حجتالاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی:
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِیَ ما قَدَّمَتْ یَداهُ إِنَّا جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّه أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَی الْهُدی فَلَنْ یَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً (57) وَ رَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَه لَوْ یُؤاخِذُهُمْ بِما کَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ یَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلاً (58) وَ تِلْکَ الْقُری أَهْلَکْناهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً (59)
آیه 57
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها وَ نَسِیَ ما قَدَّمَتْ یَداهُ إِنَّا جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّه أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَی الْهُدی فَلَنْ یَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً
ترجمه
و کیست ستمکارتر از آن کس که به آیات پروردگارش تذکار داده شده و از آنها روی برگردانده و کارهای از پیشکرده خود را فراموش کرده است؟ ما بر دلهای آنان پوششهایی گذاردیم تا حقیقت را درنیابند و در گوشهایشان سنگینی نهادیم، بدینسان اگر آنها را به هدایت فراخوانی، هرگز هدایت نخواهند شد.
ستمکارترین مردمان
پس از اینکه در آیه پیشین روشن فرمود که گروهی باطلگرایی جدالپیشه هستند که هدفشان نابودی حق است، و به این دلیل آیات و نشانههای الهی را به سُخره میگیرند، در آیه حاضر میفرماید که از آنان ستمکارتر کیست؟ «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُکِّرَ بِآیاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْها» همه عالَم نشانههای پروردگار است و مایه یادآوری و تذکار. اما مهمترین مایه تذکار فطرت است که در درون ماست و در کنار آن، پیامبران و اولیا و کتب الهی هستند که از بیرون انسان را تذکر میدهند. منظور از تذکار صدایی است که به گوش بشر آشناست و او را هدایت میکند و در این صورت چه کسی ستمکارتر از کسی است که به آیات الهی تذکار داده میشود و او از آن رو برمیگرداند؟ یعنی صدای آشنایی را که مبتنی بر فطرت او است، رها میکند و به بیگانه که دشمن او است، دل میبندد. این یک. اما دومین ویژگی ستمکارترین افراد آن است که «وَ نَسِیَ ما قَدَّمَتْ یَداه» و آنچه را از پیش فرستادهاند، فراموش کردهاند، و با باورها، اندیشهها، گفتار و کردار نادرست به محضر خدا وارد شدهاند. اینان ستمکارترین افراد هستند زیرا با دستانی پرگناه به محضر حق وارد میشوند و از این همه سرمایه درونی و بیرونی بهرهای نمیبرند و گرفتار سوءاعتقاد و سوءعمل خود میشوند.
حجابی بر قلب
در ادامه آیه حقیقتی تلخ را روشن میفرماید. علت اینکه آنان توان بهره از نشانههای پروردگار را ندارند و سخنان آشنای پیامبران الهی و تذکرات و تبشیر و انذار آنان در گوششان طنین ندارد، آن است که آنان درِ هدایت را بر خود بستهاند و به این دلیل ما بر دلهایشان حجابی ضخیم افکندهایم: «إِنَّا جَعَلْنا عَلی قُلُوبِهِمْ أَکِنَّه أَنْ یَفْقَهُوهُ» «أَکِنَّه» پردهای است که با آن چیزها را پنهان میکنند. [مفردات: 727] و «فقه» فهم با تأمل و دقت را گویند. [التحقیق: 9/123] خداوند بر دلهای آنان پردهای آویخته به این دلیل حقایق متعالی از آنان پنهان است و توان فهم دقیق و تدبر در آیات پروردگار را ندارند. «وَ فِی آذانِهِمْ وَقْرا» «وَقر» هرگونه سنگینی در هر چیزی را گویند که یکی از موارد آن سنگینی در گوش است. [مقاییس اللغه: 6/132] و گوشهایشان را سنگین کردیم. یعنی دلیل اینکه آنان از آیات پروردگار رویگردان هستند، آن است که دلهایشان از فهم معارف بلند الهی ناتوان است و گوشهایشان هم ناشنواست. روشن است کسی که به دنبال هواهای نفسانی رفت و معبود و خدای او نفسانیت شد و تحت سرپرستی شیطان قرار گرفت، و خود را از هدایت الهی محروم کرد، قلبش را روی معارف الهی و حقایق متعالی میبندند و گوشش را برای آنها ناشنوا میکنند. چنین کسانی را خداوند به خودشان وامیگذارد و به این دلیل اختیار آنان در دست نفسانیت و شیطان است، یعنی به جای فطرت؛ نفسانیت و به جای سخنان آشنای پیامبران و اولیای الهی؛ شیطان که بیگانه است، بر او حکمرانی میکند. خداوند هم فیوضاتش را از او میگیرد.
هرگز هدایت نمیشوند
نتیجه چنین بدکرداری و به خودواگذاری چیست؟ «وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَی الْهُدی فَلَنْ یَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً» هرچه آنان را به هدایت فرابخوانند، آنان هرگز هدایت نمیشوند. زیرا آنانی که مجاری ادراکی خود را به هدایت و حق بستهاند، نه گوش شنوا دارند تا سخن حق را بشنوند و نه عقل تا آن را فهم کنند، به این دلیل گرفتار آتش سوزان جهنم میشوند: «وَ قَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ» [ملک: 10] آری کسی که راه را برخودش بست، هرگز هدایت نمیشود.
آیه 58
وَ رَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَه لَوْ یُؤاخِذُهُمْ بِما کَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذابَ بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ لَنْ یَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلاً
ترجمه
و پروردگار تو بسیارآمرزنده و دربرگیرنده رحمت گسترده است. اگر به سزای آنچه کردهاند، آنان را فرامیگرفت، قطعاً در عذابشان شتاب میکرد اما آنان را سررسیدی است که هرگز در برابر آن پناهگاه و گریزگاهی نمییابند.
استمرار و ثبوت رحمت الهی
قرآن که کتاب هدایت و تذکار است، در کنار انذار، تبشیر میکند. در آیه پیشین انذار فرمود که کسانی که دربرابر دین خدا بایستند و کفر بورزند، راه برایشان بسته میشود. در این آیه بشارت میدهد که خداوند غفور است و رحمت گسترده دارد و تا زمان مقرر به آنان مهلت میدهد و راه توبه تا آن زمان باز است.
«وَ رَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَه» آیه را با تعبیری عاطفی و محبتآمیز آغاز فرمود: پروردگار تو غفور است، یعنی همواره آمرزنده [التحقیق: 7/245] و بسیار بخشنده است. [المیزان: 13/334] و صاحب همه نوع رحمت است. «ذُو الرَّحْمَه» صفت عامی است که عمومیت آن از دو اسم مبارک «الرحمان» و «الرحیم» بیشتر است، پس خداوند دارای همه نوع رحمتی است، هم رحمت رحمانی دارد و هم رحمت رحیمی؛ و رحمت او بر همه چیزها شمول دارد، و حتی هرجا که موانعی بر رحمت الهی باشد، اسم مبارک «غفور» آن را برطرف میکند و این دلالت بر زیادی و استمرار و ثبوت رحمت الهی بر همگان دارد. [همان]
زمانی برای عذاب
بنابراین بهرغم اینکه کفار استحقاق عذاب دارند، خداوند با غفران و رحمت خود، عذاب آنان را به تأخیر میاندازد. پس «لَوْ یُؤاخِذُهُمْ بِما کَسَبُوا لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذابَ» اگر خدا میخواست که هماکنون و بالفعل این گروهی که در ستمکاری به نهایت رسیدهاند، در عذابشان شتاب میفرمود و عذاب آنان را به تأخیر نمیانداخت بلکه «بَلْ لَهُمْ مَوْعِدٌ» برای آنان زمانی است که از آن تخلفی نیست، تا آن زمان به آنان مهلت داده میشود و راه توبه برایشان باز است.
ما بالفعل آنان را عذاب نمیکنیم، زیرا موعد و زمان آن را هماکنون معین کردهایم. «لَنْ یَجِدُوا مِنْ دُونِهِ مَوْئِلاً» «مَوئل» به معنای پناهگاه است. [التحقیق: 13/12] تاکید میفرماید که برای عذاب آنان زمانی وعده شده است که از آن پناهگاه و گریزگاهی ندارند. این سنت الهی است که در همه زمانها جاری است.
آیه 59
وَ تِلْکَ الْقُری أَهْلَکْناهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً
ترجمه
و آنان مردم سرزمینهایی هستند که ستم کردند، و ما هلاکشان کردیم و برای نابودیشان زمانی خاص را مقرر کردیم.
راه گریزی از عذاب نیست
آری، راه گریزی از عذاب الهی نیست:
«وَ تِلْکَ الْقُری أَهْلَکْناهُمْ لَمَّا ظَلَمُوا» بروید و نگاه کنید مردم ستمکاری که در سرزمینهای مختلف بودهاند، به دلیل ستمشان هلاکشان کردیم و برای هرکدام موعد و زمانی خاص معین کردیم: «وَ جَعَلْنا لِمَهْلِکِهِمْ مَوْعِداً»، یعنی در همان سرزمینی که به آن انس داشتند و در آن ستم و فساد میکردند، گرفتار عذاب شدند. منتها باید زمان معین آن برسد، وقتی زمان رسید: «فَقُطِعَ دابِرُ الْقَوْمِ الَّذِینَ ظَلَمُوا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین» [انعام: 45] «بنیان گروه کافر قطع میشود و سپاس خدا را که پروردگار جهانیان است».
سنت الهی هلاکت ستمکاران
این تبین سنت الهی در معرفت جمعی است که طبق آن جوامعی که ستم میورزند و راه کفر و عناد را در پیش میگیرند، در زمان موعد خود عذاب میشوند و به هلاکت میرسند و این سنت تخلفبردار نیست یعنی هم نابودی و هلاکت ستمکاران و هم عدم تعجیل در آن و نهادنِ زمانی خاص برای آن جزو سنن الهی است. یادآوری این نکته ضروری است که سوره کهف از سورههای مکی است که مسلمانان در مرحله انقلاب و نهضت اسلامی بودند و دشمنان آنان که صنادید قریش بودند، نیروی برتر محسوب میشدند. قرآن میفرماید که روزی که در علم خدا مشخص است، بساط مشرکان برچیده میشود، و این سنت الهی است که هرگاه کفر و ستم مسلط شد، روزی بنیانش قطع میشود و امروزه نیز همین سنت جاری است که دوران ستم استکبار جهانی و شیطان بزرگ سرخواهد آمد اما ما موظفیم به وظایف جمعی خود در برابر دین عمل کنیم و در ترویج دین و احکام آن بکوشیم.