printlogo


کد خبر: 125428تاریخ: 1393/6/27 00:00
دولتی‌ها تمایل خود را برای ملاقات روحانی با اوباما علنی کردند
دیپلماسی علیل

سیدعابدین نورالدینی:‌محمد جواد ظریف دیروز به نیویورک رسید و با کاترین اشتون که اکنون دیگر در اتحادیه اروپایی کاره‌ای نیست؛ برنامه ناهار کاری برگزار کردند. پس از دیدارهای اخیر عراقچی که برای هماهنگی صورت گرفت، این اولین دور مذاکرات رسمی و جدی ایران و 1+5 پس از قرارداد 4ماهه است. مهم‌ترین دور مذاکرات در این بازه زمانی نیز شاید همین دور باشد. با این حال هیچ نشانه‌ای که حاکی از تغییر شرایط نسبت به وین 6 باشد، دیده نمی‌شود. همچنان همان موضوعات لاینحل باقی مانده است. اکنون این موضوعات به عنوان مسائل اختلافی میان طرفین مطرح است:
1- ظرفیت غنی‌سازی
2- مدت زمان گام نهایی
3- فرآیند لغوتحریم‌ها
4- PMD
5- راکتور اراک
آنچه مذاکرات وین 6 را نیز بدون نتیجه به پایان برد همین مسائل بود البته موضوع نیاز قطعی ایران به 190 هزار سو غنی‌سازی به عنوان یکی از اصلی‌ترین مباحث اختلافی مطرح شد اما موضوعاتی مانند مدت زمان اجرای تعهدات توافق نهایی و همچنین فرآیند لغو تحریم‌ها نیز نشان داد طرفین اختلافات عمیقی دارند. در چنین شرایطی جواد ظریف عازم نیویورک شد اما همزمان با سفر او، وندی شرمن، معاون وزیر خارجه آمریکا و نماینده رسمی این کشور در مذاکرات هسته‌ای با ایران، صراحتا اعلام کرد ابعاد غنی‌سازی در برنامه هسته‌ای ایران باید محدود شود. اشاره شرمن به اعلام رسمی ایران به 190 هزار سو غنی‌سازی است. این اظهارنظر نشان داد طرف آمریکایی همچنان بر مواضع گذشته خود نسبت به حدود غنی‌سازی ایران ایستاده است.  همین نشانه‌ها حاکی از تداوم شرایط مذاکرات در همان شرایط گذشته یعنی وین 6 است البته این موضوع در رفتار اعضای تیم مذاکره‌کننده ایرانی نیز مشهود بود کما اینکه عباس عراقچی نیز گفت بعید است در مذاکرات نیویورک طرفین به جمع‌بندی برسند. عدم جمع‌بندی در مذاکرات نیویورک در واقع به معنای بی‌نتیجه ماندن مذاکرات تا 24 نوامبر یعنی پایان مهلت 4ماهه است. اینکه در پایان این مدت طرفین برای تمدید توافقات گذشته یا جدید اقدام یا شکست مذاکرات را اعلام می‌کنند، محل بحث است اما رفتار تیم ایرانی قبل از عزیمت به نیویورک نشان می‌داد آنان امید چندانی به جمع‌بندی مذاکرات در مهلت تعیین شده ندارند. عدم امیدواری تیم مذاکره‌کننده ایرانی به جمع‌بندی در مذاکرات نیویورک به گونه‌ای بوده است که اخیرا یکی از اعضای ارشد تیم مذاکره‌کننده ایرانی نیز به «وطن امروز» گفت کمتر از 50 درصد به مذاکرات امید دارد و باید شرایط را برای فضای پس از شکست مذاکرات هم آماده کرد.
طرح ایده سوخته
اما در شرایطی که رفتار دوگانه و دروغگویی آمریکا در قبال موضوع داعش نیز یک فضای بدبینی عمومی در ایران نسبت به این کشور ایجاد کرده، ناگهان یک ایده قدیمی که البته با رفتار یک سال اخیر آمریکایی‌ها در مذاکرات هسته‌ای به عنوان یک ایده سوخته مطرح است، بار دیگر مطرح می‌شود. ایده این است: «دیدار روحانی و اوباما»! این را دیروز هم از اظهارنظر دوپهلوی محمدباقر نوبخت می‌شد استنباط کرد و هم روزنامه دولتی ایران در سرمقاله خود به صورت صریح درباره آن نوشت!
درحالی که حسن روحانی، رئیس‌جمهور در آخرین نشست خبری خود با اهالی رسانه گفته بود فعلا برنامه‌ای برای سفر به نیویورک ندارد اما محمدباقر نوبخت دیروز در کسوت سخنگوی دولت به میان خبرنگاران آمد و از قطعی شدن سفر حسن روحانی به نیویورک گفت، به گونه‌ای که موضوع احتمال دیدار روحانی و اوباما در حرف‌هایش مطرح شد. نوبخت در این باره گفت: رئیس‌جمهور عازم نیویورک می‌شود اما اینکه با اوباما ملاقاتی داشته باشد، «هنوز» هیچ برنامه‌ای از سوی رئیس‌جمهور در این باره تنظیم نشده است.  نوبخت گفته است هنوز برنامه‌ای ندارند. او درباره احتمال این دیدار همانند جاش ارنست، سخنگوی کاخ سفید سخن گفت. ارنست هم درباره احتمال این دیدار گفت که هنوز برنامه‌های اوباما در حاشیه اجلاس سازمان ملل رسما منتشر نشده اما اوباما فعلا برنامه‌ای برای دیدار با رئیس‌جمهور ایران ندارد. روزنامه دولتی ایران نیز روز گذشته در سرمقاله خود از ایده دیدار روحانی و اوباما دفاع کرد. این روزنامه در سرمقاله خود نوشت: «برجسته‌‌ترین نتیجه‌ای که در این دور از مذاکرات می‌توان متصور بود، ارتقای سطح گفت‌وگو‌ها از وزرای امور خارجه به سطح سران است... اما در این میان آمریکا بازیگر عمده‌ای است که مطالبات و دغدغه‌هایش با دیگران متفاوت است. به همین دلیل در نگاه اغلب ناظران، گفت‌وگوهای دوجانبه نمایندگان تهران و واشنگتن از حساسیت بیشتری برخوردار است». در واقع مدافعان ایده دیدار روحانی و اوباما معتقدند مذاکرات هسته‌ای نیازمند یک شوک است و تنها اتفاقی که می‌تواند باعث شود فضای مذاکرات از رخوت فعلی خارج شود، دیدار روحانی و اوباما است.  فارغ از میزان جدیت این موضوع نزد رؤسای جمهور 2 طرف و اینکه آیا اساسا طرف ایرانی تمایل یا مجوزی برای این دیدار دارد یا خیر؛ درباره این ایده باید چند نکته یادآوری شود. البته این نکات فارغ از مباحث ارزشی است که اساسا دیدار رئیس‌جمهوری اسلامی ایران با رئیس‌جمهور آمریکا را بویژه در شرایط فعلی یک فاجعه ایدئولوژیک می‌داند. قطعا اتهام تذبذب به جمهوری اسلامی که از یک سال گذشته و با رفتاری که در حوزه دیپلماتیک صورت گرفت مطرح شد به اندازه کافی برای جمهوری اسلامی و مردم ایران هزینه‌ساز شده است و در صورت چنین دیداری، هزینه‌های آن بسیار فراتر از تصور سازندگان چنین ایده‌هایی است. اما درباره ایده دیدار روحانی و اوباما:
1- آقای روحانی اگر قرار باشد روزی به مردم توضیح دهند که فواید گفت‌وگوی تلفنی او با رئیس‌جمهور آمریکا برای مردم ایران چه بوده است به چه مواردی اشاره می‌کنند؟ به هر حال از بعد دیپلماتیک و از زاویه نگاه سود و زیان، پس از 35 سال رؤسای جمهور ایران و آمریکا با یکدیگر سخن گفتند. اگر از هزینه‌های ایدئولوژیک این گفت‌وگو صرفنظر شود، باید توضیح داده شود که مردم ایران از این گفت‌وگو چه سودی برده‌اند؟ به هر حال این گفت‌وگوی تلفنی برای آمریکا آنقدر مهم و معنادار بود که بلافاصله پس از انجام آن کاخ سفید بیانیه صادر کرد و به همه دنیا اعلام کرد که رئیس‌جمهور آمریکا با رئیس‌جمهور ایران گفت‌وگو کرده است. کدام رئیس‌جمهور آمریکا؟ همان رئیس‌جمهوری که به گزاف گفته است ریاست‌جمهوری روحانی محصول تحریم‌های او است! اما فایده این گفت‌وگو برای ما در ایران چه بود؟ دیدار با اوباما مرحله‌ای فراتر از گفت‌وگوی تلفنی با او است. آیا مرحله نخست منتج به فایده شده که اکنون برخی در خیال مرحله دوم هستند؟
2- طی یک سال گذشته یک توافق نامتوازن میان ایران و 1+5 امضا شد که نه‌تنها به مدت 10 ماه برنامه هسته‌ای ایران را متوقف کرده بلکه در برخی حوزه‌ها تا سال‌ها آثار و تبعات مضر آن بر صنعت هسته‌ای ایران باقی خواهد ماند. شدت تخریب این توافقنامه برای برنامه هسته‌ای ایران به‌گونه‌ای است که بسیاری از کارشناسان و اساتید مجرب دانشگاه معتقدند هزینه‌های آن به مراتب از هزینه‌های سیاست تعلیق در دوره «اعتمادسازی اول» در سال‌های 82 تا 84 بیشتر است. مهم‌ترین انتقاد منتقدان توافق ژنو، نامتوازن بودن آن بوده است چراکه به‌خوبی مشهود است در این توافق تعهدات طرف ایرانی بسیار سنگین‌تر و مهم‌تر از تعهدات طرف مقابل بوده است. ایران در توافق ژنو برگ‌های برنده مهمی را سوزاند. مهم‌ترین آن تعلیق غنی‌سازی 20 درصد و بدتر از آن از بین بردن ذخایر 200 کیلویی آن، آن هم به ثمن بخس بود. غنی‌سازی 20 درصد و ذخایر آن در واقع یکی از مهم‌ترین منابع قدرت‌آفرین برای ایران بود اما به‌راحتی ایران بر این منابع ارزشمند چشم پوشید تا اوباما بعد از توافق به‌راحتی رو به سرزمین‌های اشغالی کند و بگوید: «امنیت اسرائیل بیشتر شد»! در مقابل این امتیاز و امتیازات دیگری که در حوزه غنی‌سازی داده شد، ایران با انجام توافقاتی فراقانونی، اطلاعات محرمانه‌ای از برنامه نظامی خود را نیز در اختیار آژانس بین‌المللی انرژی اتمی قرار داد و برخلاف آنچه علی‌اکبر صالحی انتظار آن را داشت، یوکیا آمانو نه تنها موضوع چاشنی‌های انفجاری را مختومه نکرد؛ بلکه با مطرح کردن موضوع «ارزیابی سیستماتیک» کل همکاری‌های ایران را منوط به دریافت اطلاعات مورد نظر خود کرد! موارد دیگری که طی یک سال اخیر درباره آنها بحث شد نیز قابل اشاره است اما اکنون سوال این است: آیا اگر ایران برگ‌های برنده خود را حراج نمی‌کرد، اکنون نیازی به طرح موضوع دیدار با اوباما و هزینه کردن از اعتبار و عزت ملی برای رسیدن به توافق بود؟ در ازای برگ‌های برنده قبلی چه سودی نصیب ایران شد که اکنون دیدار با اوباما بتواند متضمن فایده‌ای برای مردم باشد؟
3- اکنون یک سال پس از آغاز مذاکرات هسته‌ای، می‌توان یک جمع‌بندی کامل از نحوه رفتار طرف مقابل انجام داد. آیا آمریکایی‌ها پس از گفت‌وگوی تلفنی رؤسای جمهور 2 کشور رفتار اعتمادسازی از خود نشان دادند؟ آیا آنها بلافاصله پس از توافق ژنو، با انتشار «فکت شیت» بی‌صداقتی خود را نشان ندادند؟ آیا اظهارات جان کری تنها چند ساعت پس از توافق ژنو مبنی بر عدم به رسمیت شناختن حق غنی‌سازی در توافق، بر مبنای حسن‌نیت و در راستای اعتماد‌سازی بوده است؟ آیا اقدام اعتمادساز توقف غنی‌سازی 20 درصد و نابودی ذخایر آن با اقدامات اعتمادساز طرف مقابل همراه بوده است؟ آیا آمریکایی‌ها اجازه دادند 2/4 میلیارد دلار سرمایه‌های ایران به درون کشور بیاید؟ آیا تحریم‌های جدید آمریکایی‌ها علیه ایران که حسن روحانی از آن به «اقدام زشت»، جواد ظریف آن را «نقض‌کننده روح توافق ژنو» و عباس عراقچی آن را «ناقض متن و روح توافق ژنو» دانسته‌اند؛ به معنای اعتماد‌سازی است؟ مذاکرات یک سال اخیر نشان داد آمریکایی‌ها قابل اعتماد نیستند و مذاکره نیز نه تنها دشمنی آنها را کم نکرد بلکه بر دشمنی آنها نیز افزود.
با توجه به این نکات اکنون می‌توان گفت «تجربه» یک سال اخیر یک تجربه ناموفق بوده است. اگر بهانه شکست استراتژی اعتمادسازی اول در دوره اصلاحات، نبودن شرایط لازم برای گفت‌وگو با آمریکایی‌ها بود؛ در یک سال اخیر این بهانه نیز رفع شد و یک تجربه ناموفق دیگر به‌دست آمد؛ مذاکره با آمریکایی‌ها نه منجر به گشایش مسائل اختلافی شد و نه دشمنی آنها را کاهش داد. نه تنها هیچ اقدامی که نشان‌دهنده اعتماد به آمریکایی‌ها باشد مشاهده نشد بلکه نقض تعهد آنان نیز عیان شد. مشخص است مسیر دیپلماسی ایران طی یک سال گذشته یک مسیر اشتباه و ناکارآمد بود. اکنون طرح ایده دیدار سران 2 کشور در واقع سطح بسیار بالاتری از این مسیر است و به معنای دقیق‌تر، سطح بالاتری از  ناکارآمدی است. یعنی درست در زمانی که ناکارآمدی یک استراتژی اثبات شده است؛ تلاش برای انجام سطح بالاتری از این استراتژی چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ افکار عمومی در ایران نسبت به یک سال گذشته نسبت به مقوله مذاکره با آمریکا دیدگاه متفاوتی پیدا کرده است. اگر زمانی به بهانه رفع تحریم‌ها و در قالب موضوع هسته‌ای، عده‌ای از گفت‌وگوی تلفنی رؤسای جمهور ایران و آمریکا دفاع می‌کردند؛ اکنون یک سال پس از مذاکرات و ناکارآمدی مسیر دیپلماتیک در پیش گرفته شده برای رفع تحریم‌ها، طرح ایده دیدار با اوباما نمی‌تواند نظر افکار عمومی را در ایران جلب کند، چراکه اکنون در ایران همه می‌دانند یک پای این دیپلماسی می‌لنگد البته این موضوع هم کاملا مشخص است که نوشتن ناکارآمدی دیپلماسی علیل، به پای عدم دیدار با کدخدا را باید در دنیایی غیرواقعی و توهمی دنبال کرد نه عالم واقع.
 


Page Generated in 0/0065 sec