لابهلای کارنامه امیر قلعهنویی کمتر میتوان 3 شکست متوالی پیدا کرد. هتتریک باخت آن هم زمانی که تیمی میخواهد نفس چاق کند و دوباره خیز بردارد برای کورس قهرمانی نشانه خوبی نیست و شاید تنها علاج درد استقلال تعطیلی لیگ باشد. البته تعطیل شدن بازیها مثل یک شمشیر دو لبه است؛ گاهی به نفع تیمهایی است که پایشان در چاله پیچ میخورد و گاهی نیز سرعت شیرجهزدن در سراشیبی را افزایش میدهد. شاید بگوییم تیم امیر اسیر «چشم زخم» شده که ناگهان مقابل مدعیان قهرمانی (تراکتور- سپاهان- نفت)هتتریک میکند آن هم 3 هفته پشت سر هم. البته این را نباید «دابل هتتریک» بخوانید ولی اگر قرار باشد بر اساس قواعد فوتبال دربارهاش حرف بزنیم همان دابل هتتریک شکست میشود، چون استقلال هم نتایج بازیهای رفت مقابل حریفان سرسخت را واگذار کرده و هم 3 هفته کابوسوار را سپری کرده است و تعبیر این مساله برای قلعهنویی یعنی یک تراژدی. برای پرداختن به این مساله که چرا استقلال باتجربه ناگه پس از نتایج و بازیهای خوب به این زوال تن میدهد باید چند نکته اساسی را مرور کرد:
1 اوسط دهه 80 شمسی بود که علی پروین بعد از شکست سنگین مقابل فجر از روی سکوها مورد انتقاد قرار گرفت و سلطان برای مدتی مورد مذمت سکونشینهای آزادی بود. پرسپولیس پروین به یک بنبست فکری خورده بود، شرایط مهیا بود، علی پروین شناسنامهاش برای پرسپولیس پر بود از جامهای رنگارنگ ولی ناگهان یک سکته مهیب تیم را به زوال کشید. اما چرا به آن روزگار نقبزدیم چون پروین در فوتبال ایران یک مدل کوچک و یک همزاد جوان دارد؛ امیر قلعهنویی. مردی که گزاف نیست اگر شباهتهای مربیگریاش را الگو برداشته از پروین بدانیم. امیر حالا به همان روزها رسیده، یک خود درگیری مزمن در تیمی که همه چیزش جور است ولی یک ساز ناکوک دارد که تیم را زمین زده.
2 ساز ناکوک استقلال بدون هیچ تعارفی بازیکنان ملیپوشی هستند که بعد از جام جهانی سرخورده از ترانسفر نشدن به تیمهای اروپایی و به جیب نزدن دلارهای سبز باشگاههای خارجی مجبور شدند دوباره تمدید قرارداد کنند. اما حضور آنها در تیم ضربآهنگ را به سمت فالش نواختن برده است. مصدومیتها و کند بودن در ترکیب تیم حسابی امیر را کلافه و عصبی میکند. گویی آنها دیگر بازیکن بازیهای بزرگ نیستند. گل دومی که استقلال از ذوبآهن دریافت کرد تنها روی اشتباه مثلث خسرو، صادقی و بیکزاده بود. هر سه مدافع ملیپوش تنها نقش یک تماشاگر را بازی کردند.
3 ابتدای کار خیلی خوب بود، امید ابراهیمی، سجاد شهباززاده و جاسم کرار خیلی خوب خلأ بازیکنان بزرگ را پر کردند. ابراهیمی خودش را به تیم ملی دیکته کرد ولی 3 هفته است که نمایش ضعیف و عدم دوندگی تیم را بر اساس بدشانسی میگذارد. در فوتبال اگر بخواهیم از ترفند آمار و احتمالات استفاده کنیم نمیتوان گفت 3 هفته متوالی تیمی بدشانسی میآورد! آن هم استقلال که ادعای قهرمانی دارد.
4 بازیکنان امیر در جنگهای تن به تن از لحاظ بدنی کم میآورند. خطاهای پشت محوطه جریمه و استفاده حریفان از ضربات ایستگاهی و سرانجام به لرزه درآمدن تور استقلال، نشانه این استدلال است. بدون شک خطاهای امیرحسین صادقی در توپهایی که باید هافبکهای دفاعی قطع کنند، بیمورد است، علاوه بر اینکه به ضرر تیم تمام میشود، زیرا محسن فروزان دروازهبان مطمئنی نیست که بتواند مقابل ضربات ایستگاهی تیمش را نجات دهد.
5 امیر در خودش ذوب شده، او مدام به بازیکنان پرخاش میکند. قلعهنویی این فصل کاملا عصبی است از دعوا با صادقی گرفته تا سکه یک پول کردن آرش برهانی روی نیمکت. این تنش که مقابل دوربین رخ میدهد آرامش را از تیم گرفته و تنش را جایگزین میکند. امیر قلعهنویی در زمانی مغلوب یحیی گلمحمدی شد که اگر ذوبآهن شکست میخورد بدون هیچ تعارفی یحیی دومین مربی اخراجی از لیگ بود ولی استقلال در اصفهان چنان ذوب شد تا هوادارانش نگران روزهای
آینده باشند.