سیدعابدین نورالدینی: آقای جواد ظریف، وزیر محترم خارجه روز گذشته در همایش دیپلماسی هستهای علیه منتقدان و بویژه روزنامه «وطن امروز» موضع گرفت و اظهاراتی را مطرح کرد که نشان میدهد متاسفانه ایشان کماکان نگاه مناسبی نسبت به انتقادات ندارد! در کنار این مسائل، به نظر میرسد آقای ظریف به جای پرداختن به نتایج مذاکرات و شرح «آنچه گذشت» برای مردم، تلاش دارد مسائل دیگری را برجسته کند. درباره اظهارات دیروز آقای ظریف، این نکات قابل بیان است.
1- وزیر محترم امور خارجه به جای حمله به منتقدان، باید بداند اکنون نوبت پاسخگویی است. آقای ظریف باید پاسخ دهد حالا که بیش از 15 ماه از مذاکره با طرف آمریکایی گذشته و پس از دادن امتیازات مهم به طرف مقابل، چه برای مردم ایران آورده است؟!
با یک ملاک و معیار ملموس میتوان درباره میزان اثرگذار بودن مذاکرات آقای ظریف اظهارنظر کرد و آن محاسبه شرایط طرفین، قبل و پس از مذاکرات هستهای است. این مقایسه با توجه به این واقعیت صورت میگیرد که هدف ایران از مذاکرات، «لغو تحریمها» ضمن حفظ «حقوق هستهای» خود ـ مصرح در انپیتی ـ بود و طرف مقابل نیز در ظاهر به دنبال رفع نگرانیهای خود از گرایش ایران به سوی بمب اتم. در اینجا توافق ژنو به عنوان نقطه عطف مذاکرات در نظر گرفته میشود. براساس توافق ژنو، ایران 27 نمونه تعهد درباره فعالیتهای هستهای خود به طرف مقابل داد. مهمترین تعهدات ایران عبارت است از: «خنثیسازی 196 کیلوگرم ذخایر اورانیوم 20 درصد، توقف غنیسازی بالای 5 درصد، تعلیق توسعه رآکتور آب سنگین اراک، تعلیق استفاده از سانتریفیوژهای نسلهای پیشرفته، عدم نصب سانتریفیوژهای جدید به غیر از جایگزینی سانتریفیوژهای مستهلک، توسعه وسیع بازرسیها حتی در سطح دسترسی به بایگانی دوربینهای آفلاین! و نیز موضوعات دیگری درباره دسترسی به روتورها و نیز تحدید گسترده غنیسازی 5 درصد و فرآیندهای منجر به غنیسازی 5 درصد.» در میان این تعهدات نابودی اورانیوم 20 درصد، تعهد برای عدم راهاندازی رآکتور آب سنگین اراک و نیز تحدید فنی سانتریفیوژها در کنار بازرسیهای گسترده اقداماتی بود که میتوانست بخش زیادی از ادعای نگرانی طرف مقابل درباره ماهیت برنامه هستهای ایران را از بین ببرد. کما اینکه بعد از این توافق طرف آمریکایی چه در سطح رئیسجمهور و چه در سطح وزیر خارجه صراحتا اعلام کردند: «با توافق ژنو، اسرائیل امنتر شد.» ریشه این ادعاها باطل و غیرقابل پذیرش است اما در واقع، آنچه اتفاق افتاد، شفافسازی و اعتمادسازی طرف ایرانی در مقیاسی بسیار وسیع بود. ایران تقریبا پس از قریب به 3سال توانسته بود 196 کیلوگرم اورانیوم 20 درصد برای تامین سوخت رآکتور تهران ذخیره کند که براساس توافق ژنو نیمی از آن را خنثی و نیم دیگر را اکسید کرد! رآکتور آب سنگین اراک امسال باید افتتاح میشد اما برای آنکه نگرانی ادعایی آمریکا از پسماندهای سوخت این رآکتور برطرف شود، متوقف شده است. سانتریفیوژهای نسلهای پیشرفته ایران برای رفع نگرانیهای ادعایی آمریکا درباره سرعت غنیسازی، بلااستفاده مانده است و به اذعان آژانس ایران طی یک سال اخیر فراتر از تعهدات خود در توافق ژنو، درها را برای بازرسان آژانس باز کرده است. اما آیا در مقابل، طرف غربی هم در همین سطح، اهداف ایران را از این مذاکرات و توافق ژنو محقق کرد؟ طرف مقابل در توافق ژنو 11 مورد تعهد به ایران داد که 2مورد از تعهدات قابل توجه بوده است. پرداخت ماهانه 700 میلیون دلار از پولهای بلوکه شده ایران که ماحصل فروش نفت بوده است و دومی عدم تصویب تحریمهای بیشتر! که متاسفانه همین 2 مورد یا نقض و یا بیاثر شد! به شواهد اسناد، پس از مذاکرات ژنو، تحریمهای جدید علیه ایران تصویب و اعمال شد. به عبارتی که نمیتوان آن را رد کرد؛ پس از توافق ژنو نه تنها روند تحریمها متوقف نشد بلکه تحریمها «بیشتر» هم شد! آیا آقای ظریف میتواند این واقعیت را رد کند؟ درباره 700 میلیون دلار ماهانه نیز متاسفانه به گونهای پول مردم پرداخت شد که امکان وارد کردن آن به داخل کشور نبوده و نیست و حتی یک دلار از این اموال ملی نیز به داخل ایران آورده نشد! درباره موضوع تحریمهای صنعت خودرو و صنایع هواپیمایی هم که مدیران همین دولت اذعان کردهاند در این حوزهها اتفاق خاصی نیفتاده است.
اکنون میتوان با یک دید کلی قضاوت کرد که آیا نسبت دادهها و ستاندههای ایران و آمریکا در توافق ژنو، متوازن و عادلانه بوده است؟ سوال دقیقتر اینکه آیا تعهدات طرف مقابل در توافق ژنو تاثیری بر کاهش فشار تحریمها داشته است؟ وظیفه وزیر محترم امور خارجه است که این روزها و پس از 15 ماه مذاکره هستهای به جای پنهانکاری، اطلاعات واقعی و دقیق از مذاکرات و روند آن به مردم ارائه دهد. آنچه آقای ظریف باید توضیح دهد، وضعیت مذاکرات و تاثیر آن بر 2 مقوله «معیشت» و «حقوق هستهای» مردم است. یعنی براساس وعده آقای روحانی، مذاکرات چه تاثیری بر وعده «چرخش همزمان سانتریفیوژها و چرخ اقتصاد» داشته است؟ بنابراین آنچه مذاکرات را با آن میسنجند؛ وضعیت معیشت مردم و حقوق هستهای است. سایر موارد حاشیه و فرعیات است.
2- همانگونه که انتظار میرفت وزیر محترم امور خارجه روز گذشته درباره اصل ماجرا اظهارنظر صریح نکرد و با طرح موضوعات فرعی و حاشیهای تلاش کرد برای این مذاکرات و توافق ژنو، اعتبار جور کند! یعنی به جای پرداختن به وضعیت حقوق هستهای ملت، نتیجه مذاکرات را در حاشیهها جستوجو کرد اما ما معتقدیم همین موضوعات فرعی هم نمیتواند خلأ ناکارآمدی شیوه مذاکرات فعلی هستهای را پر کند! به عنوان نمونه آقای ظریف برای آنکه ثابت کند مذاکرات او کارآمد بوده است به موضوع امنیت اشاره کرد و گفت: «من ادعا میکنم به دنبال این مذاکرات جمهوری اسلامی ایران امنتر شده است هیچ کس دیگر نمیتواند علیه مردم ما بر طبل جنگ بکوبد و تمام فضاسازیهای خصمانه علیه ایران فروریخته است.» خب! درباره این اظهارنظر آقای ظریف حرف بسیار است. اینکه امنیت ایران افزایش یافته و گزینه نظامی دیگر روی میز نیست؛ یک واقعیت است اما آیا این موضوع طی 15 ماه اخیر و بهواسطه مذاکرات آقای ظریف حاصل شده است؟ نه؛ به هیچ عنوان! آنچه ایران را در منطقه پرآشوب خاورمیانه به جزیره ثبات تبدیل کرده، انسجام ملی و نگرش استراتژیک دفاعی بوده است. قطعا تدابیر ویژه حکومت در تامین امنیت و افزایش عمق استراتژیک ایران به مرزهای دشمن منطقهای و فرامنطقهای یکی از 2 شق اصلی تامین امنیت فعلی در ایران است. اما درباره این اظهارنظر آقای ظریف باید 2 نکته را یادآوری کرد.
الف - گره زدن امنیت به مقوله مذاکرات، یک اقدام خطرناک است! اینکه با مذاکره، امنیت ایران تامین میشود در واقع برجستهسازی خطر گزینه نظامی در صورت قطع مذاکرات است! این ادعا در واقع در راستای همان اظهارات ظریف در دانشگاه تهران است که مدعی شد توان دفاعی ایران با یک بمب آمریکایی از بین خواهد رفت! ادعای تامین امنیت کشور با مذاکره در راستای اعتبار بخشیدن به قمپزهای بنیامین نتانیاهو در طرح گزینه نظامی برای افزایش قدرت چانهزنی آمریکا در مذاکرات هستهای است. وقتی ظریف مدعی است مذاکرات او امنیت ایران را افزایش میدهد؛ فضا برای تهدیدهای پوچ نتانیاهو درباره حمله نظامی به ایران فراهم میشود و قطعا کسی که فکر میکند مذاکره یعنی امنیت، گزینه خوبی است تا او را از شکست مذاکرات ترساند! این یک فرمول اشتباه است. نمیتوان به صراحت به برخی هزینههای این قبیل اظهارنظرها اشاره کرد اما بیم آن میرود که این قبیل باورها، تهدیدات امنیتی جدی به همراه داشته باشد. کما اینکه از سال گذشته تاکنون برخی خطوط قرمز امنیتی ایران در منطقه جابهجا شده است و متاسفانه برخی همسایگان نیز علنا علیه امنیت ایران وارد شدهاند. انفجار سفارت ایران در بیروت توسط عوامل عربستانسعودی تنها یک مورد رسانهای شده از افزایش جسارت و گستاخی برخی حکام عرب طی یک سال اخیر است. این نتیجه مخابره و ارسال پیامها و آدرسهای اشتباه است.
ب - متاسفانه رفتار دیپلماتیک دولت در موضوع هستهای، محاسبات طرف آمریکایی درباره الگوی رفتاری ایران را تقویت کرد! آمریکاییها معتقد به فشار بیشتر برای امتیازگیری بیشتر از ایران بوده و هستند. این الگوی محاسبه آنهاست. آقای ظریف لابد اظهارات سال گذشته باراک اوباما در سابان را مطالعه کرده است! چرا آقای اوباما این ادعای گزاف را مطرح کرد که دولت آقای روحانی برآمده از تحریمهاست؟ چرا او دائما این ادعای گزاف را مطرح کرده و میکند که تحریمها ایران را پای میز مذاکره آورد؟ آیا دلیل آن غیر از مشاهده گزارههایی در داخل ایران است که بر تاثیرگذاری تحریمها صحه میگذارد؟ وقتی در آستانه مذاکرات از زبان عالیترین مقام اجرایی کشور شنیده میشود «خزانه خالی است» یا وضعیت کشاورزی «دهشتناک» است؛ آیا این موضوع در تثبیت الگوی محاسباتی طرف مقابل تاثیرگذار نیست؟ از همه تاسفانگیزتر رفتار خود آقای ظریف در تثبیت محاسبات آمریکاییها علیه ایران است. اظهارات او در شورای روابط خارجی آمریکا و اینکه در صورت شکست مذاکرات او و همفکرانش، انتخابات را به جریان غربستیز خواهند باخت؛ در واقع ترجمان دیگری از ادعاهای گزاف اوباماست. در واقع اوباما در راستای نقض حاکمیت ملی و استقلال مردم ایران، مدعی بود دولت روحانی نتیجه تحریمهای او علیه ایران است اما آقای ظریف در شورای روابط خارجی آمریکا براساس کدام مولفه امنیتآفرین ادعا میکند بقا یا زوال قدرت او و دوستانش در آمریکا وابسته به تصمیم کاخ سفید است؟ آیا این شلیک به استقلال کشور نیست؟ چگونه مذاکراتی که آقای ظریف را نسبت به آینده سیاسی خود و دوستانش نگران کرده، میتواند برای مردم ایران امنیتآفرین باشد؟ البته نتیجه این قبیل اشتباهات محاسباتی را میتوان در نتیجه مذاکرات جست. آنجایی که نوبت آمریکاست اما آمریکا تحریمها را لغو نمیکند! چراکه وزیر خارجه آمریکا معتقد است «عدم توافق بهتر از توافق بد است» اما وزیر خارجه ایران کمپین «هیچ توافقی از عدم توافق بدتر نیست» راه میاندازد! نتیجه چنین محاسباتی، ایجاد امنیت است؟ قطعا این شیوه محاسبه برای تیم مذاکرهکننده هزینهساز خواهد بود. تاسفانگیزتر اینکه این واقعیت در حالی است که طرف مذاکرهکننده آمریکایی در ضعیفترین شرایط خود در سالهای اخیر به سر میبرد و حتی دموکراتها هم عملیات عبور علیه اوباما را آغاز کردهاند! 3- در این میان حمایتهای رهبر انقلاب از تیم مذاکرهکننده یک حکایت دیگر است.آیا تیم مذاکرات هستهای، قدر این حمایتها را خواهد دانست؟ آقای ظریف در قبال این مجوزها و حمایتها، «مسؤولیت» سنگینی بر عهده دارد! و آن اینکه نتیجه این مجوزها و حمایتهای بیسابقه که تاکنون در اختیار هیچ دیپلمات ایرانی قرار نداشته، چه خواهد شد! آیا ظریف میتواند آنها را برای مردم ایران تبدیل به فرصت کند؟ به عبارت دیگر، ظریف از این فرصت به دنبال چیست؟ اینکه مذاکرات در هر حالتی برای ایران دستاوردهایی خواهد داشت؛ یک موضوع بدیهی است اما «تجربه» فرصتهایی که در اختیار ظریف قرار گرفت؛ تجربهای است «گران»!