آیتالله سیدهاشم بطحائی گلپایگانی: یکی از مسائل قابل ملاحظه و مهم مساله حقوق بشر است، اولاً باید توجه داشت که در فرهنگ متمدن اسلام، بشر بهعنوان مخلوق برین عالم از هر رنگ، نژاد، زبان و در هر نقطه عالم از حقوق مساوی و یکسانی در استفاده از حیات مادی برخوردار است و کسی بر کسی تفوق و برتری ندارد.
کاخنشین و کوخنشین، شهری و روستایی و سیاه و سفید و عالم و جاهل مخلوق خدا هستند و زمین و آنچه در آن است متعلق به همگان است لذا همه حق بهرهبرداری از منابع طبیعی و منابع اولیه را دارند و کسی حق ندارد مانع این حق شود و مزاحمت ایجاد کند و از نظر عقیده، اندیشه و بیان نیز صاحب حق هستند البته برای حفظ نظم و تبلور جامعه مدنی با حفظ حقوق همگانی، مقرراتی لازم است که حدود و حریم و مرز حقوق اشخاص را در هر دوره مشخص کند که جامعه فاشیست و آنارشیست نشود چنانکه کلام الهی بیانگر این حقیقت است.
هرچند– والارض وضعها للانام– زمین را برای تمام بشر قرار داد اما– وضع المیزان؛ الا تطغوا فی المیزان (الرحمن / 6 و 7)- قانون را نیز قرار داد تا بیقانونی نشود و حقوق معاشی، حیاتی و انسانی همگان برابر قانون تامین شود و تنها قانونی که ضامن تامین و تعدیل حقوق همگان است همان قانون الهی یعنی قرآن و سنت پیامبر(ص) و سیره اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام است زیرا قانون الهی اولاً بدون تبعیض و ملاحظات جناحی و گروهی بلکه صرفاً به نفع بشر وضع شده است ثانیاً تمام مراحل و ابعاد زندگی بشر در آن لحاظ شده است بنابراین قوانین موضوعه بشری فاقد آن دو خصلت مهم است که قانون اسلام واجد آن است ثالثاً قوانین موضوعه بشری نشأت گرفته از ملاحظات و منافع گروهی و حزبی و نژادی و... نیست و همین موجب تبعیض نژادی و آپارتاید میشود چنانکه آن را در اروپا و آمریکا و بسیاری از جاهای دیگر ملاحظه میکنیم لکن در قانون اسلام، سلمان فارسی، بلال حبشی، صهیب رومی و مقداد حجازی با اختلاف رنگ و نژاد از احترام و حقوق مساوی برخوردارند و همان عزتی را که مقداد حجازی نزد پیامبر اسلام(ص) دارد همان را سلمان فارسی و بلال حبشی سیاه چهره نیز دارد و همان حق حیات و استفاده از منابع طبیعی که مسلمانان دارای آن هستند غیر مسلمانان نیز دارای آن هستند زیرا همگان مخلوق خداوند متعال و فرزندان آدم و حوّا هستند چنانکه پیامبر اکرم(ص) در آغاز اسلام برنامه حقوق بشر اسلام را با یک فراگیری جامع برای کل بشر اعلان کرد و فرمود: مردم و بشر در نظام اسلام یکسان هستند. مردم مانند پیمانه یک اندازه هستند و تمام آنها از آدم و حوّا هستند لذا عرب بر عجم و عجم بر عرب برتری ندارد مگر به تقوای الهی و هر کس حریم و حدود الهی را بهتر و بیشتر رعایت کند او از دیگری برتر است (تاریخ یعقوبی/ ج2/ص100).
پیامبر اکرم(ص) با توجه به فراگیری اسلام که آیین الهی برای بشر است لفظ ناس را به کار برده است، کلمهای که شامل همه انسانها با تمام رنگ، نژاد، زبان، قومیت و جغرافیایی است و در هیچ مرام و مسلکی چنین شمولی پیدا نمیشود. امروز در دنیای غرب که مدعی تمدن هستند آپارتاید، جامعه بشری را قطعه قطعه کرده و عدهای مانند آلمانیها، نژاد ژرمن را برتر و خود را برتر از دیگران میدانند و در آمریکا و بسیاری از کشورهای غربی نیز نژاد سفیدپوستان را برتر میدانند و سیاهپوستان را انسانهای درجه دوم به حساب میآورند و آنها را از حضور در مجامع مهم اجتماعی محروم میکنند و نژاد یهود که آن هم معضل دیگر اجتماعی است نیز مدعی هستند قوم برتر هستند.
تمام این ادعاها ناشی از تعصب و خودبزرگبینی بیاساس و پایه است و صرفاً توهّمات جاهلانه آنها باعث تفرقه، تنازع، باجخواهی، جنگ، قتل و غارت شده. آیا اینها را میتوان جامعه مدنی نامید و تز و دکترینشان را تمدن و فرهنگ انسانساز قلمداد کرد! یا تمدن اسلام، رهبران و پیروان آن را که با تبعیت از مکتب خود، تمام بشر را در هر نقطه از دنیا با هر رنگ و نژاد، خواهر و برادر و ذرّیه حضرت آدم و حضرت حوّا میدانند؟ و به گفته سعدی که برخاسته از کلام حکیمانه پیامبر اعظم(ص) است:
بنیآدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار