی که تا 20 دقیقه ابتدایی حس خاصی برنمیانگیزد و خیلی تلویزیونی مینمایاند، تا جایی که با خودت میگویی «واقعا این «کن» گرفته». اما کمکم فیلم جلو میآید و خود را اثبات میکند. یک داستان خندهدار بامزه که پیش و بیش از هر حرف و ادعایی تو را با خود میکشاند و سرگرم میکند. این وجه سرگرمکنندگی فیلم از قضا اهمیت دارد. جالب است که فیلمساز اصلا هراسی نداشته که مضمون جدی خود را با یک داستان در ظاهر ساده و سرگرمکننده طرح کند. همه انتظار دارند فیلمی که به «کن» راه پیدا کرده ژستها و اداها و ادعاهای دهانپرکنی داشته باشد اما «انگل» با اعتماد به نفس جور دیگری است و راه خودش را میرود. برگردیم به «جوکر». قهرمان «جوکر» مردی از طبقات فرودست جامعه است که در نهایت متاثر از بیماری روانیاش دست به عصیان میزند و میکشد و خون راه میاندازد. او میخواهد انتقام همه سالها محرومیت و تبعیضی را که دیده از ثروتمندان بگیرد و باقی مردم شهر را با خود در این عصیان و انتقام شریک میکند. در «انگل» هم همین داستان به نحو دیگری تکرار میشود. یک خانواده فقیر که در ظاهر انسانهایی ساده و معصوم به نظر میرسند، در مدت کوتاهی به فریبکاران و کلاهبرداران بیصفتی تبدیل میشوند که برای رسیدن به مقصودشان- که پول است- دست به هر خباثت و ظلمی میزنند. آنها در این مسیر به همطبقهایهای خود هم رحم نمیکنند و آنها را هم قربانی «پیشرفت» خود در «جامعه اتمیزه» شدهشان میکنند. جامعهای که در آن هر کس برای رسیدن به «موفقیت»! باید از کول دیگری بالا برود و پایش را روی سر و دوش دیگری بگذارد تا به آن بالا بالاها برسد. این همان فرمولی است که البته نه به این صراحت و عریانی، بلکه با زبانی نایس و گوگولی در «روانشناسیهای موفقیت» تکرار میشود؛ جامعهای که در آن خیر و نفع جمعی معنا ندارد، جامعهای که مردمانش رویا و تقدیر مشترکی ندارند، جامعهای که تنها راه موفقیت و پیروزی در آن همین خوی درندگی است. در «انگل» هم در نهایت کار به خون میکشد. آدمفقیرهای «انگل» هم جنایت میکنند، آدم میکشند و این غافلگیری فیلم است. مخاطب از آن داستان کمدی و سرخوش انتظار چنین صحنههایی را ندارد اما آدمفقیرهای فیلم به همان جایی میرسند که «جوکر» رسید؛ موقعیتی که انسان فرودست دیگر تاب تحقیر از جانب فرادست را ندارد و خون به پا میکند، میشورد. اما این شوریدن و برخاستن و عصیان، کور است، خودویرانگری است، یک واکنش هیستریک است. اهالی ثروتمند و لپگلی خانه در یک صبح زیبا و آفتابی در حیاط سرسبز خانهشان کشته میشوند اما مدتی بعد ثروتمندان دیگری جایشان را در آن خانه میگیرند و آدمفقیرها همچنان محکومند به محبوس ماندن در زیرزمین همان خانه. پس رهاییای در کار نیست. این چرخه ادامه دارد و آدم فقیرها دوباره بازمیگردند به همان زیرزمینهای بوگندوی خودشان. همان محلههایی که کثافت از همه جایش بالا میزند؛ کثافتی که از قضا از دل خانههای زیبا و تمیز ثروتمندان خود را به دل خانه و زندگی فقرا میرساند. این است ارمغان سرمایهداری... و داستان سرمایه در همه جای جهان یکسان است. فرقی نمیکند کرهجنوبی باشد با تمام کبادهای که در حوزه طراحی و تولید فناوری میکشد یا آمریکا؛ تجمیع ثروت در هیچ کجا باعث نشده فقر از بین برود. از قضا رنجورترین فقرا را میتوانید در حاشیه «دره سیلیکون ولی» ببینید... اما فرودستان در سینما هم تنهایند. در همین دو فیلم «جوکر» و «انگل» که با مدعایی ضدسرمایهداری در جهان مطرحاند، چهره انسانهای محروم و فقیر مشوه است. فقرا آدمهایی هستند که اگر چه در داستان از خود عاملیت به خرج میدهند و کنشی دارند و کاری میکنند اما موجوداتی به غایت رقتانگیزند؛ انسانهایی که عقدهها و محرومیتهایشان آنها را به هیولاهایی ضداخلاق و جامعهستیز تبدیل کرده؛ کسانی که پای در هیچ زمینی ندارند و خود نمیدانند دقیقا چه میخواهند. آنها از پیش باختهاند. رسانه جریان اصلی فاتحهشان را از پیش خوانده است.
ارسال به دوستان
«وطنامروز» گزارش میدهد؛ عباس آخوندی که زمانی در کسوت وزیر راه و شهرسازی، مسکن مهر را مزخرف میدانست حالا با اتهام سنگین 500 میلیارد تومانی پسرش از محل واگذاری پروژه پردیسان قم مواجه است
پرونده مزخرفآخوندیها
گروه اقتصادی: اگر اتهامات وارده به فرزند آخوندی اثبات شود، شخص عباس آخوندی هم باید در این رابطه محاکمه شود. این محاکمه البته فقط به دخالت فرزندانش در امور وزارت راه و شهرسازی خلاصه نمیشود و او باید پاسخگوی عملکرد و اقداماتش باشد؛ آخوندی خانهای برای مردم نساخت و خانهدار شدن را به آرزویی برای مردم بدل کرد.
به گزارش «وطن امروز»، در سوم آذرماه خبر بازداشت «محمدمهدی آخوندی» پسر عباس آخوندی، وزیر پیشین راهوشهرسازی منتشر شد. 9 روز بعد سخنگوی قوهقضائیه این خبر را تایید و مسائل مالی را علت این بازداشت اعلام کرد. آنطور که خبرگزاری تسنیم نوشته؛ مهدی آخوندی با صدور قرار بازداشت موقت از سوی شعبه بازپرسی به قرار صادره اعتراض کرده و پرونده وی به شعبه هشتم دادگاه کیفری یک برای تصمیمگیری درباره اعتراض متهم به قرار بازداشتارسال شده است. بر اساس آنچه تاکنون در تحقیقات مشخص شده، فرزند آخوندی در یک فقره فقط از محل واگذاری پروژه پردیسان قم، 500 میلیارد تومان منتفع شده است. همچنین این فرد بر اساس روابطی که داشته، از یک نهاد و سازمان، ساختمانی به ارزش 4 میلیارد تومان در یکی از مناطق شمال شهر تهران را فقط 380 میلیون تومان خریداری کرده است.
بنا بر این گزارش پیشتر هم در جلسه استیضاح آخوندی، نادر قاضیپور، نماینده ارومیه به دخالت فرزندان آخوندی در امور وزارتخانه اشاره کرده و به او گفته بود: شما قبل از مسؤولیت وزارت چندین شرکت داشتهاید که با آنها تولید ثروت میکردید. شرکتهایی که بعد از وزارت به ظاهر از آنها بیرون آمدهاید توسط اعضای خانواده، بستگان و شرکای تجاری شما اداره میشود. افراد درجه یک وابسته به وزیر هر کدام در دهها شرکت وابسته به وزارتخانه عضو هیاتمدیره هستند و سهم دارند.
وقتی عباس احمد آخوندی، وزیر مستعفی راهوشهرسازی دولت روحانی این پست را بعد از ۵ سال ترک میکرد، هم تولید و عرضه مسکن با رکود سنگینی روبهرو شده بود و هم سوداگران بهراحتی در بازار مسکن نقشآفرینی میکردند. در نتیجه، قیمت مسکن با چنان افزایشی رو به رو شده بود که متقاضیان خرید و حتی اجاره مسکن نیز برای تامین مسکن مورد نیاز خود با مشکلات جدی مواجه بودند و گزارشهای مختلفی از مهاجرت اجارهنشینان از شهرهای بزرگ به شهرهای کوچک و حاشیه شهرها در رسانهها منتشر شد.
البته این تصور وجود داشت که نابسامانی حاصل در بازار مسکن و بهتبع آن فشار بسیار بر معیشت مردم، تنها نتیجه ناکارآمدی و البته تفکرات و نگاه لیبرالی آخوندی بود، زیرا او قائل به حضور حداقلی دولت در تمام عرصهها بود و معتقد بود سازوکار بازار میتواند بخشهای مختلف اقتصادی را به تعادل برساند که یکی از آنها مسکن است و به تبع آن بخش مسکن نیز بدون حضور دولت به این تعادل دست پیدا خواهد کرد. تصور این بود که تعطیلی اجرای مسکنمهر، عدم اجرای مالیات بر خانههای خالی، مقابله با تصویب مالیات بر سوداگران مسکن (مالیات بر عائدی سرمایه)، بیبرنامگی برای تامین مسکن گروههای مختلف جامعه و... همه از این نوع نگاه منشأ میگیرد اما بعد از دستگیری فرزند او باید بار دیگر به کارنامه وزارتخانه تحت امر آخوندی نگاه کرد و در صورت وجود فساد و همراهی با سودجویان بازار مسکن، این را هم باید به کارنامه ضعیف او اضافه کرد.
* بیعملی آخوندی در مقابله با سوداگران
آخوندی در این سالها یکی از جدیترین مخالفان اجرای مالیاتهای تنظیمی در بازار مسکن بود و همین امر منجر به افزایش سهم تقاضاهای سرمایهای و سوداگرانه در بازار مسکن شد، تا جایی که سهم تقاضاهای سوداگرانه در بازار مسکن به بیش از 70درصد رسید. در این راستا، میتوان به عدم تکمیل سامانه ملی املاک و به تبع آن عدم اجرای مالیات بر خانههای خالی و همچنین مقابله با تصویب مالیات بر سوداگران بازار مسکن اشاره کرد.
* تکمیلنشدن سامانه ملی املاک و اسکان کشور
مجلس شورای اسلامی در تبصره 7 ماده 169 مکرر قانون مالیاتهای مستقیم، وزارت راهوشهرسازی را موظف کرده بود تا پایان بهمنماه 94 سامانه ملی املاک و اسکان کشور را ایجاد کند. این سامانه باید به گونهای طراحی میشد که در هر زمان امکان شناسایی برخط مالکان و ساکنان یا کاربران واحدهای مسکونی، تجاری، خدماتی، اداری و پیگیری نقل و انتقال املاک و مستغلات بهصورت رسمی، عادی، وکالتی و... در تمام نقاط کشور فراهم شود اما وزارتخانه تحت امر آخوندی از راهاندازی سامانه ملی املاک و اسکان کشور ناتوان بود و هر چند ماه یکبار این وظیفه به یکی از سازمانها و زیرمجموعههای وزارتخانه محول میشد ولی بعد از مدتی، پیشرفتی حاصل نمیشد. حتی وزارتخانه در رسانهها فرافکنی و بعضا سازمان امور مالیاتی را مسؤول تکمیل این سامانه عنوان میکرد. در نهایت پس از گذشت 30 ماه از مهلت قانونی وزارت راهوشهرسازی برای تکمیل این سامانه مهم و ضروری، اوایل مردادماه امسال آخوندی پیشنهاد حذف فوری قانون ایجاد این سامانه را داد! البته این پیشنهاد وزیر مستعفی راهوشهرسازی آنقدر غیرکارشناسی بود که در هیأت دولت بررسی هم نشد.
* اجرانشدن طرح مالیات بر خانههای خالی
احتکار مسکن از طریق خالی نگه داشتن خانهها و فروش آنها در زمان مناسب، یکی از مسیرهایی است که سود تضمین شدهای دارد و سوداگران را تشویق میکند به جای تولید مسکن که هزینهها و دردسرهای خود را دارد، این مسیر غیرمولد را انتخاب کنند. در واقع بخشی از تقاضاهای سرمایهای بازار مسکن برای این هدف شکل میگیرد. دولتها با اخذ مالیات سنگین از خانههای خالی، جذابیت احتکار و خالی نگه داشتن مسکن را کاهش میدهند. اجرا نشدن این سیاست در کشور سبب شده است تعداد واحدهای مسکونی خالی کشور در سالهای 90 تا 95 با افزایش نگرانکننده یک میلیون واحدی به 6/2 میلیون واحد برسد.
در همین راستا، طرح مالیات بر خانههای خالی به عنوان بخشی از لایحه اصلاح قانون مالیاتهای مستقیم در سال ۱۳۹4 به تصویب مجلس رسید. بر اساس ماده 54 مکرر این قانون، واحدهای مسکونی واقع در شهرهای با جمعیت بیش از ۱۰۰ هزار نفر که به استناد سامانه ملی املاک و اسکان کشور به عنوان واحد خالی شناسایی شوند، از سال دوم به بعد مشمول این مالیات خواهند شد. با وجود این الزامات قانونی که به معنای الزام دولت به اجرایی کردن مالیات بر خانههای خالی از سال 1395 بود، اتفاق قابل توجهی برای اجرای این سیاست رخ نداد، زیرا آخوندی علاقهای به اجرای آن نداشت و با دستاویز قرار دادن بهانههای غیرکارشناسی از اجرای آن سر باز میزد. به عنوان مثال، آخوندی در اظهار نظرهای مختلف، دریافت مالیات از خانههای خالی را طرحی زمانبر دانست یا در مصاحبه دیگری، این مالیات را بیارزش خواند.
* مخالفت جدی با مالیات بر عایدی سرمایه
یکی از مهمترین ابزارهای دولتها برای کنترل سوداگری در بازار زمین و مسکن، وضع مالیات بر عایدی سرمایه (CGT) است. در این مالیات، دولتها درصدی از مابهالتفاوت قیمت خرید و فروش را از فروشنده مسکن اخذ میکنند تا حاشیه سود در معاملات مسکن پایین آمده و انگیزه تقاضاهای سوداگرانه کاهش پیدا کند. شایان ذکر است خانه اول هر فرد که تقاضای مصرفی است و همچنین تولیدکنندگان مسکن از این مالیات معاف هستند. آخوندی یکی از مخالفان جدی اجرای مالیات بر عایدی سرمایه بود.
* رکود شدید در تولید و عرضه مسکن
سیاستهای آخوندی در زمینه تولید واحدهای مسکونی نیز موفق نبود و نتوانست پاسخگوی نیاز کشور باشد. مطابق دادههای مرکز آمار، تعداد پروانههای صادر شده توسط شهرداریهای کشور نشان از کاهش بیش از 50 درصدی تولید مسکن در دوران وزارت آخوندی نسبت به دولت قبل دارد. در حالی که طرح جامع مسکن که در دوران آخوندی اصلاح شد، نیاز کشور را تولید بیش از یک میلیون واحد در سال اعلام کرد، میانگین تولید مسکن در این سالها به 400 هزار واحد در سال هم نرسید. در این سالها مسکن مهر، مسکن اجتماعی و مسکن روستایی همواره مورد بیمهری و بیتوجهی آخوندی قرار گرفته بودند.
* بیمهری به مسکن مهر
با تلاش آخوندی، در جلسه 8 آبانماه 1392 هیأت دولت، عملا دستور توقف مسکن مهر در دولت یازدهم صادر شد. درباره تکمیل واحدهای باقی مانده این طرح نیز با وجود وعدههای بسیار، هنوز هم متقاضیان بسیاری وجود دارند که واحدهای خود را تحویل نگرفته اند. پیشرفت بسیار کند پروژههای مسکن مهر و اهمیت بالای این موضوع در زندگی متقاضیان این طرح که عموما از اقشار ضعیف و متوسط بودند، باعث شد مقام معظم رهبری در دیدار رئیسجمهور و اعضای هیأت دولت در 5 شهریورماه 1393 صراحتا خواستار توجه جدی دولت یازدهم به تکمیل پروژههای ناتمام مسکن مهر شوند: «اگر احتمالا با اصل طرح مسکن مهر یا نحوه تزریق اعتبارهای بانکی به آن مخالفتی وجود دارد اما این را هم بدانیم که اکنون چند میلیون نفر چشم انتظار تکمیل مسکن مهر هستند و باید این کار بهطور جدی پیگیری شود و به اتمام برسد». با این وجود، آخوندی نهتنها اهتمام جدی به تکمیل این پروژه نداشت، بلکه بارها با استفاده از تعابیر توهینآمیزی مانند «طرح مزخرف» و «طرح پوپولیستی» از اجرای این طرح در دولت قبل بشدت انتقاد کرد و حتی با بیان آمارهایی کاملا اشتباه، مدعی شد با اجرای طرح مسکن مهر، قیمت زمین 9برابر و قیمت ساختمان 6 برابر شده است.
* بیتوجهی به مسکن روستایی
در حالی که بیش از 60 درصد واحدهای روستایی کشور غیرمقاوم هستند و با کمترین زلزله دچار خسارتهای جانی و مالی در این زمینه میشویم، بهسازی و نوسازی این واحدها نیز با بیمهری وزیر راهوشهرسازی مستعفی دولت روحانی روبهرو شد. مطابق آمارهای رسمی بنیاد مسکن انقلاب اسلامی در دولت یازدهم کمتر از 150 هزار قرارداد برای بهسازی و نوسازی واحدهای مسکن روستایی منعقد شد و این در حالی بود که در 2 دولت نهم و دهم به طور متوسط سالانه بیش از 220 هزار واحد روستایی احداث و بهسازی شد. هر چند اسفندماه پارسال، هیأت دولت در مصوبهای بانک مرکزی را مکلف به اعطای سالانه 200 هزار وام بهسازی و نوسازی به روستاییان کرد اما سختگیری بانکهای عامل این تسهیلات مانعی بر تحقق این مصوبه دولت شده است.
* مسکن اجتماعی، طرحی که روی کاغذ باقی ماند
آخوندی آبانماه ۱۳۹۲ و همزمان با توقف طرح مسکن مهر از شروع طرح جدیدی به نام «مسکن اجتماعی» با هدف حمایت از گروههای کمدرآمد خبر داد اما با وجود وعدههای مطرح شده، این طرح هم روی کاغذ باقی ماند و عملا اجرایی نشد. مهمترین اقدام انجام شده برای اجرایی شدن آن، مصوبه هیأت دولت در اسفندماه ۱۳۹۵ بود. مطابق این مصوبه، مقرر شد دولت هر سال در تأمین 100 هزار واحد مسکونی در 2 قالب مسکن حمایتی و اجتماعی برای سالهای 1400-1396 مشارکت کند ولی این مصوبه دولت هم به بهانه کمبود منابع مالی اجرایی نشد و عملا هیچ واحدی در این طرح ساخته نشد.
ارسال به دوستان
گزارش میدانی «وطن امروز» درباره کودکان کار تبعات زبالهگردی آنها و بیعملی مسؤولان مربوطه
در جستوجوی تدبیر
فاطمه عسکرینیا: هنوز خاطره تلخ کودکان کرمانی که دیماه سال پیش با اجبار یکی از پیمانکاران شهرداری این شهر مجبور به بلعیدن شاخههای گل شده بودند از ذهنها نرفته بود که هفته گذشته، فیلم تلخ آزار و اذیت یک کودک زبالهگرد کرجی در فضای مجازی حسابی سروصدا به پا کرد؛ از سلبریتیها گرفته تا مسؤولان، از مردم عادی گرفته تا جامعه مداحان و ورزشکاران، همه و همه به نوعی در برابر این فیلم واکنش نشان دادند. و این واکنشها تا آنجا ادامه داشت که منجر به دستگیری 2 جوانی شد که در این فیلم به بهای خندهای که دل همه مردم را به درد آورد؛ این کودک زبالهگرد را بازیچه خود کرده بودند. تکرار قصه آزار کودکان کار آنقدر زیاد شده که گاه در میان تمام چراهایی که پیرو این واقعه از سوی مردم و کارشناسان مطرح میشود، اصل ماجرای زندگی این کودکان به فراموشی سپرده میشود. در این گزارش سعی کردهایم ضمن شنیدن درد دل تعدادی از این کودکان، پای صحبت کارشناسان فعال در حوزه کودکان کار هم بنشینیم و علل و عوامل حضور کودکان کار در جامعه را از زبان آنها روایت کنیم.
***
قد و قواره گونیای که هر روز روی دوشهای نحیفش میکشد، خیلی بزرگتر از جثه ریزنقشش هست. نامش «مبارک» است. 11 سال بیشتر ندارد. از وقتی 8 ساله بود همراه برادر بزرگتر و چند نفر دیگر از دوستان همسن و سالش به ایران آمده است. سواد خواندن و نوشتن ندارد، میگوید: «هر کیسهای که پر کنم روزی 50 هزار تومان نصیبم میشود». دستهای پینه بستهاش را بیمحابا داخل سطلهای زباله میکند، به سوزش دستهای کوچکش موقع زبالهگردی در سطلهای زباله و خونریزی آنها عادت کرده است: «در سطل زباله همه چیز پیدا میشود؛ از سرنگ و سوزن گرفته تا تکههای شیشه و ورقهای آلومینیوم. روزی نیست که دستهایم زخمی نشود».
مبارک، همه زندگیاش در روزهایی خلاصه میشود که در میان زبالهها به دنبال لقمهای نان میگردد؛ نه میداند آرزو چیست و نه برنامهای برای آینده دارد. مثل «باسط». او هم کودکی 10 ساله است که پول همه آنچه را که در روز از میان زبالهها درمیآورد برای خانواده 8 نفرهاش در افغانستان میفرستد. باسط میگوید: «همراه 15 نفر از دوستانم در یک اتاق کوچک حوالی بازار زندگی میکنم». دوست دارد درس بخواند اما کار زیاد به او اجازه این کار را نمیدهد: «هر روز باید یکی از این کیسهها را پر کنیم، وزن زبالهها هر چقدر میخواهد باشد دستمزد ما مشخص است؛ همان 50 هزار تومان! البته هر کس کیسههای بیشتر جمع کند دستمزدش هم بیشتر است اما معمولا بیشتر از یک کیسه در روز نمیشود. قبلا که شهرداری وارد این کار نشده بود امکان داشت اما از وقتی نیروهای بازیافتی شهرداری وارد این کار شدهاند، سهم ما از زبالهها کمتر شده است».
* تهدید سلامتی کودکان زبالهگرد در میان زبالهها
مرور زندگی کودکان زبالهگرد در پایتخت قصه تلخی است؛ کودکانی که آرزوهایشان را دفن میکنند و زبالهها را تفکیک! آنهایی که باید هر روز با خطرات ناشی از این کار هم دست و پنجه نرم کنند؛ از ابتلا به بیماریهای واگیردار خونی مثل ایدز و هپاتیت گرفته تا بیماریهای مسری دیگر.
دکتر حسین سرمدیان، متخصص بیماریهای عفونی در اینباره میگوید: «کودکان زبالهگرد به دلیل عدم اطلاع و آگاهی از جنس زبالههایی که در میان آنها پرسه میزنند با انواع مختلف تهدیدات مواجهند. خیلی از سطلهایی که آنها بیمحابا در میانشان دنبال لقمهای نان میگردند زبالههای عفونی حوزه بهداشت و درمان هستند که در مقابل مطب پزشکان و کلینیکهای درمانی رها میشوند. وجود سرنگهای آلوده به خون و کیسهای آزمایشگاهی و... در میان این زبالهها سلامتی این کودکان را بشدت تهدید میکند».
همه این زوایای تلخ و تاریک زندگی کودکان زبالهگرد به یک طرف اما آزار روحی- روانی آنها در جامعه به دست برخی افراد شاید تلخترین بخش زندگی این کودکان باشد؛ موضوعی که هر ساله در گوشه و کنار جامعه شاهد تکرار آن هستیم، رفتارهای غیرانسانی علیه کودکان کار که مدتی با جبههگیری مدافعان حقوق کودک، تشکلهای مردمنهاد، سلبریتیها و... روبهرو میشود و بعد به فراموشی سپرده میشود، بدون اینکه قدمی در راستای حل مشکلات این کودکان برداشته شود.
* 26 سال پیش به کنوانسیون حقوق کودک پیوستیم
لیلا ارشد، فعال حقوق کودکان نیز در اینباره میگوید: «مرور 10 ساله اخبار رسانهها پر از وعده و وعید مسؤولان پیرامون ساماندهی وضعیت کودکان کار است؛ حرفهای شیکی که تا به حال سرانجامی نداشته است. او معتقد است: «وعدههای افراد درباره ساماندهی کودکان کار و خیابان دیگر آنقدر هر روز تکرار شده است که کسی رغبتی برای شنیدن آن ندارد!»
این فعال حقوق کودکان از قانونهای بلاتکلیفی برای ما میگوید که تنها روی کاغذ ماندهاند و کسی میلی برای اجرایشان ندارد: «وقتی کشور ما سال 72 به کنوانسیون حقوق کودک پیوسته نباید ما امروز در کشور شاهد بهکارگیری کودکان در کارهای سختی چون جمعآوری پسماند باشیم». ارشد میگوید: گمان میکنم امروز باید بنشینیم و بیندیشیم که این همه تشکل حمایت از حقوق کودکان برای الزام مسؤولان به اجرای قوانین حمایتی از حقوق کودکان چه کردهاند؟ چرا دولتیها رغبتی به انجام این کار ندارند؟
* حدود 5 هزار کودک زبالهگرد در تهران
بیسرانجامی فعالیتهای حمایتی تشکلهای مردمنهاد درباره کودکان کار و زبالهگرد باعث شده تا امروز در گوشه و کنار شهر شاهد فعالیت این قشر باشیم؛ کودکانی که با قد و قواره کوچک خود باید در سطلهای زباله بزرگ دنبال لقمهای نان باشند. عضو شورای اسلامی شهر تهران ریشه اصلی زبالهگردی کودکان در خیابانهای پایتخت را نبود نظارت بر عملکرد پیمانکاران حوزه بازیافت شهرداری دانسته و اظهار میدارد: «پیمانکاران برای کسب سود بیشتر از کودکان به عنوان کارگران ارزانقیمت برای زبالهگردی استفاده میکنند».
او با اشاره به فعالیت بالغ بر 14 هزار نفر زبالهگرد در تهران میگوید: «حدود 5 هزار نفر از این زبالهگردها را کودکان تشکیل میدهند».
مجید فراهانی با اشاره به بهرهکشی و استثمار کودکان کار، اتباع بیگانه و آسیبدیدگان اجتماعی از سوی مافیای زباله در تهران میگوید: «اگر یک کارگاه صنعتی نسبت به بکارگیری نیروی افاغنه اقدام کند سریعا با آن واحد برخورد میشود اما ما شاهد به بکارگیری علنی کودکان اتباع خارجی در حوزه بازیافت زباله هستیم و همه چشمهایشان را روی این موضوع بستهاند!»
این عضو شورای اسلامی شهر تهران خطاب به شهرداری میگوید: «حرکات نمایشی دردی از کودکان کار و زبالهگرد درمان نمیکند و باید در راستای ایفای مسؤولیت اجتماعی، خود شهرداری در این مسیر به طور جدی وارد شود».
* کودک کار در کشور متولی ندارد
همه اما دیدهایم هرگاه در حوزه کودکان کار اتفاق تلخی رخ میدهد، پاسکاری پذیرش مسؤولیت از سوی دستگاههای اجرایی و متولیان امر همیشه حکم نمک روی زخم را داشته است. مونیکا نادی، حقوقدان با تایید این موضوع میگوید: «مشکل بزرگ ما این است که متاسفانه کودکان کار هیچ متولی در کشور ندارند و هنگام بروز این مشکلات است که میشنویم «کی بود؟ کی بود؟ من نبودم!» او که به قانون تسلط کامل دارد، میگوید: هشدار دادهاند بعد از 3 بار دستگیری چنانچه فرد دوباره دستگیر شد از خانواده سلب صلاحیت میشود! مگر میشود بدون برگزاری جلسه دادگاه و صدور حکم قضایی چنین تصمیمی گرفت؟
* سهم ناچیز کودکان زبالهگرد از ارزش افزوده بازیافت زباله
مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان نیز در گفتوگو با خبرنگار «وطن امروز» با اشاره به فعالیت بالغ بر 5 هزار کودک کار زبالهگرد در تهران میگوید: «طبق برآوردهای انجام شده در سال 97، این تعداد کودک کار سال گذشته بالغ بر 2600 میلیارد تومان از محل خدماتشان برای پیمانکاران درآمد داشتهاند این در حالی است که سهم رسیده به کودکان از این محل در خوشبینانهترین حالت تنها 5/2 درصد بوده است».
فرشید یزدانی با اظهار تاسف از به سخره گرفتن شخصیت این کودکان در جامعه و آسیبهای وارده به روحیه آنها در کنار تمام سختیهای زندگیشان اظهار میدارد: «اتفاقی که در کرج رخ داد تکرار قصهای شرمآور برای جامعه ما بود که وقتی آن را با نگاه کارشناسی مرور میکنیم ردپای آسیبهای اجتماعی دیده میشود».
او معتقد است: «خاطیان این اتفاق خود از آسیبدیدگان جامعه بودند، زخمخوردههای اجتماعی که گمان میکنند با زخم زدن به افراد جامعه میتوانند دردهای خود را التیام دهند. در سوی دیگر کودکی بود که متاسفانه هیچکس خود را متولی او نمیداند، نه شهرداری، نه بهزیستی و نه هیچ نهاد اجتماعی دیگر! شهرداری از یکسو در سایه فعالیت این کودکان منافع خود را در حوزه بازیافت زباله دنبال میکند و این منافع آنقدر ارزشمند است که امروز به طور رسمی میبینیم عوامل شهرداری اعلام میکنند لباس بر تن کودکان زبالهگرد کرده و آنها را ساماندهی کردهایم اما در مواقعی که این کودکان مورد آزار و اذیت قرار میگیرند این نهاد اجتماعی شهری زیر بار هیچ مسؤولیتی نمیرود. واقعا چرا؟»
مدیرعامل انجمن حمایت از حقوق کودکان با رد تمام ادعاها مبنی بر نبود قوانین حمایتی از حقوق کودکان، میگوید: «ما قانون داریم، قابلیت اصلاح وضع موجود را هم داریم اما عزمی برای این اصلاح نداریم. این حقیقت تلخ ما در حوزه کودکان کار است!»
یزدانی ادامه میدهد: «متاسفانه اصلاح وضعیت کودکان کار در اولویت هیچ نهاد اجتماعی نیست و باید بهطور جد تشکلهای مردمنهاد، رسانهها و فعالان حقوق کودک به مطالبهگری در این بخش بپردازند».
قصه «زلمی» هم با دستگیری 2 جوان خطاکار و میهمان کردن او در صداوسیما و کمی تبلیغ یک فرد خیر که مقابل دوربینها با او عکس یادگاری گرفت تا در رزومههای کاری آیندهاش ارائه دهد، تلختر از روزگار گذشتهاش تمام شد. تب و تاب فضای مجازی هم در اینباره خوابید. و همه ترسمان این است که کودک کار قربانی بعدی به چه شیوهای قرار است دستمایه خندههای تلخ شود؟
***
[ضرورت مقابله نهادهای امنیتی با سرکردگان کودکان کار]
معاون امور اجتماعی سازمان بهزیستی کشور گفت: سیاستهای حمایت از کودکان کار نداریم و باید این سیاستها تدوین شود. «حبیبالله مسعودیفرید» در تشریح اقدامات سازمان بهزیستی در قبال کودکان کار ایرانی و اتباع خارجی، گفت: اگر ما با کار کودکان غیرایرانی برخورد میکنیم، درواقع برخورد با قاچاقچیان کودک است. وی در ارتباط با شیوه صحیح مقابله با کار کودک و قاچاق کودک کار گفت: این درست نیست که با رویکرد خیریهای به کار کودکان و قاچاق کودکان کار نگاه کنیم، چرا که این به معنای آن است که کودک و خانواده او باید شرایط خود را بپذیرند. وی افزود: کار کودک به هر دلیلی غیرمجاز است. بر این اساس باید حمایتها به خود کودک معطوف شود، حتی اگر خانواده نیاز به کمک داشته باشد. کسی نمیتواند کودک خود را به دلیل فقر به کار مشغول کند. مسعودیفرید افزود: بنده بارها اعلام کردهام ما سیاستهای حمایت از کودک کار نداریم و باید این سیاستها تدوین شوند، در این تدوین دولت و نهاد قانونگذاری یعنی مجلس باید دست به کار شوند؛ چرا در برنامههای توسعه هیچ بحثی در رابطه با کار کودکان و نوجوانان نشده است. وی به ایلنا گفت: طبق آییننامه، ناجا باید از ما حمایت کند. در سعادتآباد تهران که مددکاران برای جذب کودکان کار اقدام کردند، با قمه به آنها حمله شد. یا سرکرده یک سری از کودکان کار به مددکار ما عکس نشان داده و گفته «این کودکان برای من هستند، من با اینها کاسبی میکنم و شما به چه حقی بچههای من را جذب میکنید». ما نیاز به مداخله ناجا داریم، حتی نیاز به مداخله نهادهای امنیتی هم داریم.
ارسال به دوستان
ریشه حقوقهای نجومی در بودجه شرکتهای دولتی
میثم مهرپور*: طبق لایحه بودجه سال ۹۹، بودجه شرکتهای دولتی، بانکها و موسسات انتفاعی ۱۴۸۳ هزار میلیارد تومان است. این در حالی است که این رقم سال جاری[98] 1277 هزار میلیارد تومان بوده و برای بودجه سال آینده با افزایش ۲۰۰ هزار میلیارد تومانی مواجه شده است. بر این اساس سهم این شرکتها از مجموع بودجه چیزی بیش از 70 درصد است. در ابتدا باید توجه داشته باشیم بودجه عموما در 2 بخش بودجه عمومی و بودجه شرکتهای دولتی و بانکها ارائه میشود. بودجه عمومی همان بودجهای است که هر ساله به مجلس رفته و راجع به دخل و خرج دولت (درآمدها و هزینهها) است. در بودجه عمومی میزان درآمد کشور از فروش نفت و مالیات و نحوه و محل هزینهکرد این درآمدها مطرح است. بودجه دیگری نیز تحت عنوان بودجه شرکتهای دولتی، بانکها و موسسات انتفاعی وابسته به دولت وجود دارد که بودجه آنها از منابع داخلی خود این شرکتها تامین میشود که این روند یا با پیشنهاد هیاتمدیره این شرکتها یا سازمان برنامه آمده و در لایحه بودجه قرار میگیرد اما با این استدلال که چون بخش عمده منابع این شرکتها و موسسات از منابع داخلی خود این شرکتها بوده و ربطی به درآمدهای حاصل از نفت و مالیات ندارد مورد بررسینمایندگان قرار نمیگیرد.
از آنجا که ماهیت بودجه این شرکتها با بودجه عمومی کشور متفاوت است و همانطور که عنوان شد عمده بودجه تحت عنوان شرکتهای دولتی از درآمدهای خود این شرکتها محقق میشود بنابراین موضوع کسری بودجه عمومی شامل حال آنها نمیشود و شاید در نگاه اول چندان محل بحث نباشد اما بیان چند نکته درباره جایگاه مهم این بودجه و نقش شفافیت و نظارت بر این بودجه در راستای کاهش هزینهها و تصدیگریهای دولت ضروری است.
1- در سالهای گذشته برخی جریانهای رسانهای با زیرکی و تعمد خاصی سعی بر این داشتهاند عمده بودجه کشور را مربوط به برخی ارقام تخصیصیافته به مراکز و نهادهای عمومی، مذهبی، پژوهشی و... معرفی کنند. این در حالی است که عمده این ارقام به دلیل کوچک بودنشان طبق تعریف، تخصیص و نه بودجه محسوب میشوند. به این اعداد دقت کنید: رقم تخصیصیافته به جامعه المصطفی 309 میلیارد تومان، سازمان تبلیغات 201 میلیارد تومان، شورای سیاستگذاری ائمه جمعه 30 میلیارد تومان، مجمع جهانی تقریب 32 میلیارد تومان و... است. این ارقام اگر چه ممکن است برای مردم عادی و شهروندان اعداد بزرگی به حساب آید اما در مقابل ارقام بودجهای بسیار ناچیز است. برای مثال روند درآمدی و هزینهای بودجه شرکتهای دولتی برای سال 99 بیش از 1400 هزار میلیارد تومان پیشبینی شده است. این در حالی است که مجموع پرداختهای انتقالی در بودجه به برخی از این سازمانها که به صورت تخصیص اعتبار است در بدبینانهترین حالت کمتر از یک هزارم رقم 1400 هزار میلیارد تومانی شرکتهای دولتی است.
2- با توجه به توضیحاتی که درباره بودجه شرکتهای دولتی آمد اگرچه این بودجه موجب کسری و مشکلاتی از این قبیل نمیشود اما با این وجود 2 انتقاد عمده به بودجه این شرکتها وارد است:
الف- عدم شفافیت در درآمدهای شرکتها و موسسات دولتی
ب- هدر رفت منابع، ریخت و پاش و عدم نظارت بر هزینهکرد این شرکتها
اصولا ریشه کمبازده بودن این شرکتها و نرخ پایین سود برخی از شرکتهای دولتی یا ضررده بودن برخی از این موسسات در کنار تولد پدیدههایی چون ژن خوب، وجود افراد چندشغله، تسهیلات پرابهام، حقوقهای نجومی و پاداشهای میلیاردی ریشه در همین عدم نظارت و شفافیت چه در بحث درآمدی و چه در بحث هزینهکردی این شرکتها و موسسات دارد. چنانکه در سالهای گذشته شاهد این موضوع بودیم که بهرغم اینکه یک شرکت زیانده بوده اما علاوه بر دریافت حقوقهای نجومی میان مدیران آن شرکت، مدیران این موسسات پاداشهای چندصد میلیونی نیز دریافت کردهاند؛ سوال این است: این افراد دقیقا پاداش انجام چه کاری را گرفتهاند؟! پاداش زیانده کردن آن بنگاه یا موسسه را! موضوعی که ریشههای آن را باید در عدم شفافیت و ضعف نظارت در بودجه شرکتهای دولتی بررسی کرد.
3- در لایحه بودجه سال 1396، بودجه 380 شرکت دولتی مبلغی بالغ بر 756 هزار میلیارد تومان بود که نسبت به قانون بودجه مصوب سال 1395، حدود 10 درصد رشد داشت. این روند در سالهای 97 تا 99 نیز ادامه داشته و بودجه این شرکتها در حال حاضر به بیش از 1400 هزار میلیارد تومان رسیده است. اگرچه بودجه شرکتهای دولتی در رقم بودجه عمومی دولتها آورده نشده و به صورت جمعی و خرجی بوده، یعنی این شرکتها و موسسات درآمد کسب کرده و درآمدها را هزینه میکنند و طبیعتا از بودجه عمومی استفاده مستقیم ندارند اما طبیعتا با ایجاد شفافیت در درآمدهای این شرکتها و موسسات و نظارت بر هزینهکرد و مخارج آنها از سوی مجلس با صرفهجویی 5 درصدی در هزینهها یا افزایش 5 درصدی در درآمدها بسیاری از مشکلات اقتصادی کشور حل خواهد شد و رقمی بیش از 60 هزار میلیارد تومان به منابع کشور افزوده میشود که حداقل 2 برابر درآمد دولت ناشی از افزایش 200 درصدی قیمت بنزین است. ضمن اینکه ایجاد شفافیت و نظارت بر بودجه شرکتهای دولتی در بحث کلان، خود منجر به ساماندهی شرکتهای دولتی و کاهش تصدیگریهای دولت خواهد شد.
* کارشناس اقتصاد
ارسال به دوستان
ترامپ رسماً متهم به سوء استفاده از قدرت شد
صدور کیفرخواست علیه رئیسجمهور آمریکا
روز گذشته مسؤولان حزب دموکرات با حضور در نشست خبری، رسما از صدور کیفرخواست علیه ترامپ به اتهام سوءاستفاده از قدرت خبر دادند.
«جرالد نادلر» رئیس دموکرات کمیته قضایی مجلس نمایندگان آمریکا دیروز با انتشار بندهای طرح استیضاح «دونالد ترامپ» رئیسجمهور آمریکا، وی را به «سوءاستفاده از قدرت» و «کارشکنی در روند تحقیقات کنگره» متهم کرد. رئیس کمیته قضایی مجلس نمایندگان آمریکا با اشاره به اینکه کیفرخواست علیه رئیسجمهور این کشور شامل ۲ اتهام است، گفت: نخستین اتهام علیه دونالد ترامپ، سوءاستفاده از قدرت و دومین اتهام وی جلوگیری از انجام تحقیقات کنگره است. در راستای اجرای قانون اساسی آمریکا، ۲ بند برای محاکمه پارلمانی ترامپ را به این شکل اعلام میکنیم.
رئیس کمیته قضایی مجلس نمایندگان آمریکا در این باره ادامه داد: ترامپ از اعتماد [ما] به خودش سوءاستفاده کرده است. او قانون اساسی، دموکراسی و امنیت ملی کشور را در معرض خطر قرار داده است.
در ادامه کنفرانس مطبوعاتی «آدام شیف» رئیس کمیته اطلاعاتی مجلس نمایندگان نیز تصریح کرد: ترامپ همچنان در تلاش برای تضعیف انتخابات آتی آمریکاست. صدور کیفرخواست علیه دونالد ترامپ به او نشان خواهد داد ما از قانون اساسی کشور حفاظت خواهیم کرد. صدور کیفرخواست در راستای فرآیند استیضاح رئیسجمهور است. بر این اساس پس از این مرحله، مجلس نمایندگان آمریکا درباره اتهامات وارده به ترامپ رایگیری خواهد کرد و در صورتی که نصف به علاوه یک تن از نمایندگان رای به متهم بودن ترامپ دهند، پرونده استیضاح در مجلس سنا دنبال خواهد شد. با توجه به ترکیب فعلی به احتمال زیاد ترامپ در مجلس نمایندگان متهم خواهد شد و از هماکنون باید به فکر تهیه دفاعیه در مجلس سنا باشد.
استیضاح ترامپ پس از آنکه یک افسر اطلاعاتی آمریکا ترامپ را متهم کرد کمک نظامی ایالات متحده به اوکراین را به حالت تعلیق درآورده و آن را مشروط به تحقیقات رئیسجمهور اوکراین از جو بایدن، معاون رئیسجمهور سابق آمریکا و پسرش کرده است، از سوی دموکراتهای مجلس نمایندگان پیگیری شد و پس از تحقیقات و برگزاری جلسات استماع با حضور شاهدان، با دستور «نانسی پلوسی» به کمیته قضایی ارجاع و منجر به صدور کیفرخواست شد.
ارسال به دوستان
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|