زهرا قزیلی: تینا پاکروان از معدود زنان سینمای ایران است که در رشتههای مختلف فعالیت کرده و شاید بتوان گفت در سینما همه فن حریف است. تجربه بازیگری، کارگردانی فیلم کوتاه، طراحی صحنه و لباس، دستیار کارگردانان مطرح و... در کارنامه او دیده میشود و به تازگی تهیهکنندگی فیلم «یحیی سکوت نکرد» را تجربه کرده است. او قبل از تجربه تهیهکنندگی فیلم سینمایی «خانوم» را جلوی دوربین برد. فیلمی که در 3 اپیزود تعریف شده است و شاید یکی از دلایل اپیزودیک بودن آن این باشد که قصد داشته است شخصیتهای مختلف از دهه 50 را به نمایش بگذارد و فارغ از دغدغههای جنوب و شمال تهران به ساخت فیلم بپردازد. او تلاش داشته است جنبههای هنری کار را رعایت کرده و از المانهای دمدستی و گیشهپسند پرهیز کند. هر 3 اپیزود خانوادهمحور است که شخصیتهای آن از طبقههای متفاوت اجتماعی انتخاب شده و به کلیشههای طبقاتی شمال و جنوب تعلق ندارد و در هر اپیزود داستان را تعریف میکند که نقش زن در آن پررنگ است و هر 3 زن داستان با شرایط متفاوت اجتماعی دارای دردی مشترک هستند. فیلم دنیای زنانهای را روایت میکند که سنگینی داستان روی دوش زنان است. حفظ کیان خانواده یکی از پیامهای اصلی فیلم به شمار میآید اما در روایت داستان باید با حفظ اعتدال و نگرشی از زاویه منطقیتر و فارغ از هرگونه جانبداری به سراغ فیلم میرفتیم اما قاعدهای که در فیلم «خانوم» حاکم است جنبه زنانگی آن است. اگر اپیزودها را مرور کنیم به نکات جالبی دست مییابیم، در اپیزود اول زنی جوان (شقایق فراهانی) تلاش میکند همسرش (سیامک انصاری) در ایران بماند. انصاری در داستان بهگونهای تعریف شده که بدهکار است و چارهای ندارد جز اینکه خانوادهاش را رها کند و مخفیانه از کشور خارج شود یا اینکه بماند و به زندان برود. شخصیت «ناهید» (شقایق فراهانی) به عنوان یک زن قهرمان متولد 50 است که ایثارگرانه ایستاده و با چشم پوشیدن از خطای همسرش کورسویی را در خانه خالی و تاریک روشن نگه داشته است که در صحنه تولد حمید و روشن کردن شمعها به عینه میتوان دید. در روز سالگرد ازدواجشان گویی زندگی دوبارهای آغاز میکنند که باز هم زن با ایثار و فداکاری آغازگر مسیری تازه است و حتی در ادامه داستان ناهید مقابل پدرش میایستد و بر وفاداری خود پافشاری میکند. در اپیزود دوم آهنگسازی جوان (اشکان خطیبی) به دلیل اعتیاد به الکل اعتبار حرفهایاش را از دست داده و مشکلات مالی دارد و همسر فیلمنامهنویسش (اندیشه فولادوند) را آزار میدهد. موقعیت داستان بهگونهای تعریف شده که تماشاگر بیشتر طرف زن را میگیرد و حق را به او میدهد، در حالی که جا داشت آهنگساز الکلی خیلی بهتر روایت شود و اگر کارگردان بازی بهتری از اشکان خطیبی میگرفت شاید مشکلات مرد هم به خوبی دیده میشد و در اپیزود دوم تعادل بهتری برقرار بود. مرد تنها داد میزند و زن، داد و بیداد مرد را تحمل میکند و به تمام کردن فیلمنامهاش میاندیشد. با این اوضاع میبینیم که از لحاظ فیلمنامه، قرار نبوده حس تماشاگر به سمت مشکلات و بیماری مرد باشد و باید تنها زن دیده میشد. اپیزود سوم فیلم هم مردی را میبینیم که دستهایش را از دست داده و همسر او همه کارها را انجام میدهد. هم از مرد و بچهها نگهداری میکند و هم نانآور خانه است. بنابر آنچه در فیلم میبینیم، زن از این وضعیت راضی است، تنها مشکلش این است که شوهرش خوشحال نیست و به او لبخند نمیزند.
مردها در فیلم عناصری منفعل معرفی میشوند که در «خانوم» بشدت ظهور و بروز مییابد تا ناخودآگاه یک بعد این جهان داستانی فراموش شود. در فیلم مردها همگی درمانده هستند، توجه کنید به درماندگی خسرو به دلیل اعتیاد به الکل و از کارافتادگی رضا به دلیل قطع شدن دستانش یا حمید و مشکلاتی که به دلیل سهلانگاری برای خانواده به وجود آورده در حالی که اگر این مردها به درستی در داستان پرداخت میشدند، میتوانست شخصیت زن بروز و ظهور بهتری پیدا کند. فیلمنامهنویسان این اثر اگر به هر دو بعد توجه میداشتند فیلم اثرگذارتری روایت میشد و میتوانست در موقعیتهای طبیعیتر و خارج از وضعیتی که مردان «خانوم» دارند، به تقویت جایگاه زنان که مد نظر کارگردان است، منجر شود.
در این فیلم نویسنده فیلمنامه تلاش کرده است با در نظر گرفتن موقعیت بحرانی برای زنان شرایط منطقی را نادیده گرفته و تنها برای پررنگ کردن زنان و اینکه به تنهایی ویرانههای زندگی را درست میکنند در نظر گرفته شده است. فیلمنامهنویس با پررنگ کردن مشکلات مردان و بیتوجهی به وضعیت آنها از کلیشههای همیشگی در این نوع آثار استفاده کرده است و شخصیتهای منفعل مردان بسیار کلیشهای و دستمالی شده است، گویا فیلمنامهنویس و کارگردان به مخاطب این را القا میکنند که هیچ راه دیگری وجود ندارد و هیچ نور امیدی نیست، باید صبر کرد و بنیان خانواده را حفظ کرد. تمام این شرایط اسفناک و دردآور در اپیزودها هر چه بیشتر تقویت شده تا نقش زن را پررنگتر کند، هر چند در هیچیک از داستانکها گشایشی حاصل نمیشود و همه چیز به حال خود رها میشود. فیلمساز در اولین ساخته خود تلاش کرده از روایت یک داستان سر باز زند و در 3 اپیزود 3 موقعیت مختلف را روایت کند. یکی از مشکلات فیلم تینا پاکروان سه اپیزود بودن آن است و اینکه اپیزودها به هم هیچ ربطی ندارند. شخصیتها در اپیزودها به درستی معرفی نمیشوند زیرا فرصتی برای معرفی درست آنها وجود ندارد از سوی دیگر همه چیز هم به حال خود رها میشود و به عقیده نگارنده «خانوم» و سازنده آن دنیای زنان را در سطح نگه داشته و افزودهای بر نگرش جامعه بر زنان نداشته است و بهعنوان فیلمساز جوانی که تجربه کار با فیلمسازان نامآشنایی را داشته در ترسیم یک چهره مقتدرانه و ملموستر و همچنین ایجاد یک فضای نو و منطبق با جامعه امروز موفق عمل نکرده و با همان الگوی قدیم و استوار بر قرار دادن زن در بحرانی جاویدان، داستانش را پیش برده است. البته نباید دغدغهمندی فیلمساز را نادیده گرفت. او تلاش کرده به زبان سینما دغدغههایش را روایت کند و از کلیشههای رایج گیشهپسند پرهیز شود و بیشتر به المان ساخت اثری هنری توجه شود.
نکته آخر و قابل توجه بازیهای یکدست و روان بازیگران است که بسیار خوب درآمده و در خدمت فیلم قرار گرفته است بازیها بهدرستی در القای حس زنانه فیلم به مخاطب کمک میکند.