printlogo


کد خبر: 126307تاریخ: 1393/7/12 00:00
تنیدن تار به دور خود!

حجت‌الاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی : از جمله ظهورات نفس که متأسفانه در بسیاری از ما وجود دارد، غرور است. غرور از رذایل اخلاقی است که در وجه جمعی و اجتماعی؛ جامعه و اجتماع انسانی و اسلامی را از درون تهی می‌کند و گذشته از اینکه خود انسان مغرور را هلاک می‌کند، جامعه را هم به ورطه انحطاط می‌کشاند. غرور به معنای فریب‌خوردن است. یعنی هرچیزی که انسان را فریب بدهد، شیطان باشد یا نفس، مال، جاه و شهوت، از آن به غرور تعبیر می‌کنند. چنانکه عرب می‌گوید: «غَرَرْتُ‏ فلاناً» یعنی از بی‌توجهی او سود بردم و به آنچه از او مى‏خواستم، رسیدم [مفردات: 603]. مرحوم مصطفوی می‌نویسند: «اصل آن به معنای حصول غفلت و بی‌توجهی به دلیل تأثیر چیزی دیگر در آن است... از لوازم آن نادانی، فریب...است. و از آثار آن فریب و برّانی است.» [التحقیق: 7/207] اما غرور در اصطلاح به دو رذیله اخلاقی اطلاق می‌شود، نخست غرور به معنای خودبرتربینی است. دوم که دقیق‌تر است و معنای اول را هم دربر دارد، غرور به معنای خودفریبی و فریب‌دادن است. سنجیده‌تر فریب هواهای نفسانی و شیطان را خوردن غرور گویند [جامع‌السعادات: 3/3]. انسان کار و روشی را در پی بگیرد و به آن هم مطمئن باشد اما در واقع این کار و روش مبتنی بر نفسانیت و هوای نفسانی باشد که نوعی خودفریبی است. یعنی نفس و شیطان آدمی را فریب می‌دهند. به این دلیل درک حقیقت آن بسیار سخت و صدالبته بسیار مهم است زیرا به لایه زیرین جان و قلب آدمی بازمی‌گردد که از چشم ظاهری ما ناپیداست. پس غرور فریبکاری نفس و مکر شیطان است تا آدمی را به وضع خود مطمئن کند و به آن وضع آرامشی کاذب پیدا کند. به زبان دیگر غرور حالتی نفسانی است که انسان به وضعی که دارد، دل‌خوش است، زیرا مطابق طبع و هوای نفسانی اوست و این آرامش دروغین است، زیرا آن را درست می‌پندارد، اما در واقع آن فریب نفس و مکر شیطان است. در این حالت حتی خودش هم توجه ندارد که دچار مکر و خدعه شده است و خطر هم اینجاست. [همان:4] این تعریف جامع غرور است که معنای نخست را هم دربردارد و اقسام مختلفی هم دارد.

مشکل اینجاست که بسیاری از ماها در حدخیال زندگی می‌کنیم، و به تعبیر قرآن «مُخْتالٍ فَخُور» [لقمان: 18] «خودپسند خودستا» هستیم و چشم بصیرتمان کور است. انسان مغرور؛ دستخوش خیال و خودفریبی است. به این دلیل فخر می‌فروشد و تصور می‌کند که راه درستی را در پیش گرفته است. نتیجه چنین ویژگی‌ای چیست؟ نمی‌توانند خوب و بد خود را تشخیص دهند. زیرا همه اندیشه خود را بر فریب و مکر بنا نهاده‌اند. به این دلیل در خیالات خود زندگی می‌کنند. دوستی‌ها و دشمنی‌های آنها خیالی است. آنها را که دوست می‌پندارند، در حقیقت دشمن آنان هستند و آنان را که دشمن می‌انگارند، دوست‌شان هستند. حق و باطل را هم اشتباه می‌گیرند، حق را باطل و باطل را حق می‌پندارند. هم‌گونه است خیر و شر و حقیقت و پندار و سعادت و شقاوت [المحجه البیضاء: 3/413]. کافی است پرده فریب و تزویر از جلوی چشمانشان برداشته شود، آنگاه حقیقت را می‌بینند اما آیا نفس می‌گذارد؟ بله، با مرگ حقیقت را مشاهده می‌کنند و تاری که به دور خود تنیده‌ بودند، پاره می‌شود و می‌فهمند معیار آنان کاملاً غلط بوده و نفس آنان را فریب داده و شیطان هم اسیر مکر خود کرده بود. بنابراین غرور یکی از جلوه‌های نفس و ظهورات آن است که حتی بسیاری از متدینین هم گرفتار آن هستند زیرا نوعی سکون و اطمینان کاذب به انسان می‌بخشد که واقعیت ندارد و همین باعث هلاکت آدمی می‌شود. یعنی اطمینان و آرامش حقیقی نیست بلکه وهمی و خیالی است که نفس با دسیسه آن را در درون جان ما ایجاد کرده است. خطر هم اینجاست که ما از بیماری درونی خودمان اطلاعی نداریم و با همین بیماری واگیردار، جامعه را هم بیمار می‌کنیم. نه‌تنها خودمان را از خدا دور می‌کنیم بلکه جامعه را هم به انحراف می‌کشانیم. این نکته را هم تأکید کنم که این بیماری در مسؤولان و کارگزاران حکومتی خطرناک‌تر و مهلک‌تر است زیرا شدت تأثیر منفی آن بر مردم بسیار بیشتر است و توان به انحراف ‌کشاندن جامعه آن به مراتب مخرب‌تر از هر ویروس کشنده‌ای است.


Page Generated in 0/0057 sec