|
تمجید روزنامه اوجوگو از طارمی
روزنامه اوجوگو در گزارشی به تعریف از مهاجم پورتو پرداخت و اظهار داشت: تاثیر طارمی فراتر از گلزنی است. او در بازپسگیری توپها نقشی اساسی داشته و در مقایسه با دیگر مهاجمان لیگ، در دوئلها و پرسها بسیار قدرتمند ظاهر میشود. اوجوگو از این درخشش طارمی صحبت کرد و اذعان کرد مهاجم ایرانی روز به روز بهتر میشود و در حال رشد است.
ارسال به دوستان
تفاوت سرخابیها در رسیدن به موفقیت!
کیمیای آرامش
زهره فلاحزاده: تفاوت استقلال و پرسپولیس در چیست که قرمزها همیشه باصلابت و بدون حاشیه به ساحل آرامش و افتخار میرسند اما آبیها در دریای پرتلاطم حاشیه گیر میکنند و افتخاری هم نصیبشان نمیشود؟
همین چند وقت پیش بود که مهدی رسولپناه، رئیس سابق هیأتمدیره پرسپولیس در کف خیابان سفره دلش را باز کرد و حرفهایی عجیب با الفاظ زشت را بیان کرد که انتشار صحبتهایش باعث شد با روی خجل نامه استعفایش را برای وزیر ورزش ارسال کند. نکته مهم این بود که حرفهای رسولپناه هم توهین به مردم شمال کشور بود، هم مربی خود را به دلالی متهم کرد و هم به بازیکنان تیمش توهینهای زشتی کرد. اما رسانهها و خبرنگاران و حتی هواداران پرسپولیس چندان به این موضوع واکنشی نشان ندادند تا تیمشان بتواند در فینال لیگ قهرمانان با آرامش و تمرکز لازم به میدان برود. در واقع قرمزها به معنای واقعی برای رسیدن به موفقیت همدل و متحد میشوند. آنها برای حل مشکلات مالی همه تلاش خود را میکنند و عضو جدید نیامده، حساب باشگاهش را پر میکند. تیم یحیی گلمحمدی با آنکه باز هم در آسیا ناکام بود و حتی رنگ برد را در ۴ بازی پی در پی لیگ برتر ندید اما از طرف هواداران و رسانهها کمتر مورد حمله قرار گرفت. پرسپولیسیها در فضای مجازی چندان فعالیت ندارند و خبرنگاران آنها با هم دعوا بر سر «من بهترم و من اولم» ندارند. بازیکنانشان مصاحبه جنجالی نمیکنند و سعی میکنند حواشی را بیسروصدا دور کنند.
اما در استقلال خبری از آرامش نیست. در واقع این روزها آبیها خودشان منبع حاشیه شدهاند. آنها چه در این فصل که در صدر بودند و چه فصول گذشته که در رسیدن به جایگاه اول ناکام بودند، نتوانستند حواشی را کنترل کنند.
روزی که استقلال در داربی بازی ضعیفی به نمایش گذاشت، بازیکنان تیم به جای سر پایین انداختن و پذیرفتن ایرادات خود، دلیل نتیجه نگرفتن را نداشتن تمرکز بابت نگرفتن حق و حقوقشان عنوان کردند. هفته بعد پول به حسابشان واریز شد اما برای آنها این پرداختیها عددی حساب نمیشد تا باز هم ایراد بگیرند. استقلال مقابل نفت مسجدسلیمان به تساوی رسید و بازیکنان از هواداران خواستند به تیم فرصت دهند و حتی برخی از آنها علت نارضایتی هواداران را دستهای پشت پرده عنوان کردند. آنها در مصاحبههای خود به حمایت از مربیشان پرداختند اما درست یک هفته بعد و مقابل نساجی، کاپیتان استقلال درون زمین عصبانی شد و رفتار عجیبی از خود نشان داد و در نهایت ورزشگاه را هم ترک کرد. جالب اینکه چند بازیکن تیم در مصاحبههای خود به نحوه سرو غذا نیز ایراد گرفتند تا حواشی و رفتارهای بچگانه آنها تیم صدرنشین را بیش از پیش در باتلاق اسیر کند.
پرداخت حق و حقوق بازیکنان وظیفه مدیران استقلال است که باید سر موعد انجام شود اما بدون شک همه این بازیکنان میدانند بدهیهای سرسامآوری که تمامی هم ندارد مانع سر قول ماندن مدیران شده است. استقلالی که هر چه از کارگزار میگیرد باید بزند به یک زخم کهنه، قطعا نمیتواند همه دردها را یکشبه مداوا کند. در ۴ ماه اخیر، ۷۲ میلیارد تومان پول به باشگاه استقلال آمده که صرف باز شدن پنجره نقل و انتقالات، اخذ مجوز حرفهای، حقوق بازیکنان داخلی و خارجی و هزینههای دیگر شده است. این میزان دریافتی در تاریخ باشگاه استقلال بیسابقه است. اما هر چه پول میآید، به چشم نمیآید، چرا که هیچگاه بدهیهای این باشگاه تمامی ندارد. داروی شفابخشی هم نیست که باشگاه را از این بیماری مهلک نجات دهد. البته وقتی قرارداد بازیکنی از یک میلیارد فصل گذشته به طرز عجیبی دستکم ۴ برابر میشود، اگر ۲۰ درصد هم بگیرد، مبلغ ناچیزی نیست.
سقف قرارداد بازیکنان ماشینسازی ۳۰۰ میلیون تومان است که تا به امروز ۲۰ درصد گرفتهاند، یعنی ۶۰ میلیون تومان. این در حالی است که بازیکنان استقلال با همان ۲۰ درصد، نزدیک به یک میلیارد تومان گرفتهاند!
البته مدیران باشگاه باید به فکر حل این مشکل باشند تا شاید دیگر بازیکنی به دلیل حقوق عقبافتادهاش در زمین مسابقه راه نرود که تیمش صدر جدول را از دست دهد. اگر درد استقلال فقط عدم پرداخت حقوق بازیکنانش است، مدیران تیم این مشکل را حل کنند تا دیگر جای بهانهای نباشد.
تیمی که بخواهد به موفقیت برسد، به صبر، آرامش و اتحاد نیاز دارد؛ ۳ ویژگیای که در استقلال به هیچ عنوان دیده نمیشود! تا زمانی که آبیها نتوانند مشکلات درونتیمی خود را رفع کنند، نمیتوانند جام قهرمانی را هم لمس کنند. درست مثل ۸ سال گذشته که هیچ موقع آرام نبودند و تنها دیگران را عامل ناکامیهای تیم خود دانستند. در سرزمین آبیها حسادت، سهمخواهی و منفعتطلبی جلوی رسیدن به موفقیت را گرفته و آنقدر که خودیها خنجر از پشت زدند، نیاز به وجود دشمن نبوده است.
قبل از رسیدن به یک دهه ناکامی، باید کاری کرد!
***
کسی در امان نیست
رفتار هواداران تیم استقلال در تمرینات اخیر این تیم برای نخستینبار نیست که در تاریخ این باشگاه اتفاق میافتد.
شکست تیم استقلال مقابل سپاهان یک بار دیگر این تیم را دچار حواشی عجیبی کرد. محمود فکری که تیمش تا پیش از این بازی صدرنشین لیگ برتر بود به یکباره در آستانه اخراج از استقلال قرار گرفت. هجمهای که بخشی از هواداران استقلال علیه فکری راه انداخته بودند سبب شد این مربی جایگاه خود را در استقلال متزلزل ببیند و این اتفاق در حال رخ دادن هم بود اما در نهایت فکری با اما و اگرهایی در استقلال ماندنی شد.
هواداران استقلال که مقابل ساختمان این باشگاه تجمع کرده بودند از فکری بشدت انتقاد کردند و حتی خواستار جدایی او از استقلال شدند. درباره عملکرد فکری در استقلال میتوان نقدهای متعددی انجام داد اما او سابقه زیادی در استقلال دارد و سالها بازوبند کاپیتانی این تیم را هم بسته؛ رسم ناخوشایند روزگار و رویه اشتباهی که در فوتبال ایران وجود دارد باعث شد هوادارانی که بسیاری از آنها حتی دوران بازیکنی فکری را هم به یاد ندارند علیه او جبههگیری کنند. این هواداران حتی به پرویز مظلومی که سالها ستاره استقلال بود و به عنوان سرمربی هم نتایج خوبی با این تیم گرفت هم رحم نکردند.
در فوتبال ایران و بویژه در ۲ تیم پرهوادار استقلال و پرسپولیس، تصمیمات بر اساس نظرات هواداران گرفته میشود. زمانی ناصر حجازی را همین هواداران هو کردند و صحبتهای ناپسندی علیه او انجام دادند و این بار این اتفاق برای فکری در حال رخ دادن است. منصوریان هم پیش از اینکه سرمربی استقلال شود یکی از محبوبترین چهرههای استقلال بود و در هر بازی این تیم پیراهن شماره ۱۰ منصوریان روی دستان هواداران به اهتزاز درمیآمد اما در روزهای پایانی سرمربیگری منصوریان در استقلال همین هواداران به قدری علیه او فشار و هجمه وارد کردند که انگار این مربی هیچ وقت محبوبیتی بین آنها نداشته است.
در اینکه هوادار حق دارد نسبت به عملکرد تیم محبوب خود نظر بدهد شکی نیست اما چنین برخوردی با فکری و سایر مربیانی که زمانی اسطوره هواداران محسوب میشدند به هیچ عنوان پسندیده نیست. همین رفتارهاست که بسیاری از بازیکنان ترجیح میدهند بیشتر از اینکه منفعت تیم را در نظر بگیرند منافع خود را دنبال کنند، چرا که سرنوشت بازیکنانی که بهترین سالهای دوران ورزشی خود را در یک تیم سپری کردهاند برای آنها درس عبرت شده است.
این روزها تنها چیزی که باعث شده برخی ستارههای سابق فوتبال ایران دوباره محبوب شوند «مرگ» است. تا پیش از درگذشت میناوند و انصاریان، همگان فراموش کرده بودند که این دو چقدر در فوتبال ایران حضور داشتند و درخشیدند اما همین که خبر فوت این دو پیشکسوت فوتبال منتشر شد مرثیهسراییهای فراوانی برای آنها صورت گرفت و مدام بازیهایشان در پرسپولیس و تیم ملی دست به دست شد؛ مثل همان اتفاقاتی که پس از درگذشت ناصر حجازی رخ داد.
اینکه حرمت بزرگان فوتبال ایران حفظ شود به این معنا نیست که اشتباهات آنها نادیده گرفته شود، بلکه باید انتقادها در چارچوب احترام باشد نه بیاحترامی. فوتبال ایران مملو از معضلات فراوان اخلاقی است و هر زمان که این مشکلات فرهنگی حل شود آن وقت است که میتوان ادعا کرد فوتبال ایران فوتبال نجیبی است، در غیر این صورت همه صحبتهایی که درباره اخلاقمداری در فوتبال ایران مطرح میشود در حد همان شعار باقی میماند.
ارسال به دوستان
اخبار
اوساکا قهرمان تنیس اوپن استرالیا شد
تنیسور ژاپنی با شکست جنیفر برادی برای دومینبار فاتح اوپن استرالیا شد.
به گزارش ایسنا، فینال تنیس اوپن استرالیا در بخش زنان ظهر شنبه بین نائومی اوساکا و جنیفر برادی برگزار شد که تنیسور ژاپنی با پیروزی ۲ بر صفر برای دومینبار فاتح این رقابتها شد.
اوساکا شروع خیلی خوبی داشت و گیم نخست را بدون از دست دادن امتیازی با پیروزی به پایان رساند. در ادامه ۲ تنیسور گیمهای سرو خود را برنده شدند و زمانی که نتیجه ۲ بر یک بود، برادی گیم چهارم را با خطاهایش در سرویس تقدیم بانوی شماره ۳ جهان کرد. با این حال تنیسور آمریکایی خیلی زود توانست جبران کند و نتیجه ۳ - ۳ شد. رقابت نزدیک ۲ تنیسور در ۳ گیم بعدی ادامه داشت. در گیم دهم در حالی که به نظر میرسید با پیروزی برادی به پایان برسد اما این تنیسور بدشانس بود و با واگذار کردن این گیم باعث شد اوساکا پیروز ست نخست شود. بانوی شماره ۳ جهان ۶ بر ۴ حریفش را شکست داد.
تنیسور ژاپنی ست دوم را پرقدرت شروع کرد و در دومین گیم توانست بریک کند تا نتیجه ۲ بر صفر شود. برتری اوساکا ادامه داشت و او ۴ بر صفر از حریف آمریکاییاش پیش افتاد. در گیم پنجم رقابت نزدیکی بین ۲ تنیسور وجود داشت که در نهایت با پیروزی ۲ بر یک برادی به پایان رسید. او گیم بعدی را هم به خود اختصاص داد و نتیجه ۴ بر ۲ شد. با این حال اوساکا اجازه نداد برتریاش در تعداد گیمهای کسب شده از بین برود و در ست دوم با نتیجه ۶ بر ۳ پیروز شد.
تنیسور ژاپنی برای چهارمینبار فاتح گرند اسلم شد و توانست قهرمانیاش را در سال ۲۰۱۹ دوباره در اوپن استرالیا تکرار کند.
***
درخواست از آذریجهرمی برای عذرخواهی از هواداران استقلال
رئیس هیاتمدیره باشگاه استقلال از وزیر ارتباطات خواست از هواداران این باشگاه عذرخواهی کند.
به گزارش سایت باشگاه استقلال، اسماعیل خلیلزاده، رئیس هیاتمدیره باشگاه استقلال درباره ادعای وزیر ارتباطات مبنی بر هماهنگی با او جهت انتشار پست اینستاگرامیاش گفت: من از صحبتهای آقای وزیر تعجب کردم. من روز گذشته به هیچوجه با ایشان تماس نداشتم و از او هم اجازهای جهت انتشار آن استوری نگرفتهام. من فکر میکنم آقای آذریجهرمی به واسطه ناراحت کردن هواداران استقلال باید از هواداران عذرخواهی کند و بابت انتشار این نظرم هم از کسی اجازه نمیگیرم.
پس از پیروزی ۵ بر صفر پرسپولیس برابر گلگهر در آخرین بازی نیمفصل نخست لیگ برتر فوتبال، محمدجواد آذریجهرمی با انتشار یک استوری اینستاگرامی با اشاره به شکست ۶ بر صفر استقلال برابر پرسپولیس در سال ۱۳۵۲ برای هواداران این تیم کری خواند که با انتقاد و اعتراض آنها روبهرو شد.
***
بازگشت مظاهری و ادامه غیبت قائدی
تمرین تیم فوتبال استقلال روز شنبه در زمین کمپ تیم ملی برگزار شد.
تمرین دیروز تیم فوتبال استقلال از ساعت ۱۲ با صحبتهای محمود فکری در زمین کمپهای تیم ملی آغاز شد. این پنجمین زمین تمرینی است که تیم فوتبال استقلال در این فصل از رقابتهای لیگ برتر در آن به تمرین پرداخته است! در این تمرین بازیکنان بعد از گرم کردن به مرور کارهای تاکتیکی و در ادامه مرور تاکتیک پرسینگ و حفظ توپ در فضای کوچک پرداختند.
مرور تاکتیکها و تمرینهای سرعتی، از نکات مد نظر کادر فنی آبیها در این جلسه تمرینی بود. بازی درون تیمی در نیمه زمین آیتم آخر تمرین بود و در نهایت بازیکنان با سرد کردن بدنهایشان به کار خود پایان دادند. رشید مظاهری به علت سرماخوردگی، چند روزی از غایبان استقلال بود. او تست کرونا داد که نتیجه این تست منفی بود و با بهبود کامل دیروز به جمع آبیها بازگشت. در تمرین دیروز تنها مهدی قائدی و داریوش شجاعیان غایب بودند.
ارسال به دوستان
کدام نفرات بیشترین شانس را برای دریافت سهمیه وزنهبرداری دارند؟
وضعیت طلاییهای المپیک پیشین در ابهام
اینطور که پیداست سهراب مرادی و کیانوش رستمی از کمترین شانس برای کسب سهمیه المپیک توکیو برخوردار هستند. برای این دوره المپیک، علاوه بر اینکه سهمیه برخی کشورها از جمله ایران به دلیل افزایش تعداد نمونههای دوپینگشان با کاهش مواجه شد، IWF شیوه جدید و پرپیچ و خمی را برای کسب سهمیه در نظر گرفت. هر ورزشکار باید در 6 مسابقه گزینشی حضور پیدا میکرد و حتما در چهار مورد آن وزنه میزد تا به امتیاز لازم برسد. البته در نهایت و در پایان مسابقات گزینشی قرار بود فدراسیون جهانی اسامی نفراتی را که امتیازات لازم را به دست آوردهاند، اعلام کند تا کشورها بر اساس سهمیه تعیینشده و از بین افرادی که امتیاز لازم را گرفتهاند، ملیپوش المپیکی خود را اعلام کنند. این رویه طولانی و البته کمی پیچیده، باعث شده است هنوز به طور قطع نشود درباره ملیپوشان اعزامی به المپیک صحبت کرد. 2 وزنهبردار ایران با توجه به وزنههایی که در مسابقات گزینشی زدهاند از دید فدراسیون وزنهبرداری، امتیاز لازم را به دست آوردهاند و بعد از مسابقات آسیایی ازبکستان که قرار است فروردینماه برگزار شود، نفرات مجاز به حضور در المپیک نامشان از سوی IWF اعلام خواهد شد. در حالی که در بخش بانوان شانس بسیار کمی برای دریافت سهمیه داریم اما در بخش مردان، علی هاشمی و علی داوودی امتیازات لازم را تا به امروز کسب کردهاند و این ۲ میتوانند در مسابقات ازبکستان صرفا حضور داشته و تست دوپینگ بدهند و اگر حتی وزنه هم نزنند مشکلی پیش نخواهد آمد. ابهام اصلی اکنون در وزن 96 کیلوگرم است، جایی که سهراب مرادی و کیانوش رستمی را در اختیار داریم؛ 2 طلایی المپیک 2016 ریو که هر دو در 2 سال گذشته با اتفاقات زیادی مواجه شدند و شانس حضورشان در المپیک پیش رو به حداقل رسید. مرادی هر چند کاملا در اختیار کادر فنی بود اما مصدومیت چندباره و در نهایت انجام جراحی سنگین و درمان فشرده، او را از مسیر دور کرد و تا به امروز هر چند طبق برنامه پیش رفته اما سهمیه گرفتنش با پیچیدگیهای زیادی همراه شده است. کیانوش رستمی اما به دلیل ادامه رویه غلط مدیریت شخصی تمام امورش در تیم ملی و تصمیمگیریهای انفرادیاش درباره حضور در مسابقات و انتخاب وزنهها، با وجود اینکه رفتهرفته به رکورد مورد نظر در وزن جدید هم رسید اما از کسب سهمیه المپیک بشدت دور شده است. البته باز هم باید منتظر مسابقات گزینشی پیش رو ماند و دید IWF در نهایت اسامی چه نفراتی را برای حضور در المپیک 2021 توکیو اعلام خواهد کرد. ارسال به دوستان
ژنرال، جاسوس، قزاق
محمدعلی صمدی*: نوروز سال 1299 هجری خورشیدی برای ایران بشارت و نوید خاصی نداشت، بلکه تداومی بود از مصائب دنبالهدار «جنگ نخست جهانی»؛ جنگی که ۳ ساله در اروپا تمام شد اما در ایران، هیچ افق روشنی برای خلاصی از سایه آن به چشم نمیخورد. همه آنانی که باید در چنین اوقاتی، به فریاد کشور مصیبتزده خود میرسیدند، در حال کلنجار رفتن با «قرارداد 1919» بودند؛ قراردادی که 7 ماه قبل به کوشش نخستوزیر وقت، میان ایران و انگلستان (که از سال 1296 بخش عمدهای از ایران را تحت اشغال خود داشت) منعقد شد و عنوان «خیانتبارترین معاهده تاریخ ایران» را دربست به خود اختصاص داد. با این قرارداد، ایران بدون جنگ و خونریزی، به یکی از مستعمرات انگلستان تبدیل میشد، البته بدون اینکه نام «مستعمره» به آن اطلاق شود. «وثوقالدوله» خیلی زود فهمید چه خبط عظیمی مرتکب شده است اما دستخوشهایی که از انگلستان دریافت کرده بود، آنقدر بود که سرسختانه پای غلطش بایستد. با این حال، احدی از رجال لشکری و کشوری حاضر نشد هیچ مسؤولیتی در برابر چنین خبطی را بپذیرد. شخص «وثوقالدوله» هم یک ماه مانده به سالگرد «قرارداد» در حالی از ریاست وزرایی سرنگون شد و از ایران فرار کرد که در سراسر کشور عملا هیچ کس به هیچ کس نبود.
هنوز ۲ ماه از آغاز سال جدید نگذشته بود که سر و کله هیولای قدیمی، پس از ۲ سال غیبت، با سر و صدای فراوان پیدا شد. روسها که بعد از «انقلاب اکتبر1917» از ایران خارج شده بودند، حالا با عنوان پرطمطراق «شوروی»، بازگشته بودند و به بهانه مقابله با ضدانقلاب، استانهای مجاور دریای خزر را مورد حمله و اشغال قرار دادند. این ماجرا، حساب کار را دست اشغالگران انگلیسی داد که دیگر زمان به نفع آنها نیست. انگلستان، خسته از جنگی عظیم و
جیب خالی کن، در حال فراخوان نیروهایش از مناطق غیرمستعمره، با هدف پایین آوردن هزینههایش بود (220 هزار نظامی انگلیسی در آسیای غربی و استانبول، در خوشبینانهترین حالت، ماهانه بین 5/3 تا 4 میلیون پوند، فقط جیره غذایی دریافت میکردند) و از همه مهمتر، با جیبهای خالی، دیگر توانی برای دست و پنجه نرم کردن با «خرسهای سرخ» نداشت. سفیر وقت آمریکا در ایران، در همین سال، طی گزارشی نوشته است: «انگلستان، ناگهان لازم میبیند اعلام کند نیروهایش را از ایران خارج میکند، آن هم در شرایطی که تقریبا پس از 5 سال اشغال خاک ایران توسط ارتش انگلستان همین یک بار است که ایران به حضور چنین ارتشی برای امنیت و تمامیت ارضیاش نیاز دارد». البته آمریکا، هنوز ۲ دهه وقت لازم داشت که تشخیص دهد انگلستان به این راحتی، میدان را برای حریف قدیمیاش خالی نخواهد کرد.
همان روزهایی که سیاستمداران لرزان و مردم تحقیرشده و ترسان، در حال حرف زدن درباره ایران، بعد از رفتن انگلستان بودند و شمال کشور زیر بمباران ارتش شوروی بود، جوانترین سرلشکر ارتش انگلیس «ادموند آیرونساید» فرماندهی «نورپرفورس» (قوای انگلیس در شمال ایران) را تحویل گرفت (آن هم در موقعیتی که انگلستان حتی پول کافی برای هزینه لباس مورد نیاز این نیروها را در اختیار نداشت). ماموریت او، علاوه بر تخلیه نیروهای انگلستان از منطقه، این بود که به دنبال یک واحد توانمند جایگزین و پرکننده خلأ قدرت باشد که بتواند نظامیان محلی را گرد آورده و نیرویی مناسب برای تامین منافع انگلستان در ایران را فراهم آورد؛ کاری که بنا بود دولت ایران با قرارداد 1919 انجام دهد اما میسر نشد. «آیرونساید» یک سرگرد واحد سیاسی ارتش انگلیس با نام «هنری اسمایت» را مامور مطالعه جامعه نظامیان ایران کرد. حقیقت ماجرا این بود که از زمان «فتح تهران توسط مشروطهخواهان» کشور عملا فاقد وزارت جنگ بود و ساختارهای نظامی محلی و سنتی در بدترین شرایط ممکن بودند. در این میان تنها قوای «قزاق» و «ژاندارمری» بودند که محلی از اعراب داشتند (و با هم در رقابتی سخت و خشن هم بودند). ضعف شدید «ژندارمری» بر اثر عواقب جنگ نخست جهانی، باعث شد اتاق فکر «آیرونساید» روی قزاقها متمرکز شود. قزاقها علاوه بر اینکه آنقدر پرتعداد و پیچیده نبودند که برای پیدا کردن کانونهای قدرت در میانشان، زمان زیادی لازم باشد، از مدتها قبل هم تحت نفوذ یکی از شبکههای قدرتمند اطلاعاتی انگلستان در «هند انگلیس» قرار داشتند. مسؤول ارشد این شبکه در ایران، «اردشیر ریپورتر» نام داشت. همین شخص بود که یکی از افسران قزاق را به «آیرونساید» معرفی کرد. رضاخان در بین مردم نام و نشانی نداشت اما به علت ارتکاب ۳ عملیات «شبهکودتا» در قوای قزاق، میان آنها برای خود اعتباری کسب کرده بود و رفت و آمد اعتمادبرانگیزی هم با عوامل انگلستان داشت. گزینههای دیگری هم بررسی شدند (حدود 30 نفر، مثل نصرتالدوله فیروز یا محمدحسن قاجار)، اما به قول «هنری اسمایت»، تنها رضاخان بود که پیشنهاد انگلستان را بدون چون و چرا پذیرفته و آمادگی خود را برای کودتا اعلام کرد.
به این ترتیب، ماموریت ژنرال «آیرونساید» نقطه آغاز خود را پیدا کرد. دیگر اهمیتی نداشت این بزنبهادر جاهطلب که سواد خواندن و نوشتن کاملی هم نداشت، چطور میتوانست ساختارهای سیاسی ـ اجتماعی ایران، آن هم پس از یک دهه انقلاب، جنگ و قحطی پیدرپی را ساماندهی کند. انگلستان برای تامین امنیت جناح غربی هندوستان، مهار جبهه جنوبی شوروی و حفاظت از منابع نفتی عراق (بصره و کرکوک) و آبادان، نیاز به گردنکلفتی جسور و بیمحابا داشت که او را پیدا کرده بود.
سوم اسفند 1299، کودتا برای به قدرت رساندن رضاخان، با دستور مستقیم «لرد ردینگ» (نایبالسلطنه وقت هند انگلیس) و «وینستون چرچیل» (وزیر وقت جنگ بریتانیا)، به «اردشیر ریپورتر» و «ژنرال آیرونساید» آغاز شد و با کمترین هزینه ممکن به نتیجه رسید. اگر چه جاسوس کهنهکار هندی - انگلیسی از سال 1917 رضاخان را میشناخت و او را تحت تاثیر خود درآورده بود اما سرلشکر جوان انگلیسی هم که از مهرماه وارد بازی شده بود، 5 ماه فرصت داشت تا با این قزاق صورت زخمی آشنا شود و قول و قرارهایش را با او محکم کند. به این ترتیب یکی دیگر از دستهگلهای امپراتوری بریتانیا به رودخانه تاریخ سپرده شد؛ تدبیری که - برخلاف خرافه رایج درباره طراحیهای سیاسانه انگلستان ـ تنها با در نظر گرفتن منافع مقطعی و کوتاهمدت انگلستان در آسیای پس از جنگ نخست جهانی اتخاذ شد و نتایج بلندمدت و مصیبتبار آن، پس از سپری شدن یک قرن، هنوز گریبان ملت مسلمان ایران را رها نکرده است.
* پژوهشگر تاریخ
ارسال به دوستان
آقایان را هم ببینید
چند روز قبل رسانههای داخلی و با ضریب بیشتر خارجی، به موضوع ممنوعالخروج شدن سمیرا زرگری، مربی تیم ملی اسکی بانوان پرداختند. با توضیحات زرگری مشخص شد این مربی با شوهرش در آستانه متارکه است و دلیل ممنوعالخروجی او به واسطه شکایت همسرش است. با این وجود در سنوات گذشته، نمونههای دیگری بودند که مردان ورزشکار به واسطه موضوع مهریه ممنوعالخروج شدند اما بنا به هر دلیلی این دست اتفاقات نه برای آن سوی آبیها اهمیت داشت و نه برای داخلیها سوژه بکر محسوب میشد.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|