دکتر مهدی صادقی شاهدانی*: برای تبیین ریشههای علمی اقتصاد مقاومتی میتوانیم ابتدا موضوع مقاومت را بررسی کنیم. در بحثی که درباره شاخص رقابتپذیری جهانی در سال ۲۰۱۴ توسط مجمع جهانی اقتصاد منتشر شده، در بخشی از آن به موضوع تابآوری (Resilience) پرداخته شده است. در آن بخش یک کشور مقاوم اینگونه تعریف شده است: مقاومت برای یک کشور، ظرفیت پذیرش تغییر، تطبیق خود در برابر تغییر، انعطافپذیری برابر تغییر و حفظ کارکردهای زیرسیستمهای یک کشور در شرایط اختلال است. ویژگیهای یک کشور مقاوم در اقتصاد عبارتند از:
۱- جذب اختلال و بحران (مانند موجشکن در ساحل دریا): هر کشوری در همه زیرسیستمهایش باید طوری برنامهریزی و مدیریت کند که در صورت برخورد با مشکلات بتواند آن موج را در خود جذب کند تا آسیبی به کشور وارد نشود.
۲- دارا بودن سیستم پشتیبان: سیستم پشتیبان در فعالیتهای رایانهای شناخته شده است. اینکه شما باید طوری برنامهریزی کنید تا اگر یکی از کالاها و نهادههای حیاتی کشورتان با مشکل مواجه شد بتوانید از جای دیگر آن را تأمین کنید. راه تأمین میتواند داخلی یا خارجی باشد، مهم این است که بتوانید آن نیاز را برطرف کنید.
۳- توانایی تطبیق با بحرانها: هر سیستمی باید آنقدر انعطاف داشته باشد تا بتواند اگر با مشکل و اختلالی مواجه شد از بین نرود و بتواند خود را با آن هماهنگ کند. به این ترتیب میتواند اثرات سوءاختلال را به حداقل برساند.
۴- استفاده از بسیج حداکثری امکانات و نیروی انسانی: وقتی شما به نیروی عظیم مردمی متکی باشید، میتوانید در مقاطع حساس از این نیروی عظیم برای حل مشکلات استفاده کنید و اگر نیاز به حضور مردمی داشتید از حضور آنها میتوانید بهرهمند شوید.
۵- بازگرداندن شرایط عادی در زمان بحران: یکی دیگر از ویژگیهای یک سیستم مقاوم این است که بتواند در حداقل زمان، شرایط عادی را به سیستم بازگرداند؛ چراکه اگر شرایط غیرعادی بیش از حد ادامه داشته باشد، میتواند ضربات مهلکی به سیستم وارد کند. درباره تحقق مؤلفههای فوق چند نکته قابل اشاره است.
۱- باید مزیتهای نسبی کشور شناسایی شده و از آن مزیتها در تولید داخل استفاده کنیم. مزیت نسبی به این معناست که شما تمام ظرفیتهای موجود خود را در عرصههای مختلف بشناسید. یعنی ببینید چه ظرفیتهایی از تولید دارید که قدرت رقابت با خارج را دارد. از 2 منظر به این موضوع نگاه میکنیم. یک، آنجایی که کالاهایی در کشور میتوانسته تولید شود که این کالاها هم در کشور مورد مصرف قرار بگیرد و هم صادر شود. آنجا به نظر من این شرایط، مزیت نسبی تولیدات ما را آشکار کرده است.
الان فعالیتهای تولیدی بسیاری از کالاهای ایرانی مزیتدار در حال توسعه است. برای توسعه این فعالیتها باید سیاستهای اقتصادی مشخص و شفاف باشد. باید تولیدکنندگان را ترغیب و نااطمینانیها را برطرف کرد. مثلا نااطمینانی مربوط به نرخ ارز؛ صادرکننده باید بداند اگر همین الان کلنگ تولید را میزند، یک سال دیگر که محصول مزیتدار میخواهد وارد بازار شود، ارزی که در آن زمان در دستور کار اقتصاد کشور است چگونه خواهد بود. این یعنی یک سیاست پایدار. یعنی ما اعلام سیاست بکنیم که وضعیت نظام ارزی ما تا 4 سال دیگر چگونه خواهد بود. این مسأله به تولیدکننده نشانه درست میدهد. تولیدکننده نباید در حالت اضطراب قرار بگیرد و نداند که ما سال آینده نسبت به ارز چه سیاستی را دنبال میکنیم. اگر ما به سمت تولید این نوع کالاها حرکت کنیم، موجبات شکوفایی اقتصادی خود را فراهم کردهایم. از طرف دیگر شاید بتوان درباره تأثیر واردات بر اقتصاد کشور این عدد را بیان کرد که به ازای هر یک میلیارد دلار وارداتی که انجام میگیرد حدود ۱۰۰ هزار نفر در کشور بیکار میشوند. بنابراین در این موارد باید از محدودیتها استقبال کرد و اجازه داد مزیتهای تولیدی کشور آشکار شود. منظر دوم، ناظر به کالاهایی است که ما باید راه ورود آنها به کشور را باز کنیم. هیچ کسی نمیتواند بگوید که اقتصاد مقاومتی یعنی اینکه ما همه کالاها و خدمات را خودمان تولید کنیم. ما در بخشی از کالاها و خدمات ممکن است مزیت نداشته باشیم؛ نه تنها ما، بلکه ممکن است بسیاری از کشورها در تولید آن کالاها مزیت نداشته باشند ولی باید راه را برای تهیه آن کالاها از بازارهای بینالمللی باز کنیم.
۲- لازم است مراقبتهایی را در اقتصاد کشور ترتیب دهیم. از جمله این مراقبتها مسأله بهرهوری است. اینکه اگر مشغول استفاده از یک سازه ساختمانی هستیم، توجه داشته باشیم که آیا این سازه میتواند خروجی لازم را به ما بدهد؟ بخشی از این مراقبتها مربوط به مدیریت سرمایهگذاریهاست. مدیریت این سرمایهگذاریها مربوط به انسانهاست. پس انسان باید در تعامل با این حجم از سرمایهها نسبت به استفاده از آنها نگرانیهای لازم را در وجود خودش ایجاد کند.
۳- در شرایط اقتصاد مقاومتی، مکانیسم اقتصادی نمیتواند اقتصاد مبتنی بر نفت باشد. این قدر متیقن است. ما باید خودمان را از اقتصاد مبتنی بر نفت رهایی ببخشیم. اگر قرار باشد ما نفت را بفروشیم و خودمان را با درآمد حاصل از آن اداره کنیم، این مسأله ما را در تنگناهای عدیدهای قرار میدهد. حتی خود بخش نفت را هم نمیتوانیم اداره کنیم. اگر قرار باشد ما درآمدمان را از فروش نفت بهدست بیاوریم و به بخشهای دیگر بدهیم، خود این بخش معطل میماند. امروز بخش نفت ما به گونهای است که باید مقدار قابلتوجهی عایدی آن در خود این بخش سرمایهگذاری شود. سرمایهگذاری در ذخایر مشترک از جمله این موارد است. اقتصاد مقاومتی به ما توصیه میکند که اقتصادمان را از یک شرایطی که به سمت مشکلات برود، نجات بدهیم. متکی بودن بر فروش نفت یعنی به پیشباز مشکل رفتن. البته در اینجا منابع جایگزین متعددی مطرح میشود. استقرار یک نظام مالیاتی پایدار یکی از این روشهاست. جدا شدن از بخش نفت با نرخ مالیاتی 7 درصد از تولید ملی امکانپذیر نیست. نظام مالیاتی ما باید متحول شود تا ما بتوانیم از اقتصاد مبتنی بر نفت رهایی پیدا کنیم. بنابراین مکانیسم اقتصادی تغذیه مالی دولت از بخش نفت باید مورد تجدیدنظر جدی قرار بگیرد.
۴- آنچه در دنیا به عنوان کارکرد نظام اقتصادی مشاهده میکنیم نمیتواند جدای از کارکرد اقتصاد مقاومتی باشد. مثلا اقتصاد ژاپن یا آلمان، نمیتوانسته راهبرد اقتصاد مقاومتی را دنبال نکرده باشد. چون در این اقتصادها شرایط جنگی پدید آمده است. اقتصاد آلمان و اقتصاد ژاپن مسائل پس از جنگ را داشتهاند. جنگ یعنی شرایطی که در آن بحران و اختلال وجود دارد. چگونه یک اقتصاد مثل اقتصاد آلمان توانست آن اختلالات را جذب و هضم کند و خودش را با آنها تطبیق دهد. قوانین اقتصاد مقاومتی اگر در آلمان یا در ژاپن پیادهسازی نمیشد، هیچوقت ما آلمان و ژاپن را با شرایط امروز مشاهده نمیکردیم. بنابراین اینکه گفته میشود اقتصاد مقاومتی یک بحث استثنایی است، به نظر من به لحاظ علمی دارای خدشه است. ما اگر بخواهیم اقتصاد پایدار داشته باشیم، حتما باید به ویژگیهای اقتصاد مقاومتی توجه و الگوها را مبتنی بر آن طراحی و اجرا کنیم. زیرا اختلال و بحران کوچک یا بزرگ، جزء لاینفک هر اقتصاد در دورهای از دورههای اقتصادی و مقابله با آن
برای هر اقتصادی لازم است.
* استاد اقتصاد
و عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق(ع)