مهدی نادری، کارگردان فیلم «بدرود بغداد» در یادداشتی نوشت: تجربه منحصربهفرد تماشای «شیار ۱۴۳» در مراسم افتتاحیه همچنان تنم را میلرزاند، آنجا که چشمان تماشاچیان همزمان نمناک و گلوها بغضآلود خیره بود به تصویر الفت فیلم که فریاد میکشید: یونس.
بهگزارش تسنیم، مهدی نادری، کارگردان جوان سینمای ایران پیشینه حضور پررنگ در عرصه فیلمهای کوتاه و مستند را دارد. او در فیلم «بدرود بغداد»، نخستین فیلم بلند سینمایی خود توانست حضورش را در سینمای بلند حرفهای بهگونهای هوشمندانه ثبت کند. «بدرود بغداد» در جشنواره فیلم فجر توانست نظر مخاطبان و منتقدان را جلب کند. این فیلم بهعنوان نماینده ایران برای حضور در بخش بهترین فیلم غیرانگلیسیزبان هشتاد و سومین دوره جوایز اسکار انتخاب شد. نادری پس از تماشای فیلم سینمایی «شیار 143» پس از اکران افتتاحیه این فیلم، یادداشتی را نوشته است که در زیر میخوانید:
این متن باید در زمان جشنواره منتشر میشد اما گویی باید تجربه نمایش افتتاحیه را هم از سر میگذراندم تا نتیجه بهتری از نمایش مرثیه ایرانی گرفته باشم.
شرحی بر همذاتپنداری
این فیلم برای من بیش از هر جنبهای که حتماً منتقدان باکفایت درباره آنها نوشته و سخن راندهاند، تجربهای منحصر به فرد از یک کنش متقابل بین فیلم و تماشاچیانش است.
نویسنده و کارگردان هر اثری - اگر مؤثر باشد - بیش از هرچیز به تماشاچی میاندیشند، هر لحظه و هر آن از فیلم را همزمان از منظر خود و از منظر تماشاچیان میبینند و میسنجند، نتیجه، اغلب به کنش متقابل بازیگران و هنرپیشگان فیلم یا نمایش با هم برای تماشاچی ختم میشود. سینما معمولا از تأثیر این کنش و گویش متقابل بازیگران در مقابل چشمان تماشاچیان شکل میگیرد.
اعتقاد شخصیام و برداشتم از سینما همیشه عکس این قاعده است. به این معنا که هنر سینما و تئاتر باید کنشی بین تماشاچی خلاق و بازیگر بیجان جاویدان باشد، این بیجان جاویدان رفتار و کنش و بیانی را برای همیشه به دوربین و کارگردان سپرده است و در هر بار دیدن باید تأثیری بلاواسطه تأثیرگذار بر تعقل و تفکر و احساسات تماشاچی بگذارد، بهمعنای واضحتر تماشاچی را با فیلم یکی کند. اصل همذاتپنداری یعنی همین یکی شدن! موسیقی، دیالوگ، زاویه دوربین و در کل میزانسن به چنین کار مهمی میآیند.
آنچنان که در دهههای پیشین تلاش فراوانی از سوی استودیوها و مستقلها همزمان برای تسخیر رؤیای تماشاچی صورت گرفته است، از انباشت و هجوم احساسات سینمای ملودرام تا سینمای وحشت و خشونت بلاواسطه - از نگاه آنتونن آرتوئی - همگی در کار تسخیر و ترغیب تماشاچی به کشیدن رنج همزمان و شادی همزمان با اثر هستند.
دو شخصیت در دو سوی یک سالن تاریک
از این منظر اشاره به تجربه منحصر به فرد تماشای شیار 143 در مراسم افتتاحیه همچنان تنم را میلرزاند آنجا که چشمان هزار و اندی تماشاچی همزمان نمناک و گلوها بغضآلود خیره بود به تصویر الفت فیلم که فریاد میکشید: یونس...یونس و در سوی دیگر مادری فریاد میکشید: علی... علی... و در سوی دیگر مادری فریاد میکشید: حسین... حسین...
بهراستی هنر رنج یا بهتعبیر گروتفسکی - تئاتر مشقت یا آرتو، تئاتر خشونت عریان - در کدام اثری اینچنین توانسته بین تماشاچیان و فیلم و شخصیتهایش یگانگی ایجاد کند؟
اختتامیه
چند نمونه میتوان از سینما و مخصوصا سینمای جنگ مثال زد که چنین موج بزرگ و بهقول ارسطو - کاتارسیس و تزکیهگر - در سالن سینما ایجاد کردهاند؟ سوای از فیلمنامه و کارگردانی نرگس آبیار و بازیگری مریلا زارعی و مهران احمدی و سامان صفاری و... ارکان هماهنگ دیگر این فیلم، نباید انتظار سالیان طولانی ملت ایران را برای نمایش واقعگرایانه زندگی خانوادههای رزمندگان و سربازان وطن نادیده گرفت، سالهای سال است که سینمای جنگ منتظر چنین آثاری است، آثاری که به مادران میپردازد، آنها که فرزندانشان را به جنگ فرستادند و خود پای سجاده، گوشی تلفن، موج رادیو بهانتظار خبری، صدایی، عکسی، تکه لباسی و در آخر استخوانی یا مشتی خاک را بهنشانه فرزند در توفان گمشده خود تحویل گرفتند.
کم نیستند از نزدیکان و هممحلهایهامان که هیچوقت هیچکس از آنها هیچ خبری نگرفت. این مرثیه ایرانی هیچگاه فراموش نخواهد شد و هیچوقت برای ساخت چنین آثار متعهدانهای دیر نیست و هر کارشکنی و سوءاستفاده از این آثار گناهی است نابخشودنی!
با احترام مهدی نادری