گروه بینالملل: آمریکا بر این باور است جنگ فرسایشی که در خاورمیانه به راه انداخته راهکاری است که با استفاده از آن میتواند به اهداف بزرگی برسد که زمینهساز دستیابی به سیاستهایش است. ما میدانیم آمریکا همیشه به فکر منافع خود بوده و تنها به نفت، ثروت خاورمیانه و امنیت و ثبات اسرائیل اهمیت میدهد و طی 3 دهه گذشته نتوانسته اهدافش را از آماج خطرات احتمالی نجات دهد. این تحولات اسرائیل را مجبور کرد تا توان خود را بر «معادله توازن قوا» با مقاومت در لبنان و همچنین معادله «تبادل هشدار درباره رویارویی در غزه» متمرکز کند. پایگاه خبری النشره در تحلیلی در اینباره نوشت: جنگ فرسایشی که آمریکا به سلاح، نیروی انسانی و پول کافی برای آن نیاز دارد دستاوردهایی را به همراه دارد که در ذیل به آنها اشاره میکنیم:
۱- اول اینکه آمریکا به وسیله این جنگ توجه کشورهای منطقه را از اسرائیل دور میکند و به این وسیله به خود اجازه میدهد سیاستهای خود را که بر از بین بردن و بلعیدن آنچه در فلسطین باقی مانده مبتنی است، اجرا کند، آنچه را که نشانی از سرشت عربی، جوامع اسلامی و مسائل انسانی دارد، ریشهکن کند و بدون اینکه کسی مانعش شود یا علیه اقداماتش اعتراضی کند با خیالی آسوده به سیاست یهودیسازی خود ادامه دهد.
۲- دومین دستاورد این است که در پی جنگ فرسایشی، فضای جنگی در منطقه ایجاد میشود که مانع دستیابی کشورهای خاورمیانه به ثروتها و منابع خود شده و به ویرانی منطقه منجر میشود که در نتیجه آن برای بخشهای تولیدی و کشورهای غربی و آمریکا این فرصت فراهم میشود تا به بهانه بازسازی و رونق دادن به خاورمیانه و به منظور پشتیبانی از صنایع خود، بازاری را در منطقه به راه بیندازند تا سود بیشتری عایدشان شود.
۳- سومین دستاورد جنگ فرسایشی این است که آمریکا برای فروش سلاحهای نظامی خود بازار دیگری را ایجاد میکند که این تصمیم گرانقیمت فرصت مناسبی را در اختیار شرکتهای اسلحهسازی؛ نفتی و مالی قرار میدهد. در پی این تصمیم، شرکتهای مالی متوجه میشوند که همواره به ایجاد جنگ در مناطق نفتی خاورمیانه نیاز دارند تا به این وسیله بتوانند به نفع خود در منطقه عمل کنند چراکه ایجاد چنین جنگهایی در منطقه باعث میشود کشورهای ذیربط برای مقابله با خطرات احتمالی که با آن روبهرو میشوند به وارد کردن سلاح از کشورهای دیگر نیاز پیدا کنند. نکته قابل توجه این است که آمریکا از تمام این اتفاقات به نفع خود استفاده میکند چراکه در کمتر از 3 ماه و بعد از اینکه آمریکا استراتژی جدید خود را برای مقابله با تروریسم در منطقه اعلام کرد طی مدت زمانی کوتاه قیمت سهام شرکتهای اسلحهسازی در آمریکا از 8/3 به 3/9 درصد افزایش یافت. اوباما با اعلام اینکه جنگ عراق حدود 10 الی 30 سال طول میکشد، در واقع سخنی که مخالف هرگونه منطق نظامی است، مطرح کرد و از این روش زمان طولانی را در اختیار شرکتهای ساخت سلاح قرار داد تا بتوانند برنامههای تسلیحاتی خود را برای درازمدت تدوین کنند.
۴- اما هدف آخر آمریکا از ایجاد جنگ فرسایشی در منطقه که تنها ممکن است در یکی از 2 حالت رخ دهد، این است: الف- اول اینکه این کشور به دنبال این است تا طرفهای مخالف خود را کاملا نابود و قدرت و توان آنان را سلب کند تا اینکه آنان آمریکا را به عنوان تنها حاکم جهان بپذیرند؛ همانطور که رئیس سیا در سال 2006 اعلام کرد «ما باید اسلامی را که با ما و سیاستهای ما همخوانی داشته باشد، بسازیم تا آنها به اسم اسلام یکدیگر را به قتل رسانده، از هم پاشیده شوند و برای نجات خود از ما کمک بگیرند». در نتیجه چنین تفکری آمریکا شروع به ایجاد گروههای تکفیری تروریست کرد، آنها را در آغوش خود پروراند و برای اجرای سیاستها و نقشههای خود آنان را جزو مهرههای اصلی قرار داد. از سوی دیگر، این کشور همواره برای ایجاد نهادهایی به جای دولت حاکم در سوریه برنامهریزی میکند تا در زمان مناسب و با در دست داشتن برگ برنده از آنها استفاده کند. به همین دلیل آمریکا همواره بر ایجاد ارتشی که جایگزین ارتش سوریه شود اصرار میورزد تا جایی که از طریق ایجاد پادگانهایی در ترکیه و عربستان برای آموزش نظامی 5000 تن که سالانه وارد آن میشوند، اهداف خود در منطقه را دنبال میکند. ب- مساله دیگر اینکه آمریکا به وسیله جنگ فرسایشی، به دنبال نابودی منطقه است و از طریق نابودی تاریخ، نشانههای تمدن، بازگشت آن به صدها سال قبل و ایجاد بذر کینه در میان تشکلها و نهادهای دموکراسی، سعی دارد تا از تشکیل یک دولت قوی در عراق جلوگیری کند. با وجود سرزنش ماهیت جنایتکارانه نقشههای آمریکا، همچنان متوجه میشویم که شکست آمریکا در استراتژیاش به مراتب قطعیتر از موفقیتش است چراکه رقیبان بینالمللی و منطقهای آمریکا همواره نسبت به اقدامات این کشور هوشیار بوده و به یک محور مقاومتی تکیه کردهاند.