|
ارسال به دوستان
اخبار
اولین سریال مشترک تلویزیون با نمایشخانگی روی آنتن
اولین همکاری مشترک صداوسیما با پلتفرمهای شبکه نمایشخانگی «تنها گریه کن» نام دارد که بزودی روی آنتن شبکه افق خواهد رفت.
مجموعه تلویزیونی «تنها گریه کن» به تهیهکنندگی میلاد حاجیپروانه و کارگردانی علی درخشنده بزودی روانه آنتن شبکه افق میشود.
«تنها گریه کن» که نخستین همکاری میان صداوسیما با پلتفرمهای روبیکا و نماوا در تولید سریال است، روایتگر تنهایی زنی است که در فصل اول سریال، کودکیاش با رنج پدر گره میخورد و تصمیم میگیرد عشق، جوانی و رویاهایش را قربانی ایستادن در برابر ظلم و بیعدالتی کند و در فصل دوم تمام زندگی و داراییهایش را برای آرمانش فدا میکند.
این روند، داستان زندگی او و خانوادهاش را در 3 دهه از برهههای مهم تاریخ معاصر کشورمان را روایت میکند.
فیلمنامه این سریال را علی درخشنده و پیام کردستانی نگارش کردهاند و میتوان آن را اقتباسی از کتابی به همین نام دانست؛ اتفاقی که امید است «تنها گریه کن» را به یکی از محصولات پرمخاطب سیما تبدیل کند.
***
«من هامونم» روایتی از گذشته تا امروز تالاب هامون
مستند «من هامونم» به کارگردانی کمیل سوهانی با اکرانی ویژه در هجدهمین جشنواره «سینما حقیقت» رونمایی میشود.
مستند «من هامونم» به کارگردانی و تهیهکنندگی کمیل سوهانی و نویسندگی کیاوش زارعطلب در هجدهمین جشنواره «سینما حقیقت» روی پرده سینما میرود. این فیلم که از زبان تالاب هامون روایت شده است، از گذشته تا امروز خود را روایت میکند و نقش مناقشات سیاسی بر شرایط زیستمحیطی خود را شرح میدهد. مستند «من هامونم» با پژوهش دکتر حجت میانآبادی پیش از این در کنفرانس هفته جهانی آب 2024 استکهلم سوئد پخش شده و مورد تحسین قرار گرفته بود.
گفتار متن انگلیسی این مستند را حسن توکلی روایت میکند و امیرهوشنگ شاهرخی آهنگ آن را ساخته است. این اثر به زبان انگلیسی و با زیرنویس فارسی در جشنواره «سینما حقیقت» امسال با حضور جمع زیادی از سیاستمداران و هنرمندان اکران خواهد شد.
کمیل سوهانی پیش از این مستند با آثاری چون «مادرکشی»، «انسان گرسنه» و «بمب ساعتی»، در حوزه مستندسازی اجتماعی فعال بوده است.
***
«گیله پیرمرد» به پردیس چارسو میآید
مستند «گیله پیرمرد» به کارگردانی علی رستگار در هجدهمین جشنواره بینالمللی سینما حقیقت به نمایش درمیآید. این فیلم به تهیهکنندگی میلاد باقری که به شخصیت و زندگی اردشیر کاظمی، بازیگر سینما و تلویزیون میپردازد، اکران ویژهای در مهمترین جشنواره فیلمهای مستند ایران خواهد داشت. یکی از نکات قابل اشاره درباره «گیله پیرمرد» حضور مهران مدیری در این فیلم و تجدید دیدار و خاطرهبازی او با اردشیر کاظمی است.
***
انتشار کتاب فرماندهای که روی سیمخاردار خوابید
زندگی سردار شهید حاجقاسم اصغری جانشین گردان تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) به قلم حوریه مشهدیابراهیم منتشر شد.
کتاب «شوریده دل» که بر اساس زندگی سردار شهید حاجقاسم اصغری جانشین گردان تخریب لشکر ۱۰ سیدالشهدا(ع) است، به قلم حوریه مشهدیابراهیم توسط انتشارات دهم منتشر و راهی بازار کتاب شد. این کتاب در ۶۶۹ صفحه و ۱۸ فصل منتشر شده که فصل هجدهم به اسناد و عکسهایی از شهید اصغری پرداخته است. جلد این کتاب، تصویر جالبی را نشان میدهد که رزمندهای روی سیمهای خاردار خوابیده تا رزمندگان از روی او عبور کنند. جعفر طهماسبی از همرزمان شهید اصغری درباره این تصویر میگوید: شهید اصغری در عملیات عاشورای ۳ بعد از زدن معبر برای عبور رزمندگان روی سیم خاردار خوابیده که این اتفاق روی صفحه جلد کتاب آمده است. سردار شهید حاجقاسم اصغری ۱۰ آبان ۱۳۶۶ با انفجار مین والمر از جبهه سردشت آسمانی شد؛ از این شهید یک دختر به نام فاطمه به یادگار مانده است.
ارسال به دوستان
نگاهی به فیلم جدید، مهجور و کمتر دیدهشده «باغ کیانوش»
راز موزها!
مهدی طاهرخانی: سینمای ایران همواره در تنگنای بیارتباطی میان فرم و محتوا گرفتار بوده است. روایتهایی که یا در سطح باقی میمانند یا به ورطه شعارزدگی میافتند اما در این میان، گاه آثاری پدید میآیند که نوری در تاریکی این بنبست بیانتها میافکنند. «باغ کیانوش» ساخته رضا کشاورز از جمله همان آثار است؛ فیلمی که موفق میشود جهانی از فانتزی، تخیل و اخلاقگرایی را با قصهگویی دقیق و شخصیتپردازی کمنظیر به مخاطب ارائه کند.
فیلم برای نوجوانان ساخته شده اما جذابیتش به همینجا ختم نمیشود و به طرز هنرمندانهای بزرگسالان را نیز به سفری ذهنی و خاطرهانگیز دعوت میکند. از همان آغاز، تضادی میان شخصیتهای کودک و کیانوشِ عبوس شکل میگیرد؛ تضادی که در نهایت، به بستر تحولی در هر دو سو بدل میشود. بچهها در تمنای دست یافتن به موزهایی هستند که حتی نمیدانند دقیقا چیست! و همین ندانستن، قدرتی جادویی به داستان میبخشد و فضای لازم برای تخیلسازی را به اوج میرساند. اینجاست که فیلم در تلاقی فانتزی و واقعیت، جهانی تازه و اتمسفری انحصاری را برابر دیدگان بیننده بنا میکند. منحنی تحول شخصیتها نه از متن بیرون میزند، نه به زور بر داستان تحمیل میشود، بلکه جزئیترین نکات پیرنگ از جمله کودکان قصه، هر یک دارای هویتی مستقلند؛ نابغهای که مغز متفکر گروه است، نوجوانی که باید بر ترسهایش غلبه کند و دختران باهوشی که حضورشان بر خلاف اکثریت آثار کودک و نوجوان، نه تنها تزئینی نیست، بلکه گرههای اساسی داستان را باز و در مرکز آن کیانوش، در کنار بچهها، مسیری پر پیچ و خم را طی میکند.
او نماد تلخیهای سرکوبشده در برهه بزرگسالی است؛ مردی که باغش و موزهایش، مرزی میان گذشته و حال هستند و همنشینی او با کودکان داستان، تقابلی جذاب میان جدیت و بازیگوشیهای بچگانه و بامزه را خلق میکند.
فیلم در دهه 60 جریان دارد؛ دههای که با جنگ و برخی محدودیتها عجین بود اما «باغ کیانوش» نگاهش به این دهه، متفاوت از کلیشههای رایج است. فقر وجود دارد اما فقیرنمایی نه. جنگ هست اما فیلم با ظرافتی شایان تحسین، ترس و خشونت و تاریکی را به حاشیه میبرد. زندگی در جریان است، کودکان بازی میکنند و حتی فقدان، زمینهای برای رشد و شکوفایی میشود.
از نقاط قوت دیگر فیلم، توانایی آن در پیوند دادن فرم و محتواست. جهان فانتزی و جذابی که سرشار از خلاقیتهای بصری است. از طراحی باغ داستان گرفته تا جزئیات ریز و درشت آن دهه، همه و همه برای تقویت فضای سناریوی کلی به کار گرفته شده و بدرستی و با مهندسی دقیق تیم سازنده، محیطی همسنگ با آنچه با درونمایه و پیام کار همخوانی دارد، ارائه میشود.
باغ کیانوش اثری بینقص نیست اما در میان فیلمهای جشنواره چهلودوم فجر، درخشش خاصی داشت. این فیلم نشان میدهد سینما، هنوز میتواند با قصهگویی، شخصیتپردازی و توجه به جزئیات، اثری ماندگار خلق کند.
تجربه اول رضا کشاورز و گروه جوانش، گواهی بر آن است که خلاقیت و جسارت، فرمول موفقیت و تبلوری است از سفری جمعی برای قد کشیدن، برای عبور از مرزهای ناپیدا و برای درک تمنایی که شاید هرگز به طور کامل برآورده نشود. این فیلم، مخاطبش را به تماشای زندگی، با همه پیچیدگیها و زیباییهایش دعوت میکند و در عین حال، یادآور میشود سینما، چیزی فراتر از تصویر، بلکه آینهای برای تمامیت وجود ما است.
ارسال به دوستان
«سرزمین دیگری نیست» جایزه بهترین مستند سیوهفتمین دوره جوایز فیلم اروپا را دریافت کرد
سینما علیه اسرائیل
سیوهفتمین دوره جوایز فیلم اروپا در لوسرن سوئیس برگزار شد. در این دوره یک مستند درباره نسلکشی رژیم صهیونیستی در کرانه باختری توانست جایزه بهترین مستند را از داوران جشنواره دریافت کند. همینطور فیلم «امیلیا پرز» جوایز مهم این دوره را از آن خود کرد.
این موزیکال اسپانیاییزبان که ساخته «ژاک اودیار» فرانسوی است، جایزه بهترین فیلم، بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه را برای اودیار به ارمغان آورد و «کارلا سوفیا گاسکون» که نقش شخصیت اصلی را بازی کرده، برنده جایزه بهترین بازیگر زن شد.
به گزارش مهر به نقل از هالیوود ریپورتر، اودیار افتخار فیلمنامهنویسی خود را به نیلز آرستروپ بازیگر فقید فرانسوی - دانمارکی تقدیم کرد که با این کارگردان در فیلمهایی مانند «ضربان قلبم متوقف شده است» (۲۰۰۵) و «یک پیامبر» (۲۰۰۹) همکاری کرده بود.
اودیارد با دریافت جایزه بهترین فیلم خود گفت: همه ما که اینجا جمع شدهایم خیلی خوششانس هستیم که در اروپا فیلم میسازیم و مایلم کشورم با حمایت سخاوتمندانه از سینما، به عنوان نمونهای برای سایر کشورهای اروپایی باشد.
«امیلیا پرز» همچنین نامزد رسمی فرانسه برای جوایز اسکار در بخش بهترین فیلم بینالمللی است.
جایزه بهترین بازیگر مرد جوایز فیلم اروپا هم به ابو سنگاره، بازیگر اهل گینه رسید که با فیلم «داستان سلیمانی» موفق شد رالف فاینس، دنیل کریگ و لارس ایدینگر آلمانی را شکست دهد.
در این مراسم هیام عباس، بازیگر فلسطینی، با اهدای جایزه بهترین فیلم به فیلم برنده، از تماشاگران خواست به فکر کودکان غزه باشند.
وی گفت: آنها هم روزی خواب خوشی دیدند یا چیزی برای گفتن یا افقی برای زندگی داشتند اما مرگ همه رویاهای آنها را از بین برده است.
برندگان جایزه بهترین مستند یعنی «سرزمین دیگری نیست» که درباره اخراج سیستماتیک و خشونتآمیز فلسطینیها در کرانه باختری توسط رژیم صهیونیستی است، از این فرصت برای سخنرانی علیه جنگ در غزه استفاده کردند. بازل آدرا، کارگردان فلسطینی فیلم، از طریق زوم گفت: جشن گرفتن درحالی که نسلکشی علیه مردم من صورت میگیرد، دشوار است. اسرائیل به طور سازمانیافته دارد ما را از خانهمان محو میکند.
یووال آبراهام، همکار اسرائیلی وی نیز خواستار اقدام دولتهای اروپایی برای تحت فشار قرار دادن اسرائیل برای آتشبس با توقف ارسال سلاح به اورشلیم شد. وی گفت: برای صدها هزار فلسطینی در غزه که در معرض خطر مرگ هستند، برای صدها اسیر اسرائیلی، باید آتشبس برقرار شود.
«فلو» نماینده لتونی در اسکار نیز جایزه فیلم اروپا را برای بهترین انیمیشن بلند دریافت کرد. این درام بدون دیالوگ، درباره گربهای با چشم درشت است که در سیل آخرالزمانی گرفتار شده و با گروهی از موجودات مختلف جغرافیایی متحد میشود تا فرار کنند.
جایزه بهترین فیلم کوتاه هم به «مردی که نمیتوانست ساکت بماند» به کارگردانی نبویسا اسلیپچویچ از کرواسی رسید که درباره کشتار ۲۴ مسلمان بوسنیایی در سال ۱۹۹۳ توسط یک گروه شبهنظامی صرب است که از قطار بیرون کشیده شدند و تنها یک مرد به نام تومو بوزوف کروات در مقابل مهاجمان ایستاد.
پیش از این «مواد» به عنوان برنده جوایز بهترین فیلمبرداری و بهترین جلوههای بصری معرفی شده بود و «دختری با سوزن» جایزه بهترین موسیقی و طراحی تولید را دریافت کرده بود و «امیلیا پرز» هم برنده تدوین شده بود. «آرماند» به کارگردانی هالفدان اولمان توندل هم جایزه فیپرشی را برد.
در این مراسم «ویم وندرس» کارگردان مشهور آلمانی سازنده «پاریس، تگزاس»، «پینا» و «روزهای عالی» جایزه یک عمر دستاورد اروپایی را دریافت کرد.
وندرس با دریافت جایزه خود با ژولیت بینوش، رئیس این جوایز شوخی کرد و با طعنه به انتخاب ترامپ گفت: خیلی از ما دوست داشتیم با خانم دیگری به عنوان خانم رئیسجمهوری تماس بگیریم ولی این اتفاق نیفتاد. اگر چنین بود، دنیا جای بهتری میشد. اما در حالی که آن شخص دیگر وانمود میکند میخواهد دوباره آمریکا را بزرگ کند، رئیس ما این شانس را دارد که دوباره درخشش سینمای اروپا را به رخ بکشد.
ویم وندرس در پایان سخنان خود با نقل قولی از جان اف کندی، از متخصصان سینما خواست بپرسند چه کاری میتوانند برای اروپا انجام دهند.
وندرس گفت: اروپا در حال حاضر در مشکل است و من واقعا از شما میخواهم که فکر کنید چه کاری میتوانید برای اروپا انجام دهید، زیرا اروپا به شما نیاز دارد. به جامعه سینما نیاز دارد تا دیدگاه مثبت و احساسیتری نسبت به این قاره ایجاد کند.
در این مراسم ایزابلا روسلینی، بازیگر ایتالیایی نیز جایزه یک عمر دستاورد اروپا در سینمای جهان را از دست رالف فاینس دریافت کرد و گفت: اگر بخواهم از موتور زندگی خود نام ببرم باید بگویم کنجکاوی بوده و سوختش هم خنده بوده است. او از پرستارهای بچهای که در زمان کار وی از فرزندانش مراقبت میکردند تشکر کرد و گفت: اگر کار فوقالعاده زنان دیگری که به من کمک کردند نبود، نمیتوانستم این حرفه را داشته باشم.
بابینا میتوسکا، تهیهکننده و بازیگری از مقدونیه هم برنده جایزه بینالمللی اوریمیجز در تولید مشترک امسال شد.
ارسال به دوستان
یادداشت روز
بازیگری ایران در شام
عبدالله بیننده: برای درک سقوط نظام سیاسی خاندان اسد در سوریه1 و روی کار آمدن گروههای معارض که غالبا حامل ایدئولوژی سلفی - تکفیری هستند، میتوان از یک چشمانداز در جامعهشناسی سیاسی بهره گرفت. از این منظر انقلابها یا تحولات عمیق سیاسی، نتیجه گردهمآمدن 8 عاملاند؛ 4 محور مربوط به مبانی قدرت دولتها که عبارتند از: بحران مشروعیت، بحران کارآمدی، بحران وحدت درونی گروه حاکم و بحران در دستگاه سلطه و سرکوب و از سوی دیگر 4 محور مربوط به جنبش و بسیج انقلابی که عبارتند از: حجم نارضایتی عمومی، سازماندهی، ایدئولوژی و رهبری2. واقعیت میدانی تحولات سوریه و سقوط به ظاهر ناگهانی حکومت خاندان اسد در سوریه، حاصل بیش از 2 دهه تحولات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و البته نظامی در این کشور بوده که ناگهان سر برآورده است.
از منظر فوق، به لحاظ داخلی، دولت بشار اسد مانند سالهای ریاست حافظ اسد و حتی سالهای نخست دوران بشار، دستگاه مشروعیتبخش ایدئولوژیک را که مبتنی به نوعی ناسیونالیسم عربی با سوسیالیسم بود، نتوانست حفظ کند و نسبتی نظری و ایدئولوژیک هم با آنچه ایدئولوژی اسلامگرای شیعی که تحت عنوان محور مقاومت شناخته میشود، نداشت و رابطه او با این محور و البته رابطه این محور با او بیش از هر چیزی «پراگماتیستی» بود. بهعلاوه در شرایط پس از حوادث 2013 تاکنون و آسیبهای نظامی این کشور، دولت بشار دچار بحران کارآمدی شد و در شرایط بحرانی کنونی نیز در سطح رهبران دچار انفکاک و وحدت درونی شد و دستگاه سرکوب یا نظامی آن یعنی ارتش نیز نتوانست اقدامی برای بقای او انجام دهد. در بستر چنین بحرانهای عمیقی، نیروهای مخالف بر بستر این نارضایتیهای فراگیر عمومی - که البته غالبا سکوت توأم با رضایت بود -، سازماندهی بیش از 15ساله، ایدئولوژی انسجامبخش سلفی و نیز رهبری نسبتا هماهنگ با محوریت گروه تحریرالشام میان طیفی از گروهای مخالف دولت اسد سوار شده و در زمان کوتاهی و به شکل برقآسا رژیم را سرنگون کردند.
علاوه بر 8 محور بالا که ذکر شد باید به عوامل دیگر نیز در سقوط دولت بشار اسد توجه کرد: اولا دولت بشار و بویژه شخص او با آگاهی از حجم بزرگ نارضایتی عمومی و نیز ناتوانی در بازسازی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی جامعه و دولت در این یک دهه و نیز فرسایش نیروی ارتش سوریه در درگیریهای داخلی و احتمالا اختلافات با بشار، نه امکانی برای ماندن خود تصور میکرد و نه در این اواخر تمایلی به ماندن داشت. ثانیا دولتهای حامی بشار که در این یک دهه او را حمایت کردند، هر کدام دچار چالشهایی بزرگ بودند که امکان حمایت همانند دهه گذشته را نداشتند؛ روسیه درگیر جنگ اوکراین و پیامدهای آن است و توجه ویژه ایران به مسائل داخلی بود و هست و حزبالله لبنان و سایر نیروهای مقاومت نیز در این 10 سال و بویژه در یک سال اخیر پس از عملیات توفانالاقصی و جنگ با اسرائیل، نیاز به تجدید قوا دارند. مهمتر اینکه دولت اسد و نیروهای نظامی تحت امرش چون توان و تمایل به ماندن نداشتند، از دست حامیانش نیز برای بقای او در عمل هیچ کاری برنمیآمد. ثالثا باید به نقش دیگر بازیگران فعال در سوریه توجه جدی داشت که از جمله این بازیگران عبارتند از: اسرائیل، آمریکا، ترکیه، عربستان و کشورهای همسو با آنها همانند امارات و قطر. در سقوط نظام اسد در شرایط کنونی، البته نقش ترکیه به صورت علنی و احتمالا اسرائیل - با توجه به منتفع شدن اساسی از این سقوط - به صورت نهانی، از دیگران بیشتر است و از مواضع سران آمریکا معلوم است که آنها نیز غافلگیر شدهاند.
واقعیت سیاسی و میدانی این است که دولت خاندان اسد به عنوان متحد 45 ساله جمهوری اسلامی سقوط کرد. حال پرسش این است: در شرایط کنونی، رویکرد جمهوری اسلامی چگونه میتواند باشد؟ در ابتدا باید گفت سیاست ایران در سوریه، جزئی از سیاست ایران در منطقه غرب آسیا است. بخشی از سیاست ایران، بویژه رکن امنیتی آن در این بیش از یک دهه، ایجاد یا حمایت از گروههایی بود که بعدها تحت عنوان «محور مقاومت» صورتبندی شدند. دولت اسد نیز بخشی از این محور بود و در جنگ یکساله اخیر، نقش ستاد پشتیبان جنگ بویژه برای تأمین نیازهای حزبالله لبنان را داشت، هرچند خود دولت اسد و ارتش او تقریبا هیچ اقدام عملی قابل توجهی انجام ندادند. عجالتا اقدام عاجل جمهوری اسلامی در این شرایط ممانعت از فروپاشی و ناامیدی ارکان این محور است که نقطه اتصال آنها پیوندهای ایدئولوژیک میان آنها با انقلاب اسلامی است و جمهوری اسلامی باید با توجه به تحولات کنونی، روشهای جدیدی برای تقویت این جبهه پیدا کند، چراکه فروپاشی آنان میتواند بهمثابه مقدمهای مهم برای تهدیدات امنیتی در مرزها و حتی درگیریهای فراگیر داخلی باشد.
بهعلاوه این فروپاشی میتواند آغازی بر فروپاشی ایده گسترش نفوذ ایدئولوژیک انقلاب اسلامی در منطقه باشد.
ایجاد یا حمایت ایران از این گروهها 2 رکن اساسی داشته است: یکی رکن ایدئولوژیک برای بسط نفوذ انقلاب اسلامی در منطقه در برابر انواع جریانات ناسیونالیستی، سوسیالیستی، سلفی - تکفیری و مهمتر از همه اسرائیل و آمریکا. دوم رکن امنیتی که این گروهها، اگرچه هر کدام در بستر جامعه خود و متناسب با شرایط داخلی خود ایجاد شده و فعالیت میکنند اما بخشی از امنیت داخلی ایران نیز منوط به فعالیت این گروهها و فعالیت فرامرزی ایران در این منطقه بوده است.
ایران ناچار است واقعیت جدید در سوریه را بپذیرد و متناسب با شرایط جدید با آن مواجه شود. در شرایط کنونی که گروههای پیروز، مهمترین غیریت خود را علاوه بر دولت اسد، ایران و گروههای مقاومت میبینند، البته چشمانداز روشنی نمیتوان نسبت به آینده ترسیم کرد اما در این شرایط، ایران میتواند همانند سایر بازیگران ذینفوذ و ذینفع در ماجرای سوریه مانند روسیه و آمریکا و نیز ترکیه، بهمثابه بازیگری پراگماتیست عمل و تلاش کند ضمن ارتباط با گروههایی که عداوت کمتری با ایران دارند و نیز بازیگران خارجی موثر روی این گروهها، در روند دولتسازی جدید در این کشور ایفای نقش کند، هر چند بسیار دشوار است. ایران البته تجربه تعامل با طالبان پس از بیش از 3 دهه دشمنی را دارد و به نظر میرسد در سوریه نیز میتواند این تجربه را تکرار کند. اقتصاد و تبادلات تجاری، با توجه به نیازهای جامعه سوریه و دولت احتمالی که به دنبال این تحولات تشکیل خواهد شد، مدخل خوبی برای این رویکرد پراگماتیک خواهد بود.
خط استراتژیک و رسانهای ایران در برابر جامعه سوریه و گروههای تازه روی کار آمده باید تأکید بر حمایت از مردم سوریه و تلاش برای روی کار آمدن دولتی در آن کشور باشد که شامل همه گروههای اجتماعی است. پیشنهاد و تلاش ایران باید برگزاری انتخابات عمومی در آن کشور و تلاش برای تشکیل دولتی فراگیر در سوریه باشد تا مانند افغانستان که عملا تحت سلطه یک گروه مانند طالبان افتاده، سوریه تنها در اختیار تحریرالشام قرار نگیرد. هرچند با توجه به واقعیات سیاسی و اجتماعی سوریه و نیز ماهیت متکثر و متعارض گروههای پیروز و نیز ایدئولوژی ضد انتخابات این گروهها – دستکم در دهههای اخیر چنین بودهاند - بسیار سخت به نظر میرسد.
همکاری و همراهی با دولت عراق و گروههای همپیمان برای جلوگیری از گسترش دامنه تحولات سوریه به عراق نیز مطلبی اساسی است که در صورت رخ دادن حوادثی شبیه سوریه در عراق، دامنه این حوادث به مرزهای ایران کشیده میشود که میتواند پیامدهای هولناک امنیتی و سیاسی برای موجودیت ایران داشته باشد. بهعلاوه تقویت توان حزبالله و نیز انصارالله یمن باید بخش دیگری از این استراتژی باشد. حتی میتوان، همانند کاری که ترکیه و عربستان در برخی کشورها انجام دادند، به فعال شدن گسلهای قومی - مذهبی در کشورهای غیر همسو و معارض با محور مقاومت مبادرت ورزید تا فرصت سازماندهی علیه ایران را نداشته باشند.
به هر حال واقعیت تحولات سوریه سریعتر و پیچیدهتر از آن است که به این سرعت بتوان تحلیل دقیقی از آن ارائه کرد یا پیشنهادات قابل توجه عرضه داشت. مهمترین رکن این مساله این است که باید در روزهای آینده دید گروههای پیروز چه رویکردی را اتخاذ میکنند و در بستر آن رویکرد بهتر میتوان به نحوه تعامل یا تقابل با آنها پرداخت.
---------------------------------
پینوشت:
1- در شرایط پس از فروپاشی عثمانی تاکنون 2 دسته نظام سیاسی در اغلب کشورهای عربی حاکم بوده است؛ اول حکومتهای نظامی، دوم حکومتهای پادشاهی یا جمهوریهای خاندانی. خاندان اسد هم یکی از این خاندانها بوده است.
2- این چارچوب برگرفته از دیدگاه دکتر حسین بشیریه در کتاب «از بحران تا فروپاشی» است.
ارسال به دوستان
یادداشت
در سوریه چه باید کرد؟
جعفر حسنخانی: کمی بیش از 30 هزار نیروی مسلح بر خلاف «توافق آستانه» توانستند سوریه را به تصرف خود درآورند. ستون فقرات شورشیان را نیروهای سابق القاعده رهبری میکند و بخشی جدی از بدنه شورشیان هم سوری نیستند. اویغورهای چین، ازبکها، چچنیها و... در جریان این تصرف نقشآفرین بودند. همچنین نیروهای اخوانالمسلمین سوریه - مبارزان شهر درعا - از دیگر گروههای موثر در این شورش بودند. آنچه اتفاق افتاد یک شورش مسلحانه بود نه چیز دیگر.
* جامعه سوریه کجای ماجراست؟
مدتهاست در سوریه دیگر جامعه وجود ندارد. سوریه به وضعیت پیشاجامعه سقوط کرده است. مدتهاست دولت با بحران توزیع مواجه است و دستورات دولت و قانون دولت در اقصی نقاط کشور راه به جایی نمیبرد و «زور» در برهنهترین وجه خود جای مناسبات مدنی را گرفته است. سوریه ابتدا نیازمند شکلگیری جامعه است و بعد از آن میتوان درباره تشکیل دولت - ملت در سوریه سخن گفت.
جنگ داخلی، زیرساختهای شهری سوریه را از میان برده است. اپوزیسیون بشار اسد - مشخصا اخوانالمسلمین سوریه - به همراه دیگران، نابالغانه به دلیل کینهجوییهای سیاسی از دیماه 1389 خورشیدی، کشور را محل تسویهحساب قدرتهای منطقهای و بینالمللی کردند و حاصلش چیزی جز ویرانی نبود. کاری که سیاستمداران امروز اوکراین با اوکراین میکنند هم نمونه دیگر این سیاستورزی احمقانه است. جامعه ضعیف شده و فروپاشیده سوریه امروز توان و امکان نقشآفرینی سیاسی ندارد. پس آنچه را رخ میدهد نمیتوان به حساب جامعه سوریه نوشت. بزرگترین غایب تحولات امروز سوریه، جامعه سوریه است.
* بشار اسد کجای ماجراست؟
بشار اسد مدتهاست همه تخم مرغهای خود را در سبد روسیه گذاشته است. دولت او بعد از جنگ داخلی و خارج کردن سوریه از دهان داعش، صدمات جبرانناپذیری دید. افزون بر آن تحریمهای غربی و تسلط آمریکا بر چاههای نفتش، دولت سوریه را به دولت ورشکسته تبدیل کرد. ارتش او فرسوده شده بود. سوریه که روزگاری از وابستگان محور مقاومت بود، از آن 7 اکتبر نامی تا روز رفتن بشار، حتی یک سنگ هم به سمت رژیم اسرائیل پرت نکرد. اینها درست زمانی بود که همه محور مقاومت حلقه آتش دور رژیم برپا کرده بودند. با وجود این انفعال از سوی بشار، رژیم اسرائیل با بهانه تامین پشتیبانی حزبالله توسط سوریه، هر روز او را تهدید به ترور میکرد، حتی احتمالا برادر او «ماهر اسد» هم توسط رژیم طی یک عملیات تروریستی در مدت گذشته کشته شده باشد. باید دانست «ماهر اسد» در مدیریت ارتش به نفع حکومت برادرش نقش کلیدی داشت. با لحاظ همه اینها به نظر بشار اسد این بار تصمیم گرفت نایستد. احتمالا او در ذهن خود، میان مرگ توسط رژیم اسرائیل و زندگی در مسکو دست به انتخاب زده است.
* بنیاد ماجراجویان بر چیست؟
دست برتر در تحولات سوریه با اسلامگرایان سنی - سلفی است. در میان اسلامگرایان سنی - سلفی ۲ ایده برای حکومت وجود دارد: 1- «خلافتگرایان» 2- «حکومتگرایان». خلافتگرایان به دنبال احیای خلافت خلفای صدر اسلام، بنیامیه، بنیعباس و عثمانیها هستند. داعش مهمترین نیروی خلافتگرا در میان جریانهای اسلامگرای سنی - سلفی بود. «حکومتگرایان» قدری به دنبال سازگاری با زمانه معاصر هستند و از ایده خلافتگرایی در عصر دولت - ملتها عقبنشینی کردهاند. آنان به دنبال تاسیس یک حکومت سنی مبتنی بر قوانین اسلام در واحد دولت - ملت هستند. امارت اسلامی طالبان شکلی از «حکومتگرایان» است. القاعده هم حکومتگراست. جولانی به عنوان فرمانده هیات تحریرالشام مسؤول شاخه القاعده سوریه است. القاعده مخالف مردمسالاری و معتقد است در این شیوه حکومت، خالق سیادت ندارد و سیادت مخلوق بر مخلوق و حکومت بشر بر بشر طاغوت است.
البته باید توجه داشت جامعه ضعیف و فروپاشیده سوریه با جامعه سنتی افغانستان از اساس متفاوت است و این جریانهای سنی - سلفی راه ناهمواری را برای تاسیس حکومت دارند.
* ماجرا به کجا ختم خواهد شد؟
3 سناریو پیش روی سوریه است: 1- تبدیل سوریه به لیبی 2- تبدیل سوریه به یوگسلاوی 3- تبدیل سوریه به افغانستان. جنگ داخلی، تجزیه و حکومت حداقلی سنی - سلفی 3 احتمال پیش روی سوریه است.
با فروپاشی حکومت اسد، تنها نظام عربی ضداسرائیلی فروپاشید. از این پس امکان تامین پشتیبانی حزبالله هم با چالش مواجه شد. اسرائیل توان رزم نظامی سوریه را بدون کمترین هزینه در روز سقوط مورد هدف قرار داد. جامعه غایب به علاوه حکومتی که هیچ کمکی از ایران نخواست، موجب شد ایران مداخلهای در سوریه نکند. ایران حکومت استعماری یا نیروی اشغالگر نیست که بخواهد به زور منافع خود را تضمین کند. برای ایرانی که توانسته بود 70 هزار نیروی داعشی را در میانه دهه 90 خورشیدی بکشد، مقابله با 30 هزار نیروی رزم زمینی بسیار اقدام ممکنی بود و هست اما با توجه به اینکه حکومت سوریه تصمیم دیگری گرفت، لذا اقدام نظامی ایران در این وضعیت به منزله اشغال سرزمینی بود و طبیعی بود که از این تصمیم صرف نظر کند. نگارنده بر این باور است در میانه رویداد اقدام به آسیبشناسی، آسیبزننده است اما پرواضح است از رویکردها تا دیگر موارد تغییراتی باید در آرایش سیاسی، امنیتی، نظامی و اطلاعاتی روی دهد.
ایران باید خط ارتباط با همه بازیگران سوریه را با کمترین وساطت بازیگران دولتی دیگر کشورها آغاز کند تا از این رهگذر نیروهای فعال در سوریه را که دارای ۲ ویژگی هستند شناسایی و تقویت کند. ضداسرائیلی بودن و اسلامگرای جمهوریخواه بودن را باید به عنوان 2 الک غربالگری مورد استفاده قرار دهد تا در نتیجه آن جبهه مقاومت اسلامی حاضر در سوریه را شکل داده و تقویت کند. یکی از ظرفیتهای موجود در سوریه، فلسطینیان مستقر در سوریه هستند. در بازه زمانی کوتاه باید نیروی سیاسی - نظامی قدرتمندی در میان ایشان با حمایت ایران شکل بگیرد.
در نحوه تعامل ما با گروهای سنی - سلفی، جنبش حماس از نفوذی که در جریانهای سنی - سلفی سوریه دارد باید بهره بگیرد و نقشی تاریخی در این باره ایفا کند و امکان تعامل ایران با این گروهها را فراهم کند. خالد مشعل از رهبران سیاسی حماس در این ماجرا اگر نقش سازندهای را ایفا کند، میتواند جایگاه بالایی در مناسبات سیاسی منطقه به دست بیاورد. همچنین افراد اثرگذار طالبان افغانستان در گروههای سنی - سلفی سوریه امکان دیگر تعامل ایران با این گروهها هستند. انفعال در طرف ایرانی برای رسیدن به توافق با دولتی که امروز پیروزی موقت در سوریه به دست آورده است، مهمترین چالش پیش روی ایران است. گذاشتن همه تخممرغهای امید در سبد ترکیه اشتباه محض است. ظرفیتهای اجتماعی، سیاسی، مذهبی و امنیتی خوبی در سوریه وجود دارد که ایران راسا باید به سازماندهی و توانمندسازی آنان رو بیاورد. بازسازی هستههای مقاومت نهانروش باید اولویت اول ایران در سوریه باشد. سقوط بشار اسد حتما ضربه به محور مقاومت بود اما در وضعیت بیدولتی در سوریه فرصتهای بسیاری وجود دارد که با بودن دولت، محور مقاومت نمیتوانست حتی خواب آن را ببیند.
ارسال به دوستان
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|