مهدی شکیبایی*: بیشک رابطه سازماندهیشدهای میان آنچه در کوبانی میگذرد با افزایش اقدامات تروریستی در استان الانبار عراق و هیاهوی پیشروی داعش به سمت بغداد و همچنین درگیریهای پرشدت جبهه النصره در منطقه عرسال لبنان وجود دارد.
برای درک آنچه در منطقه عینالعرب (کوبانی) در شمال شرق سوریه میگذرد و ارتباط آن با اهداف پیدا و پنهان ترکیه و ائتلاف ضد داعش در منطقه و نیز رویدادهای الانبار عراق و عرسال لبنان نیاز به نقشهای از جغرافیای عراق و سوریه است تا ضمن تجسم مناطق تحت اشغال گروه تروریستی داعش از این دو کشور بتوان تحلیلی ملموستر از واقعیات میدانی آن به دست داد. کوبانی شهری کردنشین در کردستان سوریه است. این شهر در استان حلب در شمال سوریه واقع شدهاست. جمعیت این شهر ۵۲ هزار و 115 نفر است. کوبانی در نزدیکی محدوده مرزی با ترکیه واقع شدهاست. این شهر تا مرز ترکیه کمتر از 2 کیلومتر فاصله دارد. شمال شهر کوبانی نقطه صفر مرزی با کشور ترکیه است. شهر کردنشین سوروچ در ترکیه، در فاصله ۱۵ کیلومتری کوبانی واقع شدهاست. درگیری بین شبهنظامیان داعش و یگانهای مدافع مردم (YPG) که مسؤولیت دفاع از شهر را بر عهده داشتند، از اوایل سال ۲۰۱۴ شروع شده بود. در این مدت، داعش موفق شده بود بهرغم تلفات سنگین، محاصره این شهر را تنگتر کند و تا حاشیه شرقی شهر کوبانی پیشروی کند لیکن هیچگاه نتوانست طی این مدت بهطور واقعی شهر را تهدید به سقوط کند. اما ۶ اکتبر ۲۰۱۴ دقیقا 3 هفته پس از شکلگیری «ائتلاف نمایشی ضد داعش» به رهبری آمریکا، شبهنظامیان این گروه تروریستی که از 3 جبهه به کوبانی حمله کردهبودند، توانستند دیوار دفاعی شهر را بشکنند و از طرف شرقی وارد کوبانی شوند.
در وصف اهمیت منطقه کوبانی برای داعش، آمریکا و ترکیه به تفصیل گفته شده و همین امر، وجیزه حاضر را بینیاز از هرگونه توصیف در این باره میکند لیکن آنچه اهمیت دارد تشریح تحولات خونین همزمان با رویدادهای کوبانی در الانبار عراق و عرسال لبنان و رابطه آن با طراحیهای غرب علیه جغرافیای مقاومت ضد آمریکایی است.
در اوج درگیریهای میان داعش و اهالی کوبانی که با سکوت ائتلاف به اصطلاح ضد داعش از یکسو و ترکیه از سوی دیگر همراه بود به یکباره رسانههای منطقهای از شعلهور شدن جبهه غرب بغداد یعنی استان الانبار میان داعش و ارتش عراق خبر دادند. در اقدامی هماهنگ از سوی رسانههای منطقه و غربی موضوع احتمال سقوط بغداد به صدر اخبار رفت. همزمان درگیریهای منطقه عرسال لبنان در مرز با سوریه نیز به شکل ناگهانی شدت گرفت تا جایی که پای ارتش لبنان نیز به درگیری با تروریستهای فراری از سوریه در عرسال باز شد. پرسش اینجاست چرا بهرغم تمرکز داعش، آمریکا و ترکیه بر تحولات کوبانی 2 جبهه جدید در منطقه گشوده شد؟ و پرسش بعدی اینکه چرا در عراق و لبنان؟
بدیهی است 2 کشور عراق و لبنان دست کم طی 3 سال اخیر نقش بسیار تاثیرگذاری در تحولات سوریه داشتهاند تا جایی که بخش عمدهای از موفقیتهای دولت و ارتش سوریه علیه تروریستهای مهاجر مرهون هماهنگیهای لجستیک، نظامی و اطلاعاتی این دو کشور با دمشق بوده است. از دیگر سو هر دو کشور یاد شده در جغرافیای جریان مقاومت منطقهای به رهبری ایران تعریف میشوند و از این حیث در اولویت تهران قرار دارند. طبیعی است اجرای هرگونه سناریویی توسط آمریکا و ترکیه در سوریه منوط به درگیر شدن این دو کشور در بحرانی جدید است تا ظرفیتهای حمایتی عراق و لبنان در اختیار نظام سوریه قرار نگیرد. از دید آمریکا وقوع بحران در عراق و لبنان به عنوان اولویتهای جمهوری اسلامی ایران، این کشور را نیز از پرداختن به تحولات سوریه باز داشته و این امکان را برای ائتلاف غربی ضد سوریه که در پوشش ائتلاف ضد داعش درآمده فراهم میکند که سناریوی براندازی نظام سوریه را عملی کند. به این معنا که گشودن 3 جبهه سنگین برای جریان مقاومت امکان مناسبی برای ائتلاف ضد سوریه با محوریت آمریکا، ترکیه و عربستان فراهم میکند تا توان این جریان را تضعیف کنند. به زعم طراحان پروژه کوبانی علاوه براین داغ شدن اوضاع در 2 جبهه عراق و لبنان، ایران را در انتخاب یکی از اولویتها برای کمک با تردید مواجه خواهد کرد. در چنین وضعی انتخاب اول تهران نظر به همجواری عراق و تاثیرپذیری مستقیم از تحولات این کشور، بغداد خواهد بود و لذا جبهه لبنان به سود ائتلاف ضد سوریه رها خواهد شد. امری که با توجه به ضعف تسلیحاتی ارتش لبنان پیامدهای ناگوار نظامی علیه این کشور در پی داشته و میتواند صحنه این کشور را وارد نزاعهای سیاسی به نفع آمریکا و رژیم صهیونیستی نظیر تحولات منجر به جنگ 33 روزه سال 2006 کند. از همین روست که لبنانیها با درک شرایط خطیر، همکاری نظامی با تهران را در اولویت خود قرار دادهاند.
* سخنگوی انجمن روزنامه نگاران مسلمان