سجاد اسلامیان*: این روزها از حوادث یمن و حضور جدی جنبش شیعی حوثی که با نام «انصارالله» شناختهشدهتر است، با عنوان «موج دوم بیداری اسلامی» یا تصحیح و ادامه انقلاب مردم یمن یاد میشود. اما نگاهی به عملکرد جریان انصارالله در یمن و غلبه بر ادارات دولتی و باز پسدهی آنها و همکاری این گروه با ارتش یمن که سالها و در جریان 6 جنگ داخلی با آنها میجنگیدند، این سوال را مطرح میکند که آیا انصارالله به دنبال کسب قدرت است؟ آنچه واقعیت به نظر میرسد این است که انصارالله به دنبال یک انقلاب با تغییرات بنیادین در یمن نیست، چه؛ این جریان از هنگام آغاز فعالیتهای خود در دهه 1980 میلادی، هرگز به دنبال به دست گرفتن حکومت نبوده است. خانواده سیدبدرالدین حوثی همیشه از خانوادههای برجسته شیعیان زیدی یمن بودهاند که بهرغم مخالفت با حرکات دولت یمن شمالی در دهه 80 اما در دهه 90 میلادی از پیوستن 2 یمن به یکدیگر حمایت کرده و در آن سالها در پارلمان این کشور و در قالب حزبی به نام «الحق» حضور پیدا کردند. این حزب در سال 1993 شهید بزرگوار سیدحسین حوثی را وارد مجلس کرد و پس از آن در سال 1997 برادرش سیدیحیی را به مجلس فرستاد. اما پس از حوادث 11 سپتامبر 2001 و آغاز دخالتهای آمریکا در منطقه بویژه در منطقه استراتژیک «بابالمندب» و مداخله این کشور در امور یمن و البته انحرافات از قبل آغاز شده در دولت یمن، اختلافات خاندان حوثی با دولت مرکزی بیش از پیش شد. پس از این اختلافات بود که سخنرانیهای افشاگرانه شهید سیدحسین الحوثی بر سه پایه قرآن، قیام امام حسین(ع) و قیام امام خمینی(ره) آغاز شد و در نهایت خروجی آن سخنرانیها شعار معروف حوثیها «اللهاکبر، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، لعنت بر صهیونیزم و پیروزی از آن اسلام» بود. این اختلافات در نهایت منجر به 6 دوره جنگهای داخلی در یمن بین سالهای 2004 تا 2010 شد که در آخرین دوره این جنگها حمایت آشکار و ورود مستقیم سعودی و سپس آمریکا رقم خورد. حوثیها پس از آنکه رهبری چون شهید سیدحسین الحوثی را در نخستین جنگ صعده از دست دادند، به رهبری سیدعبدالملک الحوثی مسیر خود را ادامه دادند. این جنبش هیچگاه و حتی در دوران جنگهای ششگانه با دولت صنعا خواهان حکمرانی نبوده است، چراکه میداند هنوز پس از گذشت سالها از پایان پادشاهی «امامان زیدیه» (دولت پادشاهی و البته دینی مسلک زیدی حاکم بر یمن قبل از تقسیم یمن به 2 حکومت شمالی و جنوبی) مردم این کشور روی خوشی به چنین حکومتهایی ندارند. به علاوه اینکه یمن در منطقهای سوقالجیشی قرار دارد که منجر میشود این گروه به راحتی نتواند حکومتی انقلابی و در عین حال فارغ از روابط معمول دیپلماتیک با همسایگانی چون عربستان و قدرتهایی چون آمریکا تشکیل دهد. در کنار این دو دلیل، حضور جریانات سلفی و حضور قدرتمندانه «القاعده» و تجربه انقلاب مصر و اخوانالمسلمین این کشور به این جنبش این هشدار را میدهد تا وقت مناسب از ورود به قواعد حکومتی خودداری کند. نکته دیگری که میتوان به آن اشاره کرد، امیال همچنان باقیمانده برخی جریانات در عدن و جنوب یمن برای دوپاره کردن دوباره یمن است؛ جریاناتی که کمابیش از سوی لندن مورد حمایت قرار میگیرند. این در حالی است که به واقع به موجب اقدامات بسیار خوب فرهنگی این جنبش بویژه پس از باز شدن فضای سیاسی این کشور در پی انقلابهای عربی و تقلید دقیق، عقلانی و نه احساسی انصارالله از حزبالله لبنان، این جنبش توانسته است مردم یمن را با خود همراه کند. بنده به یاد دارم، زمانی، در جریان جنگ ششم و اوج حملات روانی علیه این جنبش، برخی دوستان یمانی از پخش نوار سخنرانیهای پرشور شهید حسین الحوثی در تاکسیهای صنعا(پایتخت) سخن میگفتند؛ حال اما این روزها تاسیس شبکه تلویزیونی «المسیره» موجبات قدرت بیشتر رسانهای و فرهنگی این جنبش در میان مردم این کشور شده است. باید گفت آنچه در حال رخ دادن در یمن است کمک جدی اصلاحی جنبش انصارالله به یمن است؛ کشوری که با وجود وعدههای آمریکا و سعودی و دخالت هواپیماهای بدون سرنشین آمریکایی نتوانسته در طول سالیان متعدد القاعده و تکفیریها را از این کشور دور کرده و امنیتی به ارمغان آورد. دولت یمن نتوانسته است با فسادهایی که منجر به انقلاب یمن و سرنگونی دیکتاتوری بیش از 30 ساله علی عبدالله صالح شد، مبارزه کند. در این مسیر، برای جبران این ضعف بزرگ، نخستین اقدام ایجاد امنیت گسترده در جایجای این کشور است که اکنون جنبش انصارالله در این مسیر حرکت میکند. در این زمینه اما وظیفه دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران حمایت هوشمندانه از حرکت جنبش انصارالله است؛ حمایتی که منجر به قرار گرفتن این جنبش در وضعیتی نشود که انصارالله بر خلاف واقع، جنبشی وابسته به ایران و «خارجساخته» معرفی شود و این نیازمند دقت و هوشمندی در کلام و عمل همه مسؤولان است.
*کارشناس غرب آسیا