همه عادت کرده بودند لیورپول را از روی ساقهاش قضاوت کنند نه از روی ریشهاش. این روند ادامه داشت تا بالاخره نوبت دیده شدن ریشه رسید اما نه ایان راش روی نیمکت بود نه کنی دالگلیش. یک مرد جوان روی نیمکت بود. مردی که چهرهاش از دیده شدن پر بود. از توانستن پر بود. شاید به لیورپول شدن لیورپول خرق عادت نگویند ولی برای نسلهای جوان فوتبال خوب بازی کردن لیورپول خرق عادت بود. فصل قبل همه از شروعی تازه حرف میزدند. از قهرمانی لیگ حتی قهرمانی در اروپا در فصل بعد اما این فصل لیورپول در نیمه بالای جدول دیده نمیشود. در اروپا حتی شاید به مرحله حذفی لیگ اروپا هم راه پیدا نکند. در اینگونه شرایط همه به تغییر فکر میکنند. مربی به تغییر بازیکن و مدیر به تغییر مربی، گزینه اول یعنی تغییر بازیکن جواب نداده است اما گزینه دوم آیا تغییر مربی لازم است؟ آیا کسی که سنگ بنای لیورپول جدید را گذاشته است دیگر کاری از دستانش بر نمیآید. آیا فصل قبل همه اتفاق بوده و شاید هم آن خوب بودنها همه بهخاطر سوارز بوده است. بیایید با هم عملکرد برندان راجرز را زیر ذرهبین ببریم. از فصل نقلوانتقالات شروع میکنیم. راجرز به «اگر» اعتقاد نداشت ولی این معنایش این نیست که اگر خوب نبوده است. راجرز لورن را خرید و مورنو را از سویا به خدمت گرفت. لیورپول از فصل قبل در دفاع چپ مشکل داشت حال آوردن مورنو گره از مشکلات سمت چپ گشوده است؟ البته که خیر. او در 9 بازی نمره 77/6 را از سایت هو اسکورد در مجموع گرفته است برای مثال آزپیلیکوئتا دفاع چپ چلسی در 10 بازی نمره 16/7 گرفته است. در خط حمله سوارز رفت ولی آنان در آن پست بالوتلی و لمبرت را خریدند ولی هیچ. حتی سوارزی که گاز میگرفت و چندجلسه چندجلسه محروم بود از این دو بازیکن بهتر بود. در مجموع لیورپول زیاد خرید کرد ولی هیچکدام کیفیت لازم را نداشتند. البته میتوان گفت بازی گرفتن از بازیکن هنر مربیان است برای مثال همه به یاد میآوریم فرگوسن چگونه از بازیکنان بینام و نشان بازی میگرفت و همه آنها را تبدیل به ستاره میکرد.
راجرز در این فصل حتی نتوانسته است از بازیکنان فصل قبلش از جمله هندرسون و کوتینیو بازی بگیرد اما راجرز در زمینه مباحث تکنیکی هم ایراداتی دارد، در فصل پیش هم داشت. بی شک بالوتلی برای لیورپول بسیار ضعیف بازی کرده است ولی هافبکهای لیورپول مخصوصاً هندرسون و کوتینیو نتوانستهاند برای او موقعیت ایجاد کنند. با نگاه به بازی سوارز میتوان فهمید او به عقب بازمیگشت و توپ میگرفت به گوشهها میرفت و موقعیتسازی میکرد و بالوتلی در نوک خط حمله فقط جابهجا میشود. البته بالو نشان داده است توان بازی به سبک سوارز یعنی عقبآمدن و به گوشهها رفتن را نه به قدر لوییز ولی دارد، در میلان مخصوصاً این موضوع کاملاً مشهود بود. در چینش بازیکنان در زمین انتقاداتی وارد است. در انتخاب بازیکن واقعاً جو آلن به اندازه بازی در لیورپول خوب است و نقشی در این تیم دارد که گاهی در مواقع حساس برای باز کردن گره به زمین میآید. در آخر بعید است مدیران قرمزها راجرز را عوض کنند لااقل فعلاً نه. برای مثال خود دیوید مویس اعتقاد داشت به او زمان کافی ندادند و شاید حق با او باشد ولی یک چیز در قضیه راجرز فرق دارد، راجرز نشان داده است که میتواند حال شاید فقط با سوارز، شاید.