مهدی محمدی: مذاکرات هستهای ایران و 1+5 تقریبا بدون نتیجه پایان یافت. دو طرف نه توانستند به یک تفاهم سیاسی کلی برسند و نه نهایی کردن جزئیات توافق نهایی امکانپذیر شد. تنها چیزی که اجمالا میدانیم رخ داده این است که دو طرف برای زمانی حدود 7 ماه مذاکرات را در قالب یک توافق موقت جدید تمدید کردهاند. مهمترین بخش مساله، یعنی بدهبستانی که منجر به یک توافق موقت جدید شده، مبهم است.
در حالی که میدانیم مذاکرات در روزها و ساعتهای آخر - بویژه در روزهای یکشنبه و دوشنبه - به نقطهای بسیار حساس رسیده بود، عدم توافق نشاندهنده آن است که ایدههای روی میز به اندازه کافی «تمامکننده» نبوده است. برخی خبرها حکایت از آن دارد که اتفاقات مهمی در روز آخر رخ داده و همین اتفافات بوده که راه را برای تمدید مذاکرات باز کرده است.
در دو روز آخر، تمرکز طرفین بر این بود که به جای رسیدن به توافق نهایی، روی یک چارچوب که شامل یک سلسله اصول کلی باشد تفاهم کنند. ظهر روز دوشنبه معلوم شد که توافق روی چنین چارچوبی هم ممکن نخواهد بود، چرا که درباره کلیات موضوعاتی مانند غنیسازی، تحریمها، بازرسیها، فردو و اراک جمعبندی مشترکی وجود نداشته است. راهحلی که دو طرف در نهایت به آن رسیدهاند، این است که چارچوب را باز هم کلیتر کنند و بر سر یک چارچوب زمانبندی که میگوید باید تا اسفندماه توافق اصلی و تا تیرماه آینده ضمائم آن را نهایی کنند، تفاهم کنند. این تاکتیک مذاکراتی 2 هدف اصلی داشته است:
1- پوشاندن این موضوع که مذاکرات به دلیل زیادهخواهی آمریکا در واقع شکست خورده است.
2- بازگشتناپذیر کردن روند آینده برای دوطرف بهگونهای که مجبور باشند تا ماه مارس درباره کلیات مساله تفاهم کنند و تا ژوئیه به یک متن مشروح قابل اجرا برسند.
اما ناظرانی که روند را تعقیب کردهاند، در این باره تردید کمی دارند که با موضع فعلی آمریکا، نه در 7 ماه آینده و نه حتی در زمانی بسیار بیشتر از آن، امکان تفاهم و رسیدن به توافقی که دو طرف در بلندمدت به آن پایبند باشند، بسیار دشوار خواهد بود.
اولا، آمریکا به وضوح با این پیشفرض مذاکره میکند که ایران چارهای جز کوتاه آمدن ندارد. احتمالا در وین هم آمریکاییها منتظر بودهاند ایران در دقیقه 90 و با مشاهده دورنمای شکست مذاکرات کوتاه بیاید و درخواستهای آنها را بپذیرد. بسیار مهم است که روشن شود منشأ این توهم آمریکاییها چیست چرا که اگر این توهم زدوده نشود، باز هم 3 یا 7 ماه دیگر دوباره دقیقه نودی فرا خواهد رسید و آن وقت باز هم آمریکا منتظر خواهد بود که ایران کوتاه بیاید و در نتیجه بازهم مذاکرات نتیجهای نخواهد داشت. یک بار برای همیشه باید روشن شود که خطوط قرمز واقعی وجود دارد که ایران از آنها عدول نخواهد کرد. باید دید چه مکانیسمی وجود دارد که بتواند این مساله را به نحو کاملا جدی برای آمریکا روشن کند.
ثانیا، آمریکا براساس یک روند منطقی مذاکره نمیکند. یک طرف مذاکرهکننده قابل احترام، طرفی است که رفتاری منظم دارد اما وقتی یک طرف کاملا زیگزاگی عمل میکند و ابایی ندارد از اینکه امروز حرفی بزند و فردا خلاف آن را بگوید، نمیتوان آن را یک طرف مذاکرهکننده قابل اعتماد و منطقی دانست. رفتار آمریکا از مذاکرات مسقط به این سو دقیقا به این شکل بوده است. این نشاندهنده آن است که فرآیندهایی پس پرده مذاکرات - هم درون آمریکا و هم میان اعضای 1+5- در حال رخ دادن است که بسیار پیچیدهتر از آنی است که بتوان از بیرون مشاهده کرد یا حتی حدس زد. همین فرآیندهاست که موجب میشود آمریکا نتواند در مذاکرات متعادل رفتار کند. این نکته را هم باید در نظر داشت که ایران با یک آمریکا مذاکره نمیکند. چند آمریکا در مقابل ایران وجود دارند که ظاهرا هیچکدام از آنها بر خلاف آنچه ادعا میکنند یک اراده سیاسی واقعی برای تفاهم با ایران ندارند.
ثالثا، آنچه آمریکا از ایران میخواهد بسیار گزاف است و آنچه ارائه میدهد دقیقا مساوی هیچ. آمریکاییها نیت خود را روشن کردهاند. آنها میخواهند ایران سرمایه استراتژیک خود در حوزه فناوری غنیسازی و آب سنگین را در بازه زمانی بسیار طولانیمدت واگذار کند و در مقابل به اینکه آشکارا آمریکا میخواهد فشار تحریم را بر ایران حفظ کند، اعتراضی نکند. در واقع آمریکا به ایران میگوید نباید منتظر یک معامله برد - برد باشد بلکه باید دقیقا آنگونه و به آن اندازه که آمریکا میخواهد کوتاه بیاید. خوشمزه این است که آمریکا در حالی از ایران میخواهد تسلیم شود که خود آشکارا دچار بحران داخلی است - بحرانی که باعث استعفای فردی مانند چاک هیگل شده- و در منطقه هم کارش به جایی رسیده که از آسمان برای داعش کمک نظامی پایین بریزد.
درک اینکه اکنون در کجای مذاکرات ایستادهایم، مستلزم توجه به این مبانی است.
اکنون زمان آن است که همه آنها که دستی بر این آتش دارند با ملت ایران صریح و صادق باشند. باید به تفصیل به ملت گفت که آمریکا قصد تحمیل چه تحقیر تاریخی را به ایران دارد. اگر با مردم درست سخن گفته شود، رفتار درست ملی به سرعت شکل خواهد گرفت. دولت در این زمینه بیش و پیش از همه مسؤولیت دارد.