printlogo


کد خبر: 125632تاریخ: 1393/7/1 00:00
جنگ سرد فرهنگی در سال‌های ایمان ملحدانه!

حسین  بابازاده‌مقدم*: اگر کسی از روی تحقیق با مقوله‌ای دینی و الهی، مخالفت کند لزوما به معنای کفر و مستوجب عقوبت نیست.
سروش، مجله راه نو
احمد نراقی در نخستین سال‌های موسوم به اصلاحات با نگارش مقاله‌ای با عنوان «موقعیت‌های ایمانی» به تشریح 3 نوع ایمان شامل «ایمان ابراهیمی»، «ایمان شکاکانه» و «ایمان ملحدانه» پرداخت. همنشین ساختن ایمان با الحاد و ایجاد این شائبه که ملحد بودن هم مقارن با مومن بودن است از جمله اقداماتی بود که جریان روشنفکری بسط یافته و تجهیز شده در دوران سازندگی در دولت خاتمی به شکلی لجام‌گسیخته و بی‌محابا آن را در دستور کار خود قرار داد.
سال 1375 و هنوز در طول دوران هاشمی بود که کانون نویسندگان به مقطع خاصی از تجدید حیات خود دست یافت و عملا به ترمیم سازمان خود دست زده و ضمن برقراری ارتباط با سفارت آلمان که بعدها در سطح یک رسوایی برای این تشکل روشنفکری مطرح شد، در کنار سایر جریان‌های متولی امور هدایت روشنفکران در داخل کشور که به‌صورت آشکار با نیروهای بیرونی نیز در تماس بودند، به بازسازی کامل ساختاری ادبی برای فروپاشی از درون نظام جمهوری اسلامی دست زد.
وقایع فرهنگی مخرب در دولت خاتمی به‌قدری جدی است که کمتر این امکان وجود دارد که تمام عناوینش را ذیل یک مقاله خلاصه کرد اما می‌توان به‌صورت قابل ملاحظه‌ای همان بخش‌های تشکیل و تقویت شده در دولت‌های موسوم به سازندگی را که با تدارکی عظیم و با هدایت برخی نشریات همچون «راه نو» به طرح و توسعه ایده‌هایی همچون تسری «پدیدارشناسی بر مطالعه دین» که توسط مجتهدشبستری در کنار نقد «تعاریف رسمی از دین» تعقیب می‌شد، ترویج مدرنیته و شاخصه‌های آن توسط کسانی مانند بشیریه، آشوری و دیگران، پیگیری بحث «حاکمیت دوگانه» توسط موسوی‌لاری و مصطفی تاج‌زاده، تهاجم علیه بنیان «وحی» به رهبری سروش، مقابله با تفسیر‌های بسیط از ولایت فقیه با ارجاع به رویکرد‌های منتظری، القای «عدم توانایی دین حکومتی در حفظ اصالت دین» توسط محسن کدیور، پیشبرد سناریوی «تشدید تضادها» با نقش‌آفرینی اکبر گنجی که بخش قابل توجهی از کارهای او انتقامگیری از هاشمی تلقی می‌شد، پروژه‌های «آرامش فعال» عباس عبدی و همینطور «فشار از پایین، چانه‌زنی در بالا» با نظریه‌پردازی سعید حجاریان و در نهایت ترویج رویکرد‌های ضدروحانیتی با حضور پررنگ سیدجواد طباطبایی می‌پرداختند، مورد نظر قرار داد.
حوزه‌های فیلم، موسیقی، کتاب و همینطور کانون‌های تولید محصولات فرهنگی نیز به نحو قابل ملاحظه‌ای و در اثر همین سونامی ویرانگر الحاد فرهنگی مورد تهاجمی بی‌سابقه قرار گرفت و بسیاری از چهره‌هایی که حتی به نیروهای چپ مسلح در آستانه انقلاب گرایش داشتند این فرصت را پیدا کردند تا به انتشار دیدگاه‌ها، کتاب‌ها و بعضا دفاعیه‌هایی از تاریخ تحرکات اندیشه‌ای و اصطلاحا فرهنگی خود بپردازند.
از سوی دیگر خاتمی نیز با درانداختن شعارهایی در حوزه آزادی‌های اجتماعی و ارتباطات میان اقشار دختر و پسر در واقع از خود چهره‌ای سازش‌پذیر در سطح اجتماعی و از سوی دیگر یک کنشگر سیاسی نزدیک به دیدگاه‌های پوپر، ترسیم کرده بود. پوپر شخصیتی محبوب میان نزدیکان خاتمی بود که عمده‌ترین تاثیرات فکری را بر ساختارهای اجتماعی و فرهنگی دولت وی بر جای گذاشت.
عبدالله نوری 31 خرداد 1377 استیضاح شد و وزیر ارشاد منحرف دولت موسوم به اصلاحات عطا مهاجرانی که رئیس‌جمهور بر ماندن وی بسیار اصرار داشت در 11 اردیبهشت 87 استیضاح و با ترتیب دادن یک شوی تبلیغاتی غم‌انگیز‌ موفق به حفظ خود در مقام وزارت برای مدتی شد.
وضعیت فرهنگی در دوران خاتمی را به سیاه‌ترین سال‌های افول فرهنگ ایرانی و اسلامی می‌توان تعبیر کرد که در بعد داخلی و در هیچ مقطع زمانی نظایر آن را نمی‌توان مشاهده کرد. خاتمی با انگیزه‌های سیاسی در بحث جهانگردی و همینطور تبادل ورزشکاران، هنرمندان و بازیگران سینما با آمریکا به صورت رفت و آمد‌های فرعی وارد تعامل شد، در آن 8 سال بسیاری از هنرپیشه‌های سینما در میهمانی‌های سفارتخانه‌های خارجی در تهران مشاهده شدند.
رئیس‌جمهور وقت در سال 1999 یعنی 8 سال پس از فروپاشی نظام کمونیستی شوروی با حضور در سازمان ملل متحد، ایده گفت‌وگوی تمدن‌ها را مطرح کرد، طرحی که بسیاری بر این باورند که متعلق به فرح پهلوی بود، در شرایطی این رویداد را شاهد بودیم که همزمان 2350 مورد شبهه دینی از حیث تنوع در مطبوعات دوم خردادی یا به‌عبارتی دقیق‌تر پایگاه‌های دشمن منتشر شده بود.
تلاش‌های فرهنگی خاتمی برای به‌اصطلاح تنش‌زدایی نتیجه‌اش اعلام ایران به عنوان محور شرارت توسط جورج بوش در 10 بهمن 1380 و حمله در 15 مهرماه 1380 به خاک افغانستان بود، خاتمی اما در 1385 با ارسال نامه‌ای به بوش جنجال‌های مختلفی را آفرید. نقطه عطف جنگ سرد فرهنگی در دولت خاتمی دیدار وی با جورج سوروس در شهریور ماه 1385 است که وی به‌رغم تکذیب‌هایی که انجام داد، نتوانست پاسخی برای توضیحات جالب سوروس درباره این دیدار محرمانه ارائه دهد. (سوروس یکی از بارزترین و شاخص‌ترین چهره‌های آمریکایی فعال در امر براندازی فرهنگی کشورهای در حال توسعه به شمار می‌آید.)
همزمان در نیمه دوم دولت خاتمی رسانه‌های ماهواره‌ای متعلق به اپوزیسیون پس از پشت سر گذاشتن دوره‌ای نسبتا قابل ملاحظه از استیصال‌های مالی با استفاده از عناصر مطبوعاتی نزدیک به دولت وی اقدام به بازسازی سیاست‌ها، منابع، تاکتیک‌ها و شیوه‌های اطلاع‌رسانی خود کردند.
فریبا داوودی‌مهاجر، مسعود بهنود، مسیح علینژاد و شخصیت‌هایی از این دست ضمن حفظ ارتباط در دوران دولت خاتمی با خارج از کشور از یکسو و همچنین ارائه اطلاعات متناسبی از وضعیت‌ فرهنگی، مطبوعاتی و سیاسی کشور، تلاش کردند برخی اهداف جنگ سرد فرهنگی دشمن را در داخل خاک جمهوری اسلامی پیش برده و عده‌ای از روزنامه‌نگاران را برای فراگیری آموزش‌های رسانه‌ای به ترکیه ببرند.
بخشی از بدنه فعال رسانه‌ای در خارج از کشور با استفاده وسیع دشمن از نفوذی‌های فرهنگی در صدا و سیما، وزارت ارشاد و همچنین مطبوعات نزدیک به جریان رئیس‌جمهور تامین شد، در عین حال میرحسین موسوی در فرهنگستان هنر بخش قابل ملاحظه‌ای از چهره‌های متمایل به فراماسونری یا اعضای رسمی این سازمان را گردهم آورد و این اشخاص در پوشش فعالیت‌های پژوهشی و فکری و هنری به طرح و گسترش ایده‌های ماسونی پرداختند.
این اشخاص با انتشار ویژه‌نامه‌ها و مجله‌های تخصصی همچون «خیال»، «پژوهشنامه» و... ضمن پرداختن به فلسفه هنر با روایتی کاملا غربی و البته ماسونی، ایده‌های «جهان دینی»، «نمادگرایی افراطی»، «فرویدیسم و یونگیسم» و همچنین فصول برجسته‌ای از تاریخ معماری و نقاشی با رویکرد‌های فراماسونری را نهادینه ساخته و فضای علمی و آموزشی رشته‌های هنر، معماری و سینما را عمیقا تحت تاثیر خود قرار دادند.
حوزه درگیری‌های نظام در جبهه فرهنگی به‌قدری گسترش یافت که عملا مهار و رویارویی با آن غیرممکن به نظر می‌رسید بویژه اینکه در بخش بسیار عظیم دیگری لیبرال‌ها و مدرنیست‌های سکولار در دانشگاه‌های تخصصی علوم انسانی و رشته‌هایی همچون فلسفه، علوم سیاسی، جامعه‌شناسی و روانشناسی، به‌صورتی پرشتاب دستورکار غربی‌سازی هرچه بیشتر این علوم را با سنگین کردن کفه ترازو به نفع ایده‌های چپ و مارکسیستی مدنظر قرار دادند.
همانطور که ملاحظه می‌شود حجم فعالیت‌های تخریبی فرهنگی در داخل کشور به قدری وسیع است که دشمن در جبهه بیرونی صرفا مشغول سازماندهی برای سال‌های آتی و تامین نیروی انسانی برای رسانه‌های جدی‌تری شده بود و در نهایت در مقطع ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد، غربی‌ها با سازمان‌های رسانه‌ای تازه، دوری گزیدن از تجربه‌های تلخ و بی‌اثر گذشته، همچنین در پیش گرفتن سیاست‌های ناظر بر تطبیق برنامه‌ها با درخواست‌های مردم و احیانا تمایل در افکار عمومی وارد کارزاری تمام‌عیار شدند که مشخصا دگرگونی سبک زیست مسلمانی را هدف گرفته بود.
*نویسنده و مدرس دانشگاه
 


Page Generated in 0/0061 sec