آیتالله سیدهاشم بطحائی گلپایگانی: در بحثهای گذشته اشاره شد که بشر به لحاظ جامعیت عقلانی و نفسانی، دارای دو نوع زیست است؛ یکی زیست انسانی و ملکوتیگونه که عرصه زندگی برای او مرتع دین و دانش است و معاش به انواع آن جنبه ابزاری دارد و دوم زیست حیوانی و شهوانی که زندگی برای وی مرتع چرای نفسانی یعنی خوردن و آشامیدن و ارضای تمایلات شهوانی است و اصولاً بخش دوم قدرت جذبش بیشتر است و اکثریت بشر در وضعیت دوم بسر میبرند یعنی زندگی را در بعد نفسانی و شهوانی محدود میکنند؛ چنانکه قرآن کریم به عنوان آگاهترین کتاب بر اوضاع و احوال بشر در خطاب به پیامبر اکرم(ص) میفرماید: «أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا کَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلًا (فرقان / 44)، تو گمان میکنی بیشتر اینان گوش شنوا دارند یا خردورز هستند، نیستند اینها مگر مانند چهارپایان بلکه از آنها گمراهترند» و روند جامعه با وجود ارسال رسل و انزال کتب، گویای آن است که پیروی نکردن جامعه از یک الگوی مقبول و مشروع الهی سبب میشود از جانوران نیز بدتر و خطرناکتر باشد. امروز خود در قرن و تمدن مدرن تجملاتی زندگی میکنیم که اربابان زر و زور و تزویر شبانان گروههای درندهخویی چون صهیونیستها و القاعده و داعش شده و همه و همه عرصه زندگی را در خوردن، بردن، کشتن، تجاوز و وحشیگری خلاصه کردهاند. این مصادیق، حقیقتگویی قرآن را به زیبایی و روشنی برملا میکند که تمدن؛ به شیکپوشی، شیک زیستن و زندگی مادی نیست چراکه میبینیم کاخنشینان درندهخوی آمریکایی و غرب و متحدان منطقهای آنان، چگونه بعد درندهخویی افراد فقیر و زبون و بیخرد را از سراسر دنیا تطمیع کرده و با تامین درهم، دینار و دلار و تأمین مسائل جنسی تحت عنوان جهاد نکاح آنان را به جان مردم بیگناه غزه و سوریه و عراق انداخته و قلع و قمع میکنند و خم به ابرو نمیآورند، گویا این شبانان و رمههای آنها از نوع بشر نیستند و هیچ ارتباطی با انسان ندارند لذا اینجاست که نقش رسالت پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار علیهمالسلام با اجرای احکام الهی در تفکیک جامعه مدنی ولو با زیست ساده از جامعه وحشی و بربر ولو با زیست مدرن بهخوبی آشکار میشود زیرا در جامعه مدنی تربیتیافته از قرآن و سنت، رحم و مروت و جوانمردی، حاکم است و برای تمام اقشار جامعه از هر مذهب و ملیت، حق حیات و زندگی آرمانی و مسالمتآمیز قائل است و رهبران دینمدار آن همچون پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع) برای اقشار مختلف جامعه دلسوزی میکردند. امام علی(ع) هنگامی که در شهر کوفه میبیند فردی فقیر است و تکدی میکند، از همراهان وی علت آن را میپرسد، میگویند او مسیحی و اقلیت است. امام برافروخته میشود و میفرماید: تا جوان بود و توانی داشت او را به کار گرفته و اینک که از کار افتاده به او بیاعتنا شدهاید! دستور داد از بیتالمال برای او مقرری تعیین کنند.
و نیز در نامهای که به استاندار خود در مصر (مالک اشتر) مینویسد، مرقوم میفرماید: و لاتکونن علیهم سبعا ضاریاً تغتنم اکلهم فانهم صنفان، اما اخ لک فی الدین او نظیرلک فی الخلق (نهج البلاغه) مبادا علیه جامعه مانند حیوان درندهخوی فرصتطلب (گرگ) خوردن آنان را غنیمت شماری زیرا آنها از دو صنف بیشتر نیستند یا برادر دینی تو هستند یا همآفرینش تو و انسان هستند.
ملاحظه میشود که امام و پیشوای جامعه مدنی چگونه مسؤولان را در رعایت حقوق اقشار مختلف جامعه اعم از دیندار و بیدین سفارش میفرماید و آنها را از بیرحمی و فرصتطلبی و درندهخویی برحذر میدارد. متقابلاً رهبران جامعه بربر با همه لوکسمنشی، افراد تحت فرماندهی خود را به بیرحمی و درندهخویی تربیت و تشویق و ترغیب کرده و میکنند. با بیان این دو نمونه جامعه متضاد که به طور مسموع و مرئی و ملموس درک میکنیم، این ما هستیم که در انتخاب و پیوستن به مسیر آنها، آینده بیانتهای خود را باید بهگونهای ورق بزنیم که در نهایت دچار پشیمانی بیدرمان و حسرت لاعلاج نگردیم که بدگزینان در دو ایستگاه به چنین درد بیدرمانی مبتلا میشوند؛ یکی هنگام کوچ روح از بدن که در آیندهای بس وخیم خود را مشاهده میکنند و با عجز میگویند: رب ارجعونی لعلی اعمل صالحا فیما ترکت کلا انها کلمه هو قائلها و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون (مومنون/99-100) پروردگارا مرا برگردان، شاید کار نیک انجام دهم و بدیها را جبران کنم. پاسخ میشنود هرگز، این حرفی است که به او گفته میشود و در پس آنها عالم برزخ است تا روز رستاخیز.
این اولین ایستگاه با عبور از دنیا به سمت آخرت است که با یک چنین چراغ ترمز خطرناکی مواجه میشوند. از اینجا که با پاسخ کوبنده و مأیوسکنندهای برخورد میکنند در ایستگاه دوم که میخواهند وارد جهنم بشوند و به سرنوشت محتوم خودساخته خویش مینگرند، با کمال حسرت و سرخوردگی میگویند- وَقَالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا کُنَّا فِی أَصْحَابِ السَّعِیرِ (ملک / 10)، ما اگر به سفارشات پیامبران و اوصیا و علمای دین، گوش میکردیم یا لااقل خود میاندیشیدیم و خردورزی میکردیم جزو اصحاب جهنم نمیشدیم.
لذا علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد.