printlogo


کد خبر: 127672تاریخ: 1393/8/8 00:00
اپوزیسیون همنوع‌خواران!

هومن صادقی: «اپوزیسیون» به مجموعه‌ای از افراد گفته می‌شود که در مخالفت با حاکمیت یا بخشی از آن، که بر کرسی قدرت تکیه زده، فعالیت می‌کنند. پس اصولا نمی‌توان اپوزیسیون هم‌حزبی‌هایی که کماکان به اهداف و آرمان‌های درونی پایبند هستند، بود! چرا که عقل حکم می‌کند بر ضدمنافع خودی قدم برنداریم.
برخلاف مفاهیم مذکور مروری بر رفتار افراطیون اصلاح‌طلب در برهه‌های مختلف تاریخی نشان از حمله عامدانه و فتنه‌افروزی ضد جبهه خودی دارد! افراط‌گرایان ضد انقلاب که در میان اقلیت حاکمیت‌ستیز اصلاح‌طلب در کشورمان ظهور کردند به علت وابستگی شدید به خارج از مرزهای کشور در مقاطع تاریخی مختلف متوسل به رویه‌های حماقت باری شده‌اند که اصل مشی و منش حرکت سیاسی‌شان را با معنای «اپوزیسیون» در تضاد جدی قرار داده است. به‌طور مثال در فتنه 78، اقلیت ضدملی مذکور در شرایطی که دولت اصلاحات به عنوان نماد تفکر برآمده از جناح خودشان بر سر کار بود چنان پروژه امنیت‌ستیزی در تقابل با دولت مسلط بر قدرت، پیاده کردند که داد از نهاد معدود عقلای‌شان بلند شد! جالب اینجاست که در پس پرده هر فتنه ضدمردمی سازماندهی شده در کشورمان گروهی ثابت از حاکمیت‌ستیزان مذکور قابل ردیابی هستند که پس از دست زدن به فجایع گوناگون راه منزل ارباب را در پیش می‌گیرند و دوران خفت‌بار بازنشستگی را با دریوزگی مقابل سرویس‌های اطلاعاتی آمریکایی- اسرائیلی سپری می‌کنند.  اما چطور چنین رویه‌ای قابل توجیه است؟ وقتی دلبستگی به حاکمیت و ملت و انقلاب و مردم در دل سیاست‌پیشگان قدرت‌طلب از دست رفت، تخریب نظام را به بدترین و بی‌رحمانه‌ترین شکل ممکن حلال می‌شمارند. گاه سرعت‌بخشی به روند «اصلاح از درون» جامعه را توجیه رفتار ضدعقلی‌شان برمی‌شمارند و گاه کمک به دولت برای حذف همیشگی اپوزیسیون را بهانه می‌کنند! حال در این میان بر سر کار بودن هاشمی، خاتمی، روحانی یا احمدی‌نژاد دست‌کم به گواه تاریخ، تغییری در رویه اقلیت فتنه‌پیشه مذکور در تعامل با دولت ایجاد نکرده است.
بی‌عملی گروهک وطن‌فروش مذکور در حل مشکلات پیش‌روی جامعه و بیگانگی با نیازهای حقیقی مردم از مهم‌ترین نشانه‌های آنهاست به نحوی که در بدترین و بهترین شرایط حاکمیتی هرگز دغدغه‌هایشان به بالاتر از اجرای سریع خواسته‌های غرب و عملیاتی ساختن نسخه‌های تاریخ مصرف گذشته دوره مدرنیته صعود نکرده است.
یاد و خاطره گروه مذکور که در دولت‌های همفکر، همواره نقش «انگل درون‌گروهی همنوع‌خوار» را به خوبی ایفا کرده‌اند و سر بزنگاه پوستین وارونه به تن، در نقش اپوزیسیون توأمان دولت و حاکمیت، بیشترین و شدیدترین ضربات را بر پیکره ملیت وارد ساخته‌اند، علی‌القاعده باید همواره پس ذهن فعال سیاسی جامعه ایرانی به شکل گزینه‌ای روشن و فعال برقرار باشد اما مشخص نیست تور منفعت‌طلبی سیاسیون ما در کدام «شوره‌زار اندیشه» پهن است که به جز لاشخورهای وطن‌فروش و عوامل وابسته به سرویس‌های بیگانه با سوابق آنچنانی در فتنه‌های بزرگ و کوچک تاریخ انقلاب، کمتر کاسب می‌شوند! بیهوده نیست که «تاریخ» رشته برگزیده دیپلمات‌ها و سیاستمداران اروپایی- آمریکایی است و در ایران درسی کسل‌کننده و کم‌فایده خوانده می‌شود! اینجا مد ثابت روزگار سیاست‌پیشگان غربگرای ما تلمذ نزد امامان سرمایه‌داری است و خوانش اصول روابط بین‌الملل کیسینجری همواره بر مطالعه آزاد مقالات برژینسکی برتری داده می‌شود. لامذهب سیاست‌مان هم از «مد رفته» است و از فشن‌زادگان «هاروارد سیاست» به ما نرسیده است! بوی فتنه‌های جدید همه فضای سیاست داخلی‌مان را آلوده ساخته و کیست که نداند این نتیجه شعار زندگی زیر سایه «سیاست خارجی» است. رویه‌ای که دولت با تکبری عجیب برخلاف توصیه همه دوستان و ناصحان مشفق آینده خود را به مسیر نامعلوم آن گره کور زده است! وقتی نتیجه انتخابات داخلی را مقابل چشمان گرگ، به آینده مذاکره بند کنی، چراغ مجاز برشمردن «همنوع‌خواری» مجددا میان گرگان روشن می‌شود و کانتر شمارش معکوس آغاز این پروژه از همان هنگام که راهنمای زرد چشمک‌زن ظریف در شورای روابط خارجی آمریکا روشن شد، دوباره به‌کار افتاد.
اسیدپاشی مانور فتنه بود و دولتمردان ما همچون دوره اصلاحات خواب خرگوشی بازی با اپوزیسیون را به مرور پرونده‌های تاریخی نحوه آغاز فتنه‌های قدیمی ترجیح دادند. کیست که نداند رابطه امر به معروف و اسیدپاشی به اندازه‌ای است که «مذاکره» و «تاسوعای حسینی» مرتبط هستند. این نقشه بحران‌زایی برای اپوزیسیون هم اگر باشد انتهایش به «عالیجناب سرخپوش» خواندن آنها ختم می‌شود که هرگز نفهمیدند چطور «سعید امامی» قاتل زنجیره‌ای شد و موساد و سیا کجا از معرکه گریختند. این مشابه همان مانور رسانه‌ای «سلام» است که زنجیره‌ای میان مجموعه‌ای از حوادث بافت و دست خاتمی را تا بازو در حنای براندازان اصلاحاتی گذاشت، تا آنجا که مادر اصلاحات به میدان آمد و ناچار به رونمایی از نقشی متفاوت از آنچه پیش از این در تبیین رابطه کارگزاران و اصلاحات نمایش می‌داد، شد!
آیا این بار در صورت وقوع فتنه‌ای جدید «عالیجناب» به حمایت از دولت برمی‌خیزد یا همچون فتنه 88 ملاحظه بادهای توفان‌زای برخاسته از افق اقیانوس آرام را خواهد کرد؟ سوال ما از مدیران جبهه به اصطلاح اعتدالیون این است؛ روی کدام بخش از محاسبات روز به روز و متغیر عالم دیپلماسی حساب باز کرده‌اید که با فتنه‌سازان بر سر یک میز می‌نشینید و نمایش دوستی گرگ و میش را مقابل عقلا روی پرده می‌برید؟!
دولت احمدی‌نژاد در معرض فتنه قرار گیرد یا دولت روحانی برای اپوزیسیونی که حامی حاکمیت است هیچ تفاوتی در هنگامه عمل به وظایف نمی‌کند. آنان که سرانجام پشت دولت را در فتنه‌های پیش رو خالی نخواهند کرد «مردم»ی هستند که فارغ از آنچه در تک‌برگ رای‌شان نگاشته‌اند، حاکمیت جمهوری اسلامی ایران را مقابل سگان درنده خزیده در پستوهای اجاره‌ای تنها نخواهند گذاشت. پرسه زدن در هوای این اپوزیسیون شرف دارد به تلاش برای تضمین حیات اپوزیسیون گرگ‌توله‌هایی که حاکمیت ملی را هیچ می‌پندارند و بارها به حکم ارباب مزه گوشت و خون همنوعان را چشیده‌اند. متاسفانه بازی‌های کودکانه سیاسیون سیاست‌نشناس ما بی‌پایان است و مد بازی غرب با دورافتادگان از میدان بازی‌های بزرگ نیز کماکان ثابت است. پس نیازی به نوسترا داموس نیست تا پیش‌بینی کنیم «فتنه‌ای جدید در راه است»! عاقل در هنگامه نبرد کرسی وزارت و صدارت را به فتنه‌پیشگان اسبق نمی‌سپارد حتی اگر اپوزیسیون هیچ نگوید!


Page Generated in 0/0068 sec