printlogo


کد خبر: 125690تاریخ: 1393/7/1 00:00
وقتی آب،آبرو می‌برد

حسین قدیانی: الف. ب. آب... این «الفبای مهر» است، که معلم، نوشتن را با همین «آب» به ما آموخت.
«ن و القلم و مایسطرون» در «مکتب آب» قد کشیده. قلم در مکتب آب، با الف. ب. آب... شست و شو کرده و به خرابات، خرامیده. زلالی قلم، از زلالی آب است و هر حرف که می‌نویسیم، خود از قطرات آب است، از برکات آب است. ما هنوز دلداده آن نیمکت‌های چند نفره هستیم؛ محل تمرین آب! ‌آی باکلاه! پس کتاب، نه فقط در ظاهر با آب تمام می‌شود بلکه در باطن نیز با آب شروع می‌شود؛ «بابا آب داد». کیست آن که در این نعمت را به روی ما گشوده است؟ کیست آن که این منت بی‌بدیل را بر سر ما ارزانی داشته است؟ آیا جز خداوند منان؟ گمانم حرف «خ» چون کمی آنسوتر از ابتدای الفبای عاشقی است، این آب نازنین با «بابا» شروع شد و الا بابا بهتر از همه می‌داند که خالق آب خداست. آری! آب از آن خداست. و این، خدا بود که آب داد. و همچنان خداست که آب می‌دهد. من این اول مهری، عاشق آن معلم بصیری هستم که بی‌خیال نظم و ترتیب خشک حروف الفبا، مشق عشق را اینگونه برای بچه‌ها تعلیم دهد؛ «خدا آب داد» که اساسا الف. ب. آب... بلکه همه حروف الفبا از آن خداست. راستی! چه در این خلق شگفت‌انگیز نهفته است که «و جعلنا من الماء کل شیء حی»؟ چیست معنای این آیه؟ چیست راز خلقت آب؟  خدایا! ممنون توییم برای نعمت آب. و اعتراف می‌کنیم که «بابا آب داد» استعاره از لطف و عطای تو خدای مهربان است. خدایا! چه رازی است در صدای آب که ترنمی فوق آن متصور نیست؟ و چه حکمتی است در شرشر باران که این همه خارج از وصف آدمیزاد است؟ خدایا! در این آب بی‌رنگ، چه نهفته‌ای که جمله رنگ حیات، بسته به آن است؟ و در آن، چه قرار داده‌ای که خود مزه ندارد اما همه طعم حیات، بسته به آن است؟ وه که چه معجزه لطیفی است این معجزه آب! باید هم مهریه خوبان باشد این مهر بی‌مثال. خدایا! ما نیز چون آب، آفریده تو هستیم. و آب، مایه حیات ما است. نمی‌بینی بحران آب را؟ و کام تشنه بشریت را؟ خدایا! ببخش ابنای آدم را و نازل کن بر ما آب را. چند قطره باران! یک قطره ظهور! یک جرعه عدالت! خدایا! آب، مهریه مادر است؛ پس این ارث را کی به آفتاب می‌رسانی؟ پس کی به وعده‌ای که خود داده‌ای، جامه عمل می‌پوشانی؟ الف. ب. آب... آب. آب. آب. این روزها همه رسانه‌ها پر شده‌ است از تذکر بی‌آبی. که رعایت کنید؛ کمتر مصرف کنید! شاید اعتدال در این بود که ما رسانه‌های اصولگرا نیز مثل سایر رسانه‌ها در زمان سایر دولت‌ها، از کمبود آب، چماق بر فرق دولت کنونی بسازیم اما جملگی شده‌ایم بولتن دولت! و منعکس‌کننده امر و نهی دولتمردان! بی‌هیچ کنایه‌ای! ما اگر بیشتر از رسانه‌های مدعی طرفداری از دولت اعتدال، عامل انعکاس بحران آب از زبان دست‌اندرکاران نبوده‌ایم، لااقل هیچ کمتر از آنها همراهی نکرده‌ایم با دولت در این زمینه. آنی تامل کنید. هم الان اگر نفر دوم انتخابات 24 خرداد 92 رئیس‌جمهور شده بود، مواجهه رسانه‌های مدعی، معطوف به همین بحران کم‌آبی، چه بود با دولت؟! نظرات دولتمردان را پوشش می‌دادند یا رسما بحران آب را می‌بستند به ناف رئیس دولت؟!‌ ای بسا که همین عالیجنابان، در مقام میرآب، زیرآب دولت را می‌زدند! مع‌الاسف، سابقه‌شان، این را نشان می‌دهد. من روزهای گذشته، وقتی به تواتر دیدم که همه توصیه به صرفه‌جویی در مصرف آب می‌کنند، ناگهان یاد سال 88 افتادم و دلم گرفت. عجیب هم دلم گرفت! خوب خاطرم هست؛ از 22 خرداد 88 فقط چند روز گذشته بود که دستورالعمل جدید فتنه‌گران صادر شد! چه بود این دستورالعمل؟ هیچ الا آنکه ملت را در کمال وقاحت، دعوت کرده بودند به مصرف بی‌رویه آب و برق، آنهم در ساعات پرمصرف شبانه‌روز! که چه بشود؟ که مثلا نظام دارای برند 40 میلیون رای در آخرین انتخاباتش -یعنی همین چند روز پیش- به مشکل بخورد! که فی‌الواقع خود ملت به مشکل بخورد! که آب و برق ملت قطع شود!  باور دارم شیطان، به طمع همین چیزها از آدمیزاد، زبانش را جلوی خدای ما دراز کرد! اُف بر این آدمیزاد که حتی در عالم توهمات خود، به آب هم رحم نمی‌کند! آخر بگو؛ بر فرض که مشکل با جمهوری اسلامی داشتند، چه کارشان بود به آب؟! هم الان یوم‌الحساب آن «دعوت بی‌شرم به مصرف بی‌رویه» است که الحق باید گرفت گوش این جماعت وقیح را؛ «گیرم توهم زده بودید در انتخابات، تقلب شده، چه کار داشتید به آب؟ چه کار داشتید به برق؟» صدالبته یارای کتمان ندارند اصحاب فتنه! سندش هست!
عکسش هست! پوسترهایشان هست! دعوت‌شان هست! واضح‌تر از شعار «نه غزه، نه لبنان...» شعر گفتند و در نهایت بی‌صفتی، از ملتی چون ملت نجیب ما خواستند همین‌طور بی‌خود شیر آب را باز کنند که مملکت بخورد به بحران آب! همچنانکه از ملت خواستند در ساعات اوج مصرف و دقیقا در یک بازه زمانی معین استفاده مضاعف از وسایل پرمصرف برقی کنند که مثلا نیروگاه‌های مولد برق دچار اختلال شوند! مکرر در فضای مجازی، این دعوت را نشر می‌دادند! مکرر از طریق پیامک در بوق این دعوت می‌دمیدند! مکرر در فضای جامعه، رژه می‌رفتند روی اعصاب ملت! حتی خوب یادم هست برگه دعوت خود را می‌گذاشتند زیر برف‌پاک‌کن ماشین‌ها... که «آهای ملت! بعد از غروب، اتو را چند ساعت به برق بزنید، ماشین لباس‌شویی را روشن کنید، شیر آب حمام و دست‌شویی را همین‌طور چند ساعت باز بگذارید که حال جمهوری اسلامی گرفته شود!» اپوزیسیون، بی‌منطق‌تر از این؟! واقعا از سخت‌ترین کارهایم در وبلاگ «قطعه 26» یکی همین نحوه مواجهه با کامنت‌هایی بود که جز این دعوت، محتوایی نداشت. نخستین روزهای فتنه را می‌گویم. مکرر در مکرر کامنت می‌گذاشتند که امشب دیگر آب به مشکل می‌خورد، که فردا نوبت برق است، که پس فردا نوبت اصل نظام! آن روزها با خود می‌گفتم؛ «آیا دانه‌درشت‌های فتنه، این اندازه حداقلی از وجدان را دارند که لااقل این کار طرفداران خود را سرزنش کنند؟!» شگفتا! که سکوت‌شان هم حکایت نامه‌شان، «سرگشاده» بود و حاکی از رضایت‌شان از این دعوت وقیحانه! در حالی که دعوت‌کنندگان به مصرف بی‌رویه آب و برق، خود را زیر پرچم رجال فتنه، صاحب مجال برای این کارهای بی‌شرم می‌دانستند، لام تا کام واکنشی نشان ندادند آقایان! از آن که نامه سرگشاده نوشت تا دیگر کسان تا رئیس ستاد فتنه که الان وزیر اعتدال است، هیچ موضع نگرفتند علیه این دعوت، هیچ! البته از حق نگذریم؛ گاهی موضع می‌گرفتند! و در مواضع‌شان، حمایت مطلق می‌کردند از پیاده‌های فتنه! خب! حالا خنده‌دار نیست وقتی بعضی از همین رجال، از ملت می‌خواهند بحران آب را جدی بگیرند؟! صرفنظر از رجال فتنه، گاه می‌بینیم بعضی از همان پیاده‌ها نیز که بدون تعارف، بی‌رودربایستی، گاهی دولت محترم، نمایندگی‌شان را بر عهده می‌گیرد، ملت ما را دعوت می‌کنند به مصرف کمتر آب و برق! لیکن بنازم آب را که چه قشنگ آبرو می‌برد! و دقیقا همین‌جاست محل «چالش آب»! آب هم حکایت باد، مورد استهزا قرار گیرد، مسخره‌کننده را رسوا می‌کند! آب، مسخره نیست که دیروز، یکجور از آن چماق درست کنیم؛ امروز، جور دیگر! که دیروز، حکم دهیم به مصرف بی‌رویه؛ امروز، حکم دهیم به قناعت! آن هم با قر و فر روشنفکرانه! دایه مهربان‌تر از مادر شدن برای آب! آن‌هم آب! و جیغ بنفش کشیدن در سوگ آب! اینکه ملت ما هیچ‌وقت حتی پهن هم بار روشنفکران نکرده، دلیلش همین نفاق این جماعت است که از همه چیز من‌جمله آب، استفاده ابزاری می‌کنند. من اما گمانم مشکل اصلی فتنه‌گران، اصلا و اساسا سیاسی نیست، بلکه همه مشکل‌شان این است که رابطه‌شان با خداوند تنظیم نیست، تمام! آن دعوت وقیح، فقط از کسانی برمی‌آید که با خدا مشکل دارند و الا آب مگر مال این نظام یا آن دولت است؟! واقعیت آن است که بعضی‌ها بیشتر با خدای جمهوری اسلامی مشکل دارند تا خود جمهوری اسلامی. فتنه 88 را بنگرید! از همه بیشتر خود خدا را زدند! اسلام خدا را زدند! و حذف کردند اسلام خدا را از آن شعار مسخره‌شان! جمهوری بدون اسلامی، یعنی جمهوری بدون خدا! و فقط آدمی که با خدا مشکل داشته باشد، آب و برق را بازیچه می‌گیرد! من این بار دوستانه، نصیحت می‌کنم این جماعت جالب را که؛ «آب، منت خداست بر سر ما، ربطی هم به جمهوری اسلامی ندارد. پس آن را وارد توهمات خود نکنید!» این روزها، بلکه این سالیان و ناظر بر بحران آب، بدتر از آب‌بازی، بازی کردن با آب است! با آب که بازی کنی، اینگونه آبرویت را می‌برد! و دقیقا! این قلم، نوشتن را در «مکتب آب» و دقیقا با «الف. ب. آب...» معلم آموخته است. هفته دفاع مقدس است از بخت خوش این قلم. «بسیجی آب»، همان شهید لب‌تشنه‌ای است که در قتلگاه خشک فکه، از آخرین قطرات قمقمه خود گذشت تا ثابت کند «مکتب آب» همان «مکتب علقمه» است. بعضی‌ها فقط نزد «یونیسف» سرشان بلند است! آب اما محتاج ادا و اطوار سمبلیک نیست. حفاظت از آب، بسیجی ‌ناب می‌خواهد. خدا باید از آدم راضی باشد، نه نهادهای زیرمجموعه کدخدا. احترام و اعتماد به ابلیس؟! با بعضی چیزها که می‌شنویم، چه بیگانه‌‌ایم! ما در نظام 300 هزار شهید جمهوری اسلامی، به صدق و صفای آب و به زلالی 2 امام از تبار ابوتراب عادت کرده‌ایم؛ لطف می‌کنید اگر این همه بی‌کلاس، حرف از شراب و سراب و حباب نزنید! مانده‌ام نوشتن را با چه آغاز کرده‌اند بعضی‌ها که هر آنچه مرقوم می‌دارند، فاصله دارد با اخلاص آب؟! آقایان! الف با ب، فقط «آب» می‌سازد. ممنون می‌شویم اگر که این همه کاسبی نکنید با حروف الفبا! من اما بنا دارم این روز خوش اول مهر، تصحیح کنم این غلط مصطلح را. آنکه آب داد، خدا بود و بابا آن بود که خون داد. آری! بابا آن بود که خون داد. از ما که گذشت، اما وقتی می‌خواهند بنویسند «الف. ب. آب... بابا آب داد»، خدایا! تو رحم کن به دل «علیرضا و آرمیتا» که از این سخت‌تر، مشقی پیدا نمی‌شود. خدایا! سوگند بر قطرات اشک روی دفتر مشق بچه‌های این دیار، غیبت آب و آفتاب را با هم تمام کن! والله تشنه‌ایم... زمین تشنه است، آسمان تشنه است، باران تشنه است، آب تشنه است، آفتاب تشنه است؛ مگر که او بیاید!   

 


Page Generated in 0/0185 sec