فیلم «امروز» به عنوان نماینده ایران به اسکار معرفی شد و دوباره تراژدی گزیدن برای اسکار پیش آمد و شد محلی برای بحث و جدل موافق و مخالف اما انتخاب فیلم برای اسکار رجعت به همان حکایت قدیمی گزیدن و گزیده شدن است. جمهور که آگه نیستند پشت درهای بسته مدیریتی سینما براساس کدام پارامترهای منطقی، فیلم برای اسکار انتخاب میشود اما آنچه نگارنده بدان اذعان دارد این است که منطق بررسی محتوا برای گزیدن، هر منطقدانی را به بیمنطقی هیات ژوری انتخاب اسکار سوق میدهد. بنده بارها نوشتهام که مدیریت سینما نه در سطوح عالی بلکه در مدیریت جزئی، نیاز به خانه تکانی دارد و این خانه تکانی آرزوی نسلی کسانی به شمار میرود که در این جریان پرشتاب خواهان برجسته شدن عزت ملی حتی در گزینش فیلم برای اسکار هستند و امروز نگرانیم از انتخاب فیلم امروز آقای میرکریمی، چون چنین سیاق گزیدن امروز، منجر به گَزیده شدن هویت ملی میشود. قابل توجه هیات ژوری! فیلم امروز میرکریمی به دلایل محتوایی فراوان، فاقد هویت ملی است. با دلایل اثباتی پیرو نظریه یکی از منتقدان ملی و بومی در این نوشتار اثبات خواهیم کرد که اسلوب روایی فیلم امروز، بومی، ملی و اینجایی نیست. در پیرنگ فیلم امروز، پدری خودخواسته فرزندی ناخواسته را برمیگزیند؛ فرزندی که هویت مجهول دارد و مشخص نیست منطقا در قصه میرکریمی نطفهاش براساس ضابطهمندی عرف شکل گرفته یا ماحصل یک کامجویی ساده است، مشروع یا نامشروع، چون بودن یا نبودن. الگوی روایت امروز کریمی براساس نظر یکی از منتقدان ظاهرا کهنهکار هیچ ربطی به آژانس شیشهای حاتمیکیا ندارد، بلکه الگوی پدر خودخواسته و فرزند ناخواسته را نویسندگان و سازندگان محترم از رمان بینوایان ویکتور هوگو کش رفتهاند. ژان وال ژان در این رمان همان پدر خودخواسته است و کوزت (طفل شاید نامشروع) همان فرزند ناخواسته. یونس در فیلم میرکریمی ژان وال ژان است و زن چادری حکم فانتین را دارد؛ کوزت تازه متولد شده هم توسط یونس (وال ژان) ربوده میشود. این الگوی داستانی و این مختصات روایی منطقا بومی، مشرقی، ملی و ایرانی نیست. خاستگاه چنین روایتهایی متعلق به مغرب زمین است که کامجویی و فرزندان نامشروع، عرف رایج در فرهنگ آنجاست. سیدمحمد حسینی، منتقد سینما و سردبیر ماهنامه سینما رسانه در مقاله مفصلی که در «وطن امروز» منتشر شده، منطق امروز میرکریمی را براساس فرمول پدر خودخواسته و فرزند ناخواسته تبیین کرده است. فیلمی که بخش اعظمی از روایتش در سکوت جاری میشود، منطق فیلمنامهاش به مخاطب تفهیم نمیکند طفل مشروع است یا نامشروع. طبیعی است که مخاطب غربی وقتی با متن ابتر اثر مواجه میشود با پیشفرضهای طفل نامشروع فیلم را دنبال میکند. از سوی دیگر سکوت فیلم دامن میزند به الگوی ژان وال ژانی و کوزتی فیلم. با این حساب آیا امروز میرکریمی تصویری از امروز ایران ما است که سرافرازانه از معدود کشورهایی به شمار میرود که لبریز از جمعیتی حلالزاده است؟ این سوال را چه کسی باید پاسخ دهد؟ با تشریح متن فیلم در پاراگرافهای پیشین، فیلم هیچ وضعیتی را نسبت به طفل به دنیا آمده توضیح نمیدهد. کلیت اثر در منظر مخاطب خارجی تاکیدی محتوایی به توسعه اطفال نامشروع در ایران زمین است و پرسش نگارنده از هیات انتخاب این است که این فرزند نامشروع که در جلوی چشمان هیات انتخاب اسکار قرار میگیرد آیا موجب نمیشود تصویر پلشتی از وضعیت اجتماعی ایران در ذهن مغربیها شکل بگیرد؟ چه کنیم که آنقدر تعجیل میکنند هیات انتخاب، آنقدر ذوق سیاسی افزون با چاشنی اعتدال در چشمانشان رسوب کرده که نمیتوانند نمایش رویش اطفال نامشروع گزیده شده برای اسکار را ببینند. فقط میدانند فلانی رفاقت با رئیس دارد و برای خوشحال کردن رئیس، فیلم رفیق را بر میگزینند! این تاملات در متن فیلم میرکریمی منجر به چنین برداشتی میشود که الگوی روایی جاری در متن اثر به هیچ وجه مشرقی و اینجایی نیست و چه ربطی به بانویی دارد که چادرش، سمبلی از عفت او است. پرسش این است که بانوی چادر به سر چگونه تن به کامجویی مردی داده که موجب تولد طفلی بیهویت شده که مشروع یا نامشروع بودنش بر مخاطب داخلی پوشیده است، چه رسد به مخاطب خارجی و هیات انتخاب اسکار که دلشان غنج میرود برای چنین پیرنگی که در سرزمین مشرقی و مسلمان، نامشروعی از زیر نماد عفت سر برون آورد. اینجا بهشت مردان بوالهوس نیست (اشاره به دیالوگ پرستار در فیلم). نویسندگان و سازندگان کدام نمونه را برای مصداق پیدا میکنند که بانوانی که چادر نماد عفت آنان است تن به هر کامجویی دهند. خدا را شکر در نظام جمهوری اسلامی آنقدر آزادی فراوان است که متولیان فرهنگی رای به ساخت چنین آثاری میدهند و در ادامه رسانه ملی هم میشود طرفدار فرمول «پدر خودخواسته» و طفل نامشروع ناخواسته و از تولید و ساخت امروز حمایت میکند. به هر روی در عین آزادیهایی که برای فیلسماز قائلیم، «امروز»ها در همین سرزمین باید تولید و نمایش داده شوند و اسکار رفتنشان موجب تخطئه هویت ملی- بومی خواهد شد.
منبع: سینما پرس