رضا عباسی: ظاهرا دولت عزمش را برای فروش پرسپولیس و استقلال جزم کرده و دیگر توصیهها بیفایده است. اگر به صحبتهای دوشنبه رئیس سازمان خصوصیسازی استناد کنیم، دیگر فاصلهای تا خارج شدن سرخابیها از زیر مالکیت وزارت ورزش و به طور کل دولت وجود ندارد و این دو باشگاه باید منتظر روزهای تازهای باشند؛ روزهایی که آیندهای تیره و تار را پیش روی این دو «سرمایه ملی» قرار خواهد داد. دوشنبه همزمان با حرفهای رئیس سازمان خصوصیسازی، تیتر اول یکی از روزنامههای ورزشی حرفهای محمود گودرزی، وزیر ورزش بود که گفته بود «استقلال و پرسپولیس سالی 100 میلیارد هزینه میکردند». گودرزی در این یک سالی که مسند ورزش را در اختیار داشته بارها از جملاتی مشابه این استفاده کرده تا نشان دهد که یک، آمده تا با این به قول خود «ولخرجیها» در فوتبال مقابله کند و دو، اینکه استقلال و پرسپولیس برای دولت «هزینهزا» هستند و باید برای آنها فکری کرد. با هدف اول گودرزی که میخواهد به هر دلیلی از خود چهره یک «مبارز» نشان دهد کاری نداریم اما پایه فکری این استاد دانشگاه و پیشکسوت کشتی که او را به هدف دوم رسانده بشدت خطرناک است. گودرزی در این یک سال با حرفهایش نشان داده مخالف خرج کردن پول در فوتبال است و به همین بهانه بارها از فوتبالیها انتقاد کرده است البته کسی منکر این نیست که باید پول را در فوتبال عاقلانه خرج کرد اما اینکه وجود پول زیاد در فوتبال بخواهد اسبابی شود برای زدن فوتبال و تحقیر کردن این رشته قطعا بعد از مدتها از این رشته پرطرفدار تنها یک خرابه خواهد ساخت. گودرزی هر چند در روز اول حضورش در وزارت ورزش گفت که مخالف خصوصی کردن استقلال و پرسپولیس است اما با حرفهایی که در این یک سال زده عملا نشان داده به دنبال راهی است که دولت را از شر مدیریت این دو باشگاه خلاص کند. با این حال اگر استدلال وزارت ورزش را درست بدانیم و معتقد باشیم که مثلا هزینه سالانه 100 میلیاردی این دو باشگاه «ولخرجی» است و داشتهای برای دولت به همراه ندارد باید بر همین اساس در وزارت آموزش و پرورش را هم تخته کنیم و کل سیستم آموزشی کشور را به بخش خصوصی بدهیم چرا که با منطق وزارت ورزش، آموزش و پرورش هم هزینهزاست. بعید است کسی شک داشته باشد که استقلال و پرسپولیس سرمایه ملی هستند. براساس آمار غیررسمی این دو باشگاه در کل کشور حدود 40 تا 50 میلیون هوادار دارند و کمتر پدیدهای در کشور میتواند از این حیث با این سرمایه ملی برابری کند اما اگر قرار باشد براساس استدلال موجود و تنها به بهانه هزینهزا بودن سرنوشت این دو باشگاه را به افراد حقیقی بدهیم قابل پیشبینی خواهد بود که در بهترین حالت ممکن این دو از یک سرمایه ملی به سرمایه کوچک پایتخت تبدیل میشوند و دیگر خبری هم از تاثیرگذاری این دو باشگاه در پر کردن اوقات خالی میلیونها جوان نخواهد بود، آن وقت دولتهای آینده میمانند و پولهای میلیاردی که باید صرف باز گرداندن جوانان به ورزش کنند.