printlogo


کد خبر: 129203تاریخ: 1393/9/4 00:00
تفسیر سوره کهف ـ 41

حجت‌الاسلام و المسلمین سید سعید لواسانی*:

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم
قالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلى‏ رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذاباً نُکْراً (87) وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنى‏ وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا یُسْراً (88) ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً (89) حَتَّى إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلى‏ قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً (90) کَذلِکَ وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَیْهِ خُبْراً (91)
آیه 87
قالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ ثُمَّ یُرَدُّ إِلى‏ رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذاباً نُکْراً
ترجمه
گفت: اما هرکه ستم کرده به زودى او را کیفر مى‏کنیم، سپس به سوى پروردگارش بازگردانده مى‏شود و او را عذابی سهمناک و ناآشنا خواهد کرد.
سیره حکومتی ذوالقرنین
گفتیم که در آیه پیشین ذوالقرنین مواجه با پرسشی شد که اکنون که خداوند چنین اقتداری به تو داده است، با این قومی که بر آنان چیره شده‌ای، چه رفتاری می‌کنی؟ آنان را عذاب می‌کنی یا روش نیکویی بر آنان به‌کار می‌گیری؟ به تعبیر دیگر او موظف بوده که به این دو روش عمل کند و این دستور الهی بود که همه حکومت‌های دینی موظف هستند طبق آن عمل کنند.
رفتار با ستمکاران
اکنون پاسخ وی. «قالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ» «اما آن‌ که ستم کرده» معنای آن‌ که ستم‌کرده است، چیست؟ طبق آیات 87 و 88 ذوالقرنین مردم را به 2 دسته کلی تقسیم کرده است؛ گروه نخست ستمکاران که در این آیه آمده است و گروه دوم مومنانی که کرداری نیکو دارند که در آیه 88 آمده است: «وَ أما مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً» از این قرینه معنای ستمکار روشن می‌شود. پس ستمکار شامل 3 گروه است: کافران، مومنانی که کرداری نیکو ندارند و نیکوکارانی که مومن نیستند. این منطق قرآن درباره ستمکار است که هرجا در قرآن با این واژه مواجه شدیم، معنای جامع آن شامل این سه گروه است. کافر هم شامل مشرکان، ملحدان و منافقان است و مومنی که نیکوکار نیست، مسلمان و مومن شناسنامه‌ای است که به احکام الهی پایبند نیست. برخی هم کاردار دنیایی‌شان خوب است اما ایمان در جان آنان نیست و چون باطن و درون آنان را پر نکرده است، کار آنان ارزشی ندارد. در هرصورت ذوالقرنین گفت: اما ستمکاران را بزودى کیفر مى‏کنیم: «قالَ أَمَّا مَنْ ظَلَمَ فَسَوْفَ نُعَذِّبُهُ». از همین تعبیر برمی‌آید که ذوالقرنین مومن و پیرو پیامبران الهی است.
اقتدار در رفتار
مطلب بعدی اینکه در آیات گذشته درباره خضر هم گفتیم که وقتی عمل فردی با تعبیر جمع آمد و به جای «من» از «ما» استفاده شد، نشانه اقتدار است، ذوالقرنین هم گفت:  «نُعَذِّبُهُ». مومن در عمل دینی مقتدرانه سخن می‌گوید و مقتدرانه عمل می‌کند. او گفت: در حکومت ما ستمکار جایگاهی ندارد و او را عذاب می‌کنیم. ظاهراً منظور از عذاب مجازات متناسب با عمل آنان است، امری اعم از کشتن و زندانی‌کردن و امثال آن.
عذاب ناشناخته الهی
«ثُمَّ یُرَدُّ إِلى‏ رَبِّهِ فَیُعَذِّبُهُ عَذاباً نُکْراً» اما این پایان کار نیست، بلکه آنان به سوی پروردگارشان می‌روند و عذابی می‌چشند که برای آنان ناشناخته و سخت است. عذاب و ثواب  الهی در قیامت برای همگی ما ناشناخته است و تصور درستی از آن نداریم. این بنده صالح خدا می‌گوید که من لشکر خدا هستم و اکنون که خدا به من حکومت داده است، کاری در دنیا می‌کنم که خدا در قیامت انجام می‌دهد. در آیه 25 سوره مبارکه فجر عذاب خدا را چنین توصیف می‌فرماید: «فَیَوْمَئِذٍ لا یُعَذِّبُ عَذابَهُ أَحَدٌ» «پس در آن روز، کسى چون عذاب‌کردن او عذاب نکند» و این حکومت عادلانه دینی است که بدکردار در آن ایمن نیست و از مجازات حکومت در امان نیست.
آیه 88
وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنى‏ وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا یُسْراً
ترجمه
و اما آن که ایمان آورد و کار شایسته کند، او را نیکوترین پاداش خواهد بود و او را به کارى آسان واخواهیم داشت.
پاداشی نیکو
بخش دوم سخن ذوالقرنین، عمل و رفتار دقیق‌تر او با آن ملت است: «وَ أَمَّا مَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً» اما کسانی که ستمکار نیستند، بلکه مومنانی هستند که کرداری شایسته دارند، «فَلَهُ جَزاءً الْحُسْنى» ‏«برای اوست، پاداشی نیکو». به تعبیر «فله» توجه شود، نمی‌فرماید که ما او را پاداشی نیکو می‌دهیم بلکه می‌گوید که حق او است که پاداشی نیکو داشته باشد. اصلاً حکومت این سرزمین حق آنان است، نه ستمکاران که به زور و زر و تزویر حکومت را غصب کرده‌اند.
تکلیفی آسان
«وَ سَنَقُولُ لَهُ مِنْ أَمْرِنا یُسْراً» کار خود را بر آنان آسان می‌گیریم، زیرا دین آسانگیر است، وقتی چنین باشد، ذوالقرنین هم که حکومت دین را در زمین پیاده می‌کند، همین روش را نسبت به مردم دارد. پس مومن در حکومت دینی تکالیفی دارد و باید در جهت اهداف دینی حرکت کند اما این کارها سخت نیست و سختگیرانه با او عمل نمی‌شود. قرآن هم ما را تشویق می‌کند به حکومت جهانی عادل که در آن مومنان به تکالیف دینی و حکومتی مشغول باشند که آن‌ تکالیف بر آنان آسان است و آنان نیز در سایه حکومت در آسایش و ایمنی به سر می‌برند اما ستمکار در شکنجه و عذاب است، به گونه‌ای که جرأت خطا و گناه ندارد.
آیه 89
ثُمَّ أَتْبَعَ سَبَباً
ترجمه
پس او در پی سبب روان شد.
امکانات سفر به شرق
سفر اول ذوالقرنین به غرب پایان یافت و سفر دوم او به مشرق‌زمین آغاز شد. ما همه وسایل را برای او فراهم کردیم تا به طرف مشرق مسافرت کند. طبعاً او تنها نبوده است و لشکری عظیم او را همراهی می‌کرده است و این لشکر امکانات و ملزومات بسیاری برای جابه‌جایی از غرب جهان به شرق جهان نیاز داشته است و خداوند همه را در اختیار او قرار داده بوده است و او هم بخوبی از آن ابزار قدرت بهره می‌برد.
آیه 90
حَتَّى إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ وَجَدَها تَطْلُعُ عَلى‏ قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً
ترجمه
و به راه افتاد، تا وقتى که به جایگاه برآمدن خورشید رسید، خورشید را یافت که بر مردمى طلوع مى‏کند که براى آنان در برابر تابش آن پوششى قرار نداده بودیم.
مردمی بدوی
«حَتَّى إِذا بَلَغَ مَطْلِعَ الشَّمْسِ» « مَطْلِعَ» به معنای جایگاه طلوع است. [مفردات: 522] او به همراه لشکریان خود راه افتادند تا به جایگاه طلوع خورشید رسیدند، یعنی به مشرق زمین رسیدند. «وَجَدَها تَطْلُعُ عَلى‏ قَوْمٍ لَمْ نَجْعَلْ لَهُمْ مِنْ دُونِها سِتْراً» با مردمی مواجه شد که از امکانات اولیه زندگی هم محروم بودند و هیچ پوششی از آفتاب نداشتند. نشان می‌دهد محل زندگی آنان دشت و کویر بوده است، نه کوهستان یا جنگل انبوه تا به صورت طبیعی آنان را از آفتاب مانع شود. در عین حال خانه و حتی چادر نداشتند تا بتوانند خود را از آفتاب محفوظ بدارند و آفتاب مستقیم بر آنها می‌تابید. از آیه برمی‌آید که حتی لباس‌های مناسبی هم نداشتند. خلاصه زندگی بدوی داشتند و از تمدن به دور بودند.
آیه 91
کَذلِکَ وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَیْهِ خُبْراً
ترجمه
چنین بود و ما بر آنچه نزد او بود با آگاهى چیرگى داشتیم.
احاطه کامل خدا
«کَذلِکَ» ذوالقرنین آنان را چنین یافت. «وَ قَدْ أَحَطْنا بِما لَدَیْهِ خُبْراً» او رفت و آنان را از نزدیک دید و از وضع آنان آگاه شد که چگونه از تمدن به‌دور هستند اما ما به آنان احاطه داشتیم و از وضع آنان آگاه بودیم. ضمیر «لدیه» به ذوالقرنین بازمی‌گردد. ما از کار او و همراهانش آگاه کاملی داشتیم و آنچه از امکانات و ملزومات در اختیار او بود و حالی که در آن وضع داشت، آگاه بودیم و او براساس هدایت ما حرکت و عمل می‌کرد.
* امام جمعه شمیرانات


Page Generated in 0/0107 sec