حسین بابازادهمقدم: مبحثی تحت عنوان «سطح» یا «سطوح تمدن» اگر چه یک بحث ذاتا فرهنگی و سیاسی در سطح جهان شناخته میشود اما اساسا مسالهای مبتنی بر «حقوق بینالملل» است که خود را ناظر بر تامین حداکثر حقوق اروپاییها و «نژاد برتر» و مردمان «متمدنتر» در برابر ملتهای بیتمدن میداند.
در ریشههای شناخت این سطح تمدن چند عامل اساسی در تبیین حاکمیت دولتها و ملتهای متمدن اهمیت داشت که بنابر اعتراف خود غربیها و اهالی آن بهاصطلاح تمدن برتر شامل گزینههایی به این شرح میشد: نظامی برخوردار از نهادهای اساسی حکومت و دیوانسالاری عمومی به مثابه همان سازمان اداری که آتاتورک در ترکیه و رضاخان در ایران برای تحققش مامور شدند، توانایی سازمانی برای دفاع از خود که باز هم همان افراد به عنوان کارگزاران منطقهای انگلیس در پوشش تشکیل ارتشهای مدرن و منظم برای آن قدمهایی تبلیغاتی و عملا بیحاصل برداشتند و یک نظام قانونی مدرن که در کشورهای عربی اصلا تحقق آن برای غربیها اهمیت نداشت و این پروژه را در ایران مشروطه تعقیب میکردند و هدف اصلی روشنفکران، جایگزینی قانون مدرن بشر به جای قانون خدا بود و در نهایت پایبندی به ارزشهای اروپایی که برنامه یکپارچه غرب علیه تمدن اسلامی به رهبری انگلیس بوده است.
غربیها در تحمیل کاپیتولاسیون به ملت ایران که عنوان دیگرش با کمی تلطیف «حق برونمرزی» شناخته میشود، عملا اثبات کردند حتی رضا شاه نیز با تمام خوی وحشیانه و حضور تمام قامتش در جهت تامین منافع تحقق «ملت متمدن» و «دولت مدرن» تمام هدف آنان را محقق نکرده و برای تحمیل زوری این تمدن مبتنی بر اندیشه سلطهطلبی، تفاخر متعفن و منفعتطلبی جنونآمیز مقتضی است تا تحقیر تمدنهای دیگر همواره در دستور کار قرار داشته باشد.
شوریدن امام خمینی(ره) در برابر کاپیتولاسیون در واقع یک هدف مقطعی یعنی افزایش تحرک و واکنش مردم و مسلمین در برابر برنامههای شاه به عنوان حکومت تحت هدف برای سرنگونی را در بعدی کوتاهمدت از یکسو و از سویی دیگر در بعدی بلندمدت برای شکستن ابهت دروغین و پوشالی غرب از منظر تمدنی تعقیب میکرد. در حقیقت حضرت امام روح برتریجویی تمدن غرب علیه ملتهای مسلمان و البته غیرمسلمان تحت سلطه تمدنی و استثمار فرهنگی را به چالش کشیدند و سطوح تمدنی که غربیها ادعا میکنند با درانداختن طرح بازدارندگی اتمی و احتمال ویرانی گسترده جهانی تغییر دادند به چالش کشیدند.
بنابر آنچه «برت باودن» از نویسندگان نوپا اما مورد توجه آمریکاییها اعتراف کرده است تمدن و بیتمدنی با عناوینی همچون خوشسامان و بدسامان، مدنی یا غارتگر، پسانو یا پیشانو، مشروع یا نافرمان و نامشروع تغییر نام داد، یعنی بنابر اظهارنظر این پژوهشگر سیاست بینالملل که از دل اندیشکدههای غربی به توسعه نقطهنظرات جریان مطالعات آمریکایی در روابط بینالملل اشتغال دارد، برچسبهای یاد شده و البته سایر برچسبهایی که ذکر نشده است ادامه همان خط تحقیر علیه تمدنهای دیگر است، این برچسبهای ذکر نشده شامل صلحطلب یا مدافع تروریسم در برابر آن، پایبند به حقوق بشر یا ناقض حقوق بشر، آزاد یا بسته، تکثرگرا یا انحصارطلب و نظایر اینهاست.
در حقیقت این بسیار مهم است که در سطوح مختلف برنامه القایی غرب در تحمیلهای تازه از تمدن و بیتمدنی به آشوب کشیده شده و اجازه داده نشود با تغییر الفاظ هدف اصلی دشمنان تمدن اسلامی مورد غفلت قرار بگیرد. بعد دیگر این تحمیل تمدنی «اقتصاد نولیبرالیستی» و همینطور با درجاتی از اهمیت بیشتر «جهانی شدن نولیبرالی» در ابعاد اقتصادی است، به نحوی که داعیهداران تمدن گسترده جهانی و انحصارگرایان، در تعریف تمدن بزرگ و فراگیر که خود با درانداختن ایدههایی جنونبار چون برخورد تمدنها و راضی کردن ملتهای به زعم آنان غیرمتمدن به طرحهایی روبنایی و بیمحتوا همچون «گفتوگوی تمدنها» استعمار فرانویی در ابعاد اقتصادی و چپاول محتوایی ثروت را در تمام مناطق جهان به نفع تمدن نژادپرستانه و سیاه غرب تعقیب میکنند.
اما شیعیان در خاورمیانه از لبنان تا مرزهای عربستان عملا این تمدن خونریز، درندهخو و ویرانگر مبتنی بر موشکهای اتمی و قارهپیما و تمدنی را که مبتنی بر زندانهای قرون وسطایی گوانتانامو و جزایر دورافتاده در ناکجاآبادهاست به چالش کشیده و با دستیابی به نفی تمدن غرب، نفی برچسبها و حتی انتخاب آنان به عنوان مفاخر انقلاب جهانی اسلام با در پیش گرفتن اعتماد به نفسی منطقهای و فراملی، طرحی نو و فراگیر را درانداختهاند که چشم انتظار تاییدهای غرب نیست.
تقابل با چشم انتظاری برای تایید غربیها و مقابله با مبانی ارزشگذاری غرب در همه حوزهها اعم از حوزههای فرهنگی، علمی، اقتصادی و اصطلاحا جهانی که عملا یک جامعه کوچک استعمارگر با شیوههای فرانو را نمایندگی میکند، از ضروریاتی است که انقلاب اسلامی باید برای اقمار خود در سطوح مختلف بخوبی تبیین کند، چرا که مسیر تمدن از تقابل عمیق و رویارویی تمام عیار با مولفههای فرهنگی دشمن میگذرد، رویارویی که میتواند در عین حال به نوعی از تعصب موثر و مثبت در حفظ ارزشهای بومی و تمدنی مبتنی باشد.
در حقیقت کارهای مستمر افشاگرانه مقام معظم رهبری در برابر برنامههای تمدنی غرب برای بسیاری از دیدگاههای روبنایی رویهای شاید سیاسی و شاید تکراری بهنظر میرسید اما امروز با مرور ادبیات نوین علمی حقوق و سیاست بینالملل و حتی با بررسی آرای دانشگاهیان و کانونهای علمی غرب که در دل موسسات تصمیمساز دولتی فعالیت میکنند، مشخص میشود معظم له به عنوان ولی امر مسلمین جهان بخوبی خطوط را مبتنی بر رویکردهای بینالمللی در مبارزه با تمدن دروغین و غرق در منجلاب غرب ترسیم کرده و با تحقیر عالمانه، روشنگرانه و مبتنی بر فعل و ادعای قدرتهای به اصطلاح جهانی، سازمان بزرگ تمدن اسلامی را طراحی و به مرحله اجرا گذاشتهاند.
این سازمان طراحی شده که غربیها را در معرض واکنشهای عجولانه و شتابزده و سرتاپا توأم و آکنده از اشتباه و خطاهای مدام کرده است، مبتنی بر حفظ ارزشهای ناب و اصیل اسلامی و شیعی در برابر ارزشهای اروپایی و غربی، سازمانهای نیرومند نظامی در برابر نیروهای متخاصم خارجی و تروریستی برای حفظ و صیانت از تمامیت ارضی و حاکمیتهای دولتهای میزبان انقلابیون منطقه، تاکید بر قرآن و سیره و سنت و فقه پویای شیعی به عنوان منبع قانون که در ایران اسلامی به آزمون گذاشته شده و مبدأ خدمات و برکات بسیاری بوده است و البته در ابعاد فردی صیانت از سبک زیست مسلمانی و شیعی، در ابعاد استراتژیک مبتنی بر حفظ تفوق نسبی جنبشها در جغرافیای نفتخیز و ثروتمند منطقه و همچنین پیگیری سیاستهای افزایش جمعیت به عنوان مساله استراتژیک بسیار مهم، است.
عملا این امام راحل عظیمالشأن و مقام معظم رهبری و کوششگران روشناندیش بودند که سطوح تمدن را به چالش کشیده سپس زیر پا خرد کردند، این همان موضوع کلیدی است که برای غربیها به مراتب از بمب اتم و موشکهای قارهپیما مهلکتر است، چرا که سطوح تمدن را در واقع این گفتمان بود که ابتدا شکست و سپس بر شکستههای تمدن غرب در منطقه ساخت و ساز تمدن نوین اسلامی را آغاز کرد، تمدنی که بزودی با تجربههایی از تاریخ و سرنوشت حکمرانیهای بینالمللی مسلمین، مرزهای اروپا را تا قلب اندیشه سلطه فتح خواهد کرد.