printlogo


کد خبر: 129362تاریخ: 1393/9/8 00:00
عدالت آمریکایی؛ از حکومت پلیسی تا «دشمن حکومت»

حامد  شهبازی*: «اگر به افسران پلیس، لباس‌های نیروهای رزمی پوشانده شود و آنها سوار خودروهای نظامی شوند و سلاح‌های جنگی در اختیار آنها قرار گیرد، همه آنها دارای ذهنیت یک جنگجو خواهند شد. ما علیه دشمنان وارد جنگ می‌شویم و دشمنان مردمی هستند که در شهرهای ما بویژه در جوامع رنگین‌پوست زندگی می‌کنند».
این جملات، مربوط به توماس نولان استاد جرم‌شناسی دانشکده «مریماک» و افسر پیشین پلیس آمریکاست که به‌خوبی بیانگر واقعیات کنونی در نحوه برخورد پلیس آمریکا با مردم این کشور است و حادثه شهر فرگوسن مهر تاییدی است بر تبدیل شدن «دولت آمریکا» به یک «حکومت پلیسی» که هر فردی برخلاف رای و نظر آن عمل کند، به چشم دشمن با او رفتار خواهد شد.
خبر کوتاه بود: «در پی تبرئه یک مامور پلیس از قتل «مایکل براون» نوجوان سیاهپوست در میسوری آمریکا، فرماندار این ایالت بیش از ۲ هزار نیروی گارد ملی را برای کمک به فرونشاندن شورش‌های احتمالی در شهر فرگوسن به حال آماده‌باش درآورد».
سؤال این است: آیا «دارن ویلسون» افسر پلیسی که 9 آگوست / 18 مرداد امسال، با تیراندازی به سوی یک نوجوان سیاهپوست 18 ساله‌ غیرمسلح، وی را از پای درآورد، باید مجرم شناخته شود یا خیر؟ در کشوری که اجرای عدالت و پایبندی به قانون، «اصل» باشد، اینکه افسر پلیس سفیدپوست بوده یا قربانی‌اش سیاهپوست، فرقی ندارد؛ عدالت برای همه یکسان است اما در کشوری همچون آمریکا که عدالت و اجرای قانون معنایی ندارد، نژادپرستی ابزار تبلیغاتی موثری برای دولت و رسانه‌ها است تا مردم را از موضوعات واقعی منحرف کنند.
در نتیجه باید پذیرفت تلاش‌های فعالان حقوق مدنی در آمریکا در قبال خطرات جولان افسران تا دندان مسلح  در خیابان‌های این کشور که به مانند نیروهای رزمی در میدان‌های نبرد آموزش دیده‌اند راه به جایی نمی‌برد. در عین حال که حکم هیات عالی منصفه در نوع خود جای تامل بسیاری دارد. هیات عالی منصفه در حکمی اعلام کرد این افسر پلیس با اتهام تیراندازی مرگبار به جوان سیاهپوست، روبه‌رو نخواهد شد(!) و این نمونه‌ای است از عدالت آمریکایی.
اما سوال اصلی این است که آیا هیات حاکمه آمریکا دست به اقدامی برای کنترل نیروی پلیس – شما بخوانید نیروهای رزمی تحت عنوان پلیس- برای جلوگیری از دست زدن به خشونت، تیراندازی به سوی افراد غیرمسلح و مسؤولیت‌پذیری و کنترل مجموعه‌های صنعتی-نظامی که علاقه بی‌حدوحصری برای تبدیل کردن آمریکا به منطقه‌ای نظامی دارند، خواهد زد یا خیر؟
پاسخ این پرسش با نگاهی به حوادث فرگوسن کاملا روشن خواهد بود چرا که بیانگر رفتار قابل پیش‌بینی از سوی حکومت آمریکاست؛ از این منظر که هر کس در برخورد با پلیس حکومتی جانب احتیاط را رعایت نکند، باید منتظر پیامدهای رفتار خود باشد و فرقی نمی‌کند این فرد سیاه باشد یا سفید، دموکرات باشد یا جمهوریخواه. در چشم حکومت پلیسی آمریکا هر آنکه دولت را به چالش بکشد، دشمن محسوب می‌شود و این درسی است که حادثه فرگوسن به دنبال داشت.
در پی کشته شدن نوجوان سیاهپوست که اعتراضات خیابانی را به همراه داشت، نیروهای پلیس؛ لباس‌ ضدگلوله به تن و ماسک‌های ضدگاز بر سر، مجهز به انواع سلاح‌ها، سوار بر خودروهای ضدگلوله در مقابل معترضان بی‌دفاع و غیرمسلح صف کشیدند؛ به گونه‌ای که سناتور دموکرات «کلر مک کاسکیل» از ایالت میسوری در توصیف نمایش قدرت نیروهای پلیس در خیابان‌های فرگوسن گفت: «آنها به مانند نیروی نظامی‌ای که با دشمن روبه‌رو بود، عمل کردند».
«جان وایتهد» نویسنده آمریکایی در کتاب خود تحت عنوان «حکومت گرگ‌ها؛ ظهور حکومت پلیسی آمریکا» به این واقعیت اشاره می‌کند که از زمان فروپاشی برج‌های دوقلو در 11 سپتامبر 2001 / 20شهریور80،  مردم آمریکا به دشمن تبدیل شدند و با آنها به عنوان جنگجویان دشمن برخورد شده که باید تحت جاسوسی قرار گیرند، زیر نظر باشند، از آنها انگشت‌نگاری شده و مورد اسکن قرار گیرند و در واقع دست زدن به هر اقدامی برای ورود به حریم آنها، مرعوب ساختن، ضرب و جرح، سانسور و ساکت کردن آنها، زندانی کردن بدون محاکمه و هدف گلوله و شکنجه قرار گرفتن از سوی دولت برای حفظ آنچه امنیت ملی نامیده می‌شود، توجیه‌پذیر است.
جالب آنکه در پی حوادث فرگوسن، ادارات پلیس در شهرهای مختلف آمریکا نه تنها زرادخانه نظامی خود را تقویت کرده‌اند؛ بلکه هر زمان ممکن بود از آنها برای سرکوب اعتراضات بهره گرفته‌اند. در واقع پلیس شهر «سن‌لوئیس» در پی حکم هیات عالی منصفه مبنی بر گناهکار نبودن افسر ضارب نوجوان سیاهپوست، اقدام به خرید تجهیزات نظامی بیشتر از جمله تجهیزات سرکوب نارضایتی مدنی کرده است.
نمونه‌ای از بی‌عدالتی حاکم بر دستگاه قضایی و مجری قانون آمریکا را باید نحوه برخورد نیروی پلیس در اجرای گزینشی قانون در قبال کشته شدن یک افسر پلیس دانست؛ تنها چند هفته پس از کشته شدن نوجوان سیاهپوست در فرگوسن، سازمان‌های مجری قانون درگیر یک جست‌وجوی سراسری در ایالت پنسیلوانیا به منظور یافتن «اریک فرین» متهم به قتل یک افسر پلیس شدند. صرفنظر از 11 میلیون دلاری که این جست‌وجوی سراسری برای مردم آمریکا هزینه در پی داشت(4/1 میلیون دلار در هفته برای جست‌وجوی شبانه‌روزی که 48 روز در مساحتی برابر با 5 مایل مربع به طول انجامید)، بیش از یکهزار نیروی پلیس از پلیس محلی، پلیس فدرال و نیروهای ویژه در این جست‌وجو حضور داشتند و جدیدترین تجهیزات نظامی از تفنگ‌های قدرتمند و حسگرهای مادون قرمز گرفته تا خودروهای زرهی، بالگرد و هواپیماهای بدون سرنشین مورد استفاده قرار گرفت؛ آنهم برای یافتن یک فرد متهم به قتل یک نیروی پلیس.
حال آیا پلیس آمریکا برای به دام انداختن دیگر مجرمان چنین سختکوشی‌ای از خود نشان می‌دهد؟ کافی است به انبوه جرائم و جنایات روی‌داده در شهرهای مختلف آمریکا که صفحات بسیاری از مطبوعات و رسانه‌ها را به خود اختصاص داده‌اند، نگاهی انداخته شود.
مردم آمریکا گرفتار حکومتی پلیسی هستند که برای  حفظ امنیت ملی، خود به بزرگ‌ترین تهدید کننده امنیت ملی آمریکا بدل شده است! در کنار بازی‌های سیاسی و تعصبات نژادی‌ای که جامعه آمریکا را در برگرفته، صنایع نظامی بازیگرانی هستند که از تبدیل شدن خیابان‌های آمریکا به صحنه نبرد بیشترین سود را از طریق فروش خودروهای ضدمین (که روشن نیست چه کاربردی در خیابان‌ها دارد!)، نارنجک‌انداز و هواپیماهای بدون سرنشین به جیب می‌زنند.
حکومت پلیسی آمریکا مردمی را می‌پسندد که کشته شدن یک نوجوان سیاهپوست برای‌شان مهم نباشد بلکه بپذیرند تبرئه آن پلیس سفیدپوست است که برای امنیت مردم ضروری است زیرا هرکسی با حکومت نباشد پس علیه آن است.
*کارشناس امور بین‌الملل
 


Page Generated in 0/0053 sec