printlogo


کد خبر: 129404تاریخ: 1393/9/8 00:00
نگاهی به سریال زنان و دختران (Wives and Daughters) به بهانه پخش از شبکه 4 سیما
بی‌ثباتی دوران جورج و تحولات ویکتوریایی!

نادیا زکالوند: 15 سال از زمانی که سریال زنان و دختران (کارگردان: نیکلاس رنتون) در شبکه بی‌بی‌سی ساخته و پخش شد، می‌گذرد. این سریال برگرفته از رمان الیزابت گاسکل در سال 1865 است و با وجود گذر زمان همچنان عنوان یکی از بهترین فیلم‌های اقتباسی را دارد.
فیلمنامه توسط اندرو دیویس نوشته شده و نیکلاس رنتون آن را کارگردانی کرده است. سریال «زنان و دختران» از مولی گیبسون، دختر جوان یک پزشک محلی در اواخر دهه دوران پادشاهی جورج می‌گوید. مولی و پدر بیوه‌اش زندگی آرامی دارند تا اینکه دو اتفاق مهم در زندگی‌شان رخ می‌دهد. یکی اینکه پدر با زنی که مولی او را دوست ندارد ازدواج می‌کند، دیگر اینکه مولی عاشق راجر پسر جوان‌تر یک ملاک محلی می‌شود، پسری که سرش پر از ایده‌های علمی است.  اگر دکتر گیبسون به همین روند زندگی‌شان ادامه می‌داد، مولی هرگز بلوغ را تجربه نمی‌کرد. اما بعد از اینکه یکی از شاگردان دکتر به مولی ابراز علاقه کرد، دکتر که نمی‌خواست دوران نوجوانی مولی تمام شود دست به اقداماتی زد که البته شکستش را تضمین کرد. او ابتدا مولی را به خانه خانم «هاملی» همسر بیمار همان ملاک فرستاد و این کار به مولی فرصت آشنایی با خانم هاملی و ایجاد علاقه‌ای بین آنها را داد و پس از مدتی مولی عاشق راجر پسر کوچک‌تر خانم هاملی شد. اشتباه دیگر دکتر گیبسون ازدواجش با خانم کرک پاتریک بود که دختری به نام سینتیا داشت. مولی اگرچه از کرک پاتریک خوشش نمی‌آمد اما با دخترش دوست شد و از او خیلی چیزها درباره روابط بین زن و مرد و به طور کلی زندگی، چه خوب و چه بد یاد گرفت. نه‌تنها رمان زنان و دختران از نظر منتقدان شاهکاری محسوب شد بلکه اقتباس سال 1999 از این داستان نیز به بهترین و خوش‌ساخت‌ترین سریال تلویزیونی سال تبدیل شد. برخی از منتقدان آن را بهترین اقتباس از رمان‌های خانم گاسکل دانستند. این سریال نگاهی عمقی و پیچیده به یک جامعه روستایی انگلیس در دهه 1820 یا 1830 دارد و بین تمام فیلم و سریال‌هایی که چنین مضامینی داشته‌اند بهترین است. فیلمنامه‌نویس و کارگردان در کشاندن تماشاچی به درون دنیای مولی به بهترین شکل ممکن عمل کرده‌اند. صحنه‌های موجود یا حداقل اکثر صحنه‌های این سریال مرحله بی‌ثباتی بریتانیا که در حال گذر از دوران پادشاهی جورج به دوران آغاز تحولات علمی و اجتماعی ویکتوریاست را به طور کامل نشان می‌دهد. دیویس و رنتون این گذر را از طریق بلوغ مولی و همچنین عدم تمایل پدر در به بلوغ رسیدن مولی و ورود به دنیای بزرگسالی و همچنین ارتباط او با سینتیا نشان می‌دهند. البته این وضعیت بین هاملی و پسرانش آزبورن و راجر نیز وجود دارد. بسیاری بر این باورند که گاسکل شخصیت راجر را از شخصیت یکی از اقوام دورش، یعنی چارلز داروین، طبیعت‌گرایی که بعدها به چهره‌ای شاخص در جامعه علمی عصر ویکتوریا تبدیل شد، برداشته است. این سریال عواطف میان اعضای خانواده و عشق‌های رومانتیک را به زیبایی نشان می‌دهد. ارتباط صمیمی مولی با پدرش که در بخش اول به طور کامل به تصویر کشیده می‌شود سرانجام به‌خاطر تلاش‌های گیبسون برای نگه داشتن دایمی مولی در دوران نوجوانی‌اش ضعیف می‌شود. از طرفی هاملی، مولی را بسیار تحسین می‌کند اما در عین حال به دکتر می‌فهماند که او هرگز دختر یک پزشک محلی را همسری مناسب برای هیچ یک از پسرانش نمی‌داند. با این‌حال آزبورن در آخر با یک زن جوان فرانسوی که از نظر موقعیت اجتماعی در سطحی پایین‌تر قرار داشت ازدواج می‌کند و راجر نیز ابتدا با دخترخوانده دکتر گیبسون (سینتیا) نامزد می‌شود ولی در پایان سریال با مولی ازدواج می‌کند.زندگی عشقی سینتیا که بهترین پلات داستان است زندگی مولی را دگرگون کرده و او را به اجبار در مسیر بزرگسالی قرار می‌دهد.  بهترین ویژگی این سریال داشتن مجموعه‌ای از شخصیت‌های پشتیبان است که به داستان انرژی و حرکت می‌دهند. شخصیت‌هایی مانند کرک پاتریک گیبسون (فرانسسکا آنیس)، اسکوایر هاملی (مایکل گمبون)، آزبورن هاملی (تام هالندر)، آقای پریستون (لین گلن) و سینتیا کرک پاتریک (کیلی هاوس) بسیار جذاب هستند. وقتی سریال روی این شخصیت‌ها متمرکز می‌شود تماشاچی کاملا جذب داستان می‌شود. این شخصیت‌ها چنان عالی هستند که احساس می‌کنید از شخصیت‌های اصلی سریال واقعا چیزی کم ندارند. مایکل گمبون هر دو جایزه تلویزیونی بفتا و جایزه انجمن تلویزیونی رویال را برد. او به زیبایی نقش دوست‌داشتنی اما بسیار سختگیر و خودخواه هاملی را بازی کرد. کسی که تصمیم داشت خانواده‌اش را به وسیله یک یا هردو پسرش به شکوه گذشته‌شان بازگرداند. شخصیت او بسیار جذاب و پیچیده است. فرانسیسکا آنیس نیز به خاطر بازی زیبایش در نقش مادرخوانده مولی، کسی که ابتدا به نظر بدجنس می‌آید اما بعدها جنبه خوب شخصیتش آشکار می‌شود، نامزد دریافت جایزه شد.  جاستین وادل در نقش مولی توانست به خوبی این نقش را ایفا کند، به نظر می‌رسد مولی گیبسون نقص شخصیتی دارد. البته اگر بتوان سادگی را نقص دانست. او بسیار ساده اما روی‌هم‌رفته دختر بسیار خوبی بود. واکنش او به ازدواج پدرش و درگیری‌اش با مشکل خواهرخوانده‌اش تنها زمان‌هایی است که شخصیت او را بسیار جالب نشان می‌دهد. البته این را نمی‌توان درباره راجر گفت، در واقع تنها شخصیت کسل‌کننده داستان راجر بود. البته این هرگز تقصیر آنتونی هاول که نقش او را ایفا کرد نیست. او باید شخصیت را همانطور که گاسکل یا دیویس به تصویر کشیده بودند نشان می‌داد اما بهتر بود شخصیت راجر کمی جذاب‌تر و پیچیده‌تر به تصویر کشیده می‌شد.  خوشبختانه «زنان و دختران» چیزی بیشتر از به تصویر کشیدن داستانی جذاب و اجراهای عالی دارد. جری اسکات، طراح تولید، توانست یک روستای کوچک انگلیسی را در دوران پادشاهی جورج به‌خوبی به تصویر بکشد. زنان و دختران گذر از این دوره به عصر ویکتوریایی را به‌خوبی نشان می‌دهد.


Page Generated in 0/0055 sec