در آستانه اربعین حسینی و همزمان با حضور میلیونی عاشقان ثارالله در راهپیمایی عظیم اربعین، عصر دیروز در جوار بارگاه ملکوتی حضرت سیدالشهدا علیهالسلام از تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب «پنجرههای تشنه» رونمایی شد. متن تقریظ حضرت آیتالله العظمی خامنهای به شرح زیر است:
«بسماللهالرّحمنالرّحیم
این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست
این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست
اى شعله فروزان، اى فروغ تابان، اى گرمابخش دلهاى خلایق! تو کیستى با این شکوه و جلال، با این شیرینى و دلنشینى، با این هیبت و اقتدار، با اینهمه لشکر دلبههمراه، با غلغله فرشتگان که در کنار موکب تو با آدمیان رقابت میکنند؟ تو کیستى اى نور خدا، اى نداى حقیقت، اى فرقان، و اى سفینه..النجاه..؟ چه کردهاى در راه خدایت که پاداش آن خدایىشدن هر آن چیزى است که به تو نسبت میرساند؟ بنفسى انت، بروحى انت، بِمُهجَهِ قلبى انت، و سلام الله علیکَ یومَ وُلِدتَ و یوم اُستُشهِدتَ مظلوماً و یوم تُبعَثُ فاخِراً و مَفخَراً. 29/۲/۹۳
بسیار خوب و با ذوق و سلیقه نوشته شده است؛ و با نگاه هنرمندانه و کنجکاو و نکتهیاب. خواندم تا 28/۲/۹۳».
***
«پنجرههای تشنه» روایت سفر ضریح جدید امام حسین(علیهالسلام) از قم به کربلای معلاست که با نثری داستانگونه به نگارش درآمده است. این اثر بیش از هر چیز نمایشدهنده سبک یادداشتنویسی مهدی قزلی است که به دلیل محتوای معنوی خود برای عموم مخاطبان میتواند بسیار قابل اعتنا و توجه باشد.
معرفی کتاب «پنجرههای تشنه»
سال ۶۱ قمری، «کاروان حسین علیهالسلام» از «مدینه» به سمت «کربلا» راه افتاد و در بین راه در منزلهای متعدد توقف کرد. آن روز جز خانواده و بستگان سیدالشهدا علیهالسلام و معدودی از یارانش که به مرور بر تعدادشان، اندکی اضافهتر شد، فرد دیگری همراه او نبود. شاید اگر آن روزها، راویان بیشتری همراه کاروان حسین علیهالسلام میبودند، اطلاعات و جزئیات بیشتری در اختیار داشتیم. سال ۹۱ شمسی، «کاروان ضریح امام حسین علیهالسلام» از «قم» به سمت «کربلا» راه افتاد و اتفاقا در منزلهای متعددی توقف کرد. این بار اما توقف، به دلیل استقبال بینظیر مردمان دیار مختلف ایران از این کاروان بود. این رخداد اگرچه ممکن است در هر قرن فقط یک بار اتفاق بیفتد اما بخت با ما یار بود که دستاندرکاران انتقال ضریح تدبیر کردند و «راوی»ای همراه کاروان فرستادند تا لحظه به لحظهی ماجرا را آنگونه که «هست» روی کاغذ بیاورد. ماجرا از یک روز پاییزی در سال ۹۱ آغاز شد. آنجا که رضا امیرخانی با مهدی قزلی تماس گرفت و از او خواست با مسؤولان کاروانی که قرار است ضریح امام حسین علیهالسلام را از قم به کربلا ببرند تماس بگیرد. تماس گرفتن و قرار ملاقات گذاشتن همان و با کاروان حسینی برای ثبت رخدادها رفتن هم همان. «پنجرههای تشنه»، حاصل روایتگری «مهدی قزلی» است از همین اتفاقی که شاید هر 100 سال یک بار رخ میدهد. کتابی با «ادبیات ساده و بیغل و غش»، درست مانند تمام شخصیتها و کاراکترهایی که در صفحه صفحه کتاب میآیند و خود را به «ضریح حسین علیهالسلام» میرسانند و تبرک میجویند و میروند. نثر کتاب اگر چه ساده است اما ابعاد جامعهشناسانه و روانشناسانه آن ساده نیست. نویسنده بهطور غیرمستقیم، سیمای واقعی «مردم ایران» را «آنچنان که هست» به نثر کشیده است. در روزگاری که «هنر» بوی روشنفکری میدهد و جز «طبقه متوسط و بالا» در قاب دوربینها و نثر کتابها جایی ندارند، به تصویر کشیدن چهره واقعی مردم ایران بسی غنیمت است. شخصیتهای کتاب همانهایی هستند که هر روز دور و برمان میبینیم با این تفاوت که حالا در موقعیت خاصی قرار گرفتهاند که «من درونشان» بهتر رخ مینماید. درست مانند «مرد تعمیرکار» صفحه ۱۰۵ کتاب: «اطراف ضریح کاملا خلوت بود. مرد تعمیرکاری که مغازه مکانیکیاش همانجا بود با تعجب بیرون آمد و ماتمات کمی نگاه کرد و وقتی فهمید ماجرا چیست، دوید توی خیابان. صورتش را 6تیغه کرده بود و تمام لباسهایش روغنی بود. خواست دستهایش را بگذارد روی شیشههای جلوی ضریح که خودش هم متوجه سیاهی و روغن روی دستهایش شد. دستهایش را پشت کمرش برد و صورت خیسش را گذاشت روی شیشه. آنطرفتر، 2 آشپز از رستوران کنار خیابان بیرون آمده بودند، با لباسهای سفید کار و یکیشان فرصت نکرده بود کلاهش را هم بردارد. کمکم مردم جمع میشوند. تعمیرکار برای اینکه مردم به لباسهایش برخورد نکنند و روغنی نشوند، عقبتر ایستاده بود. حال خوبی پیدا کرده بود. روزی تعمیرکار از خیلیها مثل من بیشتر بود آن روز». پنجرههای تشنه پر است از آدمهای اینجوری. واقعی واقعی. در کنار نمایش چنین شخصیتهایی، قزلی اما از تحولات سیاسی- اجتماعی روز جامعه هم غافل نشده و فیالمثل «بازنمایی رسانهای» و «برساختهای ذهنی» برخی اتفاقات محیطی را هم بهطور غیرمستقیم به نقد کشیده است: «پیرمردی بسیجی از اهالی سیاهمنصور گریه میکرد و میگفت: «امشب را همینجا بمانید.» هیچکس هم نا نداشت به پیرمرد بگوید به چه دلیل نمیتوانیم بمانیم. از یکی از مسؤولان استان خوزستان شنیدم که 2 شبکه ماهوارهای وهابی به نامهای صفا و نور بشدت دارند روی مردم خوزستان و بهخصوص عربها کار میکنند و در 6 ماه گذشته ۲۶ هزار تماس با آنها گرفته شده است. البته همان مسؤول خیلی خوشحال بود و میگفت آمدن این ضریح کاسه و کوزه همه وهابیها را به دور ریخته است».
این روزها که مصادف است با روزهای سنت پیادهروی اربعین، خواندن این کتاب برای کسانی که از قافله عزاداران اربعین جاماندهاند لطفی مضاعف دارد. از سال ۶۱ قمری تا سال ۹۱ شمسی، اگر چه فاصلهای هزار و 400ساله است اما «حسین علیهالسلام» همچنان محور کون و مکان است.