printlogo


کد خبر: 10494تاریخ: 1393/6/10 00:00
مارهای سمی فتنه

حسین بابازاده‌مقدم: حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای، رهبر حکیم انقلاب اسلامی در دیدار اخیرشان با اعضای هیأت دولت به بیان نکات بسیار مهمی درباره روش و سبک‌های کاری دولت پرداختند که به‌نظر می‌رسد در برهه‌ها و فصول مختلف عمر کاری دولت باز هم می‌توان به این موارد بازگشت و همچنان به‌عنوان یک فصل مشترک در همه دوره‌ها، این مولفه‌ها را مد نظر قرار داد.
ایشان علاوه بر تاکید بر حفظ روحیه انتقادپذیری و رویکردهای مناسب در برابر منتقدان که واقعا یکی از نقاط ضعف جدی دولت و شخص رئیس‌جمهور به شمار می‌آید، بار دیگر به دولت و اعضای کابینه که در مجلس برای اثبات فاصله‌شان با جریان فتنه سوگند یاد کرده‌اند، این مساله بسیار مهم را مورد یادآوری قرار دادند که فتنه و فتنه‌گران از خطوط قرمز نظام و مساله‌ای مهم است.
شاید برای عده‌ای که سر در گرو جناح‌بندی‌های ناسالم سیاسی دارند یا برای عده‌ای دیگر که از رویکرد‌های عوامانه و اصطلاحا فله‌ای در تحلیل سیاسی و مسائل کشور رنج می‌برند، این سوال مطرح شود که چرا مساله فتنه و فتنه‌گران باید همواره در کشور مفتوح و مورد توجه باشد و عناصر آن امکان بازگشت به موقعیت‌ها و پست‌های سیاسی، اداری، علمی، فرهنگی و آموزشی را نداشته باشند؟
یک: فتنه مستند است به 18 تیر 78، واقعه‌ای که اصلاح‌طلبان نزدیک به دولت خاتمی با کمک و حمایت‌های بی‌دریغ وزارت علوم، اتوبوس‌ها، بی‌سیم‌ها و خوابگاه‌های دانشجویی در تهران و... هدفشان تغییر نظام از طریق دگرگونی ارکان وابسته یا نزدیک به رهبری بود.
18 تیر را کسانی رقم زدند که معتقد بودند قطار اصلاحات باید تندتر حرکت کند و امیدوار بودند بعد از پیروزی و رویای احمقانه دگرگونی نظام از چهره‌هایی همچون برخی تندروهای اصلاح‌طلب در دولت کودتایی‌شان استفاده کنند. این واقعه محصول تضعیف دستگاه اطلاعاتی کشور، رشد و میدان دادن به تریبون‌های ناسالم و فاسد وابسته به جریان روشنفکری، حمایت مستقیم غرب و آمریکا از عوامل اغتشاشات، قطبی شدن فضای جریان دانشجویی و مدیریت ناسالم در وزارت علوم بود که متاسفانه تمام این فاکتورها در دولت فعلی و در شرایط کنونی نیز امکان تکرار دارد.
دو: فتنه 88 صف‌آرایی قوی‌تری علیه نظام بود، جبهه‌بندی‌ای که در خلال بیکار ماندن اصلاح‌طلبان رخ داد و بخش‌هایی از این گروهک سیاسی که تصور می‌کردند فرصتی برای براندازی جمهوری اسلامی پدید آمده است تمام تلاش خود را به کار بستند و عملا تشکیلات سیاسی خود نظیر احزاب انحرافی مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی را وارد فاز تئوریزه شده براندازی نظام کردند.
اسناد منتشر شده از بیانیه‌های پایانی، شرح دروس در دوره‌های آموزش‌های تشکیلاتی و نظایر این موارد نشان می‌داد این دو جریان و اصطلاحا حزب سیاسی عملا از چندین سال قبل درصدد براندازی نظام بوده‌اند و خیانتی که در سال 88 علیه اراده همگانی و رای مسلم و روشن ملت صورت پذیرفت، محصول کار فشرده از سوی کسانی بود که معتقد بودند بهترین فرصت را برای زیر و رو کردن نظام سیاسی کشور در اختیار دارند.
سه: نسل دوم منافقین را باید شناخت، نسل دوم همان اشخاصی هستند که در ظاهر به پایبندی به اصول کلی جمهوری اسلامی تظاهر می‌کنند، البته گاه همین اصول کلی را هم شاید مانند رضا خاتمی مورد انکار قرار دهند و در فیلم تبلیغات انتخاباتی معین فریاد بزنند ما ولایت فقیه را قبول نداریم اما اصل فعلی بازسازی شده در این جریان، رویه‌های منافقانه برای بازگشت به قدرت است. اسناد بسیار زیادی در دست است که تایید می‌کند بسیاری از کنشگران درون جریان مدعی اصلاحات که بعدا فتنه را از درون خود و توسط شاخص‌ترین و مهم‌ترین چهره‌هایشان متولد کردند، هیچ اعتقادی به جمهوری اسلامی ندارند و در صدد جایگزینی نظام با الگویی غربی و استحاله‌شده، هستند. یکی از اعضای شورای مرکزی جبهه مشارکت که در جریان فتنه 88 دستگیر و برای مدتی روانه زندان شده بود، در چهارمین سال دولت خاتمی و در حاشیه یک سخنرانی در جبهه مشارکت گفته بود: «ببینید! من نمی‌دانم خط امام چیست؛ نه دوست دارم بدانم، نه الزامی برای پیروی از خط امام دارم».
نظایر این جملات و اسناد کم نیست، عبارت‌هایی که به وضوح نشان می‌دهد بخش قابل ملاحظه‌ای در جریان افراطی اصلاح‌طلبان هیچ اعتقادی به هیچ یک از عناصر جمهوری اسلامی و ارکان نظام ندارند و در کابوس زشت نابودی کشور شب‌های خود را به صبح می‌رسانند. اگر روحانی کمی درباره اثرات منفی و ویران‌کننده فتنه‌های 78 و 88 بیندیشد، درمی‌یابد با میدان دادن به دشمنان نظام اسلامی و عدم رعایت مرزبندی و خط فاصل با دشمنان انقلاب، چه بحرانی ممکن است در کمین او باشد. بحران بعدی قطعا از 18 تیر 78 و همچنین رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری 88 که به «فتنه عمیق» شهرت یافت، جدی‌تر و مهلک‌تر خواهد بود و در عین حال می‌تواند دولت را در معرض آسیب‌های جدی قرار دهد.
کسانی که مارهای سمی را پرورش می‌دهند یا به آنها امان داده و فرصتی برای ازدیاد می‌بخشند، اولین کسانی هستند که نیش  می‌خورند و این یک بدیهی عقلایی است.


Page Generated in 0/0052 sec