کد خبر: 120723تاریخ: 1392/9/10 00:00
گمشدهای به نام «اخلاق» در هیاهوی زندگی شهری
وقتی «همسایه» زیرآب «همسایه» را میزند!
محمد نیکنام: خیلی چیزها عوض شده و در حال عوضشدن و تغییر است؛ بعضیها دلیل این تغییرات را تکنولوژی و پیشرفتهای علمی میدانند و برخی دیگر فرهنگ، البته زیاد فرقی نمیکند که ریشه این تغییرات کدام باشد؟ آنچه به نظر مهم است و قابل تامل، اتفاقات و تغییراتی است که در پیرامون و درون ما در حال وقوع است و ما ناخود آگاه به آن تن میدهیم و ناگهان میبینیم که فلان عادت یا رسم قدیمی منسوخ یا آنقدر دچار تغییر شده است که دیگر رسوم قديمي قابل تشخیص نیست! اما درهیاهوی این زندگی شهری انگار از یک موضوع مهم هم غافل شدهایم، موضوعی که نه تنها ریشه در مذهب و سنتهای قدیمی ما دارد، بلکه از قدیم ایرانیها را بر مبنای این موضوع میسنجیدند. این موضوع مهم همان «اخلاق همسایه داری» در زندگی است، اخلاقی که این روزها در سراشیبی سقوط و از بین رفتن قرار دارد. همسایههای قدیم نه اهل فضولی بودند، نه خبرچینی و فخرفروشی، آنها افرادی عادی بودند که همه ما در همسایگی خانهمان نمونههایی از آنها را تجربه کردهایم و چه بسا که خودمان هم نقشی شبیه همین نقشها را در محلمان بر دوشمان احساس کرده باشیم اما این روزها انگار همسایه هم زیر آب همسایه را میزند! این روزها در محلات و ساختمانهای جدید، خوشبرخوردترین و مودبترین همسایهها، شاید با چند نفری از همسایههایش سلام و علیکی داشته باشند! تازه اگر که صاحبخانه باشند و چند سالی در همان محل سکونت کنند وگرنه که آن بندگان خدایی که مستاجرند تا بیایند کسی را بشناسند صاحبخانه جوابشان کرده است.
همسایگی، همدلی و همکاری
یکی ازجلوههای زیبای ارتباطات اجتماعی، روابط بین همسایههاست که تا همین چند سال پیش تبلور بیشتری داشت تا جایی که گاهی از بزرگترها میشنیدیم: «همسایه خوب از برادر به آدم نزدیکتر است» یا «فلان همسایه برای من مثل خواهر میماند». همینطور در فرهنگ دینی ما توصیههای بسیاری در حفظ حرمت و لزوم رسیدگی به همسایه وجود داشته و دارد تا جایی که برای رفتن به سفر زیارتی از همسایهها هم حلالیت میطلبیدند.
«همسایه» فامیل «همسایه» را هم میشناخت!
محمد حبیبی، کارمند یکی از وزارتخانهها که به سبب مسؤولیت شغلیاش مجبور است برای تحقیقات محلهای همواره به شهرهای گوناگون سفر کند و با اهالی محلهها همسخن شود درباره روابط کنونی همسایهداری در شهرها میگوید: وقتی برای انجام وظایف کاریام قدم به محله زندگی افراد میگذارم متوجه میشوم بسیاری از همسایهها از وضعیت همدیگر بیاطلاع هستند و حتی برخی از آنها تعداد نفرات اعضای خانوادهای که در چند متری منزل آنها سکونت دارند را نمیدانند و این موضوع را دخالت در زندگی فردی و اجتماعی همسایهها میدانند. حبیبی میافزاید: ما وقتی بچه بودیم زندگی جور دیگری بود همه همدیگر را میشناختند. نه فقط همسایهها همسایهها را میشناختند حتی همسایهها، فامیل همسایهها را هم میشناختند! وی در ادامه صبحتهای خود به نکته جالبی اشاره میکند: این روزها در برخی موارد میشنویم که همسایهای در راهپلههای آپارتمان جلوی همسایهاش را گرفته که شما با کی کار داری و بعد از کلی بحث و گفتوگو معلوم میشود که آنها 6 ماه است که همسایهاند و حتی تا آن روز همدیگر را هم ندیدهاند! به راستی چرا نسبت به هم بیتفاوت شدهایم؟