آقای کریم! شما از سپیده صبح بیزارید یا عاشق سپیده صبحاید؟!
گاهی بیزار و گاه عاشق سپیده صبحام اما در پاسخ به بخشی از سوال چندوجهی شما درباره نحوه اکران فیلم در جشنواره فجر دو سال پیش که منجر به تغییر نام فیلم شده بود، باید عنوان کنم که چون جایی برای نمایش فیلم من نبوده است و فضای جشنوارهای همچون فجر میتوانست موجب دیده شدن بهتر اثر شده و کمک به اکران آن کند، پیشنهاد مسؤولان سابق سینمایی مبنی بر تغییر نام اصلی فیلم که «من از سپیده صبح بیزارم» بود بهعنوان جدید، «من عاشق سپیده صبحام» را پذیرفتم چون آن مدیران به هر نحوی به دنبال تغییر این نام بودند و من فرصتی محدود برای تصمیمگیری و فرصت از دست ندادن جشنواره را داشتم و نهایتا نام فیلم را به دلخواه خودم و به نشانه اعتراض به معکوسترین شکل ممکن تغییر دادم.
حالا بپردازید به اینکه چگونه به سپیده دم رسیدید و ایده آن از کجا شکل یافت؟
معمولا قصهها از اتفاقات و رخدادهای پیرامون به دست میآیند و این ایده نیز بنا به ذهنیت و تصورم از دنیای امروز و نحوه خاص ارتباطات آدمها برایم حائز اهمیت بود. سعی میکنم در انتخاب سوژهها از کاراکترهای ناآشنا و خارج از تصور استفاده نکنم و به دنبال قصههایی خارج از محدوده زندگی نیستم.
شما در فیلم من از سپیده صبح بیزارم، به دنبال نمایش واهمهای از جهان پیش روی آدمی بودهاید. فکر میکنید این نگاه در فیلم جاری شده است؟
این بخشی از نگاهی بود که در فیلم حکمفرما شد. من به دنبال ترسیم تنهایی انسان در جهان امروز بودم که با هجوم شبکههای اجتماعی به روابط خاصی منتج شده است. مسالهای که تبدیل به عادت بسیاری از ما شده و در تمام شرایط زندگی ما تاثیر گذاشته است. من در این فیلم از فضای ذهنی نسلی حرف میزنم که به ما نزدیک هستند و از جوانانی تشکیل مییابند که دنیای تازهای از روابط را در شبکههای مجازی ساختهاند. در واقع فضای شبکههای اجتماعی، بهانهای برای من بوده است که به وضعیت تنهایی بشر امروز برسم.
اما به نظر من، اتمسفر فضایی و نوع اجرا به سمتی از سردی روابط درآمده است.
این نظر شماست و بنا بر نظر دوستانی دیگر به نگاه امیدوارانهای از فیلم میرسیم و این نوع امید را ما بدون توسل به شعارگرایی و نوع خاصی از پرداخت فیلمهای مرسوم ایرانی بهوجود آوردهایم. عجیب بود که این شکل از نوید به زندگی در فیلم حتی مورد رضایت مدیران سینمایی ریزبین و منتقد به سیاهنمایی دولت قبل هم قرار گرفته بود. شما به حرفها و قصه بسیار تاثیرگذار کاراکتر سپهری که آقای بابک کریمی بهخوبی بازی کرده است، توجه کنید. در آن گفتهها میتوان نشانههای توصیه بخشی از فیلم را به شکلی ظریف مشاهده کرد. من نخواستم شبیه مدلهای دیگر که با ارائه پیامی روشن به دنبال تفهیم مفاهیم هستند، حرکت کنم و میبینیم که کاراکتر اصلی فیلم به دنبال ارائه راهکاری تازه برای اطرافیان است. درباره سردی فضا که فرمودهاید هم به شکلی تعمدی صورت گرفت تا در رنگآمیزی و انتخاب لباس و تصویر به دنبال یک زندگی واقعی باشیم و از شکل نمایش صرف بیرون بیاییم.
شاید آنچه به دنبال ترسیمش بودهاید، ارزنده باشد اما در نحوه پرداخت به نوعی از سرگشتگی نشانههای زندگی از سوی گروه فیلمساز میرسیم.
به نظرم فیلم در نهایت به نوعی از امیدواری هدایت میشود. سعی کردم در ابتدا با نگاه سرد شخصیت امیر که ایفاگر نقش دستیار کارگردان در فیلم بود، به سمت نگاهی دیگر از زندگی درباره شخصیتها برسم. ما در نهایت به سمت تغییر همه عوامل توسط کارگردان داخل فیلم میرویم که مانند شعبدهبازی خبره از آستین خود، نکات ارزندهای را برای همه عوامل دارد. مهمترین اصلی که در فیلم به دنبالش بودهایم، رسیدن به مرزی از عشق و دوست داشتن آدمهاست، چرا که اگر باور به عشق وجود نداشته باشد، جهانی شکل نمیگیرد. متاسفانه امروزه آدمها از هم دور شدهاند و ما دنبال ارائه این نگاه در فیلم بودهایم که برای گریز از روزهای سخت میتوان از کنار همه مشکلات گذر کرد و به دنیای تازهای رسید. دلیل انتخاب این نام هم در راستای رسیدن از نقطهای تاریک به سوی سپیدهای روشن از عشق بوده است.
برداشت من از فیلم رسیدن به زنجیرهای از رخدادهای گذشته و حال و آینده است و این سه مقطع فکری را میتوان به ترتیب در فضای مخدوش ذهنی امیر و پسری که خودکشی کرده و پسر و دختر سندرمدان مشاهده کرد.
این تصور و تحلیل شما از فیلم بوده و میتواند هم ارزنده باشد. اما من به دنبال ارائه جهانی از فاصلههای روابط انسانی بودم که به دنبال دستاویزی جهت آشنایی در فضایی دیگر هستند.
در این فیلم سعی کردهاید برای باورپذیری به لحن سینمای مستقل مستندگونه نزدیک شوید.
حتما اطلاع دارید که سینمای امروز در همه کشورها به سمت باورپذیری مطلق میرود و این مسالهای ارزشمند در نوع نگاه مخاطبان امروز است چرا که بهراحتی میتوان با موبایل و دوربینهایی جزئی، تصاویر مهمی را به ثبت رساند و نگاهی باورپذیر را به سادهترین مسیر نمایش داد.
به نظرتان نوع نگاهی که شما در فیلم «من از سپیده صبح بیزارم» ارائه دادهاید، مورد پسند مخاطب امروز ایرانی قرار میگیرد؟
مخاطب ایرانی دیگر به دنبال فیلمهای مرسوم این سالهای سینمای ایران نیست و حقیقتی است که آن بخش از فیلمبینهای متفاوت، سالهاست که از این نوع سینما بریدهاند، حالا ما در اینگونه از فیلمهای تجربی میتوانیم به جذب گروهی از مخاطبان قهرکرده با سینما برویم و در این مدت از اکران فیلمهای هنر و تجربه با توجه به استقبالی که از فیلمها شده است، چنین دیدگاهی به تثبیت رسیده است. این وضعیت چنان مطلوب بوده که فیلمسازانی از بدنه سینمای ایران تمایل یافتهاند که فیلمهایی مستقل و تجربی بسازند و این اتفاق مهمی است. سینمای ما سالها در اختیار یک شکل خاص از تفکر بوده است و حتی توجهی خاص از گونه سینمای کودک که سالها پیش در سینمای ایران وجود داشت، با اخذ تصمیماتی نادرست از سوی مسؤولان به فراموشی افتاد. این نوع نگاه تکبعدی به سینما از سوی تصمیمگیران سینمایی منجر به تغییر سلیقه مخاطب شده است. ما باید برای رسیدن به ذائقهای مطلوب نزد بیننده، مناظر مختلفی از تماشا را نشان دهیم. بدنه این فیلمهای به نمایش درآمده در گروه هنر و تجربه فقیر است و نیاز به پروسهای چندساله جهت باروری دارد و به نظرم افراد بسیاری از وجود این نوع از سینمای مستقل خوشحال هستند.
ما جریانهای مستقل فیلمسازی را در ایران و خارج از کشور داشتهایم که به بنبست رسیدهاند. فکر میکنید سینمای هنر و تجربه در ایران به سرانجام مطلوبی هدایت شود؟
این نوع از سینما با همه مشکلات و نابرابریهایی که درباره توجه رسانهای دارد، زورش را خواهد زد و به نظرم به سرانجام خوبی خواهد رسید. من خوشحالم بابت اینکه برای این نوع از سینما در یک سال آینده برنامهریزی کاملی شده است و امیدوارم که ادامه یابد. ما باید به جای توجه به سینمایی فاخر به لحاظ بودجه، به سمت این نوع از سینمای کمهزینه و متفکر برویم. این شکل از ارائه فیلم، موجب جذب مخاطبگریزانی از سینما میشود که به دنبال نوعی دیگر از روایت در سینما بودهاند حتی میبینیم که مخاطب عادی نیز با توجه به مدیریت غلط از سینما فاصله گرفته است و جذب شبکههای ماهوارهای و سریالهای بیمحتوای ترکیهای شده است. سریالهایی از تاریخ گذشته که حتی مردمان کشورشان هم حاضر به تماشای آن نیستند. مسؤولان سینمایی نباید فضایی را بسازند که فیلمساز ناخواسته تنها محل ارائه اثر خود را در جشنوارههایی خارجی بیابد و سپس با اتهام فیلمساز جشنوارهای روبهرو شود. در واقع نباید توقع داشته باشیم که فیلمسازی را که در داخل جایی برایش نمیسازیم، به خانه دیگری نرود!
چگونه میتوان فیلمساز عادت یافته به نوعی خاص از سینمای دولتی را به سمت ورود به فضایی مستقل همچون جریان دگما 95 هدایت کرد؟
ما همچنان جریانهای پویایی را در سینمای مستقل آمریکا و دیگر سینماهای دنیا داریم که به سمت ساخت فیلمهایی به فرم سینمای اروپایی گرایش دارند. این نوع از سینمایی که اشاره داشتید، تنفسی تازه برای ما خواهد بود و امیدوارم سالها بعد که سینمای مستقل و تجربی در ایران به جایگاه موفقیتآمیزی رسیده است، یادی از منتقدانی چون شما و فیلمسازانی همچون ما با آثارمان باشد و ما بتوانیم همچون موج نوی سینمای فرانسه، جریانی تازه را در سینما ترسیم کنیم.
فکر میکنید در ادامه مسیر فیلمسازی خود نیز همچنان وفادار به این نوع از سینمای مستقل باشید؟
به نظرم چارهای دیگر برای ما وجود ندارد. من با انتخابی خودخواسته به این مسیر آمدهام و واقعا به آن علاقهمندم. ما که آغازگر این جریان تازه در سینما هستیم، باید پای اعتقاد خود بمانیم و با همه سختیهایی که از تعبیرهای نادرست برخی بهوجود میآید، همچنان مقاومت در اجرای اینگونه از سینما داشته باشیم. متاسفانه برخی حتی به خود اجازه میدهند که فیلمسازان مستقل و تجربهگرای این گروه را بهعنوان فیلمسازانی اپوزیسیون بشناسند، به خدا باور کنید فیلمسازان مستقل، اپوزیسیون نیستند. در صورتی که من به همه جریانهای سینمایی و حتی آن دسته از افرادی که با آنها به لحاظ فکری تفاوت دارم، کاملا احترام میگذارم، چرا که پای عقاید خود فیلم میسازند. هنر و تجربه میتواند بزنگاهی تاریخی برای سینمای ایران باشد. فیلمهایی که بدون وجود ستاره و بستهبندیهای مرسوم سینمای بدنه، به دنبال پیشنهاد نوع دیگری از فیلمسازی هستند. این فیلمها فرصتی برای نسل ما است که با تمرینی از ساخت فیلمها، به دنبال رسیدن به نقطهای آرمانی باشیم. فیلمهای هنر و تجربه میتواند دستاورد مهمی برای مخاطب ایرانی داشته باشد و حتی منجر به رفتار اجتماعی جدیدی شود.
به ایدهای جهت ساخت فیلم بعدیتان رسیدهاید؟
فعلا 2 قصه برای نگارش فیلمنامه دارم که یکی در محیط روستایی و با نام «تکدرخت کدخدا محمدعلی» است و داستان دیگری که درشهر میگذرد. از طرفی باید به دنبال سرمایهای جهت ساخت فیلم باشم، امیدوارم شرایط مطلوبی که برای اکران فیلمهای موجود تجربی پیش آمده است، موجب توجه بیشتر به این نوع از فیلمسازی شود.