printlogo


کد خبر: 129090تاریخ: 1393/9/3 00:00
نقد نمایش «برزیلیا» به کارگردانی پوریا عبدی
حوالی حریم محرم

شهرام خرازی‌ها: «برزیلیا» ماجرای قتلی است که قبل از انقلاب در ایام محرم و در جریان عزاداری سیدالشهدا(ع) اتفاق می‌افتد. مکان رخدادها یکی از محله‌های قدیمی آبادان است. دو گروه عزاداری یکی هیأت گردان و دیگری هیأت حاج‌رستمی که رقابت دیرینه با هم دارند به سر یک پیچ می‌رسند اما هیچ‌کدام حاضر نیستند راه را برای طرف مقابل باز کنند تا از پیچ عبور کند در نتیجه نزاعی درمی‌گیرد و فرد نه‌چندان موجهی  به نام هوشنگ قنبری به ضرب چاقو به قتل می‌رسد. این قتل پای آدم‌های زیادی را به ماجرا باز می‌کند. متهم اصلی جوانی به نام عبد است که خود را بی‌گناه معرفی می‌کند. بقیه مظنونان نیز چنین ادعایی دارند. رد پای هر یک از کاراکترهای نمایش به‌نوعی در قتل هوشنگ هویداست اما در نهایت معلوم نمی‌شود چه کسی قاتل است؟ «برزیلیا» در پرده پایانی قضاوت را بر عهده مخاطب می‌گذارد تا او خود به نتیجه برسد. قتل در اینجا صرفا بهانه‌ای است برای پرده برداشتن از فسادی که محله را فراگرفته. نویسنده (باقر سروش) توقع دارد مخاطب از لابه‌لای اطلاعات مختلفی که به وی ارائه می‌شود به عمق این فساد پی ببرد اما مجموع اطلاعات موجود در نمایشنامه و نمایش برای تحلیل ماجرا و قضاوت مبتنی بر این تحلیل کافی نیست. هوشنگ گمنام و بی‌هویت باقی می‌ماند و تماشاگر هرگز نمی‌فهمد که مرگ او چه اهمیتی دارد و چرا و با چه انگیزه‌ای باید پیگیر سرنوشت مقتول شود؟ نویسنده می‌کوشد با به حاشیه راندن مقتول، ماجرا را بر مظنونان بالاخص عبد متمرکز کند و عمدا اصول و قواعد دراماتیک داستان‌نویسی جنایی را نادیده انگارد. تلاش نمایشنامه‌نویس برای آشنازدایی از مضمونی شناخته‌شده و نفس انتخاب یک محله مذهبی در قلب آبادان و اشاره به  آیین‌های عزاداری محرم برای تعریف ماجرا قابل ستایش است اما این رویکرد ارزشمند با اجرای مناسب عجین نشده و آنچنان که باید و شاید به نتیجه درخور و قابل دفاعی نمی‌رسد. به دیگر بیان فرهنگ عاشورا (مشخصا آیین‌های عزاداری) به متن و عمق نمایش راه نیافته و در سطح باقی می‌ماند. از یک طرف حادثه قتل یا پیامدهایش به واقعه عظیم کربلا گره نمی‌خورد از سویی دیگر کاراکترها تداعی‌گر نیکان و بدان آن واقعه نیستند. به این ترتیب تماشاگر خود را با نمایشی مواجه می‌بیند در حال و هوای ایام محرم که مضمونش سنخیت چندانی با این ایام ندارد!؟ تکلیف تماشاگر با نمایش مشخص نیست! «برزیلیا» چگونه نمایشی است؟ مذهبی؟ سیاسی؟ آیینی؟ جنایی؟ روانشناختی؟ جامعه‌شناختی؟ همه اینها یا هیچکدام؟ زمان بسیار محدود نمایش اجازه عرض اندام به همه این وجوه را نمی‌دهد مثلا طرح معضل اعتیاد در«برزیلیا» به ثمر نمی‌نشیند و ابتر می‌ماند یا موضوع کاندیدا شدن ناصر سقط‌چی برای نمایندگی مجلس که دراماتیزه نشده و ارتباطش با قتل هوشنگ مشخص نمی‌شود. «برزیلیا» اگرچه در متن با کاستی‌های زیادی روبه‌رو است اما در اجرا از نکات مثبت و امتیازات قابل توجهی برخوردار است. هر فصل از نمایش متشکل از 3 بخش است: ابتدا موسیقی زنده با کلام سپس تک‌گویی یکی از مظنونان به قتل در زمان حال و سرانجام کنش‌ها و واکنش‌های اهالی در قالب فلاش‌بک. ترانه‌ها پیش‌برنده و روایتگر ماجرای نمایش نیستند و بیشتر حکم وصف حال موزیکال کاراکترها را دارند. بخش مهمی از فضاسازی نمایش مدیون اجرای درست و دقیق ترانه‌ها با لهجه جنوبی است. در فاصله اجرای هر ترانه بازیگران از صحنه خارج یا به آن وارد می‌شوند. ترانه‌ها تمهید مناسبی برای فاصله‌گذاری هستند. تک‌گویی‌ها می‌توانستند محمل مناسبی باشند برای پرداختن به ویژگی‌های روانشناختی شخصیت‌ها اما نویسنده از منولوگ برای روشن کردن زوایای پنهان قتل و افشای رقابت دو هیأت عزاداری بهره جسته و این فرصت مناسب را از دست داده است. فرم و اجرای تک‌گویی‌ها قابل دفاع است؛ هر شخصیت در حالی که به بند کشیده شده و دامنه حرکتی محدودی دارد بخشی از قصه را تعریف می‌کند. در جهان مردانه «برزیلیا» هیچ کاراکتر زنی حضور ندارد. پوشش سراسر مشکی شخصیت‌ها و طناب‌هایی که به کمر و دست‌های‌شان بسته شده آنها را شبیه به عروسک‌های خیمه‌شب‌بازی کرده که نخ‌شان در دستان عروسک گردانی پنهان است؛ گویی همگی بازیچه‌ای بیش نیستند؛ بر این مفهوم در آن بخش از نمایش که همه بازیگران با چشم‌بند بسان نابینایان راه می‌روند تأکید شده است. جای آیین‌های عزاداری بالاخص سینه‌زنی، علمکشی و زنجیرزنی در بخش‌هایی که نمایش به صورت فلاش‌بک اجرا می‌شود، خالی است؛ موضوعاتی مثل  اختلاف دو هیأت بر سر آنکه کدامشان زودتر از پیچ کوچه بگذرند یا رقابت علمدارها و علمکش‌ها از پتانسیل نمایشی بسیار بالایی برخوردارند که در«برزیلیا» (احتمالا به خاطر کمبود یا نبود امکانات) فقط در قالب دیالوگ یا منولوگ مطرح شده‌اند. کارگردان در اجرای بخش‌های سوررئال (فراواقعگرایانه) نمایش موفق‌تر از بخش‌های رئال(واقعگرایانه) است در این زمینه می‌توان اشاره کرد به طرح برخی مضامین مثل رشوه دادن و رشوه گرفتن در بازداشتگاه که بیش از حد رو و کلیشه‌ای به نظر می‌رسد و برای تماشاگر نه واجد نکته تازه‌ای است نه غافلگیرکننده، برعکس بخش‌های مربوط به حرکت جمعی بازیگران با چشم‌بند یا  منولوگ‌ها هم از «ایست»‌ها و «اکت»‌های مناسب برخوردار است هم به جوهره تئاتر نزدیک‌تر و در نتیجه برای مخاطب جذاب‌تر است. پایان «برزیلیا» شبیه به پایان داستان‌های مینی‌مال است. به نظر می‌رسد نمایش آگاهانه فاقد پایان یا دارای پایان باز است اما واقعا نمی‌توان بر آنچه در دقایق انتهایی نمایش بر صحنه شاهد هستیم، نام «پایان» گذاشت. «برزیلیا» درست زمانی که داستانش به راه افتاده و در حال اوج گرفتن است، تمام می‌شود!!؟ انگار که نمایشنامه‌نویس دستنویسش را نیمه‌کاره رها کرده و کارگردان هم به این متن ناقص بسنده کرده و آن را به اجرا درآورده است!؟ طراحی صحنه نه در خدمت نمایش است نه مناسب و همخوان با آن!؟ صحنه بدون آکسسوار(وسایل صحنه) که کف آن با اسکناس فرش شده بیشتر برای نمایش‌هایی مناسب است که به زیاده‌خواهی پایان‌ناپذیر آدم‌ها می‌پردازند مثل «ملاقات بانوی سالخورده» فردریش دورنمات یا اجرای صحنه‌ای رمان «ابله» داستایفسکی. می‌شد با قرار دادن وسایل تعزیه (کلاهخود، شمشیر، پرچم، سپر، پر شترمرغ و...) در گوشه و کنار صحنه تا حدودی  نمایش را به فضای مذهبی مد نظر نویسنده نزدیک کرد و صحنه را از رخوت درآورد. نام انتخاب‌شده برای نمایش چنگی به دل نمی‌زند و تماشاگر را گمراه می‌کند. تشبیه کردن آبادان به برزیل دردی از نمایش دوا نمی‌کند. بزرگ‌ترین ایراد وارده بر «برزیلیا» عدم یکدستی و ناهمخوانی عناصر و اجزای مختلف این نمایش با هم است. موسیقی به راه خود می‌رود، عنوان نمایش معرف مضمون و مفهوم نمایش نیست، طراحی صحنه نه به این نمایش بلکه به نمایش‌های دیگری تعلق دارد، هم‌آمیزی بن‌مایه‌های مذهبی با ماجرای قتل صورت نمی‌پذیرد، آیین‌های محرم در حد حرف و اشاره باقی می‌مانند و... هر یک از این اجزا به تنهایی و در جای خود ارزشمند و با کمی اغماض قابل دفاع هستند اما افسوس که نمی‌توانند همچون مهره‌های تسبیح در کنار یکدیگر بنشینند. نخ تسبیح «برزیلیا» گم شده است. «برزیلیا» با وجود همه نقص‌ها و کاستی‌ها، نمایش شریف و آبرومندی است. در ارزشمندی و فخامت پیام نمایش هیچ شکی نیست. تلاش نویسنده برای گسترش بن‌مایه‌های مذهبی بر بستر یک سوژه جنایی قابل تقدیر و مبتکرانه است. بر و بچه‌های بااستعداد «برزیلیا» بالاخص بازیگران همچنین خواننده نمایش کم نگذاشته‌اند و تمام تلاش خود را برای ارائه اجرایی خوب به خرج داده‌اند. احتمالا در آینده نزدیک از موفقیت‌های تک‌تک عوامل این نمایش بسیار خواهیم شنید.


Page Generated in 0/0168 sec