در فضای آکنده از حب دنیا که مجموعه «تکنوکراتهای مسلمان» تحت فرمان عقلانیت ابزاری، مردد ماندهاند بر سر دوراهی توجیه «معامله و مصالحه با آمریکا»، اربعین شهادت یکی از شیربچههای حضرت امام خمینی(ره) فرارسید. خیلی حرف است که هم «انقلابی» باشی هم به اندازهای بر عقل توجیهگر مصلحتاندیش، مسلط شده باشی که برای فرمان ولی زمانهات چون و چرا نتراشی! اصلا برایت اهمیت نداشته باشد که دیگران در نشئه ایده مضحک «صلحجهانی» به پیوند پنهانی با صهیونیستها فکر میکنند. تو هرگز خود را در صلح با استکبار ندیدی و چه خوب که نماندی تا ببینی مسلمانان آفریقایی را تکهتکه میکنند و آتش میزنند و در عین حال از دیپلماسی صلح برایمان غزل میخوانند! عامل به مطلع صحیفه امام همین مجاهدین اندیشه انقلاب اسلامی هستند که از ملیتها و قومیتهای مختلف برای یک ایدئولوژی جهانشمول میجنگند: «حاشا که خلوص عشق موحدان جز به ظهور کامل نفرت از مشرکان و منافقان میسر شود.» خوش به حال تو «محمودرضا» که خون دادی
تا قیام مصلح به تاخیر نیفتد.
اما «جان» هم متاع عظیم و بیمانندی است! این را دستکم ما دنیازدگان غافل از حیات جاویدان خوب میدانیم! یکی از همرزمانش گفته است: «من بستن کمربند را از محمودرضا یاد گرفتم. توی سوریه هم که رانندگی میکرد، تا مینشست کمربند را میبست. یکبار در سوریه به من گفت: محسن! میدانی چقدر مواظب بودهام که با تصادف نمیرم؟» حیف است با ساختار فکری و دستگاه عقلی «محمودرضا»ها آشنا نشویم. بالاخره یک درد بزرگی بوده که محمودرضا بیضاییتبریزی را با آن قد و قامت ابوالفضلی بیخیال از هیاهوی سیاست در 32سالگی پای معاهده «معامله جان» به بالاترین قیمت ممکن نشانده است! راستی! امثال شهید بیضایی چگونه میاندیشیدند؟
«نبرد شام، مطلع تحقق وعده آخرالزمانی ظهور است و من و تو دقیقا در نقطهای ایستادهایم که با لطف خداوند و ائمه اطهار(ع) نقشی بر گردنمان نهاده شده و باید به سرانجام برسانیمش باهم تا بار دیگر شاهد مظلومیت و غربت فرزندان زهرای مرضیه(س) نباشیم؛ اگر بدانی صبرت چقدر در این زمان حساس در حفظ و صیانت از حریم آلالله قیمت دارد، لحظه به لحظه آنرا قدرمیشماری.» شهید، این جملات را خطاب به همسرش نوشته است تا ما بدانیم و بخوانیم از سر اجبار آسایش و آرامش خاک ایران را با گلوله و درد جبهه جنگ با مستکبران معامله نکرده است.
حق با عقل آیندهنگر و فرازمینی محمودرضاست: «جبهه جدیدی که از تفکر اسلام آمریکایی، صهیونیسم و ارهاب از کشورهای مختلف از جمله افغانستان، پاکستان، آمریکا، اروپا، یمن، ترکیه، عربستان، قطر، آذربایجان، امارات، کویت، لیبی، فلسطین، مصر، اردن و... به نام جهاد فیسبیلالله تشکیل شده است، هدف نهاییاش فقط و فقط جلوگیری از نهضت زمینهسازان ظهور و در نهایت مقابله با تحقق وعده الهی ظهور است و هیچ ابایی هم از کشتن و مثله کردن و سر بریدن زنان و کودکان بیگناه شیعه ندارد، کمااینکه این اتفاق را الان به وفور میتوان مشاهده کرد و من دیدهام.
مسؤولیت سنگینی بر دوشمان گذاشته شده است و اگر نتوانیم از پسش برآییم، شرمنده و خجل باید به حضور خداوند و نبیاش و ولیاش برسیم، چرا که مقصریم. مردم شریف جهان! یک لحظه گمان پایان جنگ و ظهور عقلانیت و تدبیر در جبهه کفر بر ما حرام است چرا که همه نشانهها آشکارا از ظهور جنگی تمامعیار در آیندهای نزدیک خبر میدهد. چه بسا همین جنگ عقیدهها که امروز در کوچه کوچه دهکده جهانی در جریان است، دودی باشد از آتشی پیشرو که دودمان انسانیت را نشانه رفته است. شک داری؟ از هابیل تا ابراهیم، از اسماعیل تا موسی! از عیسی تا محمد(ص)... کجا سراغ دارید انسانها را به جرم عقیده تکهتکه کرده باشند و خبرش هم هر روز همچون وقایع طبیعی به گوش جهانیان برسد اما باز تلاش برای برپایی حکومت جهانی فراماسونها بر پایه «صلح خاورمیانه» در جریان باشد! صلح گاهی از جنگ به مراتب بدتر است، بویژه آن زمان که بهانهای برای توجیه خشنترین رفتارهای شیطانی میشود. آوینی راست میگفت: «جنگ ممکن است که باشد یا نباشد اما مبارزه تمامی ندارد. تحقق اسلام در جهان و بر قراری عدالت در گرو مبارزه حق و باطل است. جهاد حافظ بقای سایر اصول و فروع دین است و آنان که این معنی را نمیپذیرند، یا باید بشر را در این فلاکتی که بدان گرفتار آمده است، رها کنند یا وضع کنونی بشر را مودّی به عدل و صلح بدانند و منتظر باشند تا استمرار همین وضع به استقرار عدالت و صلح حقیقی بر سطح کره زمین منتهی شود».
اهل مبارزه نیستی؟ پس تن بده به کشتار و قتلعام! راضی باش از جنگ بوسنی و کشتار میانمار و نسلکشی در سوریه و عراق و آفریقا! دوره، دوره صلح است الحمدلله! اینجا از اربعین شهیدی برای شما مینویسیم که در «جنگی که نیست» خونش بر زمین خدا ریخته شد، فرزندش یتیم شد، پدر و مادر و برادرش داغدار شدند و ما تابوت غرق به خونش را بر دست گرفتیم و دوباره به «صلح» بازگشتیم! کیست که خون دل نخورد از این درد بیدردی؟
محمودرضا بیضایی نامهاش را به همسر مکرمش اینگونه تمام کرد: «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا و به قول سیدمرتضی آوینی این یعنی اینکه همه ما شب انتخابی خواهیم داشت که به صف عاشوراییان بپیوندیم یا از معرکه جهاد بگریزیم و در خون ولی خدا شریک باشیم. انشاءالله در پناه حق و تا (تحقق) وعده الهی و یاری دولت ایشان خواهیم جنگید».
انسان مختار آفریده شده و بابت همین اختیار است که در ساختار مرتبهبخشی، زمینی میشود یا الهی! برخی هم با افتخار به حیوانیت و چه بسا پستتر از آن نزول مییابند و هرگز قطرهای از گنج بصیرت الهی به کامشان نمیرسد.
محمودرضا بیضایی عاشق مکتب باکری بود و همت! دلداده یاران آسمانی خمینی بود و همراهان فرازمینی خامنهای! ما نمیدانیم اربعین بهشتیان چگونه است اما عارف تبریزی که بیوصیتنامه دنیا را ترک کرد یک کلام با اشاره به پوستر حاج همت روی دیوار خانه گفت «وصیت من این است!» به همت رجوع میکنیم... وصیت او هم سفارش مرادش امام خمینی(ره) بود... پشتیبان ولایتفقیه باشید تا به مملکت شما آسیبی نرسد. تکملهاش میشود این جمله امام خمینی...«به فکر نگه داشتن وضع موجود نباشید، بلکه به فکر فرار از اسارت و رهایى از بردگى و یورش به دشمنان اسلام باشید که عزت و حیات در سایه مبارزه است و اولین گام در مبارزه اراده است. پس از آن، تصمیم بر اینکه سیادت کفر و شرک جهانى، بویژه آمریکا را بر خود حرام کنید!» خط امام این است... خط ولایت اینجاست! علم محمودرضا اکنون بر دوش تکتک فرزندان امام خامنهای است و انشاءالله تا ظهور حضرت ولیعصر(عج) این بیرق برافراشته باقی خواهد ماند.