رضا باقرپور: هفته گذشته یک رویداد مهم در دل اخبار متراکم بحرانهای منطقه پیرامون فتنه تکفیریها در عراق و سوریه گم شد و آن ایفای نقش موفق حزبالله لبنان به عنوان نگهبان حقیقی این کشور کوچک اما مهم خاورمیانه بود که با عرض اندام این نیروی مردمی در مدیریت راهبرد دفاعی لبنان و همچنین ایجاد موازنههای نوین سیاسی و نظامی به نفع جریان مقاومت چه در داخل و چه در سطح منطقه میتوان به جرات آن را یک نهاد فرامنطقهای نگهبان انقلاب اسلامی دانست.
هفته گذشته اقدام حزبالله در انفجار بمب در مسیر گشتی نظامی رژیم صهیونیستی در واکنش به تجاوزهای هوایی این رژیم به لبنان و تیراندازی به سوی نظامیان ارتش این کشور و پذیرش رسمی مسؤولیت این عملیات، نگرانیهای زیادی را در محافل اسرائیلی نسبت به آغاز مرحله تازهای از سیاستهای منطقهای حزبالله در قبال تجاوزهای مکرر رژیم صهیونیستی به لبنان ایجاد کرد. مشرقنیوز به تحلیل جایگاه جدید حزبالله پرداخته که چگونه سیدحسن نصرالله و فداییانش کارآیی خود را در ۲ جبهه تقابل با تروریسم صهیونیستی و تکفیری به اثبات رساندهاند، اگرچه به دنبال از بین بردن کارآیی ارتش نیستند بلکه اعتقاد دارند آرمانهای ملیگرایانهشان ضمن تعامل با ارتش لبنان و دیگر گروههای سیاسی در این کشور بهتر محقق میشود، به این ترتیب راحتتر میتوانند مانع کشیده شدن لبنان به بحران منطقهای و فتنه داخلی شوند. حزبالله که پیشتر با ایجاد بازدارندگی در برابر حملات صهیونیستها موفق به توقف جنگطلبیهای این رژیم ضد لبنان شده است، این بار موازنههای بازدارندگی اسرائیلیها را بهم ریخت تا با تهدید جبهه داخلی این رژیم مانع از ادامه تجاوزهای زمینی و هوایی گاه و بیگاه صهیونیستها به داخل لبنان شود. فروپاشی بازدارندگی صهیونیستها در برابر حزبالله لبنان واژهای بود که تحلیلگران صهیونیست در واکنشهای خود نسبت به این بمبگذاری روی آن اجماع داشتند. ران بن یشای، آلکس فیشمن و عاموس هارئیل، تحلیلگران نظامی اسرائیل همگی اذعان کردند بازدارندگی اسرائیل در برابر این حمله فرو ریخته است.
واژه «بازدارندگی» عبارتی نظامی است که صهیونیستها از آن زیاد استفاده میکنند، آنها چندین سطح در این زمینه طراحی کرده و بازدارندگی در برابر حزبالله و سوریه و ایران و حماس را در مقیاسهای متنوع بررسی میکنند. آنها گاه از این مفهوم در راستای تبلیغات نظامی و وانمود کردن به کسب دستاوردها و پیروزیهای امنیتی در سایه عدم وجود دستاوردهای واقعی استفاده میکنند.
بازدارندگی گاهی برای بررسی احتمال وقوع جنگ بین طرفین نیز استفاده میشود، هر اندازه قدرت بازدارندگی یک کشور بالا باشد، احتمال جنگ ضد کشور پایین میآید، عکس این موضوع نیز صحیح است، این یک مفهوم بینالمللی است که همه روی آن تاکید دارند.
راز اهمیت راهبردی مقاومت و سلاح آن در محافظت از لبنان در برابر هجمه صهیونیستها در این نکته نهفته است، بر خلاف تبلیغات برخی طرفهای سیاسی که حزبالله را عامل اصلی بروز جنگ ضد لبنان میدانند اما این مقاومت و سلاح آن است که بارها در سالهای اخیر مانع طمعورزی صهیونیستها و طرفهای دیگر منطقهای و بینالمللی ضد لبنان شده است.
تصمیم صهیونیستها برای آغاز تجاوز جدید ضد یک کشور براساس برآورد سود و زیان یا دستاوردهای امنیتی و سیاسی این رژیم از حمله است، از این منظر اگر هزینههای آغاز یک جنگ برای اسرائیل بالا باشد، این هزینهها مانع آغاز ماجراجویی اسرائیل میشود. درست است که حزبالله لبنان در جبهه خود با اسرائیل از سال 2006 به آتشبس پایبند بوده است اما هر گاه رژیم اسرائیل دستاندازیهایی را به اراضی لبنان داشته، در واکنش به آنها وارد عمل شده است. این حزب پیامهایی را مبنی بر آمادگی خود برای جنگ با اسرائیل به این رژیم مخابره کرده و در عین حال به تعهد خود بر ادامه آتشبس تاکید کرده است. البته حزبالله در راهبرد جدید خود احتمالا نسبت به تجاوزهای محدود صهیونیستها به اراضی لبنان نیز ساکت نخواهد ماند.
حزبالله و همبستگی داخلی در برابر تروریسم
زیرساختهای مردمشناختی لبنان در تمام ابعاد سنی و شیعه و مسیحی و دروزی نگران اوضاع امنیتی لبنان هستند. آنها حوادث اخیر شرق لبنان و مقاومت حزبالله در برابر هجوم همهجانبه تکفیریها به عینالشمس و بعلبک و مناطق دیگر را که برای رفع محاصره خود در بلندیهای عرسال انجام شد، به دقت دنبال میکنند و به خوبی میدانند حزبالله در خط مقدم مبارزه ضد تکفیریها قرار دارد.
حضور موفق حزبالله در جنگ با داعش و جبهه النصره موازنههای نظامی و ژئوپلیتیک در مشرق زمین را که از کشورهای خلیج فارس تا سواحل دریای مدیترانه کشیده شده است، تغییر داد. گروههای سیاسی لبنان نیز به اهمیت این اقدام واقفند. ولید جنبلاط، رئیس دروزیهای لبنان و شیخ عبداللطیف دریان، مفتی اهل سنت این کشور و حتی سعد حریری، رئیس جریان المستقبل همگی از خطرات داعش سخن گفتهاند و خواستار ریشهکن شدن این گروه تروریستی هستند. همه میدانند وجود تروریستهای تکفیری در لبنان به موازنههای میثاق ملی لطمه میزند.
حوادثی که در عینالشمس روی داد، نسخه برابر اصل توطئهها و برنامهریزیهای داعش در عینالعرب (کوبانی) بود، با این تفاوت که در عینالشمس قدرتی وجود دارد که بازدارندگی بالایی در برابر اقدامات تروریستی ایجاد کرده است و مانع سقوط این هدف راهبردی به دست تروریستها شد.
گروههای سیاسی لبنان الان دیگر به این نتیجه رسیدهاند که موضوع مداخلههای تروریستها در لبنان ارتباطی با حضور حزبالله در سوریه ندارد، چرا که پیش از آغاز حضور حزبالله در معرکه القصیر نیز تروریستها در لبنان حضور داشتند و مشکلاتی را نیز برای این کشور ایجاد کرده بودند.
شاید واضحترین نمونه از این موضعگیریها مربوط به نهاد المشنوق، وزیر کشور لبنان باشد که ابراز داشت حضور داعش در لبنان از لحاظ محتوا و کمیت ارتباطی به حضور حزبالله در مبارزات سوریه ندارد. وی تاکید کرد تروریستهای افراطی در صورت حضور یا عدم حضور حزبالله در سوریه، وارد لبنان شده بودند.
تغییر موازنههای سیاسی در لبنان
گفتمان عمده اهل تسنن و رویکردهای اعتدالگرایانه احزاب سیاسی سنی در این کشور به همین شکل است، آنها تروریستهای افراطی را گروههایی میدانند که تنها از نام دین سوءاستفاده میکنند و چیزی از دین الهی و رحمت و سعه صدر در این دین نمیدانند. این گروهها اعتقاد دارند توطئه جنگی که در داخل لبنان شکل گرفته، ماهیت مذهبی ندارد بلکه تقابل رویکردهای ملی و وابسته است.
تحولات لبنان در سایه تحرکات تکفیریها رقابتهای سیاسی تقریبا متوازن گذشته را به سمت جبههگیری 2 اردوگاه پیش میبرد، اردوگاهی اکثریتی با رویکردهای ملی و مبتنی بر جلوگیری از توسعه گروههای تروریستی و ممانعت از بروز فتنه و آشوب داخلی در کشور و اردوگاهی اقلیتی که پیرو محض بخشنامههای خارجی شدهاند و رسیدن به مطامع خود و دولتهای متبوع و بهرهکشی و باجخواهی سیاسی از جریان مقابل را با هر هزینهای برای کشور، دولت و ملت حتی در سطح بروز فتنه داخلی مجاز میدانند.
گروههای اقلیت که محبوبیت مردمی خود را از دست دادهاند و به همین علت با هر رویکرد انتخاباتی جدید در سایه قانون سالم انتخاباتی مخالفند، همچنان روی برنامههای غربی برای براندازی دولت سوریه حساب کردهاند تا شاید پیامدهای این تحول منطقهای روی موازنههای قدرت در داخل لبنان نیز تاثیر داشته باشد.
اینها همان گروههایی هستند که عناصر شاخص آنها بویژه معین المرعبی و خالد ضاهر نمایندگان آنها در طرابلس– که هیچ نمایندگی واقعی از سوی مردم ندارند و تنها با قانون ناعادلانه 60 به پارلمان راه یافتهاند- علنا از سران محورهای تروریستی در طرابلس و دیگر مناطق لبنانی حمایت میکنند و آنها را زیر چتر سیاسی خود گرفتهاند.